قیام فخّ و تأیید امام کاظم علیه السلام

در دور امامت امامان معصوم علیهم السلام قیام‌ های متعددی صورت گرفت که یکی از آنها قیام شهید فخ (۱۶۹ ق) بوده است

قیام فخّ و تأیید امام کاظم علیه السلام

مقدمه

در دور امامت امامان معصوم علیهم السلام قیام‌ های متعددی صورت گرفت که یکی از آنها قیام شهید فخ (169 ق) بوده است. قیام شهید فَخّ یا واقعه فخّ از قیام‌های علویان علیه عباسیان است که در ذی‌الحجه سال 169 هجری به رهبری حسین بن علی معروف به صاحب فخ از نوادگان امام حسن(ع) در مدینه شکل گرفت و به کشته شدن او و بیشتر یارانش انجامید. از آنجا که این قیام در منطقه فخ در نزدیکی مکه رخ داد به قیام فخ یا قیام صاحب فخ مشهور شده است.

یکی از مکان های تاریخی و مقدس در شهر مکه که زائران ایرانی به زیارت آنجا می روند منطقه فخ و مزار تخریب شده «شهدای مظلوم فخ» است که امروز هم قبور و بارگاه تخریب شده آنان نشان از مظلومیت شان دارد.

واقعه فخ یکی از قیام هایی است که برخی از علویان در مقابل ظلم و ستم حکومت عباسی انجام دادند. این قیام توسط یکی از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) به نام حسین بن علی بن حسن مثلث بن حسن مثنی بن حسن؛ یکی از نوادگان حسن مثنی؛ فرزند امام حسن مجتبی (ع) صورت گرفت.

«فخ» وادی ای است در مکه قبل از وادی الزاهریه قرار دارد. این وادی در ورودی مکه (مسجد تنعیم) قرار دارد و بیش از صد نفر از شهدای قیام فخ در این وادی مدفون هستند. واقعه فخ بنابر قول اکثر قریب به اتفاق و شاید همه مورخینی که این حادثه را گزارش کرده اند، در یوم الترویه؛ روز هشتم ماه ذیحجة الحرام سال 169 هجری قمری اتفاق افتاده است.

امام کاظم علیه السلام و شهید فخّ

برجسته ترین شخصیتی که در هنگام وقوع واقعه فخ در قید حیات بود؛ حضرت امام موسی کاظم (ع) بودند. همچنین حاکم هم عصر واقعه فخ؛ «هادی عباسی» است.

علت قیام فخ این بود که پس از مرگ سفّاح و آغاز خلافت منصور دوانقی، اختلاف میان بنی عباس و علویان شدّت گرفت و حاکمان وقت با بی رحمی تمام، علویان مبارز را سرکوب کردند. خلفای عباسی با گماردن حکام مدینه از میان دشمنان مسلّم اهل بیت طهارت (علیهم السلام) بر علویان اعمال فشار می کردند و در عصر هادی عباسی (چهارمین خلیفه عباسیان)، این سرکوب و سخت گیری ها بر شیعیان و محبان اهل بیت (علیهم السلام)، ادامه پیدا کرد و حکومت به بهانه هایی واهی آن ها را مورد آزار قرار می داد تا جایی که با گماردن عمر بن عبدالعزیز بن عبیدالله (از نوادگان عمر بن خطاب) در مدینه منوره، که از دشمنان سرسخت دوستان و شیعیان اهل بیت (علیهم السلام) بود، شدت و سخت گیری ها را افزایش دادند.

در جریان این قیام، تمام یاران حسین بن علی (شهید صاحب فخ)، به شهادت رسیدند. بدن های آنها رها شده و سرها از بدن جدا گشت، در این قیام بسیاری از علویان به شهادت رسیدند. حسین بن علی «شهید فخ» در سن 26سالگی بدون آنکه از او فرزندی باقی مانده باشد، به شهادت رسید، ولی برخی یاران او به اطراف متواری شده و ادریس بن عبدالله به مغرب رفته و حکومت ادارسه را تشکیل داد و یحیی بن عبدالله به دیلم فرار کرد و در آن جا قیام کرد.

