کلمه ی «انسان » و مرادفات آن در قرآن

انسان،بشر،ناس،اناس،انس،انسی،اناسی،بنی آدم.

با تورقی نه چندان دقیق نیز می توان این الفاظ را در مورد انسان،در قرآن یافت:

انسان،بشر،ناس،اناس،انس،انسی،اناسی،بنی آدم.

بحث در این الفاظ از این جهت که از چه ریشه ای گرفته شده اند و به چه مناسبتی به هر یک اطلاق می شود مثلا نظیر آنچه که در مورد کلمه ی «انسان »برخی گفته اند از ریشه ی انس است و برخی نظر داده اند که از ماده نسیان است،تاثیری در فهم معنای هر یک از آنها به عنوان یک اسم عام برای این نوع از موجودات،ندارد.

به هر حال ما می دانیم که مثلا همان کلمه ی انسان،اسم جنسی ست که بر تک تک افراد بنی آدم،اطلاق می گردد و مانند سایر اسمهایی که برای «انواع »وضع شده،و دانستن ریشه ی لغوی اثری در فهمیدن این معنی ندارد.بر فرض هم که توانستیم از لحاظ لغوی با تحقیق،شواهدی پیدا کنیم بر اینکه واضع لغت،به چه مناسبتی چنین اسمی وضع کرده است ولی این مطلب کمکی به فهم معنایی که ما از آن می فهمیم،نمی کند.این بحث ها ممکن است در اتیمولوژی (1) یا در زبانشناسی ارزشمند باشد ولی از نظر بحث تفسیری،هیچ فایده ای نخواهد داشت.

البته در بین مفسران هم،گاهی اختلافاتی از جهت استعمال این کلمات وجود دارد که آیا مرادفند یا با هم فرق دارند.و اگر فرق دارند،این فرق جنبه ی دستور زبانی دارد یا از لحاظ معناست؟

مثلا برخی در مورد دو واژه ای «انسان »و«بشر»گفته اند که ایندو،از لحاظ اصل معنا،با هم فرق دارند:بشر،چون با ماده ی «بشره ظاهر بدن »مناسبت دارد،پس در آن بیشتر جنبه ی ظاهری ملحوظ است،اما انسان که با«انس »مناسبت دارد و انس از ابعاد معنوی انسان است،بیشتر به جنبه ی معنوی و کمال و فضیلت او تناسب دارد.

که باید گفت:به فرض آنکه در اطلاق های ما و یا حتی در اطلاق عرب فعلی،چنین نکته هایی هم ملحوظ باشد ولی در کاربرد قرآنی تا جایی که ما استقصاء کرده ایم، نمی توان شاهدی برای این مطلب یافت.

در قرآن هم آیاتی وجود دارد که در آن ها انسان مورد مدح قرار گرفته و هم مورد ذم:اگر واژه انسان دلالت بر کمال و فضیلت داشت:

ابراهیم/34:

ان الانسان لظلوم کفار .

یا:

معارج/19:

ان الانسان خلق هلوعا .

به جای انسان،بشر،می نهاد،نیز یکجا می فرماید:انسان را از خاک آفریدیم و جای دیگر می گوید:بشر را از خاک آفریدیم،که تفاوتی در مورد استعمال به چشم نمی خورد.

اما اینکه چرا،یکجا می گوید بشر و جای دیگر انسان،نکته ای ست که شاید ما در نمی یابیم.

گاهی فصاحت و بلاغت مقتضی این نوع کاربرد مترادفات است.گاهی این ظرائف را کسانی که ذوق لطیف و والایی دارند در می یابند گاهی هم قابل تبیین نیست ولی چون ما برآنیم که قرآن در بالاترین ستیغ بلاغت و فصاحت،نازل شده،معتقدیم که اینجا این لفظ و جای دیگر،لفظ دیگر،مناسب بوده است.

تنها فرقی که در مورد کاربرد دو لفظ انسان و بشر،وجود دارد این است که انسان بر جمع اطلاق نمی شود و اسم جنس فردی ست ولی بشر،هم به صورت اسم جنس فردی و هم اسم جنس جمعی،به کار می رود:

انما انا بشر مثلکم و در آیه ی:

حجر/28:

و اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشرا من صلصال من حماء مسنون .

در مورد فرد و در آیه ی:

روم/20:

اذا انتم بشر تنشرون .

در مورد جمع استعمال شده است ولی بازگشت این فرق هم به دستور زبان و صرفا قراردادی است.

ناس و اناس و انس،همه اسم جمعند اما تفاوتهایی در کاربرد دارند:ناس به کل انسانها هم اطلاق می شود ولی اناس معمولا به دسته ای از انسانها گفته اند،[در داستان لوط،قوم او،درباره ی وی و مؤمنان به او،گفتند]:

نمل/56:

انهم اناس یتطهرون .

که باز این فرق،دستور زبانی و قراردادی ست.

انس بر مجموع انسانها اطلاق می شود[مثل جن که بر مجموع این طایفه اطلاق می گردد]:

اسراء/88:

لئن اجتمعت الانس و الجن...

و از این جهت مانند بشر است که بر همه ی انسانها اطلاق می گردید.

یکی از این الفاظ،بنی آدم است که چون از نظر قرآن همه ی انسانها از نسل آدم اند، به آنها بنی آدم،گفته می شود.برخی گمان کرده اند که «آدم »هم اسم جنس است و چنانکه ما آنرا در فارسی،تقریبا مرادف انسان بکار می بریم،در قرآن هم،چنین است.

اما هر کس با اندک آشنایی به زبان عربی،می داند که آدم مانند عیسی و موسی،اسم خاص است و در قرآن به سایر انسانها هرگز اطلاق نمی شود.

پی نوشت:

1- Etymology علم اشتقاق، شناسایی اقسام کلمه.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر