به گزارش ایسنا، در بخشهایی از کتاب «همپای صاعقه» کارنامه عملیاتی لشکر27 محمد رسول الله(ص) که توسط نشر27 بعثت به چاپ رسیده و به همین موضوع میپردازد، آمده است:
«15خرداد 1361 بود که اسرائیل به بهانههای واهی و با استفاده از حالت مشغول به جنگ بودنِ عراق و ایران و نگرانی بخشی از دولتهای عرب از پیروزی ایران در جبهه خرّمشهر، از هوا، زمین و دریا به کشور مظلوم و گرفتار لبنان حمله کرد و تا بیروت پیش رفت. بعداً معلوم شد که یکی از اهدافِ آن تهاجم، کم کردن فشار ایران به عراق و نجات رژیم بعث عراق و گرفتار کردن سوریه است که در جنگ، حامی ایران و مخالف بعث عراق بود.
طبیعی بود که در ایران، موجی از درخواست حمایت از فلسطین و مردم لبنان به وجود آید و بسیاری از رزمندگان، خواستار حضور در جبهههای جهاد مستقیم با دشمن صهیونیستی بشوند و شدند و حکّام بعث عراق از این فرصت که اسرائیل برایشان خلق کرده بود، استفاده کنند و پیشنهاد متارکه جنگ و اجازه عبور ایران از خاک عراق به سوی مرزهای اسرائیل را بدهند.
وقت زیادی از «شورای عالی دفاع» و فرماندهان و مسؤولین سیاسی، صرف بحث بر روی این موضوع میشد و جمعی از کارشناسان ما هم، برای بررسی وضع جبهههای لبنان و اسرائیل، به منطقه رفتند.
آیتالله هاشمی نهاد تصمیم گیرنده جهت اعزام نیرو به سوریه را «شورای عالی دفاع» معرفی میکند و در مورد چند و چون این واقعه مینویسد:«آقای رئیسجمهور [آیتالله خامنهای] در یک تماس تلفنی، مسأله بحران لبنان را مطرح کردند. از جهاد سازندگی اطلاع دادند که مایلاند بخشی از کمکهای انسانی را در لبنان به عهده بگیرند. عصر «شورای عالی دفاع» در محل دفتر امام جلسه داشت. هیآت اعزامی ما [متشکل از سرهنگ صیّاد شیرازی، محسن رضایی، محسن رفیق دوست وتنی چند از مسؤولین اطلاعات و عملیات قرارگاه مرکزی کربلا] از سوریه برگشته و در جلسه شرکت داشتند. گزارش دادند که اسرائیل بر اکثر نقاط جنوب لبنان مسلّط شده است و سوریه نمیتواند [در آن مناطق] وارد جنگ شود. [اعضای این هیأت] با فلسطینیها ملاقات نکرده بودند. تصمیم گرفتیم که کمکی به لبنان بشود. ترکیه حاضر نیست که از مسیر هوایی کشور او خیلی استفاده شود و با عبور یک هواپیمای حامل کمک در هر روز، موافق است. »
این تصمیم در حالی گرفته شد که عناصر واحد اطلاعات تیپ 27 هنوز در شلمچه حضور داشتند و سرگرم کار شناسایی از منطقه بودند. عبّاس برقی از رزمندگان تیپ27 میگوید:«برادرهای ما گرم کار شناسایی بودند که پیامی از حاجاحمد به دستمان رسید. حاجی در این پیام، خیلی کوتاه و صریح نوشته بود: تصمیم گرفته شده که ما برای جنگ با اسرائیل، عازم لبنان بشویم. سریع وسایل و تجهیزات تیپ را جمع کنید و بیایید تهران، پادگان امام حسین(ع).»
متوسّلیان خود از نخستین لحظات ورود نیروهای اعزامی جمهوری اسلامی ایران به سوریه میگوید:«...استقبالی که مردم و مقامات سوریه از نیروهای ایرانی کردند، بینهایت عالی بود. آنها هرگز در باورشان نمیگنجید که ما ایرانیها، با توجه به مسایلی که مملکتمان با آن درگیر است، خصوصاً مسأله جنگ، به این صورت عملی وارد کار بشویم؛ آن هم در حالی که قبلاً کشورهای عضوِ به اصطلاح جبهه پایداری حتی کوچکترین قدمی در رابطه با کمک به سوریه و لبنان برنداشته بودند. براین اساس، وقتی که ما در عمل وارد قضیه شدیم، آمدن نیروهای ما برای همه به شدت گنگ و باورنکردنی به نظر میرسید.
اعزام قوای محمّد رسولالله(ص) به سوریه، در سه مرحله انجام گرفت. درمرحله اول، متوسّلیان به همراه تعدادی از نیروها عازم شدند. در حقیقت آنها رفتند تا به عنوان جلودار قوای اعزامی ایران، در دمشق، زمینه را برای اعزام دیگر نیروها آماده کنند. پس از آن، مرحلة دوم اعزام انجام گرفت و سپس حجم زیادی از نیروهای رزمنده به کمک نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، راهی سوریه شدند که سرپرستی مجموعة سوّم را محمّدابراهیم همّت بر عهده داشت.
طی مدت حضور نیروها در دمشق، متوسّلیان علاوه بر نظارت و مشارکت فعال بر روند شناسایی خطوط مقدم جبهه بقاع، چند مانور شهری هم برای نیروها ترتیب داد. در مانوری که روز جمعه بیست و هشت خرداد 1361 در شهر دمشق برگزار شد، نیروها با نظم و انضباطی خاص، جهت شرکت در مراسم نماز جمعه به مسجد اموی رفتند. آنان در صفوفی متشکل و منظم، دوشادوش مردم دمشق، نماز وحدتآفرین جمعه را اقامه کردند و سپس جهت زیارت مقام «رأسالحسین (ع) » روانه آنجا شدند. این مانور خیابانی نیروها، برای اهالی پایتخت سوریه بسیار عجیب و تکاندهنده بود. در بازار حمیدیه، مردم دمشق، از کوچک و بزرگ اشک شوق میریختند.