در مجلسی که گروهی از فرزندان امام علی، از جمله امام کاظم (ع) حضور داشتند، سرهای شهدای فخ را به تماشا گذاردند. هیچ کس چیزی نگفت جز امام کاظم (ع) که وقتی سر حسین بن علی رهبر قیام فخ را دیدند، فرمودند: «انا لله و انّا الیه راجعون، (از خداوندیم و به سوی او باز می گردیم)، سوگند به خدا که (حسین) به شهادت رسید در حالی که مسلمان و درستکار بود و بسیار روزه می گرفت و بسیار شب زنده دار بود و امر به معروف و نهی از منکر می کرد؛ در خاندان وی، چون او وجود نداشت».

بنابر دیدگاه یرخی از مورخان از جمله: ابوالفرج اصفهانی، حادثه فخ بی ارتباط با روش پیشوای هفتم (ع) نبود؛ زیرا نه تنها آن حضرت از آغاز تا نضج و تشکیل نهضت از آن اطلاع داشت، بلکه با حسین بن علی رهبر قیام فخ، در تماس و ارتباط بود. گرچه امام کاظم (ع) شکست ظاهری نهضت را پیش بینی فرمود، ولی هنگامی که احساس کرد حسین در تصمیم خود استوار است، به او فرمود: «گرچه تو شهید خواهی شد، ولی باز در جهاد و پیکار کوشا باش، این گروه، مردمی پلید و بدکارند که اظهار ایمان می کنند، ولی در باطن ایمان و اعتقادی ندارند، من در این راه اجر و پاداش شما را از خدای بزرگ می خواهم».

از طرف دیگر هادی عباسی می دانست پیشوای هفتم بزرگ ترین شخصیت خاندان پیامبر (علیهم السلام) است و سادات و بنی هاشم از او پیروی می کنند؛ لذا پس از حادثه فخ، سخت خشمگین شد؛ زیرا اعتقاد داشت در پشت پرده، از جهاتی رهبری این عملیات را آن حضرت به عهده داشته است، به همین جهت امام هفتم را تهدید به قتل کرده، گفت: «به خدا سوگند، حسین (صاحب فخ)، به دستور موسی بن جعفر بر ضد من قیام کرده و از او پیروی نموده است؛ زیرا امام و پیشوای این خاندان کسی جز موسی بن جعفر نیست. خدا مرا بکشد اگر او را زنده بگذارم»!!

این تهدیدها گرچه از طرف امام کاظم (ع) جدی گرفته نشد، لکن در میان خاندان پیامبر (علیهم السلام) و شیعیان و علاقه مندان آن حضرت، سخت ایجاد وحشت کرد، ولی پیش از آنکه هادی موفق به اجرای مقاصد پلید خود شود، طومار عمرش درهم پیچیده شد و خبر مرگش موجی از شادی و سرور در مدینه برانگیخت!

علامه مامقانی با توجه به این روایت، درباره تأیید این قیام از طرف امام کاظم (ع) می گوید: «گرچه امام کاظم (علیه السلام) به ظاهر دعوت را نپذیرفت، اما دلسوزی و خیرخواهی و دعا برای حسین و یارانش بیانگر این نکته است که ایشان از روی تقیه، دعوت را نپذیرفته و چون از نتیجه آن آگاه بوده، برای جلوگیری از شرارت بنی عباس، ناگزیر در حضور مردم، دعوت را رد کرده است تا بعدها ارتباط امام و قیام کنندگان فاش و مشخص نشود.

امام کاظم علیه السلام و سرهای شهداء

امام کاظم علیه السلام و سرهای شهداء فرماندهان عباسی برای قدرت نمایی در مدینه مجلسی تشکیل دادند و سرهای شهداء و حسین بن علی را در میان مجلس و در حضور امام کاظم علیه السلام قرار دادند و به ایشان فرمودند: آیا این سر را می شناسی؟ امام فرمودند: بلی و کلمات استرجاع را به زبان آوردند و ادامه دادند: «مضی والله مسلما صالحا صواما آمرا بالمعروف و ناهیا عن المنکر ما کان فی اهل بیته مثله»

در فخ چه کنیم؟

با توجه به نماز پیامبر (ص) و امام صادق (ع) دو رکعت نماز در این مکان استحباب دارد همچنین مستحب است برای ورود به مکه در فخ غسل کنند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان