رکسانا خوشابی - کارشناس ارشد مشاوره
تحریریه زندگی آنلاین : متاسفانه این روزها علاوه بر اخبار و اطلاعاتی که درباره افسردگیِ بزرگسالان به گوش میرسد، گزارشاتی از اخبار افسردگی کودکان و نوجوانان هم، در گوشه و کنار ارائه و مشاهده میشود. اخباری که به نظر من واقعا ناراحت کننده است، چرا که ما همیشه کودکان را به عنوان نمادهایی از شادی و بازی و میل به شکوفایی شناخته و معرفی کردهایم و افسرده شدن کودکان، این تصویر زیبا و رویایی از شادی و شکوفایی را خدشهدار میکند. در این جا میخواهیم با افسردگی کودکان آشنا شویم و ببینیم چگونه از فرارسیدن بهار در درمان این بیماری کمک بگیریم.
بیشتربخوانید:
افســردگی در کودکان
مشخص است که افسردگی کودکان، متفاوت با مشکلات عاطفیِ روزمرهای است که کودکان در طول رشد خود از آن رنج میبرند، اگر کودک ما غمگین و اندوهگین به نظر میرسد، لزوما به این معنا نیست که افسرده است، اما اگر غم و اندوه او دائمی و همیشگی باشد، یا در فعالیتهای عادی اجتماعی، علایق او، کارهای مدرسه یا روال عادی زندگی خانوادگی کودکمان اختلالی مشاهده شود، ممکن است پای افسردگی در میان باشد. خوشبختانه اگرچه افسردگی یک بیماری جدی میباشد، اما قابل درمان است.
علائم و نشانههای افسردگی در کودکان
اگر کودک ما افسرده باشد ممکن است کلافه، خشمگین یا بدخلق باشد. امکان دارد همیشه احساس ناامیدی کند و به کناره گیری از اجتماع تمایل نشان دهد یا در برابر طرد شدن، حساسیتِ بیش از اندازه از خود نشان دهد و اشتهایش کم یا بسیار زیاد شود. گاهی آثار خستگی و کم انرژی بودن در او دیده شود و گریهها یا فریادهای پر سرو صدا داشته باشد یا حتی تمرکزش پایین بیاید یا تغییراتی در خواب داشته باشد، مانند بیخوابی یا خواب بیش از حد! احساس گناه و بیارزشی یا حتی داشتن افکار مرگ نیز میتوانند نشانههایی از افسردگی کودکان باشند. ناله و شکایت از دردهای جسمی (همچون معدهدرد و سردرد که به درمان پاسخ نمیدهند) یا بروز مشکل در حین انجام فعالیتهای خانگی یا فعالیتهای مشترک با دوستان و همچنین مشکل در زمان انجام کارهای مرتبط با مدرسه، فعالیتهای فوقبرنامه و دیگر سرگرمیها و علاقمندیها میتوانند نشانه افسردگی کودک باشند. اما توجه داشته باشید که همه این علائم در یک زمان و با هم بروز نمیکنند و ممکن است تنها شاهد تعدادی از آنها باشیم. متاسفانه احتمال خودکشی نیز در کودکان دیده میشود و کودکانی که سابقه خشونت خانگی، سوءمصرف الکل، سوءاستفادههای جسمی و جنسی دارند، احتمال اقدام به خودکشی در آنها بیش از دیگر کودکان خواهد بود. همچنین کودکانی که سابقه بیماری افسردگی در خانواده آنها وجود دارد یا والدینی افسرده دارند، زودتر از دیگر کودکان میتوانند به این بیماری مبتلا شوند و این شامل حال کودکانی که در خانوادههای آشفته و ناسازگار متولد میشوند هم میشود.
بیشتربخوانید:
چگونه افسردگی در کودکان تشخیص داده میشود؟
اگر علائم افسردگی در کودک شما حداقل دو هفته طول کشید، برای آنکه مطمئن شوید مشکلات جسمی باعث بروز این علائم نشده است، حتما با کودکتان به مطب پزشک مراجعه کنید. در این مواقع مشاوره با یک متخصص بهداشت روان که در زمینه مشکلات کودکان صاحبنظر است هم بسیار توصیه میشود. ارزیابی سلامت روان فرزندمان باید شامل مصاحبه با والدین یا قیم، سایر فرزندان و هر آزمایش روانشناختی ضروری دیگر باشد. اطلاعات معلمان، دوستان و همکلاسیها برای مشخص شدن این که علائم در طول فعالیتهای روزانه ثابت است یا تغییر قابل توجهی نسبت به رفتار قبلی دارد، میتواند مفید باشد. ابزارهایی مانند پرسشنامه، هم برای کودک و هم برای والدین، همراه با اطلاعات شخصی، میتوانند در تشخیص افسردگی کودکان بسیار کمککننده باشند. گاهی جلسات درمانی و پرسشنامهها میتوانند مشکلات دیگری که منجر به افسردگی میشوند، مانند اختلال بیشفعالی، اختلال رفتاری و وسواس را کشف کنند.
درمان افسردگی کودکان
گزینههای درمانی برای کودکان مبتلا به افسردگی مانند بزرگسالان شامل مشاورههای رواندرمانی و دارو است. پزشک کودک شما ممکن است، ابتدا رواندرمانی را پیشنهاد کند و در صورت حاصل نشدن پیشرفت چشمگیر، داروی ضد افسردگی را تجویز کند. مطالعات انجامشده نشان داده است که ترکیبی از رواندرمانی و داروهای ضد افسردگی بیشترین تأثیر را در درمان این بیماری دارد. گاهی ریشه افسردگی کودک در تربیت و مواجهه غلط والدین یا توقعات زیاد والدین از آنها و یا عدم توان حل مسئله توسط مادر و پدرهاست که با برخی روشهای روان درمانی و مشاوره قابل درمان هستند.
بیشتربخوانید:
و اما بهار
همانطور که اشاره شد گاهی ریشه افسردگی کودک در اضطرابها و شکستها و تربیت غلط والدینی است که از فرزندان خود انتظار بیجای موفقیتهای بزرگ دارند و یا با وسواس با درس و مدرسه و تکالیف مدرسه کودک خود برخورد میکنند و در نتیجه باعث ایجاد احساس ناکامی شدید یا ترس در کودک میشوند. گاهی کودک مرتبا شاهد مشاجره و دعوای والدین است و این مشاجرات، باعث افسردگی و اضطراب او میشود. از طرفی میدانیم که بهار، همان فصلی است که در آن شاهد جان گرفتن و زنده شدن طبیعت و گل دادن بوتهها و درختان هستیم. در فصلهای دیگر سال، بیشتر شاهد تغییراتی هستیم که گرچه زیباییهای خاص خود را دارند، اما زنده شدن و از مرگ به زندگی گراییدن در ظاهر آنها کمتر به چشم میخورد، اما حقیقتا آمدن بهار شبیه به زنده شدن است. درختان خشک و بیبار، ناگهان لباس سبز به تن میکنند، بوتههای مرده دوباره گل میدهند، شکوفههای رنگارنگ بر پیکر شاخههای بیبرگ قهوهای رنگ میروید، چمنهای سبز، باغها را فرا میگیرد و همه چیز دوباره زنده میشود! و این همان کاری است که ما هم باید انجام بدهیم. بله، ما هم باید لباس افسردگی، دلتنگی، اندوه و ناراحتیها را در آوریم و بهار را به قلب و روحمان دعوت کنیم و دوباره زنده شویم. یعنی گام به گام با بهار، با یکی از درختان میوه نزدیک محل زندگیمان عهد ببندیم که با زنده شدن و برگ و شکوفه دادن آن، و سرانجام با میوه دادن آن، ما هم خود و کودکمان را راهبرد کنیم تا برگهای زرد ملال و افسردگی را بریزیم و کمکم به انجام کار مثبت، خلاقه و سازندهای رو بیاوریم و محصول و ثمر بدهیم.
افسردگی را در سالی که گذشت، جا بگذارید!
همانطور که میدانید برای افراد افسرده، خصوصا اگر افسردگی حادتری داشته باشند، زندگی معنا ندارد. همه چیز بیرنگ و غمگین است. انگیزه و شوقی در آنها وجود ندارد. گویی همه درها بر روی آنها بسته شده، همه جا تاریک و همه چیز در اطراف ایشان مرده است. وضعیت این افراد بیشباهت به زمستانی سرد و یخ زده که در آن همه چیز مرده و رنگ باخته، نیست. غیر از افراد افسرده، افراد معمولی هم در زندگی خود، بارها شکست و ناامیدی، سردی و بیانگیزگی، بنبستهای تاریک و سخت را تجربه کردهاند. برای اکثر ما پیش آمده که در فشار مصیبتها و سختیها حس کنیم دیگر زندگی تمام شده و هیچ روزنه امیدی باقی نمانده است. بسیاری از ما این حالت را با گریه و زاری، با اندوه و غم نهان یا آشکار، با حسرت و ناامیدی سپری میکنیم، اما بیشتر ما در عمق جانمان منتظریم. در قلبمان، بارقهای از امید میدرخشد و در ته وجود خود میدانیم که بعد از این سختی، آسانی، و پس این زمستان، بهار از راه خواهد رسید؛ بهاری که دوباره ما و آرزوهایمان را زنده خواهد کرد و این همان مفهومی است که باید سعی کنیم به کودکانمان هم انتقال بدهیم.
بیشتر بخوانید:
پیراهن افسردگی را درآوریم
اگر میخواهید لباس افسردگی را در آورید، تنها عبور از زمستان سختیها کافی نیست. ما باید بازایستادن را بعد از افتادن، پیروزی را بعد از شکست خوردن، ترمیم خود را بعد از زخمی شدن و فروریختن یاد بگیریم و به فرزندانمان هم یاد بدهیم. گاهی ناچاریم با داشتن احساسات آسیب خورده و زخمی، با تفکر و به کار انداختن عقل و منطق، مسئلهای را حل کنیم و ترمیم احساس آسیب خورده خود را کمی به تعویق بیندازیم. درست مانند کسی که پایش زخمی شده، ولی ناچار است برای نجات خود، با همان پای آسیب دیده راهی نسبتا طولانی را بپیماید تا خود را به مکانی امن برساند. با آمدن بهار، الگوی زیبایی پیش رویمان قرار میگیرد. میتوانیم این الگو را هر روز جلوی روی خود و کودکانمان قرار بدهیم و به آنها نشان دهیم که چگونه خود را ترمیم کنیم و اندوه و نگرانیها را کنار بگذاریم و به شکوفا شدن و زندگی دوباره بیندیشیم و کارهای جدید و جذاب انجام بدهیم. باید بتوانیم روشهای حل مسئله و تفکر را یاد بگیریم و به کودکانمان هم یاد بدهیم. باید به کودکمان بگوییم که حتی طبیعت مرده و خشک شده، دوباره زنده میشود و تلاش میکند که دوباره سرسبز شود و برگ و گل و شکوفه و میوه بدهد. پس هر انسانی میتواند دوران سخت را پشت سر بگذارد و در زندگیاش با خلاقیت و شادی، محصولات جدید بدهد و به کودکمان کمک کنیم که موفقیتهای کوچک و بزرگ جدید را تجربه کند و بتواند شادیهای کوچک و بزرگی را از پسِ آن موفقیتها به زندگی خود وارد کند و کمی آسودهتر و خوشحالتر باشد. موضوعات کوچک و بیارزش را بزرگ نکند و بتواند خود و همه هستی را دوست داشته باشد. بهار میتواند زندگیمان را سبز کند و روح و روانمان را جانی تازه ببخشد.