پاییز 1361 در حالی که یک سال و چند ماه از آغاز فاز نظامی و حرکت تروریستی منافقین می گذشت، فعالیت های تروریستی آنان در داخل ایران به شدت افول کرد؛ چراکه تشکیلات سازمان در نیمه دوم سال 1360 و ابتدای سال 61، سه ضربه مهلک دریافت کرده بود: لو رفتن خانه تیمی مرکزیت سازمان در داخل کشور و کشته شدن موسی خیابانی - نفر اول سازمان در داخل - در بهمن 60، ضربه به پایگاه های بخش اجتماعی سازمان با لو رفتن خانه تیمی محمد ضابطی در اردیبهشت 61 و ضربه به بخش روابط سازمان در مرداد 61 عملا تشکیلات سازمان را در داخل منهدم کرده بود. همچنین همکاری وسیع مردم با نهادهای اطلاعاتی- امنیتی باعث ناامن شدن فضای فعالیت برای نیروهای سازمان و ناامنی هرچه بیشتر خانه های تیمی شده بود.
یکی از مسئولان امنیتی وقت سازمان در تشریح اوضاع آن روزها می نویسد: «در این ضربات عملا بیش از 80 درصد کادرها و مسئولین سازمان که عمدتا در بخش اجتماعی سازماندهی شده بودند، دستگیر یا هنگام درگیری کشته شدند... بعد از این مقطع تقریبا کلیه ارتباطات تشکیلاتی اعضای سازمان با یکدیگر در داخل تهران و شهرهای بزرگ، از هم پاشیده شد.»[1]
تمهیدات ناموفق برای افزایش ضریب حفاظتی آیت الله اشرفی اصفهانی
11 تیرماه 61 آیت الله شهید محمد صدوقی، امام جمعه یزد در یک عملیات ترور توسط منافقین به شهادت می رسد. پیش از این آیت اله سید عبد الحسین دستغیب در آذرماه 60 و آیت الله مدنی در شهریورماه همان سال به شیوه انتحاری توسط متفقین ترور و شهید شده بودند. ترور آیت الله اشرفی اصفهانی نیز 5 مردادماه 1360 به خاطر گیر کردن گلوله در اسلحه عوامل ترور ناکام مانده بود و آنها پس از پرتاب نارنجک متواری شده بودند. امام جمعه کرمانشاه پس از این ترور ناموفق در مصاحبه ای گفته بود: «در این گونه سوءقصدها مسئله جان خود من مطرح نیست، زیرا من شخصا آماده شهادتم، ولی حفظ جان شخصیتها از نظر روند سیاسی مملکت، باید مورد توجه قرار گیرد.»[2] در سال 1359 هم یک بمب صوتی به منزل ایشان پرتاب شده بود.
پس از شهادت آیت الله صدوقی به دنبال دستور امام و با مصوبه شورای عالی فرماندهی سپاه، «هیات بررسی حفاظت از شخصیتها» تشکیل شد. محسن رضائی، فرمانده کل سپاه، به تاریخ 61/4/14 بخشنامه ای با موضوع «حفاظت از علمای بلاد صادر می کند. در آن بخشنامه آمده است با تأثر و اندوه بی شمار از فقدان یکی دیگر از علمای بزرگ تاریخ اسلام، فقبه فداکار حضرت آیت الله صدوقی رضوان الله تعالی علیه، حفاظت از شخصیتهای انقلاب اسلامی بالاخص علمای معظم بلاد که اساس انقلاب هستند و بار اصالت انقلاب را بدوش می کشند، از وظایف خاص سپاه و فرماندهان می باشد و از این تاریخ به بعد کوچکترین اتفاق در این موارد را بیش از پیش پیگیری خواهیم نمود و در صورت بروز حادثه افراد زیر جهت محاکمه تحویل دادستانی سپاه خواهند شد.
1. فرمانده سپاه شهر مربوطه
2. مسئول حفاظت سپاه شهر مربوطه
3. مسئول حفاظت شخصیت
4. کلیه محافلین در حال خدمت[3]
پس از شهادت آیت الله صدوقی، احتمال ترور آیت الله اشرفی اصفهانی که علی رغم سن بالایش، فعالیتهای گسترده ای از موضع گیری علیه منافقین تا حضور در جبهه ها - داشت بیشتر شد. اعلامیه های تهدید به ترور آیت الله اشرفی نیز چندماه بود به طور پراکنده در سطح شهر پخش میشد. مسئول مرکز اطلاعات به بررسی های سیاسی تامین منطقه 7 سپاه پس از بازدید از بیت آیت الله اشرفی اصفهانی و محل نمازجمعه کرمانشاه گزارش مورخ 17/ 4 خود را این گونه آغاز می کند: «قبل از هر چیز باید گفت که در مجموعه این مشکلات می توان به جرأت گفت حفاظت امام جمعه، تحقیقا صفر است.»[4]
واحد اطلاعات سپاه منطقه 7 در پاسخ به بخشنامه حفاظت علمای بلاد اعلام کرد به علت نداشتن قسمت حفاظت مسئولین، در این باره مسئولیتی ندارد. 31 تیرماه، قرمانلغی منطقه 7 در نامه ای خطاب به واحد اطلاعات دستور داد آن واحد سریعا باید نسبت به تأسیس قسمت حفاظت اقدام کند.
مشکلات و اختلافات بین سپاه منطقه 7 و سپاه مرکز، «یگان حفاظت تازه تاسیس را زمین گیر کرد، چهارم مردادماه مسئول هیأت اعزامی بررسی حفاظت شخصیتها در نامه ای به فرماندهی سپاه منطقه 7 مینویسد: طی تجربه گذشته مبنی بر اینکه در هر پیروزی توسط رزمندگان ما در جبهه های نبرد حق علیه باطل، ضد انقلاب داخلی یک حرکتی انجام می داده، از قبیل: ترور شخصیتها، انفجار به حال که رزمندگان اسلام در جنوب به پیروزی رسیده اند و پس از شهادت آیت الله صدوقی، همه ی دیده ها به باختران و حضرت آیت الله اشرفی اصفهانی درخته شده و از همه مهمتر توجه امام امت به حفاظت این سرمایه های اسلام اولا ضروری است فعلا سریعتر میزان حفاظت حضرت آیت الله اشرفی اصفهانی را بالا برده و شدت دهید. ثانیا شخصیتهای درجه دوم از این برنامه - متناسب با کیفیت حفاظت - مستثنی نیستند. ثالثا امبد است با هوشیاری توطئه دشمنان را خشی نماییم.»[5]
6 مردادماه، حجت الاسلام ناطق نوری، وزیر وقت کشور، در حاشیه سفر به تبریز اعلام می کند: «رسما حضرت امام امر فرمودند و مسئولیتی را در رابطه با حفاظت مقامات به عهده سپاه گذاشتند و برادران سپاه هم بر اساس فرمان امام، اقدامات گسترده ای را در استانها شروع کرده اند.»[6]
نهایتا 20 شهریور طرح حفاظت امام جمعه کرمانشاه که توسط یگان حفاظت تهیه شده بود، به اطلاع واحد اطلاعات سپاه منطقه 7 می رسند. در این طرح 14 محافظ و نیز یک بنز ضدگلوله یک بنز معمولی، یک تویوتای مجهز به انواع اسلحه و سه دستگاه موتورسیکلت، ساماندهی شده بودند،[7] برای اجرایی شدن این طرح، می بایست اعتبار مالی آن برای تهیه تجهیزات لازم - تېز تأمین می شد.
هشتم مهرماه رئیس شهربانی استان کرمانشاه در نامه ای به سپاه پاسداران کرمانشاه با اشاره به اعلامیه های اخیر مبنی بر تهدید آیت الله اشرفی به ترور می نویسد: «با توجه به اینکه دستورات حفاظتی و مراقبتی به یگانهای ذیربط صادر گرده، علی هذا خواهشمند است مقرر فرمایند دستورات حفاظتی و مراقبتی را تشدید نمایند و پیش بینی های لازم را معمول دارند.»[8] سپاه بلافاصله تیم حفاظت و ستاد برگزاری نماز جمعه را توجیه کرده، حفاظت آیت الله اشرفی را بالا می برد.[9]
چرا آیت الله اشرفی اصفهانی؟
آیت الله اشرفی اصفهانی به سال 1335 پس از 23 سال اقامت در قم، با دستور آیت الله العظمی سید حسین بروجردی به کرمانشاه آمد و حوزه علمیه این شهر را جانی تازه بخشید. او از جمله علمایی بود که از همان ابتدا، مروج مرجعیت امام ونهضت مبارزه با رژیم شاه بود؛ به حدی که در نتیجه تلاش های او اغلب علمانی کرمانشاه پس از فوت آیت الله العظمی سید محسن حکیم، با او در ترویج اعلمیت و مرجعیت امام هم نظر بودند.
فعالیت های مذهبی و سیاسی آیت الله اشرفی در طول سال های متمادی، او را به یکی از اثرگذارترین عالمان غرب کشور تبدیل کرده بود. راهپیمایی های مردمی منتهی به انقلاب در کرمانشاه با حضور شخص آیت الله اشرفی اصفهانی از مسجد آیت الله بروجردی کرمانشاه که او امامت جماعتش را بر عهده داشت، هدایت و رهبری می شد. افزون بر آن در تحصن روحانیان مبارز نیز که در روزهای پایانی دولت بختیار و در اعتراض به ممانعت از ورود امام به ایران در مسجد دانشگاه تهران برگزار شده بود، شرکت نمود.
با پیروزی انقلاب نقش مهم علمای شهرها اهمیت بیشتری پیدا کرد. در بین علمای بلاد حامی انقلاب، برخی از چهره ها به خاطر جایگاه فقهی شان اهمیت بیشتری داشتند: آیت الله میرزا جواد تهرانی در مشهد، آیت الله اشرفی در کرمانشاه، آیت الله سیداسدالله مدنی در همدان، آیت الله دستغیب در شیراز و آیت الله سید حسین خادمی در اصفهان از مهمترین این شخصیتها بودند.
امام خمینی در مهر 58 آیت الله اشرفی را به امامت جمعه منصوب کرد. خطبه های قاطعانه او در فضایی که کشور درگیر التهابات داخلی ناشی از توطئه های جریان بنی صدر و منافقین بود و از آن پس در دوران جنگ، نقش مهمی در تثبیت اوضاع و بسیج مردم به نفع انقلاب در غرب کشور خصوصا کرمانشاه داشت.
در تابستان 60 وقتی جنگ مسلحانه منافقین اوج گرفت و ترورهای روزانه در گوشه و کنار شهرها مردم را به قربانگاه می فرستاده امام جمعه کرمانشاه هم به تبیین محارب بودن سازمان منافقین پرداخت و در یکی از خطبه های نماز جمعه گفت:
ای گروهکها! ای کسانی که تکلیف شما را خدا در قرآن معلوم کرده، کبفر شما را خدا در قرآن معلوم کرده، «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الأرض فسادا أن یقتلوا» تا می رسد به این آیه «إلا الذین تابوا من قبل أن تقدروا علیهم فاعلموا أن الله غفور رحیم» دقت کنید این آیه را! این آیه مربوط به همین منافقین و ضد خلقی ها است. اینهایی که گاهی بوسیله بمب گذاری و گاهی مسلحانه می آیند برای مبارزه با چی؟ با اسلام و با مسلمانها؟ چون مبارزه با شما مسلمانها، خدا او را به حساب خودش گذاشته و به حساب پیامبرش گذاشته: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله». همین هایی که در خیابانها حرکت می کنند و با اسلحه ی سرد و گرم به جان بندگان خدا می افتند، اینها محاربند. با کی در نبردند؟ نه با شما، بلکه با خدا و پیامبرش. فرمود کیفر آنها کشتن است.[10]
امام جمعه هشتادساله کرمانشاه از ابتدای شروع جنگ، هم مردم را به حضور در جبهه ها دعوت می کرد و هم خودش هر چند وقت یکبار لباس رزم می پوشید و با حضور در مناطق عملیاتی به رزمنده ها سر می زد و روحیه می داد حضور و سخنرانی برای رزمندگان در مسجد جامع خرمشهر پس از آزادی این شهر، از مهمترین این سفرها بود. آخرین بازدیاد آیت الله شرفی از جبهه، هشتم مهرماه 61 در جریان عملیات مسلم بن عقیل بود 22 مهرماه امام در دیدار با ائمه جمعه سراسر کشور با اشاره به همین مسئله گفت:
«بحمدالله آقایان ائمه جمعه و اینها گاهی می روند درجبهه ها و آقای اشرفی با آن سنشان می روند آنجا صحبت می کنند برای مردم، دیگران هم می روند. و امیدوارم که مردم را با همین گرمی نگه دارید که این انقلاب را به آنجا برسانند که ما مسئله اسلاممان دیگر همه جا پیاده بشود. انشاء الله»[11]
فرزند آیت الله اشرفی چند سال بعد خاطره دیدار امام و پدرش در حاشیه این دیدار را این گونه نقل می کند:
در آخرین ملاقاتی که آن شهید بزرگوار با امام داشتند، امام با ایشان معارفه گرمی کردند به طوری که برای ایشان سابقه نداشت و پس از پایان ملاقات به بنده فرمودند: «من از برخورد امام چنین دریافتم که این آخرین ملاقات من خواهد بود.[12]
عملیات ترور
محمد حسین خداکرمی متولد 1342 و ساکن همدان پس از انقلاب جذب سازمان مجاهدین خلق شد، خداکرمی با نام مستعار «موسی»، به دلیل فعالیت های علنی اش در بخش انتشارات و تبلیغات در همدان، پس از ورود سازمان به فاز نظامی برای ادامه فعالیت به «دورود»، «نهاوند» و نهایتا «کرمانشاه» منتقل شد.[13]
مأموریت ترور آیت الله اشرفی اصفهانی، امام جمعه کرمانشاه به خداکرمی و نفر دومی که در گزارش های سازمان با نام مستعار «نادر» معرفی شده، ابلاغ و تاکتیک و شیوه اجرای آن بر عهده خود آنها گذاشته شد.[14] پس از اتمام شناسایی، عملیات طراحی شد. سالها بعد نشریه سازمان منافقین به نقل از یکی از همدستان خداکرمی می نویسد:
ما راههای زیادی را بررسی کردیم شناسایی ها را از اواخر شهریور شروع کرده بودیم و دنبال راهی بودیم که بتوان با تهاجم به او کارش را ساخت و مجازاتش کرد. بعد از بررسی های بسیار و نشست های طولانی توانستیم مسئولان را قانع کنیم که راه انجام این کار، عملیات انتحاری است.[15]
ادعای دو نفر بودن عوامل ترور را که نشریه سازمان مطرح می کند، با توجه به بنیه تشکیلاتی و نیروی انسانی ضعیف سازمان در داخل کشور در آن مقطع، امری نادرست به نظر می رسد. همچنین ادعای انتخاب شیوه عملیات انتحاری توسط عوامل ترور را نیز باید با دیدۀ تردید نگریست. چرا که تعداد عملیات هایی که با هدف مشترک - ترور ائمه جمعه شهرها از بعد از خرداد 60 تا شرور شهید اشرفی - با شیوه انتحاری انجام شده بود، این مسئله را به ذهن متبادر می کند که این شیوه را نه عوامل عملیات، بلکه خود سازمان با هدف بالابردن ضریب مراقبت عملیات انتخاب کرده بود.
جمعه 23 مهرماه 61، خداکرمی با لباس خاکی بسیجی که پشتش شعار رفتن به جبهه ها یک وظیفه الهی است نوشته شده بود، با یک ساک پر از لباس و وسایل راهی نماز جمعه می شود. نارنجک ها بین دو پای او با یک کمربند کشی جاسازی شده بودند. مشغول شدن مأمور بازرسی به محتویات ساک او، از طرفی و حجیم بودن لباس های پوشیده شده زیر لباس اصلی، از دقت بازرسی بدنی خداکرمی می کاهد و در نتیجه او موفق می شود بدون دردسر وارد مسجد شود.
اسلحه ای که پس از ترور آن روز در قسمت تحویل سلاح باقی مانده، نشان می دهد احتمالا او برای عادی سازی بیشتر به عنوان یک فرد حزب اللهی دارای مسئولیت و با هدف کاهش حساسیت در بازرسی بدنی، آن را تحویل داده است.
مرحله بعد، آماده سازی نارنجک ها برای عملیات است. نشریه مجاهد، ارگان سازمان منافقین، یک سال بعد در گزارشی از این عملیات تروریستی، در تشریح رفتار خداکرمی، پس از ورود به مسجد می نویسد:
برای آماده کردن نارنجک ها به داخل یکی از دستشویی های مسجد رفت و پس از ورود، درب را از داخل بست. نارنجکها را به دقت بیرون آورد و پین های آن را صاف کرد و یکی از آنها را در سمت راست و دیگری را در سمت چپ خود در داخل کمربند کشی قرار داد و 2 رشته نخ محکم را که به انتهای هر کدام دکمه ای وصل شده بود به این پینها وصل کرد و جیبهای طرفین شلوارش را سوراخ کرد و نخها را از سوراخها به داخل جیبهایش آورد و آن گاه پیراهنش را روی آنها انداخت. فنر نارنجکها به شدت به کمربند کشی فشار می آورد و کوچکترین بی احتیاطی و حرکت نابجایی می توانست آنها را از ضامن خارج کند و قبل از موقع، فاجعه بیافریند.[16]
در گزارش اولیه اطلاعات سپاه منطقه 7 از ترور نیز تأکید شده که در فیلم ها مشاهده میشود عامل عملیات حتی هنگام برخاستن در راه رفتن دست در جیب شلوار خود داشته است. او پس از ورود به مسجد، در صف چهارم که توسط میله ها از سه صف جلوی جدا شده بود می نشیند.
یکی از محافظین آیت الله اشرفی اصفهانی در گزارش خود از روز شهادت ایشان دو تفاوت نماز جمعه آن روز با سایر هفته ها را این گونه شرح می دهد:
به مناسبت عملیات مسلم بن عقیل تعداد بسیاری از اسرای عراقی که در این عملیات اسیر شده بودند به نماز جمعه آورده شده بودند و به همراه آنها تعداد زیادی دژبان مسلح از ارتش در داخل شبستان حضور داشتند که این مسئله موجب انحراف اذهان و افکار مردم عادی، مسئولین نماز جمعه و محافظین شده بود. تعدادی از مجروحین عملیات مسلم بن عقیل در ردیفهای جلوی نرده حضور داشتند و حضور آنها موجب شلوغی و عدم کنترل کافی روی حاضرین بوده است.[17]
همچنین مسئول حفاظت ستاد برگزاری نماز جمعه نیز به خاطر مشغله شخصی، این هفته حضور پیدا نکرده و به همین دلیل حفاظت فیزیکی بین نرده ها ضعیف تر از سایر هفته ها بوده است.
آیت الله اشرفی اصفهانی که هنگام سخنرانی پیش از خطبه ها در مسجد حضور یافته، کتار محراب نشست، خبرنگار صدا و سیما سراغ امام جمعه رفت و مصاحبه مختصری با او کرد. نشستن استاندار در سمت راست ایشان و محمد، پسر آیت الله در سمت دیگر، باعث میشود بین محافظان و امام جمعه فاصله بیفتد. همزمان با اتمام سخنرانی پیش از خطبه ها، با هماهنگی صورت گرفته، قرار است یکی از اسرای عراق نزد آیت الله اشرفی آمده و 5 دقیقه سخنرانی کند در همین زمان که جمعیت از جای خود بلند شده و حواسها به سمت اسرای عراقی است، ناگهان خداکرمی عامل سازمان تروریستی منافقین از روی میله جداکننده صفوف پریده و سر آیت الله اشرفی را در آغوش می گیرد محافظ آیت الله اشرفی اصفهانی در گزارش خود این لحظات را این گونه توصیف می کند:
چون جهت آمدن اسیر عراقی به طرف ترپیون و محل نشستن حاج آقا اشرفی بود، من فکر کردم که از حاج آقا محمد اجازه گرفته اند که اسرای عراقی بیایند و دست حاج آقا اشرفی را ببوسند و حاج آقا محمد هم با اشاره دست گفته فقط یک نفر از آنها بیاید. به همین دلیل بود که من در حالی که اسلحه کلت در دستم بود، به طرفی که اسیر عراقی می آمد نگاه کردم و اسیر مذکور را زیرنظر داشتم و منتظر بودم بیاید. ناگهان متوجه سر و صدا و شلوغی در سمت چپ خودم (جایی که حاج آقا اشرفی نشسته بود) شدم و دیدم یک نفر که لباس بسیجی دارد حاج آقا را بغل کرده. اسلحه را روی مغز فردی که آیت الله اشرفی را بغل کرده بود گذاشتم و هنوز در تردید و شک بودم که آیا وی می خواهد حاج آقا را ببوسد یا اینکه می خواهد تروری انجام بدهد. زمانی که در شک و تردید بودم یک لحظه بود و سریع تصمیم گرفتم که شلیک کنم و بلافاصله شلیک کردم. ناگهان متوجه شدم که خودم به گوشه ای پرتاب شده ام و حاج آقا اشرفی هم به گوشه ای دیگر.[18]
جنازه خداکرمی که هویتش مشخص نبود، به سردخانه بیمارستان آیت الله طالقانی و پس از 48 ساعت به پزشکی قانونی منتقل شد. پزشکی قانونی سن تروریست را 18 تا 20 سال تخمین زده و علت مرگ را خونریزی شدید از ناحیه پا و شکم که منجر به تخلیه محتویات شکم شده تشخیص داده بود. پس از تهیه فیلم و عکس از جلو با توجه به مجوز مکتوب سپاه برای دفن 27 مهرماه 1361 جنازه وی در قطعه معدومین قبرستان باغ فردوس دفن شد.[19]
حدود یک ماه بعد، سازمان منافقین، خانواده خداکرمی را از طریق تماس یک فرد ناشناس مطلع می کنند که فرزندشان عامل ترور اخیر بوده است. آنان برای شناسایی، به سپاه کرمانشاه مراجعه می کنند. پدر خداکرمی در بازجویی کوتاهی که از او انجام شد، گفت:
از پاییز گذشته تاکنون اطلاعی از او ندارم. پاییز گذشته زمانی که یکی از رفقای همشاگردی او را به نام [ناخوانا] دستگیر کردند به منزل آمد و گفت من می خواهم بروم. گفتم: کجا می روی؟ نگفت و ما را ترک کرد و رفت.[20]
آذرماه 1361 دادستان باختران (کرمانشاه) در مصاحبه ای خبر شناسایی عامل ترور شهید آیت الله اشرفی را اعلام کرد و گفت:
اینکه از سوی ضدانقلاب شایعه شده بود که منافق، عامل نفوذی بوده؛ ما این مسئله را بشدت تکذیب می کنیم و ضد انقلابیون به این وسیله قصد تضعیف دارند. شخص تروریست از سازمان منافقین بود و نیز از درب مسجد وارد شده بود.[21]
پی نوشت ها:
[1] سبحانی، روزهای تاریک بغداد، ص 72-71.
[2] روزنامه اطلاعات. شم 16489، ص 4.
[3] پرونده ترور آیت الله شرفی اصفهانی، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ص 74.
[6] روزنامه اطلاعات، شم 16780، ص 4.
[7] پرونده ترور آیت الله اشرفی اصفهانی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 65.
[10] غروب آفتاب در محراب جمعه، ص 244.
[11] صحیفه امام، ج 17، ص 47.
[12] روزنامه کیهان 23 /7 /64.
[13] نشریه مجاهد، ش 173، 21 /7 /62: ص 7.
[15] همان، ش 409، 14 /7 /79، ص 17.
[16] نشریه مجاهد، ش 173، 21 /7 /62: ص 18.
[17] پرونده ترور آیت الله اشرفی اصفهانی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 33.
[21] روزنامه اطلاعات، شم 16893، ص 4.