هجرت بابرکت میرزای شیرازی

سامراء در اواخر قرن سیزدهم هجری به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اوضاع پریشان و آشفته ای داشت. شیعیانی که قصد زیارت این حرم مقدس را می نمودند، در هنگام ورود به این دیار و نیز هنگام ترک سامراء مراقب و خوفناک بودند تا مبادا گرفتاری برای شان به وجود آید؛ زیرا از شر عده ای اوباش هیچ گونه تأمین مالی و جانی نداشتند

هجرت بابرکت میرزای شیرازی

سامراء در اواخر قرن سیزدهم هجری به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی اوضاع پریشان و آشفته ای داشت. شیعیانی که قصد زیارت این حرم مقدس را می نمودند، در هنگام ورود به این دیار و نیز هنگام ترک سامراء مراقب و خوفناک بودند تا مبادا گرفتاری برای شان به وجود آید؛ زیرا از شر عده ای اوباش هیچ گونه تأمین مالی و جانی نداشتند. آنان ضمن غارت اموال و دارایی و ملزومات زائرین، به ایشان لطمات و صدمات فراوانی وارد می کردند. شیعیان اندکی در جوار حرم عسکریین (علیهما السلام) زندگی می کردند که از بسیاری امکانات رفاهی، خدماتی و اجتماعی محروم بودند و در عین حال امنیت جانی هم نداشتند و دچار رقابت های خشن عشایر، تعصبات قومی و نزاع های قبیله ای بودند و نسبت به معارف قرآن و عترت و فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) جاهل بودند.

آستان مقدس سامراء با آن سابقه درخشان و تابناک، در حاشیه قرار گرفته بود و صرفا به عنوان شهری تاریخی از آن سخن می گفتند و گویا در دست افرادی با مذهب افراطی به اسارت درآمده بود. گرد و غبار غریبی بر بقعه و بارگاه عسکریین (علیهما السلام) نشسته و شیعیان از این بابت رنج می بردند.[1]

در 1290 قمری میرزای شیرازی که از نظر علم و تقوا، فرزانگی، هوشیاری و فراست، شرح صدر و فروتنی در میان فقهای عتبات عراق و زعمای حوزه نجف اشرف در اوج قرار داشت، به همراه عده ای از مقربان و شاگردان شایسته و برجسته عازم سامراء شد. بزرگان حوزه نجف تصور می کردند که میرزا برای زیارت عازم این شهر شده است، ولی چند ماه که می گذرد و میرزا از سامراء بازنمی گردد، آنان به سامراء می روند و دلیل این امر را از ایشان جویا می شوند. میراز به آنها می گوید که در تصمیم خود استوار است و می خواهد در این شهر بماند. به تدریج شیفتگان این مرجع والاتبار به منظور استفاده از محضرش به سوی سامراء حرکت کردند. رفته رفته سامراء چهره ای تازه به خود گرفت و پذیرای سیل مهاجران، اعم از علما و مردم عادی شد. درس میرزای شیرازی رونق گرفت و این تکاپوی آموزشی و علمی بر سیمای اجتماعی، و اقتصادی شهر اثر گذاشت.[2]

وقتی علامه بزرگ و زعیم عالی قدر میرزا محمدحسن شیرازی در سامراء ساکن گردید، تشیع نشاط، جنبش و تحرک خود را بازیافت و جمعیتی از اقشار گوناگون شیعیان در جوار بارگاه عسکریین (علیهما السلام) اقامت گزیدند و در حالی که در فترتی نسبتا طولانی تشیع در این ناحیه گرفتار زوال و گمنامی شده بود، از آن پس در میان قبایل جنوبی که مقیم دو ساحل دجله بودند و نیز در آبادی ها و دهکده های جنوب شرقی سامراء و نواحی بین سامراء و بغداد تشیع به طرز جالب و باشکوهی راه یافت.[3]

ورود میرزا به دیار عسکریین (علیهما السلام)، باعث شد تا سامراء از حیات علمی، معرفتی و فکری برخوردار گردد. مرحوم حرزالدین می گوید:

هجرت به سامراء، در آن ایام در ردیف مهاجرت طلاب به نجف اشرف متداول گردید و تدریس دروس مقاطع گوناگون مقدماتی، متوسطه و عالی، علاوه بر درس میرزا فراوان شد.[4]

به قول رجال نگار بزرگ معاصر و مورخ شهیر شیعی، سید محسن امین: در این روزگار، مرکز علمی به سامراء انتقال یافت.[5] در نتیجه سامراء به کانون تعلیم و تربیت بزرگان دانش، ادب، حدیث و حکمت مبدّل شد و بسیاری از نوابغ و استوانه های علم، معرفت و سیاست از این حوزه برخاستند؛ نامدارانی چون: آخوند خراسانی، میرزای نائینی و شیخ فضل الله نوری، که علاوه بر آراستگی به علم و تقوا، در عرصه های ستیز با استبداد و شکل گیری خیزش های مذهبی و سیاسی علیه حکام ستمگر منشأ اثر گردیدند. بزرگانی چون: شهیدآیت الله سید حسن مدرس، میرزا محمدتقی شیرازی و سید عبدالحسین لاری که در این حوزه تربیت شده بودند، در نبرد با استعمار و جرثومه های فساد و تباهی در خط مقدم قرار گرفتند. برخی شخصیت های پرورش یافته در مکتب سامراء نمونه های بارزی از تقوا و زهد و عرفان راستین به شمار می آمدند؛ ضمن این که در آسمان فقاهت درخشندگی ویژه ای داشتند؛ مثل ملا فتحعلی سلطان آبادی، میرزا محمد عسکری تهرانی و سید محمود طباطبایی فشارکی زواره ای، مرحوم شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزه علمیه قم نیز شاگرد میرزای شیرازی می باشد. برخی چون میرزا حسین نوری در روزگاری که تهاجم فرهنگی استعمارگران توفان مخرّبی به وجود آورده بود، در سنگر قلم، منشأ خدمات ارزشمندی گردیدند و برای خنثی نمودن این هجوم سیاه، کوشیدند.[6]

مرحوم میرزای مجدّد در این هجرت چندین هدف را پی گرفت؛ از جمله:

1- توجه شیعیان دیگر نواحی جهان اسلام به سامراء و تحریض آنان برای اقامت در سامراء؛

2- ترویج تشیع در نواحی مرکزی و شمالی عراق و نیز بین عشایر و طوایف این نقاط از کانون سامراء؛

3- ایجاد اتحاد و انسجام بین شیعه و اهل سنت.

او می خواست شیعیان به سامراء بیایند و در جوار برادران سنّی مذهب ساکن گردند و از این رهگذر گامی در مسیر وحدت و تقریب برداشته شود. البته خود میرزای مجدد هم برای تقویت این اتحاد، روش هایی عملی متعددی را به کار گرفت و در بسیاری موارد آتش اختلاف ها را خاموش کرد و نزاع های فرقه ای را از بین برد. او اعتقاد داشت که توجه به سامراء به لحاظ عمرانی، و ایجاد امکانات رفاهی، خدماتی و ارتباطی، الفت و محبت بین شیعه و سنی به وجود می آورد. به همین دلیل علاوه بر احداث مدرسه ای مجهز برای طلاب که حجرات زیادی برای اسکان آنان داشت، برای شط سامراء نیز پلی مناسب ساخت. پیش از آن، مردم و زوار به وسیله بلم هایی، از رود دجله می گذشتند و بلم داران هم در حق مسافران اجحاف می کردند. این کار موجب سهولت در رفت و آمدها گردید. دو حمام، یکی مردانه و دیگری زنانه ساخت. احداث بازاری بزرگ، ساختن خانه برای بسیاری از مجاورین سامراء، انفاق به فقرا و محرومین و تقویت حیات اقتصادی افراد کم بضاعت، تزئینات، مرمت و بازسازی حرم مطهر سامراء، بنیان گذاری حسینیه ای برای اقامه سوگواری در مناسبت های ویژه به ویژه در محرم و صفر.[7]

به سال 1311 ق میان اهالی سامراء و مجاورین، فتنه ای پدید آمد که آتش آن توسط عده ای جاسوس و تفرقه افکن برافروخته شد. به دنبال این حادثه، هر یک از طوایف داخل شهر، قبیله ای را که در حوالی سامراء ساکن بود، به یاری طلبید. نزدیک بود واقعه ای خونین و مرگبار رخ دهد. حتی کنسول انگلستان و والی دولت عثمانی مستقر در بغداد، برای بررسی این حادثه عازم سامراء شدند. میرزا پس از مدتی با کفایت و تدبیر خویش این آتش را خاموش ساخت و امور شهر به حالت عادی بازگشت. اهالی سامراء به محضر میرزای مجدد رفتند و از این بابت عذرخواهی کردند و طلب عفو نمودند و گفتند این آشفتگی توسط عده ای جاهل یا مغرض به وجود آمده است.[8]

حوزه سامراء در پرتو هدایت، رهنمودها و ابتکارات میرزای مجدّد و نیز همکاری اصحاب نخبه اش باعث تحولات مهمی در زمینه های آموزشی و علمی گردید؛ به گونه ای که حوزه هزار ساله نجف را تحت الشعاع قرار داد و شعاع تابناک آن، در دیگر نقاط جهان اسلام نیز پرتو افکند. مکتب سامراء صرفاً به مسائل آموزشی و تدریس علوم و معارف دینی منحصر نبود؛ بلکه به مسائل کلامی، شرعی و سیاسی، نگرشی جامع و همه جانبه داشت. عقل و درایت در این حوزه از جایگاه والایی برخوردار بود. به مسائل اجتماعی و واقعیت های عصر خود آگاهی داشت و همچون دیده بانی بیدار بود که دوردست ها را می دید. کوچک ترین تحرکات دشمن را شناسایی می کرد و به موقع و خردمندانه نظرش را اعلام می کرد. فقهای این حوزه ضمن توانایی علمی و آراستگی به پارسایی و پرهیزگاری، با جوامع اسلامی پیوند برقرار کرده و نسبت به مسائل مسلمین احساس تعهد و مسئولیت می کردند و برای رفع محرومیت از آنان، ریشه کن کردن ظلم، نابرابری های اجتماعی و ناروایی هایی که فضیلت و اخلاق شیعیان را تهدید می کرد، اهتمام می ورزیدند. این حوزه صرفاً به پرورش مجتهد و عالم اکتفا نمی کرد و می کوشید تا پرورش یافتگانی تحویل جامعه بدهد که در میدان سیاست در خط مقدم قرار گیرند.[9]

پی نوشت ها

[1] مجله حوزه، خرداد، شهریور 1371، ش 50- 51، ص 84، مقاله«میرزاى شیرازى عالم و سیاست‏مدار گرانمایه»، از نگارنده، مرکز پژوهش‏هاى اسلامى صدا و سیما، ص 18؛ شیخ آقا بزرگ تهرانى، میرزاى شیرازى، ص 219- 220.

[2] سید محمود مدنى بجستانى، میرزاى شیرازى احیاگر قدرت فتوا، ص 59- 60.

[3] تاریخ شیعه، ص 176.

[4] شیخ حرز الدین، معارف الرجال، ج 1، ص 87.

[5] اعیان الشیعه، ج 23، ص 282.

[6] غلامرضا گلى زواره، آیت‏الله میرزاى شیرازى عالم فرزانه، ص 13- 47.

[7] مصاحبه با آیت الله سید رضى شیرازى، مجله حوزه، ش 50- 51، ص 35؛ میرزاى شیرازى عالم فرزانه، ص 15- 16؛ میرزاى شیرازى، ص 223- 225.

[8] میرزاى شیرازى، ص 225- 226، محمدکاظم میرسجّادى، میرزاى شیرازى، ص 30- 31.

[9] نگرشى به مکتب سامراء، مجله حوزه، ش 50- 51، ص 80- 82.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان