بررسی نقش عزاداری حسینی بر گسترش صلح جهانی

با نیم نگاهی به دنیای امروز، بیش از هرچیزی شاهد انواع بی شماری از ظلم و به تبع آن مظلومیت بشریت هستیم

بررسی نقش عزاداری حسینی بر گسترش صلح جهانی

مقدمه

با نیم نگاهی به دنیای امروز، بیش از هرچیزی شاهد انواع بی شماری از ظلم و به تبع آن مظلومیت بشریت هستیم. از نادیده گرفتن حق و حقوق سادۀ یک فرد و تبعیض ها و بی عدالتی ها تا جنگ های پی در پی قومی و مذهبی و... و پیامدهای آن که در بین ملت ها و جوامع گوناگون روی می دهد. هر روز و هر ساعت هزاران انسان بی گناه از تعدی به حقوق مسلم خود رنج می برند. شاید مبالغه نباشد اگر ادعا کنیم روزی نیست که این اتفاقات رخ ندهد. در این میان نکتۀ مورد توجه آن است که این درگیری ها و تعدی ها منحصر به یک نقطه، منطقه یا کشور خاص نیست، بلکه هرجا بحث از منافع و قدرت و مقام باشد، این چنین وقایعی رخ خواهد داد. در واقع ما در برهه ای از تاریخ به سر می بریم که واژۀ آرامش و صلح جهانی به ارزشی دور و دست نیافتنی مبدل شده و حتی مدافعان حقوق بشر و مدعیان صلح نیز پیش از آن که مرهمی برای تسهیل شرایط موجود باشند، به آن دامن زده و یا با واکنش های منفعلانه، خود به نوعی از مجریان این امور تعدی گرانه هستند.

در چنین شرایطی نیاز به آرامش و صلح بیش از هر چیز دیگری احساس می گردد؛ صلح پایداری جهان شمول که همۀ اقشار و اقوام با هر رنگ و نژاد از آن بهره گیرند.

با این مقدمه نوشتار حاضر درصدد پاسخگویی به سؤالات ذیل است:

- آیا با توجه به شرایط موجود، راهی برای رسیدن به صلح پایدار جهانی وجود دارد؟

- صلح جهانی در اسلام چه معنا و جایگاهی دارد؟

- نقش الگوها و مراسم مذهبی مانند عزاداری حسینی در این بین چیست؟

واژه شناسی

«صلح» در لغت به معنای آشتی و سازش بوده و در مقابل حرب و جنگ آمده است. صلح جستن یعنی آشتی و سازش خواستن (دهخدا، 1330، ص304). همچنین به عقدی که دو طرف در مورد بخشیدن چیزی یا گذشتن از حقی در مقابل هم تعهد می کنند و یا نامۀ قراردادی که بین دو طرف جنگ یا دعوا نوشته یا شرایط تحت جنگ در آن قید می شود، نیز صلح می گویند (فرهنگ معین، 1351، ذیل واژه).

صلح کل سازگاری با دوست و دشمن و مصالحۀ کامل، آشتی و سازش با پیروان مذاهب مختلف است (عمید، 1389، ذیل واژه).

فرهنگ عمید واژۀ «صلح» را چنین دسته بندی کرده است:

1. دست کشیدن از جنگ با عقد قرارداد (سیاسی).

2. عقدی که در آن کسی ملکی، مالی، یا حقی از خود را به دیگری واگذار می کند و می بخشد (حقوق).

3. دعوایی را با قرار و پیمانی بین خود حل و فصل کردن؛ آشتی؛ ساز (اسم مصدر).

به طور کلی آنچه که با شنیدن واژۀ صلح در اذهان بشر پدیدار می گردد، ارزشی خوشایند در مقابل جنگ و درگیری و نزاع و اختلاف است و امری پسندیده بوده که همۀ جهانیان، خواهان و طالب آن هستند. اما آیا با این وجود، می توان تعریف جامع و واحدی از صلح ارائه داد که مورد تأیید همگان باشد؟

با جستجویی در منابع مختلف می توان دریافت که تعاریف موجود از صلح نسبت به اندیشه ها و جهان بینی های گوناگون، متغیر است و ناگزیر در این بین، موضوعات دیگری مانند جنگ، ظلم ستیزی، عدالت، آرامش، سازش و... وارد می گردد و از آنجا که تعاریف، در تبیین موضوعات نقشی اساسی ایفا می کنند، بنابراین به منظور واضح شدن هر چه بیشتر معنای صلح به بررسی اجمالی این معانی و ارتباط آن ها با صلح می پردازیم.

1. صلح و عدالت

عدالت نیز مانند صلح از جمله ارزش های مورد تأیید و تصدیق بشریت بوده و از مفاهیمی است که نظرات مختلفی از سوی اندیشمندان در مورد آن مطرح شده است. نقطۀ اشتراک همۀ این نظرات این است که عدالت، ارزشی معنوی است که مشمول زمان و مکان نمی گردد (صالحی، 1388، ص17). به این دلیل که انسان فطرتاً در مقابل قسمت عادلانه خاضع بوده و از جور و بی عدالتی فطرتاً گریزان و متنفر است. از فطرت های الهیه که در کمون ذات بشر محضر است، حب عدل و خضوع در برابر آن و بغض ظلم و عدم انقیاد در پیش آن است (خمینی، 1386، ص 255).

حال باید دید که چه رابطه ای میان این دو ارزش جهان شمول یعنی صلح و عدالت برقرار است.

برخی صاحبنظران، صلح را مقوله ای کاملاً جدا از عدالت و عده ای قرین با آن می دانند. این دو نگرش را می توان ذیل دو نگرش مادی و نگرش الهی از هم تمییز داد.

1. 1. نظریات مادی گرایانه

در نگرش مادی، صلح به معنای توقف یا کاهش جنگ بوده و نیز مناسبتی بین عدالت و صلح جهانی برقرار نمی گردد و این دو مقوله از هم متمایزند. این دیدگاه اجمالاً بر دو قسم است:

1. 1. 1. دیدگاه آرمان گرا (ایده آلیسم): در این دیدگاه مسائل با روش عقلی بررسی می شود و انسان موجودی مختار و خیر فرض می گردد که دارای همگونی منافع و خواهان همکاری با همنوعان خود است. طرفداران این دیدگاه جنگ را امری غیرعقلانی می دانند (صالحی به نقل از افتخاری، 1388، ص187).

1. 1. 2. دیدگاه واقع گرا(رئالیسم): آن ها انسان را موجودی شرور و با توان محدود و غیرقابل اصلاح می دانند که تضاد منافع و خصومت از مشخصه های آن است (همان، ص235). این نگرش که درصدد تحقق صلح در چارچوب موجود است، راهکارهایی همچون «بازدارندگی»، «کنترل تسلیحات» و «نظریه بازی ها» را مطرح می کند (همان، ص187).

1. 2. بینش توحیدی

در این دیدگاه، برخلاف نظر مادی گرایانه، صلح بدون تحقق عدالت معنا نشده و بدون تصور آن، امری بی پایه و بی ارزش تلقی می گردد. درآموزه های اسلامی نیز دیدگاهی ویژه نسبت به مسألۀ صلح مطرح شده که از آن با عنوان «صلح عادلانه» یاد می شود.

فیاض پایه های صلح در محدودۀ جهانی را به دو دستۀ درونی و بیرونی تقسیم کرده است؛ پایۀ درونی یا معنویت جهانی که به حاکمیت اخلاق در سیاست جهانی بازمی گردد که هر چند در تمامی مذاهب وجود دارد، اما اوج اعتلای آن در تشیع و اصطلاحاً در دولت کریمه مشاهده می شود. آنچه مورد نظر بحث ما در این دیدگاه است، توجه به پایۀ بیرونی صلح یعنی تحقق عدالت جهانی به معنای بازگرداندن امور جهانی به جایگاه اصلی خود می باشد (1384، ص3). در این دیدگاه خدا، محور و انسان مسئول ادراک حقیقت هستی و اجرای آموزه های الهی و یافتن مسیر صحیح حیات بر پایۀ تبیین و تمشیت الهی است که در این رابطه، باید اساساً «عدالت» را سرلوحۀ ره پویی خویش قرار دهد (محمدی، 1390، ص117).

از منظر اسلام، صلح وقتی ارزشمند است که حقوق مسلمانان و مظلومان رعایت شود و عدالت برقرار گردد؛ زیرا در این صورت است که نتیجۀ استقرار صلح، یعنی آسایش و تربیت انسان ها محقق می گردد. پس صلح بدون عدالت، اسارت و ذلت است و مایۀ ناامنی (صالحی، 1388، ص60). «بنا به گفتۀ پائول کالیرا (paula kalira) و آنک هافلر(Anke Hoeffler) حدود 44% از درگیری ها، حتی پس از توافقات و پیمان های صلح نیز دوباره شعله ور خواهند شد و این نشان دهندۀ عدم وجود عاملی برای دستیابی به صلحی ماندگار است» (شهرام نیا و نظیفی نائینی، 1392، ص141).

امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب اسلامی ایران، عدالت و صلح را دو مسألۀ مرتبط به هم دانسته و صلح بدون عدالت را ناپایدار و ناکافی می شمارند. انبیای الهی نیز با هدف برقراری عدالت و صلح جهانی مبعوث شده اند و صلح بدون عدالت در نگرش توحیدی جایگاهی نداشته بلکه خاستگاهی مادی گرایانه دارد (همان، ص17). در واقع غایت اصلی صلح عادلانه، استقرار عدالت به عنوان محور پیشبرد روابط بین المللی و تعاملات انسانی است (محمدی، 1390، ص117).

از آنجا که غرض از نوشتار حاضر، بررسی و جستجو پیرامون عزاداری حسینی می باشد، لذا به تناسب موضوع بیشتر به بررسی تعریف صلح از دیدگاه اسلام خواهیم پرداخت.

2. صلح و جنگ

مهم ترین هدف انبیای الهی و یکی از اهداف دین اسلام، برقراری صلح جهانی است. یکی از مسائل مهم برای رسیدن به توسعۀ همه جانبه، وجود صلح و آرامش در جهان است؛ چرا که در صورت جنگ و ناامنی و فقدان صلح، منابع مادی و نیروی انسانی تباه می گردد (صالحی، 1388، ص 1). صلح در اسلام به یک اصل ریشه دار و عمیق مستند می گردد که: «وَ الصُّلْحُ خَیرٌ» (نساء/ 128). اساساً مسألۀ صلح در اسلام یک قاعدۀ همیشگی بوده و موضوع جنگ یک وضعیت استثنایی به منظور بازگرداندن مردم به حالت وحدت و اعادۀ همبستگی اجتماعی است (سید قطب، 1355، ص49). متفکرین شیعی، ضمن این که اصل را بر صلح طلبی می گذارند، اما پایداری این مهم را در گرو نفی خودخواهی و سرکشی های نفسانی و ایجاد محیط امن و به عبارت بهتر، تربیت و تهذیب نفوس می دانند. اما تا زمانی که این همگرایی در تربیت نفوس حاصل نشده باشد، جنگ اجتناب ناپذیر خواهد بود. بنابراین انکار مطلق جنگ در حالی که بستر صلح مثبت فراهم نیامده است، به دور از واقعیت عقل محور است (محمدی، 1390، ص117).

جلالی در مقاله ای با عنوان «ریشه های جنگ و انسان دوستی در عرفان مولانا» می گوید: «پیامبران و مصلحان بزرگ کوشیده اند تا با جنگ به سراغ صلح بروند؛ یعنی میان صلح و جنگ آشتی به وجود آورند». وی تنها جنگی را پسندیده می داند که انسان کامل و ولیّ الهی آن را مدیریت کند. وی مصلحان واقعی را مانند باغبان هایی تصویر کرده که شاخه های مضر را هرس کرده و محیط را برای کمال جویی مهیا می کنند.

بنابراین اسلام تنها در موارد خاصی برای اهداف مشخصی جنگ را ضروری می ‎شمارد که بنابر دیدگاه سید قطب عبارتند از:

- تحقق بخشیدن به رستگاری و خیر بشریت و نه خیر یک ملت، یک نژاد و یک فرد.

- واقعیت بخشیدن به نمونه های عالی اخلاقی انسانیت که منظور غایی از خلقت حیات و زندگی است.

- امنیت برای مردم و نجات بخشیدن آن ها از فشار، ترس، ستم و زیان (سید قطب، 1355، ص56).

بر اساس این دیدگاه، جنگی قابل قبول است که هدفی الهی داشته باشد که این هدف، چیزی جز مقابله با ظلم و فساد و فراهم نمودن جامعه ای بر پایۀ عمل به ارزش های انسانی و فطری نمی باشد و این همان معنای حقیقی صلح پایدار است. چرا که از نظر بینش توحیدی، ایجاد صلح پایدار در شرایطی که مستکبرین دست از اعمال ظالمانۀ خود برنمی دارند، بدون مبارزه با ظالمین، محقق نخواهد شد.

قرآن کریم یکی از عوامل تجویز جنگ را جلوگیری از فساد در زمین معرفی می کند: «... وَلَوْلَا دَفعُ اللَّه النَّاسَ بعْضَهُمْ ببَعْضٍ لَفسَدَتِ الْأَرْضُ...» (بقره/ 251)؛ اگر خداوند برخی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نمی‎ کرد، زمین به تباهی کشیده می شد. نکتۀ قابل تأمل آن که علامه طباطبایی می گوید: «دفعی وسیلۀ آبادی زمین می شود و آن را از فساد و محفوظ می دارد که به اجتماع دعوت کند و اتحادی در کثرت افراد اجتماع پدید آورد نه دفعی که باعث بطلان اجتماع شود... و اگر جنگ سبب آبادانی زمین و عدم فساد آن می شود از این جهت است که به وسیلۀ آن، حقوق اجتماعی و حیاتی قومی که تاکنون به دست مستکبرین پایمال شده بود، احیا شود» (طباطبائی، 1378، ص 463).

از طرفی اگر به تاریخ جنگ های رخ داده در اسلام نگاهی اجمالی بیندازیم، خواهیم دید که مسلمین آغازگر جدال نبوده اند و در واقع شرکت در جنگ به عنوان امری تدافعی و به عنوان آخرین مراحل شمرده می شود. صالحی به نقل از کتاب «علی و صلح جهانی» می گوید: «پیامبر(ص) و معصومان(ع) نیز پیش از شروع جنگ، با نصایح و اندرزهای پی درپی به لشکر دشمن تا حد امکان مانع جنگ می شدند و صلح و آرامش را حفظ می کردند. از این رو هیچ گاه در جنگ پیش دستی نمی کردندکه نشان دهندۀ اهمیت صلح و آرامش در اسلام است (صالحی، 1388، ص61).

سید قطب در کتاب «زیربنای صلح جهانی» نتیجه گیری خود را این طور بیان می دارد: «صلحی که اسلام می خواهد، نسبت به آن معنایی که اکنون در میان دولت ها متعارف است، فرق داشته و صلح اسلامی به معنای همزیستی و سازشی است که عدالت اجتماعی و امنیت عمومی برای مردم را برقرار سازد و نه صرف خودداری از جنگ به هر قیمتی که تمام شود، حتی در حالی که اهریمن ظلم و فساد، بال و پرش را روی مردم گسترده باشد (سید قطب، 1355، ص 62).

اگر به تاریخ رجوع کرده و اهداف واقعۀ عاشورا را مورد بررسی قرار دهیم، همان طور که ابن نما حلی (متوفی645 ق) در کتاب «مثیر الاحزان» اذعان دارد، خواهیم دید که این قیام، جز حرکتی اصلاح طلبانه نبوده است. در اثبات این مدعا می توان به سفیر روشنفکر و دین شناس، امام حسین(ع) اشاره کرد که بر اساس محورهایی چون پیکار با ستم و ستمکاران، دفاع از محرومان و ستمدیدگان، تأمین حقوق و آزادی و امنیت پایمال شدۀ مردم، یاری رساندن به خاندان پیامبر(ص) در راه اصلاح جامعه و زندگی مسالمت آمیز و همزیستی با کسانی که در این اندیشه باشند، برای آن حضرت بیعت می گرفت (ابن نما حلی، 1380، ص35). امام علی(ع) نیز در خطبۀ 31 نهج البلاغه این طور می فرمایند: «اَللّهُمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ مَا کَانَ مِنَّا تَنافُساً فِی سُلْطان، وَ لا التماساً مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لکِنْ لِنَرَی الْمَعالِمَ مِنْ دِینِکَ، وَ نُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ، وَ یَأْمَنَ الْمظْلُومُونَ منْ عِبادِکَ...»؛ بارخدایا! تو می دانی که آنچه از ما اظهار شده برای رقابت در قدرت و دستیابی به مآلی دنیا نیست؛ بلکه هدف ما این است که نشانه های دینت را به جای خود برگردانیم و بلادت را اصلاح نماییم تا ستمدیدگان از بندگانت، امنیت یابند...». این جاست که جنگ، معنایی فراتر از یک نزاع خواهد گرفت؛ قیامی که تحسین همۀ صلح طلبان دنیا را در هر زمان و مکانی برمی انگیزاند.

فلذا، بر این اساس، نقش عزاداری به منظور یادآوری و زنده نگه داشتن واقعۀ عاشورا بر گسترش صلح ملموس می گردد؛ چرا که انسان ها را به مبارزه ای تشویق کرده که با دعوت به اصلاح جامعه و ایجاد محیطی سالم و امن برای تمامی اقشار آن و احقاق سایر حقوق بشردوستانه، کاملاً با مصادیق صلح طلبی منطبق است و منافاتی با این مقوله نداشته و جدا از آن نیست، بلکه مؤید آن است.

3. صلح و ظلم ستیزی

همان طور که پیشتر گفته شد، عده ای صلح را جدا از موضوعاتی چون ظلم ستیزی یا عدالت دانسته و آن را تنها به معنای سازش و مسامحه در روابط و گفتگوهای بین المللی مطرح می کنند، غافل از آن که راه رسیدن به صلح جهانی، جلوگیری از تعدی به حقوق دیگران و منع از گسترش فساد جهانی است (عبدیائی، 1388، ص63). جوادی آملی در این رابطه می گوید: «به منظور صلح جهانی پایدار [که مورد تأکید اسلام است] نه تنها نباید تن به ظلم و تباهی داد و به آن مباهات کرد، بلکه باید جلوی هرگونه تعدی را گرفت. وگرنه فساد اولاً زمینۀ ضعف مراکز عبادی -فرهنگی را فراهم می کند و ثانیاً به گسترۀ زمین و اهل آن می رسد» (جوادی آملی،1380، ص180). همان طور که امام خمینی(ره) نیز می فرماید: «سلامت و صلح جهانی بسته به انقراض مستکبرین است» (خمینی، 1386، ص79).

خداوند متعال در قرآن کریم، کسانی را که در جهت مبارزه با ستمکاران تلاشی از خود نشان نمی دهند ملامت می کند و می فرماید: «چرا در راه خدا و نجات بیچارگان از مردان و زنان و و کودکان پیکار نمی کنند؟ بیچارگانی که می گویند بارالها ما را از این سرزمین که همۀ مردمش ستمگرند بیرون کن و نجات بده و از ناحیۀ خود، سرپرستی برایمان بفرست...» (نساء/ 75).

به هر روی یکی از بزرگ ترین و مهم ترین جوانب واقعۀ عاشورا توجه به همین نکته یعنی صلح به معنای اصلاح همراه با ظلم ستیزی و جلوگیری از تجاوز ستمگران می باشد. همان گونه که امام حسین(ع) خود، هدف قیام را صریحاً در قالب جملاتی استوار این طور می فرماید: «أَنِّی لَم أَخرُجْ أَشراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فی أُمة جَدِّی» (مجلسی، بی تا، ص325)؛ من نه برای تفریح و و تفرج خروج کردم و نه برای استکبار و بلندمنشی و نه برای فساد و خرابی و نه برای ظلم و بیدادگری. بلکه خروج من برای اصلاح امت جدم می باشد.

چندین سال بعد از بعثت پیامبر(ص) که این حرف ها فراموش شده بود، حسین بن علی (ع) به عنوان یک مصلح و اصلاح طلب که باید در امت اسلام اصلاح ایجاد کند، قیام کرد و به مردم عشق و ایده آل داد. رکن اول حماسۀ زنده شدن یک قوم همین است (مطهری، 1382، ص49).

شهید مطهری با اشاره به واقعۀ عاشورا در کتاب «حماسۀ حسینی» یکی از علل تقدس این گونه قیام ها و نهضت ها را ظلم ستیزی دانسته و آن را فریاد عدالت در فضای استبداد و ستم مطلق و جنبشی در یک سکون عمومی و کلامی در یک خاموشی مرگبار معرفی می نماید (همان، ص30).

یکی از نمونه های بارز این ظلم ستیزی، ماجراهای مربوط به انقلاب اسلامی ایران است که با رهبری امام خمینی(ره) به وقوع پیوست. آیت الله خامنه ای دربارۀ تأثیر عاشورا بر قیام های اجتماعی علیه نظام ستمگر این طور می فرماید: «مردم ایران به پیروی از حسین بن علی(ع) درس عاشورا را گرفتند و در نتیجه خون بر شمشیر، پیروز شد. در پانزده خرداد سال 42 شمسی، که با 12 محرم مصادف بود، امام بزرگوار ما در عرصۀ عاشورایی و با بهره برداری به بهترین شکل ممکن از ماجرای عاشورا و محرم توانستند پیام حق و داد برآمده از دل خود را به گوش مردم برسانند و مردم را متحول کنند». ایشان سپس با تأکید بر عزاداری حسینی، این عمل را الهام بخش انقلابیون می شمارند و می فرمایند: «اولین شهدای ما همین سینه زن های حسینی بودند که آمدند و در معرض تهاجم دشمن عاشورا قرار گرفتند» (خامنه ای، 1394، ص 112).

حال با توجه به مباحثی که برای روشن شدن معنای صلح مطرح شد، به بررسی جایگاه الگویی قیام عاشورا و به تبع آن عزاداری حسینی، به جهت انگیزه ای برای اصلاح جامعه و ظلم ستیزی که همان معنای حقیقی صلح پایدار است، می پردازیم.

انسان و نیازمندی به الگو

نیازمندی انسان ها به الگویی که در طول زندگی، از آن پیروی کنند، امری اجتناب ناپذیر است. کسی را نمی توان یافت که در حوزۀ رفتاری و عقیدتی، شخصیتی کاملاً مستقل از خارج داشته باشد، بلکه در اموری به نحوی از خارج، الگوبرداری کرده و در جهت آن عمل می کند.

در مفاهیم دینی«الگو» بدین معناست که امری محسوس و ملموس در مقابل شخص وجود داشته باشد که در چنین حالتی، تأثیرپذیری شخص به مراتب بیشتر از قضیۀ صرف مفهومی و تصوری است که فارغ از هرگونه تجلی بیرونی است زیرا مفاهیم دینی و ارزش های انسانی اگر در حد نظریه و مفهوم و یا تنها در ذهن و عقل و ادراک باقی بمانند، نمی توانند انسان را به حرکت درآورند. بلکه لازم است از«عالم عقل و ادراک ذهنی مجرد» به «عالم قلب، عاطفه و وجدان» نزول کند (هاشمی شاهرودی، 1392، ص180). البته این الگوها بنابر قدرت تشخیص فرد و متناسب با امیال، اهداف و جهان بینی متفاوت هر فردی، متغیر خواهد بود. آیت الله خامنه ای نیز با اشاره به متفاوت بودن این الگوها، کسانی را که الگوهای پست و حقیر مطیع نفس را برمی گزینند، مورد سرزنش قرار داده و زیرک ترین انسان ها را کسانی می داند که اولیا الله را الگو قرار می دهند؛ زیرا آن ها تا آن حد، شجاع و قوی و مقتدرند که می توانند اسیر نفس خود باشند و ذلیل نفس نشوند (خامنه ای، 1394، ص 172). شخصیت امام حسین(ع)، یکی از این الگوهای جاودان است و عزاداری حسینی، شور و شعور حسینی، همان اشتیاق به ارزش های والای انسانی است که با قلوب و فطرت ها نجوا می کند. در حقیقت عزاداری، آن عمل عاقلانه و عاشقانه ای است که اجتماعی را به احیای قلب ها و تولد دوبارۀ وجدان ها هدایت می نماید.

برای اثبات این ادعا، شاخصه ها و ویژگی های نهضت حسینی را به عنوان الگوی شایسته به طور اجمالی بیان می کنیم.

1. جامعیت

یکی از شاخصه هایی که موجب برتری یک الگو بر دیگری می شود، جامعیت و فراگیر بودن آن است. به جرأت می توان گفت «واقعۀ عاشورا، محرک تمام انسان ها در تمامی زمان ها و مکان هاست. چراکه مظلومیت و فاجعه باربودن این قضیه حتی بر قساوت سنگدلان نیز فائق می آید و ضمیرشان را به تحرک وامی دارد» (هاشمی شاهرودی، 1392، ص10). از این روست که حتی با گذشت حدود 14 قرن از واقعۀ عاشورا، هرساله با شروع ماه محرم، شاهد برپایی مراسم عزاداری حسینی در نقاط مختلف دنیا هستیم. چرا که هر انسان آزاده ای با شنیدن این واقعه، در برابر شجاعت و ایستادگی حسین بن علی (ع) در مواجهه با طاغوت زمان، سر تعظیم فرود می آورد. شهید مطهری دربارۀ جامعیت واقعۀ عاشورا چنین می گوید: «ما در حادثۀ کربلا به جریان عجیبی برمی خوریم و آن این که می بینیم در این حادثه مرد نقش دارد، زن نقش دارد، پیر و جوان و کودک نقش دارند، سفید و سیاه نقش دارند، عرب و غیر عرب نقش دارند، طبقات و جنبه های مختلف نقش دارند» (مطهری، 1382، ص 384). بنابراین نهضت حسینی محدود به یک قشر یا یک نژاد و یک سرزمین خاص نمی باشد. به همین خاطر است که هر ساله در پیاده روی عظیم اربعین شاهد حضور میلیونی جمعیت عزاداران از هرجای دنیا به مقبرۀ قهرمان کربلا هستیم. برخلاف عده ای که هنوز به دنبال جداسازی بین ملت ها و سرزمین ها هستند و «به سان یکی از نویسندگان غربی که گفته بود: شرق، شرق است و غرب، غرب و هرگز یکپارچه نخواهند شد» (مفیدی، 1387، ص 4) قیام حسینی مرزهای تفرقه، اختلاف و خودبینی را می شکند. «نهضتی که شما از یک طرف می بینید از نظر ابعاد مکانی، جهانی شده است و از طرف دیگر از نظر زمانی، بعد از حدود 14 قرن، قدرت رسانندگی و قدرت نفوذش نه تنها کاسته نشده بلکه افزایش یافته است» (مطهری، 1382، ص323). به گونه ای که تمام رنگ ها، قومیت ها، نژادها و حتی ادیان و مذاهب، یکرنگ شده و با هم مثال برادرهایی هستند که با پیروی از یک الگو در راه یک هدف واحد و مشترک به سمت احیای ارزش های فراموش شدۀ انسانی گام برمی دارند که برخی این پدیده شگرف را نه تنها نمونه ای از تجلی «صلح» بلکه با عنوان «فراصلح» یاد کرده اند.

2. وحدت عقیده

یکی از ویژگی های قیام حسینی آن است که همۀ عقاید را تحت یک عقیدۀ مشترک جمع می کند و آن منطق حق پرستی و خداگرایی است که ریشه در فطرت همۀ جهانیان دارد. «در صورتی که منشأ نزاع ها و اختلافات یعنی خودگرایی به خداگرایی سوق پیدا کند، بشریت روی صلح و آرامش را در جهان خواهد دید» (محمدی به نقل از دهشیری، 1390، ص306).

سید قطب پس از بحث دربارۀ عقیدۀ دینی و ارتباط آن با زندگی انسان این طور می نویسد: «ما در چنین موقعیتی بیش از همه چیز، نیازمند پرچمی هستیم که در زیر سایۀ آن، در صفوف متشکلی بایستیم» (سیدقطب، 1355، ص 36). اعتقاد به آزادگی و آزاده زیستن عقیده ای ارزشمند و فراگیر است که هر انسانی با توجه به هدف قیام حسینی می تواند آن را دریابد. حسین(ع) همۀ انسان های آزاده را زیر لوای آزادگی به وحدت عقیده می رساند. خداوند متعال در آیۀ 64 سورۀ آل عمران، انسان ها را به این وحدت دعوت می کند: «قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کلِمَةٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَبَینَکمْ»؛ ای پیامبر بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی کلمه ای که بین ما و شما مساوی است.

شهید مطهری در شرح آیۀ فوق منظور از سخن خداوند را این گونه مشروح می دارد که «ای اهل کتاب! ای کسانی که ادعای مذهب دارید! بیایید با همدیگر یک سخن داشته باشیم، بیایید خودمان را فراموش کنیم و فقط عقیده را ببینیم، «وَلا یتَّخِذَ بعضُنا بعضًا أَربابًا مِن دونِ اللَّهِ» بیایید استثمار را ملغی کنیم، استعباد را ملغی کنیم، بشرپرستی را ملغی کنیم، عدل و مساوات را در میان بشریت بیاوریم (مطهری، 1382، ص30). این یک حماسه است، اما نه یک حماسۀ شخصی یا قومی، در آن منیّت نیست، خودپرستی نیست، خداپرستی است (همان، ص41).

3. احساس شخصیت

یگانه نیرویی که مانع جذب ملتی در ملت دیگر یا فردی در فرد دیگر می شود، همین احساس منش و شخصیت است. حفظ حماسه در اجتماع یعنی همین که انسان از خودش فلسفه ای در زندگی داشته باشد و به آن فلسفه ایمان و اعتقاد داشته و آن را برتر و بالاتر بداند و به آن ببالد (همان، ص44). اگر زمانی، ملتی شخصیت خود را باختند، بی شک به زودی خودشان را تحت سلطه و خواری خواهند دید. آن چه که جامعۀ عرب را از جاهلیتی که در آن غرق شده بودند، رهایی بخشید، زنده کردن و احیای شخصیت آنان توسط پیامبر اکرم(ص) بود که «آن ها را از آن حضیض و پستی به اوج عزت رساند» (همان، ص47). حضرت زینب(ع) نیز در اوج مصیبت هایی که هر فردی را متزلزل و شکننده کرده و از پای درمی آورد، زمانی که به کاخ یزید می رسد، آن چنان خطابه ای ایراد کرده که همه را با صلابت و شخصیتش متحیر می کند (نک. مجلسی، بی تا، ج 45، ص135). بنابراین اگر فرد و اجتماع و ملت الگویی داشته باشند که احساس شخصیت و عزت نفس را در ایشان زنده کند، آن ملت، قادر به گسترش صلح به معنای آنچه که گذشت یعنی ایستادگی در برابر ستم ها و دفاع از حقوق انسانی خواهد بود.

4. عنصر عاطفه

واقعۀ عاشورا در عین حال که قیامی کاملاً عقلانی است اما «یک حادثۀ خشک و صرفاً استدلالی نیست، بلکه در آن عاطفه با عشق و محبت همراه است. قدرت عاطفه، قدرت عظیمی است. لذا ما را امر می کنند به گریستن، گریاندن و حادثه را تشریح کردن» (خامنه ای، 1394، ص262). امام حسین(ع) پیام خود را نه روی سنگی نوشت و نه حجاری کرد.آنچه او گفت در هوای لرزان و در گوش افراد طنین انداخت اما در دل ها ثبت شد، به طوری که از دل ها گرفتنی نیست (مطهری، 1382، ص375).

عزاداری و مرثیۀ حسینی اگر به شیوۀ صحیح و در چارچوب و حدود شرعی و اخلاقی آن صورت پذیرد، نتایج مثبت عمیق و بسیار نیکی را در جامعه و نیز در سطح جهانی خواهد گذاشت که یکی از نمونه های آن را می توان توسعۀ صلح و اصلاح در جهان دانست که خود از بزرگ ترین آرمان های بشریت در طول تاریخ بوده است. لذا «رثا و مرثیه باید به شکلی باشد که در عین حال آن حس قهرمانی حسینی را در وجود ما تحریک و احیا کند، برای این که احساسات و عواطف عالیۀ اسلامی در وجود ما احیا شود» (مطهری، 1382، ص51). آیت الله خامنه ای نیز لازمۀ گسترش ارزش های حسینی را نفوذ آن در دل مخاطب دانسته و با معرفی «انسان سازی» به عنوان هدف این تبلیغ، آن را در زمرۀ یکی از بزرگ ترین کارها می شمارند (مفیدنژاد، 1392، ص45).

نتیجه گیری

معرفی شخصیت عظیم و عمیق امام حسین(ع) و آن چه که به عنوان مکتب و نهضت حسینی از آن یاد می شود، از طریق برگزاری آیین های عزاداری به صورت صحیح آن می تواند به عنوان یک الگوی عملی شایسته و تمام عیار در جوامع انسانی و در سطح بین الملل نیز مطرح گردد؛ الگویی که با پایداری در پیروی از آن، مفاهیم و ارزش های بلند و جهان شمول انسانی چون آزادگی، عدالت، وحدت، ظلم ستیزی، عزت و سربلندی و... که همه به نوعی لازم و ملزوم ایجاد صلح جهانی هستند، احیا و محقق خواهدشد.

منابع

* قرآن کریم

* نهج البلاغه، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378.

1. جعفربن محمد، ابن نما؛ در سوگ امیر آزادی، ترجمۀ مثیرالاحزان، ترجمۀ علی کرمی، قم، نشر حاذق، 1380.

2. جلالی، غلامرضا؛ ریشه های جنگ و انسان دوستی در عرفان مولانا، مجموعه مقالات، مشهد، آستان قدس رضوی، آذر1392.

3. جوادی آملی، عبدالله؛ انتظار بشر از دین، قم، اسراء، چاپ سوم، 1380.

4. خامنه ای، سیدعلی؛ 72سخن عاشورایی، تهران، انقلاب اسلامی، چاپ هفتم، 1394.

5. خمینی، روح الله؛ انسان شناسی در اندیشه امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1386.

6. دهخدا، علی اکبر؛ لغتنامۀ دهخدا، ج32، مسلسل20، تهران، سازمان لغت نامه، 1330.

7. سید قطب؛ زیربنای صلح جهانی، ترجمۀ ه.خسروشاهی و ز.قربانی، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1355.

8. طباطبائی، محمدحسین؛ المیزان، ج 2، تهران، بی نا، 1378.

9. عمید، حسن؛ فرهنگ فارسی عمید، سرپرست تألیف و ویرایش: فرهاد قربان زاده، بی جا، اَشجَع، 1389.

10. مجلسی، محمد؛ بحارالانوار، ج 45، تهران، بی نا، بی تا.

11. مطهری، مرتضی؛ حماسۀ حسینی (جلد اول: سخنرانی ها)، تهران، صدرا، چاپ چهل و سوم، 1382.

12. معین، محمد؛ فرهنگ فارسی معین، تهران، مؤسسه انتشاراتی امیرکبیر، 1351.

13. مفیدنژاد، سید مرتضی؛ اشک باید رازدار باشد، تهران، کتاب نشر، 1392.

14. هاشمی شاهرودی، سیدمحمود؛ رسالت حسینی، قم، بنیاد فقه و معارف اهل بیت(ع)، 1392.

مقالات

15. شهرام نیا، امیرمسعود و نظیفی نائینی، نازنین؛ تأثیر جهانی شدن بر دیپلماسی فرهنگی با تأکید بر نظریه صلح سازی، مجلۀ علمی- پژوهشی راهبرد فرهنگ، سال ششم، ش24، زمستان1392.

16. صالحی، زهرا؛ مناسبات عدالت و صلح جهانی از دیدگاه امام خمینی (ره)، نشریه معرفت، ش142، مهر1388.

17. عبدیائی، نرجس؛ ابعاد رشد در مدینه فاضله مهدوی از دیدگاه آیت الله جوادی آملی، نشریه انتظار موعود، ش30، 1388.

18. فیاض، ابراهیم؛ طرح خاورمیانه ای جمهوری اسلامی، نشریه پگاه حوزه، ش167، 1384.

19. محمدی، معصومه سادات؛ مقایسۀ صلح پایدار در اندیشۀ انسان محور کانت و صلح عادلانه در اندیشۀ متفکران شیعی، مجلۀ علمی-پژوهشی معرفت ادیان، ش 8، پاییز1390.

20. مفیدی، فرید؛ امپراتوری مدرن، پگاه حوزه، ش242، آبان 1387.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر