ماهان شبکه ایرانیان

درنگی در اندیشه سیاسی شهید مدرس

شهید مدرس به عنوان یکی از مهم ترین اندیشمندان و سیاست مداران جهان اسلام، همواره بر تعامل دین و سیاست، حفظ استقلال کشور، تأکید بر داشتن قانونی بومی، حفظ تمامیت ارضی و...تأکید دارد. در این نوشتار سعی می شود مهم ترین مؤلفه های عمومی اندیشه سیاسی از دیدگاه وی مورد بررسی قرار گیرد.

درنگی در اندیشه سیاسی شهید مدرس

شهید مدرس به عنوان یکی از مهم ترین اندیشمندان و سیاست مداران جهان اسلام، همواره بر تعامل دین و سیاست، حفظ استقلال کشور، تأکید بر داشتن قانونی بومی، حفظ تمامیت ارضی و...تأکید دارد. در این نوشتار سعی می شود مهم ترین مؤلفه های عمومی اندیشه سیاسی از دیدگاه وی مورد بررسی قرار گیرد.

جامعیت (عصبیت)

یکی از واژگانی که در ادبیات سیاسی شهید مدرس، کاربردی قابل توجه دارد، اصطلاح جامعیت یا عصبیت است که در معنای اتحاد، انسجام و یگانگی به کار رفته است. از نگاه شهید مدرس، جامعیت، عنصری است که همیشه، قرین فتح و موفقیت است. مهم این است که بتوانیم این جامعیت و قومیت را حفظ و زنده نگاه داریم. بنابر دیدگاه وی «اگر قومی صد میلیون افراد داشته باشد و حفظ جامع خودشان را نکنند، آن قوم کالجراد المنتشر، یک افرادی هستند متشتت و هیچ اثر و فایده اجتماعی بر آن کثیره مترتب نخواهد بود. ترقی و تعالی هر قومی به این خواهد شد که جامع میان خودشان را نگهداری کنند و به واسطه ترقی آن جامع، ترقی کنند. هر قومی که جامع خودش را از دست داد، حیثیتش تنزل کرد.»

شهید مدرس، معنایی گسترده از جامعیت را مد نظر دارد که عصبیت، فرهنگ، تاریخ و عقاید را نیز در برمی گیرد. از این رهگذر، عقیده دارد: «بنده موافقم که هر قومی، لسان خودش را حفظ نکرده، ضعف به قومیتش وارد می شود، لباس خودش را حفظ نکرده، ضعف به قومیتش وارد می شود. لباس خودش را حفظ کند، صفات خلقی خودش را حفظ کند. به هر اندازه که جامع خودش را حفظ کند، به همان اندازه قومیتش باقی است.»

وی در خصوص ارزش و اعتبار پدیده نیز بیان می کند: «البته مملکت، اصل مبنایش ملت است. حقیقت ممالک عبارت است از ملتی که در آن ملکت جمع شده]اند[...دولت، البته یک خدمتی را از جانب ملت وظیفه دار است....دولت در حقیقت باید شبان ملت باشد...در واقع نوکر ملت است.»

حفظ استقلال ایران

به رغم آن که شهید مدرس در کسوت روحانیت و یکی از مجتهدان عصر خویش است و برای پیاده شدن احکام اسلامی تلاش می کند، اما در گفتار، نوشتار و اعمال او، نشانه هایی فراوان از علاقه ای وافر به ایران و مردم آن، قابل وارسی است. بنابراین وقتی از سوی مراجع وقت به ایشان پیشنهاد مرجعیت و رهبری شیعیان هندوستان داده می شود، می گوید: «اگر من بتوانم خدمتی بکنم، باید به ایران بروم و به مردم ایران خدمت کنم.»

علاوه بر این در یکی از دست نوشته های وی آمده است: «همه جای این جهان، سرزمین من است و من از میان این سرزمین ها، سرزمین های اسلامی را بیشتر دوست می دارم و از میان سرزمین های اسلامی، نسبت به ایران، علاقه خاصی دارم».

وی در مورد استقلال کشور می گوید: «اشخاصی آمدند و گفتند: عقیده ما تمایل به سیاست انگلیس است. شاید یکی پیدا شود بگوید عقیده سیاسی من روس است. ما ضد همه هستیم. ایرانی مسلمان باید مسلمان و ایرانی باشد...هر رنگی غیر از این داشته باشد، دشمن دیانت ما و دشمن استقلال ماست.»

علاقه و عشق او به ایران تا آن جاست که در مجلس به هنگام سخنرانی معروفش در باب سیاست موازنه عدمی و وجودی می گوید: «هرکس بدون اجازه وارد خاک ایران بشود، خواه عمامه ای باشد، خواه شاپویی، او را با تیر می زنیم. بعد اگر مسلمان بود بر او نماز می خوانیم وگرنه، چالش می کنیم.»

توازن عدمی

موازنه عدمی، یکی از اصطلاحات سیاسی ویژه شهید مدرس است که آن را در باب سیاست خارجی مطرح می نماید. و در این خصوص می گوید: «من از هر دولتی که بخواهد دخالت در امور ما بکند می ترسم و باید توازن عدمی را نسبت به همه مراعات کرد، نه توازن وجودی، یعنی شما برای خودتان، ما هم برای خودمان.»

مخالفت مدرس با قرارداد 1919 را باید به عنوان یکی از مصادیق بارز و قابل توجه اندیشه سیاست عدمی او در نظر گرفت. مدرس دلایل مخالفت خود را با قرارداد چنین بیان می دارد: «این قرارداد می خواهد استقلال مالی و نظامی ما را از دستمان بگیرد، چون اگر بنا باشد ایران مستقل بماند، هر چیزش باید دست ایرانی باشد. حالش، مالش، حیثیتش، چه اش، چه اش، همه چیزش باید دست ایرانی باشد؛ اما این قرارداد، یک دولت خارجی را در دو چیز مهم مملکت ما شریک می کرد: در پولش و در قوه نظامی اش...».

او درباره روابط حسنه با کشورهای جهان، بویژه کشورهای همسایه می گوید: «چون از ناحیه ما زیانی نیست، چه زیان سیاسی یا پلتیکی نسبت به تمام دول خصوصی یا دول همسایه، بلا استثنا و همیشه در سیاست و در اقتصاد، روابط حسنه داشته ایم و باید هم داشته باشیم...»

شهید مدرس در لابه لای اندیشه سیاست خارجی خویش، مسأله استقلال را نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد:

«...حقیقتاً و فی نفس الامر، مملکت، مستقل بودنش به دو چیز است. یکی وزارت خارجه و یکی هم این که مملکت به همه جا در داشته باشد. به عقیده من مملکتی که در به همه جا دارد و وزارت خارجه اش محکم است، در دنیا استقلال دارد و این معنی استقلال است».

تأکید بر داشتن قانونی بومی

از دیگر جنبه های مهم اندیشه سیاسی آیت الله مدرس، نگاه او به پدیده قانون و قانونمندی است. وی بحث قانونمندی را در حوزه های گوناگون به کار می گیرد. به باور شهید مدرس، تناسب قانون با شرایط زمانی و مکانی، جنبه ای از قانونمندی در قانون گذاری به حساب می آید.

«...ماهیت قانون هم باید به جای خودش باقی باشد. اگر تمام علوم اروپا را هم بیاوریم و بخواهیم قانون وضع کنیم، محقق است که زحمت بیهوده ای است و شباهتی به قانون ما ندارد. ماهیت قانونی حقوقی و جزایی ما، ان شاءالله در کمیسیون مبرهن خواهد شد...»

رعایت مصلحت مردم در قوانین، جنبه دیگری از لزوم رعایت قانونمندی در قانون گذاری است. «. . . اگر قانون اجرا نشود و توی دهن مردم بخورد، برای ما تعریفی ندارد. ما باید قانونی درست کنیم که به درد مردم بخورد و به صلاح مردم باشد...»

از نگاهی دیگر، مدرس مبحث قانونمندی را تنها به حوزه تقنین محدود نمی کند، بلکه گستره آن را تا مهمترین عرصه ها، یعنی علمی و اجرایی پیش می برد. از این رهگذر، قانون اساسی را در مکانی منیع و حکم آن را لازم الاجرا قرار می دهد.

«...قانون اساسی، دستوری است که ملت به آن شخص می دهد و حاکم وسایس اگر بر طبق آن عمل نکرد، ظالم، متعدی و لازم الدفع است...پس دستوری که ملت به اداره کنندگان داده، همین قانون اساسی است». او بر این باور است که «حاکم با قانون اساسی است و هر چه او حکم کند، متبع است.»

شهید مدرس در مرحله اجرای قانون نیز عقیده دارد که همگان باید تابع قانون اساسی و قوانینی باشند که از سوی مجلس شورای ملی به تصویب می رسد. در حالی که مجلس، وظیفه وضع، شرح، توضیح و اصلاح قانون را دارد، در اجرای سیاست ها، وظیفه دولت و اعضای آن، تابعیت از قوانین و اجرای آن هاست. بدین ترتیب روشن می شود که قانونمندی مورد اشاره مدرس در حوزه های یاد شده، یعنی در وضع قوانین و در اجرای فعالیت های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دولت، راهی است که می تواند کشور را از مشکلات عدیده ای که با آن مواجه بود، برهاند. آن چه بیان گردید، خود نشأت گرفته از نگاه مدرس به مجلس و جایگاه آن است که بخش مهمی از اندیشه سیاسی او را تشکیل می دهد.

تعامل دین و سیاست

از دیگر جنبه های حایز اهمیت در اندیشه آیت الله مدرس، نگاه او به پدیده سیاست و دیانت و رابطه این دو با یک دیگر است. آیت الله مدرس در خصوص چگونگی ارتباط این دو مفهوم با یک دیگر، در یکی از جلسات مجلس چنین می گوید:

«...یک وقتی در نجف، آب قحط شده بود. بنده مسافرت کردم بروم اراضی بابل را ببینم. 10  15 روزی رفتم. عتیقه جات آن جا را استخراج می کردند. فکر می کردم ممالک اسلامی رو به ضعف رفته و ممالک غیر اسلامی رو به ترقی. چندین روز فکر می کردم. بالاخره فهمیدم که ممالک اسلامی، سیاست و دیانت را از هم جدا کرده اند، ولی ممالک دیگر، سیاستشان عین دیانتشان یا جزو آن است. لهذا در ممالک اسلامی، اشخاصی که متدین هستند، دوری می کنند از کسانی که داخل سیاست هستند. آن ها که دوری کردند، ناچار همه نوع اشخاص، رشته امور سیاست را در دست گرفته و لهذا رو به عقب می رود...من و امثال من که مشروطه را تصدیق کردیم برای این بود که یک اختلافی از بین برداشته شود. این معنی ندارد که دولت و ملت، سیاست و دیانت دو تا بشود. پیغمبر اکرم(ص) که مؤسس دیانت بود، رئیس سیاست بود. از آن وقت که اختلاف پیدا شد، ممالک اسلام رو به ضعف رفت.»

شهید مدرس در ریشه یابی دلیل انحطاط مسلمین در اداره کشورها و سرزمین ها، یکی نبودن آیین اعتقادی اداره کنندگان با شیوه های علمی اجرای سیاست و پیشبرد آن را بعنوان عاملی اصلی تلقی می کند و تلفیق اعتقاد و عمل و دین و سیاست را به عنوان عامل رهایی از انحطاط موجود بر می شمارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان