اشاره
یکی از مسائل پر راز و رمز در معارف الهی، مسئله «شب قدر» است.
امام باقر(ع) می فرمایند: «امام علی(ع) در حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) سوره قدر را تلاوت کردند. حضرت حسین(ع) خطاب به پدر عرض کردند: ای پدر! این سوره را با حلاوت مخصوصی تلاوت می فرمایید. حضرت فرمودند: فرزندم! زمانی که سوره قدر نازل شد، جدت رسول خدا(ص) کسی را پی من فرستادند؛ سپس این سوره را برای من تلاوت کردند و با دست بر کتف راست من زدند و فرمودند: ای برادر و وصی من! ای کسی که پس از من ولی این امتی! این سوره پس از من، از آن تو و پس از تو، از آن دو فرزندانت حسن و حسین(ع) است. از برای آن نوری است که در قلب تو و اوصیای تو تا مطلع فجر قائم آل محمد(ص) ساطع است.»[1]
و بر اساس روایتی خداوند متعال به رسولش(ص) فرمود: «اقْرَأْ إِنا أَنزَلْنَاهُ فَإِنَّهَا نِسْبَتُک وَ نِسْبَةُ أَهْلِ بَیتِک إِلَی یوْمِ الْقِیامَة؛[2] سوره قدر را تلاوت کن که این سوره نسبت (شناسنامه) تو و نسبت اهل بیت تو تا روز قیامت است»
در ارتباط با شب قدر و مسئله ولایت روایات زیادی داریم. مخصوصا وقتی این قسمت از سوره قدر که می فرماید: «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ» را می خوانیم با این سؤال روبرو می شویم: هنگامی که ملائکه نازل می شوند محل نزول آنها کجاست؟ و آنها به چه مقصودی نازل میشوند؟
با بیان این مقدمات و روشن شدن پیوند شب قدر با ولایت به جهات این ارتباط اشاره می کنیم.
جهات ارتباط شب قدر و موضوع ولایت
در ذیل به برخی از جهات ارتباط بین موضوع ولایت و شب قدر می پردازیم.
الف) شب تعیین ولایت امام علی(ع) و اهل بیت(ع)
یکی از امتیازات شب قدر آن است که شب ولایت امیرمؤمنان(ع) است. بر اساس روایات اسلامی، در کنار سایر امور هستی که در شب قدر تقدیر، اندازه گیری و امضا می گردد، ولایت اهل بیت(ع) نیز در این شب مقدر و امضا گردیده است. چنانکه «مفضّل بن عمر» نقل می کند: در محضر امام صادق (ع) سخن از سورة قدر به میان آمد؛ امام فرمودند: «مَا أَبْینَ فَضْلَهَا عَلَی السُّوَرِ قُلْتُ وَ أَی شی ءٍ فَضْلُهَا؟ قَالَ: نَزَلَتْ وَلَایةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فِیهَا قُلْتُ: فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ الَّتِی نَرْتَجِیهَا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ؟ قَالَ: نَعَمْ، هِی لَیلَةٌ قُدِّرَتْ فِیهَا السمَاوَاتُ وَ الْأَرْض وَ قدِّرَتْ وَلَایةُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) فِیهَا؛[3] فضیلت سورة قدر بر سایر سوره ها چقدر آَشکار است. عرض کردم: فضیلت آن چیست؟ فرمودند: در شب قدر ولایت امیرمؤمنان(ع) نازل شده است. پرسیدم: در همان شب قدری که امیدواریم در ماه رمضان باشد؟ فرمودند: بله. همان شبی است که در آن آسمان و زمین و ولایت امیرمؤمنان(ع) تقدیر و امضا شده است.»
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: «قَالَ لِی رَسُولُ اللَّه(ص) یا عَلِی أَتَدْرِی مَا مَعْنَی لَیلَةِ الْقَدْرِ؟ فَقُلْتُ: لَا، یا رَسُولَ اللَّهِ! فَقَالَ(: إِن اللَّه تبَارَک وَ تَعَالَی قَدَّرَ فِیهَا مَا هُوَ کائِنٌ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ فَکانَ فِیمَا قَدَّرَ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَایتک وَ وَلَایةُ الْأَئِمةِ مِنْ وُلْدِک إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ؛[4] رسول خدا(ص) به من فرمودند: ای علی! آیا می دانی معنای شب قدر چیست؟ عرض کردم: نه، ای رسول خدا! حضرت فرمودند: خداوند متعال در این شب آنچه که تا روز قیامت اتفاق خواهد افتاد، تقدیر و اندازه گیری می کند. در میان اموری که در این شب مقدر می گردد، ولایت تو و ولایت امامان از فرزندان تو تا روز قیامت نیز هست.»
ب) عرضه تقدیرات و طواف ملائکه
در شب قدر روح و جبرئیل و گروهی از فرشتگان که جز در این شب دیده نشده و سایر فرشتگان آنان را ندیده اند، به سوی زمین فرود می آیند. این نزول آنان به دلیل اموری است که خداوند برای ادارة جهان هستی تا شب قدر آینده مقدر کرده است. فرشتگان در این شب بر هر انسان مؤمن و مؤمنه ای که عبور می کنند، سلام می نمایند.[5]
بر اساس روایات شیعه فرشتگان در شب قدر به محضر امام معصوم که حجت و ولیّ خداست، مشرف می شوند. امام باقر(ع) می فرمایند: «یا أَبَا الْهُذَیلِ! إِنَّا لَا یخْفَی علَینَا لَیلَةُ الْقدْرِ إِنَّ الْمَلَائِکةَ یطُوفُونَ بِنَا فِیهَا؛[6] شب قدر بر ما پوشیده نیست؛ زیرا در آن فرشتگان اطراف ما طواف می کنند.»
ج) امام صاحب شب قدر
فعل «تَنَزَّلُ» مضارع است و دلالت بر دوام دارد؛ لذا شب قدر در هر سال وجود دارد، پس صاحبِ شب قدر نیز باید همیشه وجود داشته باشد وگرنه فرشتگان بر چه کسی فرود می آیند و کتابِ تقدیر را نزد چه کسی می گشایند و مجاری امور را به اذن خدا به چه کسی می سپارند؟
در تبیین این گفتار به دو نکته باید توجه شود:
1. یقیناً زمان حیات پیامبر(ص) هر سال ملائکه در شب قدر بر آن حضرت نازل می شدند؛ پس از آن حضرت نیز بر جانشینان آن حضرت نازل می شوند.
به امام صادق(ع) گفته شد: «تعْرِفُونَ لَیلَةَ الْقَدْرِ فَقَالَ وَ کیف لَا نعْرِفُ لَیلَةَ الْقَدْرِ وَ الْمَلَائِکةُ یطُوفُونَ بنَا فیهَا؛[7] شما می دانید شب قدر کدام شب است؟ پس فرمودند: چگونه نمی دانیم، در حالی فرشتگان در آن شب گرد ما (امامان معصوم) طواف می کنند؟»
و در جایی دیگر از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند: امیر المؤمنین(ع) مکرر به اصحاب خود می فرمودند: هیچ وقت تیمی و عدوی (اولی و دومی)[8] خدمت پیغمبر(ص) نرسیدند، مگر آنکه آن حضرت با گریه و خشوع سورة قدر را برای آنها قرائت می فرمودند. عاقبت آن دو نفر عرض کردند: ای رسول خدا! به چه دلیل مکرر سورة قدر را برای ما قرائت می فرمایید؟ پیامبر(ص) فرمودند: به خاطر کسی که مشاهده می کنم او را و به چشم حفظ کردم و جای دادم او را در قلب خود و اشاره می فرمودند به من و سپس امام صادق(ع) می فرمودند: «فَإِنْ کانَا لَیعْرِفَانِ تِلْک اللَّیلَةَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) مِنْ شِدَّةِ مَا یدَاخِلُهُمَا مِنَ الرُّعْبِ؛ پس اگر آن دو نفر شب قدر را بعد از رسول خدا(ص) می خواستند بشناسند از شدت ترسی که بر آنها وارد می شد، می شناختند.»[9]
معصومین(ع) به درستی به تبیین این واقعیت پرداخته اند که آنان صاحبان شب قدرند و از سوی دیگر، دلایل منکران وجود شب قدر بعد از پیامبر(ص) را به خوبی تبیین فرموده اند. امام صادق(ع) می فرمایند: مخالفین، آنانی که خلاف امر خدای تعالی (حکم) می کنند، می گویند:
شب قدر با رسول الله(ص) رفت. پس این فتنه و اختلافی است که به آنها رسیده و به سبب این فتنه و گذشتگان خود برگشتند؛ چه اگر ایشان گویند و اقرار کنند که شب قدر نرفته، پس ناچارند (بپذیرند) بوده باشد خدای تعالی را در آن شب امری و هرگاه اقرار به این امر کنند، به ناچار باید اقرار کنند آن امر را صاحبی هست»[10]
مفاد این روایت با مراجعه به تفاسیر عامه و توجیهات بی پایه و اساس آنها به خوبی مشهود است.[11]
از امام باقر(ع) روایت است: «وَ ایم اللَّهِ إِنَّ مَنْ صدَّقَ بلَیلَةِ الْقَدْرِ لَیعْلَمُ أَنَّهَا لَنَا خَاصَّةً لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) لِعَلِی(ع) حِینَ دَنَا مَوْتُهُ هَذَا وَلِیکمْ مِنْ بَعْدِی فَإِنْ أَطَعْتُمُوهُ رَشَدْتُمْ؛[12] به خدا قسم! به درستی هر که تصدیق به بقاء شب قدر کرده، هر آینه می داند که آن شب از ماست و بس، به واسطة قول حضرت رسول(ص) به علی(ع) وقتی که زمان رحلت ایشان نزدیک شد که این (علی(ع)) ولی شماست بعد از من، پس اگر او را اطاعت کردید، راه راست را یافته اید.»
بنابراین نزول ملائکه بر تمامی ائمه(ع) یکی پس از دیگری، امری است حتمی که روایات مذکور مؤیّد آن اند.
د) عترت دوشادوش قرآن در شب قدر
با توجه به حدیث متواتر ثقلین می توان تعلق شب قدر به معصومین(ع) و در نتیجه نزول فرشتگان را بر ذوات مقدسة آنان اثبات کرد؛ زیرا مفاد این حدیث جز این نیست که قرآن و عترت هماره دوشادوش یکدیگر باید مورد توجه باشند، پس نمی توان برای قرآن در شب قدر نقطة عطفی متصور شد؛ اما عترت را نادیده گرفت.
«وَ عَنْ أَبِی جَعْفَر(ع) قَالَ: یا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خاصِمُوا بِسُورَةِ إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ تَفْلُجُوا فَوَ اللَّهِ إِنَّهَا لَحُجَّةُ اللَّهِ تَبَارَک وَ تَعَالَی عَلَی الْخلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ إِنهَا لَسیدَةُ دِینِکمْ وَ إِنَّهَا لَغَایةُ عِلْمِنَا یا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ خَاصِمُوا بِ "حم وَ الْکتابِ الْمُبِینِ إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةٍ مُبارَکةٍ إِنَّا کنَّا مُنْذِرِینَ" فَإِنَّهَا لِوُلَاةِ الْأَمْرِ خَاصَّةً بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص)؛[13] ای گروه شیعه! اگر با دشمنان ما با سورة قدر مخاصمه و استدلال کنید، پیروز می شوید. قسم به خدا! این سوره حجت خداوند است بر مردم بعد از رسول خدا(ص) و این سوره آقای دین شماست و این سوره (بیانگر) اوج علم ماست. ای گروه شیعه! با سورة حم و الکتاب المبین... استدلال کنید که مخصوص صاحبان امر بعد از پیامبر (ص) است.»
با توجه به دلایل بیان شده، دانستیم که وجود مقدس امام زمان(عج) اکنون تنها منزل فرشتگان است و می توان گفت روح شب قدر همان امام زمان(عج) است و این شب تنها با وجود مقدس حضرتش معنا و مفهوم پیدا می کند.
ﻫ) شب قدر و حضرت فاطمه(ع)
یکی از جهات ارتباط شب قدر با موضوع ولایت ارتباط حضرت زهرا(ع) با شب قدر است.
فرات کوفی از حضرت صادق (ع) نقل می کند که در مورد شب قدر فرمودند: «اللَّیلَةُ، فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ، اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَک لَیلَةَ الْقدْرِ وَ إِنمَا سمِّیتْ فَاطِمَةُ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عنْ معْرِفَتِهَا؛[14] شب، فاطمه(ع) است و قدر، خداوند. کسی که فاطمه را آن چنان که باید، بشناسد؛ شب قدر را درک کرده است. فاطمه را فاطمه گویند؛ چون خلق از شناخت واقعی او عاجزند.»
اینها جملگی دلالت بر این دارند که تنها حضرت فاطمه(ع) شایستگی این را دارد که یازده خورشید هستی بخش را به عالمیان ببخشد. بنابراین، اینکه بگوییم: فاطمه شب قدر است، مثل این است که بگوییم امام زمان(عج) شب قدر است. شاید از همین نکته می توان دریافت که هر کس حضرت فاطمه(ع) را بشناسد، شب قدر را درک کرده است.
علامه حسن زاده آملی(حفظه الله) در این مورد می گوید: بیش از یک سال در روایات لیلة القدر زحمت کشیدم و آنها را از جوامع روایی فریقین جمع آوری کردم و در فهم آنها بسیار فکر نموده ام؛ ولی آن نکته که اصل بود، ناگفته مانده و مشکل حل نشده بود؛ مثلاً با خود می اندیشیدم که شبی در هند که مشرق ایران است، شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان و شب قدر بوده باشد و شب قبل آن در تهران، پس لیلة القدر واقعی کدام شب است که: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِی لَیلَةِ الْقَدْرِ»؟
به حضور استاد آیت الله حاج شیخ محمدتقی آملی(ره) رسیدم و کارم را درباره لیلة القدر بدیشان ارائه دادم و در فهم لیلة القدر ابراز حاجت نمودم و از ایشان مدد خواستم. در جوابم فرمودند: در آن روایتی که امام صادق(، جدّه اش فاطمه زهرا(ع) را لیلة القدر خوانده است، دقّت کنید! من این حدیث را در جوامع روایی ندیده بودم. از اشارت استاد آملی حالت هیجانی شگفت به من روی آورد. نخستین بار همین معنی که تازگی به عرض رسانده ام، به ذهنم آمد، تا حدیث را در تفسیر فرات کوفی یافتم و از تدبّر در آن فیض فیاض علی الإطلاق فائض شده است، ففاض ثمّ فاض.[15]
از اینجاست که باید اهل بیت(ع) را جملگی در شب قدر شفیع قرار دهیم و خداوند را حمد و سپاس گوییم که نعمت ولایت را بر ما مقدر ساخته است.
پی نوشت ها
[1] تفسیر برهان، ج 4، ص 487.
[3] معانی الاخبار، محمد بن علی بن بابویه، مصحح: علی اکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، قم، ص 316.
[4] تفسیر صافی، ملا محسن فیض کاشانی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، تهران، چاپ دوم، 1402 ق، ج 5، ص 351.
[5] مجمع البیان، ج 10، ص 409.
[7] البرهان فی تفسیر القرآن، سیدهاشم بحرانی، مؤسسه بعثت، قم، چاپ اول، 1374 ش، ج 5، ص 717.
[8] التیمی و العدوی: ارید بالتیمی ابوبکر نسب الی جده الخامس تیم بن مرة بن کعب بن لوی و فی مرة و هو الجد السادس للنبی(ص) اجتمع معه و بالعدوی عمر نسب الی جده السابع عدی بن کعب بن لوی و فی کعب اجتمع مع النبی(ص) (شرح کافی، صالح المازندرانی، ج 6، ص 10)
[10] تفسیر شریف لاهیجی، نشر سایه، قم، 1384 ش، ج 4، ص 835.
[11] رک: محاسن التأویل، محمد جمال الدین القاسمی الدمشقی، دارالفکر، بیروت، 1384 ش، ج 9، ص 518.
[12] تفسیر فرات الکوفی، فرات بن ابراهیم کوفی، مصحح: محمد کاظم، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الارشاد الاسلامی، تهران، 1401 ق، ص 583.
[13] همان، ص 582؛ تأویل الآیات الظاهرة، ص 792، 793؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 715.
[14] تفسیر فرات الکوفی، ص 581.
[15] هزار و یک کلمه، حسن حسن زاده آملی، ج 6، ص 42؛ (استاد حسن زاده آملی در سایر آثارشان در این باره ، بحث کرده اند مثل فصل اول کتاب انسان در قرآن و...)