ضربت خوردن امام علی علیه السلام

اینها تنها واژگانی هستند که شایسته رمضانند و بهره شب های قدر.

.
ضربت خوردن امام علی علیه السلام
 
چاهی در مدینه؛ محرابی در کوفه

«کوفه»، و چه سوگوار.

«مسجد»، و چه اندوهگین.

«محراب»، و چه سرخ رو.

«علی» و چه رستگار.

اینها تنها واژگانی هستند که شایسته رمضانند و بهره شب های قدر.

همه عمرها را امشب تقدیر می کنند و شب های قدر را در محراب کوفه اندازه می گیرند.

میان چاه های اطراف مدینه تا محراب مسجد کوفه، راهی است که جز مظلومیت علی آن را نپیمود.

میان خُم غدیر تا آخرین رمضان علی، راه به اندازه حقیقتی است که به گِل اندودند و به تاراج بردند.

امشب، شب قدر است یا شام ضربت؟

امشب ضربت را قدر داده اند یا پیشانی قدر را به ضربتی دو نیم کرده اند.

قدر تویی یا علی! تقدیر قدر در قدردانی از شکوه تو است.

هیچ مظلومیتی این اندازه جانکاه نیست که نگاه معنادار تو به چراغ های کوفه.

امروز را از جبرئیل پرسیدم؛ گفت: «خلقت را هرگز بدین مرتبه جفاکار ندیده ام».

از فاطمه پرسیدم؛ گفت: «روی شوی را هرگز سرخ ندیده بودم».

از فرزندان خُرد نبوّت در خانه امامت پرسیدم؛ ناله سر دادند.

از آسمان پرسیدم؛ گریست.

از زمین پرسیدم؛ زمان را دشنام داد.

از علی پرسیدم؛ گفت: «فُزتُ و ربّ الکعبه».

گر نثار قدم یار گرامی نکنم

گوهر جان به چه کار دگرم باز آید

 

عزای حقیقت و سوگ عدالت

رضا بابایی

نوزدهم ماه مبارک رمضان، یکی از غمگین ترین روزهای حقیقت و عدالت است. در سحرگاه آن روز سرخ، محراب در عزای مردی گریست که تا آن روز، چنین گوهری را در آغوش خود نگرفته بود.

مسجد کوفه، روز خود را با سرخی آغاز کرد و از آن پس دیگر جز رنگ سرخ و خون، بر در و دیوار آن نقش نبست.

کوفه، دیگر آن یتیم نوازی را که پیش ترها به هر سحرگاه در کوچه های خود، نالان و کوشا می آمد، نخواهد یافت.

شهید رمضان، عالی ترین مرتبه کمال در سرشت آدمی است و گوهر وجود هرگز به سینه ای بدان فراخی نخواهد آویخت.

چه شده است زمان را و چه آمده است بر سرزمین، که چنین بی تاب و در اضطراب است؟

آیا خاتم هستی، نگین خود را دوباره خواهد یافت؟

آیا نوبت خزان شده است که از سر و روی باغ وجود، زردی می ریزد؟

نخلستان های مدینه، راز چاه های خود را به گوش که رساند که غلغله در اجزای هستی افتاد؟

تیغی میان او و محراب ایستاد و فرود آمد تا زمین را بلرزاند و زمان را در عزا بنشاند.

نوزده منزل از راهِ رمضان نمی گذشت که مقصود، چهره نمایاند و علی را به آغوش خود خواند.

اینجا همان منزلی است که خدای کعبه، مولود کعبه را به رستگاری جاوید، نوید داد.

 

مجله اشارات زمستان سال 1379 ، شماره 15
 
 

منبع : پایگاه حوزه
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان