به گزارش مشرق،
فیلم
سینمایی «ایتالیا ایتالیا» اولین ساخته بلند سینمایی کاوه صباغ زاده در
بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر جای گرفته است. فیلمی که اگرچه از فضای
با طراوات و شادابی برخوردار است اما سبک زندگی که در آن تصویر شده است
همسو با سبک زندگی ایرانی و اسلامی نیست. سبک زندگی که البته او اعتقاد
دارد قصد آسیب شناسی آن را داشته است. از سوی دیگر ساختار اثر به گونه ای
طراحی شده که مخاطب را تا پایان که فیلم به سمت تلخی می رود همراه می کند.
فضاسازی مناسب، فانتزی های درست فیلم و بازی های متفاوت و خوب بازیگران
تسلط کارگردان به جنس فیلم را به مخاطب القاء می کند با کاوه صباغ زاده به
گفت و گو نشستیم که در پی می آید:
مخاطب مسایل اجتماعی را زندگی میکند
«ایتالیا ایتالیا» فیلم شادابی است. چگونه این کار را طراحی کردید که بدون این که به سمت طنزگویی برود فانتزی های جذابی را ببیند.
تمام
هدفم از ساخت فیلم این بود که در طول دو ساعتی که بیننده فیلم را می
بیند حال خوبی داشته باشد و از دیدن فیلم لذت ببرد و با حال خوب از سالن
سینما بیرون بیاید. چیزی که ما در سینما کم به آن توجه شده است. سینما
در وهله اول سرگرمی است سینما بیانیه فلسفی یا اجتماعی نیست مخاطب پول
می دهد تا ساعاتی را سرگرم شود زیرا مسایل اجتماعی را زندگی می کنند و نیاز
به پول دادن ندارد و رایگان می توانند آن را تجربه کنند. به نظرم سینما
این فرصت را در اختیار بیننده بگذارد که مخاطب موقعیت هایی را تجربه کند که
در زندگی واقعی امکان تجربه را نداشته است. زمانی که فیلمنامه کار را می
نوشتم و فیلم را جلوی دوربین بردم به لحاظ روحی حال خیلی بدی داشتم برایم
مهم بود دست کم کاری بکنم بیننده با دیدن فیلم حالش خوب شود و برای من
حال خوب مخاطب از هرچیز دیگری مهمتر بود.
حفظ نهاد خانواده برایم مهم است
سبک
زندگی که ترسیم می کنید در ابتدای فیلم غربی و بدون رعایت برخی از حریم
ها است و این نوع نگاه به نظر می رسد در فیلم ترویج می شود.
هدفم
از فیلمسازی این نیست که سبک زندگی و شیوه زندگی یا نوع روابط را ترویج کنم
این چیزی است که در جامعه دیده می شود. بخشی از طبقه متوسط اینطور زندگی
می کنند. مدعی نیستم همه اینطور زندگی می کنند اما بعضی از نسل جوان اینطور
زندگی میکنند . این افراد کار عجیب و غیراخلاقی وغیر شرعی انجام نمی دهند
. آدم ها با هم آشنا می شوند . این دو نفر رابطه عجیب و غریب و زشتی با
هم ندارند، دوست می شوند، علاقمند می شوند، ازدواج می کنند تصمیم می گیرند
بچه دارد بشوند بعد دچار فروپاشی می شود و تمام تلاش می کنند جلوی
فروپاشی زندگی را بگیرند. این دو از هر فرهنگی که آمدند در نهایت این
زندگی و نهاد خانواده برایشان مهم است و حفظ نهاد خانواده مهم است و این
ارزشمند است مهم نیست چه می پوشند یا چه موسیقی گوش می دهند مهم نهاد
خانواده است که برای من هم از اهمیت زیادی برخوردار است. این مهم است که
به هر قیمتی نهاد خانواده برایم اهمیت داشت . کاراکترهای فیلم با هم
درگیر می شوند در نهایت نادر می گوید نمی گذارم خرابش کنی و دختر می گوید
می دانم این ها نیاز دارند که با هم حرف بزنند و خالی بشوند و خودشان را
از هم قایم کردند.
نیمه دوم فیلم عامدانه تلخ است
نکته ای که در فیلم دیده می شود این است که قصه گویی در پایان فیلم متفاوت است و به سمت تلخی می رود . به نظرم کمی دچار تشت می شود
نظرتان
درست است. کاملا عامدانه این اتفاق افتاد. این فیلم دختر و پسری که آشنا
می شوند و با هم ازدواج می کنند و در پایان قصه زندگی این ها دچار ازهم
پاشیدگی می شود هرچند در انتها این اتفاق نمی افتد و در نهایت دوباره به
هم برمی گردند و با هر سختی شده قصد دارند زندگی را ادامه دهند. معمولا
شروع آشنایی ها و رابطه ،ماه ها و روزهای اول به شدت جذاب و شیرین و دوست
داشتنی است و همه این را می گویند نفهمیدیم چطور گذشت مثل چشم بر هم زدن
گذشت. این مصداق را می خواستم در نیمه اول فیلم ببینم در نیمه دوم فیلم می
خواستم برسم به جایی که آدم ها برای هم تکراری می شوند چیز تازه ای برای
رو کردن ندارند. چیزی برای کشف ندارند و همین باعث رکود و کرختی
زندگیشان می شود دوست دارم بیننده این تضاد را حس کند. شروع رابطه بسیار
جذاب بوده اما پایان رابطه اینقدر همه چیز یک نواخت و یکدست می شود که
توی ذوق می زند و باعث ناراحتی افرادی که در رابطه هستند و افرادی که از
بیرون رابطه را نگاه می کنند دیده می شود. و این حس باید در بیننده هم به
وجود بیاید. نیمه اول مثل چشم بر هم زدن بگذرد و نیمه دوم همانقدر که
کاراکترها عذاب می کشند مخاطب هم دچار ناراحتی شود.
نمی خواستم از واقعیت فاصله بگیرم
از
یک فضای شاد که رابطه این افراد را تشکیل داده و فضای فانتزی مخاطب به
سمت واقعیت زندگی هل داده می شود. تلخی و ناکامی کمی آزار دهنده است.
البته
پایان فیلم امیدوار کننده است. سختی زندگی باعث سرکوبی فانتزی می شود.
سختی زندگی اجازه نمی دهد تخیل و فانتزی شکل بگیرد. فضای ذهنی به سمت فضای
عینی می آید زیرا در واقعیت زندگی شخصیت ها دچار مخاطره شده است. باید د
از ذهنیت خارج بشوند و به عینیت توجه کنند باید به سمت آنچه که هست بروند
وقت آرزو کردن و خیال پردازی نیست زیرا اگر تلاشی نکنند زندگی آنها از هم
می پاشد و تا آخر عمر امکان فانتزی ندارید. بهتر است باید در زندگی واقعی
بیاید و زندگی را جمع کند بعد با درست شدن زندگی فرصت فانتزی وجود
خواهد داشت. راوی داستان کاراکتر مرد فیلم که آدم خیال پردازی است در
نیمه اول این نوع خیال پردازی جواب می دهد اما در نیمه دوم اگر بخواهد این
فضا ادامه یابد در جا می زند همانطور که دوستانشان می گویند باید از این
درجا زدن خلاص بشوید و بکنید. موضوع فیلم دست و پا زدن ، تقلا کردن برای
حفظ زندگی است که شاکله زندگی از هم نپاشد. نسل های مختلف که اطراف این
افراد هستند تذکر میدهند که داره زندگی از بین می رود و شور و شعف و
شادی نیمه اول فیلم از بین می رود و کاراکترها هم برای آن دوره تنگ شده
همانطور که بیننده تنگ می شود. من نمی خواستم از واقعیت فاصله بگیرد.
این
دو نفر بعد از یک مدت این قدر حرف نمی زنند و خودشان را خالی نمی کنند
که دچار رکود شدند و در پایان داستان می بینیم هیچ کدام مقصر نیستند هر
دو به یک اندازه آزار می بینند و اذیت می شوند و هر دو به یک اندازه نیاز
خالی و جاری بشوند آخر فیلم عکس دو نفره این زوج را می بینیم و شیراب ظرف
شویی که نشانه جاری شدن و حیات و جریان زندگی است . می دانم خیلی خوش
بینانه نیست اما امیدوارانه است نمی خواستم خیلی غیر واقعی این تضمین را
به مخاطب بدهم که همه چیز خوب شد. نه هیچگاه همه چیز خوب نمی شود. ممکن
است الان آشتی کنند اما تضمینی برای اختلافات بعدی نیست فیلم درباره مقطع
دو ساله این زوج است.
سینما به سمت یکنواختی رفته است/ بازیگران ریسک پذیر نیستند
از حامد کمیلی این جنس بازی را ندیدیم ، چگونه این انتخاب ها صورت گرفت و هدایت شد.
حامد
کمیلی جزء گزینه های فیلم نبود و سراغ بازیگر ان زیادی رفتیم. من حامد
را نمی شناختم و اصولاً بازی یک دست و یکنواخت از ایشان دیده بودم مدتی
هم کم کار شده بود. سال گذشته فیلم «سیانور» را از ایشان دیدم که هم فیلم
خوبی بود و هم حامد خوب بازی کرده بود. سراغ بازیگران زیادی رفتیم اما
حاضر نشدند ریسک کار در این فیلم را بپذیرند. برخی از بازیگران سه یا چهار
کار را همزمان می پذیرند اما بازیگر این فیلم باید از صبح تا شب درکنار
دیگران باید کار می کرد. کمیلی همزمان کار نمی پذیرد و حتی حاضر نیست
فیلمنامه بعدی را بخواند.
سه چهار روز به شروع فیلمبرداری باقی
مانده بود که هنوز بازیگر انتخاب نکرده بودیم . هیچ کس قبول نمی کرد نقش
را بازی کند. حتی تماس نمی گرفتند با پیامک می گفتند ترجیح می دهیم بیننده
فیلم باشیم. ترجیح می دهیم بازی نکنیم یعنی این که حاضر به ریسک نیستیم و
حاضر نیستیم کار متفاوت قبول کنیم . همانطور که سینما به سمت یکنواختی حرکت
کرده، عوامل سینما هم دچار یک نواختی شدند خودشان جرات ریسک را از خودشان
گرفتند. حامد کمیلی توسط سارا بهرامی به من پیشنهاد داده شد من ابتدا
موافق نبودم اما به من گفتند یا باید فیلم متوقف شود یا ایفای نقش را به
بازیگری بسپاری. فیلمنامه را به حامد دادم آن هم گفت باید صحبت کنیم. ما
صحبت کردیم یک جلسه خیلی طولانی هم نبود . تمام نظرات را گفتم و گفتم جنس
فیلم چه هست و چه توقعاتی دارم . او فکر هایش را کرده بود با جسارت بالا
سه چهار روز قبل از فیلمبرداری این ریسک را پذیرفت و تمرین زبان کرد تا
در کاراکتر فرو برود. تمام وقت در اختیار پروژه بود خیلی وقت گذاشت و
تمرین کرد خودش هم از یکنواختی خسته شده بود هم دوست دارد فیلم متفاوت
ببیند و هم دوست دارد نقش متفاوت بازی کند این برای من جالب بود. با حامد
قرار داد بستیم و تا پایان فیلمبرداری هر کاری که از دستش برآمد که نقش را
درست اجرا کند انجام داد. از همکاری با حامد کمیلی لذت بردم . کمیلی از
تصوری که از او داشتم بسیار فاصله داشت. از این امکان استفاده میکنم و از
اینکه تصور اشتباهی از او داشتم عذر خواهی می کنم .
سارا بهرامی را
سالها می شناسم با هم همکاری در کارهای دیگر داشتیم او هم اهل ریسک بود و
دوست داشت نقش متفاوتی بازی کند و به گفته خودش خسته بود از نقش یک خانم
غمگین و ناراحت بعد از خواندن فیلمنامه ترجیح داد این نقش را بازی کند
تمرین و تلاش کرد تبدیل شود به یک دستیار کارگردان و از کاراکتر مثبت و
شیرین و آرام خودش فاصله گرفت. همکاری لذت بخشی بود. هر دو بازیگر اصلی
واقعا تلاش کردند.
طرح پنهانکاری چقدر عامدانه بود؟
متاسفانه
زیاد می بینیم و کاراکتر فیلم هم می گوید زندگی پر از چیزهایی که به هم
نگفتیم سارا می گوید دروغ هایی که بابت پنهان کردن این چیزهای بی اهمیت می
گوییم. ما دچار فرهنگ خود سانسوری شدیم نگران این هستیم از شنیدن کاری که
انجام دادیم چه واکنشی نشان میدهد. مهم نیست چه واکنشی نشان می دهد ما
باید حرف بزنیم و نباید قایم کنیم گاهی خودمان را از خومان قایم می کنیم .
چرا برای هم نقش بازی می کنیم چرا سیاست را وارد زندگی زناشویی میکنیم این
زندگی باید کاملا صادقانه باشد.. زندگی مشترک یعنی همه چیز مشترک است
همه چیز را باید به هم بگویند و نگران گفتن حرف ها نباشند.
چه زمانی برای نمایش فیلم مناسب است.
امیدوارم اکران عید نصیب ما بشود باید تا پایان جشنواره منتظر ماند و بازخوردها را دید.