ماهان شبکه ایرانیان

واژه‌خانۀ عصر ایران

فرصت‌طلبی یک فحش سیاسی است

یک تلقی این است که موضع سیاسی اشخاص نه بر مبنای اصول‌شان بلکه بر حسب تغییر اوضاع سیاسی تغییر کند. فرصت‌طلب به این معنا یعنی کسی که طرفدار "حزب باد" است و نگاه می‌کند تا ببینید باد به پرچم چه کسی می‌وزد و سپس جانب آن فرد یا گروه را می‌گیرد.

  عصر ایران - فرصت‌طلبی (Opportunism) واژه‌ای است که در ادبیات سیاسی جهان، غالبا بار معنایی منفی دارد. اگرچه برخی کوشیده‌اند با دلایلی که فی‌نفسه موجه نیز به نظر می‌رسند، بار معنایی مثبتی به این واژه بدهند، اما در عمل نتوانسته‌اند ننگ حک‌شده بر پیشانی این واژه را پاک کنند.

  مارکسیست‌ها که تاثیر قابل توجهی در شکل‌گیری طنین منفی این واژه داشتند، فرصت‌طلبی را  "ترک موضع طبقاتی" و خیانت به پرولتاریا می‌دانستند. موضع‌گیری سیاسی درست در مارکسیسم، موضع‌گیری طبقاتی قلمداد می‌شد و کسی که چنین موضعی نداشت، فاقد آگاهی طبقاتی بود؛ و اگر چنین نبود، فرصت‌طلب بود.

  در واقع فرد فاقد آگاهی طبقاتی، به لحاظ سیاسی و اجتماعی "نادان" محسوب می‌شد ولی فرد فرصت‌طلب، چون آگاهی طبقاتی داشت ولی منافع شخصی‌اش را به منافع طبقۀ اجتماعی‌اش ترجیح می‌داد، "خائن" قلمداد می‌شد.

  در مارکسیسم، اپورتونیسم راست به معنای وادار کردن پرولتاریا به دنباله‌روی از بورژوازی بود، اپورتونیسم چپ نیز به معنای ماجراجویی در راستای تحقق ایده‌هایی بود که دورۀ تاریخی‌شان فرا نرسیده بود.

  به این معنا، آنچه از نظر مارکسیست‌ها "سوسیالیسم تخیلی" محسوب می‌شد، اگر به ماجراجویی‌های زودهنگامی منتهی می‌شد که به زبان طبقۀ کارگر بودند، مصداق فرصت‌طلبی بود. بویژه فرصت‌طلبی برای بدست آوردن رهبریِ جنبش انقلابی.

  اما شکل بارزتر فرصت‌طلبی، دعوت پرولتاریا به رعایت منافع بورژوازی بود. در واقع از نظر مارکسیست‌ها و نیز سوسیالیست‌های انقلابی، هر گونه موضع‌گیریِ اصلاح‌طلبانۀ چپ‌گرایان، موضعی غیرطبقاتی و مصداق خیانت به پرولتاریا و لاجرم مصداق فرصت‌طلبی بود.

  آن‌ها معتقد بودند چنین مواضعی با هدف تامین منافع طبقۀ کارگر اتخاذ نمی‌شود و منافع طبقۀ سرمایه‌دار را، به شرط تحقق منافع شخصی و باندیِ جمعی از سوسیالیست‌های تجدیدنظرطلب، تامین می‌کند. به عبارت دیگر، از نظر چپ‌گرایان انقلابی، منافع طبقۀ کارگر فقط در صورت نابودی طبقۀ سرمایه‌دار (بورژوازی) تحقق می‌یافت.

   اگرچه تاریخ خلاف این مدعا را نشان داد و طبقۀ کارگر در جوامع غربی، نهایتا برای تامین منافعش، رویکردی اصلاح‌طلبانه در پیش گرفت و آشکارا نیز شرایط اقتصادی و اجتماعی بهتری پیدا کرد. شرایطی که چپ‌های انقلابی نیز منکرش نبودند ولی آن را محصول خیانت کارگران جوامع غربی به سایر کارگران در سراسر جهان دانستند.  

  تلقی دیگری از واژه یا اصطلاح فرصت‌طلبی وجود دارد و آن اینکه، موضع سیاسی اشخاص نه بر مبنای اصولشان بلکه بر حسب تغییر اوضاع سیاسی تغییر کند. فرصت‌طلب به این معنا یعنی کسی که طرفدار "حزب باد" است و نگاه می‌کند تا ببینید باد به پرچم چه کسی می‌وزد و سپس جانب آن فرد یا گروهِ خوش‌اقبال را می‌گیرد.

  با این حال نباید فراموش کرد که مواضع سیاسی افراد و احزاب، همیشه خصلت استراتژیک ندارد و گاهی نیز تاکتیکی است. بسیاری از ائتلاف‌های سیاسی، جنبۀ تاکتیکی دارند. اگر احزاب می‌خواستند صرفا بر مبنای استراتژی و اصول مقبولشان موضع‌گیری کنند، بسی از ائتلاف‌های سیاسی هرگز شکل نمی‌گرفتند.

  معمولا گروه‌های انقلابی و ارتدوکس، اتخاذ مواضع تاکتیکی از سوی سایر گروه‌ها را مصداق فرصت‌طلبی و عدول از اصول می‌دانند ولی تجربه نشان داده است که خودشان نیز در صورت نیاز، حاضرند نرمش به خرج دهند و مواضعی تاکتیکی و موقت اتخاذ کنند.

  برخی کوشیده‌اند فرصت‌طلبی را به معنای تن دادن به "مصلحت" و نادیده گرفتن "حقیقت" معنا کنند ولی واقعیت این است که سیاست درست یعنی در نظر گرفتن مصلحت عمومی. به قول حافظ، کار مُلک تدبیر و تأمل و مصلحت‌بینی می‌خواهد.

  بنابراین مدافعان تعریف فوق، فرصت‌طلبی را پی‌گیری "مصلحت شخصی" (و نه عمومی) قلمداد کرده‌اند. اگر مارکسیست‌ها "مصلحت طبقاتی" را مهم‌تر از مصلحت شخصی می‌دانستند، این افراد "مصلحت عمومی" را مهم‌تر از مصلحت شخصی می‌دانند.

  چنین درکی از مفهوم فرصت‌طلبی، برآمده از نگاهی غیرلیبرالیستی است؛ چراکه در لیبرالیسم "مصلحت فردی" مهم‌تر از هر چیز دیگری است. یعنی هر فردی حق دارد مصلحت خودش را در نظر بگیرد. بر این اساس، مصلحت عمومی وقتی محقق می‌شود که افراد پیگیر مصالح شخصی خودشان باشند.

  بنابراین به آسانی نمی‌توان گفت کسی که به مصلحت شخصی خودش می‌اندیشد، مشی مذمومی اتخاذ کرده است. در لیبرالیسم، همین که فرد به نحوی آشکار و غیر قابل انکار، به زیان مصلحت عمومی عمل نکند، کافی است.

   در واقع فرد موظف نیست برای تحقق مصلحت عمومی، ایثار کند و مصلحت شخصی خودش را نادیده بگیرد. بویژه اینکه مصالح مشروع و نامشروع افراد در چارچوب اخلاق فایده‌گرایانۀ لیبرال‌ها در مجموع معلوم و روشن است.

  برخی نیز اساسا فرصت‌طلبی به معنای مفهومی با بار معنایی منفی را رد کرده‌اند و فرصت‌طلبی را نشانۀ عقلانیت دانسته‌اند. استدلال آن‌ها این است که عمر آدمی کوتاه است و فرصت‌هایش محدود. پس عقل سلیم حکم می‌کند هر کسی طالب فرصت‌هایی باشد که به سود اوست.

  این تلقی از دریافتن فرصت، درست است ولی فرصت‌طلبی به معنای رایج در ادبیات سیاسی، یعنی اتخاذ موضعی خلاف انتظار. موضعی که با اصول اعلام‌شدۀ افراد یا احزاب جور درنمی‌آید و اتخاذ آن نیازمند توجیه و توضیح است.

  در ادبیات فارسی، فرصت‌طلبی از یکسو طنین منفی دارد و بالاترین مظهر آن، نفی ابن‌الوقت بودن است. از سوی دیگر، موارد متعددی از کاربرد مثبت فرصت‌طلبی نیز در اشعار بزرگان شعر فارسی دیده می‌شود.

  مثلا ابن‌الوقت بودن، اگرچه از نظر بسیاری افراد خصلتی منفی است، ولی مولانا آن را به معنای مثبت به کار برده و می‌گوید" صوفی ابن‌الوقت باشد ای رفیق/ نیست فرداگفتن از شرط طریق.

  دم‌غنیمتی بودن نیز در اشعار خیام و حافظ بار معنایی مثبت دارد. حافظ می‌گوید: گل عزیر است غنیمت شمریدش صحبت/ که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد. و یا:

غنیمت دان و مِی خور در گلستان

که گل تا هفتۀ دیگر نباشد

زمانِ خوشدلی دریاب و دُر یاب

که دائم در صدف گوهر نباشد

  و یا، با تاکید بیشتر: زمانِ خوشدلی دریاب، دریاب/ که دائم در صدف گوهر نباشد.

  همچنین این بیت هم از حافظ است: فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل/ چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن.

  و یا سعدی می‌گوید: غافل مباش ار عاقلی، دریاب اگر صاحبدلی/ باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را.

  در مجموع به نظر می‌رسد قدردانستنِ فرصت، در شعر و ادب فارسی امری پسندیده است. اگرچه می‌توان مناقشه کرد و گفت فرصت به این معنا با "فرصت سیاسی" فرق دارد، ولی واقع مطلب این که نهایتا فرصت، فرصت است. چه شخصی چه اجتماعی و سیاسی، چه برای یک فرد چه برای یک گروه یا حزب یا ملت.

به عبارت دیگر، فرصت مایۀ خوش‌حالی است و کسی یا کسانی که آن را دریابند، حالشان خوش و روزشان نو و تازه می‌شود. به همین دلیل در ادبیات سیاسی نیز فرصت‌طلبان معمولا کسانی توصیف می‌شوند که فرصت‌طلبی‌شان به سودشان تمام شده.

از آنجا که "فرصت" می‌تواند مشروع یا نامشروع (اخلاقی یا غیراخلاقی) باشد و بحث بر سر مشروع یا اخلاقی بودن فرصت‌ها بحثی درازدامن است و بسته به باورهای بنیادی فرد، نتایج داوری دربارۀ استفاده از فرصت‌ها متفاوت می‌شود، در کل باید گفت که مفهوم فرصت‌طلبی بیشتر یک "فحش سیاسی" است.

رفتار افراد و احزاب را می‌توان بر مبنای اصول دیگری محکوم کرد. استفاده از فرصت‌، چیزی نیست که به راحتی بتوان آن را محکوم کرد؛ چراکه همه می‌دانند فرصت‌ها کم‌شمارند. به قول علی بن ابیطالب: فرصت‌ها چون ابر در گذرند.

می‌توان گفت موضع‌گیری فلان شخص یا فلان حزب آزادی‌خواهانه یا عدالت‌طلبانه یا عقلانی نبود و به همین دلیل محکوم است؛ اما اینکه بگوییم موضعش فرصت‌طلبانه بوده و بنابراین محکوم است، سخن روشنی نگفته‌ایم و صرفا فرصت‌طلبی را به مثابه یک فحش به کار برده‌ایم؛ چراکه رفتارهای خلاف انتظار افراد یا احزاب نیز ممکن است مبنای عقلانی داشته و موجه باشد. اگر هم چنین نباشد، نامقبول بودن این مواضع ناشی از نابخردانه بودن آن‌هاست نه ناشی از عزم افراد یا احزاب بر استفاده از فرصتی که نصیبشان شده بود.

کسی هم که به آزادی یا عدالت یا عقلانیت اعتقادی ندارد، و در واقع آدم بی‌اصولی است که نگاه می‌کند باد به پرچم چه کسی می‌وزد تا خودش را به او بفروشد، و به این معنا فرصت‌طلب است و در اصل بی‌اصول بودن و سلوک غیراخلاقی‌اش شایستۀ مذمت.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان