فرادید؛ افسردگی چیست؟ چه نشانههایی دارد؟ رفتار درست با فرد افسرده (چه خود و چه دیگری) چیست، یا چطور باید باشد؟ و فرد افسرده با چه ذهنیت و چه کارهایی میتواند رنج خود را کاهش دهد؟
اگر دنبال کتابی هستید که بیماری مرموز افسردگی را خیلی واقعی توضیح داده باشد؛ اگر میخواهید با حالات و نشانههای فرد افسرده آشنا شوید؛ اگر میخواهید بدانید که افسردگی چقدر میتواند جدی باشد و چطور میتوانید به چنین فردی (چه خود و چه دیگری) کمک کنید و یا اینکه چطور میتوانید با او همدلی و همراهی داشته باشید؛ اگر میخواهید روند سقوط «مت هیگ» در دام افسردگی و تلاشِ معطوف به زیستن و بودنِ او در مبارزه با افسردگی را ببنید و بخوانید و حس کنید...؛ و یا اگر هیچ کدام اینها نیست و دوست دارید روایتی را مطالعه کنید که به شما یادآوری کند، زندگی، گرچه سخت است، گرچه همانی است که همهمان میدانیم، اما چیز ارزشمندیست و ارزشش را دارد که برایش تلاش کنیم و سعی کنیم بهتر شود؛ این کتاب را بخوانید.
به گزارش فرادید؛ این کتاب حاصل مبارزهی مت هیگ با افسردگی و اضطراب بیاندازه شدیدی است که نزدیک بود او را از پای در آورد. اثری کوتاه، صریح و مثبت دربارهی برخورد درست با بحرانهای روحی و لذت بردن از زندگی؛ داستان واقعی بحرانهایی که مت هیگ به آنها دچار شد و چگونگی غلبهی او بر افسردگی و آموختن زندگی کردن. این کتاب کوچک و ساده میتواند به کسانی که فکر میکنند به آخر راه رسیده اند کمک کند، نیز به آنها که عزیزانشان با چنین مشکلی درگیر هستند. دلایلی برای زنده ماندن کتابی است درباره ی اینکه چطور از بودنمان در این جهان لذت ببریم؛ اثری تکان دهنده، شاد و لذت بخش.
در این کتاب خبری از شور و شعارهای شاعرانه و فریبکارانه برای مبارزه با افسردگی نیست. این یک روایت واقعی و البته واقع گرایانهست. یک روایت واقعی از یک مبارزهی مداوم.
این کتاب دو لایه دارد که در فرصت اولِ خواندن آن ممکن است لایۀ دوم پوشیده بماند. تنها با خوانشی دقیق است که کوه یخ پنهان مانده زیر سطور کتاب خود را نمایان میکند.
مت هیگ دورانی از زندگیاش را برای ما تعریف میکند که با حملههای هراسآور و افسردگی شدید دست و پنجه نرم میکرده است. احوالات ذهنی و جسمی او، شرایط خانواده و ارتباطی که داشته و مدلی که با آن دنیا را تماشا میکرده است. در نگاه اول خواننده صفحات کتاب را ورق میزند و با چالشهای فردی که با افسردگی مبارزه میکند آشنا میشود. اما در نگاه عمیقتر میتوان دغدغههای ذهنی نویسنده که متمرکز بر معنای زندگی، مفهوم روابط درست و طرز نگاه جهان از سطحی بالاتر از روزمرگی است را مشاهده کرد.
خود افشاییهای این کتاب برای ما ایرانیان که قدری با این شیوۀ گفتار و رفتار آشنا نیستیم گاهی عجیب به نظر میرسد. نویسنده با این خود افشاییها فرصتی برای ما ایجاد میکند تا در برخی احوالات ناخوشایندی که در خلوت خود حس میکنیم احساس تنهایی نکنیم. درعینحال که قدرت یک نویسندۀ صادق را مشاهده میکنیم.
پیشنهاد میکنیم کتاب را با توصیۀ مت هیگ بخوانید: «یک کتاب را بدون فکر کردن به تمام شدنش بخوانید. از هر کلمه، جمله و پاراگراف لذت ببرید. آرزو نکنید تمام شود.»
این کتاب حدود 200 صفحهای که شامل فصلهایی کوتاه و خواندنی است، با ریتمی آرام و عمیق پیش میرود. خواننده نمیتواند منتظر اتفاقات شگرفی در صفحات بعدی باشد، اما میتواند هر بار از قدرت قلم نویسنده شگفتزده شود.
با خواندن این کتاب احساس میکنیم در کنار مت هیگ نشستهایم و به خصوصیترین رویدادها و بحرانهای زندگیاش گوش میکنیم. او به ما اجازه میدهد برای ساعاتی زندگی را از زاویه دید او تماشا کنیم.
قسمتی از کتاب
«اگر قرص (ضد افسردگی) به حال شما مفید است، زیاد مهم نیست که آیا قرص در مورد سروتونین کاری انجام میدهد یا هر روند یا چیز دیگری- به خوردن آن ادامه دهید. به جهنم، اگر لیسزدن کاغذ دیواری برایتان مفید است، این کار را بکنید. من ضدقرص نیستم. من طرفدار هرچیزیام که فایده داشته باشد و میدانم قرص برای بسیاری افراد مفید است. شاید در آینده زمانی برسد که دوباره قرص بخورم. در حال حاضر، کاری میکنم که میدانم مرا سرپا نگه میدارد. ورزش بدون تردید به من کمک میکند، همینطور یوگا و غرق کردن خودم در چیزی یا کسی که دوست دارم، بنابراین به این کارها ادامه میدهم. گمان میکنم با وجود عدم قطعیت کلی، ما بهترین آزمایشگاههای خودمان هستیم.»
«میدانید، من داشتم میمردم. یا دیوانه میشدم. امکان نداشت هنوز اینجا باشم. گاهی شک میکردم حتی بتوانم ده دقیقهی دیگر دوام بیاورم؛ و فکر این که آنقدر سالم و بااعتمادبهنفس بمانم که اینطور دربارهاش بنویسم دورازذهنتر از آن بود که باورپذیر باشد. یکی از نشانههای کلیدی افسردگی ندیدن هیچ امیدی است. هیچ آیندهای. دور از تونلی که در انتهای آن روشنایی است، انگار هر دو سر تونل بسته شده، و شما داخل آن هستید. [..]پس همین موقعیت که این کتاب وجود دارد ثابت میکند افسردگی دروغ میگوید. افسردگی باعث میشود به چیزهایی فکر کنید که اشتباهند. اما خود افسردگی دروغ نیست. این واقعیترین چیزی است که در عمرم تجربه کردهام».
درباره نویسنده
مت هیگ، زادهی 3 جولای 1975، رمان نویس و روزنامه نگار انگلیسی است. هیگ در شفیلد به دنیا آمد. او در دانشگاه هال به تحصیل در رشتهی زبان انگلیسی و تاریخ پرداخت. هیگ تا به حال آثاری داستانی و غیرداستانی را هم برای کودکان و هم برای بزرگسالان به رشتهی تحریر در آورده است. او در بیست و چهار سالگی به افسردگی شدیدی مبتلا شد، اما توانست آن را پشت سر بگذارد.