مقدمه
در میان عوامل گوناگونی که خاورمیانه را واجد اهمیت می سازد مسئله نفت و ابعاد اقتصادی -سیاسی آن در اولویت اول است. قدرت های بزرگ و در رأس آن ها آمریکا برای سلطه بر جریان نفت وانرژی خاورمیانه هماره نقشه هایی متناسب با منافع خود برای این منطقه طراحی کرده اند. طرح خاورمیانه بزرگ که برای اولین بار در ژوئن ٢٠٠٥ توسط کاندولیزا رایس وزیر خارجه سابق آمریکا مطرح شد در راستای ادعای فوق است. این طرح بخشی از یک برنامه بزرگ تر به نام «طرحی برای یک قرن جدید آمریکایی » می باشد. با توجه به این که بخش هایی از نفت و انرژی مورد نیاز آمریکا از خاورمیانه تأمین می شود و ثبات هژمونی آمریکا در خاورمیانه به ثبات صدور انرژی در این منطقه وابسته است و از سوی دیگر تأمین امنیت متحد استراتژیک آمریکا یعنی اسرائیل نیز در گرو ایجاد یک خاورمیانه جدید ومتناسب با اهداف فوق است بنابراین اگر اصلاح نظام آموزشی منطقه، تلاش برای نهادینه کردن مؤلفه های دموکراسی غربی در خاورمیانه، تغییر مرزهای جغرافیایی آن و ایجاد کشورهای ذره ای و جدید را به عنوان اولویت های اصلی طرح خاورمیانه بزرگ در نظر بگیریم عملیاتی نمودن آن ها مستلزم ایجاد شرایط و تدابیر جدید توسط قدرت هایی است که طراح این پروژه هستند. با توجه به این مهم که از دل پروژه دموکراسی سازی آمریکا در منطقه و بر بستر انتخابات آزاد گروه های مورد نظر آمریکا به قدرت نرسیدند و زمینه برای نقش آفرینی رقبای آمریکا در منطقه فراهم شد؛ به طوری که در عراق شیعیان، در فلسطین حماس و در لبنان حزب االله به قدرت رسیدند لذا بخش عظیمی از برنامه و تدبیر طراحان پروژه خاورمیانه بزرگ بر روی ایجاد کشورهای ذره ای و تغییر نقشه خاورمیانه متمرکز شده است تا با ایجاد کشورهای کوچک با زیر ساخت های ضعیف اقتصادی هم بتوان به راحتی بر آن ها سیطره یافت و هم امنیت اسرائیل را تأمین نمود. طبیعی است اگر بتوان قدرت هایی چون سوریه، ایران و عراق را براساس طرح خاورمیانه بزرگ به بخش های کوچک و بر اساس محور قومی - مذهبی تقسیم کرد کنترل این کشورهای کوچک و تأمین امنیت اسرائیل نیز راحت تر خواهد بود. یکی از راهبردهای اساسی برای عملیاتی شدن پروژه فوق حمایت و تقویت گروه های افراطی و تجدید نظر طلب در منطقه است تا بتوان در سایه حمایت از این گروه ها، منطقه را دچار بی ثباتی نمود و شرایط را برای تجزیه کشورهای قدرتمند منطقه که می توانند منابع قدرت آمریکا و اسرائیل را به چالش بکشند فراهم ساخت. با توجه به این که کشورهای عضو جبهه مقاومت حامی ایران، بیشترین تهدید برای امنیت وبقای اسرائیل محسوب می شوند لذا بی ثباتی و تجزیه این کشورها در اولویت اول اسرائیل و آمریکا است. این مهم با کمک و مساعدت به تکفیری های داعش برای ایجاد بی ثباتی در کشورهای عراق، سوریه و لبنان و تضعیف دولت های مرکزی آن ها آغاز شده است تا در صورت موفقیت بتوانند ایران را نیز دچار بی ثباتی نمایند.
با توجه به این که یکی از مهم ترین اهداف طرح خاورمیانه بزرگ تجزیه واحدهای بزرگ و قدرتمند خاورمیانه به کشورهای ذره ای است و ایران نیز در زمره این کشورها قرار دارد لذا انجام تحقیقاتی که بتواند پیامدها و چالش های اساسی این طرح و راهبردهای اساسی طراحان این پروژه را واکاوی نماید یکی از اولویت های مهم تحقیقاتی جمهوری اسلامی است لذا انجام این پژوهش از اهمیت و ضرورت بالایی برخوردار است.
چارچوب نظری
سه نظریه جهانی سازی، سازنده گرایی ورئالیسم تهاجمی می توانند حامیان نظری پژوهش حاضر باشند. در واقع بی ثباتی و تجزیه خاورمیانه می تواند هم جهانی کردن ارزش های غربی و هم تأمین امنیت اسرائیل را میسر سازد. یکی از مبانی که باید آن را از پیش فرض ها و پیش انگاره های غرب در طرح خاورمیانه بزرگ به حساب آورد جهانی سازی است. طرح « خاورمیانه بزرگ " ناظر به منطقه ای از جهان است که حرکت های فکری و انقلابی گسترده ای در آن علیه جهانی شدن تمدن غرب انجام پذیرفته و روز به روز در حال گسترش است.
پیروزی های مکرر جریان های مذهبی در کشورهای عربی و نیز توجه روزافزون مسلمانان به دریای بی کران معارف اهل بیت، نمونه بارز این امر می باشد.(نوروزی، ١٣٨٥: ٩٧)
گسترش ارزش های آمریکایی و حذف مخالفان در طرح خاورمیانه بزرگ نیز بازتاب روشنی دارد. در واقع استحاله ارزش های اسلامی به عنوان ارزش های غالب در منطقه خاورمیانه و نهادینه کردن ارزش های غربی در بین مردم این منطقه از اهداف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ است.
رهبران غرب به این نتیجه رسیده اند که چاره ای جز انحلال و اضمحلال این منطقه استراتژیک در فرایند توسعه ندارند و باید همه زحمات و برنامه های خود را به سرعت در این راستا گسیل بدارند تا آینده توسعه غربی هرگز با تهدید مواجه نشود. (حسینی، ١٣٨٤: ١٠٨)
نگرش اسرائیل به کشورهای اسلامی به عنوان مهم ترین عامل تهدید کننده امنیت خود را نیزمی توان بر اساس نظریه سازنده گرایی تبیین نمود. بر اساس نظریه سازنده گرایی برای فهم این که چرا دولت ها به منازعه با یکدیگر می پردازند یا اقدام به همکاری می کنند باید دید که این دولت ها چه تصوری نسبت به منافع خویش و محیطی که در آن زندگی می کنند دارند؟ این تصورات را چگونه کسب می کنند؟ چگونه این تصورات تبدیل به خط مشی های سیاسی مشخص می شود.(حاجی یوسفی،١٣٨٢: ٥٣)
اسرائیل با رویکردی امنیتی، کشورهای اسلامی و بزرگ خاورمیانه از قبیل ایران، عراق، مصر، سوریه، لبنان و...را به عنوان دیگری و دشمن خود تعریف نموده است و آمریکا نیز به عنوان متحد استراتژیک اسرائیل واجد همین نگرش به کشورهای منطقه است لذا برای حفظ امنیت اسرائیل به دنبال تغییر جغرافیای منطقه در قالب طرح خاورمیانه بزرگ هستندکه در این اثنا تروریسم تکفیری به عنوان ابزار این تغییر مطرح است.
موضوع تهدید وجودی از دیدگاه رویکردهای امنیتی خصوصا رئالیسم تهاجمی نیز قابل تجزیه و تحلیل است. می توان برای این نظریه پنج مؤلفه اساسی در نظر گرفت: اولااز دید رئالیسم تهاجمی، آنارشی بر نظام بین الملل حاکم است؛ به این معنا که هیچ دولتی نمی تواند قواعد بین المللی را بر دیگران تحمیل کند و یا کشورهای خاطی را ادب کند و مخاصمه ویژگی اصلی نظام بین الملل است. ثانیا چون دولت ها نسبت به هم دارای اطلاعات ناقص هستند نمی توانند کاملااز نیات و مقاصد هم باخبر باشند لذا نمی توانند به هم اعتماد کنند. نیات و انگیزه های خوب آن ها می تواند به سرعت تغییر کند و برعکس. بنابراین بی اعتمادی به انگیزه های بازیگران ویژگی دائمی نظام بین الملل مبتنی بر آنارشی است. ثالثا بقا، انگیزه اصلی همه کشورها در نظام بین الملل است و بعد از استقلال شرط لازم برای دستیابی به اهداف دیگر است. رابعا دولت ها کارگزاران اصلی نظام بین الملل و بازیگرانی خردورز هستند که هدف آن ها کسب قدرت برای تضمین امنیت است. نهایتا دولت ها در مورد وضعیت و موقعیت بیرونی خود استراتژیک فکر می کنند و استراتژی را انتخاب می کنند که حداکثر سود را برای آن ها به همراه داشته باشد که این به معنای کسب قدرت به زیان دیگران است. (٣٧٦-٣٣٢: ١٩٩٥,Mearsheimer)
ازمنظراین نظریه، کشورها همواره درپی دستیابی به جایگاه ممتاز در هرم توزیع قدرت و به عبارت دیگر، رسیدن به جایگاه هژمون هستند. هژمون، جایگاهی است که هیچ قدرت دیگری یارای مقابله و موازنه با آن نیست؛ قدرتی است برتر همراه با مشروعیت که مورد پذیرش دیگران هم واقع شده است. از نظر مرشایمر به دلایل ساختاری و جغرافیایی نائل شدن به مقام هژمونی جهانی امکان عملی ندارد و کشورها تنها می توانندبه هژمونی منطقه ای دست یابند. (٣٧٦-٣٣٢: ١٩٩٥,Mearsheimer)
از نظر مرشایمر مهم ترین مفهوم در رئالیسم تهاجمی معمای امنیت است. در واقع افزایش امنیت یک دولت به معنای کاهش امنیت دیگران است؛ به عبارت دیگر واحدهای سیاسی برای بقای خود با دیگر واحدهای سیاسی وارد یک بازی با حاصل جمع جبری صفر می شوند.(٧٥: ٢٠١٣,Mearsheimer) رئالیسم تهاجمی معتقد است که افزایش قدرت نسبی مهم ترین هدف سیاست خارجی دولت هاست؛ به عبارت دیگر سیستم های بین المللی قدرت های بزرگ را مجبور می کند تا قدرت نسبی خود را به این دلیل که مناسب ترین راه به حداکثر رساندن آن هاست به حداکثر برسانند. (برزگر و قاسمی، ١٣٩٢: ١٧٥)
اسرائیل کشورهای اسلامی را رقیب استراتژیک و عامل ناامنی خود می داند به همین خاطر تلاش می کند حتی المقدور از افزایش قدرت و نفوذ آن ها جلوگیری کند. اسرائیل با داشتن آسیب پذیرترین محیط امنیتی همیشه دغدغه بقا و حفظ امنیت وجودی خود را دارد.در نتیجه استراتژی اسرائیل منجر به یک سیاست نظامی تهاجمی محور شده است. در واقع اسرائیل در منطقه پر تنش خاورمیانه به دنبال افزایش قدرت و دستیابی به هژمونی منطقه ای است (برزگر و قاسمی، ١٣٩٢: ١٧٥)
بر اساس آن چه آمد می توان گفت انزوا، تضعیف و تجزیه کشورهای اسلامی از اهداف امنیتی آمریکا اسرائیل و از اهداف راهبردی طرح خاورمیانه بزرگ است. این طرح تا سال ٢٠١٥ آخرین طرح در راستای تجزیه خاورمیانه بوده است.
طرح تجزیه خاورمیانه
هرچندطرح تجزیه خاورمیانه توسط قدرت های بزرگ و با اهداف سیاسی اقتصادی سابقه طولانی دارد اما ظهور اسرائیل در خاورمیانه به عنوان یک رژیم غیر قانونی و متحد استراتژیک آمریکا و اهمیت تأمین امنیت آن به عملیاتی کردن تفکر تجزیه خاورمیانه شدت و حدت بیشتری بخشید.
تجزیه خاورمیانه بعد از شوک های نفتی دهه ١٩٧٠ در قالب طرح های گوناگون توسط اسرائیل و قدرت های جهانی حامی آن ارائه شدند. نقطه ی شروع این طرح ها نیز تلاش برای تجزیه ی لبنان بود. شروع کار، حمله ی ١٩٧٨اسرائیل به لبنان بود که با حمله ی ١٩٨٢ تقویت شد. تا کنون ٤ طرح مهم برای تجزیه خاورمیانه ارائه شده است:
طرح سایکس پیکو[1]
جنگ جهانی اول یا جنگ بزرگ فرصت طلایی را برای جنبش صهیونیزم فراهم نمود زیرا امپراطوری عثمانی به عنوان مهم ترین مانع تشکیل دولت یهودی فرو پاشید.(کیالی،١٣٦٦: ٩٩)
در مه سال ١٩١٦ دولت های انگلیس و فرانسه با انعقاد پیمان سری سایکس پیکو نقشه تقسیم بلاد عربی و منطقه آسیایی دولت عثمانی را ترسیم نمودند. در این توافق نامه که نامش را از سر مارک سایکس بریتانیایی و ژرژ پیکوی فرانسوی گرفته است فلسطین تحت سرپرستی یک گروه بین المللی قرار گرفت وسوریه، عراق، لبنان نیز میان فرانسه و بریتانیا تقسیم شدند. (گروه نویسندگان، ١٣٦٧: ٧٩)
طرح قوس بحران برنارد لوئیس[2]
پس از شوک نفتی دهه ی ١٩٧٠، ترس از ایجاد چنین اتفاقاتی، همراه با ترس از اتحاد کشورهای نفتی با شوروی و در خاورمیانه در میان دولت های ضعیف، بحثی را در میان کشورهای غربی تحت عنوان نفوذ در "قوس بحران " مطرح کرد. قوس بحران شامل مناطقی می شود که از اقیانوس هند تا شاخ آفریقا، شبه جزیره ی عربستان و ترکیه را در بر می گیرد و ایران در قلب آن قرار دارد. کشورهای غربی برای مقابله با نفوذ شوروی در منطقه ی واقع در قوس بحران، تلاش کردند نیروهای اسلام گرا را در برابر نفوذ شوروی در منطقه تقویت کنند. بر همین اساس، برنارد لوئیس یهودی و طرفدار اسرائیل طرحی را ارائه داد که براساس آن، غرب باید از خودمختاری گروه هایی مانند کردها، ارمنی ها، مارونی های لبنان، قبطی های اتیوپی و ترک های آذربایجان حمایت کند. (فتاحی منش ١٣٩٣: بی جا)
این طرح در راستای برتری اسرائیل در منطقه و غلبه بر اعراب، به دنبال بالکانیزه کردن خاورمیانه است. به همین دلیل، با فروپاشی شوروی و از بین رفتن خطر کمونیسم، طرح لوئیس هم چنان در دستور کار مقامات آمریکایی و اسرائیلی قرار دارد.
طرح اودد یانون
در ١٩٨٢ اوددیانون که وابسته به وزارت امور خارجه ی اسرائیل بود، مقاله ای برای سازمان جهانی صهیونیسم با عنوان "استراتژی اسرائیل برای دهه ١٩٨٠" نوشت که برای بقای اسرائیل باید دو هدف اصلی را دنبال کرد:١- تشکیل یک قدرت امپریالیستی منطقه ای ٢- تجزیه ی کشورهای منطقه به کشورهای کوچک تر و قابل کنترل تر(١٩٨٢,Yinon)
یانون در این مقاله تجزیه ی عراق و سوریه را به عنوان گام اول برای تجزیه ی کل منطقه خاورمیانه به کشورهای کوچک تر و قابل کنترل تر مطرح می کند. در این طرح تجزیه ی عراق و سوریه به مناطق قومی و مذهبی، مانند آن چه در لبنان است، ازاهداف اولیه ی اسرائیل در جبهه ی شرقی معرفی می شود. وجود منابع سرشار نفت در عراق از یک طرف و چندپارگی قومی-مذهبی آن از طرف دیگر، این کشور را به هدف مناسبی برای اسرائیل تبدیل کرده است. تجزیه ی این کشور برای سیاست آمریکا در قبال سوریه نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
یانون می گوید در کوتاه مدت قدرت عراق یک تهدید جدی برای اسرائیل به حساب می آید. (١٩٨٢ ,Yinon)
طرح خاورمیانه بزرگ
طرح خاورمیانه بزرگ را می توان تا سال ٢٠١٥ آخرین طرح برای تجزیه خاورمیانه به کشورهای کوچک با زیر ساخت های ضعیف اقتصادی دانست. پروژه موسوم به خاورمیانه بزرگ بخشی از برنامه ای بزرگتر به نام « طرحی برای یک قرن جدید آمریکایی"می باشد.اگر مهم ترین اهداف آمریکا در خاورمیانه را مقابله با اسلام و تلاش برای به قدرت رساندن رژیم های سکولار، خارج ساختن کنترل عرضه و قیمت نفت از دست اوپک، تأمین امنیت اسرائیل، حفظ ثبات هژمونیک آمریکا در منطقه وانجام اصلاحات مورد نظر در خاورمیانه بدانیم همه این اهداف می توانند در سایه بی ثباتی و سپس تجزیه این منطقه به نتیجه برسند. لذا آمریکایی ها با ارائه طرح خاورمیانه بزرگ به دنبال تجزیه این منطقه هستند. آموزش، تجهیز و حمایت از تروریسم تکفیری در منطقه و ایجاد بی ثباتی درخاورمیانه می تواند زمینه تجزیه آن را فراهم سازد.
رهبران کاخ سفید وقتی در انجام مرحله اول این پروژه یعنی بر سر کار آوردن رژیم های سکولار، همسو و طرفدار غرب در خاورمیانه شکست خوردند آن گاه برای عملیاتی کردن مراحل مختلف طرح خاورمیانه بزرگ از ابزار خود ساخته ای به نام تروریسم استفاده نمودند تا در سایه بی ثباتی و نا امنی های کشورهای اسلامی ضمن تأمین امنیت اسرائیل، بستر تجزیه کشورهای بزرگ اسلامی که دارای ذخایر عظیم انرژی هستند را فراهم سازند. آن ها نقشه خاورمیانه جدید را بر اساس طرح لوئیس به شکل زیر ترسیم نموده اند:
- مصر: براساس این طرح کشور مصر به ٤ کشور کوچک تقسیم می شود:
١- سیناء وشرق دلتا که " تحت نفوذ و کنترل یهود "خواهد بود تا گامی برای تحقق رؤیای از نیل تا فرات رژیم صهیونیستی برداشته شود. ٢- کشور مسیحی به پایتختی اسکندریه ؛ این از جنوب با بنی سویف تا جنوب اسیوط و از غرب تا فیوم کشیده شده وحتی ممکن است خود شهر فیوم را نیز شامل شود. این کشور در امتداد خط بیابانی با گذر از دشت نطرون ادامه می یابد تا این منطقه را به اسکندریه مرتبط کند. ٣- کشور نوبه: که با پیوستن اراضی شمال سودان به آن به پایتختی شهر " أسوان "تشکیل می شود. کشور از نوبه صعید مصر تا شمال سودان را دربرگرفته تا کشور نوبه در منطقه صحرای بزرگ را تشکیل دهد و با کشور بربرها که از جنوب مغرب تا دریای سرخ تشکیل خواهد شد، همجوار شود ٤- مصر اسلامی به پایتختی قاهره که در واقع از بازمانده مصر تشکیل می شود و البته تحت نفوذ و سیطره اسرائیل خواهد بود. (١٩٩٥ ,Brewda)
- سودان: این کشور نیز بسان مصر باید به ٤ کشور کوچک تقسیم شود.
١- کشور نوبه که در واقع تکمیل کننده دولت نوبه مصر به پایتختی شهر أسوان است و اراضی سودان به این کشور ملحق می شوند
٢- کشور اسلامی سودان در شمال ٣- کشور مسیحی جنوب سودان ٤- کشور دارفور که توطئه ها برای جدا کردن آن از سودان به ویژه پس از جدایی جنوب سودان تشدید شده است، درحالی که یابد توجه داشت منطقه دارفور منطقه ای غنی و سرشار از اورانیوم و طلا و نفت است.
(Brewda, 1995)
- کشورهای شمال آفریقا: تجزیه لیبی، الجزایر و مغرب با هدف تشکیل سه کشور انجام خواهد شد: ١- کشور بربر که در امتداد کشور نوبه مصر و سودان خواهد بود ٢- کشور پولیساریو ٣- و مابقی اراضی برجای مانده همان کشورهای کوچک شده مغرب و الجزایر و تونس و لیبی را دربرخواهد گرفت. (١٩٩٥ ,Brewda)
- شبه جزیره عربستان و خلیج فارس: محو کویت و قطر و بحرین و پادشاهی عمان و یمن و امارات متحده عربی از نقشه به گونه ای که شبه جزیره عربستان و خلیج فارس تنها سه کشور را دربرگیرد: ١- کشور شیعی احساء که کویت و امارات و قطر و عمان و بحرین را دربرمی گیرد ٢- کشور سنی نجد ٣- کشور سنی حجاز.
- عراق: از تجزیه این کشور ٣ کشور کوچک تشکیل خواهد شد: ١- کشور شیعی در جنوب که حوالی بصره تشکیل می شود ٢- کشور سنی در مرکز عراق که حوالی بغداد تشکیل می شود. ٣- کشور کردستان در شمال و شمال شرقی عراق که حوالی شهر کردنشین موصل تشکیل می شود و بخش هایی از مناطق کرد نشین ایران و سوریه و ترکیه و اتحاد شوروی سابق را دربرمی گیرد.. ١٩٩٥ ,Brewda)
در این جا لازم است، به یک نکته مهم اشاره کرد، مجلس سنای آمریکا در ٢٠٠٧/٩/٢٩، به شرطی با عقب نشینی نیروهای آمریکایی از عراق موافقت کرد که بغداد با تشکیل سه کشور که در سطور بالا به آن ها اشاره شد، موافقت کند و از مسعود بارزانی خواست برای تعیین سرنوشت منطقه کردستان به پایتختی شهر نفت خیز کرکوک در این منطقه همه پرسی برگزار کند و معروف است که فرمان پریمر و متحدانش در عراق خواستار تشکیل ایالت هایی خودمختار در عراق برپایه ای طایفه ای بودند که سه ایالت شیعیان در جنوب و سنی ها در مرکز و کردها در شمال را دربرمی گیرد.(کاظمی،١٣٩٠)
- سوریه: برپایه اصول و مبادی مذهبی و عرقی و نژادی سوریه به ٤ کشور کوچک تقسیم شود: ١ - کشور علوی شیعیان در امتداد سواحل ٢- کشور سنی ها در منطقۀ حلب ٣- کشور سنی ها در دمشق ٤- کشور دروزی ها در جولان و لبنان. این کشور از اراضی جنوب سوریه و شرق اردن و اراضی لبنان تشکیل می شود.
- لبنان: از تقسیم لبنان ٨ کشور کوچک نژادی و مذهبی به شرح زیر بدست می آید:
١- کشورسنی درشمال به پایتختی طرابلس ٢- کشور مارونی در شمال به پایتختی جونیه ٣- کشور علوی دشت بقاع به پایتختی بعلبک که تحت نفوذ سوریه شرق لبنان قرار خواهد داشت ٤- کشور بین المللی بیروت ٥- کشور فلسطینی اطراف صیدا تا رود لیتانی که سازمان آزادی بخش فلسطین بر آن حاکم خواهد بود٦- کشور کتائبی ها در جنوب که مسیحیان و یک و نیم میلیون نفر از شیعیان لبنان را دربرمی گیرد ٧- کشور دروزی ها که از بخش هایی از اراضی لبنان و سوریه و فلسطینی اشغالی تشکیل خواهد شد ٨- کشور مسیحی که تحت نفوذ اسرائیل خواهد بود.(١٩٩٥ ,Brewda)
- ایران و پاکستان و افغانستان: این سه کشور باید به ١٠ کشور کوچک و تضعیف شده نژادی تقسیم شود:
١- کردستان ٢- آذربایجان ٣- ترکستان ٤-عربستان ٥- ایرانستان (از مابقی ایران پس از تقسیم تشکیل خواهد شد) ٦-بوخونستان
٧- بلوچستان ٨- افغانستان (از ما بقی افغانستان پس از تقسیم تشکیل خواهد شد) ٩- پاکستان (از ما بقی پاکستان پس از تقسیم تشکیل خواهد شد) ١٠- کشمیر
جدا کردن بخشی از اراضی ترکیه والحاق آن به کشور کردستان عراق، محو اردن و اعطای آن به تشکیلات خودگردان فلسطینی، محو کامل موجودیت کشور یمن چه شمال و چه جنوب و الحاق آن به کشور حجاز و محو کامل کشور و ملت فلسطین نیز در راستای تکمیل نقشه تجزیه کامل خاورمیانه صورت می گیرد.(١٩٩٥ ,Brewda)
آمریکا،انگلیس و صهیونیزم با طراحی یک نقشه نظامی در راه بی ثباتی، تضعیف و سپس تجزیه کشورهای خاورمیانه گام بر میدارند.
در واقع نقشه نظامی برای تغییر و تجزیه خاورمیانه در دو بخش عملیاتی شده است. در بخش اول آمریکا و اسرائیل در یک تقسیم کار عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین اشغالی را مورد حمله قرار دادند و در بخش دوم تروریسم تکفیری را به عنوان عامل اصلی بی ثبات سازی خاورمیانه وارد عمل ساختند. در هر دو بخش جبهه مقاومت حامی ایران هدف اصلی آن ها بوده است.
بخش اول نقشه راه نظامی در خاورمیانه با رویکرد تقابل مستقیم
اشغال کشور عراق
مهم ترین هدف آمریکا از اشغال عراق در کنار اهمیت منابع نفتی و گازی عراق و مهار جنبش های اسلامی، حمایت از رژیم صهیونیستی بود. با توجه به نفوذ لابی های صهیونیستی در آمریکا و قدرت رسانه ای این رژیم در مدیریت افکار عمومی جهان می توان گفت یکی از عوامل مهم در حمله آمریکا به عراق حمایت از آرمان های رژیم صهیونیستی بود.
در میان کشورهای قدرتمند منطقه، عراق نزدیکترین کشور به اسرائیل است، به ویژه که رود فرات یکی از مرزهای مورد نظر إسرائیل در آن قرار دارد (مرزهای اسرائیل به ادعای خودشان از نیل تا فرات است) از طرف دیگرعراق یکی از کشورهای مهم منطقه که در طول جنگ ایران و عراق خود را به انبار عظیمی ازمهمات تبدیل ساخته بود. علاوه بر این عراق دارای کارشناسان تسلیحاتی مجربی است که توانایی تولیدات این سلاح ها را دارند و این دو، خطر بالقوه ای برای اسرائیل محسوب می شدند. (www. yjc.ir//http:)
اشغال افغانستان
افغانستان به عنوان کشوری که منابع طبیعی و معدنی مهم و موقعیت ژئوپلیتیک و استراتژیک مهمی ندارد بعد از حادثه تروریستی ١١ سپتامبر مورد حمله آمریکا و متحدینش قرار گرفت. دلیل اولیه این حمله نسبت دادن این حملات تروریستی به بن لادن رهبرالقاعده و عدم تحویل وی از طرف طالبان به آمریکا بود. اما آمریکا با اشغال افغانستان علاوه بر این که به دنبال ایجاد مانع بر سر راه نزدیک شدن کشورهای آسیای میانه به روسیه و چین بود در برنامه دراز مدت خود برای تسلط بر افغانستان و روی کار آمدن یک حکومت طرفدار یا وابسته به خود در این کشور به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی خود در افغانستان و کشورهای آسیای میانه بودند تا با ایجاد حکومت مورد نظر خود در افغانستان بتوانند ایران و روسیه را زیر نظر قرار دهند و یک پایگاه نظامی در شرق ایران تأسیس کنند (طلوعی، ١٣٨٠: ٩٩)
روشن است که موقعیت سوق الجیشی افغانستان، به عنوان دالان آسیای مرکزی، کنترل چین، روسیه و ایران از عوامل اصلی حضور آمریکا در منطقه است و مانع از نزدیک شدن قدرت های آینده جهان مثل چین و روسیه، تبدیل شدن آن ها به یک ابرقدرت و پیوند یا نزدیکی آن ها با ایران، به عنوان مرکز سوق الجیشی منطقه خاورمیانه، می شود.این موارد از از اهداف اصلی نظم نوین جهانی آمریکا و سلطه بر جهان آینده است. (فضلی نژاد، ١٣٩٣) بنابر آن چه آمد می توان گفت کنترل ایران به عنوان قلب جبهه مقاومت یکی از مهم ترین اهداف اشغال افغانستان بود.
تجاوز به لبنان
هر چند از سال ١٩٤٨ که رژیم صهیونیستی موجودیت یافت تا کنون لبنان بارها و بارها مورد تجاوز اسرائیل قرار گرفته است اما می توان از جنگ ٣٣ روزه به عنوان بخش مهمی از نقشه راه نظامی غرب و اسرائیل با همراهی برخی کشورهای عربی برای بی ثباتی و تضعیف جبهه مقاومت نام برد.
جنگ ٣٣ روزه بر اساس یک نقشه جامع که توسط آمریکا، انگلیس، فرانسه، رژیم صهیونیستی، مصر، اردن، عربستان و احزاب شاخص طیف ١٤ مارس لبنان طراحی شده بود، به اجرا درآمد و پس از٣٣ روز جنگ و جنایات متعدد رژیم صهیونیستی با قطعنامه ١٧٠١ شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ١٤ اوت ٢٠٠٦ پایان یافت. (کریمی، ١٣٩٣)لبنان به خاطر هم مرز بودن و تقابل با اسرائیل، حضور حزب الله، گسترش قلمرو ژئوپولیتیکی شیعیان در آن و حمایت ایران و سوریه از حزب الله از اهمیت بالایی در جبهه مقاومت برخوردار است.
شیعیان لبنان که در دو منطقه مجزا از هم زندگی می کنند و در حال حاضر نزدیک به ٣٢ درصد از کل جمعیت تقریبا ٤ میلیونی این کشور را تشکیل می دهند، از ابتدای دهه ١٩٧٥ تا آغاز جنگ داخلی ١٩٦٠ به شدت دگرگون شده اند (توال، ١٣٨٢: ١٦٣)
با عنایت به عناصر مهم ژئوپلیتیکی، از جمله گسترش حوزه نفوذ، وحدت، سیاست، حکومت، امنیت و بازدارندگی می توان به واقعیت گسترش و تثبیت وزن و قلمرو ژئوپلیتیکی حزب الله و یا شیعیان پی برد. گسترش قلمرو ژئوپولیتیکی شیعیان در لبنان از حمله اسرائیل به لبنان در ژوئن ١٩٨٢ آغاز شد و تا آغاز جنگ ٣٣ روزه تداوم داشت. حوادث و وقایع دوران جنگ و پس از آن، حکایت از گسترش بی سابقه و نفوذ حزب الله در داخل و خارج از لبنان می کند.حمایت اهل تسنن و مسیحیان لبنان در جریان جنگ و پس از آن از حزب الله و تظاهرات یک و نیم میلیونی و بی سابقه که همه طوایف لبنانی به دعوت حزب الله در آن شرکت کرده بودند، نشان دهنده ی تعمق نفوذ این حزب در جامعه ی لبنانی و ورود شیعیان این کشوربه دوران جدید ژئوپلیتیکی است. (تلاشان، ١٣٨٩)
جنگ ٣٣ روزه و پیروزی حزب الله نتایج مهمی را به دنبال داشت که باعث شد تا اسرائیل شکنندگی امنیت خود رابیش ازبیش احساس کند:
١- پایان افسانه شکست ناپذیری اسرائیل
٢- افزایش نفوذ و قدرت سیاسی حزب الله در لبنان
٣- ناکارآمد بودن گنبد آهنین اسرائیل در برابر قدرت موشکی حزب الله
٤- پیروزی ایران در برابر آمریکا در جنگ نیابتی ٣٣ روزه (حزب الله به نیابت از ایران و اسرائیل به نیابت از آمریکا- می جنگید)
٥- افزایش روحیه و اعتماد به نفس سایر گروه های مقاومت از جمله حماس و جهاد اسلامی
٦- مشخص شدن پاشنه آشیل اسرائیل و فراهم شدن زمینه شکست های بعدی اسرائیل در جنگ ٨ روزه و ٥١ روزه غزه
با توجه به قدرت و نفوذ حزب الله در لبنان و مشکلات امنیتی که توسط لبنان برای اسرائیل ایجاد شده است این رژیم تلاش می کند با حمایت از گروهک داعش دامنه نا امنی را به لبنان بکشاند تا از یک طرف با گشودن جبهه دیگری علیه حزب الله توان و نیروی حزب الله را تضعیف نماید.از طرف دیگر با ایجاد نا امنی و بی ثباتی سیاسی در لبنان زمینه های تضعیف دولت مرکزی و نهایتا تقسیم و تجزیه لبنان را فراهم کند.
بخش دوم نقشه راه نظامی با رویکرد تقابل غیر مستقیم و محوریت تروریسم تکفیری
در این مرحله آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در یک طرح جدید به این نتیجه رسیدند که به جای تقابل مستقیم با کشورهای اسلامی حاضر در منطقه خاورمیانه که می توانند امنیت اسرائیل را به خطر بیندازند یک گروهک افراطی اسلامی را تجهیز کنند تا جامعه اسلامی از درون تضعیف شود و نیرو و قدرت مسلمانان صرف تقابل باهم شود. طرح مذکور هم در اسناد افشا شده توسط اسنودن[3] موجود است و هم هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود با عنوان "گزینه های دشوار" بر این واقعیت صحه می گذارد. منافع هم پوشان آمریکا و اسرائیل با تروریسم تکفیری باعث شده است تا آن ها با هم در یک جبهه قرار گیرند. این منافع باعث شده است تا اسرائیل در یک ائتلاف استراتژیک با تروریسم تکفیری به دنبال عملیاتی نمودن مهم ترین مرحله طرح خاورمیانه جدید یعنی تجزیه کشورهای بزرگ خاورمیانه باشد. سه مؤلفه مهم باعث شده است تا این ائتلاف تجزیه طلبانه شکل گیرد:
ماهیت گروه های تکفیری
برخلاف ادعای رهبران این گروهها و حامیان بیرونی آن ها، نباید گروههای تکفیری را گروههایی با ماهیت مذهبی و اسلامی تصور کرد. بلکه فعالیت و اقدامات چنین گروههایی به خصوص در جریان تحولات چند سال اخیر سوریه و عراق نشان میدهد گروههای تکفیری مانند داعش، جبهه النصره و... با ادعاها و شعارهای اسلامی از اساس گروههایی سیاسی با هدف سرنگونی دولتهای منطقه و تغییر موازنه منطقه ای هستند؛ هرچند برداشت خاصی نیز از اسلام دارند و این موضوع را بیشتر به نمایش گذاشته اند. چنین ماهیت و اهدافی باعث شده است اولویت مبارزات آن ها نه رژیم صهیونیستی بلکه دولتهای منطقه باشد و هدف کسب قدرت را در کشورهای دچار بحران کنونی تعقیب کنند. هرچند که مستندات قابل توجهی در مورد نقش آمریکا و دیگر کشورهای حامی رژیم صهیونیستی در پیدایش گروه تروریستی داعش وجوددارد. (wanacenter.ir//http:)
شیعه هراسی
قدرت گیری شیعیان در عراق وپیروزی حزب الله در جنگ ٣٣ روزه هم باعث تبدیل شدن حزب الله به یک بازیگر مهم منطقه ای شد و به افسانه شکست ناپذیری اسرائیل پایان داد و هم به افزایش نقش و قدرت منطقه ای ایران منجر شد. این مهم باعث شد تا برخی کشورهای عربی منطقه با هراس از افزایش نقش و نفوذ منطقه ای ایران از شکل گیری یک هلال شیعی به رهبری ایران سخن بگویند و برای مقابله با این هلال به سمت اسرائیل متمایل شوند.
هدف از این توطئه آشکار عبارت است از معرفی یک هلال ژئوپولیتیک که از ایران و به رهبری ایرانیان آغاز می شود، عراق و سوریه را در بر می گیرد و به حزب الله در لبنان و حماس در فلسطین پایان می یابد.این مجموعه تخیلی که توطئه گران شکل جغرافیایی آن را هلال مانند فرض و ترسیم کرده اندو به گفته ملک عبدالله پادشاه اردن بزرگ ترین منابع سوختی جهان از تنگه هرمز تا دریای خزر را در اختیار دارد می خواهد از راه گسترش عملیاتی مانند عملیات حماس و حزب الله بر جهان اسلام برتری یافته و اسرائیل را نابود کند.ا(مجتهد زاده، ١٣٨٥) طرف دیگر وجه مشترک تمام گروه های تکفیری از خوارج در صدر اسلام تا داعش در عصر حاضر دشمنی ایدئولوژیک با تشیع و ولایت حضرت علی (ع) است. بنابراین مثلث آمریکا، اسرائیل و داعش از قدرت یابی شیعیان به هراس افتاده اند و تقابل با شیعیان به عنوان دشمن مشترکشان آن ها را واجد منافع هم پوشان نموده است.
نگاهی کلی به سراسر منطقه خاورمیانه نشان می دهد که اسلام گرایان تندرو و افراطی سنی در قالب تکفیری ها و القاعده در حال تشکیل یک هلال سنی و سلفی در برابر هلال شیعی هستند. این جریان از سوریه آغاز شده و درحال گسترش به لبنان و عراق است که اصلی ترین نقطه های تشکیل دهنده هلال شیعی با محوریت ایران هستند. عربستان برای توجیه حمایت های خود از گروه های تروریستی و افراطی در عراق، سوریه و لبنان همواره این بهانه را مطرح می کند که جمهوری اسلامی ایران در پی ایجاد هلال شیعی درمنطقه است و عربستان نیز به عنوان مدافع حقوق مسلمانان اهل تسنن با تجهیز گروه های ضدشیعی در پی مقابله با تشکیل این هلال موهوم است. ریاض در حالی این ادعاها را مطرح می کند که خود به روش های مختلف سعی دارد تا دامنه حاکمیت فکری و سیاسی خود را نه تنها در کشورهای همسایه بلکه در جنوب آسیا و در جزایر اقیانوس هند نیز گسترش دهد.(فلاحی،١٣٩٣: ٨٦)
ایده دولت جهانی
آن چه صهیونیست ها به عنوان زمینه مذهبی اقدامات و رویکردهای خود ذکر می کنند، اسطوره ای به نام " سرزمین موعود " است که بر اساس آن، مدعی حق خود بر سرزمین های عربی هستند و ادعا می کنند هر کس به مخالفت با این ایده بپردازد، مورد غضب خداوند واقع خواهد شد که این سرزمین را به ابراهیم و فرزندانش وعده داده است. این ایده سرزمین موعود، مشابه همان ایده ای است که اکنون از سوی گروه داعش به عنوان « خلافت اسلامی » مطرح می شود که سرزمین های مشخصی را شامل می شود؛ بنابراین، می توان گفت بنیادگرایی افراطی یهودی دقیقا با افراط گرایی جهادی سلفی انطباق پیدا می کند. معتقدین به هر دو این ایده ها نیز بر حق خود برای پاکسازی قومی و مذهبی هر کسی که مخالفشان باشد،تأکید می کنند.(روزنامه السفیر، ١٣٩٣)
اشتراک منافع آمریکا،تکفیری ها و اسرائیل باعث شده است تا آن ها موجودیت جبهه مقاومت را هدف قرار بدهند؛ به عبارت دیگر در شرایط کنونی جبهه مقاومت هم به عنوان دشمن مشترک آن ها مطرح است و هم تضعیف آن می تواند مهم ترین گام در مسیر تجزیه خاورمیانه و عملیاتی شدن طرح خاورمیانه بزرگ باشد. بی ثبات سازی و تجزیه سوریه و و عراق توسط داعش در راستای تضعیف جبهه مقاومت و عملیاتی نمودن طرح خاورمیانه بزرگ صورت می گیرد.
بی ثباتی و تجزیه سوریه
سوریه از جمله کشورهایی است که تقابل و کنش سه عامل جغرافیا، قدرت و سیاست موجب شکل گیری نوعی رقابت بین المللی برای تأ ثیرگذاری و مدیریت حوادث داخلی این کشور شده است. مهم ترین عارضه ژئوپولیتیک این کشور نیز این است که در جوار مرزهای فلسطین اشغالی یعنی قلب خاورمیانه و کانون معادلات چند مجهولی این منطقه واقع شده است. سوریه اصطلاحا در جبهه مقاومت قرار دارد. این بدان معنی است که از گروه های جهادی فلسطین، مخصوصا حماس و جهاد اسلامی فلسطین و همچنین حزب الله لبنان در برابر اسرائیل حمایت مادی و معنوی می کند (نیکویی و بهمنش، ١٣٩١: ١٠٤-١٠٣)
از سال ١٩٧٣ تا کنون آمریکا توانسته است کشورهای عربی به غیر از سوریه را به صلح و حل اختلافات، به رسمیت شناختن اسرائیل و تعمیق روابط ترغیب نماید و آنان را به موضع انفعال بکشاند. سوریه ٢١٨٠ کیلومتر از خاک خود را که در٣٠ کیلومتری دمشق است در اشغال اسرائیل می ببیند؛ سرزمینی که ٦٠ درصد آب اسرائیل و همچنین امنیت این رژیم را تأمین می کند. کما این که تل آویو عمق استراتژیک نداشته و جولان به دلیل بلند بودن این عمق را تأمین می کند. دولت سوریه سعی می کند خاک کشورش را با استفاده از دیگر اهرم های قدرت آزاد کند؛حمایت از مبارزین فلسطین در کنار ایدئولوژی،قوم گرایی عربی حزب بعث حاکم در سوریه، حضور در لبنان و حمایت از مبارزان ضد اسرائیلی و تلاش برای حفظ جبهه پایداری هر کدام بخشی از این تلاش هاست. (نیکویی و بهمنش، ١٣٩١: ١٠٩)
آمریکا در سوریه به دنبال آن است تا به نفع اسرائیل توازن ژئوپولیتیکی ایجاد نماید. یعنی بین سوریه و رقبای دیگرش برابری نسبی و ژئوپولیتیکی برقرار کند.(حافظ نیا، ١٣٩٠: ١١٩)در این راستا پروژه های ائتلاف سازی به نفع اسرائیل و امنیت آن از جمله استراتژی های آمریکا در چند دهه گذشته است.
نکته قابل توجه دیگر این است که منازعات اعراب و اسرائیل مربوط به پنج موضوع اصلی بیت المقدس، مرزها، امور مربوط به شهرک ها، آوارگان فلسطینی و منابع آبی مشترک است که به جز بیت المقدس، دیگر موضوعات از مناقشات اصلی سوریه واسرائیل هستند. (موسوی، 1388: 2).
با توجه مطالب مذکور می توان گفت سوریه مهم ترین دشمن اسرائیل در منطقه است که تضعیف آن می تواند برای اسرائیل و موجودیت آن از اهمیت والایی برخوردار باشد. اگر بی ثباتی که در سایه نفوذ تروریسم تکفیری در سوریه ایجاد شده به سقوط دولت اسد منجر شود بخش مهمی از اهداف اسرائیل محقق می شود و اگر هم دولت بشار اسد ساقط نشود یک سوریه ضعیف شده و ناتوان نیز می تواند اهداف اسرائیل را تأمین کند. اسرائیل در راستای ایجاد بی ثباتی در سوریه و نهایتا فراهم نمودن شرایط تجزیه آن با تروریسم تکفیری علیه سوریه همراه شده است.
در نتیجه پس از نزدیک به سه سال جنگ خونین و جدال قومی و مذهبی، سوریه به سه منطقه مشخص تقسیم شده که هرکدام پرچم و نیروهای امنیتی خود را دارند. این سه منطقه عبارتند از: کریدوری از جنوب که از دمشق، حمص و حما می گذرد و به ساحل مدیترانه در شمال می رسد. این منطقه در کنترل علوی هاست، بخش دیگر در کردستان کوچک در شمال است و بخش تحت کنترل سنی ها نیز در مرکز سوریه قرار دارد. (رابین رایت، ١٣٩٢)
بی ثبات سازی و تجزیه عراق
دو ویژگی عراق باعث شده است تا به عنوان مرکزی برای تجزیه خاورمیانه مطرح باشد:
جغرافیای امنیتی عراق
این کشور در مرکز خاورمیانه قرار دارد با وجود این که برخی از پژوهشگران با رویکردی صرفا فرهنگی ایدئولوژیک، مرزهای خاورمیانه را تا سواحل اطلس امتداد داده اند، اما به باور بیشتر آن ها خاورمیانه شامل ایران، ترکیه، اسرائیل، کشورهای عربی جنوب شرق آسیا به همراه مصر می باشد، لذا موقعیت جغرافیایی عراق به گونه ای است که در مرکز این مجموعه واقع شده است که این چنین موقعیتی موجب می شود که این کشور دسترسی بیشتری به اقصی نقاط منطقه داشته باشد. به طور مثال در صورت اتخاذ سیاست های ماجراجویانه، این کشور قادر خواهد بود کل منطقه را نا امن سازد -چه اینکه صدام به ایران در شرق خاورمیانه، کویت و عربستان در جنوب و اسرائیل در غرب منطقه حمله برد- و به همان دلیل، ظهور بحران های امنیتی در این کشور می تواند به کل منطقه نیز سرایت کند. بدین ترتیب، چنان چه پروسه سیاسی امنیتی خاصی در این کشور ظهور کند(مثل نبردهای قومی و فرقه ای) امکان دارد به کل منطقه خاورمیانه تسری یابد(دیلمی معزی، ١٣٨٧: 4).
بافت جمعیتی عراق
این کشور دارای ترکیب جمعیتی نامتجانسی است. است. به لحاظ نژادی، اعراب با ٧٥ تا ٨٠ درصد، کردها با ١٥ تا ٢٠درصد، آشوریان، ترکمن ها و دیگر نژادهای نیز درصد بقیه را شامل می شوند. از سوی دیگر، به لحاظ مذهبی ٩٧ درصد آن ها را مسلمانان (٦٠ تا ٦٥ درصد شیعه و ٣٢ تا ٣٧ درصد سنی) و ٣ درصد را مسیحیان و دیگر مذاهب، تشکیل می دهند. همین طور، زبان عربی و کردی، زبان های رسمی، و آرامی (آرامی جدید آشوریان) حتی ارمنی و فارسی نیز در این کشور تکلم می شوند. این چنین تنوعی آثار خود را بر مسائل و پروسه های سیاسی امنیتی می گذارد و به طور کلی مهم ترین گروه های قومی و فرقه ای در عراق، همان شیعیان عرب، سنی های عرب و کردهای سنی هستند.
آن چه در این میان اهمیت دارد، نحوه توزیع این جمعیت نامتجانس است. جز در برخی مناطق، این اقوام و فرق در هم مخلوط نشده اند و عمدتا در نواحی به خصوصی اسکان دارند. شیعیان عرب در مرکز و جنوب، کردها در شرق، شمال و شمال غرب و سنی های عرب در قسمت شمال غرب و برخی استان های مرکزی، مثل بغداد، صلاح الدین، بصره و در نواحی جنوبی استان نینوا ساکن هستند. البته نواحی مختلط نیز دارای جمعیت زیادی نیست. بنابراین عدم تجانس جمعیتی و نیز عدم اختلاط فرقه ای و قومی، از عراق یک کشور چند ملیتی ساخته است، که با در نظر گرفتن مصنوعی بودن این کشور، چنین دموگرافی ممکن است نقش تعیین کننده ای را در سرنوشت سیاسی این کشور ایفا کند. (دیلمی معزی، ١٣٨٧: ٤)
از طرف دیگر عراق به عنوان یک چالش اساسی برای اسرائیل مطرح است. به گفته سیاستمداران صهیونیست " عراق " بزرگترین و اصلی ترین چالش استراتژیک اسرائیل محسوب می شود. به همین دلیل این کشور به عنوان محور بالکانیزه کردن خاورمیانه و جهان عرب تعیین شده است. بر اساس طرح " ینون " استراتژیست های اسرائیلی عراق را به سه بخش مستقل جدا کرده اند: دولت مستقل کردها , دولت مستقل شیعیان و دولت مستقل اهل تسنن نخستین گام برای اجرای این طرح "جنگ میان ایران و عراق " بود. (خبرگزاری تسنیم، ١٣٩٣)
ایالات متحده با سوء استفاده از قطعنامه سازمان ملل در سال ٢٠٠٣ طرح اشغال و نابودی عراق را با تجاوز به خاک این کشور آغاز نمود و برنامه از پیش تعیین شده برای" تجزیه عراق "را وارد مرحله عملیات کرد ". عملیات انجام شده " در عراق هم طرح آمریکا را برای توسعه حضور نظامی در خاورمیانه اجرا کرد و هم نقشه اسرائیل را برای برقراری دوستی با اقلیم مستقل کردستان عملیاتی نمود به علاوه این که این اقلیم از دیرباز در رؤیای استقلال بوده است. (خبرگزاری تسنیم، ١٣٩٣)
سقوط موصل به دست گروهک تروریستی تکفیری داعش و پیشروی و اشغال سریع مناطق مختلف عراق توسط آن و سکوت قدرت های بزرگ و حتی همراهی آن ها با این گروهک نشان می دهد که مانند سوریه، تروریسم تکفیری ابزار تجزیه عراق در قالب طرح خاورمیانه بزرگ است. تجزیه سوریه و عراق به عنوان دو کشور محوری در جبهه مقاومتی که در برابر اسرائیل قرار دارند می تواند ضامن امنیت اسرائیل باشد.
جاناتان مارشال، تحلیلگر آمریکایی در تأیید نقش تروریسم تکفیری در تجزیه خاورمیانه می گوید " هدف آمریکا و اسرائیل در اصل بالکانیزه کردن منطقه و کاهش نفوذ ایران است. در واقع داعش محصول تولیدی آمریکا به هدف نبرد نرم با ایران و علیه دولت بشار اسد است که در بدو تولد از سوی آمریکا تعالیم نظامی را دید و از سوی سازمان سیا و وزرات خارجه آمریکا و از طریق مسیر فرعی لیبی تجهیز شد."(وترن نیوز، ٢٠١٤)
نتیجه گیری
با توجه به مطالب مطروحه در این پژوهش و تجزیه و تحلیل می توان گفت در طرح خاورمیانه جدید یک رابطه دیالکتیکی بین تأمین امنیت اسرائیل و تجزیه خاورمیانه وجود دارد؛ به عبارت دیگر تأمین امنیت اسرائیل در گرو تضعیف و تجزیه کشورهای مهم منطقه خاورمیانه است که آمریکا و اسرائیل به دنبال آن هستند. اگر تروریسم تکفیری بتواند با همراهی قدرت های فرا منطقه ای و مساعدت های اسرائیل دوام پیدا کند و باعث تضعیف و فرسایش قدرت های بزرگ منطقه ای شود آن گاه طرح تجزیه یک خاورمیانه ضعیف و بی ثبات می تواند به راحتی عملیاتی شود.همراهی اسرائیل با تروریسم تکفیری نیز در راستای امنیت زایی برای این رژیم صورت می گیرد. طبعا یک سوریه ضعیف، یک عراق اشغال شده و یک لبنان بی ثبات نمی توانند دیگر مانعی بر سر راه موجودیت اسرائیل باشند.از طرف دیگر نا آرامی های سیاسی در مصر،یمن، بحرین، لیبی وسایر کشورهای اسلامی باعث می شود تا این کشورها بخش اعظم توان خود را صرف مشکلات داخلی نمایند و دیگر توان برخورد با مسائل خارجی را نداشته باشند. نکته اساسی و قابل توجه دیگر این است که خطر تجزیه ای که در سایه تروریسم تکفیری ایجاد شده است بیشتر دامن کشورهایی را گرفته است که در جبهه مقاومت حامی ایران قرار دارند و بخش عظیمی از توان نظامی، سیاسی و امنیتی ایران نیز صرف حفظ این کشورها به لحاظ سیاسی و ارضی می شود و جمهوری اسلامی نیز در این اثنا دچار فرسایش توان و نیرو می شود چیزی که اسرائیل سخت به دنبال آن است. اما اگر به واسطه مقاومت این کشورها تروریسم تکفیری نتواند موفق شود مطمئنا یک خاورمیانه جدیدتر و با محوریت ایران و جبهه مقاومت شکل خواهد گرفت که امنیت و بقای اسرائیل را بیش از بیش به خطر خواهد انداخت؛ کابوسی که رهبران اسرائیل از ترس محقق شدن آن در تمام عرصه ها تروریسم تکفیری را حمایت می کنند.
منابع و مراجع
[١] برزگر و قاسمی،١٣٩٢،"استراتژی تهدید وجودی اسرائیل وامنیت ملی ایران "، فصلنامه روابط خارجی،- (١)٥
[٢] تلاشان، حسین، ١٣٩٣، "ژئوپلیتیک شیعه در لبنان "، اخبار شیعیان، شماره ٥٧
[٣] توال، فرانسوا، ١٣٨٢، ژئوپلیتیک شیعه، ترجمه: کتایون باصر، تهران: انتشارات ویستار
[٤] حاجی یوسفی،امیر محمد،١٣٨٢،" تنش در مناسبات آمریکا و عربستان پس از یازدهم سپتامبر: پیامدها برای ایران "، ماهنامه برداشت اول
[٥] حسینی، سید ابراهیم، ١٣٨٤،"حق کشورهای در حال توسعه "، ماهنامه معرفت، شماره ٩٣
[٦] خبرگزاری تسنیم، ١٣٩٣،" تجزیه عراق؛ نخستین مرحله طرح صهیونیستی"از نیل تا فرات " قابل دسترس در:
http: //www. tasnimnews.com 1393/4/31
[٧] حافظ نیا،محمد رضا،١٣٩٠، اصول و مفاهیم ژئوپولیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی
[٨] دیلمی معزی، امین، ١٣٨٧،" امریکا و بازنگری در مرزهای خاورمیانه "، مجله: پگاه حوزه، شماره ٢٣٦
[٩] روزنامه السفیر،١٣٩٣،"اشتراکان تأمل برانگیزی که میان داعش و رژیم صهیونیستی وجود دارد" قابل دسترس در:
www. tabnak. ir١٣٩٣٣٧//http: /
[١٠] طلوعی،محمود،١٣٨٠، روزی که جهان دگرگون شد. تهران، انتشارات دستان
[١١] "طرح آمریکا و اسرائیل برای بالکانیزه کردن خاورمیانه / تجزیه عراق؛ نخستین مرحله طرح صهیونیستی از نیل تا فرات "، قابل دسترس در:١٣٩٣٤٢١/www.yjc.ir//http:
[١٢] فضلی نژاد،سیف الله، ١٣٩٣، "دلایل حضور آمریکا در افغانستان "قابل دسترس درorg/foreinpolicy
[١٣] فلاحی،سارا،١٣٩٣،"عربستان و حمایت از تروریسم تکفیری؛چرایی و چگونگی."،ماهنامه ثاقب، شماره ١٦و ١٧
[١٤] فتاحی منش، مریم، ١٣٩٣،"بررسی طرح های تجزیه ی کشورهای غرب آسیا"، قابل دسترس در-:
http://www.borhan.ir
[١٥] کاظمی،حمیدرضا،١٣٩٠، "نقشه جدید خاورمیانه "،قابل دسترس درarabpolicy.blogfa.com//http:
[١٦] کیالی،عبدالوهاب، ١٣٦٦، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه صمد جواهر کلام، تهران: امیرکبیر
[١٧] کریمی،محمود،١٣٩٣،"جنگ ٣٣ روزه "قابل دسترس در: www.rasekhoon.ne
[١٨] گروه نویسندگان، ١٣٦٧،تاریخ معاصر کشورهای عربی،ترجمه محمد حسین روحانی،تهران: توس
[١٩] موسوی،سیدحسین، ١٣٨٨،"بلندی های جولان و امنیت رژیم صهیونیستی"، فصلنامه مطالعات راهبردی،(٢)١٢، شماره مسلسل ٤٤
[٢٠] مجتهد زاده، پیروز،١٣٨٥، گفتگو با ایسنا، ٦مرداد
[٢١] نوروزی،حسن، ١٣٨٥،"از خاورمیانه بزرگ تا خاورمیانه اسلامی"،معرفت، شماره ١٠٢
[٢٢] نیاکویی،امیر و حسین بهمنش، ١٣٩١،"بازیگران معارض در بحران سوریه؛ اهداف و رویکردها"(٤)٤
[٢٣] هدف آمریکا و اسرائیل از داعش بالکانیزه کردن منطقه است "،١٣٩٣، وترن نیوز به نقل ازwww.farsnews.com:
[24] Brewda.Joseph.1995.setting the Arc of Crisis,oflame.EIR.volume 22,Number 24
[25 ] Mearsheimer, John J. (1995) 'The False Promise of Institutional Institutions ', in Michael E. Brown, Sean M. Lynn-Jones and Steven E. Miller, eds, The Perils of Anarchy, Cambridge, MA: MIT Press
[26 ] Mearsheimer ,John j.(2013). "Structural Realism," in Tim Dunne, Milja Kurki, and Steve Smith, eds., International Relations Theories: Discipline and Diversity, 3rd Edition (Oxford: Oxford University Press
پی نوشت ها: