هدف کاملاً ساده است: تصمیمگیری بهتر. تنها مسئله این است که دیدگاههای مختلفی درمورد منظور ما از «بهتر» وجود دارد. در هسته همه تصمیمگیریها، نیاز به ایجاد تعادل بین قدرت و مسئولیت بعنوان وسیله حل پرسش «بهتر» وجود دارد. این مقاله به این میپردازد که چرا این کار تا این اندازه دشوار است. همچنین مطرح میکند که بررسی مفهوم عقلانیت میتواند بینش ارزشمندی در چگونگی ایجاد تعادل بین قدرت و مسئولیت و همچنین نحوه اعمال اخلاقیات در تصمیمگیریهای ما ایجاد کند.
تصمیم گیری عاقلانه، به ناچار شامل انتخابهای اخلاقی است. تعجبآور نیست که نظراتی که ما از آنها بعنوان عقلانیت یاد میکنیم نظراتی درمورد رابطه بین افراد یا رابطه آنها با جامعه یا جهان به طور کل باشد. این عبارات معمولاً در سراسر جهان نسبتاً بیانتها تشخیص داده میشود و بینشهایی هستند که به جهان ما معنا و مفهوم میدهند. بااینحال چقدر به نظر میرسد که در رویکرد آیندهنگر، استراتژی، مدیریت دانش، مربیگری و حتی ادبیات اخلاقی نادیده انگاشته میشود؟ به نظر میرسد که ما زمان بیشتری را صرف یادگیری علم یا حقایق میکنیم که دوام بسیار کوتاهی دارند و وقت بسیار کمتری را صرف دانشی میکنیم که با عقلانیت همپوشانی دارد که عمر بالایی دارد. چرا اینطور است؟ چکار میتوانیم بکنیم؟
ادبیات جامعهشناختی و مدیریت/رهبری غربی سرشار از ارجاعاتی به قدرت است. چطور به دست آید؟ چطور حفظ شود؟ چطور از گرفته شدن آن جلوگیری شود؟ به موازات آن، و ندرتاً در همان مطالعات، ادبیات قابلتوجهی نیز به مفهوم مسئولیت پرداخته است.
بااینکه قدرت توانایی تاثیر در رخ دادن اتفاقات است، مسئولیت با تلاش در پاسخ دادن به این سوال برداشت میشود: قدرت در جهت منافع چه کسی استفاده میشود؟ بااینحال دو مفهوم قدرت و مسئولیت، دو روی یک سکهاند؛ نحوه توازن بخشیدن ما به رابطهمان با خود با منافع دیگران که هسته منظور ما از ارزشهایمان است. قدرت موجب رخ دادن مسائل میشود اما تمرین ایجاد تعادل درست بین قدرت و مسئولیت است که اطمینان میدهد تا جاییکه امکان دارد رخدادهای خوب اتفاق میافتد.
رهبری چیزی بیشتر از استفاده آگاهانه و مسئولیتپذیرانه از قدرت نیست. هرچه تصمیمات مربوط به رهبری بیشتری بر اساس مسئولیتپذیری باشد (یعنی هرچه این تصمیمات بیشتر برحسب منافع عموم باشد)، نه تنها تصمیمات عاقلانهتری خواهند شد بلکه نتایج آن بیشتر منافع درازمدت کلیه کسانیکه در آن نقش دارند را منعکس خواهد کرد که همچنین پایه و اساس محکمی برای ارتقای کیفیت و پایداری آنها خواهد بود.
این تعریف برای رهبری در ذات خود همان چیزی است که «رهبری عاقلانه» نیز خوانده میشود. در این زمینه، مفاهیم رهبر، رهبری کردن و رهبری به جای هم استفاده میشوند، گرچه میتوان گفت «رهبران» افراد هستند (شامل نیتهای آنها، اعتقاداتشان، تصوراتشان و از این قبیل)، درحالیکه «رهبری» اعمال آنها را در رابطه با دیگران در بر میگیرد و «رهبری» سیستم افراد و روابط اجتماعی به طور کل است که منجر به تلاش برای ایجاد تغییر/پیشرفت میشود. اما، از تعریف بالا میتوان برای پوشاندن روابط یکپارچه این سه بُعد استفاده کرد.
به طور خلاصه، عقلانیت را میتوان اینطور در نظر گرفت، «بهترین استفاده از دانش…با تمرین قضاوت درست…ظرفیت تشخیص اینکه چه چیزی در زندگی برای خودمان و دیگران ارزشمند است…» یا بعنوان «نقطه نهایی فرایندی که دربرگیرنده ایده قضاوت درست در برخورد با تردیدها میباشد.»
البته عقلانیت یک چیز است و «عاقل بودن» چیز دیگر. عاقل بودن چیزی بیشتر از توانایی بازیافت عقلانیت است. عاقل بودن در ذات خود شامل توانایی پیاده کردن عملی عقلانیت به طور موثر میباشد.
عقلانیت تا حد زیادی پایدارترین بُعد صنعت اطلاعات/دانش میباشد. اما آیا قابل آموزش است؟ تاحدی قابل یادگیری است اما تاجاییکه ما میدانی، هیچ ژنی برای ارزش/عقلانیت وجود ندارد. درنتیجه، کارهایی هست که میتوانیم برای کنترل و مدیریت فرایندهای یادگیری به طور موثرتر انجام دهیم که البته از موضوع این مقاله خارج هستند.
در آخر، کیفیت تصمیمات ما به کیفیت گفتگوهایمان بستگی دارد؛ نه تنها گفتگوهای مربوط به اطلاعات بلکه حتی مهمتر از آن، درمورد بهترین راه استفاده از آن اطلاعات. به عبارت دیگر، به این مربوط میشود که چطور ارزشهای ما بر فرایند تصمیمگیری ما اثر میگذارد. گفتگو هم انتقال دانش تکینیکی را تسهیل میکند و همچنین بخش ارزشمندی از رشد و پیشرفت شخصی به شمار میرود. داشتن یک گفتگوی باکیفیت درمودر ارزشها نه تنها مهمترین مسئلهای است که باید مدنظر قرار دهیم، بلکه معمولاً سختترین آن هم هست.
لازم است که تشخیص دهیم هرچه تغییر بیشتری در جامعه اتفاق بیفتد، اهمیت اینکه مطمئن شویم یادگیریمان به حد امکان موثر است بیشتر میشود. این تنها راهی است که برای برابر کردن تغییر با پیشرفت در اختیار داریم. اگر بخواهیم آینده بهتری داشته باشیم، اولین و مهمترین کاری که باید انجام دهیم ارتقای کیفیت و تاثیر یادگیریمان است.
در سالهای اخیر تلاشهای قابلتوجهی برای تغییر فکر مردم از «سختتر کار کردن» به «هوشمندانهتر کار کردن» شده است. اما آنچه واقعاً لازم است رفتن فراتر از «هوشمندانهتر کار کردن» و «عاقلانهتر کار کردن» است. باید از «جامعه دانش» به «جامعه عاقل» تغییر کنیم. و هر چه بیشتر به سمت پیشرفت برویم، بیشتر باید تشخیص دهیم که به سمت موقعیتی میرویم که مسائل مهم منعکسکننده کیفیت ارزشهای ما هستند نه کمیت تلاش فیزیکیمان. اگر میخواهیم کیفیت تصمیمگیریهایمان را بهبود بخشیم، تمرکز باید نه تنها بر کیفیت اطلاعاتمان باشد بلکه از آن مهمتر بر استفاده درست از آن اطلاعات باشد.
چرا به اخلاق و آینده علاقهمندیم؟ پاسخ خیلی ساده است، ما سعی داریم دنیای بهتری بسازیم. اما برای چه کسی؟ و چطور؟ برای پاسخ دادن به هر دو این سوالات باید سوالات پایهای را دوباره بپرسیم: چرا زمان بیشتری را صرف مطمئن شدن از اینکه پیامهای مهمی که در گذشته آموختهایم (عقلانیت) را میتوان به نسلهای آینده منتقل کرد، نمیکنیم؟ چطور میتوانیم مطمئن شویم که این پیامها موثرتر یاد گرفته شوند؟ اینها سوالات کلیدی بودند و در ریشه هر چیزی که بتوان آن را «اقتصاد دانش» نامید، قرار دارند، گرچه آنچه واقعاً نیاز است تمرکز بر پیش رفتن به سمت مفهومی نزدیکتر به «اقتصاد هوشمندانه» است. این تمرکز به طور طبیعی با توجه بیشتری که الان به ارزشها و مسائل اخلاقی و جستجوی «معنا» در ادبیات مدیریت/رهبری داده میشود همپوشانی دارد.
به طور کلی، عقلانیت بدنه عملی دانش (اطلاعات) پایدار است که ارتباط بسیار مفیدی با درک ما از جهان دارد. چنین رویکردی به ما این امکان را میدهد تصمیمات بهتر (عاقلانهتر)ی بگیریم، زندگی بهتری را رهبری کنیم و رهبری عاقلانهتری را تجربه کنیم، بهویژه در زمینههایی که با اخلاقیات در ارتباط است. این همچنین با ایجاد روابط مناسبتر بین قدرت و مسئولیت نیز در ارتباط نزدیک است.
اگر نتوانیم عقلانیت را جدی بگیریم، هزینه بسیار بالایی برای این اهمال خود خواهیم پرداخت. باید احترام بیشتری برای دیگران قائل شویم، مخصوصاً آنهایی که دیدگاهها یا ارزشهایی مخالف با ما دارند. این مستلزم این است که ظرفیت داشتن گفتگوهای سازنده درمورد مسائلی که ما را از هم جدا میکند را داشته باشیم که خود به نوبه خود ما را مطمئن میسازد که ارتقای کیفیت تصمیمگیریهایمان در درازمدت به نفع همگان بوده است.