به گزارش اقتصادآنلاین، مونا امیری در شرق نوشت: همچنین، فقر یکی از جدیترین و مهمترین معضلات قرن حاضر محسوب میشود که هزینههای انسانی سنگینی را بر اجتماع تحمیل میکند، ازاینرو ریشهکنی فقر در زمره اولویتهای تمامی حکومتها و دولتهاست.برخلاف آنچه پیش از این تصور میشد، فقر بهتنهایی یک متغیر اقتصادی و تکبعدی نیست، بلکه دربرگیرنده مفهومی جامع و چندبعدی است که کل طیف زندگی بشر را دربر میگیرد. به عبارت دیگر، امروزه بر همگان آشکار شده که علاوه بر کمبود یا نبود درآمد، نداشتن قابلیت لازم خروج از فقر برای افراد فقیر نیز از علتهای اصلی فقر است.
گذری بر وضعیت فقر در ایران
بنا بر گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی (1398)، ایران با وجود آنکه در زمره کشورهایی است که بهلحاظ نرخ فقر در وضعیت مناسبتری نسبت به برخی کشورهای درحالتوسعه یا کمترتوسعهیافته (با نرخهای فقر مطلق 30 تا 40 درصد) قرار دارد، اما همچنان موضوع فقر مطلق در آن مطرح است. براساس برآورد این مرکز، نرخ فقر در سال 1396 بهطور متوسط در کل کشور 16 درصد بوده است که هرچند نسبت به برخی کشورهای درحالتوسعه در وضعیت بهتری قرار دارد، اما نیازمند آن است که همچنان به دلایل ایجاد فقر و همچنین راهکارهای قانونی برای کاهش آن پرداخته شود.
آمارهای بانک جهانی نیز بهبود اوضاع فقر در ایران را نوید میدهند. در گزارشهای منتشرشده از سوی بانک جهانی، افرادی که درآمد روزانه 1.90 دلار دارند، در زمره افرادی هستند که در فقر مطلق به سر میبرند. براساس این معیار، در ایران فقر مطلق، از 0.4 درصد در سال 2005 به 0.3 درصد در سال 2016 رسیده است؛ ازاینرو وضعیت ایران از نظر فقر مطلق بهبود یافته اما همچنان راه درازی برای ریشهکنی فقر در پیش است.
بر مسئله فقر و ریشهکنی آن در قانون اساسی کشورمان بهصراحت و گاهی ضمنی تأکید شده است؛ برای نمونه، اصل چهلوسوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر ریشهکنی فقر و محرومیت و برآوردن نیازهای انسان در جریان رشد اقتصادی با حفظ آزادگی تأکید میکند. تأمین نیازهای اساسی مانند مسکن، خوراک، پوشاک، بهداشت و درمان، آموزش و پرورش و امکانات لازم برای تشکیل خانواده نیز مورد توجه قرار گرفته است.
اصل بیستونهم قانون اساسی، برخورداری از تأمین اجتماعی بازنشستگی، بیکاری، پیری، ازکارافتادگی، بیسرپرستی، درراهماندگی، حوادث و سوانح و نظایر آنها را بهعنوان یک حق تلقی کرده است. به همین ترتیب اصل سیام و اصل سیو یکم نیز تأمین وسایل آموزش و پرورش و داشتن مسکن متناسب با نیاز را حق هر فرد و خانواده ایرانی دانسته است.
همانطورکه در قوانین پیداست، چهره فقر در نظام جمهوری اسلامی ایران، مطرود و ناپسند است و در این راستا، دولتها همواره تلاش کردهاند در قالب برنامههای متفاوت بهنحوی به اقشار و گروههای نیازمند جامعه کمک برسانند تا مسئله فقر را کاهش دهند و دامنه آن را محدودتر کنند.
بااینحال با وجود برنامههای فقرزدایی در ایران و تلاشهایی که در برنامههای توسعه کشور در سالهای بعد از انقلاب اسلامی انجام شده، آمارهای غیررسمی و حتی رسمی فقر نشان از آن دارد که در خوشبینانهترین حالت اگر فقر افزایش پیدا نکرده باشد، کاهش چندانی نیز نداشته است؛ ازاینرو در ادامه سعی بر آن است تا راهکارها و پیشنهادهایی بهمنظور برونرفت از فقر در جامعه ارائه شود.
شناخت و آگاهی نسبت به فقر
یکی از اهداف اصلی برنامههای توسعه بعد از انقلاب اسلامی، رفع فقر و محرومیت در کشور بوده است؛ بهگونهای که همواره مسئله فقر در برنامههای توسعه ایران با مراتبی از شدت و ضعف مورد اهتمام قرار گرفته است. این در حالی است که با وجود تأکید بر ضرورت توانمندسازی محرومان و فقرا در برنامههای توسعه کشور، مسئله وجود فقر در ایران همچنان ادامه دارد.
اصولا پیششرط اصلی موفقیت در هر برنامهای «شناخت» درست از آن پدیدهای است که سعی در برنامهریزی در جهت آن داریم. به نظر میرسد در برنامههای فقرزدایی این شناخت بهدرستی صورت نگرفته و به نحوی پیش رفته که تمام برنامهها و فرایندها را تحت تأثیر خود قرار داده است، چراکه فقر مسئلهای اجتماعی است یا دستکم مسئلهای اقتصادی- اجتماعی است و چنین مسئلهای را نمیتوان صرفا با ابزار اقتصادی حل کرد. منطق استدلال میکند که ابزار باید مناسب اهداف باشد. با ابزار اقتصادی شاید بتوان یک مسئله اجتماعی را بهصورت مقطعی کاهش داد، اما مسلما نمیتوان آن را برای همیشه حل کرد. اقتصادیدیدن مسئله اجتماعی فقر، همان فلسفه نادرستی است که برنامههای فقرزدایی ایران را دچار فقر کرده است.
ازاینرو چنین برمیآید که شاید یکی از بزرگترین ریشههای استمرار و گسترش فقر در ایران آن است که کشور همچنان در فهم خطوط کلی بنیانهای اندیشهای و مفهومی فقر دچار کاستی جدی است؛ بنابراین پیشنهاد میشود تا اولا نوع نگاه به مسئله فقر در برنامههای فقرزدایی تشریح شود. ثانیا با شناخت درست از مسئله فقر در کشور، از انسداد اجتماعی بین برنامه و فقرا ممانعت شود.
توانمندسازی و کاهش فقر
حوزه توانمندسازی و کاهش فقر یکی از حوزههای بسیار تأثیرگذار و مهم اجتماعی است که پس از مطرحشدن مباحث توسعه و کاهش فقر، بیش از پیش مرکز توجه قرار گرفته است. رویکردهای توانمندسازی بر ارتقای آزادی دامنه انتخاب و عمل فقرا تأکید دارد؛ به عبارت دیگر، توانمندسازی اقشار فقیر، برای اثربخشی توسعه بسیار حیاتی است.
رویکرد توانمندسازی برای پیشرفت و تقویت مردم فقیر، در بطن توسعه قرار دارد و به فقر بهجای مشکل بهعنوان یک منبع و راهحل مهم نگاه میکند. این رویکرد به هویت فقرا ارج نهاده و آن را به رسمیت میشناسد. این مفهوم بر تغییر و دگرگونی در عقاید، افکار و رفتارهایی دلالت دارد که بازیگران خارجی را وارد مباحث کاهش فقر میکند. بنابراین، روش توانمندسازی باید بر نقاط قوت مردم فقیر، دانش، مهارتها، ارزشها، نوآوریها و انگیزههای آنان برای حل مشکلات و مدیریت منابع بهمنظور خروج از گردونه فقر بنا گذاشته شود. این رویکرد با فقرا با احترام و متناسب با شأن و منزلت آنان رفتار میکند (بانک جهانی، 1395).
توانمندسازی بهعنوان اصلیترین جهتگیری دولت در مبارزه با فقر، به راهی جز ایجاد اشتغال منتهی نخواهد شد. درعینحال ماهیت فقر ایجاب میکند اشتغال هدفدار در این زمینه زودبازده بوده و بهسادگی قابل حصول باشد. بنابراین آموزش افراد جویای کار و شناسایی زمینههای ایجاد مشاغل زودبازده در بخشهای کشاورزی، دامداری، صیادی، صنایع دستی و... برای واگذاری به افراد جویای کار، از اقدامات لازم در راستای توانمندسازی فقراست (ارضروم چیلر، 1384).
حمایتگری و کاهش فقر
تعاریفی که از حمایتگری اجتماعی ارائه میشود، بسیار متنوع است؛ هرچند همه تعاریف موجود، به لحاظ زبان و مفهوم اشتراکاتی دارند. بااینحال، توجه به این نکته ضروری است که حمایتگری، اول از همه چیز، فرایندی محسوب میشود که در دوره زمانی نامشخص، گاهی کوتاه و گاهی طولانیمدت، انجام میشود. این فرایند، استراتژیک است و انجامدادن اقدامات هدفمندی را از سوی ذینفعان و تصمیمگیرندگان اصلی میطلبد. حمایتگری اجتماعی همیشه در نظر دارد بر خطمشیها، قوانین، مقررات و برنامهها در بالاترین سطوح تصمیمگیری در بخش عمومی و خصوصی تأثیر بگذارد. بهطور خلاصه، حمایتگری اجتماعی در سادهترین شکل عبارت است از عملی که به اثرگذاری یا پشتیبانی از چیزی یا کسی منجر میشود.
یکی از مؤثرترین روشهای حمایتگری اجتماعی، ایجاد سازمانها و نهادهایی است که در زمینه پایاندادن به فقر و ایجاد تغییر، فعالیت و حمایتگری میکنند. این حمایتگری میتواند به روشهای مختلفی انجام شود؛ از تدوین برنامههای متنوع برای آموزش به افراد جامعه گرفته تا برگزاری گردهماییها یا برقراری ارتباط و تماس با یک مقام رسمی و تشویق او برای مبارزه با فقر در جامعه.
حمایتگری اجتماعی به هر طریقی که انجام شود، نتیجهای جز یاریرساندن به ریشهکنکردن فقر در پی نخواهد داشت. بنابراین پیشنهاد میشود از ابزار حمایتگری اجتماعی برای شنیدهشدن صدای فقرا در جامعه استفاده شود.
نقشه راه مطلوب فقرزدایی
یکی از اهداف اصلی برنامههای توسعه بعد از انقلاب اسلامی، رفع فقر و محرومیت در کشور بوده است؛ بهگونهای که همواره مسئله فقر در برنامههای توسعه ایران با مراتبی از شدت و ضعف، مورد اهتمام قرار گرفته است. این در حالی است که با وجود تأکید بر ضرورت توانمندسازی محرومان و فقرا در برنامههای توسعه کشور، مسئله وجود فقر در ایران همچنان ادامه دارد.
با توجه به تجربه کشورهای پیشرو و توسعهیافته، کاهش و تحدید فقر، علاوه بر آنکه رشد پایدار را به ارمغان میآورد، فرصتهای اقتصادی بهتری را نیز برای افراد جامعه فراهم میکند. در نتیجه، تدوین یک استراتژی مطلوب فقرزدایی میتواند نقشه راه مناسبی را پیشروی سیاستگذاران ترسیم کند.پیششرط تدوین یک استراتژی مطلوب فقرزدایی، مستلزم شناخت و آگاهی از مفهوم فقر و ابعاد آن است؛ به عبارت دیگر، فهم روشمند از مسئله فقر میتواند کشور را در تدوین برنامههای فقرزدایی یاری رساند. از طرف دیگر، توانمندسازی فقرا در جامعه میتواند صدای آنها را به گوش نهادهای مسئول رسانده و دولت را وادار کند از روشهایی مانند ایجاد بازارهای کار بهتر برای افراد فقیر و اشتغال شایسته بهمنظور یاریرساندن به فقرا استفاده کند.
سازمانهای مردمنهاد، انجمنها، تشکلها و سایر نهادهای مدنی غیردولتی نیز میتوانند نقش مؤثری در مشارکت بیشتر فقرا در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی، از طریق بستر حمایتگری اجتماعی ایفا کنند.