کمتر کسی پیدا میشود که نام مستوره کردستانی را نشنیده باشد، "مستوره اردلان" شاعر، تاریخنویس، عارف و خوشنویس زمانه خود بود و تابوی جامعه مردسالارانه آن روزگار را در هم شکست و به دفاع از حقوق زنان برخاست.
ماه شرف خانم از خانواده قادریها و دختر ابوالحسن بیگ قادری است و در سنندج در مرکزیت اردلانها چشم به جهان گشود؛ وجود پدری باسواد و دوستدار علم و دانش از مستوره زنی صاحب قلم و صاحب ذوق ساخت و در جامعه مردسالارانهای که زنها حق هیچگونه یادگیری و آموزشی نداشتند او را به فراگیری علم و دانش ترغیب کرد و به او زبان عربی و فارسی و کُردی آموخت.
دیری نگذشت که این زن توانمند و با استعداد در ردیف ادیبان و سخن سنجان قرار گرفت و در عفت و پاکدامنی و آشپزی و خانهداری و خصایص و صفات خاص زنانه سرآمد زنان گشت و با ذوق و قریحهٔ شعریش توانست با سرودن قصاید نغز و غزلیات آبدار با شاعران نامدار زمان خود مقابله کند و در تاریخ نویسی پا به پای مورخین در عرصهٔ وقایع نگاری جلوه نماید و از طریق شعر با شاعران معاصر خود در ارتباط باشد.
با این اوصاف اگر او را به خاطر فضل و کمال و خط و ربط و شعر و تاریخ نگاریاش در ردیف زنان برجسته و مورخین نامدار قرار دهیم اغراق نکردهایم.
در سن 17 سالگی به ناچار با خسروخان ناکام از حکام اردلان ازدواج کرد، میرزا علی اکبر منشی در این باب مینویسد: "مستوره چون شأن و شایستگی خود را برابر با مردان روزگار میدانست از این مواصلت و مزاوجت امتناع داشت تا اینکه خسروخان پدر و جد او را همراه چند تن از بستگان به زندان انداخت و ابوالحسن بیگ را مجبور به پرداخت جریمهٔ 30هزار تومان کرد و شرط استخلاص آنان را منوط به عقد مستوره نمود، مستوره به ناچار بدین مزاوجت تن در داد و جز تسلیم در مقابل استخلاص پدر و جدش راه دیگری نداشت در حالی که خسرو خان پیش تر با حسن جهان خانم دختر فتحعلی شاه ازدواج کرده بود و حسن جهان خانم زنی بود ادیب و شاعر و سیاستمدار و صاحب قدرت و مسلط بر زندگی خسروخان..."
مستوره بیشتر اوقات خود را به مطالعه و سرودن شعر و نوشتن تاریخ میگذرانید و چون خسروخان نیز مردی شاعر و صاحب ذوق بود بیش از پیش او را به این کار تشویق میکرد، رفتهرفته مستوره به خسروخان علاقهمند شد و به او دل بست و گاهی اوقات با هم به مشاعره و مغازله مینشستند. هرچند که خسروخان والی مردی عیاش و خوشگذران بود و مستوره در شعرهایش از بیوفایی او شکوه کرده است.
این دوران خوشی و خوشبختی و آرامش روحی و به قول مستوره روزگار اعتبارش طولی نکشید که ورق زندگیش برگشت و به آوارگی و انزوا محکوم شد، زیرا خسروخان در سال 1250 هـ.ق به عارضه کبدی گرفتار و پس از دو ماه مریضی در سن 29 سالگی درگذشت، مرگ همسر و داغ از دست دادن برادر جوان ناکامش، علاوه بر اینکه نشاط و شادابی جوانی و زیبایی او که زبانزد خاص و عام بود را از او سلب کرد، ضربات روحی زیادی بر پیکر نحیف و ضعیف او بر اثر دو ماه مریض داری و شب بیداریها وارد ساخت و او را به انزوا و عزلت و مطالعه کتب دینی و تالیف کتاب عقاید کشاند.
با مرگ خسروخان ناکام امارت اردلان دچار دخالتهای قاجار شد و با هجوم قاجار به امارت اردلان در سده 19، خاندان اردلان به آوارگی محکوم شدند و مستوره همراه با خانوادهاش به امارت بابان در سلیمانیه کوچ کردند.
از آثار مستوره اردلان میتوان به دیوان اشعاری بالغ بر 2 هزار بیت اشاره کرد، همچنین کتاب "تاریخ اردلانها" معروفیت و ارزش علمی و اجتماعی مستوره را دو چندان کردهاست زیرا تا اواخر قرن نوزدهم میلادی در تمام خاورمیانه در عرصهٔ تاریخ نویسی خصوصا کردشناسی در میان زنان جز مستوره کسی به این کار نپرداختهاست.
از دیگر آثار مستوره میتوان به کتاب "عقاید مستوره" اشاره کرد که رساله کوچکی از عقاید مستوره در مذهب اهل سنت شافعی است و بر ارزش شخصی و عقاید دینی وی میافزاید و به جرات میتوان گفت در میان زنان تا این زمان کسی به چنین تالیفی نپرداخته است.
میرزا عبدالله رونق در شرح حال مستوره مینویسد: "در سنهٔ 1263 به علت فَترت ولایت، با خویش و عشیرت که یکی از آنها حقیر بود جلای وطن اختیار و در ملک بابان و خاک روم سکونت قرار داده و بار سفر آخرت را در آن مقام گشاده و دست اجل گریبان حالش را گرفته بسوی گلشن جنان کشید و در جوار زهرا آرمید".