آغازین سخن
علاّمه محمدباقر مجلسی قدس سره از اعاظم فقهای شیعه دوازده امامی و سرآمد دین پژوهان پارسی زبان در اواخر عهد صفویه است که در سال (1307 ه.ق) در خانواده ای دانش ور و شهیر در اصفهان متولّد شد.
او از همان اوان کودکی در سایه توجه خاص پدر بزرگوارش به تحصیل علوم متداول در حوزه علمیّه اصفهان پرداخت. وی در دوران حیات علمی و شیخ الاسلامی خود، عالی ترین نقش و بیشترین سهم را در مهار نمودن قدرت صفویّه، حفظ آثار اهل بیت، تحکیم نظام تشیّع، تقویت حوزه های علمیّه و آشناساختن مسلمانان با راه و رسم خاندان رسالت و امامت به خود اختصاص داد.[1]
اکثر نویسندگان غربی همچون «سر جان ملکم»، «ادوارد براون»، «لِکهارت»، «مینورْسکی» و... که درباره تاریخ دوره صفویه، قلم فرسایی کرده اند - روی اغراض خاصی که دارند- علامه مجلسی را به عنوان فردی معرفی کرده اند که با دخالت های ناروا در امور سیاسی و اجتماعی، یکی از مسبّبان انقراض و سقوط دولت صفوی به شمار می آید، در حالی که طبق اسناد و شواهد معتبر، ایشان انسانی بزرگ و مؤلّفی پرکار بوده است که علاوه بر خدمات شایسته علمی خود، با فعالیّت های سیاسی نیز کوشش کرد تا از انحطاط مملکت جلوگیری کند.[2]
علامه مجلسی با برخورداری از هوش و استعداد سرشار، قلم را زمین نگذاشت و تا پایان عمر خویش هم چنان به تألیف، تصنیف و ترجمه مشغول بود؛ هرچند شناخت تفصیلی و تشریح مقام والای این عالم ربّانی از حدّ این نوشتار بیرون است؛ اما خدمات ارزنده اش در راه گسترش فرهنگ اسلامی، شایان توجه است که به مهم ترین آنها در این مقال اشاراتی گذرا خواهیم داشت.
تألیفات و تصنیفات
اولین عملکرد این دانشمند نام دار در حوزه دین و فرهنگ اسلامی، تألیفات و تصنیفات اوست که برای تدوین آنها چندین سال تلاش کرد و با استفاده از تمامی امکانات موجود؛ به ویژه با داشتن شاگردان پرکاری همچون «میرزا عبداللّه افندی اصفهانی» از هر نقطه ای، از ایران و خارج از ایران که کتابی از شیعه سراغ داشت، آنها را در اصفهان جمع آوری نموده و در تألیفات و آثار خود از آنها بهره فراوان برد.
بعد از «شاه عباس اول» تا زمان «شاه سلیمان صفوی» که اوج قدرت علامه مجلسی بود، چنان زمان آرام و ساکنی پدید آمده بود که از هیچ جای ایرانِ پهناور، نغمه و صدای بدی به گوش نمی رسید و کسی را با کسی کاری نبود. از طرفی چنین حالت صلح و آرامش مردم را تن پرور و بی قید و بند بار آورده بود تا آن جا که پایتخت صفویه را به میزان زیادی به فساد کشانده بود. علامه مجلسی، جهت تهذیب اخلاق مردم و توجه به عقاید دینی و انجام فرایض مذهبی و عشق به ائمه اهل بیت علیهم السلام از این فرصت حداکثر استفاده را نمود[3] و آثاری جاویدان از خود باقی گذاشت که مهم ترین آنها عبارتند از: حق الیقین (در اصول دین)، حلْیَةُ المُتّقین (در آداب و سنن)، حیات القلوب (در تاریخ انبیا و امامان )، عین الحیات (در زهد و مذمّت دنیا)، جلاء العیون (در تاریخ زندگی، مصایب و معجزات امامان)[4] تحفة الزائر، ربیع الأسابیع و مشکوة الانوار (در فضیلت قرائت قرآن)، زاد المعاد (در اعمال ماه ها و زیارات )، رسایلی درباره اذان، دیات، کفّارات، ترجمه نماز، جبر و تفویض و...[5]
اما معروف ترین اثرش کتاب «بحارالانوار» است که بزرگ ترین دانش نامه حدیثی جهان اسلام به شمار می رود.[6] در سایه تألیف این گوهر یکتا، بخشی از روایات شیعی از فراموشی حفظ شد و به صحنه آمد. نخستین جلد بحارالانوار، در سال 1087 ه.ق به اتمام رسید و تا زمان وفات او (1110 ه.ق) 17 جلد از 26 مجلّد این طرح پایان یافت. سایر مجلّدات توسط شاگردش میرزا عبداللّه افندی اصفهانی تکمیل شد.
چاپ سنگی این کتاب برای اولین بار بین سال های 1306 ه.ق و 1318 ه.ق بود و چاپ جدید آن مشتمل بر 110 جلد در تهران و بیروت به چاپ رسید. چند جلد از این کتاب به فارسی ترجمه شده است و تعداد زیادی برگزیده، تلخیص و ضمایم موجود بر تداوم نفوذ و برتری این امر گواهی می دهد.[7]
تأسیس کتابخانه
دومین عملکرد مؤثر علامه مجلسی در راه گسترش دین و مذهب تشیّع، تأسیس کتابخانه بود. از اوایل قرن دهم هجری، شهر اصفهان بزرگ ترین و معروف ترین کانون علمی و فرهنگی ایران گردید؛ به گونه ای که هر طالب علمی در هر ناحیه ای از سرزمین های اسلامی ناگزیر از مسافرت به اصفهان و تکمیل معلومات خود بود و علت آن وجود علما و دانشمندان و رواج بازار علم و دانش در این شهر بود. در این دوره، اصفهان، گذشته از مرکزیّت سیاسی، مرکزیّت علمی و فرهنگی نیز بود. علما و دانشمندان بزرگ در این شهر به تعلیم و تدریس مشغول بودند و طالبان علم از همه نواحی ایران و بعضی از ممالک هم جوار برای تحصیلات عالیه به اصفهان می آمدند، لذا به منظور خدمات رسانی به تشنگان علم و معرفت در نقاط مختلف این شهر کتابخانه هایی تأسیس شد.
یکی از افرادی که در این راه تلاش کرد، محمدباقر مجلسی قدس سره بود.[8] او سعی داشت تمامی آثار علمای شیعه را که تا آن روز همگی خطی و دست نویس بوده است، یک جا جمع کند و اخبار آنها را در مجلّدات بحارالانوار گرد آورد، به همین جهت کتب بسیاری را جمع آوری نمود و کتابخانه ای بسیار غنی تأسیس نمود و سپس کتب چندین کتابخانه به کتابخانه وی انتقال داده شد؛ همچون کتابخانه پدرش، کتابخانه حافظ کاظم، کتابخانه شاه ابوتراب و.... از کتب این کتابخانه ها به علاوه آنچه خود به دست آورده بود می توان عظمت و اهمیّت کتابخانه این دانشور را حدس زد.
بعد از وفاتش، کتابخانه او بین فرزندانش تقسیم شد ولی در اندک مدتی هر یک از آن کتاب ها به کتابخانه دیگری انتقال داده شد. در اهمیّت و بزرگی کتابخانه علامه مجلسی همین بس که شاید کمتر کتابخانه بزرگی در ایران و سایر نقاط جهان باشد که امروز چندین کتاب آن را نداشته باشد.[9]
مجلس درس و تربیت شاگردان
یکی دیگر از کارهای این عالم جلیل القدر برقرار کردن مجالس درس و تربیت شاگردان بود. بر اساس داده های تاریخی موجود، شمار شاگردانش به بیش از یک هزار نفر بالغ می شده است.[10] وی پس از فوت پدرش، در مسجد جامع اصفهان مشغول به تدریس شد. محل درسش، چهلستون مسجد بود که در زاویه جنوب غربی قرار داشت و هنوز هم مردم اصفهان آن قسمت را «مَدْرَس مجلسی» می گویند. در فصل زمستان، روزهای آفتابی در صفه درویش (جد مادری اش، درویش محمد) و در مواقع بارش برف و باران در شبستان چراغیِ مسجد معروف به «طِنِبی»[11] تدریس می کرد.[12]
دوران طولانی که علامه مجلسی در اصفهان با تدریس و تربیت شاگردان مبرّز، پشت سر نهاد، او را به عنوان مشهورترین استاد حوزه علمیه اصفهان معرفی می کند. گرچه در این مدّت، استادان نام آور دیگری نیز بوده اند که علوم معقول و منقول، فقه، اصول، تفسیر و... را در حوزه پررونق اصفهان تعلیم می داده اند؛ اما هیچ کدام در دلسوزی و جذب شاگرد و تدریس مداوم و پشتکار به پای علامه مجلسی قدس سره نمی رسیدند؛ لذا او موفق گردید که تعداد بسیاری از علما و محققین ارزشمند را که هر یک از آنان در راه خدمت به اسلام و تشیّع نقش به سزایی داشتند، تربیت کند.[13]
البته شاگردان این عالم وارسته را به نقل از شاگردان نامی اش مانند سید نعمة اللّه جزائری در انوار نعمایه، و میرزا عبداللّه اصفهانی در ریاض العلماء بیش از هزار نفر نقل شده، اما 10 تن از آنان شاگردانی بودند که صاحب اثر و نقش سازنده و ویژه ای در گسترش اسلام و اعتلای کلمه حق داشته و از مشاهیر و مفاخر علمای شیعه یاد شده است شاگردانی از قبیل «سید نعمت اللّه جزایری»، «میر محمدصالح خاتون آبادی»، «ملا محمد سراب تنکابنی»، «میرزا عبداللّه تبریزی اصفهانی» و...[14]
استفاده از سبک ساده
به منظور این که عامّه مردم بتوانند وظایف و تکالیف خود را در آشنایی با احکام و مسایل عقیدتی بدانند، علامه مجلسی قدس سره مبانی فقه و حدیث شیعه را به زبان ساده ترجمه نمود و در اختیار فارسی زبانان گذاشت. اصرار و اظهار نامبرده این بود که: «نوشته های من به دور از تکلّف و عبارت پردازی است»؛ بنابراین قسمت عمده تألیفاتش به زبان فارسی ساده است».
در آن موقع کسر شأن یک فقیه یا مرجع تقلید بود که به زبان فارسی چیزی بنویسد و اگر هم می نوشت، سعی داشت طوری بنویسد که قابل فهم برای همه کس نباشد؛ ولی علامه با نیّت خالص درصدد بود مردم را در اصول و فروع، با اسلام و آیین پاک تشیّع و مکتب خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله آشنا سازد. او می دانست کتاب را برای عامّه مردم می نویسد و باید به گونه ای بنویسد که آنها درک کنند و نیاز به پرسش از این و آن نداشته باشند.
«ملک الشعرای بهار» در کتاب سبک شناسی در مورد اهمیّت کار علامه مجلسی می نویسد:
«مهم ترین کار علامه مجلسی بعد از تألیف بحارالانوار، تألیف مجموع کتب دینی و اخلاقی است به زبان فارسی که سبک آنها بسیار ساده و روان بوده است؛ به طوری که آن زمان در میان اهل علم سبک ساده و روان رایج نبود؛ بنابراین فهمیده بود که برای جذب مردم باید از آنان سود جست و ساده نویسی کرد. به همین جهت پاداش خود را در استقبال همه مردم از آن نوع تشیّعی که خود ایجاد کرده بود، گرفت»[15].
امامت جمعه
پدر علامه مجلسی قدس سره (محمدتقی مجلسی) در اصفهان، امام جمعه بود. پس از ارتحال وی در سال 1070 ه.ق، «ملا محمدباقر سبزواری»، امام جمعه اصفهان بود و چون در سال 1090 ه.ق او نیز وفات یافت، این سمت به علامه مجلسی رسید.
پایگاه علامه مجلسی برای اقامه نماز جمعه، مسجد جامع اصفهان بود که خانه او نیز در جنب آن قرار داشت. علامه مجلسی در خطبه های نماز جمعه و شب های ماه مبارک رمضان در این مسجد، ساعت ها مردم را موعظه می کرد؛ به طوری که وعظ او و ترغیب مردم به عبادت و اطاعت خداوند پس از وی نظیر پیدا نکرد؛ زیرا او محدّثی عالی مقام و دانشمندی ذوفنون و مردی بزرگوار و دلسوز به حال اسلام و مسلمین بود.
نماز جمعه پس از رحلت این عالم ربّانی به داماد و شاگرد برازنده اش «میر محمدصالح خاتون آبادی » رسید و پس از وی به فرزند دانشمند او «میر محمدحسین خاتون آبادی» واگذار گردید. از آن زمان تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، اقامه نماز جمعه اصفهان بر عهده نوادگان علامه مجلسی از سلسله «خاتون آبادی» بود.
برپایی نماز جمعه پس از سقوط و انقراض صفویه آن اهمیّتی را که داشت از دست داد. در زمان قاجاریه هرچند در تهران و اکثر شهرهای ایران، نماز جمعه برگزار می شد؛ ولی از شور و حال خوبی برخوردار نبود؛ زیرا که به واسطه استبداد سلاطین قاجار، ائمّه جمعه، آزادی کامل برای طرح مسایل ضروری مسلمین را نداشتند.[16]
مبارزه با صوفی گری
نخستین کسی که در دولت صفویه با صوفیه درافتاد و عقاید خرافی آنها را به باد انتقاد گرفت، عالم جلیل القدر «ملا محمدطاهر قمی»، استاد اجازه علامه مجلسی قدس سره بود که از فقها و محدّثین نامور قم به شمار می آمد. ملا محمدطاهر در مبارزه خود برای از بین بردن صوفیه چندان توفیقی نیافت و فقط توانست زمینه را برای دانشمندان دلسوز و بیداردل دیگر بر ضد رواج بازار بدعت ها و خرافات صوفیه آماده سازد. بعد از وی شاگردش محمدباقر مجلسی قدس سره راه او را دنبال کرد و عملاً جلوی بدعت های آنها را گرفت و در کتاب های فارسی و عربی خود سخت بر آنها تاخت.[17]
مبارزه با صوفیه در دوران حکومت «شاه سلطان حسین» اوج گرفت و جزء سیاست مذهبی رسمی مقامات دینی شد. این حرکت، جدال مذهبی را در جامعه توسعه داد و علما را به دو گروه مخالف و موافق تقسیم کرد. آنچه در این باره گفتنی است، این است که برخی از نویسندگان، تمامی این تحولات را ناشی از شدت عمل علامه مجلسی دانسته اند؛ در حالی که وی در این زمینه روش اعتدالی داشته است.[18]
علامه مجلسی در رساله اعتقادات می نویسد:«جماعتی از مردم عصر ما به نام صوفیه، بدعت هایی را آورده و آن را مسلک خود قرار داده و گوشه گیری و رهبانیّت را شعار خود ساخته اند تا به نظر خود بدان وسیله خدا را عبادت کنند. پس ای برادران من! دین و ایمان خود را از فریب های این شیاطین و دغل بازی های آنها حفظ کنید و از خدعه و نیرنگ ساختگی آنها پرهیز کنید»[19]
گفتنی است که علت اصلی مبارزه این عالم ربانی با صوفی گری، برگزاری مجالس «وجد» و «سماع» از سوی آنان بود که در آن اشعاری به غنا می خواندند و مراسمی برپا می کردند در حالی که در فقه شیعه «غنا» حرام است.[20]
ناگفته نماند علاوه بر عملکردهای مزبور، انتقاد از حکما و فلاسفه، احیای سنّت امر به معروف و نهی از منکر و شکستن بت های بتخانه هند از دیگر عملکردهای این عالم بزرگ است که به علت اطاله کلام در این مقال، مجال بیان آن نیست.
علامه مجلسی در سن 73 سالگی در شب 27 ماه رمضان سال 1110 ه.ق درگذشت.[21]
و فقیه معروف «آقا جمال خوانساری» در روز دوشنبه 27 رمضان سال یادشده در مسجد جامع عتیق اصفهان با حضور هزاران نفر از مردم اصفهان بر وی نماز گزارد و همان جا که امروز مقبره اوست در کنار پدرش مدفون شد.[22]
دفن وی در کنار مسجد جامع، نشان گر اوج اعتباری بود که در آن زمان برای این عالم قایل بودند. پس از آن نیز مقبره اش تا به امروز زیارت گاه عاشقان و علاقه مندان به خاندان رسالت و امامت بوده و هست.
پی نوشت ها
[1] الکُنی و الألقاب، شیخ عباس قمی، ج 3، ص 147.
[2] مجله معرفت، شماره 36، مهر و آبان 1379، ص 101.
[3] علامه مجلسی بزرگ مرد علم و دین، علی دوانی، ص 457.
[4] لغت نامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، حرف «م».
[5] فوائد الرضویه (شرح حال علمای مذهب شیعه) شیخ عباس قمی، ص 413.
[6] ریشه ها و جلوه های تشیّع و حوزه علمیه اصفهان در طول تاریخ، حجت موحد ابطحی، ج 1، ص 496.
[7] مجله معرفت، شماره 92، مرداد 1384، ص 117.
[8] مجموعه مقالات اصفهان و صفویه، مرتضی دستان نژاد، ج 2، ص 133.
[9] علامه مجلسی، علی دوانی، صص 468-467.
[10] صفویه از ظهور تا زوال، رسول جعفریان، ص 398.
[11] به کسر اول و دوم، منسوب به طناب است و در قدیم به اتاق هایی اطلاق می شد که در سمت قبله ساخته می شد و درازی آن، شمالی-جنوبی بود معمولاً طول آن به اندزه یک طناب یعنی ده متر بود.
[12] علامه مجلسی، علی دوانی، ص 209.
[13] تاریخ تشیّع اصفهان، مهدی فقیه ایمانی، ص 370.
[14] دوانی، علی، مفاخر اسلام، ج8، ص 359 - 360.
[15] سبک شناسی، ملک الشعرای بهار، ج 3، ص 34.
[16] علامه مجلسی، علی دوانی، ص 205.
[18] صفویه از ظهور تا زوال، ص 368.
[21] فوائد الرضویه، ص 415.
[22] صفویه از ظهور تا زوال، ص 401.