کرامت انسان

این بحث در فرهنگ بشری،سابقه ی درازی دارد و دیدگاههای گوناگونی نیز در این زمینه عرضه شده است.

یکی از مباحثی که در انسان شناسی مورد بررسی قرار می گیرد،مقام و پایگاه آدمی، نسبت به سایر آفریدگان است.

این بحث در فرهنگ بشری،سابقه ی درازی دارد و دیدگاههای گوناگونی نیز در این زمینه عرضه شده است.

گفته اند که:انسان برترین آفریدگان است و دستکم تا جایی که دانش بشری بدان رسیده است موجودی کاملتر از انسان،وجود ندارد.

از سوی دیگر،در این نظر،تشکیک هایی شده است از جمله اینکه این نظر ناشی از خودخواهی انسان است که می خواهد بر همه ی موجودات جهان،چیرگی یابد و همه را زیر یوغ خویش بکشد.دسته ی نخستین،به امتیازهای هوشی انسان و استعدادهای گوناگون وی،استدلال می کنند و نیز به آثار آنها از قبیل تمدن و پیشرفتهای صنعتی و امثال آن.

در مقابل دسته ی دوم به جنایات هولناکی که در طول تاریخ از بشر سر زده است،و از هیچ درنده ای سر نمی زند،استشهاد می کنند.

اومانیسم (1) یا انسان مداری که ریشه ای ژرف در تاریخ تفکر بشری دارد،در دسته ی اول قرار می گیرد.

در این گرایش،انسان محور حقایق و ارزشهاست و همه ی فعالیتهای علمی و عملی انسان بر محور خود آدمی،می گردد.این گرایش چهره های گوناگونی به خود گرفته و مادر بسیاری از مکتبهای فلسفی،اجتماعی،سیاسی و اخلاقی شده است.در زمان خود ما نیز برخی مکتبها را می شناسیم که بر اصالت انسان بسیار تاکید دارند اما نتایجی که می گیرند چه در سطح فلسفی و چه سیاسی یا حقوقی،مختلف است.از نمونه های این گرایش یکی اینست که تقریبا امروز در بیشتر کشورهای ظاهرا متمدن،برآنند که باید در قوانین کیفری،کرامت انسانی حفظ گردد.مجازات ها باید سبک باشد و جنبه ی تادیبی داشته باشد و با مجرم باید به گونه ی یک مریض رفتار گردد و باید او را مداوا کنند.از همین رو،مجازات اعدام در برخی از این کشورها،بکلی حذف شده است و...

آیا از دید قرآن نیز ارزش هر انسان از هر موجودی دیگر بیشتر است،یا بر هیچ موجودی برتری ندارد و یا تفصیلی در کار است و اصولا ارزش انسان در چیست؟

لحن قرآن در مورد انسان بسیار مختلف است:در برخی آیات برای انسان بطور کلی، مزیت قائل شده است:

اسراء/70:

و لقد کرمنا بنی آدم .

که ظاهرا تمام فرزندان آدم،مورد تکریم الهی اند.در ذیل آیه می فرماید:

و فضلناهم علی کثیر مما خلقنا تفضیلا لحن آیه بسیار ستایش آمیز است و ظاهر آن عمومیت دارد.طبعا آنانکه گرایش های اومانیستی دارند از این دسته آیات در تایید نظر خود،کمک می گیرند.

اما،در برابر،آیه هایی درست عکس اینها داریم با لحن نکوهش آمیز:

ابراهیم/34:

ان الانسان لظلوم کفار .

معارج/19:

و ان الانسان خلق هلوعا .

یکدسته هم وجود دارد که تقریبا تفصیل داده است:

التین/4 و 5:

لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم،ثم رددناه اسفل سافلین .

که ممکن است ابتدا به نظر آید که آدمی دو مرحله دارد:نخست «احسن تقویم »که مورد تکریم الهی ست،دو دیگر«اسفل سافلین »که سقوط می کند.در اینجا این سؤال پیش می آید که آیا کار حکیمانه ای است که خدا انسان را با کمال بیافریند بعد او را در چاه ویل سرنگون کند؟

پس باید در این آیات دقت بیشتری کرد که آن تکریم ها و یا نکوهشها،به چه اعتباری ست و سرانجام نظر قطعی قرآن درباره ی انسان و منزلت وی نسبت به موجودهای دیگر،چیست؟

پیش از آنکه به بررسی تفصیلی آیه ها بپردازیم،باید به یک نکته توجه کرد و آن اینکه:گاهی،منزلت انسان به عنوان یک امر تکوینی مورد ملاحظه قرار می گیرد و به اصطلاح امروز،جنبه ی «ارزشی »ندارد و گاهی به عنوان یک مفهوم اخلاقی و ارزشی، ملاحظه می شود.گرچه برخی توهم کرده اند که مفهوم کمال و فضیلت،مطلقا مفهومی ست ارزشی.و در بین مفاهیم حقیقی،چیزی به نام کمال یا فضیلت وجود ندارد ولی این توهم درست نیست،ما با صرفنظر از معیارهای اخلاقی،می توانیم موجودات را با هم مقایسه کنیم و بگوییم این موجود کاملتر از آن دیگری ست.مثلا جماد را با نبات و یا نبات را با حیوان و بگوییم فرضا حیوان کمالی دارد که نبات ندارد و...

کلمه ی «کمال »،در این موارد معنای ارزشی ندارد بلکه در اینجا مراتب وجود در نظر است.هستی،در یک جا بارورتر است و آثار بیشتری دارد و در جایی کمتر.به اصطلاح فلسفی،وقتی بین موجودات از جهت مرتبه ی وجودی،تفاوت قائل می شویم آنجا مفهوم ارزشی را در نظر نمی گیریم و صرفا یک امر تکوینی و حقیقی مورد نظر است.

مثلا:در مقایسه ی نبات و جماد،آندو در حجم و وزن و مقاومت و...اشتراک دارند اما نبات چیزی بیشتر دارد که در جماد نیست و آن تولید مثل و نیز رشد و نمو است،به این لحاظ می گوییم نبات کاملتر است.همینطور حیوان،نسبت به نبات دارای کمال «حرکت ارادی »و«درک »است که در نبات نیست. (2)

اما،گاهی هم ما مقام و منزلت انسان را به عنوان ارزش اخلاقی بررسی می کنیم: وقتی می گوییم این انسان کاملتر است یا شرافت دارد منظور مفاهیمی است که دارای ارزش اخلاقی ست.

با توجه به این مقدمات،وقتی آیات قرآن را بررسی می کنیم،می بینیم بسیاری از اختلافات که در آیات هست،به همین جا بر می گردد:

وقتی خدا می فرماید:اسراء/70:

و لقد کرمنا بنی آدم .

در مقام مقایسه با سایر آفریده ها چیزهایی را ذکر می فرماید که ارزش اخلاقی ندارد.یک سلسله نعمتها را بیان می کند که به انسان داده و به موجودات دیگر نداده است،در نتیجه،انسان دارای بهره ی وجودی بیشتر می شود.و در دنبال آیه می فرماید:

اسراء/70:

و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات .

که این دو جمله می تواند تفسیری برای آن کرامت باشد.

و در برخی از تفسیرها آمده است که:منظور از تکریم انسان،مستوی القامه بودن اوست که حیوانات دیگر چنین برتری را ندارند.

چنانکه از«و حملناهم فی البر و البحر»نیز همین برتری تکوینی بر می آید،در حالیکه حیوانات با نیروی خود باید طی مسافت کنند ولی انسان از خود حیوانات هم برای اینکار می تواند استفاده کند.روی همین مساله در قرآن تکیه نیز شده است:

نحل/8:

و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة و یخلق ما لا تعلمون .

نحل/7:

و تحمل اثقالکم الی بلد لم تکونوا بالغیه،الا بشق الانفس .

منحصر به حیوانات نیز نیست،جمادات و کشتی را نیز در اختیار انسان قرار داده است که در اختیار حیوان نیست.همینطور است جمله ی:

و رزقناهم من الطیبات که علاوه بر اینکه نوع غذای انسان از طیبات است انسان می تواند مواد غذایی را ترکیب کند و انواع غذاهای لذیذ ترتیب دهد برخلاف حیوانات که غذای ساده ای از موجودات طبیعی دارند.و سرانجام می فرماید:

و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا :انسان را بر بسیاری از مخلوقات،برتری دادیم که ظاهرا این برتری هم تکوینی ست.

چرا می فرماید:«علی کثیر»؟احتمالا کسانی که انسانها بر آنها برتری ندارند فرشتگان یا آفریده هایی هستند که ما خبر نداریم.

اما آنجایی هم که در مقام مذمت انسان است،و صفات و خصلتهای ناپسندی (3) را برای او ذکر می کند،این «ناپسند»،گاهی از نظر اخلاقی باید بررسی شود و گاهی از جنبه ی تکوینی.

وقتی می فرماید:نساء/28:

و خلق الانسان ضعیفا .

طبعا یا در مقام مقایسه با موجوداتی ست که این ضعفها را ندارند،مانند فرشتگان که دارای نیروهایی بیش از انسان هستند،و یا احیانا در برابر قدرت خداوند،ضعف انسان گوشزد می گردد تا مغرور نشود.یعنی ای انسان اگر کمالی داری،ضعف نیز داری و همه قدرتها و نیروهای تو در برابر قدرت الهی،چیزی بحساب نمی آید.

آیاتی هم هست که در آنها کرامت یا مذمت انسان را تنها از دیدگاه اخلاقی باید مورد بررسی قرار داد.می دانیم اصولا ارزش اخلاقی در رابطه با اختیار مطرح می گردد.اگر اختیار نباشد،ارزش اخلاقی هم وجود ندارد.ستایش یا نکوهش اخلاقی در حق کسانی رواست که با اختیار و گزینش خود،کار پسندیده یا ناپسندی انجام می دهند. اگر انسانی مجبور به رفتن راه صحیحی ست از نظر اخلاقی جا ندارد که مورد ستایش قرار گیرد.چنانکه اگر فرض شود که انسانی مجبور به ارتکاب جنایتی شود باز مورد نکوهش نخواهد بود.

اختیاری هم که در اینجا مطرح می شود دارای دو طرف است:این راه یا آن راه،یا دستکم اختیار فعل یا ترک.اینک می پرسیم آیا موجودی که دو یا چند راه در پیش دارد و مختار است،آیا قبل از اعمال اختیار،مستحق مدح اخلاقی ست؟خیر،تا پیش از اعمال اختیار،کاری که موجب ستایش باشد از او سر نزده است،همینطور است در جهت منفی. حال می پرسیم:آیا صحیح است که همه ی انسانها،بدون توجه به راهی که انتخاب می کنند، مورد ستایش اخلاقی قرار گیرند؟گفتیم:خیر،پیش از انجام کار خوب یا باد،جای ستایش و نکوهش نیست،بعد از انجام فعل هم،برخی ارزش مثبت دارد و برخی منفی.از اینجاست که دو گونه ارزش مطرح می شود:ارزش مثبت برای آنان که کار خوب کرده اند و منفی،برای آنانکه بد کرده اند.می بینیم آیات مربوط کاملا توجه به این مطلب دارد:مثلا بعد از آیه ی ثم رددناه اسفل سافلین می فرماید:

التین/6:

الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات .

اینان دیگر به اسفل سافلین وارد نمی شوند و نیز بعد از آیه ی:

معارج/21-19:

ان الانسان خلق هلوعا...

می فرماید:

معارج/35-22:

...الا المصلین...

خلاصه آنکه:یکدسته آیات قرآنی ناظر به کرامت تکوینی انسان و در واقع هدف مدح در آنها،مدح فعل خداست،اگر انسان فضیلتی هم دارد به اعتبار این است که متعلق تکریمات الهی ست وگرنه با نظر دقیق،باید گفت این کرامتها از آن خداست.اما جایی که پای افعال اختیاری به میان آید،دیگر جای کرامت عمومی و همگانی نیست.پس پاسخ ما به این سؤال که:آیا انسان از دیدگاه ارزشی،بر همه ی موجودات مزیت دارد و آیا همه ی انسانها در این زمینه مساویند؟این است:

نه همه ی انسانها بهتر از همه ی حیواناتند و نه همه پست تر.برخی آنقدر تکامل می یابند که فرشتگان در برابرشان سجده می کنند و برخی چندان تنزل می یابند که از حیوانات هم پست ترند.

در اینجا سؤال دقیقی ممکن است مطرح شود و آن اینکه:وقتی ما گفتیم انسان ها از دیدگاه ارزشی در نتیجه ی افعال اختیاری می توانند به مقام بلندی برسند،مسلم با کسانی که در اثر همان افعال اختیاری،تنزل کرده اند مقایسه می شوند و این در خود انسانها مطرح می گردد،دیگر نمی توان آنها را با حیوانات مقایسه کرد چون حیوانات(بنا به فرض ما)،اختیار ندارند،پس چگونه می توان گفت:انسان می تواند به کمالی برسد که بر حیوانات یا فرشتگان برتری یابد؟پاسخ اینست:اگر چه این ارزش اخلاقی در سایه ی افعال اختیاری مطرح می گردد ولی بدین معنا نیست که یکنوع کمال وجودی حقیقی برای انسان به هم نمی رسد،و چون دقیق شویم به رابطه ی بین ارزشها و واقعیتها بر می گردد.برخی می اندیشند که مفاهیم ارزشی بکلی از واقعیات جداست اما چنین نیست مفاهیم ارزشی اخلاقی در سایه ی ارتباط افعال اختیار انسان با کمال حقیقی حاصل از همان افعال،مطرح می گردد،یعنی:نتیجه ی ارزشهای اخلاقی،کمالات تکوینی روحی برای خود انسان است.

یعنی:واقعا انسانی که دارای ارزش اخلاقی مثبت است،از نظر وجودی کاملتر است و صرفا یک قرارداد و اعتبار محض نیست.

چنانکه برخی توهم می کنند که ایدئولوژی[آنچه مربوط به بایدها و آرمان هاست]،سر و کاری با واقعیتها ندارد،بلکه نوعی سلیقه است.

بنابر این،گرچه ارزشهای اخلاقی مفاهیمی ست که در رابطه با فعل اختیاری انسان مطرح می گردد و از این دیدگاه،نباید با موجودات غیر مختار،مورد مقایسه قرار گیرد ولی به لحاظ نتایج واقعی این ارزشها و حصول کمالات حقیقی برای انسان،باز مقایسه درست است.نتیجه اینکه:از دیدگاه واقعی،انسان در آغاز وجود نسبت به حیوان و جماد و نبات استعدادها و بهره های تکوینی بیشتری دارد اما یک ویژگی نیز دارد و آن اینکه در پاندولی در حال نوسان است:می تواند از این بهره ها و کمالات در درازمدت و در نهایت امر،خود را کاملتر کند و از همه ی موجودات فراتر رود و نیز می تواند کمالات خویشتن را از دست بدهد و به جایی برسد که از حیوانات نیز پست تر شود و آنجاست که می گوید:

نبا/40:

یا لیتنی کنت ترابا .

پس آیات،گاه انسان را با توجه به افعال اختیاری او و ارزشهای اخلاقی اش مورد ستایش قرار می دهد و گاه مورد نکوهش.آنهایی که دارای مراتب عالی می شوند به مغفرت و رحمت و جوار الهی می رسند:

قمر/55:

فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر .

تا جوار الهی بالا می روند،به تعبیر بهتری که قرآن از قول همسر فرعون نقل می کند:

تحریم/11:

رب ابن لی عندک بیتا فی الجنة .

که بنا به مبانی اعتقادی ما،این قرب(عند)جسمانی نیست.این مقام همسایگی خداست و در این مرتبه،فرشتگان خدمتگزاران اویند،به استقبال او می آیند و به او خوش آمد می گویند:

زمر/73:

سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین .

نیز می تواند چندان تنزل یابد که «شر الدواب »گردد.از هر کرم و میکروبی،پست تر!

اعراف/179:

لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها لهم آذان لا یسمعون بها،اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون .

انفال/22:

ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون .

حج/46:

فانها لا تعمی الابصار و لکن تعمی القلوب التی فی الصدور .

انفال/55:

ان شر الدواب عند الله الذین کفروا فهم لا یؤمنون .

کر و لالها آنانند که کفر ورزیدند و حقایق را نپذیرفتند.

در مقابل:

حجرات/13:

ان اکرمکم عند الله اتقیکم .

است و این کرامت غیر از کرامت «و لقد کرمنا»ست.

پس،چنانکه چند بار اشاره کردیم،آیات قرآن ناظر به دو نوع کرامت است:کرامت تکوینی و کرامتی که در نتیجه ی افعال اختیاری به دست می آید.

شاید دسته ی میانه ای هم وجود داشته باشد و آن در مورد کسانی ست که امکان تشخیص راه صحیح و یا پیمودن راه صحیح برای آنها نبوده است.

(البته فرض انسانی که بکلی فاقد شناخت باشد،مشکل است مگر مجانین) اینان «مستضعفان از حیث شناخت »نام دارند و دسته ی میانه اند،نه دارای ارزش مثبت اند و نه منفی:

نساء/98:

الا المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا .

پی نوشت ها:

1- Humanisme

2- اینکه برخی موجودات بین نبات و حیوانند یعنی حرکت ارادی ندارند اما شبیه آنرا دارند و یا حتی مرتبه ی ضعیفی از شعور را،مثل نباتاتی که حیوانات را صید می کنند و یا درخت خرما را می توان ترساند و...منافاتی با مطالب مورد بحث ما ندارد.

3- گرچه این صفات نیز در مقام ارتباط و پیوستگی با سایر صفات و خصلتها می تواند زمینه ی تکامل انسان را فراهم کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر