سرویس سیاست مشرق- نزاع رسانهای- راهبردی در جبهه اصلاحات پس از بیانیه 110 تن از فعالان اصلاح طلب و تاکید آنان بر لزوم مشارکت در انتخابات شکل جدی به خود گرفته و حالا با واکنش اعضای هئیت رئیسه آن وارد فاز جدیدی شده است. بررسی مطالب مطرح شده بین طرفین این نزاع در بردارنده نکات و محورهای قابل تاملی است که وضعیت روشن و آشکاری را در جبهه اصلاحات و درگیریهای راهبردیاش به نمایش می گذارد.
از جمله انتشار متن سخنرانی محسن آرمین در نشست عمومی جبهه اصلاحات موجب شکل گیری گفتگوهایی رسانه ای میان آرمین و حمیدرضا جلائی پور از امضاء کنندگان اصلی بیانیه 110 اصلاح طلب شد که عمق اختلافات و گفتگوهای داخلی جبهه اصلاحات را آشکارتر از گذشته عیان شده و برخی از مطالب مطرح شده در خصوص راهبردهای رادیکال های جبهه اصلاحات را رسمیت ببخشد.
نکته جالب آنکه محسن آرمین با تکرار اظهارات دبیرکل غیر قانونی حزب اتحاد ملت و رئیس جبهه اصلاحات مبنی بر اینکه شرکت در انتخابات حق است نه تکلیف کوشید تا بیانیه 110 فعال اصلاح طلب را منجر به ایجاد انشعاب در جبهه اصلاحات تعریف و تفسیر کند. آرمین در سخنرانی خود از سویی در تلاش برای تخفیف اختلافات میان دو طیف اصلاح طلبان تحریمی و مشارکتجو بوده از سوی دیگر کوشید تا با تعریف اصلاح طلبان ساختاری را به عنوان اکثریت در جبهه اصلاحات طیف اصلاح طلبان مشارکت جو را اقلیت ارزیابی کند.
وی همچنین ضمن ایجاد شائبه مبنی بر همراستایی روزنه گشایان با منتقدان در وجود اختلاف بنیادین و تئوریک در جبهه اصلاحات تصریح میکند که اختلاف در جبهه اصلاحات در تحلیل شرایط موجود و انتخابات پیش رو و ختم نشدن شرکت در انتخابات به خیرعمومی می باشد. نائب رئیس جبهه اصلاحات همچنین با اشاره به اعتقاد اصلاح طلبان مشارکت جو که بر این باورند باید با شرکت در انتخابات 11 اسفند زمینه را برای انتخابات ریاست جمهوری 404 آماده کنیم و کاری نکنیم که فرصت انتخابات 1404 از دست بروئ تصریح می کند که شرکت مؤثر در انتخابات ریاست جمهوری آتی منوط به وجود پشتوانه قوی اجتماعی است.
عضو راهبردی هسته سخت اصلاحات بیانیه 110 نفر را نشانه شرکت بی نتیجه در انتخابات خوانده که باعث تصاعد قهر سیاسی با اصلاحطلبان میشودو شانس پیروزی در انتخابت بعدی را به شدت کاهش خواهد داد! آرمین در ادامه اختلاف موجود در جبهه اصلاحات را اختلافی مصداقی و نه اخلاف در اصل مشی اصلاح طلبانه پرداخته و از بیانیه 110 اصلاح طلب انتقاد کرده است که چرا می کوشند اختلافی مرودی را با اختلاف در اصول و مبانی تعبیر کنند.
انشعاب در جبهه اصلاحات قطعی شد
آرمین با انتقاد از آنچه که جوانان تحصیلکرده می خوانند (کنایه ای به محمدرضا جلائی پور زده) تاکید می کند که نظریه مشارکت آنان بر اساس نظریه «کنشگری در شرایط نظم دسترسی محدود» داگلاس نورث مستند بوده و استناد به آن برای تصمیم گیری در باره یک اتفاق خاص با شرایط ویژه میتواند یک مغالطه می باشد.
محسن آرمین با کنایه به اصلاحطلبان مشارکتجو گفته است:
آن دوستان جوان تحصیلکردهای که میکوشند چنین بنمایند که دوستان اکثریت از نظریات علمی جدید بیخبرند، آثار جدید را نخواندهاند و ما مسلح به جدید ترین نظریات هستیم گرفتار نوعی عجب و غرور علمی هستند. این گونه مبنا سازیها و نظریه پردازیهای وهم آلود برای اثبات مبنایی بودن اختلافات، نتیجه و فرجامی جز انشعاب ندارد، زیرا وقتی شما معتقد باشید اولاً اختلافات مبنایی است و ثانیاً: گفت و گوهای درون جبههای برای حل این اختلاف بی نتیجه است و با تهیه بیانیه و جمع کردن امضا اختلاف را به سطح جامعه کشاندید، و کوشیدید نه از طریق مباحثات درونی بلکه با استفاده از اهرمهای فشار با طرف مقابل برخورد کنید، عملاً مسیر انشعاب را برگزیده اید، این مسئله آنقدر روشن است که نیازی به استدلال و برهان ندارد.
آرمین همچنین مدعی بی اخلاقی برخی از امضاء کنندگان بیانیه 110 اصلاح طلب در متهم سازی هئیت رئیسه جبهه اصلاحات با سانترالیسم اقتدارگرا شده و از جانب دیگر خواستار سعه صدر آنان شده است.
اما پس از این اظهارات حمیدرضا جلائی پور طی مطلبی که در سایت جماران منتشر کرده کوشید تا به ادعاهای محسن آرمین پاسخ دهد. وی با نقد ادعای آرمین مبنی بر شروع انشعاب در جبهه اصلاحات به دلیل بیانیه 110 اصلاح طلب را به چالش کشیده و تاکید می کند که مصوبهٔ انتخاباتی جبههٔ اصلاحات ندادن لیست به نام جبهه یا اصلاحطلبی در تهران است. بیانیهٔ تحلیلی و گفتمانی 110 امضایی هم اساسا لیستی نداده و اسمی از جبهه و اصلاحطلبی نبرده است و به هیچ وجه ناقض مصوبهٔ جبهه نیست، اکثر امضاکنندگان متکثر آن هم عضو جبهه یا حتی احزاب نیستند.
جلائی پور همچنین با رد اختلاف مصداقی میان دو طیف اصلاح مشارکت جو و اصلاح طلبان تحریمی اختلاف نظرهای موجود را چه در هدف و چه در مسیر راهبردی و مهم ارزیابی کرده و تاکید می کند که تفاوت نظر بین دو سر طیف قابل «انکار و سرکوب» نیست. وی با انتقاد از تخفیف اختلافات موجود آبشخور فکری بیانیه 110 اصلاح طلب را تنها متاثر از داگلاس نورث ندانسته و تصریح می کند که طیفی از اعضای جبهه اصلاحات در فضای نظری دهه 90 میلادی و ادبیات گذار و اجماع واشنگتنی ماندهاند.
جلائی پور در پاسخ به پدر فکری تحریمیها مینویسد:
نسل جدید مطالعات توسعه و سیاستگذاری، جامعهشناسی تکوین دولت مدرن (از جمله آراء چارلز تیلی و جوئل میگدال)، اقتصاد سیاسی نونهادگرا (از جمله آثار اوغلو و رابینسون)، مطالعات پساهانتینگتونیِ دموکراسی، مطالعات بهار عربی، مطالعات تاریخ سیاسی معاصر ایران (از جمله آثار محمدعلی اکبری، همایون کاتوزیان و مقصود فراستخواه) و لیبرالیسم برابریخواه رالزیها از جمله آبشخورهای اند که تقویتکنندهٔ رویکرد بیانیه است. دکتر محمدمهدی مجاهدی، دکتر محمد فاضلی، دکتر احمد میدری، دکتر جواد حیدری، دکتر مراد ثقفی، دکتر علی هنری و تعدادی از جوانان پژوهشگر در سالهای گذشته در نشر این ایدهها در ایران کوشیدهاند ولی هنوز آموزههایی که ترویج میکنند به قدر کافی مورد توجه مصلحانی قرار نگرفتهاست که عمدتا در فضای نظری دهه 90 میلادی و ادبیات گذار و اجماع واشنگتنی ماندهاند.
بر اساس دیدگاه جلاییپور توافقگرایی، تدریجیگرایی، ائتلافهای حل مسالهای، ریشههای نهادی و اجتماعی و اقتصادی دموکراسی و توانمندسازی متوازنِ حاکمیت و جامعه از جمله محورهایی است که این مطالعات جدید حول آن همگرا شدهاند، این فعال ستاید تاکید میکند که این مبانی قویم و تفاوتها شایستهٔ تخفیف و انکار نیست. جلائی پور اما در ادامه با بیان اینکه شاید برخی تفاوت ها مصداقی باشد اما تفاوت های راهبردی وجود دارد به بیان برخی از این تفاوت ها می پردازد که در بردارنده مباحث موجود در جبهه اصلاحات و نوع نگاه آنان به حاکمیت و جامعه است.
وی این تفاوت ها را اما اینگونه صورت بندی می کند و مینویسد که تفاوت راهبردی است میان گرایشی که «توافقگرا» است و نیرویی که «تضادگرا» است، همچنین تفاوت راهبردی است میان گرایشی که انتخابات آزاد را نتیجهٔ ممارست انتخاباتی میداند و گرایشی که آزادی انتخابات را پیششرط حضور در انتخابات قرار میدهد! جلاییپور در ادامه نوشته است که تفاوت راهبردی است میان گرایشی که اهداف فوریاش متناسب با شرایط نظم «دسترسی محدود» و نظام هیبریدی ایران است با نیرویی که اهداف فوریاش در نظمهای «دسترسی باز» تحققپذیرند!
جلائی پور اما در ادامه با اشاره به وجود تکثر راهبرد و دیدگاه در جبهه اصلاحات تاکید میکند که جبههٔ اصلاحات هم میتواند این تکثر را پوشش بدهد به نحوی که طرفین ناچار نباشند بین التزام به راهبردهای مختارشان و عضویت در جبهه انتخاب کنند. در 98 و 1400 هم این تکثر به رسمیت شناخته شد و مانع فروپاشی جبهه گردید. اما اگر این تکثر به رسمیت شناخته و تحمل نشود طبیعی است که التزام افراد به اقتضائات راهبردی که مصالح ایران را در آن میبینند میتواند به تضعیف جبهه یا حتی انشعاب بیانجامد. اما در هر حالت، ربطی به این بیانیهٔ تحلیلی ندارد.
به باور جلائی پور، عبور از سانترالیسم تشکیلاتی به این معنا است که آزادی بیان و ارائهٔ تحلیل هیچ کسی را در داخل و خارج از تشکیلات سرکوب نکنیم و ضمن اجرای مصوبهٔ اکثریت، تکثر و حقوق اقلیت را به رسمیت بشناسیم، گفتنی است با توجه به مطالب گفته شده می توان گفت:
1- جبهه اصلاحات در شرایط کنونی شکل عمومیتر حزب اتحاد ملت به عنوان پیشران گروه های معتقد به اصلاح طلبان ساختاری شده که به باور آرمین حتی بخشی از آنان پروژه مشارکت در هر انتخاباتی را تا زمان انجام تحولات بنیادین به تعویق انداختهاند.
2 - رادیکالهای جبهه اصلاحات میکوشند تا تمامی پنجره های مشارکت در انتخابات را بسته و با اقدامات خود تفسیری عینی مبنی بر پیگیری پروژه کاهش مشارکت را به نمایش بگذارند.
3 - رادیکالهای جبهه اصلاحات تفسیر عینی «چپ روی و لوچ بودن» را به تعبیر بهزاد نبوی به نمایش گذاشته و به نام مردم می کوشند تا جامعه اعتراضی را به سمت فشار به حاکمیت و گشایش در انتخابات 1404 به تعبیر خود رهنمون سازند.
4- اظهارات مطرح شده از سوی محسن آرمین بیانگر آن است که جبهه اصلاحات به افول پایگاه خود اذعان داشته و شرکت در انتخابات را معادل عدم اقبال به خود ارزیابی می کند لذا طی یک فرار به جلو می کوشد این فرار از واقعیت را به در لوای ماندن در کنار مردم معنادهی کند.
5 - اصلاح طلبان ساختاری که برای کنش سیاسی نافرمانی مدنی را توصیه می کنند اما هر گونه انتقاد درونی در جبهه خود را نافرمانی نامیده و به تقبیح آن می پردازند. مساله ای که بوضوح از مرکزیت اقتداگرا حکایت دارد
اصلاح طلبان ساختاری که همواره بر تشکیل هسته سخت اصلاحات تاکید داشته و از لزوم فیلتراسیون در جبهه اصلاحات سخن به میان می آورند می کوشند تا مخالفان راهبردهای خود «اصلاح طلبان اهلی» و «استمرار طلبان» تعریف و تفسیر کنند، همچنین نزاع شکل گرفته میان دو طیف در جبهه اصلاحات را باید روشن شدن همان شکاف میان اصلاح طلبان ساختاری و نهادی دانست که هر یک تلاش دارند موقعیت خود در جریان اصلاحات هژمون سازند.
اصلاح طلبان ساختاری بر جامعه جنبشی و اعترضی متمرکز بوده، اصلاح قانون اساسی و لغو نظارت استصوابی، تغییر سیاست خارجی و...را عنوان اهداف کانونی خود انتخاب کرده و بر این باور هستند که بنا ندارند بخش بال چپ نظام را ایفاء کنند. از دیگر سو این طیف دنبال «دنبال فشار همهجانبه» به حکومت است و شدت بحرانها را عامل گشایش میداند.
اصلاح طلبان نهادی اما بر افزایش توانایی نهادهای مدنی و ظرفیت نهادهای حکمرانی، اصلاح نهادهای حکمرانی، اصلاح نهادهای سیاسی اصلاح طلبان، کاهش انواع تبعیض و نابرابری و فساد، کارآمدسازی بروکراسی های حکمرانی، بسط شفافیت، اصلاح نهادهای حامی- مشتری پرور، تقویت فرآیندهای شایسته گزینی، تقویت نمایندگی و مشارکت شهروندان در همه سطوح تاکید داشته و قائل به مشارکت در انتخابات و پیگیری ائتلاف های مساله محور است
بررسی محتوای فکری این دو گروه حکایت از آن دارد که نزاع شکل گرفته در جریان اصلاحات نشان می دهد که طیف اصلاح طلبان ساختاری و رادیکالها یکی از برنامه های خود را ایجاد دوگانه اصلاحات جامعه محور- اصلاحات حاکمیت محور قرار داده و میکوشد تا گفتار و راهبردی تقابلی را پیش بگیرد، رادیکال های جریان اصلاحات نشان می دهد که گرچه در وهله اول می کوشند تا کاهش پروژه مشارکت را دنبال کنند اما آنان برای پسا انتخابات مجلس نیز برنامه داشته و می کوشند تا از مطلوب نبودن مشارکت سخن به میان آورده تا مشارکت مطلوب را با موضوع سلامت انتخابات به چالش بکشانند! فاز بعدی تحرکات این گروه در خیابان است!