توکل از دیدگاه قرآن

انسان وقتی در زندگی دنبال کاری می رود معمولاً روی توانایی ها و امکانات خودش حساب می کند، گاهی هم روی توانایی هایی که دور و بر خودش می بیند؛ بنابراین اگر به کاری دست زد و دید امکاناتی که برای خودش سراغ داشت و توانایی هایی که برای خودش می دیده تمام شده، امکانات و توانایی های دور و بر او هم تمام شده و هنوز به نتیجه نرسیده، بلکه موانع زیادی هم سر راهش ...

انسان وقتی در زندگی دنبال کاری می رود معمولاً روی توانایی ها و امکانات خودش حساب می کند، گاهی هم روی توانایی هایی که دور و بر خودش می بیند؛ بنابراین اگر به کاری دست زد و دید امکاناتی که برای خودش سراغ داشت و توانایی هایی که برای خودش می دیده تمام شده، امکانات و توانایی های دور و بر او هم تمام شده و هنوز به نتیجه نرسیده، بلکه موانع زیادی هم سر راهش سبز شده معمولاً ناامید می شود.

در زندگی انسان های معمولی، و حتی در زندگی گروه ها و جمعیت ها می بینی که فرمول معمول زندگی همین است. فرد یا گروهی می خواهند به کاری دست بزنند، مقداری مقدورات برای خودشان سراغ دارند و مقداری هم دور و برشان است. به اتکای این مقدورات به کاری دست می زنند اگر با همان مقدورات و امکانات و توانایی هایی که دور و برشان هست کار به ثمر رسید که خوب دلگرم می شوند و تلاش خود را ادامه می دهند ولی اگر این مقدورات و امکانات که در خودشان و دور و برشان سراغ داشتند تمام شد و به ثمر نرسید معمولاً مأیوس می شوند، کار را رها می کنند و می روند.

تعلیم قرآن این است که خداوند در آفرینش این جهان و آفرینش انسان مقداری توان ها و امکان های نهفته قرار داده و به هر انسانی قدرت ها و توان هایی داده که در وجود او مخفی است، در محیط هم یک مقدار امکان برای هر راهی گذارده که مخفی است، یعنی اول بار به چشم نمی خورد. این گنجینه های پنهان را خدای آفریدگار برای انسان در راه حق بیشتر فراهم و از پیش تعبیه کرده است.

انسان حق جوی و در راه حق بکوش، که تلاشی را در راه حق شروع کند ولی مقدورات و امکانات دم دست و مقابل چشم او رو به ته کشیدن باشد (چه توان های شخصی و چه محیطی) و ببیند که مقصد و منزل نرسیده توشه ها دارد تمام می شود، اگر همچنان به تلاش خود ادامه دهد و نگذارد یأس و ناامیدی در او رخنه کند، مطمئن باشد که آن توان های مخفی در خودش بیدار می شود، توان هایی که تا این لحظه در خود سراغ نداشت و همراه با او امکاناتی که در محیط مخفی بود و سراغ نداشت به سراغش می آید.

حالا با این دید سراغ نمونه های زنده یا تاریخی انسان هایی که این روش و منش را در زندگی داشتند برویم آن وقت می توانیم به عنوان تجربه عینی و تجربه تاریخی این واقعیت و حقیقت را بشناسیم. در طول تاریخ بشریت نمونه ها زیاد است ولی برای درک سریع تر، بهتر است سراغ نمونه های موجود و زنده تر رفت.

شما می دانید که در محیط اجتماعی کسانی هستند که در اعماق روحشان نسبت به پیروزی حق بر باطل نوعی گرایش و علاقه وجود دارد. این ها دو دسته هستند گروهی که زور خودشان را نشان می دهند، یعنی به محض اینکه کسی دعوت حقی نمود چهره هایی به طرف او می روند، با او دست همکاری می دهند، ولی چهره هایی هم هستند که به این زودی چهره خود را نشان نمی دهند، یکی از دلایل این است که دوست دارند دست به دست کسی بدهند و با کسی بیعت کنند که استقامت او در راه حق بر ایشان محرزتر و مشخص تر باشد؛ یعنی اگر ببیند این دعوت کننده به حق توی نشیب و فرازها عوض نشد در چمبر شکست های موقت از خود بی تاب نشد، راهش را عوض نکرد، خودش را نباخت، آن وقت حاضرند به او دست همکاری بدهند، حاضرند خودشان و مقدوراتشان را در اختیار او قرار دهند، از آن هایی نیستند که تا یک نفر با یک شعار گیرا وارد میدان شد زود بروند و بگویند که آقا ما هم هستیم، از اینگونه چهره ها همیشه در محیط ها و جوامع هست.

اینگونه چهره ها همان گنجینه های مخفی الهی اند، یعنی جزو آن امکانات محیطی که برای انسان در برخورد اول شناخته نمی شوند و در قدم های اول و دوم و سوم خودشان را نشان نمی دهند، تنها وقتی خود را نشان می دهند که انسان حق شناس حق جو را در سخت ترین مراحل و نومیدترین شرایط همچنان در راه حق تلاشگر و پویا بیابند آن موقع خودشان را نشان می دهند و به سوی او می آیند.

آیا شما در کارهای مختلف در محیط خود این چنین تجاربی را داشته اید یا نه؟ گویی در محیط اجتماعی انسان ها یک عده انسان منتظر که (در حال انتظار به سر می برند) همواره هست، منتظر شناختن فرد یا دسته ای که در چم و خم مراحل مختلف تلاش، به خصوص در چم و خم مراحل سخت شکننده و نومیدکننده اصالت خود را حفظ کنند و نشان دهند. این یکی از آن گنجینه های مخفی است که هر انسان متحرک می تواند به طور زنده در مراحل حساس پویش خویش لمس کند.

دسته دیگر انسان ها هستند که آمادگی هایشان برای تلاش و همکاری در راه حق بالقوه است؛ یعنی خودشان هم هنوز نمی دانند که ممکن است در درونشان لهیبی از عشق به حق برافروخته شود، مشغول و سرگرم زندگی عادی خویش هستند، مراحل اولیه کار یک انسان حق جو و حق پو نمی تواند در آن ها گرما بیافریند ولی وقتی فرد یا گروهی به شکل قهرمان تجلی کرد و در برخورد با مراحل سخت یک تلاش، استقامت به خرج داد و چهرۀیک قهرمان به خود گرفت، برخورد با قهرمان در درونشان آتشی روشن می کند و آن ها را به سوی یک کوشش جلب می نماید به طوری که می بینی همین آدمی که خبر داشت این فرد یا این دسته در راه فلان هدف دارند می کوشند اما چندان حساسیت و هیجانی نسبت به این ها در خودش نمی یافت و بی تفاوت مانده بود، همین قدر که این ها در قهرمانی اوج گرفتند، در استقامت اوج گرفتند، در شکست ناپذیری اوج گرفتند عوض می شود و در درونش دگرگونی ژرفی به وجود می آید.

همین آدم ساده متعارف دیروزی به یک همکار پرتلاش امروزی تبدیل می شود. این هم یکی از گنجینه ها و امکانات نهفته ای که خداوند در سر راه انسان هایی که به خصوص در راه حق تلاش کنند نهاده است.

اما در درون خود انسان، این جمله را باید همیشه به یاد داشته باشیم که هیچ انسانی نمی تواند همه مقدورات خودش را در حساب اول بشناسد؛ یعنی اگر محاسبات ریاضی روی سرمایه و پول و درخت و ساختمان و افراد و ساز و برگ تا حدی بتواند به آدم نشان دهد چه دارد و چه ندارد روی انسان محاسبات ریاضی بدین صورت نداریم. محاسبه داریم، نه اینکه فکر کنید بی حساب کار کنیم ولی محاسبات اینقدر دقیق و ریاضی نیست، هیچ انسانی نمی تواند بگوید من چی هستم. انسان را خدا به صورت یک چشمه جوشان خروشان آفریده، چشمه ای که آرام آرام می تواند درک کند که در او چه نیروهایی هست.

برخورد با مراحل مشکل کوشش و تلاش اگر همراه با امید و دید روشن نسبت به آینده همراه باشد در درون خود انسان نیروهای نهفته ای را بیدار می کند که تاکنون برای خود او هم ناشناخته بود، حتی در درون خود انسان قهرمان نیز نیروهای نهفته ای را بیدار می کند که در مراحل عادی کوشش و تلاش هرگز در خود سراغ نداشت.

نتیجه اینکه اگر انسان در راه حق تلاش کند و همان معیارهایی را که خدا مقرر کرده رعایت کند و بشناسد هیچ وقت نباید فکر کند کفگیرش به ته دیگ خورده، هیچ وقت نباید فکر کند مایه ها ته کشیده، چه در درون خود او و چه در محیطش سرمایه های نهفته ای وجود دارد که با استقامت انسان در راه حق آن سرمایه های نهفته آشکار می شود و در اختیارش قرار می گیرد.

اگر زندگی پیامبر عالی قدر اسلام (ص) را که برای ما اسوه حسنه است با این دید مورد مطالعه قرار دهیم می بینیم که در مراحل حساس تاریخی چنین وضعی در زندگی او تجلی کرده است. زندگی ائمه طاهرین صلوات الله علیهم اجمعین را هم با این دید مطالعه کنیم تا نمونه های فراوانی از این قبیل ببینیم و اگر تاریخ تحرک های زنده عالی اسلامی و شیعی را در طول تاریخ مورد بررسی قرار دهیم باز نمونه های جالب از این قبیل به دستمان می رسد.

قرآن مسلمان ها و خود پیامبر را دعوت به پایداری در راه حق می کند ولی با دست خالی که نمی شود پایداری کرد، قرآن توضیح می دهد که: خدا برای انسان هایی که استقامت کنند مددها و امدادهای غیبی نهفته ای در این عالم قرار داده که همین که آن ها استقامت کردند این مایه ها و سرمایه ها آرام آرام در اختیارشان قرار خواهد گرفت: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ30نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ…» (سوره فصلت، سوره 41 آیه 31-30)

قرآن از دسته یکتاپرست پیرو پیامبران حق که با دشمنان حق روبرو بودند نقل می کند که گفتند «وَ مَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَ قَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا» مگر ما چه عیبی داریم، مگر ما چه عذری داریم که بر خدا تکیه نکنیم با اینکه او راه ها را پیش پایمان نهاده است. چه تکیه گاهی از او برای ما قابل اعتمادتر و ارزنده تر است (سوره ابراهیم آیه 12).

ولی شرط استفاده از این تکیه گاه این است که هم «استقاموا» در راه حق پایدار بماند و معیارهای گوناگون یک تلاش و وظایف انسان تلاشگر در هر مرحله را خوب بشناسد و رعایت کند. آنجا که قوانین الهی و معیارهای الهی به او می گوید فلان مطلب را صریح بگو، بگوید، آنجا که این معیارها به او می گوید فلان حرف را خوب نگهدار، نگهدار باشد، آنجا که به او می گوید شکیبا باش و دیر پرخاش، شکیبا و دیر پرخاش باشد و آنجا که عکس آن را می گوید، عمل کند.

برای همه، این ها در آئین تحرک الهی ضابطه است، کسی که می گوید ربنا الله باید این ضابطه ها را خوب بشناسد و رعایت این ضابطه ها هم استقامت لازم دارد، استقامت در راه رعایت ضابطه ها کار آسانی نیست. انسان گاهی دچار خوف می شود از پرخاش با مخالف حق، آنجا باید خوف به دلش راه پیدا نکند و گاهی عکس آن مطرح است، دچار هیجان می شود، نمی تواند خود را کنترل کند، اما جایی است که باید خودداری کند تا بتواند در موضع بهتری با او روبرو شود اما نمی تواند خودش را نگه دارد. آنجا هم استقامت می خواهد. در هر دو طریق و در هر دو جهت احتیاج به استقامت دارد. آنچه مهم است چیست؟ آنچه مهم است این است که انسان واقعاً ببیند آیا در راه خدا قرار دارد یا احیاناً در راه هوی.

اگر در راه خدا قرار دارد، بداند که «امداد الهی» به سراغ او خواهد آمد. گاهی برای به ثمر رسانیدن یک تلاش پنجاه سال وقت لازم است، اما شما خودتان می دانید که یکی از حالاتی که در همه ماها وجود دارد این است که می خواهیم نتیجه تلاشمان را تا زنده ایم ببینیم. اینجا است که «انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» به سراغ آدم می آید؛ می گوید تو حق نداری بگویی دل من فقط پی کوششی می رود که تا زنده ام نتیجه اش را ببینم، تو باید مرد میدان کوششی باشی که اگر مردی و نسل بعد او را به ثمر رساند برایت همان قدر لذتبخش و گیرا و جاذبه دار باشد که الآن به ثمر رسد، چون برای انسان مسلمان، زمان، حال و آینده اش از این جهت تفاوتی ندارد. همه زمان ها زمان حال است.

اینکه ایمان به قیامت، ایمان به معاد و ایمان به بازده جاویدِ اعمال یکی از ارکان عقیده اسلامی است برای این است که مسلمان حتی کوششی را که خبر ندارد آینده اش چه می شود، هدر رفته و گمشده نشناسد. با ایمان به «انّا لانضیع اجر من احسن عملا» می داند که هیچ تلاشی ضایع نمی شود و هدر نمی رود.

به این ضابطه ها و معیارها اشاره کردم تا روشن شود که معیار چقدر زیاد است. این معیارها را باید شناخت و مراقب آن ها بود و با رعایت این معیارها بر خدا توکل نمود و دل را همواره با نور امید روشن داشت.

قرآن از زبان «یعقوب» چنین نقل می کند: «یَا بَنِیَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، إِنَّهُ لَا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُونَ» (یوسف 87)یعقوب سال هاست یوسف اش را از دست داده و بر طبق معیار معمولی باید بگوید استخوان هایش هم پوسیده. بنیامین برادرش هم به دنبالش رفته و نیامده، اما باز می گوید پسران من بروید باز هم از یوسف و برادرش ردیابی کنید و از گره گشایی خدا و زمینه فراهم کردن خدا نومید مباشید که این انسان های بی ایمان کافرند که از روح خدا و راحت آفرینی خدا و بن بست شکنی او مأیوس هستند.

انسان معتقد به خدا همواره می گوید بالاخره بن بست ها خواهد شکست و راه به روی ما گشوده خواهد شد. انسان های با ایمان در نشیب و فرازها و در آن مراحلی که انسان های معمولی نومید می شوند و مایه ها ته می کشد نومید نمی شوند به شرط اینکه هدف را و راه به سوی هدف را با معیارهایی که خود آئین الهی فرا راهمان نهاده درست شناخته باشند «وَ مَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا». چرا بر خدا توکل نکنیم با اینکه راه های ما را به ما نشان داده. وقتی توی راه هستیم دیگر یأس و ناامیدی چرا؟ «علی اللَّه فلیتوکّل المؤمنون، و علی اللَّه فلیتوکّل المتوکّلون» آن ها که به دنبال تکیه گاه می گردند بر خدا تکیه کنند. من دوست دارم آنچه را وحی به ما می گوید با نتایج مشاهده ها و تجربه های عینی پیوند بزنیم و عادت کنیم به این پیوند زدن. بنابراین بار دیگر همه مان برگردیم ببینیم آیا در زندگی شخصی اطرافیانمان نمونه هایی از این مددهای الهی را می توانیم پیدا کنیم؟ اگر توانستیم پیدا کنیم آن وقت توانسته ایم یک آگاهی تجربی و عینی را به آگاهی ناشی از وحی قرآنی پیوند بزنیم و فکر می کنم در این صورت بهتر بتوانیم از تعالیم الهی نتیجه بگیریم.

آنچه تا اینجا بیان کردیم یکی از جنبه های توکل بر خدا است که برای هر انسان تلاشگر به آسانی قابل فهم است. در این زمینه جنبه های متعدد دیگر نیز هست که باید در فرصت های بعدی به شرح آن ها بپردازیم، نظیر آنچه در سرگذشت پیامبران در قرآن، در آیات مربوط به جنگ بدر و نظائر آن ها بدان اشاره شده است. اکنون که مفهوم توکل برایمان روشن گشت و دانستیم که توکل یکی از ضروری ترین مسایل زندگی انسان مؤمن به خداست در آیات مربوط به توکل که در قرآن کریم آمده بیشتر بیندیشیم تا به ویژگی های آموزش این کتاب الهی در این زمینه بهتر آشنا شویم.

بینش توحیدی زیربنای توکل است

در شناخت جهان، انسان به این حقیقت برخورد می کند که آفرینش جهان و گردش کار آن فقط به دست آفریدگار توانا و دانا است. این بینش توحیدی به طور طبیعی انسان را به این اصل رهبری می کند که تنها اوست که شایسته پرستش و عبادت است(*) و چون سررشته همه پدیده ها و قوانین آفرینش به دست اوست فقط باید بر او توکل کرد «إِلَیْهِ یُرْجَعُ الْأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَ تَوَکَّلْ عَلَیْهِ» (سوره 11 هود آیه 123) امور جهان همگی به دست اوست پس او را پرستش و بر او توکل کن. قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ» (39 آیه 40) (پیامبر) بگو خدا برای من کافی است، متوکلان تنها بر او توکل می کنند. «اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (سوره 64 آیه 14) جز آفریدگار جهان خدائی نیست و مؤمنان تنها بر او توکل می کنند.

توکل نتیجه در راه حق بودن انسان است

راهی که انسان بتواند تکامل واقعی خود را به دست آورد، راهی است که از طریق آفریدگار جهان برای هدایت و رهبری انسان بر او عرضه شده است. راه حق و حقیقت راه تکامل و پیشرفت به سوی خدا، راهی که سعادت همه جانبه انسان فقط در پرتو آن به دست می آید. به همین سبب انسانی که در این مسیر است توکل دارد، زیرا توکل زاییده حرکت در این مسیر است، چون می داند راهش حق و از هدایت الهی برخوردار است.

«فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ إِنَّکَ عَلَی الْحَقِّ الْمُبِینِ» (سوره 27 آیه 89)پس بر خدا توکل کن به راستی که تو بر حقی، حقی روشن و هویدا. «وَ ما لَنا أَلاَّ نَتَوَکَّلَ عَلَی اللَّهِ وَ قَدْ هَدانا سُبُلَنا وَ لَنَصْبِرَنَّ عَلی ما آذَیْتُمُونا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ» (سوره 14 آیه 16)چرا بر خدا توکل نکنیم در حالی که او راه ها را به ما نشان داده است. ما در برابر آزار شما شکیبا خواهیم بود که صاحبان توکل تنها بر خدا توکل می کنند. زیربنای توکل ایمان به حمایت الهی است«قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (سوره 9 آیه 52)بگو، هرگز جز آنچه خدا خواسته به ما نخواهد رسید، اوست پشتیبان ما و مؤمنین بر خدا توکل می کنند.

توکل عامل توانمندی در برابر نقشه ها و جنگ اعصاب ها

خدا پشتوانه نیرومند انسان است و توکل بر او مایه مقاومت و توانمند شدن انسان در برابر طرح ها، نقشه ها، حیله ها و روش های گوناگون نیروی باطل است. جنگ های روانی و اعصابی که باطل برای او بوجود می آورد هرگز او را سست نمی کند و او را از حرکت به سوی خدا باز نمی دارد. «إِنَّمَا النَّجْوَی مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (سوره 58آیه 10)در گوشی حرف زدن (و نجوی کردن) کاری شیطانی است تا بدین وسیله مؤمنان را دلتنگ کند در صورتی که هیچ زیان و آسیبی به آن ها نمی رسد مگر آنجا که خدا خواسته باشد و مؤمنین بر خدا توکل می کنند. «فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ تَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ وَکیلاً» (سوره 4 آیه 81)از آن ها روی گردان و برخدا توکل کن که پشتیبانی خدا کافی است. «وَ لَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» (سوره 33 آیه 48)پیرو کافران و منافقان مباش و به آزارشان بی اعتنا باش و برخدا توکل کن.

توکل مایه قدرت روحی پیشوا در برابر بی انضباطی افراد

دقت در زندگی پیامبر عالی قدر اسلام (ص) استحکام و قدرت روحی آن حضرت را در برابر بی انضباطی های افراد نشان می دهد و این نکته توجه هر انسان کاوشگر را به خود جلب می نماید. توکل بر خدا بود که به او چنین توانی بخشیده بود. اگر حضرت در برابر بی انضباطی افراد آن قدرت روحی عظیم را نمی داشت و به سادگی برآشفته می شد مسلماً نمی توانست آن تحول عمیق و ژرف را که خط سیر جدیدی برای فرهنگ و تمدن بشری در تاریه جهان ترسیم کرد به وجود آورد. قرآن درباره این پدیده می فرماید: «فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ، وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ» (سوره 26 شعرا آیه 217)اگر نافرمانی ات کنند بگو من از آنچه می کنید بیزارم و بر خدای توانای پر مهر توکل کن.

توکل بر خدا عامل خون سردی در برابر انبوهی مخالفین

پیروان پیامبر (ص) با اینکه از لحاظ تعداد و امکانات نسبت به کفار در موقعیت بسیار ضعیف تری قرار داشتند در سایه توکل به خداوند آن چنان نیرو و توانایی به دست آورده بودند که قدرت کفار نه تنها آن ها را مرعوب نمی کرد بلکه ایمان آن ها را قوی تر و محکم تر می ساخت و هرگز از انبوهی تجهیزات و امکانات کفار هراسی به دل راه نمی دادند. قرآن این پیام حیات بخش الهی درباره آن ها چنین می فرماید: «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» (آل عمران آیه 173)آن ها که مردم بدیشان گفتند همه علیه شما نیرو جمع کرده اند پس از آنان بترسید اما این سخن بر ایمان آنان افزود و گفتند برای ما خدا کافی است چه خوب پشتیبانی.

توکل با اراده و عزیمت، استحکام و قاطعیت بیشتر می بخشد

در سایه توکل به خدا انسان حق جو هنگامی که تصمیمی به خاطر خدا می گیرد در تصمیم و اراده خود قاطعیت دارد زیرا فقط بر خدا تکیه می کند که سرمنشاء همه علل و عوامل جهان است، در این صورت معنی ندارد که سستی به خرج دهد و در پای آن نایستد. «فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَکَّل عَلَی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ المُتَوَکِّلینَ» (آل عمران آیه 159)هنگامی که تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن که خدا متوکلین را دوست دارد.

توکل مانع غرق شدن است در مادیات

معمولاً انسان هایی که به زندگی در بعد مادی آن می نگرد و همواره به این بخش می پردازند افرادی هستند که مفهوم حیات انسانی را عملاً درک نکرده اند، تصور می کنند زندگی همین خور و خواب و پوشاک و شهوت است، در حالی که از این جهت تفاوت ژرفی بین انسان و حیوان نیست، منتهی حیوان به صورتی ساده و انسان با زر و زیور و تفنن به ارضاء این تمایلات می پردازد. اما آن هایی که جهان بینی وسیع و گسترده دارند و به جهان تنها در قالب مادیات نمی نگرند قطعاً بنده و اسیر مادیات نمی شوند و همواره در جهت ترقی و تکامل انسانی گام برمی دارد. آنچه در زمینه توکل به خداوند شایسته بررسی است این است که انسان متعالی خداپرست در پرتو پیوند روحی عمیق اش با خدا آسان تر می تواند از غرق شدن در مادیات رهائی یابد و تعهدات انسانی و خدایی خود را به کاربندد زیرا عشق به خدا بر گرایش طبیعی او به جاذبه های دیگر پیروز می شود و او را به صورت انسانی خودساخته، بی آلایش، پاک، کمال طلب در می آورد که از روی اختیار در جهت تکامل انسانی گام برمی دارد. «فَما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَمَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی لِلَّذینَ آمَنُوا وَ عَلی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» (سوره 42 آیه 36)این نعمت ها که به شما داده شده متاع زندگی دنیا است برای مؤمنان، آن ها که بر خدایشان توکل می کنند بهتر و ماندنی تر است.

توکل نگهدارنده انسان در برابر عوامل شیطانی

فرد سست ایمان که در زندگی خود پشتوانه نیرومند و محکمی به نام خدا ندارد و تکیه اش بر چیزهای دیگر است مسلماً عوامل شیطانی در او نفوذ می کند، او را از جاده حق خارج می سازد و به مسیر باطل می کشاند و در نتیجه او بنده شیطان می گردد. اما انسانی که بر خدا توکل کند و از او نیرو و توان گیرد مسلماً در برابر این عوامل خود را نخواهد باخت و عوامل اهریمنی بر او چیره نخواهد شد. «إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ» (سوره 16 نحل آیه 102)شیطان بر کسانی که ایمان آورده و به خدایشان توکل کنند تسلطی ندارد. «فَقَالُوا عَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْنَا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَهً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (یونس سوره 10 آیه 85)(پیروان موسی) گفتند توکل ما تنها بر خدا است. بارالها ما را مایه عبرت ستمکاران قرار مده.

پی گیری در تلاش و کوشش در سایه توکل

باز ماندن از کوشش معمولاً زاییده عوامل گوناگونی است که شاید بتوان در جمع آن ها نبودن توکل بر خدا را ریشه و عامل اساسی دانست. معنی ندارد که انسان بر خداوند توکل داشته باشد و در عین حال از تلاش دست بردارد.

انسان تلاشگری که جهان را فقط در محدوده ای خاص نمی نگرد و دنیا را مقدمه آخرت و آخرت را نتیجه دنیا می داند محال است به تنبلی و سستی و سهل انگاری مبتلا شود زیرا می داند هرگونه سستی به خرج دهد پایه عمل و عکس العمل آفریده است، منتهی این عکس العمل ها و بازده ها گاهی زودرس اند و گاهی دیررس و قیامت بازده جاوید اعمال ایشان در دنیا است.

در این صورت بینش انسان متوکل از مرز جهان ماده فراتر می رود و تلاشش را در بعدی به سوی بی نهایت مورد توجه قرار می دهد به همین سبب محدودنگر نبوده و اگر بازدهی فوری از تلاشش ندید مأیوس نمی شود. «فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ» (توبه سوره 9 آیه 129)

پس اگر از تو رو گردانیدند بگو خدا برای من کافی است (آن خدایی که) خدایی جز او نیست و بر او توکل می کنم هم او که صاحب تخت عظیم فرماندهی جهان است.

* توکل بر خدای قادر، حکیم، علیم، رحیم

و بالاخره انسان معمولاً کسی را که به عنوان پشتوانه انتخاب می کند باید توان و حکمت، آگاهی و دلسوزی در وجود او نهفته باشد که بتواند برای او کار کند، و کارش براساس حکمت و اصول بوده، آگاه و بینای به کار و نسبت به او مهربان باشد. نبودن هر یک از صفات مذکور باعث می شود که انسان توکل بر او را از دست بدهد. سیری در آیات قرآن که در زمینه توکل آمده و در پی آن صفات حق تعالی را در موارد مختلف بیان کرده است به خوبی این مطلب را نشان می دهد.

آری قدرت بی نهایت از آن اوست، حکمت و علم و رحمت بی نهایت از آن حق است در نتیجه شایسته ترین پشتوانه است و باید بر او توکل کرد و او را پشتیبان زندگی قرار داد. در آیات قرآن برای خدا صفات زیر در ارتباط با توکل ذکر شده است: إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّهِ (یوسف 67) هو الرحمن (ملک 29) عزیز حکیم (انفال 49) الیه یرجع الامر (هود 123) حیّ الذی لایموت (فرقان 58) عزیز رحیم (شعرا 217) خالق کل شیء (انعام 102) لله ما فی السموات و ما فی الارض (نساء 132 و 171) عزیز العلیم (نمل 80) لله غیب السموات و الارض (هود آیه آخر) لا اله الا هو (توبه 129) و آیات دیگری در همین زمینه که نشان می دهد خداوند بی سبب این صفات را در این سری آیات ذکر نفرموده است.

این بود سیری بسیار فشرده و کوتاه در زمینه برخی از آیات توکل، باشد که بر آگاهی ما نسبت به توکل بیفزاید و مایه این توفیق شود که تنها بر خدا توکل کنیم، چون سررشته همه علل و عوامل جهان در دست قدرت اوست و توکل بر او مایه و پایه خیر و سعادت و رحمت و تکامل است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان