فرهنگ بازرگانی و کالاهای تولیدی
اگر ارقام ارائهشده از سوی تاریخنگار ایتالیایی جیووانی ویلانی را باور کنیم، در دهه 1330 میلادی نرخ مدرسهرفتن پسربچهها در شهر فلورانس به 83درصد رسیده بود و تقریبا یک قرن بعد، در سرشماری اموال به شکل خودتسلیمی، نرخ کلی سواد مردان شهرنشین حدود 80درصد را گواهی میدهد (نرخی که برای مثال انگلستان تا اواخر قرن نوزدهم به آن دستنیافت). در محیط فلورانس، پیش از اینکه رواج انسانگرایی (اومانیسم)، آموزش دوران کودکی را در اواخر قرن پانزدهم متحول کند، سواد یعنی آشنایی با اصول خواندن و نوشتن به زبان بومی توسکانی و بهتبع آن آموزش حساب برای فعالیتهای تجاری ضروری بود، پس تعجبی نداشت که خواندن و نوشتن و حسابکردن با همدیگر پایههای دوگانه یک فرهنگ تجاری پررونق بودند و گواه آنهم آثار مکتوب فراوان بهجا مانده از بازرگانان اولیه رنسانس بود- مردانی مانند خود ویلانی که عامل (کارگزار تجاری) بانک پریوزی در شهر بروژ (واقع در شمالغربی بلژیک) در جوانی در دهه اول قرن چهاردهم بود- و بهواسطه انبوه سوابق کسبوکاری که از هموطنان آنها بر جا ماندهاست؛ تقریبا 2500 دفتر حسابداری از قرن سیزدهم تا پانزدهم که در آرشیوهای فلورانس و شهر مجاور آن پراتو موجود است و بیشتر از مجموع بقیه ایتالیا و اروپا میشود. البته این دفاتر باقیمانده، فقط بخشی از کل دفاتر تهیهشده در آن زمان بودند؛ در فرآیند طرح دعوی ورشکستگی شرکت عظیم خانواده سرشناس آتچایوئولی در سال1343، به چیزی حدود 1500 دفاتر حسابداری شرکت ارجاع دادهشده بود.
بازرگانان، دوباره بهویژه در توسکانی، با توجه به فرهنگی که از آن ریشه گرفته بودند، تعجبآور نیست که «تمایل شدیدی به نوشتن» داشتند. کریستین بک (1967) در پژوهش اولیه مهمی درباره این «تاجر-نویسندگان»، نشان داد نوشتههای این تجار پیشا انسانگرایانه از جنبه عمومی چقدر ظرفیت داشت تا از آنها کتابهای پند و اندرز، مجموعه داستانهای کوتاه (رمان)، وقایعنگاریهای خانوادگی و تاریخ تجار تولید شود، با اینوجود همه این ژانرها حول یک پدیده اصلی و گستردهتر میچرخیدند و آن رسم نگهداری دفاتر یادداشت شخصی توسط بازرگانان بود که معمولا بهترتیب زمانی ثبت میشدند. سوابق بنیادین و نمادین از «علم اقتصاد» اولیه و بهمعنای خالص و پیشامدرن آن که تدبیر منزل یا اموال (از واژه یونانی oikos، بهمعنای خانه) بود، بخشاعظم این کتابها، حسابهای تجاری شخصی، دادههای خانواده (تولد، ازدواج، مرگ و غیرآن) را به اختصار ثبت میکردند و فقط گاهی اوقات به رویدادهای خارج از حوزه خانواده میپرداختند. کتابهای امثال و حکم و نصایح بازرگان مانند کتاب پائولو دا سرتالدو، نگاهی اجمالی به اخلاقیات (گاهی اوقات شگفتانگیز، اما اغلب بسیار آشنا) از تجار پیشامدرن در اختیار ما میگذارد. به علت تجارت از راه دور، دستورالعملهایی برای شیوههای تجاری نیز تولید میشد و نمونههایی از آنها که بیشتر مربوط به توسکانی و ونیز در قرن چهاردهم و پانزدهم است، باقیماندهاست؛ کتابهایی که طول و عرض جغرافیایی بازرگانی با فواصل دور را پوشش میدهند و اطلاعات مفیدی برای بازرگانان دارند- از قبیل مسیرهای تجاری؛ فاصلهها؛ پولهای محلی، اوزان و سنجهها و مقیاسها؛ سیاههای از ادویهجات و سایر کالاها؛ عوارض و تعرفهها؛ هزینههای حملونقل- که مستقیم یا با واسطه از طریق مکاتبات تجاری تهیه شدهاست. کاملترین نمونه از این نوع در فاصله سالهای 1310 و 1340 به قلم فرانچسکو دی بالدوچی پگولوتی نوشته شدهاست، شخصی که برای شرکت باردی در لندن و قبرس کار میکرد و از حیث گستردگی موضوعات خارقالعاده است بهطوریکه هزاران سکه کالا و اوزان و مقیاسهای عجیب و غریب در صدها شهر از حرف الف تا مثلا عکا (شهر بندری در فلسطین) تا زارا (زادار کنونی در کرواسی) را دربر میگیرد. برای مثال، در نخستین مسیری که پگولوتی در کتابش توصیف کردهاست تاجر (یا به احتمال زیاد، کارگزارها و کالاهای او) را از مستعمره ایتالیایی تانا (امروزه شهر آزوف، در روسیه) به کانبالکو (پکن امروزی) در فاصله حدود 6هزار کیلومتر دورتر میبرد.
با گذشت 500 تا 700 سال از آن زمان، کاملا قابلدرک است که ما فقط نمونه کوچکی از سوابق تجاری تهیهشده در انتهای قرونوسطی و رنسانس را در اختیار داریم. آن سوابقی هم که در اختیار داریم، اغلب ناقص و حتی تکهپاره هستند. مجموعههای کاملتر از این آثار واقعا منحصربهفرد و باارزش هستند؛ همانطور که در ادامه توضیح خواهیم داد، دقیقا و تنها به این دلیل است که بسیاری از دفاتر حساب و سایر مطالب از کسبوکارهای تاجر معروف پراتو بهنام فرانچسکو داتینی، باقیماندهاند و اندیشمندان معاصر از انریکو بنسا (زاده 1848) گرفته تا فدریگو ملیس (زاده 1914) متعلق به نسل کنونی مورخان اقتصادی ایتالیایی، توانستهاند شیوه سازماندهی و مدیریت کسبوکارهای وی را بازسازی کنند.
کتابخانه بیکر دانشکده کسبوکار هاروارد دارای مجموعه کامل و منحصربهفرد دیگری است که برخلاف مجموعه آرشیوی خارقالعاده داتینی، در 75 سالگذشته (تقریبا از زمان کار مهم ادلر 1934 و دیروور 1941) بهندرت موردبررسی قرار گرفتهاست. این سوابق کسبوکار که به «مجموعه سلفریج» مشهور شدهاست به خانواده مدیچی تعلق دارد و از سوی غول خردهفروشی انگلیسی-آمریکایی هری گوردون سلفریج به مدرسه کسبوکار هاروارد اهدا شدهاست، حاوی حدود 150 نسخه خطی است که از طریق آنها میتوان کسبوکارهای یکی از شاخههای خانواده مدیچی فلورانس را ردیابی کرد (بخش اصلی به تولید و صادرات پشم مربوط است). مهمترین بازرگان موردبررسی در مجموعه دانشکده کسبوکار هاروارد، فرانچسکو د مدیچی (1450-1528) است که کتابهای او همراه با کتابهای پدرش جولیانو دی جوونکو (درگذشت 1499)، پسرش رافائلو (درگذشت 1555) و کتابهای نوه او جولیانو (متوفی 1565)، بیش از 80درصد از مجموعه را تشکیل میدهد. فرانچسکو فعالیت تجاری خود را در بانکداری محلی با اعطای وامهای خرد در فلورانس و اطراف آن و فروختن اجناس طلافروشان آغاز کرد.
در سال1472 او شخصا به پرا (محله تجارت مسیحیان در قسطنطنیه) و بورسا (در انتهای جادهابریشم) سفر کرد، پس از سال1500 او یکی از کارآفرینان معتبر فلورانس بود که مرتب موقعیتهای پرافتخاری در این شهر کسب میکرد و بر عملیات واردات و صادرات قابلتوجه بین اسپانیا، لیون، فلورانس، راگوزا (در سواحل دالماسی ایتالیا) و شهرهای قسطنطنیه و آدریانوپل در عثمانی، صادرات البسه پشمی و واردات پشمخام از اسپانیا و ابریشم، ادویهجات و سایر کالاهای تجملاتی از شرق، نظارت میکرد.
