مقدّمه
یکی از مهم ترین عرصه های مختلف زندگی بشر که سهم عمده ای از روابط او را به خود اختصاص می دهد زندگی خانوادگی و ارتباط با همسر است. این ارتباط، علاوه بر سهمی که خود از ارتباطات روزمره انسان دارد، در شکل دهی به دیگر ارتباطات انسان نیز تأثیر بسزایی می گذارد. همسرانی که در خانواده ای اینچنینی زندگی می کنند، از احساس رضایت و امنیت بالایی برخوردارند و کمتر دچار اضطراب و مشکلات روانی می شوند. در چنین خانواده هایی، هم نیازهای عاطفی و روحی فرزندان به خوبی تأمین می شود و هم مهارت های زندگی اجتماعی به خوبی در آنها شکل می گیرد. این، خود نقش بی بدیل استحکام خانواده را در اجتماع نمایان می سازد. از منظری دیگر، وجود خانواده های سازگار و نتایج فردی و اجتماعی آن در ترسیم چهره ای زیبا و پویا از جامعه اسلامی نقش مهمی دارد. بخصوص در فضایی که مسئله خانواده در غرب به یک تهدید جدی تبدیل شده است، می توان از این امر برای معرفی و ترویج اسلام در سطح بین المللی استفاده کرد. سازگاری همسران و مستحکم شدن پیوندهای ارتباطی اعضای خانواده از یکدیگر جدایی ناپذیرند.
اکثر منابع ناظر به حوزه سازگاری همسران، به بررسی موضوع از منظر جامعه شناسی و روان شناسی پرداخته و اندک منابعی که به متون اسلامی توجه داشته اند نیز بر روایات متمرکز بوده و کمتر از آیات بهره گرفته اند؛ کتاب هایی همچون اخلاق در خانه، حسین مظاهری؛ همسران سازگار (راه کارهای سازگاری)، علی حسین زاده؛ تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، محمد محمدی ری شهری؛ نظام حیات خانواده در اسلام، علی قائمی. با توجه به مطالب پیش گفته، ضرورت بررسی موضوع با محوریت قرآن کریم و با روش تفسیر موضوعی دوچندان می گردد. در این نوشتار تلاش شده است با روش استنادی و تحلیلی با مراجعه موردی به آیات قرآن و برخی از تفاسیر معتبر، به این سؤال پاسخ داده شود که از منظر قرآن کریم عوامل رفتاری مؤثر در سازگاری همسران کدام است؟
مفهوم شناسی
عوامل جمع عامل، اسم فاعل از ماده عمل، است که در معنای عام و در مصادیق خاص به کار می رود. این واژه در علوم مختلف در مصادیق متفاوتی و با واژگان معادل متفاوتی به کار رفته است. برای نمونه، در اقتصاد به کارگر در یک حرفه یا صنعت عامل گفته می شود و در جامعه شناسی به نیروهای اثرگذار اطلاق می گردد. در کاربردی دیگر، به مسئولان و کسانی که عهده دار امور مردم هستند عامل و کارگزار اطلاق می شود. در قرآن کریم نیز عامل در معنای عام در مثل فاعمل اننا عاملون و در مورد خاص مانند والعاملین علیها (کارگزاران زکات) به کار رفته است. معنای موردنظر در این مقاله معنای عام لغوی عامل است که انواع مختلف امور اثرگذار را دربر می گیرد.
رفتار حاصل مصدر از رفتن به معنای سلوک است(دهخدا، 1373، ج 7، ص 10707؛ معین، 1378، ج 2، ص 1663). نیز به معنای روش و سیرت هم می آید. بدرفتار، یعنی آنکه روش و رفتار او شایسته نباشد (دهخدا، 1373، ج 7، ص 10707). برای رفتار معانی ای همچون بازتاب فرد نسبت به یک وضع، روشِ کار شخص در یک وضع و موقعیت خاص و یک اقدام و عمل (شامل گفتار و کردار) بیان کرده اند (شعاری نژاد، 1375، ص 52و53). رفتار معنایی نزدیک به کنش، کردار و فعل دارد. کتاب های لغت فعل و کنش را در موارد فراوانی به وسیله یکدیگر معنا کرده اند (دهخدا، 1373، ج 11، ص 16436)، اما برای توضیح دادن رفتار از این کلمات استفاده نمی کنند. رفتار به کارها و کنش هایی گفته می شود که از روی آگاهی و با توجه و انگیزه انجام می شود، برخلاف فعل و کنش که شامل کنش هایی که این گونه نباشند هم می شود. به همین سبب، رفتار را به روش و سیرت هم معنا کرده اند. (همان، ج 7، ص 10707).
رفتار برخلاف گرایش، که امری باطنی و درونی است، امری بیرونی و عینی است. در این مقاله، عوامل رفتاری مؤثر در سازگاری بیان می شود.سازگاری یعنی همنوایی و همراهی با دیگری که این دیگری می تواند شی ء، حیوان یا انسان باشد. دو انسان با انگیزه های مختلفی ممکن است با یکدیگر همراه و همنوا شوند. این انگیزه ها ممکن است کسب درآمد بیشتر، به دست آوردن موقعیت اجتماعی بهتر و. . . باشد. اما نکته مهم این است که هر هدفی که برای سازگاری در نظر گرفته شود، دوام سازگاری نیز وابسته به همان هدف خواهد بود. دو شریکی که برای رسیدن به درآمد بیشتر نسبت به یکدیگر تعهداتی را می پذیرند، تنها تا زمانی بدان پایبندند که به آن سود موردنظر نرسیده باشند. به محض تحقق آن هدف، دیگر تعهدی برای ادامه رفتارهای سازگارانه وجود ندارد. منابع دینی ما هدف سازگاری خانواده را رضای خداوند معرفی می کنند که هدفی برتر و همواره قابل پی جویی است. بنابراین، منظور ما از سازگاری هر نوع صلح، آشتی، همنوایی و دوری از تنش است که برای رسیدن به یک هدف برتر، که همان رضایت خداوند است، انجام می گیرد و هدف های میانی و ابتدایی نیز در راستای آن هدف قرار می گیرد.
عوامل رفتاری سازگاری همسران از دیدگاه قرآن کریم
1. توکل بر خدا
توکل از ماده وک ل می باشد. کسانی آن را به معنای تفویض دانسته (فراهیدی، 1410ق، ج 5، ص 405) و برخی دیگر گفته اند: توکیل یعنی به دیگری اعتماد کنی و او را نائب خودت قرار دهی. توکیل به دو گونه استعمال می شود: یکی به صورت توکلت لفلان و دیگر توکلت علی فلان که اولی به معنای عهده دار شدن کاری برای کسی است و دیگری به معنای اعتماد به دیگری و واگذاری امر به اوست (راغب اصفهانی، 1412ق. ص 882؛ جوادی آملی، 1388، ج 19، ص 612و613).
گاهی نیز آن را به اظهار عجز و اعتماد به دیگری معنا کرده اند. درباره توکل بر خدا گفته اند: توکل بر خدا یعنی: واگذاری کار به خداوند و اعتماد به حسن تدبیر او (طبرسی، 1372، ج 2، ص 869). به کرسی نشستن اراده انسان و دست یافتن به هدف و مقصد در این عالم (که عالم ماده است) احتیاج به اسبابی طبیعی و اسبابی روحی دارد، و چنان نیست که تمام تأثیر از آن اسباب طبیعی باشد (طباطبائی، 1374، ج 4، ص 102).
تأثیر این علل و موانع معنوی و روحی بسیار گسترده، و در تمام زندگی انسان اثرگذار است. ازجمله جنبه های اثرگذاری این امور تنظیم رابطه بین زن و شوهر است. در تنظیم این رابطه هم امور روحی و معنوی بسیاری نقش ایفا می کنند که توکل بر خداوند می تواند در ایفای نقش مثبت تأثیری بسزا داشته باشد. در آیات قرآن کریم نیز به این نقش کلیدی اشاره شده و به همسران توصیه شده که از آن بی بهره نمانند. توصیه به استفاده از نقش کلیدی توکل در تنظیم روابط همسران در آیات سورهطلاقبیان شده است.
در آیه اول این سوره، خداوند راه کارهایی را برای وصل مجدد همسران پس از طلاق به آنها ارائه می کند و در نهایت، به ایشان توصیه می کند امید داشته باشند که خداوند اسباب وصل دوباره آنها را فراهم کند. در ادامه، در آیه دوم می فرماید: در اواخر زمان عده، چه تصمیم به جدایی گرفتید و چه تصمیم به بازگشتن به زندگی مشترک، در هر دو صورت، باید عرف و اخلاق و شریعت را رعایت کنید. و در ادامه می فرماید: و هر کس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برای او فراهم می کند، و او را از جایی که گمان ندارد روزی می دهد. در ادامه در آیه 3 به مسئله توکل پرداخته، می فرماید: هر کس بر خدا توکل کند، خداوند امرش را کفایت می کند. او فرمان خود را به انجام می رساند.
. . . وَ مَن یتَوَکلَ عَلی اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکلُّ شیءٍ قَدْرا (طلاق: 3)؛ . . . و هر کس بر خدا توکل کند، کفایت امرش را می کند. خداوند تحقق بخشنده به اراده خویش است و خدا برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است!اثری که در این آیه برای توکل بر خدا بیان می شود محدود به زمان و مورد خاصی نیست و همواره و در هر شرایطی وجود دارد. طبیعتا شامل مسئله ای که در همین آیات مورد بحث قرار گرفته، یعنی بحث طلاق، نیز می شود. خداوند می فرماید: نتیجه توکل بر خدا این است که خداوند در مسئله طلاق امر او را کفایت می کند. و باز از این جهت هم تفاوتی نخواهد داشت که همسران پس از طلاق، بازگشت به زندگی را انتخاب کنند یا جدا شدن همیشگی از یکدیگر را؛ هر کدام را که انتخاب کنند، اگر با توکل بر خدا همراه باشد، این وعده الهی همراهشان خواهد بود. خداوند می فرماید: در هر کدام از این مقاصد اگر به خدا توکل کنند خداوند آنها را به هدفشان می رساند و مشکلات را از سر راهشان برمی دارد.
از مجموع آنچه گذشت، روشن شد توکل به خدا یعنی انسان به قدرت و تدبیر الهی اعتماد کرده، کار خودش را به او واگذار کند. چنین کاری در فرایند بازگشت به زندگی نه تنها امید فراوانی در دل انسان ایجاد می کند، بلکه چون خداوند تمام شرایط برای اقدام به حل مشکل را داراست، مشکل، برطرف شده و سازگاری بین همسران برقرار خواهد شد.
2. رعایت ضوابط دینی
یکی از آیاتی که در آن به عوامل سازگاری اشاره شده، آیه 34 سوره نساء است: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَیهِنَّ سَبِیلاً إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیا کبِیرا؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتری هایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و به خاطر انفاق هایی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می کنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد)، در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود)، آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرت هاست).
خداوند در این آیه زنان را به دو دسته تقسیم می کند: زنان صالح و زنان ناشز. ناشز یعنی کسی که تعمدا از انجام وظایف خود در قبال همسرش سر باز زده، بنای ناسازگاری دارد (ر. ک: جوهری، 1407ق، ج 3، ص 899؛ ابن فارس، 1404ق، ج 5، ص 430و431؛ فیروزآبادی، بی تا، ج 2، ص 194؛ طریحی، 1375، ج 4، ص 312). چنین زنی هرگز به دنبال صلح و همنوایی با همسرش، که از اساسی ترین مؤلفه های سازگاری است، نمی باشد؛ ازاین رو، می توان این اصطلاح را، دست کم در ادبیات دینی، بهترین واژه برای معرفی زنان ناسازگار دانست و در مقابل، زنان صالح را که در آیه شریفه به عنوان دسته مقابل زنان ناشز قلمداد شده اند، به عنوان زنان سازگار قلمداد کرد.
آیه شریفه پس از تقسیم زنان به دو دسته زنان سازگار و زنان ناسازگار، برای زنان دسته اول چند صفت را برمی شمارد. برشمردن این صفات برای این زنان به این مطلب اشاره دارد که همین صفات باعث شده آنان سر ناسازگاری نداشته و ناشزه نشوند. ازاین رو، این صفات را می توان از علل سازگاری دانست. این صفات عبارتند از: صالح و قانت بودن و حفاظت از اسرار و حقوق شوهر در زمان غیبت او. در ادامه درباره هر کدام از این عوامل سخن می گوییم.
صالح از ریشه صلح و مصدر صلاح است. بسیاری از کتب لغت، صلاح را به وسیله واژه مقابل آن یعنی فساد معنا کرده و در بیان معنای آن به ضد الفساد اکتفا کرده اند (ر. ک: جوهری، 1407ق، ج 1، ص 383و384؛ ابن فارس، 1404ق، ج 3، ص 303). علّامه طباطبائی مراد از فساد را هر آن چیزی دانسته است که نظام شایسته کنونی حاکم بر عالم را از بین ببرد (طباطبائی، 1417ق، ج 16، ص 195). با دقت در کاربردهای قرآنی و کاربردهایی که برای این کلمه در کتب لغت بیان شده، به درستی این سخن حکم خواهد شد. با توجه به مطالب پیش گفته، می توان صلاح را به ما یکون علی اعتدال، و نیز با توجه به سیاق های مختلفی که در آن به کار می رود، به بسامان و شایسته معنا کرد (ر. ک: مجتبوی، 1371، ص 218؛ مشکینی، 1381، ص 218).
صالح بودن موجب سازگاری بین زنان و همسرانشان می شود؛ زیرا با توجه به آنچه گذشت، صالح یعنی کسی که براساس اعتدال رفتار می کند و از مسیر حق و انصاف خارج نمی شود، و این دقیقا همان نقطه مقابل نشوز است. ازاین رو، سیاق آیه شریفه که زنان صالح را در مقابل زنان ناشزه می داند، تأیید می کند که صلاح در این آیه در معنای پیش گفته به کار رفته باشد؛ چراکه نشوز یعنی شانه خالی کردن از وظایفی که در زندگی زناشویی بر عهده هر کدام از همسران می باشد (ر. ک: جوهری، 1407ق، ج 3، ص 899؛ ابن فارس، 1404ق، ج 5، ص 430و431؛ فیروزآبادی، بی تا، ج 2، ص 194) و این یعنی خروج از مسیر حق و انصاف که دقیقا نقطه مقابل صلاح است.
پس یکی از اسباب سازگاری این است که زنان همواره مراقب رعایت اعتدال در زندگی باشند و پا را از حدود فقهی و اخلاقی بیرون نگذارند.
3. فرمان برداری
زمانی که در یک مجموعه، شخصی مدیریت آن را بر عهده گرفت، باید نسبت به تحقق اهداف آرمانی آن مجموعه احساس وظیفه کند. این فرد برای رساندن مجموعه تحت مدیریتش به آن اهداف، از اختیاراتی نیز برخوردار خواهد بود. در مقابل، دیگر اعضای آن نهاد نیز باید به این جایگاه احترام گذارده، از دستورات او پیروی کنند. در نظام اجتماعی خانواده در اسلام، مسئولیت مدیریت این نهاد به عهده مرد گذاشته شده است و در مقابل، از زن خواسته شده که این حق را به رسمیت بشناسد. یکی از اثرات احترام به این قانون، ایجاد محیطی آرام و به دور از نگرانی در خانواده است. همان گونه که گذشت، در آیه 34 سوره نساء به این امر اشاره شده و قنوت یکی از عوامل سازگاری شمرده شده است.برای پی بردن به مراد آیه شریفه، ابتدا باید معنای واژه قنوت به دقت بررسی شود. سپس این مطلب توضیح داده شود که آیه شریفه، قنوت در برابر چه کسی را مؤثر در سازگاری می داند.
معنای واژه قنوت: قنوت به طاعتی گفته می شود که با اراده و توجه، رغبت و محبت (ر. ک: سیدبن قطب، 1412ق، ج2، ص 652) و خضوع (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 684؛ طباطبائی، 1417ق، ج 4، ص 344) انجام شود. ازاین رو، زن قانت زنی است که اطاعتش از همسرش نه از سر اکراه و بدین جهت است که باید چنین کند، بلکه با رغبت و میل به این کار می پردازد و این نوع از طاعت است که با مفاهیم کلیدی در سازمان خانواده، مثل مودت، سکن و لباس، سازگار است (ر. ک: سیدبن قطب، 1412ق، ج 2، ص 652).
بحث دیگری که در اینجا مطرح است این است که این قنوت مورداشاره آیه، قنوت نسبت به خداوند است یا قنوت نسبت به همسر؟
برخی از مفسران دو احتمال در این باره مطرح کرده اند: در این فراز فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیبِ دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه مراد از قنوت، اطاعت الهی باشد و مراد از حافظات للغیب رعایت حق زوج در نبودش، و احتمال دیگر اینکه هر دو ناظر به زوج باشد؛ قنوت، طاعت او در حضورش را می گویند و حافظات للغیب، رعایت حقش در غیاب او را. این مفسران در ادامه می گویند: با توجه به اینکه ال در الصالحات برای استغراق است، زن صالح نخواهد بود، مگر اینکه مطیع همسرش باشد. برخی دیگر، هر دو احتمال را مراد آیه می دانند (طبرسی، 1372، ج 3، ص 69) و عده ای هم، احتمال دوم را برمی گزینند؛ یعنی هر دو ناظر به زوج می باشد (طباطبائی، 1417ق، ج 4، ص 344).
هرچند هر عملی که موجب تضییع حقوق همسر شود درواقع، نافرمانی خداوند هم هست، اما آنچه با سیاق داخلی آیه سازگارتر است همین است که مراد از قنوت، اطاعت در برابر همسر باشد؛ چراکه در این آیه سخن از نظر قرآن درباره حق مدیریت مرد در نهاد خانواده است، بخصوص اینکه این صفت در مقابل نشوز است و نشوز به سر باز زدن زن در برابر تکالیفی که در قبال همسر دارد اطلاق می شود. با توجه به مطالب پیش، یکی از عوامل سازگاری این است که زن در امور مربوط به رابطه خود با همسرش با اراده و توجه و با رغبت و محبت از او فرمان برداری کند. اما به هر حال، طبق قول دیگر در این بحث، آیه شریفه ناظر به فرمان برداری از خداوند است و بر اساس این برداشت از آیه شریفه، می توان یکی از عوامل سازگاری را فرمان برداری عاشقانه از خداوند دانست.
4. رعایت حقوق شوهر در غیاب وی
در روایات معصومان علیهم السلام برترین زنان کسانی دانسته شده اند که در نبود شوهر امانت دار او باشند، از مال او مراقبت کرده، خویش را نیز از نامحرمان محافظت کنند (ر. ک: کلینی، 1365، ج 5، ص 324327). قرآن کریم در آیه 34 سوره نساء یکی از آثار این کار را ایجاد سازگاری میان زن و شوهر شمرده است. خداوند در این آیه، یکی از صفات زنان سازگار را چنین می شمارد: آنها حافظ غیب هستند. برای روشن شدن معنای این ترکیب، نظر مفسران را بررسی می نماییم:
برخی از مفسران می گویند: ازآنجاکه غیب خلاف شهادت است، حافظات للغیب یعنی: در غیبت شوهر از همه حقوق او محافظت می کند، اعم از حفظ خود از زنا، حفظ مال شوهر و حفظ خانه همسر از هر آنچه او نمی پسندد. سپس به روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله استشهاد می کنند که در تفسیر این آیه فرمودند: خیر النساء إن نظرت إلیها سرتک و إن أمرتها إطاعتک و إن غبت عنها حفظتک فی مالک و نفسها (ر. ک: فخررازی، 1420ق، ج 10، ص 71)؛ بهترین زن کسی است که نگاه به او شادمانت کند، اگر به او دستور بدهی اطاعت کند و در نبود تو از خودش و اموال تو مراقبت کند.
با توجه به اطلاق آیه شریفه، حفظ غیب شامل تمام موارد بالا می شود و اختصاص آن به برخی موارد دلیلی ندارد. بنابراین، آیه شریفه می فرماید: یکی از علل سازگاری این است که زن در غیبت شوهرش تمام حقوق او را محترم شمرده، خود و خانه را به گونه ای مدیریت کند که مطابق با پسند و رضایت همسرش باشد.
5. زمینه سازی برای بهره مندی از توفیق الهی
یکی دیگر از عواملی که در آیه 34 سوره نساء به عنوان عوامل سازگاری مطرح است، طلب توفیق از خداوند است. خداوند بلافاصله پس از بیان صفاتی که به سازگاری منجر می شود، از شرط بهره مندی از این صفات نیز سخن می گوید و می فرماید: فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَیبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ.این فقره از آیه شریفه می فرماید: اینکه زنان بتوانند این وظایف را رعایت کنند، مشروط به امری است که بدون آن هرگز موفق به این کار نخواهند شد. درباره اینکه این شرط چیست، بین مفسران اختلاف است. این اختلاف ناشی از اختلاف آنها در ترکیب آیه شریفه است. اختلاف بر سر این است که نوع اضافه حفظ به اللّه چیست؛ اضافه به فاعل است یا مفعول؟ اگر اللّه فاعل حفظ باشد، معنای آیه چنین خواهد شد: زنان بر این کارها موفق نخواهند شد مگر به حفظ و توفیق الهی. و اگر اللّه مفعول حفظ باشد، آیه می فرماید: زنان به سبب حفظ کردن حدود الهی بدین کار موفق خواهند شد (ر. ک: طبرسی، 1372، ج 3، ص 69؛ فخررازی، 1420ق، ج 10، ص 71).
بنابراین، طبق یک احتمال، آیه شریفه حفظ حدود الهی را شرط لازم برای توفیق زنان به انجام وظایفشان می داند و طبق احتمال دیگر، دریافت توفیقات الهی را شرط آن می داند. و ازآنجاکه این وظایف نقش کلیدی در سازگاری ایفا می کنند و لازمه وجود سازگاری اند، این دو امر هم از لوازم و بایسته های وجود سازگاری بین همسران خواهد بود. بنابراین، بهره مند بودن از توفیقات الهی شرط سازگاری است.
6. رعایت حریم عفاف
دستورات اسلامی و آموزه های قرآنی هرچند (به دلایلی که فرصت بررسی آن در این مقاله وجود ندارد) به صورت یک نظام ارائه نشده است، ولی هریک پرکننده یک خانه از خانه های جورچین نظامی از نظام های اسلامی است. اسلام دارای نظام های کلان و خرده نظام هایی مانند نظام حقوق خانواده، نظام اخلاق خانواده و. . . می باشد. ازاین رو، از دو منظر به آداب و دستورات اجتماعی قرآن می توان نگریست؛ نخست اینکه هر کدام از آنها به تنهایی لحاظ شده و نقش رعایت و عدم رعایت آنها در سعادت و شقاوت انسان بررسی شود و دیگر اینکه اسلام دارای یک نظام اخلاقی و حقوقی در نظر گرفته شده، این آداب اجزایی از این نظام که دارای ارتباط وثیقی با یکدیگر هستند دانسته شود.(ر. ک: سیدبن قطب، 1412ق، ج 4، ص 2511؛ فضل اللّه، 1419ق، ج 16، ص 294؛ مدرسی، 1419ق، ج 8، ص 300302).
در نگرش دوم، به این بسنده نمی شود که هر کدام از گزاره های دینی به تنهایی ملاحظه شده، تأثیر آن در سعادت و شقاوت فرد بررسی شود، بلکه در کنار آن، تأثیر این آموزه در نظام اخلاقی و حقوقی اسلام و تأثیر و تأثرات آن در بقیه احکام و گزارش های دینی مورد کنکاش و مطالعه قرار می گیرد. در این نگرش، یک دستور دینی ممکن است تأمین کننده چند غرض و هدف از اهداف مدنظر دین باشد.
ازآنجاکه اسلام یک مکتب جامع است، باید این قوانین اسلامی را با رویکرد دوم تحلیل و بررسی کرد. در منابع اسلامی نیز در گوشه ای از آن، به یکی از آرمان های نظام های اجتماعی آن اشاره می شود و در گوشه ای دیگر، به عوامل تحصیل کننده این هدف و غرض. طبیعی است که در هنگام توصیه به امور مؤثر در تأمین این هدف کلان، همواره به تأثیر آن امور در این هدف تصریح نمی شود، بلکه خداوند با توجه به آن هدف و تأثیر مثبت یا منفی این امور در آن، صرفا احکامی را درباره آنها صادر می کند؛ از اموری که تأثیر منفی در آن هدف دارند بازمی دارد و نسبت به عواملی که تأثیر مثبت در آن دارند ترغیب می کند. ازاین رو، اگر مطلوب بودن هدفی از منظر قرآن کریم به اثبات برسد و از سوی دیگر، تأثیر امری که قرآن کریم به آن دستور داده در تحصیل آن هدف اثبات شود، می توان آن امر را از عوامل تحقق هدف مذکور از منظر قرآن برشمرد.
یکی از اهداف آرمانی نظام اجتماعی اسلام، استحکام هرچه بیشتر پایه های خانواده و روابط درون خانوادگی است. ازاین رو، از طرفی، به عوامل محکم کننده این رابطه ترغیب می کند و از سوی دیگر، از عوامل آسیب رسان به آن بازمی دارد. یکی از عواملی که تأمین کننده این هدف کلان نظام آرمانی اسلام است، حفظ حریم بین زن و مرد نامحرم در اجتماع است. ازاین رو، در آیات بسیاری، ضمن توصیه به رعایت حریم بین زن و مرد در اجتماع، این مطلب با تأکیدات و بیان های مختلف بیان شده است. از جمله این آیات، دو آیه 30 و 31 سوره مبارکه نور است.
قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکی لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا یصْنَعُونَ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیوبِهِنَّ وَلَا یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِی أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَکتْ أَیمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلَی عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا یضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ؛ به مؤمنان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگیرند، و عفاف خود را حفظ کنند. این برای آنان پاکیزه تر است. خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است! و به زنان باایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که نمایان است آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدر شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان [کنیزانشان]، یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند، یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند و هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانی شان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد)، و همگی به سوی خدا بازگردید ای مؤمنان، تا رستگار شوید!
خداوند در این آیات، به زنان و مردان هشدار می دهد در روابط اجتماعی با جنس مخالف حریم ها را حفظ کنند و پا از آن فراتر نگذارند. علاوه بر اینکه به زن و مرد تذکر می دهد که نگاه و پوششان را مدیریت کنند، به زنان تذکر می دهد از هرگونه رفتاری که ممکن است شهوت مردان را تحریک کند خودداری کنند، هرچند این حرکت، تکان دادن پا برای رساندن صدای خلخال پایشان به مرد بیگانه باشد.
تأثیر حفظ حریم بین زن و شوهر در تحقق آرمان شهر اسلامی با توجه به روایات نیز قابل اثبات است.امام رضا علیه السلام در پاسخ به سؤالی درباره نگاه به موی زن نامحرم فرمودند: علت حرام بودن نگاه به موی زن نامحرم این است که این کار شهوت شخص را برمی انگیزد (صدوق، بی تا، ج 2، ص 564). در برخی تفاسیر نیز در ذیل این آیه شریفه، حفظ بنیان خانواده به عنوان یکی از آثار مدیریت نگاه آورده شده است (ر. ک: قرائتی، 1383، ج 8، ص 176؛ ج 14، ص 444؛ فضل اللّه، 1419ق، ج 16، ص 294؛ مدرسی، 1419ق، ج 8، ص 301). همچنین شهید مطهّری به ارتباط استحکام روابط همسران با محدود کردن استمتاعات جنسی در محیط خانواده اشاره کرده، به تفصیل در این باره سخن گفته است (ر. ک: مطهری، 1378، ج 19، ص 437439).
7. نیک رفتاری
هر چیز خوشحال کننده ای را که انسان به آن رغبت کند حُسن می گویند. احسان به دو صورت است: یا انعام به دیگری و یا احسان در فعل خود شخص. دومی در صورتی است که یا چیز نیکویی را بداند یا کار نیکویی را انجام دهد. برای نمونه،الناس ابناء ما یحسنون (کلینی، 1365، ج 1، ص 51)؛ یعنی مردم به خوبی هایی که می دانند و انجام می دهند منسوبند. البته از منظر صفات فردی، احسان برتر از انعام و فوق عدل است؛ چراکه عدل اعطای به اندازه حق است و احسان اعطای بیش از حق. بنابراین، احسان یعنی خوبی کردن به دیگری بیش از آنچه مستحق آن است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 235).
در آیه 128 سوره نساء ابتدا خداوند به برخی از عوامل بروز ناسازگاری اشاره می کند در ادامه، همسران را دعوت به صلح و سازگاری می کند و دوباره نسبت به بروز عاملی دیگر از عوامل ناسازگاری هشدار می دهد. در انتهای آیه، آنها را به احسان و تقوا دعوت می کند: وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزا أَوْ إِعْرَاضا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَیهِمَا أَن یصْلِحَا بَینَهُمَا صُلْحا وَالصُّلْحُ خَیرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرا (نساء: 128)؛ و اگر زنی، از طغیان و سرکشی یا اعراضِ شوهرش، بیم داشته باشد، مانعی ندارد با هم صلح کنند (و زن یا مرد، از برخی از حقوق خود، به خاطر صلح، صرف نظر نماید). و صلح، بهتر است اگرچه مردم (طبق غریزه حبّ ذات، در این گونه موارد) بخل می ورزند. و اگر نیکی کنید و پرهیزگاری پیشه سازید (و به خاطر صلح، گذشت نمایید)، خداوند به آنچه انجام می دهید، آگاه است (و پاداش شایسته به شما خواهد داد).
این آیه شریفه در فرازهای مختلف، دعوت به سازگاری و برحذر داشتن از موانع آن می کند. در ابتدا می فرماید: اگر خوف بروز رفتارهای ناسازگارانه از مرد وجود داشت و نشانه های بروز چنین رفتاری مشاهده شد، سریع اقدام کرده، از بروز آن جلوگیری کنند. در ادامه، نسبت به بخل که ممکن است مانع این اقدام شود هشدار داده، آنها را از بروز آن برحذر می دارد. سپس در همین زمینه، زن و شوهر را توصیه به تقوا و احسان به یکدیگر می کند. از اینکه خداوند بعد از دعوت به سازگاری، آنها را به این امور توصیه می کند می توان دریافت که تقوا و احسان در تحقق سازگاری مؤثرند.
از همین روست که مفسران در بیان معنای تقوا و احسان در ذیل این آیه شریفه به سراغ مصادیقی از آن رفته اند که در تحقق سازگاری بین همسران نقش ایفا می کند. برخی مراد از احسان را صبر مردان بر آنچه از رفتار زنان ناپسند می دارند دانسته اند (طبرسی، 1372، ج 3، ص 184). برخی معتقدند: یعنی با اینکه از آنها خوشتان نمی آید کنارشان بمانید (زمخشری، 1407ق، ج 1، ص 571).
البته با توجه به توسعه معنایی احسان روشن می شود آنچه مفسران در تفسیر این کلمه بیان کرده اند تنها بیان مصادیقی از آن است و هرگز محصور به آنها نیست.
نیکی کردن به دیگران نقش بسزایی در ایجاد الفت و از بین رفتن کدورت ها ایفا می کند. ازاین رو، در روایات بسیار به آن سفارش شده است(ر. ک: تمیمی آمدی، 1366، ص388).
نکته کلیدی در این توصیه آن است که قرآن کریم برای ایجاد یک سازگاری مستمر، به همسران توصیه می کند که مصرانه بر حق و تکلیف خود پافشاری نکنند، بلکه همواره با احسان با یکدیگر رفتار کنند؛ یعنی در قبال همسرشان بیش از آنچه مستحق آن است بدو نیکی کنند. با توجه به توسعه زیاد معنای احسان، این عنوان شامل بسیاری از کارها می شود که می توان به استناد این آیه آنها را از عوامل سازگاری برشمرد.
8. صبر
صبر به معنای خویشتن داری و حبس نفس بر طبق حکم شرع و عقل است (ر. ک: راغب اصفهانی، 1412ق، ص 474؛ ابن فارس، 1404ق، ج 3، ص 329) که گاهی در برابر بدی دیگران و خودداری از انتقام است (ر. ک: ابن اثیر، 1364، ج 3، ص 7). گاهی در برابر مصیبت است و به معنای خودداری از بی تابی (ر. ک: جوهری، 1407ق، ج 2، ص 706) و گاهی خودداری در برابر امور دیگر.یکی از مهم ترین توصیه های اخلاقی قرآن کریم به انسان ها صبر است. قرآن کریم در آیات فراوانی صابران را ستوده و نتایج بسیار گران بهایی برای صبر بیان کرده است. به صابران وعده همراهی خدا با آنان داده شده (انفال: 46)، خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهفرموده به آنان بشارت دهد (بقره: 155)، وعده درود و رحمت الهی به آنها داده شده (بقره: 157)، به مؤمنان توصیه شده که از صبر کمک بخواهند (بقره: 45) و. . . . یکی از ثمرات صبر پیشه کردن، ایجاد سازگاری میان همسران است.
خداوند در ذیل آیه 19 سوره نساء خطاب به مردانی که قصد جدا شدن از همسرشان را دارند می فرماید: یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ یحِلُّ لَکمْ أَن تَرِثُواْ النِّسَاء کرْها وَلاَ تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُواْ بِبَعْضِ مَا آتَیتُمُوهُنَّ إِلاَّ أَن یأْتِینَ بِفَاحِشَةٍ مُبَینَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِن کرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَی أَن تَکرَهُواْ شَیئا وَیجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیرا کثِیرا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه ارث برید و آنان را زیر فشار مگذارید تا بخشی از آنچه را به آنان داده اید [از چنگشان به در ]بَرید، مگر آنکه مرتکب زشت کاری آشکاری شوند، و با آنها به شایستگی رفتار کنید و اگر از آنان خوشتان نیامد، پس چه بسا چیزی را خوش نمی دارید و خدا در آن خیر فراوان قرار می دهد.
اولین مفهوم این کلام این است که در طلاق دادن همسرتان عجله نکنید. اندکی تأمل کنید؛ شاید تصمیمتان اشتباه باشد، شاید امیدی به بهتر شدن اوضاع باشد، و شاید آینده ای روشن در انتظار شما باشد. یعنی قرآن کریم به انسان امید می دهد که شاید در اثر صبر اوضاع به گونه ای پیش برود که این ناسازگاری کاهش یابد و همسران بتوانند در کنار هم به زندگی ادامه دهند.
ممکن است گفته شود: خداوند در آیه شریفه نفرموده است که اگر صبر کنید با هم سازگار می شوید، بلکه فرموده: خدا به شما خیر کثیر عطا خواهد کرد، و معلوم نیست این خیر کثیر ربطی به سازگاری داشته باشد، بلکه اساسا ممکن است مراد از این خیر کثیر پاداش اخروی باشد و اصلاً ناظر به امور دنیوی نباشد؛ یعنی همسران به آرامش در زندگی هم نرسند، ولی خیر کثیر به آنها داده شود.
در پاسخ به این سخن باید گفت: طبق تعریف، سازگاری شامل طیف وسیعی می شود. سازگاری هر نوع صلح، آشتی، همنوایی و دوری از تنش است که برای رسیدن به یک هدف برتر که همان رضایت خداوند است انجام می گیرد و هدف های میانی و ابتدایی نیز در راستای آن هدف قرار می گیرد. در محل بحث هم سرانجام، همسران هرچند برای رسیدن به پاداش اخروی به جای جدایی، با یکدیگر صلح می کنند و ضمنا از تنش دوری می گزینند. و این کار، دقیقا مصداقی از سازگاری خواهد بود. و خیر بی شماری که در آیه بدان اشاره شده است، همان حراست از کیان خانواده است (ر. ک: جوادی آملی، 1375، ص 25و26).
9. پای بندی به حقوق همسر
انسان به سبب زندگی کردن در اجتماع، ناگزیر از ارتباط برقرار کردن با دیگران است. درباره مبنای این ارتباطات و قوانین حاکم بر آن، بحث های فراوانی در فلسفه حقوق صورت گرفته است. براساس تعالیم اسلامی در روابط انسانی، هر انسانی که دارای حق بر دیگران است، تکلیفی نیز نسبت به آنها دارد، و چنین نیست که یک انسان صرفا دارای حقوقی بر دیگران بوده و هیچ تکلیفی نسبت به آنها نداشته باشد (ر. ک: نبویان، 1386). این قوانین در تمام جوامع برقرار است؛ ازجمله در خانواده که کوچک ترین واحد اجتماعی است. براساس قوانین اسلامی، زن و شوهر نسبت به یکدیگر حقوق و تکالیفی دارند که این حقوق در نظام حقوقی و اخلاقی اسلام بیان شده است. در قرآن کریم یکی از اثرات پای بندی به این حقوق، ایجاد سازگاری میان همسران و شکل گرفتن زندگی به دور از تنش شمرده شده است.
آیات 223 تا 232 سوره بقره راجع به همسرانی است که قصد دارند از یکدیگر جدا شوند. خداوند به صورت تلویحی در این آیات، ابتدا آنان را ترغیب می کند که به زندگی شان ادامه دهند و آهنگ جدایی نکنند و بیان می دارد که ادامه زندگی مشترک بر جدا شدن ترجیح دارد. بیان مطلب بدین صورت است که طبق دو آیه 226و227 کسانی که راه بازگشت به زندگی زناشویی را برمی گزینند با خدای غفور و رحیم مواجه خواهند بود، ولی کسانی که راه طلاق را برمی گزینند با خدای شنوا و دانا روبه رو خواهند بود. ضمن اینکه در همین آیات نه تنها در ایام عده، خداوند شوهر را اولای از دیگران برای زندگی با همسرش دانسته، بعد از اتمام عده نیز با اینکه دیگران هم می توانند به خواستگاری این زن بیایند، اما قرآن به اطرافیان توصیه می کند اگر همان زن و مرد قصد داشتند دوباره با هم زندگی کنند کارشکنی نکنید. سپس برای برگشت به زندگی پیشنهادهایی به آنها ارائه می کند که با توجه به قرائنی، می توان این پیشنهادها را از عوامل مؤثر در رفع ناسازگاری آنها دانست؛ چراکه:
اولاً، سازگاری بین همسران یکی از هدف های زندگی زناشویی از منظر قرآن است.
ثانیا، قرآن کریم در این آیات ضمن دعوت همسران به زندگی، به آنها توصیه هایی نیز می کند.
با توجه به اینکه مشکل اصلی مطرح در این آیات، همان ناسازگاری بین همسران است که باعث شده تصمیم به جدایی بگیرند، ناگزیر توصیه های قرآنی ناظر به همین مشکل و برای حل همین مشکل بیان شده است. ازاین رو، با توجه به این مطالب می توان این توصیه ها را در رفع ناسازگاری کارا دانست. از بیان علّامه طباطبائی نیز چنین برداشتی قابل استفاده است (ر. ک: طباطبائی، 1417ق، ج 2، ص 233).
یکی از این توصیه ها این است که همواره به این نکته کلیدی در روابط زناشویی، یعنی تلازم حق و تکلیف در خانواده توجه کنند. یعنی همان گونه که مرد در خانه حقوق و امتیازاتی دارد، وظایفی هم بر عهده دارد و زن نیز دارای امتیازات و تکالیفی در زندگی زناشویی است.
وَالْمُطَلَّقَاتُ یتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ یحِلُّ لَهُنَّ أَن یکتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِن کنَّ یؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَلِک إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ(بقره: 228)؛ و زنانِ طلاق داده شده، باید مدّتِ سه پاکی انتظار کشند، و اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارند، برای آنان روا نیست که آنچه را خداوند در رَحِم آنان آفریده، پوشیده دارند و شوهرانشان اگر سرِ آشتی دارند، به بازآوردن آنان در این [مدّت] سزاوارترند. و مانندهمان[وظایفی] که بر عهده زنان است، به طور شایسته، به نفع آنان [بر عهده مردان ]است، و مردان بر آنان درجه برتری دارند، وخداوندتواناوحکیم است.
با کمی دقت در موارد اختلاف همسران، روشن می شود که در بسیاری از موارد توجه نکردن به این اصل قرآنی ریشه ایجاد مشکل است. هر کدام از همسران یا از وظیفه ای از وظایف خود در قبال همسر و خانواده کوتاهی کرده یا یکی از حقوق دیگری را محترم نشمرده است. قرآن کریم به همسران توصیه می کند در تمام رفتارهای خود همواره حقوق یکدیگر را محترم بشمارند و در انجام وظایفشان نیز کوتاهی نکنند.
10. رعایت ارزش های اجتماعی در رفتار
مسلمانان در سراسر دنیا در جوامع گوناگونی زندگی می کنند و محیط های مختلف اجتماعی دارای ضوابط مختلفی است. از جمله آنها آدابی است که در زندگی زناشویی وجود دارد. قرآن کریم این قوانین را به شرط مخالفت نداشتن با شریعت و عقل تأیید کرده، بر رعایت آن تأکید دارد. ضمنا یکی از راه کارهایی که قرآن کریم آن را برای ایجاد سازگاری همسران به آنها پیشنهاد می کند احترام به همین قراردادهای اجتماعی و عرفی است؛ البته مشروط به آنچه بیان شد؛ یعنی مخالفت نداشتن با عقل و شریعت. همان گونه که گذشت، خداوند در آیه 228بقره همسران رابه اموری که دررفع ناسازگاری مؤثرندتوصیه می کند.دومین مطلبی که همسران در آن آیه بدان توصیه شده اند عمل بر طبق معروف است.
معروف یعنی آنچه عموم مردم آن را پسندیده می شمارند (رشیدرضا، بی تا، ج 2، ص 375؛ طباطبائی، 1417ق، ج 2، ص 232؛ ابن اثیر، 1364، ج 3، ص 216). علّامه طباطبائی آن را محصول هدایت عقل و شرع و مطابق خلق نیکو و ادب می شمارد و در ادامه می گوید: چون اسلام احکامش مبتنی بر فطرت انسانی است، بنابراین، معروف نیز آن رفتارهایی است که مردم مبتنی بر فطرتشان آن را نیکو می شمارند (طباطبائی، 1417ق، ج2، ص 232).
بنابراین، پیشنهاد قرآن برای رفع ناسازگاری این است که همسران باید به قواعد عرفی و اجتماعی که مطابق با فطرت و عقل بشری است پایبند باشند. این توصیه، دامنه بسیار زیادی را شامل می شود و درواقع، زن و شوهر را دعوت می کند به دامان اخلاق و ادب بازگردند و رفتارشان را براساس آن سامانی دوباره ببخشند.
آیات 223 تا 237 سوره بقره درباره طلاق سخن می گوید. واژه معروف 12 بار در این آیات تکرار شده است تا تذکری باشد که این کار (طلاق) باید بر طبق معروف به انجام برسد؛ چه آن انجام، برگشت دوباره به زندگی مشترک باشد و چه طلاق و جدایی. می توان دو وجه زیر را برای تکرار این کلمه برشمرد:اولاً، در این آیات مراحل مختلفی ذکرمی شود؛ طلاق های رجعی و بائن، برگشت دوباره به زندگی و. . . . خداوند می فرماید: در تمام این موارد باید طبق معروف عمل شود.
ثانیا، ازآنجاکه معمولاً در این ماجرا، به دلیل شدت اختلافات و ناراحتی ها، اخلاق و ادب رعایت نمی شود، قرآن کریم دایم به همسران تذکر می دهد که در تمام مدت مراقبت کنند رفتار ناشایستی از آنان سر نزند.
مشارٌالیه تلک در تلک حدوداللّه در آیه شریفه مجموع مطالب گفته شده در دو آیه قبل است که یکی از آنها این است که یا باید امساک به معروف کنید یا تسریح به معروف (ر. ک: طباطبائی، 1417ق، ج 2، ص 235؛ طبرسی، 1372، ج 2، ص 579؛ فخررازی، 1420ق، ج 6، ص 448). این حد و حریم الهی است؛ مرد تنها در صورتی حق رجوع دارد که قصد اصلاح و سازش داشته باشد.
11. درست و زیبا سخن گفتن
سخن گفتن مهارتی است که در بیشتر ارتباطات اجتماعی نقشی کلیدی ایفا می کند. قرآن کریم عنایت ویژه ای به این مهارت داشته، برای به دست آوردن آن توصیه های فراوانی دارد. به نیکی سخن گفتن (بقره: 83)، استفاده نکردن از القاب ناشایست برای دیگران (حجرات: 11)، مسخره نکردن دیگران (حجرات: 11)، دوری از سخنان بیهوده، اظهارنظر نکردن درباره موضوعی که از آن اطلاعی ندارد (اسراء: 37) و. . . از جمله این توصیه هاست.
قرآن کریم در دو آیه 70 و 71 سوره احزاب ابتدا مؤمنان را به رعایت تقوا و گفتار متقن دعوت می کند، سپس دو نتیجه را بر آن مترتب می کند: یکی اصلاح اعمال و دیگری بخشش گناهان:یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلاً سَدِیدا یصْلِحْ لَکمْ أَعْمَالَکمْ وَیغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَمَن یطِعْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ فَازَ فَوْزا عَظِیما؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! تقوای الهی پیشه کنید و سخن حق بگویید. . . تا خدا کارهای شما را اصلاح کند و گناهانتان را بیامرزد و هر کس اطاعت خدا و رسولش کند، به رستگاری (و پیروزی) عظیمی دست یافته است!
از این آیه به روشنی می توان تأثیر تقوا و قول سدید را در سازگاری استفاده کرد.
خداوند در این آیه کریمهقول سدیدرا مؤثر در اصلاح اعمال انسان می شمارد. اعمال در آیه شریفه به صورت عام استعمال شده و شامل تمام اعمال انسان می شود؛ اعم از گفتن، شنیدن، دیدن و. . . . از طرفی، در بسیاری از موارد ناسازگاری پیش آمده ریشه در رفتار ناشایست یکی از همسران یا هر دوی آنها دارد. گفتار نیکو با اصلاح این رفتارهای ناشایست، ریشه ناسازگاری را می خشکاند.
قول سدید: آنچه در اینجا باید بررسی شود معنای کلمه سدید است. قول سدید که قرآن آن را از عوامل سازگاری می شمارد به چه معناست؟
اصل معنای سدّ پوشاندن شکاف یک چیز (ابن فارس، 1404ق، ج 3، ص 66؛ فراهیدی، 1410ق، ج 7، ص 183) و محکم کردن آن(جوهری، 1407ق، ج2، ص485)می باشد. سپس به همین مناسبت در موارد مشابهی به کار رفته؛ مثلاً، به معنای محکم و نفوذناپذیر و یا به معنای استوار. سداد من العیش یعنی: آنچه حاجت انسان را برآورده کند و سِداد عین یعنی: هرچه با آن کمبودی را جبران کنند (ابن اثیر، 1364، ج 2، ص 352و353). به سایبان در سده می گویند؛ چون مانع نفوذ باران به در می شود. به خود در هم سده می گویند؛ چون مانع ورود باران به خانه است (راغب اصفهانی، 1412ق، ص 403).
ازآنجاکه در پوشاندن شکاف و ایجاد استحکام، نوعی برطرف کردن نقص و رسیدن به هدف لحاظ شده، به همین مناسبت، به اصابت تیر به هدف هم تسدید اطلاق شده است (ابن اثیر، 1364، ج 2، ص 352).
پس می توان سدید را به نفوذناپذیر و قول سدید را به سخنی محکم و غیرقابل خدشه معنا کرد (ابن اثیر، 1364، ج 2، ص 352).
آیت اللّه جوادی آملی نیز سد را به همین معنا دانسته است: سد به معنای جلوگیری همراه استحکام است. این معنا در هر چیزی متناسب با آن است. قول سدید سخن محکم حق و مانع از تشابه و به هم آمیختگی است و عمل سدید، کار صحیح و حق است که باطل در آن راه نیابد (جوادی آملی، 1388، ج 17، ص 435).
پس سخن حق، سخنی محکم و غیرقابل خدشه یا به تعبیر دیگر، سخنی است که قابل دفاع باشد.
اما این صفات برای سخن گاهی به لحاظ مضمون است و گاهی به لحاظ شکل و قالب آن. برای مثال، شخصی را فرض کنید که در مناظره ای در مقام اثبات توحید است و بر ادعای خود براهین بسیار متقنی ارائه می کند، اما در اثنای مناظره بر سر رقیب داد بزند، پرخاش کند و از الفاظ نامناسب استفاده کند. این سخن اگرچه به لحاظ محتوا سدید است (چراکه قابل دفاع است و محکم و غیرقابل خدشه)، اما به لحاظ شکلی هرگز قابل دفاع و غیرقابل خدشه نیست. اطلاق سدید به گفتار در آیه 9 نساء نیز به لحاظ صورت و نحوه سخن گفتن است. در این آیه، سخن از نوع برخورد با یتیمان است. خداوند می فرماید: وَ لْیخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیةً ضِعافا خافُوا عَلَیهِمْ فَلْیتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیقُولُوا قَوْلاً سَدیدا؛ کسانی که اگر فرزندان ناتوانی از خود به یادگار بگذارند از آینده آنان می ترسند، باید (از ستم درباره یتیمان مردم) بترسند! از (مخالفت) خدا بپرهیزند، (با آنها) با نرمی و محبت سخن بگویند.
شاهد این برداشت هم نظر مفسرانی است که قول سدید را در این آیه ناظر به شکل و چگونگی ادای سخن دانسته اند (ر. ک: زمخشری، 1407ق، ج 1، ص 478؛ بیضاوی، 1418ق، ج 2، ص 62؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج 3، ص 278).
با توجه به مطالب گذشته و نیز اطلاق آیه شریفه، می توان گفت: آنچه در این آیه بدان دستور داده شده کلامی است که هم از جهت محتوا و هم از جهت قالب، قابل دفاع باشد؛ یعنی انسان هم خوب سخن بگوید و هم سخن خوب و شایسته بگوید. قرآن کریم چنین سخن گفتنی را در اصلاح روابط اجتماعی و از جمله رابطه همسران و رسیدن آنها به سازگاری مؤثر می شمارد.
نتیجه گیری
با توجه به آنچه ذکر شد می توان گفت:اعتماد به قدرت و تدبیر الهی و توکل به او یکی از مهم ترین عوامل سازگاری همسران است. رعایت ضوابطی که دین برای روابط همسران تعیین کرده است دیگر عامل سازگاری آنان است.رعایت مرزهای عفاف و تجاوز نکردن از آنها نیز نقش بسزایی در این امر دارد.صبر و پایبندی به حقوق همسر نیز ازجمله این عوامل است.رعایت ارزش های اجتماعی در رفتار و درست و زیبا سخن گفتن با همسر هم در سازگاری زن و شوهر نقش ایفا می کند.برخورد همسران با رفتاری نیکو با یکدیگر نیز از عوامل سازگاری است.فرمان برداری زن از مرد در حیطه ای که اسلام مدیریت آن را بر عهده مرد گذاشته، رعایت حقوق شوهر توسط همسر در غیاب وی نیز از دیگر عوامل سازگاری است.
منابع:
ابن اثیر، مبارک بن محمد، 1364، النهایة فی غریب الحدیث، چ چهارم، قم، اسماعیلیان.
ابن فارس، ابوالحسین، 1404ق، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی.
بیضاوی، عبدالله بن عمر، 1418ق، أنوار التنزیل و أسرارالتأویل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
تمیمی آمدی، عبدالواحدبن محمد، 1366، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی.
جوادی آملی، عبداللّه، 1388، تفسیر تسنیم، قم، اسراء.
جوادی آملی، عبداللّه، 1375، زن در آیینه جلال و جمال، قم، اسراء.
جوهری، اسماعیل بن حماد، 1407ق، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، چ چهارم، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین.
دهخدا، علی اکبر، 1373، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، 1412ق، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالعلم.
رشیدرضا، محمد، بی تا، تفسیر القرآن الحکیم، بیروت، دارالمعرفه.
زمخشری، محمودبن عمر، 1407ق، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چ سوم، بیروت، دارالکتاب العربی.
سیدبن قطب، 1412ق، فی ظلال القرآن، چ هفدهم، بیروت، دارالشروق.
شعاری نژاد، علی اکبر، 1375، فرهنگ علوم رفتاری، تهران، امیرکبیر.
صدوق، محمدبن علی، بی تا، علل الشرائع، قم، کتابفروشی داوری.
طباطبائی، سیدمحمدحسین، 1417ق، المیزان فی تفسیرالقرآن، چ پنجم، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
طبرسی، فضل بن حسن، 1372، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، چ سوم، تهران، ناصر خسرو.
طریحی، فخرالدین، 1375، مجمع البحرین، چ سوم، تهران، کتابفروشی مرتضوی.
فخررازی، محمدبن عمر، 1420ق، مفاتیح الغیب، چ سوم، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
فراهیدی، خلیل بن احمد، 1410ق، العین، چ دوم، قم، هجرت.
فضل اللّه، سیدمحمدحسین، 1419ق، تفسیر من وحی القرآن، چ دوم، بیروت، دارالملاک للطباعة و النشر.
فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، بی تا، القاموس المحیط، بی جا، بی نا.
قرائتی، محسن، 1383، تفسیر نور، چ یازدهم، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.
کلینی، محمدبن یعقوب، 1365، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
مجتبوی، سیدجلال الدین، 1371، ترجمه قرآن، تهران، حکمت.
مدرسی، سیدمحمدتقی، 1419ق، من هدی القرآن، تهران، دار محبی الحسین.
مشکینی، علی، 1381، ترجمه قرآن، چ دوم، قم، الهادی.
مطهری، مرتضی، 1378، مجموعه آثار، تهران، صدرا.
معین، محمد، 1378، فرهنگ فارسی، چ سیزدهم، تهران، امیرکبیر.
مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، 1374، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة.
نبویان، سید محمود، 1386، حق و تکلیف و تلازم آنها، معرفت فلسفی، ش 18، ص 217254.