روایات اهانت آمیز نسبت به پیامبر خدا (۳)

۲۰. پیامبر و همبستری با همسران خویش در ایام زنانگی!

روایات اهانت آمیز نسبت به پیامبر خدا (3)
 

نویسنده: سید مجتبی عصیری

 

17. پیامبری که آوازه خوانان، را محبوب ترین افراد می داند!

در صحیح بخاری از انس بن مالک نقل شده است:
روزی پیامبر از کوچه های مدینه می گذشت. زنان و بچه هایی که از مجلس عروسی بازگشته بودند با آن حضرت برخورد کردند. آنها دست می زدند و آواز می خواندند. پیامبر به ایشان فرمود: خداوند می داند که شما محبوب ترین افراد نزد من هستید! (1)

18. پیامبری در بستر و ... !

به خداوند تبارک و تعالی پناه برده و از محضر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) شرمنده و به پیش گاه مقدّسش عذر تقصیر می بریم که ناچاریم برای بیان زوایای پنهان جنایات جاعلان حدیث به این گونه فضاحت ها اشاره کنیم.
بدون هر توضیح و تفسیر به متن این روایات از عائشه دقّت کنید:
من و پیامبر زیر یک روانداز خوابیده بودیم که پدرم ابوبکر اجازه ورود خواست. پیامبر بدون آن که از جای برخیزد، به او اجازه ورود داد، ابوبکر نیز وارد شد و پس از آن که پدرم کارش را انجام داد، بیرون رفت و ما همچنان خوابیده بودیم. پس از او عُمر اجازه ورود خواست. باز هم پیامبر بدون آن که وضع خود را تغییر دهد، به عمر اجازه ورود داد و همچنان در بستر، کار عُمر را نیز راه انداخت، عُمر نیز خارج شد و در این هنگام عثمان آمد و اجازه ورود خواست، امّا این بار پیامبر از جای برخاست و نشست، لباس خود را بر بدن آراست و آن گاه اجازه ورود داد. عثمان وارد شده و پس از انجام کارش بیرون رفت. عایشه می گوید: عرضه داشتم یا رسول الله، ابوبکر آمد و اجازه خواست، اجازه اش دادی و در همان بستر و با همان حالت کار او را انجام دادی. بعد از او عُمر آمد، باز هم در حالی که با من در یک بستر بودی خواسته اش را برآورده کردی و تا بیرون رفت از جای خود تکان نخوردی. امّا چه شد که چون عثمان آمد لباس را بر تن آراستی و بر جای نشستی؟ پیامبر فرمود: عثمان مردی است بسیار با شرم و حیا. ترسیدم از شدّت حیا حاجتش را نگوید و به مقصد نرسیده از در بیرون رود. (2)

19. پیامبری در بستر و ...!

... و ای کاش به همین بسنده کرده بودند، در حالی که در روایت دیگری از کتاب صحیح مسلم مسأله به صورت شرم آورتری نقل شده است .
براساس این روایت:
پیامبر با عایشه در یک بستر آرمیده که ابوبکر و عمر اجازه ورود می خواهند و پیامبر به همان حال به آنها اجازه ورود می دهد و هر یک وارد شده و در حالی که پیامبر با عایشه خوابیده اند، پیامبر کار آنها را راه می اندازد! و تنها زمانی که عثمان اجازه ورود می خواهد پیامبر به عایشه می فرماید: لباست را به خود بپوشان! (3) - این جمله را به هنگام ورود ابوبکر و عُمر نمی بینیم (4) - و عثمان هم داخل می شود و پیامبر در همان حال کار او را نیز راه می اندازد. عایشه از پیامبر سؤال می کند: چگونه است که از وارد شدن ابوبکر و عمر باکی نداشتی، امّا با وارد شدن عثمان هراسان شدی؟! پیامبر فرمود: آیا من حیا نکنم از مردی که فرشتگان الاهی از او شرم می کنند!؟ (5)
حال با وجود چنین روایاتی آیا در ذهن مسلمانان معتقد به این گونه روایات چه می آید؟ آیا عثمان موجود در این روایات، ارزشمندتر و محترم تر است یا پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) این در حالی است که قرآن کریم درباره شرم و حیای پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) چنین می فرماید:
« ای کسانی که ایمان آورده اید! در خانه های پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه داده شود...، این عمل، پیامبر را ناراحت می نماید، ولی از شما شرم می کند، امّا خداوند را ( بیان ) حق شرم ندارد! (6)»
مطلب جالب دیگری که در این گونه روایات به خوبی مشهود است آن که در روایتی که در بالا بیان گردید، ابوبکر، عُمر و عثمان دقیقاً پشت سر هم به محضر پیامبر شرفیاب می شوند و این نظم در بسیاری از این گونه روایات مراعات می شود، یعنی جاعلان این گونه روایات کوشیده اند بدین وسیله خلافت و حکومت متوالی ایشان را در ذهن ها تداعی کرده وبه آن، اصالت و قداست بخشند. به عبارت دیگر کوشیده اند تا به مشکلی حساب شده روایاتی را جعل کنند که آمادگی ذهنی برای پذیرش خلافت خلفای سه گانه فراهم گردد.

20. پیامبر و همبستری با همسران خویش در ایام زنانگی!

آیا می توان پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم ) را در عملکردی کاملاً متضاد و مخالف نصّ صریح قرآن کریم تصوّر نمود که مباشرت با همسران را در ایّام حیض منع می کند. آیه شریفه می فرماید: « در حالت قاعدگی، از همسران خود کناره گیری کنید! و با آنها نزدیکی ننماید، تا پاک شوند! » (7)
امّا بنگرید که عایشه چه بی مهابا بر خلاف نص صریح قرآن کریم به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) اتّهام وارد ساخته و می گوید:
در حالی که من در ایام حیض به سر می بردم، رسول خدا با من همبستر می شد. (8)

21. پیامبری که مورد سِحر قرار می گیرد!

خدا می داند نقل این سخنان سخت و دشوار است، امّا اگر نبود که بخاری در سه جا و مسلم در یک جا از کتاب خود این روایت را از عایشه نقل می کنند ما نیز به این روایت نمی پرداختیم. در یکی از این روایات چنین آمده است :
پیامبر را سِحر کردند، به طوری که در اثر سِحر، ادارک معمولی خود را از دست داده بود و کاری را که نکرده بود خیال می کرد، انجام داده است. مثلاً می پنداشت غذا خورده در صورتی که نخورده بود و خیال می کرد نماز خوانده امّا نماز نخوانده بود و ... اثر آن سِحر همچنان ادامه داشت تا این که روزی پیامبر نزد من نشسته بود، فرمود: ای عایشه دو فرشته آمدند بالای سر و پایین پای من نشستند و حقیقت حال را به من خبر دادند. آن فرشته که بالای سر من نشسته بود از فرشته پایین پا پرسید: او را چه می شود؟ فرشته دیگر جواب داد: سِحرش کرده اند! لبید بن اعصم یهودی او را سِحر درختان خرما و ... کرده و چند چیز دیگر که نام برد و گفت با مجموع اینها سِحر انجام گرفته است. فرشته پرسید: کجاست؟ فرشته دیگر جواب داد: در چاه ذی اروان! آن گاه پیامبر با اصحاب خود بر سر چاه رفت و برگشت و گفت: ای عایشه! آب آن چاه آن قدر از اثر آن سِحر تغییر یافته بود که به رنگ حنا درآمده و شاخه های درخت های خرمائی که در حول و حوش آن بودند، همه به صورت سر شیطان درآمده بودند. (9)
در روایت دیگری مسأله به صورت زشت و وقیح تری آمده است:
آنقدر سِحر بر پیامبر تأثیر گذاشته بود که گاه می پنداشت با یکی از همسرانش همبستر شده در حالی که چنین نبود. (10)
تصوّر کنید اگر پیامبری را در امور ساده و معمولی همچون خوردن، آشامیدن و همبستری با همسران خود به سحر و جادو متّهم نمودیم، آیا خواهیم توانست وی را در امور مهمّی همچون وحی که به ملکوت و عالم ماوراء الطبیعه مرتبط می گردد از این اتّهام مبرّا سازیم؟ « فأین تذهبون؟! »

22. پیامبر و برتری عُمَر بر او ( موافقات عُمَر )!

احادیث جعلی و دروغین در شکستن و تنزّل شخصیت پیامبر بزرگ اسلام کم نیستند و متأسفانه این دسته از روایات نزد اهل سنّت و وهّابیّت از جایگاه بسیار ویژه ایی برخوردار است؛ چرا که در این جا علاوه بر پایین آوردن مقام حضرت رسول ( صلی الله علیه و آله و سلم ) در صدد شخصیت سازی و بالا بردن مقام عمر بن خطاب نیز می باشند. بخشی از این روایات را « موافقات عُمر » می نامند. یعنی روایاتی که در مقام تعارض، سخن عمر بر سخن پیامبر ترجیح داده و آیاتی از قرآن نیز در تایید نظر عمر نازل می شود!
به عنوان نمونه در یکی از این روایات آمده که عمر گفت:
من با پروردگارم در سه مسأله موافقت کردم: اوّل آن که به پیامبر گفتم: ای رسول خدا! چه می شد ما مقام ابراهیم را جایگاه نماز ( مصلاّ ) قرار می دادیم؟ بعد از پیشنهاد من بود که این آیه کریمه نازل شد: « وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهیمَ مُصَلِّی؛ از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید! (11) » دوّم آن که در مسأله حجاب، من عرضه داشتم: ای رسول خدا باید زنانت را امر کنی تا در حجاب روند، زیرا اکنون همه کس از نیکان و بدان با آنها سخن می گویند. پس از پیشنهاد من بود که آیه حجاب نازل شد. و سوّم آن که چون زنان پیامبر نسبت به وی حسادت و غیرت می ورزیدند، من به آنها گفتم: اگر پیامبر شما را طلاق دهد، امید است که خداوند همسرانی بهتر از شما نصیبش فرماید. پس از سخن من بود که خداوند این آیه را نازل فرمود: « عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یُبْدِلَهُ أَزْوَاجًا خَیْرًا مِّنکُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ...؛ امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی مسلمان، مؤمن ... (12)» (13)
نکته بسیار عجیب در این دسته از روایات آن است که عُمر می گوید: در سه مورد، من با خداوند موافقت کردم و چون من این جملات را گفتم، آیه نیز دقیقاً به همان شکل که من گفتم نازل گردید!
آنچه در روایات فوق در مورد موافقات عُمر ملاحظه نمودید، سه مورد بیش نیست، امّا به تدریج، در گذر زمان و در راستای فضیلت تراشی برای خلفا، این تعداد در کتاب های مختلف افزایش یافته و طبق نقل سیوطی تا بیش از بیست مورد رسیده (14) که ما به سه موردی که در روایات بالا آمده بود بسنده نمودیم.

23. پیامبری که نزدیک است عُمَر به مقام او دست یابد!

در صحیح بخاری و مسلم از قول پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) روایاتی نقل کرده اند که در آنها چیزی نمانده تا تنها وجه تمایز پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) با دیگر انسان ها که نزول ملائک و وحی بر آن حضرت است (15) نیز به عُمر برسد. به عنوان مثال به این روایت که به رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) نسبت داده اند، دقت نمایید:
در امّت های پیشین، مردمانی بودند که فرشتگان بر آنان نازل شده و با آنان سخن می گفتند. اگر بنا باشد در میان امَت من نیز یک نفر با چنین خصوصیتی یافت شود آن شخص، حتماً عُمر خواهد بود! (16)
در همین راستا روایاتی نقل کرده اند مبنی بر این که: « هر نظری که عُمر داشت قرآن نیز بر همان اساس نازل می شد. (17)» همچنین: « گفته ها و آرای تمام مردم یک طرف و گفته های عمر هم یک طرف که قرآن بر اساس آرا و نظرات او نازل می گردید. » (18)
و سرانجام، این که از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) روایت کرده اند: « اگر من از میان شما امّت مبعوث نشده بودم، حتماً عمر به نبوت مبعوث گردیده بود. (19) » و یا این که : « تاکنون خورشید بر شخصی بهتر از عمر طلوع نکرده است. (20) »
از جمله اخیر چنین برداشت می شود که « عُمر » از همه پیامبران، از جمله خاتم و سرآمد آنها بسی برتر و والاتر است.

24. پیامبری که از گوشت های حرام قربانی شده برای بت ها می خورد!

روایت دیگری که با هدف و انگیزه شکستن شخصیت پیامبر و بالا بردن مقام و منزلت دیگران جعل گردیده حدیثی است که بخاری از عبدالله، فرزند عمر بن خطّاب روایت می کند:
رسول خدا با زید بن نُفَیل در پایین منطقه « بَلدَح » (21) ملاقات کرد و این زمانی بود که هنوز بر آن حضرت وحی نازل نشده و به پیامبری مبعوث نگشته بود. در این هنگام پیامبر سفره ای از خوراک گوشت بگسترد و به زید تعارف کرد تا با او هم غذا شود. زید از خوردن آن خودداری ورزید و گفت: من از آنچه شما برای بت ها ذبح می کنید نمی خورم و جز آنچه با نام خدا ذبح شده باشد نخواهم خورد. (22)
دستاورد این حدیث دو چیز است:
الف: منزلت انسانی و دینی زید، پسر عموی خلیفه دوّم بالاتر از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده است.
ب: منزلت و قداست پیامبر شکسته و نسبت به بسیاری از افراد پایین تر جلوه داده شده است.
نکته جالب این که علاوه بر اشکالات متعددی که در این روایت وجود دارد، راوی این حدیث یعنی عبدالله بن عمر کسی است که بعد از بعثت پیامبر به دنیا آمده، حال چنین کسی چگونه به صورت مستقیم و بدون واسطه از زمان قبل از ولادت خود حکایت می کند؟!
و این از اعجب عجایب، یا بهتر بگوییم از خنده دارترین طنزهای روزگار است! (23)

25. پیامبری ناتوان در رعایت عدالت

از جمله روایات و احادیث دروغ شرم آوری که به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که الگوی مساوات و عدالت است، بسته اند روایاتی است که آن حضرت را - العیاذ بالله - فردی بی حیا معرفی کرده که بدون رعایت ارزش های اخلاقی حتّی قادر به رعایت عدالت و مساوات بین همسران خویش نبوده تا جایی که این امر با اعتراض سرور زنان جهان، حضرت علیها السلام و دیگر همسران حضرت مواجه شده است.
بدون تردید، هدف از جعل این روایت نیز، تراشیدن فضیلتی برای عایشه است، چرا که او دختر ابوبکر است! حال، حتّی اگر در این میان خواسته یا نخواسته، فهمیده یا نفهمیده، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم مورد تحقیر قرار بگیرد!
بخاری و مسلم در صحیح خود از عایشه نقل کرده اند:
همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حضرت فاطمه علیها السلام را نزد حضرت فرستادند. عایشه می گوید: فاطمه زمانی نزد پیامبر آمد که من با پیامبر در بستر خوابیده بودم، فاطمه علیها السلم اجازه گرفت، داخل شد و عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم همسرانت مرا نزد شما فرستاده اند تا از شما بخواهم نسبت به رعایت عدالت بین آنها و عایشه دختر ابوقحافه، عدالت را رعایت نمایی! من ساکت بودم پیامبر به او فرمود: دخترم! آیا تو دوست نداری کسی را که من دوست دارم؟ عرض کرد: آری! حضرت فرمود: پس تو نیز عایشه را دوست بدار! (24)
در ادامه همین روایت آمده است:
زنان پیامبر بار دیگر، یکی دیگر از همسران حضرت، یعنی زینب دختر جحش را واسطه قرار دادند تا از آن حضرت بخواهد عدالت را درباره دیگر همسران و عایشه رعایت کند. زینب هم نزد پیامبر می رود، در حالی که با عایشه خوابیده اند. او هم پیام همسران پیامبر را به آن حضرت می رساند تا این که کار به فحش و ناسزا به عایشه می رسد. عایشه هم برای دفاع از خودش بر می خیزد و به زینب، فحش و ناسزا گفته و او را ساکت می کند. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سکوت کرده، تبسّم می کند و فقط می گوید: این دختر ابوبکر است! (25)
این حدیث دلالت دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بین همسرانس رعایت عدالت نمی کرد و به هر قیمتی شده ولو بی عدالتی و اهانت برخی نسبت به برخی دیگر عایشه را به جهت محبتی که به او داشت بر آنان مقدم می داشت در حالی که این روایت خلاف دستوری است که خداوند متعال بدان امر فرموده، چرا که خداوند سبحان می فرماید:
و اگر می ترسید عدالت را ( درباره همسران متعدد ) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید. (26)
حال سؤال این جاست اگر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به جهت پیروی از هوای نفس در محبت و عشق به عایشه در رعایت عدالت و مساوات میان همسرانش به جهت پیروی از هوای نفس در محبت و عشق به عایشه ناتوان است پس چگونه بین مردم که انگیزه های بزرگ و فراوانی در عدم رعایت مساوات بین آنها وجود دارد، رعایت عدالت خواهد کرد؟ و چه پاسخی در رعایت نکردن امر الاهی نسبت به همسران خویش که امر قرآنی است خواهد داشت؟!
پس آن حضرت یا نباید غیر از عایشه، زن دیگری اختیار کند و یا باید دیگران را طلاق دهد و تنها با عایشه بماند. وانگهی چگونه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اجازه می دهد که دخترش فاطمه علیها السلام سرور زنان جهان، در حالی که با همسرش در بستر آرمیده، بر او وارد شود! و بدون آن که برخیزد و بنشیند، در همان حال خوابیده با او حرف می زند و می گوید: دخترم! دوست نداری آن کس را که من او را دوست دارم؟ و همچنین وقتی همسرش زینب بر او وارد می شود و مطالبه عدالت می کند و کار به نزاع و فحش می کشد، حضرت بدون آن که کمترین توجهی به کار خلاف آنها بکند، تبسّمی کرده و تنها می فرماید: این دختر ابوبکر است!

26. پیامبری که قصد خودکشی دارد!

بخاری در صحیح خود روایت می کند هرگاه وحی بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای مدّتی قطع می گردید، آن حضرت تصمیم به خودکشی گرفته و برای عملی ساختن تصمیم خود بالای کوه می رفت تا از بلندای آن خود را به زیر افکند، امّا هر بار جبرئیل آمده و از عملی شدن این اقدام جلوگیری می نمود.
بخاری چنین گوید:
وحی برای مدّتی قطع و پیامبر به همین جهت محزون گردید و تا آن جا که ما خبر داریم این عمل چندین بار تکرار گردید و هر بار حضرت خود را به نوک قلّه کوهی می رساند تا خود را از آن جا به زیر پرتاب نماید که هر بار جبرئیل آمده و عرضه می داشت: ای محمد! تو در حقیقت فرستاده خدا هستی. با این گفته جبرئیل حضرت قوّت قلب گرفته و از این اقدام منصرف می گردید. (27)
این همان پیامبری است که قرآن کریم در شأن او می فرماید: « وَإِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری (28)»

انگیزه جعل روایات توهین آمیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

غرض جاعلان این گونه روایات از پایین آوردن شخصیت پیامبر گرامی اسلام به اندازه یک انسان عادی چند چیز می تواند باشد:
1. پایین آوردن اعتبار سخنان والا و ارزشمند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا با این گونه روایات بتوانند بسیاری از سخنان آن حضرت در بیان حقایق اسلام را از اعتبار ساقط کنند.
2. کسب ارزش و اعتبار لازم برای خلفا تا در بسیاری از قصورات و تقصیراتی که از آنان سر می زند با همین روایات قابل توجیه باشد.
3. فضیلت تراشی برای خلفا تا بدین شکل بتوانند قداست و مقامی برای آنها کسب کنند.
4. توجیه اعمال خلاف اخلاق حاکمان اموی که به سبب گرفتاری آنان به هرج و مرج شدید، فساد اخلاقی مفرط، عیاشی، میگساری، تشکیل مجالس شب نشینی، غنا و خوانندگی، رواج فوق العاده ای پیدا نموده بودند که نمونه های روشنی از آن در تاریخ گزارش شده است.
بدیهی است این تناقض می توانست لطمه بزرگی به کیان حکومت آنان وارد سازد، بنابراین لازم بود در این مکتب، احادیثی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده شود که رفتار ایشان را در جانشینی پیامبر توجیه کرده و مشروع جلوه دهد تا ایراد و اشکالی بر آنان باقی نماند.
5. توجیه رفتار خلاف شرع سرسلسله حکومت اموی، معاویه در از بین بردن نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که یکی از اهداف مهم، خطرناک و اسلام برانداز وی بود که در صدد محو و دفن نام آن حضرت در اذان بود. (29)
6. توجیه بدعت های خلفا به این شکل که با ساختن این احادیث اگر از خلفا درباره احکام خداوند عمل و یا سخنی خلاف شریعت سر می زد و طبق میل خود، آن را کم و زیاد می کردند و یا بدعتی در دین می گذاردند با همین روایات کار آنان را صحیح جلوه دهند.
همان چیزی که بعدها رنگ علمی به خود گرفت و نام اجتهاد بر آن گذارده شد و گفتند: اگر در موردی دیدیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حکمی صادر نمود و آن حکم در قرآن وجود ندارد، معلوم می شود آن حکم ارتباط به وحی ندارد و از اجتهاد خود پیامبر سرچشمه گرفته است.
شما را به خدا چقدر زشت است این سخنان! آیا وقاحت و زشتی در حق سیّد رُسُل و اشرف مخلوقات بیش از این امکان دارد؟!
حال، این گونه روایات به اصطلاح صحیح اهل سنّت را با این کلام امیرمؤمنان در نهج البلاغه درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مقایسه کنید:
خداوند از همان زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از شیر مادر گرفت، بزرگ ترین فرشته خویش را با وی همراه و به عنوان پاسبانی از او همراه وی ساخت که در شب و روز پیامبر را به راه های بزرگی و بهترین اخلاق راهبری کند. (30)
این سخن امام مذهب شیعه و آن سخنان راویانِ معتبر مکتب خلفا در موضوع مورد بحث ماست. حال، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمَل.
آری نتیجه رها کردن مکتب اهل بیت علیهم السلام که مفسّران واقعی قرآن و صاحبان علوم و معارف الاهی هستند جز این نمی تواند باشد.

پی نوشت ها :

1. عن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ رضی الله عنه قال أبصَرَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم نِسَاءً وَصِبیَاناً مُقبِلینَ عن عُرسَ فَقَامَ مُمتَنَاً فقالَ اللهُمَ أَنتُم مِن أَحَبِّ الناس ألیّ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 1985، حدیث 4885، کتاب النِّکَاحِ، باب 75، بَاب ذَهَابِ النِّسَاء وَ الصِّبیَانِ إلی العُرسِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفَی، الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
2. أنَّ أَبَا بَکر استَاذَنَ علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُو مُضطَجِعٌ علی فَرّاشه لَابِسٌ مِرطَ عَائِشَةَ فَأَذِنُ لِأَبِی بَکر وَ هُوَ کَذَلِکَ فَقَضِی إلیهِ حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ ثُمَّ استَأذَنُ عُمَرُ فَأذِنَ له و هو عَلی تِلکَ الحَالَ فَقَضَی ألیه حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ قال عُثمَانُ ثُمَّ اِستَاذَنتُ عَلَیه فَجَلَسَ وقال لِعَائِشَةَ اجمَعِی عَلَیکِ ثِیَابَکِ فَقَضَیتُ إلَیه حَاجَتِی ثُمَّ انصَرَفتُ فقالَت عَائِشَةُ یا رَسُولَ الله مَالی لم أَرَکَ فَزِغَتَ لِأَبّی بَکر وُ عُمَرَ رَضیِ الله عَنهُما کَما فَزِعتَ لَعُثمَانَ قالَ رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّ عُثمَانَ رَجُلٌ حَیِیِّ وَ إِنِّی خَشِیتُ إن آَذَنتُ لَه علی تِلکَ الحَالِ أَن لَا یَبلُغَ إلی فِی حَاجَتِهِ.
صحیحِ مسلم، ج 4، ص 1866، حدیث 2402، کِتاب فضائِلِ الصَّحَابَةِ، باب 3، بَاب من فَضائِلِ عُثمَانَ بن عَفِّانَ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.
3. فَجَلَسَ وَ قال لِعَائِشَةَ اجمَعِی عَلَیکِ ثِیَابَک.
پیامبر نشست و به عایشه فرمود: ای عایشه لباست را به خود بپوشان!
4. اگر چه ابوبکر، پدر عایشه و مَحرم اوست امّا بودن عایشه با چنین وضعیتی در بستر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) خلاف اخلاق اسلامی است؛ علاوه آن که اگر چنین توجیهی را درباره ابوبکر بپذیریم درباره عمر که هیچ نسبت محرمیتی با عایشه ندارد، چه خواهند گفت؟!
5. أنَّ أَبَا بَکر اِستَاذَنَ علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُوَ مُضطَجِعٌ علی فِرَاشه لَابِسٌ مِرطَ عَائِشَةَ فَأَذِنَ لِأَبِی بَکر وَ هُوَ کَذلِکَ فَقَضَی إلیه حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ ثُمَّ استَأذَنَ عُمَرُ فَأَذِنَ له و هُوَ عَلی تِلکَ الحَالَ فَقَضَی إلَیه حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ قال عُثمَانُ ثُمَّ استأذَنتُ عَلَیه فَجَلَسَ و قال لِعَائِشَةَ اجمَعِی عَلَیکَ ثِیابَک فَقَضَیتُ إلَیه حاجَتِی ثُمَّ انصَرَفتُ فقالَت عَائشَةُ یا رَسُولَ الله مَالی لَم أرَکَ فَزِعتَ لِأَبِی بَکر وَ عُمَرَ رَضی الله عَنهُما کَما فَزِعتَ لَعُثمَانَ قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سَلم إِنَّ عُثمَانَ رَجُلٌ حَیِیٌ وَ إِنّی خَشِیتُ إن أَذَنتُ لَه عَلی تِلکَ الحَالَ أَن لَا یَبلُغَ إلی فی حَاجَتِهِ.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1866، حدیث 2402، کِتاب فَضائلِ الصَّحَابَةِ، باب 3، بَاب من فَضائِلِ عُثمَانَ بن عَفَّانَ، اسم المؤلف، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
6. ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ... اِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ ) سوره احزاب، آیه 53.
7. ( فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ) سوره بقره، آیه 222.
8. عَن عَائِشَةَ قالَت کنت أَغتَسِلُ أنا وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مِن إناءٍ واحِدٍ کِلَانَا جُنُب و کان یَامُرُنِی فَأَتَّزِزُ فَیُبَاشِرُنِی وَ أنا حَائِضٌ و کان یُخرِجُ رَاسَهُ إلیَّ وَ هُوَ مُعتَکِفٌ فَأغسِلُهُ وَ أنا حَائِضٌ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 1، ص 115، حدیث 295، باب 5، بَاب مُبَاشَرَةِ الحَائِضِ، کِتاب الحَیضِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
9. عَن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت سُحِرَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم و قال اللَّیتُ کَتَبَ الی هِشَامٌ أَنَّهُ سَمعَهُ وَ وَعَاهُ عن أبیه عن عَائِشَةَ قالت سُحِرَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم حتی کانَ یُخَیِّلُ إلیه أَنَّهُ یَفعَلُ الشِّیء و ما یَفعَلُهُ حتی کان ذات یَومٍ دَعَا وَ دَعَا ثُمَّ قال أَشعّرَت أَنَّ اللهَ أَفتانِی فیمَا فیه شِفائِی أتَانی رَجُلَانِ فَقَعَدَ أَحَدُهُمَا عِندَ رَاسی وَالآخَرُ عِندَ رِجلَیَّ فقال أَحَدُهُمَا لِلآخَرِ ما وَجَعُ الرَّجُل قال مَطبُوبٌ قال وَ مَن طَّبَّهُ قال لَبِیدُ بن الأَعصمِ قال فیمَا ذَا قال فی مُشُطٍ وَ مُشَاقَةٍ وَ جُفِّ طَلعَة ذَکَرٍ قال فَأَیّنَ هو قال فی بِئرِ ذَروَانَ فَخَرَجَ إلَیهَا النبی صلی الله علیه و سلم ثُمَّ رَجَعَ فقالِ لِعَائَشَةَ حینَ رَجَعَ نُخلُهَا کَأَنَّهُ رؤوسُ الشِّیَاطینِ فَقُلتُ اِستَخرَجتَهُ فقال لَا أمَّا أنا شَفَانِی الله وَ خَشیِتُ أَن یُثِیرَ ذلک علی الناس شَرّاً ثُمَّ دُفِنَت البِئرُ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 3، ص 1192، حدیث 3095، کِتاب بَدءِ الخَلقِ، بَاب صِفَةِ إبلیِسَ وَ جُنُودِه، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
10. عَن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت کانَ رسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سُحِرَ حتی کان یَرَی أَنَّهُ یَاتِی النِّسَاء ولا یَاتِیِهِنَّ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 2175، حدیث 5432، کتّاب الطِّبِّ، باب 48، بَاب هل یَستَخرِجُ السِّحرَ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أَبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
11. سوره بقره، آیه 125.
12. سوره تحریم، آیه 5.
13. قال عُمَرُ وَافَقتُ رَبِّی فیِ ثَلَاثٍ فقلتُ یا رَسُولَ اللهِ لو اتَّخَذنَا مِن مَقَامِ إبراهیمَ مُصَلّیً فَنَزَلَت ( وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ إبراهیمِ مُصَلِّیً ) وَ آیَةُ الَحِجَابِ قلتُ یا رَسُولَ الله لو أَمَرتَ نِساءَکَ أَن یَحتَجِبنَ فإنَه یُکَلِّمُهُنَّ البَرُّ وَالفَاجِرُ فَنَزَلَت آیَةُ الحِجَابِ وَاجتَمَعَ نِسَاء النَبی صلی الله علیه و آله و سلم فی الغَیرَةِ علیه فقلت لَهُنَّ ( عَسَی رَبُّهُ إن طَلَّقَکُنَّ أَن یِبَدِّلَهُ أَزوَاجاً خَیراً مِنکُنَّ ) فَنَزَلَت هذه الآیَةُ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 1، ص 157، حدیث 393، کتاب ابواب القبلة، باب 5، بَاب ما جاء فی القِبلَة، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
14. قد أوصلها بعضهم إلی أکثر من عشرین.
تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 122، فصل فی موافقات عمر، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، الوفاة: 911، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م. الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید.
15. ( قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ؛ بگو : من انسنی هستم همانند شما. به من وحی می شود. ) سوره کهف، آیه 110.
16. عن أبی هُرَیرَةَ رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال إنه قد کان فیمَا مَضَی قَبلَکُم من الأمَمِ مَحَدَّثُونَ وَ إِنَّهُ إن کان فی أُمَّتی هذه منهم فإنه عُمَرُ بن الخَطَّابِ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 3، ص 1279، حدیث 3282، کِتاب الأنبِیَاء، باب 52، باب حدیث الغار، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1864، حدیث 2398، کِتاب فَضائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب من فَضائِلِ عُمَرَ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
17. کان عمر یری الرأی فینزل به القرآن.
تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 122، باب موافقات عمر، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، الوفاة: 911، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید.
18. ما قال الناس فی شیء و قال فیه عمر إلا جاء القرآن بنحو ما یقول عمر.
تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 122، باب موافقات عمر، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، الوفاة: 911، دار النشر، مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1951 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید.
19. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لو لم أبعث فیکم لبعث عمر بن الخطاب.
فضائل الصحابة، ج 1، ص 428، حدیث 676، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، الوفاة، 241، دار النشر: مؤسسه الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس.
20. سمعت رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یقول ما طَلَعَت الشَّمسُ علی رَجُلٍ خَیرٍ من عُمَرَ.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج 5، ص 618، حدیث 3684، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، الوفاة: 279، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر و آخرون.
21. سرزمینی بیرون از مکه در جهت مغرب این شهر.
معجم البلدان، حموی، ج 1، ص 480، ماده « بلدح ».
22. أخبرنی سَالِمٌ أَنَّهُ سمع عَبدَ الله یحدث عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ لَقِیَ زَیدَ بن عمر بن نُفَیلٍ بِأَسفَلِ بَلَدَحٍ وَذَاکَ قبل أَن یُنزَلَ علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الوَحیُ فَقَدَّمَ إلیِ رَسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سُفرَةً فیها لَحمٌ فَأَّبَی أَن یَاکُل منها ثُمَّ قال أنی لَا آکُلُ مِمَّا تَذبَحُونَ علی أَنصَابِکُم ولا آکُلُ إلا مِمَّا ذُکِرَ اسمُ الله علیه.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 2095، حدیث 5180، کِتاب الذَّبَائِحِ وَالصَّیدِ، بَاب ما ذُبِحَ علی النُّصُبِ وَ الأَصنَامِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
23. تقریب التهذیب، ج 1، ص 435، در شرح حال عبدالله بن عمر بن خطاب.
24. ثُمَّ إِنَّهُنَّ دَعَونَ فَاطِمَةَ بِنتَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فَأَرسَلَت إلی رَسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تَقُولُ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنشُدنَکَ اللهَ العَدلَ فی بِنتِ أبی بَکرٍ فَکَلِّمَتهُ فقال یا بُنَیِّةُ ألا تُحِبِّبینَ ما اُحِبُّ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 2، ص 911، حدیث 2442، کتاب 55، کِتاب الهِبَةِ وَفَضلِهَا، باب 6، بَاب قَبُولِ الهَدِیِّةِ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیبِ البِغا.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1891، حدیث 2442، کتاب 44، کِتاب فضائِلِ الصُّحَابَةِ، باب 12، بَاب فی فَضلِ عَائِشَةَ، اسم المؤلف، مسلم بن الحجاج أَبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
25. قالت عَائِشَةُ فَأَرسَلُ أَزوَاجُ النبی صلی الله علیه و آله و سلم زَینَبَ بِنتَ جَحِشٍ زَوجَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم وَهِیَ التی کانت تُسَامینی مِنهُنّش فی المَنزَلَةِ عِندَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و لم أَرَ اَمرَأَةً قَطُّ خَیراً فیِ الدِّینِ مِن زینَبَ وَأتقَیَ لِلّهِ وَأٌصدَقَ حَدیثاٌ وَ أَوصَلَ لِلرَّحِمِ وَأَعظَمَ صَدَقَةً وَ أَشَدَّ ابتِذالاً لِنَفسِهَا فی العَمَلِ الَذی تَصَدَّقُ بِه وَ تَقَرَّبُ بِهِ إلی الله تَعالَی ما عَدَا سَورَةً من حد کانت فیها تُسرِعُ منها اَلفَیئَةَ قالت فَاستَأَذَنَت علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مع عَائِشَةَ فی مِرطِهَا علی الحَالَةِ التیِ دَخَلَت فَاطِمَةُ علیها و هو بها فَأَذنَ لها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقالت یا رَسُولُ الله إنُّ أَزوَاجَکَ أَرسَلنَنی ألَیکَ یَسأَلنَکَ العَدلَ فی ابنةِ أبی قُحَافَةَ قالت ثُمَّ وَقَعَت بی فَاستَطَالَت علی و أنا أَرقُبُ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَرقُبُ طَرفَهُ هل یَاذَنُ لی فهیا قالت فلم تَبرَح زَینَبُ حتی عَرَفتُ أَنَّ رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم لَا یَکرَهُ أَن أَنتَصِرَ قالت فلما وَقَعتُ بها لم أَنشَبهَا حین أَنحَیتُ علیها قالت فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ تَبَسَّمَ إِنَّهَا ابنَةُ أبی بَکر.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1891، حدیث 2442، کتاب 44، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، باب 12، بَاب فی فَضلِ عَائِشةَ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
26. ( فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً ) سوره نساء آیه 3.
27. وَفَتَرَ الوَحیُ فَترَةً حتی حَزٍنَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم فِیمَا بَلَغَنَا حُزناً غَدَا منه مٍرَاراً کَی یَتَرَدَّی من رؤوس شوَاهِقِ الجِبَالِ فَکُلَّمَا أوفَی بِذِروَةِ جَبَل لِکَی یُلقَی مِنه نَفسَهُ تَبَدَّی له جِبرِیلُ فقال یا محمد إِنَّکَ رسول الله حَقًا فَیَسکُنُ لِذَلِکَ جَأشُهُ وَ تَقِرُّ نَفسُهُ
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 6، ص 2561، حدیث 6581، باب 1، بَاب أوَّلُ ما بُدِیءَ بِهِ رسول اللهِ من الوَحی، کتاب 95، کِتاب التَّعبِیرِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة، 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقق: د. مصطفی دیب البغا.
28. سوره قلم، آیه 4.
29. در ملاقاتی که مغیرة بن شعبه با معاویه داشت، مغیره به وی گفت: بنی هاشم دیگر اقتدار خود را از دست داده و از ناحیه آنان خطری حکومت تو را تهدید نمی کند، چه بهتر که نسبت به آنان سخت گیری نکنی و آنان را مورد بذل و محبّت قرار دهی. معاویه پاسخ داد: ابوبکر، عمر و عثمان آمدند و رفتند و از آنان جز نامی نمانده است ولی هر روز پنج مرتبه فریاد « أشهد أنَّ محمداً رسول الله » به گوش می رسد، « فَأَیُّ عَمَلٍ یَبقَی مَعَ هَذَا لاَ أمَّ لَکَ!؟ لاَ وَاللهِ إلّا دَفنَاً دَفنَاً؛ ای بی مادر! با این وضع، دیگر چه چیزی برای ما بنی امیّه باقی می ماند؟! به خدا سوگند تا نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دفن نکنم و از زبان ها نیاندازم، آرام نخواهم گرفت. »
الاخبار الموفقیات، ص 576، الزبیر بن بکار، تحقیق سامی مکی العانی، قم، منشورات الشریف الرضی، 1416 ق - 1374 ش. الطبعة الاولی - مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 454، شرح حوادث سال 212 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 5، ص 130 - النصائح الکافیة، سید محمد بن عقیل، ص 124.
روزی معاویه همین که صدای مؤذن را که شهادت به رسالت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم می داد را شنید، با لحنی اعتراض آمیز گفت: « لله أَّبُوکَ یَا ابنَ عَبدالله، لَقَد کُنتَ عَالِی الهِمَّة، مَا رَضیتَ لِنَفسکَ إلاَّ أن یَقرِنَ إسمَکَ باسمِ رَبِّ العَالَمینَ؛ آفرین بر تو ای فرزند عبدالله، همّت بلندی داشتی! به کمتر از این که نامت کنار نام خدا بیاید، رضایت ندادی.»
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج10، ص 101.
از این رو، محمد رشید رضا از علمای بزرگ اهل سنّت، از زبان یکی از دانشمندان بزرگ غربی چنین نقل قول می کند: « شایسته است مجسّمه معاویه را از طلا ساخته و در میدان پایتخت کشور قرار دهیم.» از وی علّت این سخن را پرسیدند، پاسخ داد: « لأنَّهُ هُوَ الَّذی حَوَّلَ نِظَاَمَ الحُکمِ الإسلامی عَن قَاعدَتهِ الدِیمُقرَاطیَّة إلَی عَصبیَّةِ الغَلَبٍ، وَلَولاَ ذَلِکَ لَعَمَّ الإسلامُ ألعَالَمَ کُلَّهُ، وَلکِنَّا نَحنُ الألمَانُ وَ سَائِرُ شُعُوب أرُوبَةً عَرَبَاً مُسلِمینَ؛ زیرا معاویه بود که سیستم حکومت اسلامی را از نظام دموکراسی به نظام استبدادی تبدیل کرد؛ اگر معاویه این کار را نکرده بود اسلام سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم آلمان و اسیر کشورهای اروپای همه مسلمانانی عرب بودیم. »
تفسیر المنار، ج 11، ص 260، محمد رشید رضا - الوحی المحمدی، ص 232، محمود أبو ریة، ص 185 - مع رجال الفکر، ج 1، ص 299.
30. وَلَقَد قَرَنَ اللهُ بِهِ مِن لَدُن أَن کَانَ فَطیماً أَعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلَائِکَتِهِ یُسلُکُ بِهِ طَرِیقَ المَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخلَاقِ العَالَمِ لَیلَهُ وَ نَهَارَه.
نهج البلاغه، خطب الإمام علی علیه السلام، ج 2، ص 157.

منبع مقاله :
عصیری، سید مجتبی؛ (1389)، پیامبر وهابیت، قم: انتشارات رشید، چاپ اول

منبع : راسخون
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان