سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
منافع چین در توافق راهبردی با "هجدهمین اقتصاد جهان" چیست؟
امید دوستان و بیم دشمنان در "توافق ایران و چین"
امضای توافق راهبردی 25 ساله بین چین و ایران که اخیراً محقق شد نگاه های بسیاری را در سطح جهان به خود معطوف کرد.
نگاه هایی در میان دوستان و دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران که البته موجب امیدواری دوستان و عصبانیت دشمنان شد.
البته برخی رجال ناآگاه و دست های مغرض داخلی نیز با سکوت های معنی دار و یا با انتقادات بی معنا از این توافق راهبردی، اهداف خاصی را دنبال کردند که تأمل در چیستی این اهداف سوء علیه ایران و مردم ایران یک ضرورت است.
اما این توافق راهبردی چرا چنین توجهاتی را به سمت خود جلب کرد!؟
*در وهله اول باید دانست که توافق راهبردی بین ایران اسلامی و جمهوری خلق چین یک توافق راهبردی بین دو قدرت جهانی است.
از همین روست که میتوان علت اصلی مخالفتها با این توافق را حضور ایران در باشگاه ابرقدرت های جهان دانست.
پر واضح است که مفهوم هژمونی و ابرقدرتی یک مفهوم تک ساحتی نیست و ابعاد مختلفی از امنیت گرفته تا اقتصاد و استعداد و توانمندی و... را در بر می گیرد.
به دیگر سخن اینکه مخالفان و معاندان نظام جمهوری اسلامی حق دارند که پس از نزدیک به نیم قرن مخالفت با انقلاب اسلامی و حرکت عظیم نظام اسلامی اما امروز به نظاره برگ و بار دادن درختی بنشینند که عمری برای برانداختن آن تلاش کردند.
و البته برگ و بار دادنی بسیار فراتر از تصور آنان...
ایران اسلامی سالهاست که توانسته به جایگاه هجدهمین اقتصاد دنیا برسد و می رود تا مقام پانزدهم این جمع را نیز از آن خود کند.
ضمن اینکه ایران اسلامی مثبتاتی در بحث اقتصاد دارد که حتی از چین بزرگ هم چشمگیرتر هستند.
مثبتاتی از جمله تاب آوری در مقابل تحریم های صد در صدی و مثلا ضریب جینی که رتبه آن در ایران بهبودی بیشتر را نسبت به چین نشان میدهد. [1]
آیا معقول نبود که چین پیشرفته با کشوری که شانه به شانه پیشرفتهای اقتصادی او زده وارد تعامل و قرارداد شود؟
در سیاست و امنیت نیز چین کمونیستی با حکومتی وارد یک توافق راهبردی شده که گفتمانش امروز از مرز چین تا سواحل مدیترانه نافذ است و در هر جنگ و صلحی که بخواهد؛ حرف نخست را می زند.
چرا نباید بین ایران و چین که اولا ابرقدرت هستند و ثانیا تهدیدات و دشمنان مشترکی هم دارند؛ یک توافق جامع و راهبردی باشد که پشت دو طرف به پشتیبانی های عظیم یکدیگر مستحکم شود!؟
آیا اکنون واضح تر نیست که دشمن خارجی و دنباله های داخلی آن چرا از این توافق هوشمندانه دچار برافروختگی شده اند!؟
در سمت دیگر ماجرا؛ چین بعنوان یکی از ابرقدرتهای جهانی امروز با ابرقدرت دیگری دست دوستی داده که حاکم بلامنازع منطقه غرب آسیا است.
و غرب آسیا نیز متضمن بخش بزرگی از حیات انرژی و امنیت و اقتصاد چین است.
اگرچه معاندان ندیدند اما منافع چینی ها حکم می کند که آنها پیروزی ایرانی ها در نبرد نفتکش ها، در جنگ اقتصادی، در جنگ پهپادها و در تمام تحولات منطقه را ببینند و دریابند که برای توسعه منافع خود در غرب و جنوب آسیا باید با چه کسی توافق راهبردی امضا کنند.
در این میان البته اقتضای ابرقدرتی برای ایران اسلامی هم اینست که با قدرتهایی در سطح خود دارای پیمان های راهبردی باشد و برای مدت های مدید، تضمین های قانونی برای روابط خارجی خود ایجاد کند.
روابط ما از قبل از توافق راهبردی هم در یک سطح رضایتبخش با چین قرار داشت. اما ورود ایران به باشگاه سرآمدان جهانی اقتضائات جدیدی مثل توافقات طولانی مدت هم دارد. زیرا قدرتهای جهانی نیاز دارند که موضع خود را در قبال دیگران روشن کنند و موضع دیگران در قبال خود را نیز ولو بصورت مقطعی بدانند.
و توافقات و تفاهمات طولانی از همین جمله است.
عمق دشمنی های پررنگ و کمرنگ خارجی با ایران اسلامی هم که هر عقل منصفی به وجود آنها اذعان می کند نیز دلیل دیگر ضرورت تعامل با قدرتهای تفاهم پذیر خارجی است.
ما در یک جنگ اقتصادی با آمریکا قرار داریم و از طرفی محکوم به بهبود جایگاه ایران در میان اقتصادهای جهانی هستیم.
ضمن اینکه ایران اسلامی به یمن قوت و قدرت اقتصادی خود هم اکنون در حال تأمین امنیت و منافع خود در فراتر از مرزها با حمایت همه جانبه از متحدان خارجی خود نیز هست.
این مقولات نیز طلب می کند که نظر ما به یک توافق راهبردی همه جانبه با یک اقتصاد بزرگ دیگر مثبت باشد و ایران از این رهگذر تضمین بیشتری را برای آینده مردم و حکومتش در اختیار داشته باشد.
***
چرا اصلاحطلبان ارتباط خوبی با بدنه نظام اسلامی ندارند!؟
محمد عطریانفر، فعال اصلاح طلب و از دستگیرشدگان فتنه 88 در بخشی از یک مصاحبه با خبرآنلاین پیرامون روابط اصلاح طلبان با مقام معظم رهبری، در پاسخ به این سوال که "آقای جهانگیری خودشان در انتخابات 96 گفتند دیدارهایی با رهبری داشتند و در مورد بحث اصلاح طلبان صحبت کردند، یک زمانی آقای منتجب نیا و آقای رهامی نیز این کار را می کردند نتیجه این رایزنی ها چه شد؟ یعنی به کجا رسید؟ " گفته است: ابتدا اینکه بنده آقایان رهامی و منتجب نیا را چندان در این موقعیت بعنوان نماد جبهه اصلاحات در ارتباط با مقام رهبری باور ندارم.
خبرنگار در این لحظه از عطریانفر می پرسد: "درباره آقای جهانگیری چطور؟ " و او پاسخ میدهد: در رابطه با آقای جهانگیری، به نظر من ایشان برادر بسیار عزیزی است که در آن چارچوبی که شما از آن نام می برید، ایشان یک شخصیت مدیر اجرایی موفق بوده که در موقعیت معاون اول رییس جمهور ظهور و حضورخوبی پیدا کرد. طبیعی است وقتی کسی می خواهد نقش خود را درحوزه کلان سیاسی ارتقاء دهد، یکسری تکالیف را باید به تعبیری برای خود بپذیرد. من فکر می کنم دوست بزرگوارمان آقای جهانگیری در این پارادایم شیفتی که برای خود تعریف می کند و ما هم باور به صلاحیت او داریم و باید رخ می داده، در شرایط فعلی آن موقعیت را از دست داده است.
من موافق هستم با نظر شما که اگرچه خود چندان باور ندارد ولی موقعیت ایشان نزد رهبری مشابه با زمان های نخستین نیست، تفاوتهایی پیدا کرده است. باید ریشه ها، علت ها و عواملش را بررسی کنیم و بگوییم در اینجا باید ترمیم و تصحیح ای صورت گیرد. [2]
*این دیدگاه های ابراز شده از سوی عطریانفر بصورتی کاملا واضح نشان می دهد که چرا اصلاح طلبان همواره در موضع معارضه با نظام اسلامی قرار دارند و شکاف روابط آنها با مردم و حکومت هر روز بیشتر می شود.
چه اینکه همانطور که می بینیم اصلاح طلبان بر خلاف وادی قدرت اشتهاآور دولتی که حاضرند با هر کس و ناکسی ائتلاف کنند و مثلا با وصل شدن به آقای روحانی به قدرت برسند اما در وادی سیاست حاضر نیستند یک، دو ادعای امثال منتجب نیا و رهامی درباره ارتباط با رهبری معظم نظام را بپذیرند و چون دچار دیکتاتوری حزبی و دگماتیسم سیاسی هستند؛ زیر بار ارتباط با رهبری بوسیله این دو پیک هم نمی روند!
و بلکه در مقابل اصرار دارند گزینه های پر اشتباه و نچسبی مثل جهانگیری و خاتمی را به زور بعنوان پل ارتباطی خود با بدنه نظام اسلامی معرفی کنند.
این طفره رفتن چپ ها از ارتباط با رهبری نظام به بهانه های واهی یکی از تأملات بزرگ در سیاست ایران برای شناخت حق و باطل است.
اشتباهات اصلاح طلبان در سیاست ورزی مشتی کج روی سیاسی آشکار است که اولا فهم آنها کار چندان سختی نیست و ثانیا مادام که اصلاح طلبان برای کج روی اصرار داشته باشند تاریخ آنها را همچنان در قرابت بیشتری با براندازان و استبعاد بیشتر با مردم و نظام اسلامی قرار خواهد داد.
مشکلات امروز کشور و از جمله گرانی های فعلی، حاصل همان اشتباهات بزرگ پیش گفته و کژ کارکردی جریان چپ ایرانی است.
***
ناجوانمردی سیاسی علیه قالیباف
رسانه خبرآنلاین به تازگی مصاحبه "منصور حقیقت پور"، مشاور رئیس مجلس دهم را منتشر کرد که حقیقت پور طی آن در اشاره به نقش محوری دکتر لاریجانی در عقد توافق راهبردی با کشور چین و نظر رهبری در این باره گفته است:
"مقام معظم رهبری در آن زمان رئیس مجلس وقت [دکتر علی لاریجانی] را به عنوان مسؤول پیشبرد سند همکاری با چین انتخاب میکنند و برای وی در این باره حکم صادر و آقای لاریجانی را رسما برای این منظور به مقامات چینی معرفی میکنند.
مجلس دهم و دوره ریاست آقای لاریجانی بر مجلس به پایان میرسد اما آقای لاریجانی در دوره مجلس یازدهم به رهبر معظم انقلاب میگوید من دیگر رئیس مجلس نیستم و اجازه بدهید کار را رئیس مجلس وقت ادامه دهد اما رهبر معظم انقلاب قبول نمیکنند و میگویند که کار را خودت ادامه بده. "
خبرآنلاین مصاحبه حقیقت پور را با تیتر "رهبر انقلاب نپذیرفت قالیباف پیگیر قرارداد با چین شود" منتشر کرده است! [3]
*همانطور که مشخص است نظر رهبر معظم انقلاب برای ادامه کار دکتر لاریجانی در توافق راهبردی با چین، به دلیل مشی همیشگی ایشان مبنی بر به اتمام رساندن کار مسئولان تا آخر امر و نیز به دلیل ابتنای اصلی این توافق بر شخصیت دکتر لاریجانی است نه به دلیل ناکارآمدی قالیباف!
اما متأسفانه رسانه یاد شده که به عناد با مدیریت جهادی و طرفداری از ناکارآمدی های دولت شهره است؛ تیتری را برای این خبر انتخاب نموده که یک ناجوانمردی آشکار و یک بی تقوایی سیاسی در حق آقای قالیباف اوست.
ما قضاوت در این باره را بر عهده مخاطبان محترم می گذاریم...
***
1_ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/11/14/1645720
2_ khabaronline.ir/news/1499763
3_ khabaronline.ir/news/1500633