علایق تجاری فرانچسکو در طول زندگی حرفهایاش تغییر زیادی کرد (از قرضدادن مبالغ ناچیز پول، رنگرزی پشم، خرید و فروش چرم، پارچههای ضایعاتی، ابریشم و جواهرات و غیره) و بیشتر اوقات هیچ شریکی نداشت (او با عنوان «فرانچسکو دی جولیانو مدیچی و شرکا» فعالیت میکرد) ؛ هر زمان هم که شرکایی داشت نیمی از آنها تقریبا اعضای خانواده نزدیک او (پدر، برادران و پسرش) و نیمی دیگر از بازرگانان فلورانسی، بهویژه یک بانکدار محلی دیگر و چندین تاجر دارای منافع مشابه در تجارت با شامات بودند.
هنگامی که گراس «بازرگان ساکن» را به تصویر درآورد او مطمئنا شخصیت استثناییتر مانند فرانچسکو دیمارکو داتینی (1335-1410) را مدنظر داشت که درباره زندگی او سفارش مقالهای برای انتشار در نخستین نشریه تاریخ تجارت را داد و با همکاری نخستین رئیس دانشکده کسبوکار هاروارد، ادوین افگی (نوشته رابرت برون در 1930) ویرایش کرد. داتینی که با انتشار گزارشی بسیار جالبتوجه از آیریس اوریگو، «بازرگان اهل پراتو» (1957) به شهرت ماندگار درباره عصر مدرنیته دستیافت، سوابق فراوانی از خود برجای گذاشت- بیش از 600 دفتر حسابداری و بیش از 140هزار نمونه مکاتبات تجاری شامل صدها برات و حواله- که هیچ تاجر پیشامدرن دیگری از این حیث به پای وی نمیرسد. داتینی که یتیم بود، ابتدا ثروت خود را از راه کسبوکار انبارداری و صادرات-واردات در آوینیون بهدست آورد که به علت وجود دربار پاپ در آنجا یک مرکز تجاری و مالی پر رونق شده بود و با رفتوآمدهای منظم تجاری و دیپلماتیک زمینی به توسکانی مرتبط بود. در دهه1380 او به پراتو بازگشت که در سال1351 به ایالت منطقهای فلورانس ضمیمه شده بود و از آنجا یک کسبوکار اقتصادی بزرگ بینالمللی را اداره کرد که نظام کسبوکارها یا بنگاهها نامیده میشد و در واقع طلیعهای، هرچند ناقص، از شرکتهای تجاری چندملیتی قرن نوزدهم و شرکت چندبخشی قرن بیستم با سلسلهمراتب مدیریتی (چندلر 1977) بود. امپراتوری بازرگانی داتینی با شعبات اصلی در شهرهای آوینیون، پراتو، پیزا، فلورانس، جنوا، بارسلونا، والنسیا و مایورکا شامل بانکداری، تولیدات صنعتی (عمدتا منسوجات پشمی) و صدها مشارکت تجاری با شرکا، کارگزاران و کارکنان رده پایین بود.
البته نظام تجاری داتینی را نمیتوان معرف و نماینده مشارکتهای تجاری بسیار کوچکتر و فراوانتر آن دوره دانست و اینها نیز به همین اندازه با مغازههای بسیار فراوان کسبه خردهپای پراتو در همان دوره که فقط دفاتر حسابداری بسیار ابتدایی نگه میداشتند، فاصله بسیار داشتند. شراکتهای آن زمان از طریق بانکداران کوچک محلی به تجارت از راه دور میپرداختند و دنیایی محدود تحت تسلط اعتماد شخصی و وامهای مصرفی همهجایی را اشغال میکردند. داتینی در اواخر عمر و با تاثیرپذیری شدید از دوست خود، سردفتر لاپو مازی، به پارسامنشی رویآورد و ثروت خود را به سازمانی نیکوکاری برای فقرای پراتو که بهنام «سهم فقرا» تاسیس کرد، واگذار کرد. اگرچه داتینی دفاتر حسابداری جدید خود را مرتب با نام «خدا و سود» باز میکرد، کاری که بسیاری از بازرگانان ایتالیایی آن زمان میکردند، اما او نیز مانند بسیاری از همعصران خود، نگرانی فزایندهای نسبت به ثروتش و تاثیر احتمالی زیانآور آن بر رستگاری و اسباب آمرزش خود داشت.
رابطه دین با سرمایهداری و خاستگاههای آن در آغاز قرن بیستم به یک پرسش اصلی تبدیل شد: استدلال مشهور ماکس وبر در کتاب «اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری» (1905) مبنیبر اینکه «روح» سرمایهداری تا زمانیکه آموزههای کالوینیستی و پیوریتن (پاکدینی) اجرا نشد، بهوجود نیامد، بهعنوان مسلکی سکولار، جا و مکانی والا در برنامه خداپسندانه پیدا کرد که در واکنش بهکارهای ورنر سومبارت (1902) شکلگرفت. سومبارت معتقد بود سرمایهداری از ترکیب مالاندوزی و محاسبه عقلانی سود پدید آمده است و دیدگاه ترکیبی قدرتمند وی نسبت به اقتصاد «مدرن» (یا پس از قرن شانزدهم) که با بررسی کارآفرینان، دولتها و فناوریها شکلگرفته بود، سایه طولانی بر قرن بیستم (به ویژه در شکل کاملا تجدیدنظر شده آن) افکند، اگرچه مساله بزرگتر «روح» - بهعنوان مساله فرهنگی و نه تجربی - همچنان مطرح است، سرمایهداری همانطور که در غرب قرونوسطی گسترش یافت، به توسعه خود در کنار یک دستگاه ذهنی مذهبی یا اخلاقی اغلب خصمانه نسبت به آن ادامه داد که معمولا در شناختهشدهترین ادبیات علمی با حرمت ربا و آموزه قیمت عادلانه مرتبط است. رباخواری که هرگونه سود بهجای بهره غیرمعمول و خیلی سنگین تفسیر میشد، در سنتهای کتاب مقدس و قرآنی ممنوع بود، اما در بیزانس، جاییکه نرخهای قانونی را قوانین امپراتوری تعیین میکرد، مجاز بود.
افزایش تجارت در قرن دوازدهم تقاضا برای اعتبار تجاری را افزایش داد و باعث محکومیت فزایندهای از سوی شوراهای کلیسا، مانند شورای سوم لاتران در سال1179 و همچنین الهیدانان و واعظان شد. نزولخوارها و وامدهندگان، اغلب یهودی بودند، زیرا ممنوعیت رباخواری یهودی فقط شامل وامندادن به سایر یهودیان و نه غیریهودیان میشد، بهعنوان شکارچی فقرای مسیحی شناخته میشدند و مرتبا مورد خشونت لفظی و فیزیکی قرار میگرفتند. صرافان و بانکداران، خدمات و وامهای سرمایه خود را با بهره ارائه میکردند، اما همانطور که پیشتر اشاره شد، اغلب تحتپوشش معاملات در غیراینصورت غیرقانونی، سود را پنهان میکردند. همچنین عالمان دینی و حقوقدانان، در قرن سیزدهم، آموزههای نوآورانهای را برای حمایت از اعتبار تجاری بر اساس ریسک، هزینههای فرصت و مشروعیت پاداش بابت انجام خدمات مالی ایجادکرده بودند. پیتر جان اولیوی، الهیدان پرووانسی و فرانسیسکن روحانی، حتی سرمایه مولد را از پول که وسیله مبادله غیرمولد یا «نازا» در سنتهای ارسطویی و اسکولاستیک شناخته میشد، متمایز میکند. شواهدی وجود دارد مبنیبر اینکه ممنوعیت ربا مانع رشد بازارهای مالی در ایتالیای قرونوسطی شد و وصیتنامههای برجایمانده نشان میدهد که بازرگانان اغلب در مورد فعالیتهای تجاری و اعتباری خود دچار تردیدهای اخلاقی میشدند و آنها را بابت جبران آن و رد مظالم به شکل تحویل بخشی از عواید خود به کلیسا بابت کسب منافع غیرشرعی و گاهی اوقات استرداد ویژه به اشخاص و موسساتی که از آنها ربا گرفتهشده بود، سوق میداد، با اینوجود تاثیر ممنوعیت ربا بر بازرگانان و توسعه ابزارهای بازرگانی همچنان پرسشی کامل حلنشدهاست که در تاریخنگاری پرتکاپو محل بحث و منازعه است.
همچنین در اینجا باید متذکر شد که «قیمت عادلانه» معروف که معمولا اخلاق اقتصادی قرون وسطایی با آن شناخته میشود، بهندرت از سوی متکلمان و عالمان دینی قرونوسطی، در عمل و در شرایط عادی، بهعنوان چیزی غیراز قیمت بازار درک میشد، با اینحال، برخی از کالاهای اساسی ضروری، مانند غلات- که تابع افت برداشت غیرقابل پیشبینی محصول میشدند و در نتیجه به موضوع مرگ و زندگی برای حاکمان و رعایای آنها تبدیل میشدند- بهشدت تحتنظارت بودند و برای قرنها ادامهیافتند و تجارت در اروپای شهری پیشامدرن «آزاد» نبود: اصناف و دولتها به یکسان موانعی برای تجارت ایجاد میکردند تا از بازرگانان و صنایع محلی حمایت کنند که شامل کنترل کیفیت، قیمت و مبادله؛ وضع تعرفهها و عوارض؛ اعطای یارانهها و امتیازات و مجوزها و انحصارهای قانونی میشد.
ونیز: بازرگانان و دولت
هنگام آشنایی با تجارت حوزه مدیترانه، مورد ونیز که قدرت تجاری برجسته انتهای قرونوسطی و عصر رنسانس بود، نمونهای مثالزدنی است. در ونیز که طلیعهدار قدرتهای مرکانتیلیستی و ملیگرایی قرن هفدهم بود، فعالیتهای خالص تجاری با پیشرفتهای صنعتی-فناورانه و مداخله دولت همراه شد و برای جمهوری ونیز مجموعهای از قلمروهای تجاری- سیاسی تا حدی همپوشان با سرزمین اصلی ایتالیا (که در نهایت به دشتهای لمباردی و شامل شهرهایی مانند برشا، کرمونا، پادوآ و ورونا گسترش یافت)، در ایستریا و در سواحل دالماسی و در سراسر مدیترانه شرقی، کنترل و تحکیم اموال در امتداد تنگه اوترانتو، خلیج کورینث، پلوپونز (یا موریا) و فراتر از آن، از جمله کرت و قبرس ایجاد کرد، اگرچه دوران تسلط بلامنازع ونیزیها بر مدیترانه شرقی کوتاه بود و از هنگام پایانیافتن جنگهای تجاری با جنوا و شروع تجاوز عثمانی به طول انجامید، قدرت تجاری و صنعتی آن بسیار طولانیمدت بود. یک نشانه از قدرت تجاری پایدار و گسترده ونیز: اگرچه فلورانس و جنوا هر دو پیش از ونیز سکههای طلا ضرب میکردند، اما فلورین معروف فلورانس بهسرعت جای خود را به سکههای طلای شمال آفریقا داد که بهعنوان اصلیترین وسیله مبادله برای پرداختهای با ارقام بالا در اروپا استفاده شد و دوکات ونیزی- که نخستینبار در سال1285 ضربشد - بهسرعت در سراسر مدیترانه شرقی مورداستفاده قرار گرفت و الگوبرداری شد و در قرن پانزدهم توانست از فلورین بهعنوان سکه برتر طلای اروپا پیشی بگیرد.
ونیز تا اواخر قرن نهم یک کشور تابعه در حوزه امپراتوری بیزانس بود، در قرن یازدهم راههای تجاری عمدهای را ایجاد کرد و در آغاز قرن سیزدهم- زمانیکه در سال1204، دوج انریکو داندولو جنگ صلیبی چهارم را به سمت غارتکردن قسطنطنیه منحرف کرد- به دلیل قدرت دریایی آشکارش توانست با امپراتوری شرقی رقابت و برابری کند. تنزل تدریجی برتری بازرگانی ونیز در مدیترانه شرقی (و از دستدادن رانت استعماری از آن ناحیه)، تا حدی با افزایش حوزه نفوذ در سرزمین اصلی ایتالیا جبران شد، اما در قرن هفدهم، زمانیکه قدرتهای ملی اروپای شمالغربی، هلندیها و انگلیسیها، شروع به تصرف بخشهای قابلتوجهی از این منطقه و تجارت با شامات کردند که ناشی از قدرت دریایی و اقتصادی روبهرشد آنها بود، تنزل ونیز سرعت گرفت. شرکت انگلیسی لوانت، یک نهاد سیاسی-تجاری، مستقیما با عثمانیها وارد تجارت شد و ونیزیها را بهطور کامل کنار زد و به همین ترتیب، در مواقع لزوم، جوامع کوچک و سیار بازرگانان انگلیسی با بازرگانان یونانی در سرزمینهای تحت سلطه ونیزیها معامله میکردند. چنین بختبرگشتگیهایی اغلب پس از تقلیدهای موفق سیاسی-تجاری در سایر قلمرو رخ میداد.
در ونیز مانند سایر مناطق در شمال و مرکز ایتالیا، صنعت و تجارت ارتباط نزدیک و هماهنگی داشتند. این مثال معروف را درنظر بگیرید: اگرچه صنعت شیشهسازی ونیز، با مرکزیت جزیره مورانو، در ابتدای قرن دهم شروع به فعالیت کرد، اما ثروت شگفتانگیز بازرگانان ونیزی در اواخر قرونوسطی و رنسانس بود که سرمایهگذاری کلان موردنیاز در صنعت شیشهگری را تامین کرد و رشد و توسعه فناوری و تسلط این بازرگانان بر خطوط دریای مدیترانه بود که هم واردات مواد خام و هم صادرات شیشهکاریهای لوکس را تسهیل کرد. ترتیبات مشابهی نیز در مقیاس بسیار بزرگتر وجود داشت. صنعت عظیم تبدیل الوار خام که بهصورت محلی یا از جنگلهای ونیزیها در ایستریا و دالماسی استخراج میشد و از دیرباز یکی از کالاهای اصلی ونیز برای صادرات بود، به کشتیهای جنگی و تجاری تبدیل میشد که در قلب فعالیتهای اقتصادی ونیزیها قرار داشت: آرسنال، کارخانه کشتیسازی ونیز که طی چند مرحله از قرن سیزدهم تا پانزدهم احداث شد، حدود 16هزار کشتیساز را در دهه 1420 بهکار گرفته بود و توانست به تولید و بهرهوری چشمگیری دستیابد. تولید آرسنال مجموعه ناوگان کشتیهای دولتی را تامین میکرد که مدتهای دراز در مرکز تجارت دریایی و ظرفیت جنگافروزی ونیز قرار داشتند، سیستمی که در قرن شانزدهم فروپاشید، زمانیکه منافع خصوصی ونیزیهای مشارکتکننده دیگر نمیتوانست با منافع عمومی این شهر تطبیق یابد.
مقیاس و اندازه شرکتها و فعالیتهای تجاری
در طول قرونوسطی و رنسانس، مشارکتهای تجاری و شرکتهای بازرگانی، حتی شرکتهایی که دامنه «جهانی» داشتند، معمولا هم از حیث اندازه کوچک و هم از نظر مدت محدود باقی میماندند و اغلب بهعنوان نهادهایی شخصی و فردگرا نگریسته میشدند و بیشتر اوقات درون شبکههای غالبا تجاری، مسیرهای تجاری و جریان کالاها و فلزات گرانبها جای داشتند، اما استثناهایی نیز وجود داشت: برای مثال فلورانس اواخر قرونوسطی، شاهد ایجاد پدیدهای بود که ادوین هانت (1994) آن را «ابرشرکتها» نامید: شرکتهای خانوادگی باردی، پریوزی و آچایولی در قرن چهاردهم. شرکت پریوزی که با مجموعهای از قراردادهای مشارکت کوتاهمدت تمدید شده تعریف میشد، نزدیک به 70سال دوام آورد و تا حد بسیار زیادی بزرگ شد. این شرکت علاوهبر شعبه اصلی در فلورانس و دیگر شعبات در برخی از مراکز اقتصادی و سیاسی اروپا (آوینیون، لندن، پاریس، بروژ)، در سال1335 شعبههای فرعی در سراسر جهان مدیترانه داشت- پیزا، ونیز، ناپل، بارلتا، سیسیل، ساردینیا، مایورکا، تونس، قبرس و رودز - و 90 کارگزار حقوقبگیر را استخدام کرد. در مقام مقایسه، قلمرو پاپ در آوینیون، بزرگترین تشکیلات اداری اروپا تا آن زمان، حدود 250 نفر را آنجا در استخدام داشت. شرکت باردی حتی بزرگتر بود و داراییهای آن، دوباره در سال1335، به میزان حیرتانگیز 5/ 4برابر بیشتر از خالص دریافتیهای پادشاهی انگلیس تقریبا یک قرن بعد بود. وسعت این شرکتها به آنها اجازه میداد در ازایدادن وامهای نقدی کلان موردنیاز برای جنگ، امتیازات تجاری از پادشاهان و دیگر حاکمان سیاسی دریافت کنند. این سه شرکت در دهه 1340 ورشکست شدند. به دلیل مرکزیت تاریخی تجارت پشم در فلورانس، مدتها تصور میشد که شکست شرکت پریوزی ناشی از عدمپرداخت وامهای هنگفت ادوارد سوم، پادشاه انگلیس بود که کنترل عرضه پشم خام انگلیسی باکیفیت بالا را برای شرکت تضمین میکرد، اما هانت نشان دادهاست که پریوزیها در عوض قربانی کاهش حاشیه سود در تجارت غلات شدند که هسته واقعی تجارت آنها را تشکیل میداد. حتی اگر «ابر شرکتها» به دلیل نکولهای حاکمیتی ورشکست نمیشدند، وامدادن به پادشاهان، دولت-شهرها و سایر موسسات بزرگ میتوانست تجارت بسیار خطرناکی برای بازرگانان پیشامدرن و بانکداران بازرگان باشد. مورد ژاک کور یک مثال جالب در این زمینه است: این بازرگان اهل بروژ که با واردات ملیله و ابریشم از مسیر تجاری دمشق ثروتاندوزی کرد، لشکرکشی فرانسویها در دهه1440 را تامینمالی کرد و در نهایت دادگاه با آن برخورد کرد، اموالش مصادره شد و برای فرار از دستگیری به رم گریخت.
برخی شرکتهای خانوادگی رنسانس نیز به اندازههای خارقالعادهای رشد کردند و به همان اندازه نفوذ ژئوپلیتیکی بزرگی بهدست آوردند، معروفترین آنها بانک مدیچی در فلورانس قرن پانزدهم و بانک فوگر در قرن شانزدهم آگزبرگ بود که هر دو از جمعآوری مالیاتهای پاپ، فروش بیمه، نوسانهای منظم نرخ پول کشورها و وامدادن به بازرگانان و شاهزادگان، سود میبردند و هر دو شرکتهای مدیچی و فوگر، با شعبههایی در سراسر اروپا، علاوهبر این نوع فعالیتهای بانکی، بهعنوان شرکتهای گسترده هلدینگ بینالمللی (یا شاید گروههای تجاری چندملیتی) عمل میکردند و شرکتهای تولیدی و معدنی و کسبوکارهای صادرات و واردات را مدیریت میکردند. ریموند دی روور با استفاده از سوابق فراوان و دقیق موجود بانک مدیچی، از جمله برخی از «کتابهای مخفی» که توسط همسرش فلورانس ادلر کشف شد، نشان داد که موفقیت بانک نه بر تکنیکهای نوآورانه بانکداری، بلکه بر اساس توانایی مدیریتی آن بودهاست- به این شکل که شرکت مرکزی را دربرابر زیان و ورشکستگی مصون میکرد، مدیران شعب را به افزایش سود تشویق میکرد، ارائه منظم صورتهای مالی الزامی بود- و اینکه افول آن، بین سالهای 1464 و سقوط نهایی 1494، به همین ترتیب محصول سوءمدیریت نسل جوان بعدی بود. یاکوب فوگر، ثروتمندترین مرد اروپا، شخصا به تامینمالی انتخابات سلطنتی چارلز اول اسپانیا (بعدا امپراتور چارلز پنجم) در سال1516 کمک کرد و بانک خانوادگی او که ثروتش به اسپانیا گره خورده بود، سود هنگفتی بهدست آورد و داراییهای باورنکردنی در زمین و معادن بهدست آورد (که به وسیله آنها وامهای پرداخت نشده به تاج و تخت بازخرید شد) اما در نیمه دوم قرن شانزدهم، با یکسری ورشکستگیهای دولتی اسپانیا آسیب دید.
نتیجهگیری
بهتازگی شاهد ترویج این دیدگاه هستیم که برتری اقتصادی آشکار غرب نسبت به شرق، یک پدیده نسبتا جدید است، بهطوری که اروپا تنها در میانه قرن هجدهم توانست از چین پیشی بگیرد، با اینکه بر اساس دادههای اقتصادی، دورههای پیش از آن مانند قرن چهاردهم، به نحو قانعکنندهتری برتری غرب را نشان میدهد، اما پیشرفتهترین مناطق اروپا از نظر تجاری، مانند مراکز شهری فلاندر و شمال مرکزی ایتالیا، خیلی زودتر، چه در سطح جهانی و چه در خود اروپا، نمونههای روشنی از پیشرفت غرب بودند. ایتالیا در حدود سال1300 میلادی پیشتاز اقتصاد جهان بود و حتی با نزول مداوم و طولانیمدت از آن زمان تا دهه 1880، انگلستان تا قرن هجدهم (برحسب دستمزد واقعی) نتوانست از ونیز پیشی بگیرد، اگرچه انقلاب صنعتی امکان شکوفایی بیسابقهای را داد و باعث رشد اقتصادی مدرن شد، اما درستتر این است که بگوییم اروپا در قرونوسطی در «مسیر ویژه» خود قرار گرفت، اما جستوجوی علل این پیشرفت - از کشت چاودار گرفته تا تمرکز کلیسای پاپ - تا حد زیادی علت آشکار شکوفایی متمایز اروپا در اواخر قرونوسطی که باعث پیشرفتهای انقلابی در کشتیرانی، ارتباطات و تولیدات کارخانهای شد را نادیده میگیرد: «تجارت از راه دور بازرگانان»؛ در واقع وقتی از سازندگان کسبوکار جهانی صحبت میکنیم، اول از همه، باید از بازرگانان نام ببریم.
در این بررسی با تمرکز بر تجارت مدیترانهای در قرونوسطی و رنسانس، نشان دادیم چگونه بازرگانان- منظور «بازرگانان ساکن» که گراس این نام را بر آنها گذاشت، با تسلطی که بر اطلاعات پیدا کردند و با نوآوریهای بنیانکن «انقلاب تجاری» قرون وسطایی توانستند از دردسرهای جانکاه سفر رهایی یابند و بهعنوان یک چهره واقعا جهانی ظاهر شوند. در آن زمان، همانند اکنون، بازرگانان برای ثروتاندوزی خود و قلمرو سیاسی که زندگی میکردند اقدام به روی هم گذاشتن سرمایههای خود و پذیرش ریسکهای مشترک کردند، از زیرساختها و بازارهایی که به ایجاد آنها کمک کردند بهرهمند شدند و ابزارهای قانونی و مالی جدید برای تسهیل سرمایهگذاریهای پرریسک خود ایجاد کردند. بازرگانان پیشامدرن برای بازرگانان قرون بعدی فوتوفنهای اساسی تجارت و حسابداری و نیز اخلاق تجاری، نهادهای خود را به ارث گذاشتند که با همان ثروتی که داشتند به رقابت برخاستند و اغلب جان خود را بهخطر میانداختند. تصادفی نیست که نظام سیاسی-اقتصادی پس از آن، نظام سوداگری (تجارت پولساز) نامیده میشود، همانطور که در کاربرد تحقیرآمیز آدام اسمیت در کتاب ثروتملل آمده است یا از این جنبه صرفا مرکانتیلیسم، بهطور کلی باور بر این بود که در هسته اصلی قدرت حکومت، رقابت برای تجارت جای دارد. مبارزه خشونتآمیز جنوا و ونیز برای تسلط بر تجارت در دریای مدیترانه، تقلید تهاجمی شیوههای بانکداری ایتالیا در منطقه هلند و غیرآن، پیشگامان عصر مرکانتیلیستی و در واقع رقابت دائمی، تنوع قالبهای سیاسی و اقتصادی و نوآوریها، جملگی از نشانههای توسعه غرب هستند.
این نوشته را با ذکر مثالی از هلند بهجای ایتالیا به پایان میرسانیم که بسیاری از آنچه قبلا گفته شد را دربرمیگیرد. بروژ، شهر اصلی بازرگانان که از نظر مکانی در موقعیت مناسبی برای بهرهبردن از افول نمایشگاههای شامپاین و پیشرفتهای منطقهای در تولید نساجی قرار داشت، توانست در سال1350 مرکز تجارت، مالی و صنعت بشود: از نظر سیاسی نسبت به علایق بازرگانان پاسخگو شد، منطقه شهری متراکم ایجاد کرد، منابع گوناگون مناطق پیرامون خود را جذب و بهرهبرداری کرد، از صنعتگران ماهر بهعنوان نیروی کار مهاجر دعوت کرد، میزبانی مهاجرنشینهای تجاری بزرگ (البته از تجار ایتالیایی و آلمانی هانس، اما همچنین بسیاری دیگر) را برعهده گرفت و واردات و صادرات کالاهای معمولی و لوکس در قلمرو تجاری جهان شناختهشده آن روز را انجام میداد و یک بندر فلاندری نیز مرکز بانکداری سپرده و خلق اعتبار و اتاق مبادله اطلاعات تجاری بود. جستوجو برای «خاستگاههای» سرمایهداری با هر معنای واقعی کار بیهودهای است و فعالیتها و ایدههای سرمایهداری یا سرمایهداری اولیه احتمال دارد پدیدههایی فراتاریخی باشند، اما با دیدن یکی از کلانشهرهای تجاری اروپایی در اواخر قرونوسطی یا رنسانس- دیدن شهری مانند بروژ یا ونیز - شاید با چنین نگاه روشن متمایل به گذشته، نگاهی اجمالی به آینده تجارتجهانی و توسعه سرمایهداری باشد.