به گزارش ایسنا،شهید حسن باقری از جمله فرماندهان اطلاعات و عملیات بوده است که پیش از حضور در جنگ در قاموس خبرنگار هم فعالیت داشته است. از این شهید سخنانی به یادگار مانده است که مرور آن در این روزهای جانسوز در زمستان 98 جای تأمل دارد.
این شهید پس از اجرای عملیات رمضان در سال 61 میگوید: «ما برایمان شهید دادن در شناسایی سخت شده، ولی خیلی راحت شده که 300 جنازه را در عملیات وسط معرکه بگذاریم و عقب برگردیم. کارکردن قبل از عملیات خیلی سخت شده، اما تلفات دادن در داخل عملیات خیلی ساده شده و هیچ به روی خودمان هم نمیآوریم. هنوز مطالب این عملیات به صورت کامل در داخل مردم منعکس نشده است، الان اگر داخل مردم بروید، سرشان علامت سؤال است که جنازه بچههای ما کجاست. بروید شهرتان تا ببینید چه خبر است؟
پدر و مادرها برای جنازه بچههایشان ارزش قائلند، اما بعد از شهادتش، برای زخمی شدن، معلول شدن و قطعه قطعه شدنشان تحمل میکنند. اما برای آنها ارزش قائلند. اوایل جنگ بچههای تبریز در دهلاویه 70 تا شهید دادند. خدا شاهد است که همه تنشان میلرزید. حالا 1000 تا، 2000 تا، 3000 تا، اصلاً انگار نه انگار. اگر فردا بهمان بگویند 100 هزار تا، انگار یک با 1000 فرقی ندارد.
توقع دارید معجزه هم بشود؟!
تخریبچی آمده، میگوید؛ در کنار یک گردان معبر باز کردیم. به فرمانده میگوییم که معبر 300 متر دست چپ است، نیرو را از معبر میدان مین ببر. بعد به بچهها میگوید چه کسی داوطلب است به میدان مین برود. این فرمانده گردانی است؟ نمیدانم، فرمانده گردانی که خیلی راحت مینشیند و میگوید من 4 صبح یک لودری که پیدا شد، خاکریز را شکافتم و رفتم.
من جوابی ندارم بدهم
این [فرمانده]چه جوری طاقت داشته؟ تا 4 صبح فقط با یک گردان تماس داشته و یک گروهان هم قطع شده. توقع دارید، معجزه هم بشود. بغداد[را] هم در این عملیات بگیرید؟ باید شما در خط باشید. شهید بدهیم و نتوانیم، بعد بگوییم خدایا شهید دادیم، اما نشد. حالا الحمدالله تیپ و گردانها سر جایشان هستند. 160 برادر دم کانال اسیر شدند. تانک از رویشان رفت. من برای این، جوابی در روز قیامت ندارم. اگر برادرها جواب دارند، خوش به حالشان. من جواب ندارم بدهم.»