وحدت در پرتو تولی و تبری

هر کوششی مبتنی بر عشق و محبت است و تا انسان نسبت به چیزی یا شخصی محبت نداشته باشد، گرایشی به سمت آن نخواهد داشت و هیچ کوششی برای رسیدن به آن نخواهد کرد. از طرفی رسیدن به این محبت مستلزم شناخت و معرفت است و اگر معرفت دقیق و همانطوری که اهلبیت(ع) ابلاغ نموده اند وجود نداشته باشد، انحراف از حق ایجاد شده و انسان به مطلوب خویش نخواهد رسید.

وحدت در پرتو تولی و تبری

مقدمه

هر کوششی مبتنی بر عشق و محبت است و تا انسان نسبت به چیزی یا شخصی محبت نداشته باشد، گرایشی به سمت آن نخواهد داشت و هیچ کوششی برای رسیدن به آن نخواهد کرد. از طرفی رسیدن به این محبت مستلزم شناخت و معرفت است و اگر معرفت دقیق و همانطوری که اهلبیت(ع) ابلاغ نموده اند وجود نداشته باشد، انحراف از حق ایجاد شده و انسان به مطلوب خویش نخواهد رسید.

در این مقاله قصد داریم تا نسبت به مفهوم دو واژه «تولّی و تبرّی» بر اساس کلام نورانی اهل بیت(ع)، معرفت افزایی نموده و بر این اساس، انگیزه حرکت به سمت اصلاح امور جامعه را ایجاد کنیم.

از آنجایی که در راستای مفهوم صحیح تولّی و در خصوص موضوع «وحدت» مسائلی مورد غفلت واقع شده است که ما را از رسیدن به هدف دور می سازد بر آن شدیم که به نوبۀ خود و با بازنگری در مفهوم تولّی و تبرّی، از تفرقه بین جامعۀ محبین امیرالمؤمنین(ع) جلوگیری کرده، گامی در جهت تحکیم اخوت بین مؤمنین برداشته باشیم.

در این دوران مهم شیعیان و محبین امیرالمؤمنین(ع) نباید با طرح مباحث اختلاف برانگیز و تفرقه افکن و پافشاری بر فروع مختلف غیرمشترک وگمان های واهی به تفرقۀ جعلی بین یکدیگر دامن بزنند.

امام کاظم(ع) می فرمایند: «طُوبَی لِشِیعَتِنَا الْمُتَمَسِّکینَ بِحُبِّنَا فِی غَیبَةِ قَائِمِنَا الثَّابِتِینَ عَلَی مُوَالاتِنَا وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِنَا أُولَئِک مِنَّا وَ نَحْنُ مِنْهُمْ قَدْ رَضُوا بِنَا أَئِمَّةً وَ رَضِینَا بِهِمْ شِیعَةً وَ طُوبَی لَهُم؛[1] خوشا به حال شیعیان ما که در غیبت قائم ما به دوستی ما متمسک شده و بر محبت ما پایدار می مانند و از دشمنان ما بیزاری می جویند؛ آنها از ما و ما از ایشان هستیم. آنها از پیشوایی ما خشنودند و ما از پیروی آنان خرسندیم. خوشا به حال آنها.»

تولّی و تبرّی

تولّی و تبرّی از مسائل قطعی اسلام بوده، از نظر منطقی نیز ملازم با یکدیگرند. وقتی انسان نسبت به مسئله ای عشق می ورزد، با عوامل آسیب رسان به معشوق خود نیز دشمنی می کند و از این رو، عشق و محبت برای او مرز و حائل می آفریند و باعث می شود با کسی که وارد حریم وی شده، برخورد کند و دشمنی ورزد.

امام صادق(ع) می فرمایند: «کذَبَ مَنِ ادَّعَی محَبَّتَنَا وَ لَم یتبَرَّأ مِنْ عَدُوِّنَا؛[2] دروغ می گوید کسی که ادعای محبت ما را دارد؛ ولی از دشمنان ما بیزاری نمی جوید.»

در واقع، اگر تبرّی از دشمنان خدا وجود نداشته باشد، مرزهای دوستی و دشمنی به هم ریخته، حق و باطل در هم می آمیزند.

بنابرین، اگر کسی بخواهد با اولیای الهی دوستی کند، باید با دشمنان خدا دشمنی کرده، از آنها بیزاری جوید؛ اگر دشمنی با دشمنان خدا و بیزاری از آنان در کنار محبت به اولیای خدا وجود نداشته باشد، به تدریج همان دشمنی ها در نظرش عادی شده و طبیعی جلوه می کند و به مرور زمان خود او نیز در صف دشمنان اولیای الهی در خواهد آمد. «فضیل بن یسار» می گوید: «سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَمِنَ الْإِیمَانِ هُوَ؟ فَقَالَ: وَ هَلِ الْإِیمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْضُ؟ ثُمَّ تلَا هذِهِ الآیةَ: (حَبَّبَ إِلَیکمُ الْإِیمانَ وَ زَینَهُ فِی قُلُوبِکمْ وَ کرَّهَ إِلَیکمُ الْکفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِک هُمُ الرَّاشدُونَ)؛[3] از امام صادق(ع) درباره حب و بغض پرسیدم که آیا از [نشانه های] ایمان است؟ فرمود: مگر ایمان چیزی غیر از حب و بغض است؟ سپس این آیه را تلاوت فرمود: «خدا ایمان را محبوب شما کرد و آن را در دل شما بیاراست و کفر و نافرمانی و عصیان را ناپسند شما کرد که آنان، همان هدایت یافتگان اند.»

در حقیقت، تبرّی به مانند سیستم دفاعی بدن عمل می کند که مانع ورود و رشد میکروبها می شود و بدن را واکسینه می کند. علاوه بر این، می تواند معیار و محکی جدی برای مدعیانی که ادعای دوستی و عشق به اولیای الهی دارند، باشد. بر این اساس در روایات ما بر وجوب آن تأکید شده است. امام باقر (ع) به شیعیان خود می فرمودند: «فرقی میان شما و مخالفین نیست مگر در بیزاری و برائت از دشمنان ما، پس هر کسی در امر برائت با شما مخالفت کرد از خود او برائت بجویید و بیزار شوید اگرچه علوی و فاطمی باشد.»[4]

تبرّی در منابع دینی

تبرّی مصدر باب تفعّل، از مادۀ «برء » به معنای بیزاری جستن، بیزار شدن و دوری گزیدن است.[5]

و مصداق بارز آن لعن است، و در منابع دینی به کرات از آن سخن به میان آمده است.

(قَدْ کانَتْ لَکمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِی إِبرَاهِیمَ وَ الَّذِینَ مَعَهُ إِذْ قَالُواْ لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَءآَؤُاْ منکمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُون اللَّه کفَرْنَا بِکمْ وَ بَدَا بَیْنَنَا وَ بیْنَکمُ الْعدَاوَةُ وَ الْبَغْضَآءُ أَبَداً حَتَّی تُؤْمِنُواْ بِاللَّهِ وَحْدَهُ[6] «همانا برای شما در (روش) ابراهیم(ع) و کسانی که با او بوده اند، سرمشق و الگوی خوبی است؛ زیرا به قوم (مشرک) خود گفتند: همانا ما از شما و از آنچه جز خدا می پرستید، بیزاریم. ما به (آیین) شما کفر ورزیدیم و میان ما و شما کینه و دشمنی ابدی است، مگر آنکه به خدای یگانه ایمان بیاورید.»

خداوند متعال هم تأسی به ابراهیم(ع) را مطرح کرده و هم بیزاری و اعلان برائت از فعل زشت بت پرستی آن قوم را در کنارش آورده است. سپس به همین مسئله اکتفا نمی کند؛ بلکه می فرماید: (وَ بَدَا بیْنَنَا وَ بیْنَکمُ الْعدَاوَةُ وَ الْبغْضَآءُ أَبداً)؛ «بین ما و شما تا روز قیامت دشمنی و کینه برقرار است، مگر اینکه دست از خیانتکاری خود بردارید.»

همچنین، در ذکر صفات مسلمانان، موضع گیری سخت در مقابل دشمنان را مقدم بر مهربانی با خودیها ذکر کرده، می فرماید: (محَمَّدٌ رَسولُ اللَّه وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ)[7]؛ «محمد(ص) فرستادۀ خداست و کسانی که با او هستند، در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود، مهربانند.» مشخص است که در دین مبین اسلام دو اصل کلی تولّی و تبرّی بر پایۀ «الله» تبارک و تعالی تنظیم شده اند؛ اولی «حبّ فی الله» و دومی و به تبع آن «بغض فی الله» که نشان می دهد هر دوی اینها یک حقیقت واحده اند و آن چیزی نیست، جز حرکت بر مدار الله تعالی.

طبق این دو اصل ما وظیفه داریم دوستان خدا را دوست بداریم؛ گویا از پدر و مادر به ما نزدیک ترند، و دشمنان خدا را دشمن بدانیم، هر چند پدر و مادرمان باشند.

تعبیر بسیار بلند معیت با اهلبیت(ع) «فمَعَکمْ معَکمْ لاَ مَعَ غَیرِکمْ» در حقیقت خطی را ترسیم می کند که در یک سوی آن اهل بیت(ع) و در سوی دیگر مخالفینشان قرار دارند.

امام صادق(ع) می فرمایند: «وَ اللَّهِ مَا جَعَلَ اللَّهُ لِأَحدٍ خیرَةً فِی اتِّبَاعِ غَیرِنَا وَ إِنَّ منْ وَافقَنَا خَالَفَ عَدُوَّنَا وَ مَنْ وَافَقَ عَدُوَّنَا فِی قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ فَلَیسَ مِنَّا وَ لَا نَحْنُ مِنْهُمْ؛[8] به خدا سوگند! خداوند برای هیچ کسی در پیروی کردن از غیر ما اختیاری قرار نداده است. همانا کسی که موافق ما باشد، با دشمن ما مخالف است و کسی که با دشمن ما در گفتار یا عمل موافق باشد، پس او از ما نیست و ما هم از او نیستیم.»

و در راستای تبیین این معیت با اهلبیت و تبیین این مخالفت با دشمنان اهلبیت،امام صادق(ع) چنین می فرمایند: «حُبُّ أَوْلِیاءِ اللَّهِ وَ الْوَلَایةُ لَهُمْ وَاجِبَةٌ وَ الْبَرَاءَةُ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَاجِبَةٌ وَ مِنَ الَّذِینَ ظَلَمُوا آلَ مُحَمَّدٍ(ص) وَ هَتَکوا حِجَابَهُ فَأَخَذُوا مِنْ فَاطِمَةَ(ع) فَدَک وَ مَنَعُوهَا مِیرَاثَهَا وَ غَصَبُوهَا وَ زَوْجهَا حقُوقَهُمَا وَ هَمُّوا بإِحْرَاقِ بَیتِهَا وَ أَسَّسُوا الظُّلْمَ وَ غَیرُوا سُنَّةَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؛[9] دوست داشتن دوستان خدا و قبول کردن ولایتشان واجب است و تبرّی از دشمنانشان واجب است و تبرّی از کسانی که به آل پیغمبر(ص) ظلم کردند و حرمت حضرت را شکستند و فدک فاطمه(ع) را غصب کردند و او را از ارث خود منع نمودند و حق او و شوهرش را غصب کردند و به سوزاندن خانه اش همت گماردند و اساس ظلم را بنیان نهاده و سنت رسول خدا را تغییر دادند، واجب است.»

نگاهی به مفهوم برائت

از جمله ارزشهایی که در جامعۀ ما درست تبیین نشده، مفهوم تبرّی است. تبرّی همان طور که بیان شد دوری جستن و مبرا کردن خویشتن از آلایشها است؛ ولی در عرف به گونه ای تعریف شده که گویا به ابراز دشمنی با بدعت گذاران منحصر و محصور گردیده و این در حالی است که مفهوم برائت، عمیق تر و دقیق تر بوده و ریشۀ آن به اصل دشمنی با بدعت گذاران و بیزاری درونی از آنان برمی گردد.

اگرچه گاهی این برائت با زبان اعلان و آشکار می شود و گاهی با ابراز مخالفت در عمل؛ اما اصل بغض و نفرت به دشمنان خدا و لزوم رویگردانی از آنها در هر حال، در قلب مؤمن زنده است و هرگز از او جدا نمی شود؛ خواه به صورت لعن و مخالفت عملی آشکار شود، و یا با تقیه کتمان و پنهان. بنابراین، بین دو مفهوم لعن و تبرّی تساوی برقرار نیست و اکثریت کسانی که جویای وحدت با عامه (غیرشیعه ) هستند، متأسفانه این دو واژه را به یک معنا تلقی می کنند و به همین جهت با اصل تبرّی، از روی جهالت مخالفت می نمایند.

به عبارتی دیگر؛ چون در تعریف تبرّی دچار خطا شده اند و تبرّی را با ابراز تبرّی (لعن) مساوی دانسته اند، به انگیزۀ ایجاد وحدت، از روی توهم و جهالت با اصل تبرّی مخالفت می کنند و ندانسته تیشه به ریشه و اصل بنیاد فکری خود می زنند.

به عنوان مثال، امیرالمؤمنین(ع) به زیبایی بین دو مفهوم فوق تفکیک نموده اند و بیان حضرت که فرمودند: «اگرچه در ظاهر توان تبرّی از دشمنان مرا نداشته باشید و حتی وادار به تبرّی از من شدید، این کار را بکنید؛ ولی با قلبتان از من روی بر نگردانید و در درون از من بیزار نشوید.»[10] که این روایت با آیات قرآن نیز موافق است: (مَنْ کَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلاَّ منْ أُکرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَ لکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ[11] «هر کسی پس از ایمان آوردن خود به خدا کفر ورزد [عذابی سخت خواهد داشت] مگر آن که مجبور شده و[لی] قلبش به ایمان اطمینان دارد؛ لیکن هر که سینه اش به کفر گشاده گردد، خشم خدا بر آنان است و برایشان عذابی بزرگ خواهد بود.»

امیرالمومنین علی(ع) فرمودند: «...ألاَ وَ إِن دَعَوکم إِلَی سَبَّنَا فَسَبُّونَا وَ إِن دَعَوکم إلَی شَتْمِنَا فَاشتُمُونَا وَ إِن دَعوکم إلَی لَعنِنَا فَالعَنُونَا وَ إِن دَعَوکم إِلَی البَرَاءَةِ مِنَّا فَلَا تَتَبَرّءُوا مِنَّا وَ مَدُّوا أَعنَاقَکم لِلسَیفِ و احفَظُوا یقینَکم فإِنَّهُ مَن تَبَرَّأ منَّا بقَلبِهِ تبَرَّأ الَلّهُ مِنهُ وَ رَسُولُه، أَلاَ وَ إِنَّهُ لاَ یلحَقَنَا سَبٍّ وَ لاَ شَتمٍ وَ لاَ لَعنٍ؛[12] آگاه باشید! اگر دشمنان ما، از شما خواستند که ما را سب کنید پس سب کنید. اگر خواستند لعن کنید؛ لعن کنید. اگر خواستند شتم کنید، شتم کنید و اگر برائت از ما را خواستند؛ انجام ندهید. و گردنهایتان را برای شمشیر دراز کنید ولی یقینتان را حفظ کنید. (یعنی با قلب تبرّی نکنید) چرا که هر کسی با قلبش از ما تبرّی کند خدا و رسولش از او تبرّی می کنند. و سب و شتم و لعن (که کردید) به ما نمی رسد.»

امام صادق (ع) می فرماید: «هرگاه زمان غیبت فرا رسید، به دستور امامانِ پیشین چنگ زنید تا امامِ آخرین ظهور کند. هرگاه روزی رسید که امامی از آل محمد(ص) میان خود نداشتید، همان امامانی را که دوست می داشتید، دوست بدارید و همان کسان را که دشمن می داشتید، دشمن بدارید و همواره در خط رهبری اهل بیت و ولایت حقۀ ایشان جای داشته باشید و صبح و شام در حالت انتظار به سر ببرید.»[13]

مراتب سه گانۀ تبرّی

برای مفهوم تبرّی سه مرتبه متصور است:

1. اصل بیزاری درونی و تبرّی قلبی نسبت به دشمنان خدا، به علت دشمنی آنان با خداوند است که طبعاً چنین حالتی نتیجۀ علم و معرفت خواهد بود؛

2. تبرّی در عمل که مؤمنان باید در رفتار نیز از دشمنان خدا فاصله بگیرند و رفتارشان مانند آنها نباشد؛

3. بروز تبرّی در گفتار و اظهار بیزاری از آنان با زبان است که در قالب لعن، احتجاج و جدال آشکار می شود.

از دقت در روایاتی که تاکنون مطرح شد، به خوبی فهمیده می شود که مؤمن در هیچ حالتی شایسته نیست اولین مرحلۀ تبرّی را از خود دور کند؛ چراکه اگر چنین کند، دیگر مؤمن نخواهد بود.

نگاهی به مفهوم تولّی

مفهوم دیگری که متأسفانه تحت الشعاع بدعتهای جدید قرار گرفته، مفهوم تولّی است. تولّی مصدر باب تفعّل از مادۀ «وَلَیَ» و در لغت به معنای پذیرش ولایت و کسی را ولیّ و سرپرست خود قرار دادن است. «ولیّ» در زبان عرب به معنای دوست، یاور و سرپرست آمده است. چنانکه مصدر آن «ولایت» نیز به معنای دوستی، یاوری و سرپرستی استعمال شده. بنابراین، تولّی هم می تواند به معنای پذیرش دوستی و کسی را دوست خود قرار دادن باشد و هم به معنای پذیرش سرپرستی و کسی را سرپرست خود قرار دادن.[14]

باید توجه داشت که دستاویز شدن به مواردی که خارج از سنت رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) است و پیروی از باطل که قطعاً سبب اختلاف با اهل حق خواهد شد و نتیجۀ جدایی از حق، جدایی از اهل آن خواهد بود و این یعنی خطری بزرگ که جامعۀ شیعی را تهدید می کند.

در روایات از اصل وقوع این خطر خبر داده و از عوامل ایجاد کنندۀ این دو دستگی و اختلاف نیز نهی و به مواردی که سبب اتحاد اهل حق و الفت آنان با یکدیگر می شود، اشاره شده است که ما به اختصار مواردی از آن را ارائه می کنیم:

امام حسن عسکری(ع) به نقل از رسول خدا(ص) می فرمایند: «مَنْ قَوِیتْ بَصِیرَتُهُ، وَ حَسُنَتْ بِالْوَلَایةِ لِأَوْلِیائِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِهِ مَعْرِفَتُهُ، فَذَاک أَخُوکمْ فِی الدِّینِ، أَمَسُّ بِکمْ رَحِماً منَ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ؛[15] کسی که بصیرت قوی و معرفت نیکو به ولایت اهل بیت(ع) و برائت از دشمنان آنها داشته باشد، چنین کسی برادر دینی شما بوده، از پدران و مادرانتان به شما نزدیک تر است.»

باید از خود بپرسیم: آیا ممکن نیست پدر و مادر ما در مسئله ای اشتباه کنند؟ و آیا کسانی که از پدر و مادرمان به ما نزدیک ترند، ممکن نیست در مسئله ای فرعی دچار اشتباه شوند؟ در این صورت واضح است که باید نسبت به آنها با دلسوزی رفتار نموده، با آرامش اشتباه آنها را به آنان هدیه کنیم، نه اینکه با آنها پرخاش نماییم، و آن طور که متأسفانه امروزه گاهی در جامعۀ شیعی مشهود است، آنها را سبّ و لعن کنیم.

طبق روایات، رفتار غلط پیروان دجال، بتریه و فاسقین را نباید تأیید کرد؛ اما در عین حال، تا وقتی محبت آل الله (ع) را دارند، حق تبرّی از خود آنها را نداریم، مگر در موارد استثنا که باید از اعمال مخالف شرع آنها تبرّی بجوییم.

دوستی فراتر از پدر و فرزندی

حضرت امام عسکری(ع) از پدران گرامیش(ع) نقل می کند که رسول خدا(ص) روزی به یکی از اصحابشان فرمودند: ای بنده خدا! در راه خدا، حبّ و بغض داشته باش و برای خدا محبّت و دشمنی نما، زیرا به ولایت حقّ تعالی نخواهی رسید مگر با همین امر، و اساساً کسی طعم و مزه ایمان را نمی چشد مگر چنین باشد، هرچند نماز و روزه اش بسیار باشد. اکثر دوستی های مردم با هم دنیایی است، و به خاطر دنیا با هم مودّت ورزیده و به یکدیگر بغض می ورزند، و به طور قطع چنین حبّ و بغضی آنها را از (محبّت و دوستی در راه) خدا بی نیاز نمی کند. آن صحابی عرض کرد: چگونه بدانم که دوستی و دشمنی من در راه خدای عزّ و جلّ می باشد؟ و اساساً ولی خدا کیست تا دوستش داشته، و دشمن خدا کیست تا دشمنش بدارم؟

 رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین(ع) اشاره نموده و فرمودند: آیا او را می بینی؟ آن صحابی عرض کرد: بله.

حضرت فرمودند: «وَلِی هذَا وَلِی اللَّه فوَالِهِ وَ عَدُوُّ هَذَا عَدُوُّ اللَّهِ فَعَادِهِ قَالَ وَالِ وَلِی هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ قَاتِلُ أَبِیک وَ وُلْدِک وَ عَادِ عَدُوَّ هَذَا وَ لَوْ أَنَّهُ أَبوک أَوْ وُلْدُک؛[16] دوستش، دوست خداست. پس دوستش بدار. و دشمنش دشمن خدا است. پس او را دشمن بدار. سپس فرمودند: دوست علی (ع) را دوست بدار، اگر چه قاتل پدر و فرزندت باشد، و دشمن علی(ع) را دشمن بدار، اگر چه پدر و فرزندت باشند.

قطب الدین راوندی می گوید: روایت شده است که مردی از اهل کرمند اصفهان، در سفر امام رضا(ع) به خراسان، شتربان آن حضرت بود. هنگامی که وظیفه اش به پایان رسید و قبل از برگشت، به آن حضرت عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! بزرگواری کن مرا به خط شریف خود سرافراز نما تا به آن تبرک جویم. و آن شخص از عامه بود. امام(ع) به او نوشته ای مرحمت فرمودند که صورت آن چنین بود: «کنْ مُحِبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنْ کنْتَ فَاسِقاً وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّیهِمْ وَ إِنْ کانُوا فَاسِقِین؛ آل محمد(ص) را دوست داشته باش، گرچه خود فاسق باشی و دوستان آل محمد(ص) را دوست بدار، گرچه آن دوستان فاسق باشند.»[17] از شگفتیهای این حدیث اینکه هم اکنون آن نوشته نزد بعضی از اهالی آن روستا مانده است.[18]

هشدار امام رضا(ع)

امام رضا(ع) در بیانی عام به مذمت کسانی می پردازند که اگرچه خود از دوستداران اهل بیت(ع) هستند؛ اما با دوستان اهل بیت (ع) دشمنی می کنند و حضرت از آنها با عنوان «دجال شیعه» یاد کرده است و می فرماید: «فتنۀ برخی از کسانی که ادعای محبت ما را دارند، بر شیعیان ما از فتنۀ دجال سخت تر است. راوی پرسید: چرا؟ حضرت فرمودند: زیرا با دشمنان ما دوستی و با دوستان ما دشمنی می کنند. این کار باعث آمیخته شدن حق و باطل شده، امر را بر مردم مشتبه می سازد، تا جایی که مؤمن از منافق تشخیص داده نمی شود.»[19]

اما برای حفظ وحدت بین شیعیان و محبین، گاهی لازم است رفتارهای زشت و اهانت آمیز بعضی از آنها را تحمل کنیم. باید صبر و تحمل امام حسن(ع) حتی در برابر توهینهای محبین خود را سرلوحۀ رفتار خود قرار دهیم و تنها به رضایت امیرالمؤمنین علی(ع) بیندیشیم و خود را در برابر «عین الله الناظرة»، حاضر ببینیم.

سلیم بن قیس می گوید: به امیرالمؤمنین(ع) عرض کردم: خاندان من با من قطع رابطه می کنند؛ ولی من ارتباطم را با آنان حفظ کرده ام. آنان مرا از بخششهای خود محروم می کنند؛ ولی من به آنان عطا می کنم. آنها دربارۀ من سخن ناروا می گویند؛ ولی من مورد عفو قرارشان می دهم، و رو در روی من سخن زشت می گویند؛ ولی من از سخنان ناپسند خودداری می کنم.

حضرت فرمود: مردم را به یاد دارم که چون برگی بدون خار بودند؛ ولی امروزه خاری هستند که برگی ندارند! عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! اکنون چه باید کرد؟ حضرت فرمودند: خود را هدف تیرهای آنان قرارده، برای روز احتیاجت. بعد فرمودند: شیعیان ما سه گروهند: گروهی به ما نیکی می کنند، و گروهی به مردم، و گروه سوم، دوستان ما را دوست می دارند و با دشمنان ما دشمنی می کنند. این گروه اولیا و برگزیدگان و حکما و علما هستند. خوشا به حالشان و عاقبتشان نیکو باد![20]

پی نوشت ها

[1] بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق، ج 51، ص 151، ح 6.

[2] بحارالانوار، ج 27، ص 57.

[3] الکافی، محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1407 ق، ج 2، ص 125، بحارالانوار ، ج 65، ص 63.

[4] رک: انساب النواصب، علی بن داود خادم استرآبادی، مشهد، 1367 ش، ص 552.

[5] رک: المصباح المنیر، صص 46-47، ماده برئ، لغتنامه دهخدا، ج 4، ص 575، ماده تبری.

[6] ممتحنة / 4.

[7] فتح / 29.

[8] وسائل الشیعة، شیخ حرّ عاملی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ پنجم، 1403 ق، ج 27، ص 119.

[9] بحارالانوار، ج 27، ص 51، ح 3.

[10] رک: ذیل روایت وارد در نهج البلاغه، خ 58.

[11] نحل / 106.

[12] الزام الناصب فی اثبات الحجة الغائب(عج)، ج 2، ص 159.

[13] بحارالانوار، ج 52، ص 132.

[14] رک: لسان العرب، ابی الفضل جمال الدین محمد بن مکرم (ابن منظور)، ج 15، ص 407، ماده«ولی»؛ المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر، احمد بن محمد بن علی المقری الفیّومی، صص 672-673؛ لغتنامه، علی اکبر دهخدا، ج 5، ص 6272، ماده تولی.

[15] وسائل الشیعه، ج 9، ص 229، ح 11904.

[16] بحارالانوار، ج 27، ص 55.

[17] جمع الاحادیث الشیعة، سید حسین طباطبایی بروجردی، فرهنگ سبز، 1386 ش، ج 1، ص 310.

[18] الدعوات، قطب راوندی، ص 28، ح 52، المستدرک، ج 12، ص 232، ح 2؛ بحارالانوار، ج 69، ص 253، القطرة، ج 1، صص 614-615؛ قطره ای از دریای فضائل اهل بیت(ع)، ص 493.

[19] صفات الشیعة، محمد بن علی ابن بابویه، اعلمی، تهران، 1362 ش، ج 8؛ بحارالانوار، ج 72، ص 391.

[20] اسرار آل محمد(ص)، سلیم بن قیس هلالی، مترجم: اسماعیل انصاری زنجانی، الهادی، قم، چاپ اول، 1416 ق، ص 690، مناقب امیرالمؤمنین(ع)، ج 2، ص 171.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان