به گزارش مشرق، با نگاهی عمیق و منطقی به 8 دفاع مقدس درمییابیم که این اتفاق بیشتر شبیه معجزه الهی است تا یک حادثه تاریخی. یک جهان پشتیبان رژیم بعث عراق برای تصرف یک انقلاب بود. بسیار سادهانگارانه است که بگوییم موضوع اروند و عربزبانان خوزستان دغدغه اصلی صدام برای حمله به ایران بود چراکه با ورق زدن اسناد تاریخی در دوران «جنگ قبل از جنگ»-یعنی ازسال 58 تا ابتدای جنگ- این عراق بود که به تجهیز گروهکهای مرزی و اقدامات خرابکارانه در خاک کشورمان پرداخت و با بمبگذاریهای متعدد مردم این خطه را به خاک و خون کشید.
به عقیده بسیاری از کارشناسان همراستا شدن منافع صدام و آمریکا برای حمله به کشورمان دلیلی بود که صدام نقشه هجوم سراسری را در ذهن خود متبادر کند. از طرفی دیکتاتور عراق خواستار افزایش سرزمینی خود بود و از طرفی زمین زدن انقلابی اسلامی که بلای جان آمریکا شده بود؛ منافع هر دو مستکبر را در کنار یکدیگر قرار داد تا با یک کاسه کردن تمام اهداف خود در آخرین روز تابستان 59، به ایران اسلامی هجوم بیاورند.
نه تنها آمریکا و شوروی بلکه اروپا و حتی کشورهای آفریقایی هم به کمک صدام آمدند تا آمریکا و صدام را به اهدافشان برسانند اما با وجود نیرو انسانی فراوان و تجهیزات گستردهای که برای عراق گسیل شد؛ نتیجهای نداشت و پیروزی از آن ملت ایران شد. اگر معجزه نیست، چه چیزی است؟ اگر آنرا از الطاف الهی ندانیم، چه چیزی میتواند پاسخ آن باشد که یک ملت نوپا که ارتش آن از بین رفته و هیچ تجهیزاتی ندارد، چگونه در برابر اَبر امکانات عراقی ایستادگی میکند؟
آری این دفاع مقدس برای آن دفاع مقدس شد، که امدادهای الهی، رهنمودهای حکیمانه حضرت امام خمینی(ره) و ایثار رزمندگان اجازه نداد، ملت ایران سر تعظیم در برابر مستکبران فرود بیاورد و اجازه ندهد حتی سانتیمتری از سرزمینمان زیر چکمههای بعثی قرار بگیرد.
حال به بررسی قسمتهای مختلف دفاع مقدس پرداختهایم و میخواهیم حال و هوای آن روزها را تداعی کنیم و به مشکلات و فعالیتهای مختلف رزمندگان بپردازیم. در این قسمت بر آن شدیم که به یکی از مهمترین و اساسیترین قسمتهای جنگ یعنی «دیدبانها» بپردازیم که متاسفانه مورد بیمهری و کمتوجهی قرار گرفتهاند. کاری بسیار سخت که کمتر کسی به آنها اشاره میکند و از آن لب میگشاید.
«دیدبانی» که برخی از آن را گردان تک نفره خطاب میکنند. اقدامی است که اگر به درستی انجام شود، صدها موشک و خمپاره را بر سر دشمن هوار میکند و ضمن کُندکردن پیشروی دشمن میتواند تلفات گستردهای از آنها بگیرد.
گزیده میزگرد:
* اجرای آتش روی اهداف خاص که مستقیماً آنها را می بینید، وظیفه دیدبان است.
* دیدبان یک زاویه از مثلث همکار در توپخانه است که از دیدبان، هدایت آتش و توپخانه تشکیل میشود.
* سپاه پس مدتی از جنگ در تعداد افراد دیدبان، نفوذ در دل دشمن و پشت دشمن بسیار خوب عمل کرده بود و به دلیل همکاری با ارتش اجرای آتش را هدایت میکرد.
*دیدبان در برخی از مواقع دستور به آتش داخل منطقه میدهد و خودش هم کشته میشود.
* علاوه بر اینکه رزمندگان ما بسیار خوب می جنگیدند، عراقیها هم خوب میجنگیدند و دیدبان نفوذی آنها هم در خاک ما بسیار شجاعانه کار میکردند.
*«نشدنهای» نظامی، در دفاع مقدس شد
*بیشترین تلفاتی که از عراقیها گرفتیم، به وسیله تیر نبود بلکه توسط گلولههایی کمی بود که توپخانه شلیک کرد.
* خاطرهای شنیده نشده از یک عملیات ساختگی که باعث شد عراق، تلفات بیشماری داشته باشد.
سردار سعید عباسی از فرماندهان و مسئول آموزش رزمندگان دفاع مقدس با بیان اینکه بیان صفر تا صد وقایع جنگ مقدور نیست؛ به تعریف دیدبانی پرداخت و دیدبان را چشم سازمان یا یگان دانست و تصریح کرد: دیدبان عنصر اصلی برای اجرای آتش توپخانه، تانک، موشک و ... است چرا که در یک موقعیت خاصی قرار گرفته و ضمن تسلط و اشراف کامل بر منطقه؛ اجرای آتشِ آتش بارها به فرمان او انجام شود.
وی ذکاوت بالا را یکی از مهمترین نیازهای یک دیدبان عنوان کرد و نوع دیدبانی را از حیث منطقه عملیاتی –کوهستان، دشت، کویر، صحرا و...- را متفاوت برشمرد و گفت: اجرای آتش روی اهداف خاص که مستقیماً آنها را میبیند، وظیفه دیدبان است و به چنین کسی دیدبان میگویند.
این فرمانده دفاع مقدس با بیان اینکه در برخی مواقع حضور دشمن مورد رصد قرار میگیرد که در یگانهای پیاده به چنین شخصی هم دیدبان میگویند؛ افزود: دیدبان موقعیت خاص منطقه را رصد میکند و به فرمانده خود گزارش میدهد. دیدبان یک زاویه از مثلث همکار در توپخانه است که از دیدبان، هدایت آتش و توپخانه تشکیل میشود. این سه ضلع با همکاری هم باعث میشوند گلولهای که رها میشود، به بهترین وجه روی سر دشمن رها و اثرگذاری داشته باشد.
سردار عباسی ادامه داد: دیدبانی هدف را میبیند و گزارش میدهد، هدایت آتش بر اساس گزارش دیدبان عناصری که توپ نیاز دارد اعم از سمت و زاویه تیر و نوع خرج گلوله را در اختیار مسئول توپ قرار میدهد.
* نوع متفاوت دیدبانی در دفاع مقدس
وی به نقش دیدبانی در سالهای دفاع مقدس اشاره کرد و گفت: در هشت سال دفاع مقدس بسیار استثنائات را به چشم دیدهایم؛ این اتفاق برای ما افتاده که دیدبان، هدایت آتش و اجرای آتش خودمون بودیم. مثلاً در غرب کشور شرایط طوری بود خودمون دیدبانی میکردم، سریعاً پایین میآمدیم کارهای هدایت آتش را انجام میدادیم و پس از آن هم شلیک میکردیم و مجدداً دیدبانی میکردیم.
این استاد نظامی در سالهای دفاع مقدس به نقش دیدبانی و توپخانه ارتش در روزهای آغازین جنگ پرداخت و اظهار داشت: بچههایی که در روزهای اولیه جنگ وارد منطقه شدند با توجه به سن و سال و... کسی جنگ ندیده بود و از بسیاری از استراتژیها و راهبردهای جنگی مطلع نبودند. اما خدا مقدر کرد افرادی مثل شهید صیادشیرازی و امثال ایشان که در این مناطق بودند و این پتانسیل نیرویی که در بسیج بود را مدیریت کنند.
عباسی توپخانه را یک امر تخصصی خواند و این امر را دلیلی دانست که بسیاری از رزمندگان سمت توپخانه نروند، یادآور شد: ارتش به دلیل آموزش و پیمانهای نظامی با غرب شرایط مناسب برخوردار بود و آتش بارهای خوبی اختیار داشت. به همین دلیل با توجه به پتانسیل برخی از رزمندها، این انتقال اطلاعات به درستی صورت گرفت.
وی با تاکید براینکه هرچه تعداد دیدبانها در مناطق مختلف بیشتر باشد، اشراف بیشتری بر منطقه عملیاتی است، افزود: در حال حاضر با وجود پهپادها، هیچ مکانی مصونیت ندارد اما در سالهای دفاع مقدس این شکلی نبود؛ بعضاً برای ما آرزو بود که بدانیم پشت این ارتفاع وضعیت توپخانه دشمن به چه شکل است. برای همین برخی همراه بچههای اطلاعات و عملیات وارد خاک دشمن میشدند و از وضعیت آنها کسب اطلاع میکردند.
این فرمانده سالهای دفاع مقدس با اشاره به غائله کردستان در روزهای قبل از جنگ ایران و عراق، با بیان اینکه دیدبانهایی که در کردستان فعالیت داشتند به دلیل استفاده بیش از حد از نقشه و شرایط کوهستانی دید بسیار بالایی عملیاتی داشتند، خاطرنشان کرد: شرایط در جنوب به دلیل دشت بودن بسیار متفاوت است. به همین دلیل درگیریهای در غرب کشور به دلیل کوهستانی بودن به هوش بسیار بالا نیاز داشت.
عباسی به دیدبانی بسیاری از افراد اشاره کرد و از ارتباط موثر ارتش با سایر قوا گفت که ادوات بسیار خوبی در اختیار ارتش بود و ارتباط خوبی با بچههای سپاه برقرار کرد. چراکه قبل از آنکه سپاه یگان توپخانهای داشته باشد، در بحث دیدبانی بسیار خوب عمل میکردند. سپاه پس مدتی از جنگ در تعداد افراد دیدبان، نفوذ در دل دشمن و پشت دشمن بسیار خوب عمل کرده بود و به دلیل همکاری با ارتش اجرای آتش را هدایت میکرد.
* دیدبانی هم سخت است و هم سهل و ممتنع/تشریح آتش داخل منطقه و شهادت دیدبان
سردار عزیز فرخی از جانبازان و آزادگان 8 سال دفاع مقدس دیدبانی را از طرفی سخت و دشوار و از طرفی سهل و ممتنع عنوان کرد و گفت: به این دلیل پیچیده است که کار بسیار پرخطری است و از طرفی به دلیل داوطبین بسیار زیاد، باعث سهل شدن آن بود.
وی دیدبان را چشم یگان خواند و تصریح کرد: دیدبان نقش چشم را برای یگان بازی میکند چراکه یگان توپخانهای دشمن را نمیبیند و آن دیدبان است که اجرای آتش را اعلام میکند و با توجه به شرایط موجود، انواع آتشهای تهیه و ضد تهیه و داخل منطقه و... را انجام میدهد.
این رزمنده دفاع مقدس به تشریح آتش داخل منطقه پرداخت و افزود: دیدبان در برخی از مواقع دستور به آتش داخل منطقه میدهد و خودش هم کشته میشود. چراکه توسط دشمن محاصره شده و دشمن نفوذ کرده برای همین دیدبان مختصات خود را میدهد و به شهادت میرسد.
فرخی با تاکید براینکه دیدبانی در هشت سال دفاع مقدس مثل همه چیز با جنگ های جهان متفاوت است؛ یادآور شد: دیدبانهای ما در برخی موارد پشت خط دشمن حتی پشت توپخانه دشمن قرار میگرفتند و فرمان آتش میدادند.
وی با اشاره به اینکه توپخانه دشمن بعضاً 15 کیلومتر پشت خط اول قرار داشت، ادامه داد: برخی از دیدبانها با شجاعت به خاک دشمن نفوذ کرده و اقدامات بسیار موثری انجام دادند.
این جانباز 8 سال دفاع مقدس به نفوذ دیدبانهای دشمن به خاک کشورمان اشاره کرد و از جنگیدن قدرتمندانه عراق علیه ملت ایران پرده برداشت و اظهار داشت: علاوه بر اینکه رزمندگان ما بسیار خوب میجنگیدند، عراقیها نیز خوب میجنگیدند و باید بدون تعارف بگوییم که دیدبان نفوذی آنها هم در خاک ما بسیار شجاعانه کار میکردند.
* ماجرای هیبت غول پیکر رزمندگان عراقی
فرخی به ذکر خاطره ای از دوران اسارت پرداخت و گفت: وقتی در بیمارستان الرشید اسیر بودم، شخصی از فرماندهان رژیم بعث عراق آنجا بود؛ چنان هیبتی داشت که من تاکنون چنین جسهای ندیده بودم. وقتی از اتاق پزشک بیرون آمدم با آن مواجه شدم و پرسید کجا اسیر شدی؟ جوابش را دادم و میخواست ادامه جنگ را به گردن امام(ره) بیندازد که بهش گفتم شما باعث بانی حمله به ایران شدید و....
وی با بیان اینکه انسان با دیدن چهره این فرمانده عراقی قالب تهی میکرد، افزود: تعادل نیرویی بین ما و عراق بود چراکه اگر ایران با هر کشور دیگر عربی وارد جنگ میشد، 10 روزه جنگ را تمام میکرد و این عراق بود که توانست در برابر ما مقاومت کند. هرچند که حیث نیرو برابر بودیم(چراکه ما اعتقادی میجنگیدیم) اما از حیث تجهیزات این چنین نبود.
* حمله عراقیها به نیروهای کندرو خودشان
این دیدبان سالهای دفاع مقدس ادامه داد: رزمندگان ما با اعتقاد در برابر تجاوز عراق ایستادگی کردند و آنها هم از ترس جانشان میجنگیدند چراکه اگر نمیجنگیدند، گارد ریاست جمهوری – که آرم قرمز داشتند-آنها را از پشت می زد.
فرخی تصریح کرد: در همین عملیاتی که من اسیر شدم اگر رزمنده عراقی پیشروی هم نمیکرد یا کند میرفتند هم با قناصه میزدند. برای همین کسی که به ما حمله میکرد میدانست که اگر حمله نکند از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار میگرفت برای همین انگیزه بیشتری برای حمله داشت.
* «نشدنهایی» نظامی در دفاع مقدس شد
وی در بخش دیگری از سخنان خود گفت که دیدبانها وظیفه جدیتری داشتند اما کمتر از آنها صحبت شده است. چراکه ما در دفاع مقدس کارهایی کردیم غیرممکن. مثلاً توپ را به جایی بردیم که نباید میبردیم و قوانین نظامی دنیا اجازه چنین کاری را نمیداد اما ما این کار را کردیم. مثلاً توپ را به خط مقدم بردیم و خط مقدم دشمن را میزدیم.
این رزمنده در مثال دیگری گفت که توپ ما چسبیده به نیروهای پیاده فعالیت میکرد؛ چرا؟ چون اینقدر گلولههای توپ دور برد ما کم بود که مجبور بودیم از توپی که گلوله آن زیاد است اما برد آن کم است استفاده کنیم. برای همین «نشدنهای» نظامی در دفاع مقدس شد و ما این کار را کردیم.
فرخی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه در حال حاضر دشمن استراتژی جنگ با ایران را ندارند؛ افزود: دشمن میداند که نمیشود با ایرانیها جنگید. اسم ایران هرجا میرود میدانند که نمیشود با آن جنگید. برای همین است که آمریکا را میزنیم و آن نمیتواند کاری کند.
* نقش توپخانه ایران در پاشیده شدن ارتش عراق
فیروز احمدی از فرماندهان دیدبانی دفاع مقدس به سختی هماهنگ کردن آتش برای هدایت بر روی دشمن اشاره کرد و با بیان اینکه وقتی آتشی در منطقه ریخته میشود نیاز به یک هماهنگ کننده دارد، یادآور شد: ارتش در برخی مناطق نیروی پیاده نداشت ولی سپاه حضور داشت برای همین به دلیل گستردگی کار، از توپخانه ارتش استفاده میکردند.
وی با تاکید بر همکاری ارتش و سپاه در حمله به عراق، خاطر نشان کرد: سهمیه توپخانه ما در برابر توپخانه عراق که یک کیلومتر را 24 ساعت گلوله شلیک میکرد، بسیار ناچیز بود و ما با همین تجهیزات اندک تلفاتی از دشمن میگرفتیم که در نوع خود بینظیر است.
این فرمانده سالهای دفاع مقدس به ترس عراقیها از توپخانه رزمندگان ایرانی اشاره کرد و با بیان اینکه وقتی گلوله 203m.m کنار یگان عراقی اصابت میکرد. آن یگان از هم میپاشید.
احمدی ادامه داد: اوج هنر توپخانه در فاو رخ داد که مرحوم شفیعزاده 60 کیلومتر را آتش تهیه ریخت و میان دو ارتش عراق فاصله انداخت که در نوع خود بینظیر بود. در حالی که همواره در این عملیات از نوع عبور کردن از اروند را میگویند و به این اتفاق مهم اشارهای ندارند.
* توپخانه؛ عامل موثر در افزایش تلفات رژیم بعث
وی عملکرد توپخانه ارتش و سپاه در جنگ بینظیر عنوان کرد و گفت: بیشترین تلفاتی که از عراقیها گرفتیم، به وسیله تیر کلاش نبود بلکه توسط گلولههایی کمی بود که توپخانه شلیک کرد.
این رزمنده دفاع مقدس به سختی کار دیدبان اشاره کرد و افزود: وقتی یگان در مکانی مستقر میشود، از امکانات زیادی بهرمند است، مثل آشپرخانه، ماشین و... دارد اما دیدبان در منطقه ماموریتی خود تنهاست. در منطقه بیزل شخصی را برای دیدبانی قرار داده بودم که برای رساندن آب مجبور بودیم ساعتها ارتفاعات را پیاده طی کنیم.
احمدی با بیان اینکه بالارفتن از دکل خودش ترس وحشتناکی دارد، از تلاش دشمن برای ضربه زدن به دیدبان خبر داد و تصریح کرد: دیدگاه باید مخفیترین مکان باشد، شهید والا مقام حاج کاظم رستگار یکبار از من خواست که به سنگر آنها بروم، وقتی به آنجا رفتم؛ سریعاً آنجا را ترک کردم. چراکه چند عدد باتری فشار قوی و لامپ گذاشته بودند و آن پتویی که نور را از دید دشمن مخفی نگه میداشت را مدام کنار میزدند. برای همین گفتم شما فکر میکنید دیده نمیشود ولی دیدبان دشمن کامل اینها را رصد میکند.
وی به نحوه شهادت حسن باقری اشاره کرد و با بیان اینکه در دیدبانی علاوه بر سختیهای فراوان، به ذکات و تخصص و دقت بسیار نیاز دارد، به ذکر خاطره ای پرداخت و یادآور شد: در والفجر یک، دیدبان نگهداری از تانکهای ارتش بودم که توپخانه بتواند بخوبی هدف را بزند و تانکها بتوانند بخوبی پیشروی کنند. صدای شلیک تانکها -دیدگاه من 100 متر جلوتر از تانکها بود- بسیار بدتر از شلیک خمپارههای عراقیها بود. برای همین جلوتر رفتم و در جای دیگری مستقر شدم از طرفی بیسیم هم خاموش کرده بودم و متوجه عقبنشینی نشده بودم. فردا صبح که پشت بیسیم اعلام کردم حمید؛ حمید؛ یک نخود بفرست، صدایی پشت بیسیم اعلام کرد که مگه صبحونه نخوردی. – منظورش از صبحونه عقب نشینی بود- دیدم تک و تنها ماندهام و با هزار مشکل خود را به عقب برگرداندم.
* جدا کردن «دیپلمهها» برای دیدبانی
سرهنگ علیرضا روشنایی از دیدبانهای دفاع مقدس به آغازین روزهای دفاع مقدس پرداخت و گفت: وقتی برای اعزام به منطقه آماده شدیم، دستور آمد که 20 الی 30 نفر از بچههای دارای دیپلم را برای دیدبانی جمع کردند-البته به ما نگفتن که قراره چه اتفاقی بیافتد-. برای همین در پادگان الله اکبر اسلام آباد جمع شدیم و پس از آن برای آموزش به پادگان ابوذر سرپل ذهاب رفتیم و زیر نظر شهید محمود الله وردی آموزش را آغاز کردیم.
وی با بیان اینکه برای آموزش عملیاتی به منطقه زبیدات عراق رفتیم، دیدبانها را افرادی موثر در جنگ عنوان کرد و اظهار داشت: معمولاً به تک تیراندازها گردان تک نفره میگویند اما اگر دیدبان تخصص کافی داشته باشد، به تنهایی یک گردان تک نفره است.
این دیدبان دفاع مقدس به عملیات والفجر4 پرداخت و افزود: وقتی عملیات تمام شد، پدافندی را به ما دادند و من در اولین دیدگاه روبروی کالیمانگاه، بالای ارتفاع مستقر شدم و مجبور بودیم تدارکات را با قاطر بالا ببریم. عراقیها پایگاهی را در آن پایین داشتند که دیدگاه ما کاملاً روی آن مسلط بود، دو روز تمام از آن منطقه ثبتی میگرفتم که وقتی پارک موتوری آنها را زدیم، آتش دشمن روی بچههای بسیار سبک شد.برای همین است که میگوییم کار دیدبان بسیار مهم است.چراکه میتواند آتش روی رزمندههای خودی را بسیار کم کند.
این رزمنده دفاع مقدس به ذکر خاطرهای از شهید هادی اشاره کرد و گفت: همان روزی که به منطقه رسیدم و از شهید هادی –دیدبان دفاع مقدس که متاسفانه نام کوچک آن را در خاطر ندارم- خواستم من را به منطقه توجیه کند. با توجه به اینکه صبح بود و آفتاب احتمال داشت موقعیت ما را لو بدهد به بعد از ظهر موکول کرد. نزدیکیهای ظهر بود که از دیدبان نفوذی دشمن مطلع شدم. آن دیدبان آنچنان منطقه ما را زیر بار آتش گرفت که قریب به اتفاق رزمندهها شهید یا مجروح شدند. تانکر آب اومد توی منطقه و وقتی من میخواستم بروم آب بیاروم، شهید هادی از رفتن من ممانعت کرد و خودش رفت در زمان برگشت در برابر سنگر خمپاره به زمین اصابت کرد و ترکشهای آن بدن شهید هادی رو پر کرد و وقتی آن را به آمبولانس رساندم، پرستار گفت که شهید شده است. من هم متوجه نشده بودم که ترکش به من اصابت کرده و پس مدتی که گذشت پرستار گفت از پشت شما هم خون میآید و من رو به بیمارستان منتقل کردند.
* شهید هادی پرسپولیسی بود و من استقلالی/ عملیاتی ساختگی اما کشتهها واقعی
فیروز احمدی در تکمیل سخنان سرهنگ علیرضا روشنایی با بیان اینکه شهید هادی پرسپولیسی و من استقلالی بودم، یادآور شد: در آن روز پرسپولیس و استقلال بازی داشتند و ما از طریق بیسیم میتوانستیم نتایج را متوجه شویم، وقتی جعفر مختاریفر گل زد و پرسپولیس جلو بود، سریع اومدم با هادی تماس گرفتم که برای هادی کری بخوانم؛ دیدم شخص دیگری بیسیم را جواب داد و گفت هادی رفته ملکوت. خیلی بهم ریختم، سریعاً با خودرو، خودم را به منطقه رسیدم، با صحنهای که روبرو شدم اصلاً قابل باور نبود؛ دیدبان عراقی اینقدر بخوبی بر مسلط بود که در خط پدافندی از ما 14 نفر شهید و بسیاری مجروح گرفت.
وی ادامه داد: ارتش هم به ما به دلیل کمبود تجهیزات گلوله نمیداد که بتوانیم جبران کنیم. برای همین با حاج احمد غلامی در میان گذاشتم و گفتم چند تا بیسیم میخوام، بدون هماهنگی با قرارگاه از برادر موسوی که صدای بسیار خوبی داشت – مثل آقای محسن رضایی بود- خواستم روی کد ارتش در بی سیم آیه قرآن خواند و گفتم مثلاً از قرارگاه فرمان حمله عملیات والفجر7 را بدهد. با لاحول ولا قوه الا به الله العلی العظیم را گفت و پشت بی سیم شلوغ کاری کردیم که مثلاً گردان میثم داری اشتباه میری، مقداد مسیرتو تغییر بده و...
این رزمنده دفاع مقدس یادآور شد: ما خودمون هم توقع شلیک این همه گلولهای که از طرف ارتش آن هم بدون هماهنگی را نداشتیم. برای همین با توجه به اینکه شب بود دیدبان دیدکافی نداشت برای همین ثبتیها را زدیم و مهمترین و دقیقترینها مختصات را اختیار ارتش قرار دادیم و حدود یک ساعت آتش روی سر عراقی ریختیم.
این فرمانده دفاع مقدس تصریح کرد: صبح میخواستم خدمت حاج احمد غلامی برسم که گفت «برو و اینجا پیدات نشه. ارتشیها آمدهاند و میخواهند گزارش بگیرند که این عملیات توسط چه کسی انجام شده است». برای همین به طرف تهران فرار کردم. نزدیک همدان بود که دیدم در رادیو مارش نظامی میزنند و اعلام کرد که رزمندگان شب گذشته تلفاتی بی شماری از عراقیها گرفته است.
وی به قصد حمله مخفیانه عراق اشاره کرد و گفت: در حالی این عملیات ساختگی را شکل دادیم که عراق قرار بوده به ما حمله کند برای همین قبلش بر سر نیروهای ما آتش ریخته بود که نیروهای ما ضعیف شود و علاوه بر اینکه همه نیروهای خود را به خط آورده بود و این آتشهای ما هم درست به نفرات، تجهیزات و امکانات آنها اصابت کرده بود. بچهها هم میگفتند که این کار باعث شد عراق عقبنشینی کند. برای همین متوجه شدم این کار من به خیر گذشت و مجدداً از همان جا برگشتم وگرنه اعدامم میکردند.