ماهان شبکه ایرانیان

جامعه و حکمرانی موریانه خورده ما چگونه نجات می یابد؟

اما نپذیرفتن وفاق‌ملی حکمران وقت یک‌نوع مبارزه سیاسی برای کسب قدرت است نه برای توسعه و پیشرفت ملت. وقتی از وفاق‌ملی صحبت می‌شود یعنی این‌که ملتی می‌خواهد توسعه‌یافته شده و از حال کنونی به حالی دیگر (که الزاماً باید بهتر باشد) برسد

جامعه و حکمرانی موریانه خورده ما چگونه نجات می یابد؟

برای رسیدن به‌وفاق‌ملی انگیزه همگانی و پذیرش عمومی نیاز است. اصولاً دولت‌ها برای رسیدن به‌وفاق‌ملی از ابزار ملی‌گرایی (ناسیونالیسم) بهره می‌برند. اما در مطلب حاضر ما سه مفهوم مهم و اساسی را مدنظر قرار داده که حتی ملی‌گرایی از آنها نشأت می‌گیرد: عقلانیت، قانون و خودانتقادی.

حیات حکمرانی در هر جامعه‌ای به‌ایجاد وفاق‌ملی در آن جامعه بستگی دارد. در این شکی نیست. اما وفاق می‌تواند به‌دو دسته تقسیم شود: وفاق ایدئال و وفاق ممکن. تقریباً به‌جرأت می‌توان گفت که وفاق ایدئال در هیچ جامعه‌ای اتفاق نخواهد افتاد. همیشه کسانی هستند که خارج از وفاق عمل کنند. البته به‌خوبی می‌‎دانیم که در تاریخ، اقلیت‌ها بسیار تأثیرگذار بوده و اکثریت تأثیرپذیر.

حکمرانان می‌توانند در نهایت سعی و تلاش‌شان وفاق‌ملی ممکن را ایجاد کنند. هر حکمرانی موافقان و مخالفانی دارند که مخالفان با حکمران وقت در قالب وفاق ایجاد شده قرار نمی‌گیرند. علت آن‌هم مشخص است: برای بازپس‌گیری قدرت نباید وفاق حکمران وقت را پذیرفت.

اما نپذیرفتن وفاق‌ملی حکمران وقت یک‌نوع مبارزه سیاسی برای کسب قدرت است نه برای توسعه و پیشرفت ملت. وقتی از وفاق‌ملی صحبت می‌شود یعنی این‌که ملتی می‌خواهد توسعه‌یافته شده و از حال کنونی به حالی دیگر (که الزاماً باید بهتر باشد) برسد. وگرنه در یک حال باقی ماندن نیازی به‌وفاق‌ملی ندارد. اگر ملت‌ایران پیشرفت و توسعه می‌خواهد باید به‌وفاق‌ملی بیندیشد. وفاق‌ملی با سه مفهوم مهم و اساسی تشکیل خواهد شد: عقلانیت، قانون و خودانتقادی

نگرانی‌اصلی [یا همان پرسش‌اصلی] چرا شرقی‌ها ایدئال‌گرا هستند؟

یکی از پرسش‌های اصلی در این مقاله این است: ما شرقی‌ها برحسب عادت دوست داریم همه موارد را به‌طور کامل و ایدئال داشته باشیم، آیا درباره وفاق‌ملی هم وفاق ایدئال و کامل می‌خواهیم؟! چرا ما شرقی‌ها می‌پنداریم که هرچه می‌خواهیم را باید به‌دست آوریم آن‌هم به‌طور کامل و ایدئال؟! اصلاً ایدئال و کمال چیست؟ آیا به‌طور واقعی در زندگی انسان‌ها ایدئال و کمال وجود دارد؟ ما می‌توانیم (البته اگر بتوانیم) نهایتاً به وفاق ممکن برسیم. این وفاق نسبی نیز شرایط و پیش‌زمینه‌هایی دارد که باید آنها فراهم شده و سپس براساس برخی محدودیت‌ها و مشکلات به‌وفاق‌ملی نسبی برسیم.

راه سختی پیش‌رو داریم. این‌که تصور کنیم وفاق به‌راحتی امکان‌پذیر است به‌نظرم تا حدود بسیار زیادی خوش‌باوری و توهم است. اما برای رسیدن به‌وفاق‌ملی با دو پرسش مهم روبرو هستیم: 1. چرا باید وفاق‌ملی حاصل شود؟ 2. چگونه وفاق‌ملی حاصل می‌شود؟ 

برای پرسش «چرا باید وفاق‌ملی حاصل شود» پاسخ ساده‌ای وجود دارد: چون نیاز امروز جامعۀ ما وفاق‌ملی است. در این شکی نیست! اما این پاسخ پرسش ما نیست. «چرا»، همیشه پرسشی فلسفی است. هرکسی که با «چرا» پرسش را آغاز می‌کند می‌خواهد ماهیت و بُن آن مسئله را بیابد. یافتن ماهیت مسئله‌ای کار ساده‌ای نیست. باید تمامی جوانب آن‌را شکافت و مطالعه کرد و همیشه نیز در این شک بود که آیا جنبه‌ای مانده که مطالعه نشده باشد.

نزد ایرانیان چگونه وفاق‌ملی شکل می‌گیرد؟

برای وفاق‌ملی در ایران آیا شاهد و تجربه‌ای در تاریخ وجود دارد؟ ملتی که این مفهوم مهم و ضروری را تا به‌حال تجربه و درک نکرده چگونه ممکن است یکباره قصد درک آن‌را داشته باشد. اجرای مفاهیم در زندگی اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی به‌فوریت امکان‌پذیر نیست. باید مردم ضرورت آن‌را درک کرده تا تجربه و زیسته شود. در ضمن اصلاً ضرورت وفاق‌ملی در زندگی ما ایرانیان درک و تجربه شده است؟ چگونه امکان دارد که انتظار نداشته باشیم گروه‌هایی که از این وفاق آسیب می‌بینند در مخالفت و ضدیت و نابودی آن کوششی نکنند؟ در تاریخ با شواهد فراوانی ثابت شده (حداقل در تاریخ ایران بسیار ثابت شده) که همیشه اقلیت قدرت بیشتری از اکثریت دارد. چون اتحاد و همان وفاق در اقلیت بیشتر از اکثریت است.

امکان ندارد مفهوم مهم و پیچیده‌ای مانند وفاق‌ملی را در کوتاه‌مدت و به‌فوریت در جامعه جاانداخت. نمی‌توان این مفاهیم را به‌یکبار به زیستۀ مردم تبدیل کرد. این مردم سالیانی است که رانندگی کرده و همگی از قوانین راهنمایی‌ورانندگی آگاهی دارند. پس چرا به‌راحتی وقتی که چشم قانون آنها را نمی‌بیند به تخلفات رانندگی دست می‌زنند؟ این تخلفات در تمامی جهان است، اما در ایران بیشتر از تمامی جهان. صحبت ما خود تخلف است. پس چگونه می‌پنداریم که می‌توانیم وفاق‌ملی را اجرا کرده بدون این‌که مشکلی در جامعه ایجاد نشود. که مطمئناً ایجاد خواهد شد.

برای اجرای وفاق‌ملی ما دو بُعد داریم: مردم و حکمرانان. براساس شواهد و تجربیات تاریخی، خوب می‌دانیم که بین مردم ایران و حکمرانان وفاق ایجاد کردن کاری غیرممکن است. استدلال مهم در رابطه با بحث ما این است که مردم نوع وفاق‌ملی خاص خود را دارند و حکمرانان نوع وفاق خاص خودشان. و متأسفانه تفاوت و فاصله بین این دو بسیار زیاد است و احتمال این‌که این دو به‌هم نزدیک شوند تقریباً می‌توان گفت صفر است.

وفاق‌ملی را باید بین مردم جست‌وجو کنیم؛ بین مردم و حکمرانان؛ بین احزاب سیاسی؛ بین احزاب سیاسی و دولت! هرکدام از این وفاق‌ها تعریف و ویژگی‌های خاص خودشان را دارد و شاید همگنی هم بین آنها وجود نداشته باشد. آیا شرایط و ویژگی‌های هر کدام از این وفاق‌ها را می‌دانیم؟ در اصل آیا پژوهش میدانی برای شناخت و تعریف عملیاتی از شاخص‌های وفاق‌ملی انجام شده است؟ اگر قرار است وفاق‌ملی بالادستی باشد آیا وزارتخانه‌های مربوطه در این زمینه اقدامی انجام داده‌اند؟ و اگر قصد این است که وفاق در پایین‌دست و بین مردم شکل بگیرد، آن‌وقت ظیفه دولت چیست؟ اصلاً دولت برای خودش وظیفه‌ای قائل است؟ اگر هست چه اقدامی انجام داده و اگر نیست وفاق‌ملی چگونه بین مردم رایج خواهد شد؟ وقتی هیچ کار پژوهشی انجام نشده و انجام هم نخواهد شد شناخت ما از مردم و چرایی ایجاد وفاق‌ملی چگونه حاصل خواهد شد؟

زمین و بستر ما ایرانیان نمکی و آهکی است و بذر وفاق‌ملی در آن پرورش نخواهد یافت. تا این زمین و بستر آماده نشود این بذر محصولی نخواهد داد. حال این زمین و بستر چگونه آماده خواهد شد بحث بسیار مهم و ضروری‌ای است. وقتی باور عموم مردم این است که حکمرانان هر کاری که انجام می‌دهند برای حفظ پست و مقام و قدرتشان است، پس از بی‌اعتمادی‌های مکرر، امکان آماده‌سازی این زمینه و بستر، کاری مشکل و غیرممکن خواهد بود.

آیا نزد ایرانیان عقلانیت؛ قانون و خودانتقادی امکان‌پذیر است؟

روزی با یکی از مدیران صحبت می‌کردم ایشان در کلام خود گفت: من سرباز نظام هستم و هرکجا که بخواهند در آنجا خدمت می‌کنم. این سخن ضدتوسعه و ضدوفاق‌ملی است. این‌که هر کجا باشد من خدمت می‌کنم یعنی به‌تخصص هیچ اعتقادی ندارم؛ یعنی این‌که من مهره کوک‌شده هستم که هرکجا لازم باشد وقتی کوک شوم به ایفای نقش می‌پردازم. اگر توسعه تخصص است این مدیر ضدتوسعه‌ترین مدیر است و متأسفانه از این مدیران بسیار داریم. اگر به‌دنبال وفاق اجتماعی هستیم وقتی مردم فقط تعدادی مدیر تکراری می‌بینند که از این پست به پستی دیگر از این مقام به مقامی دیگر پاس می‌شوند آن‌وقت کجا دنبال وفاق‌ملی باید بگردیم؟

مشکل اصلی و اساسی ما ایرانیان این است که «خودانتقاد» نیستیم. خودانتقادی فردی‌ترین سعی و تلاش یک انسان است. خودانتقادی دقیقاً همان عقلانیت یک فرد است. رسیدن به‌این درجه یعنی تکامل عقلی یک فرد. وقتی می‌توانیم از خودانتقادی صحبت کنیم که فقط گروه و دسته و اطرافیان خود را نبینیم، بلکه می‌خواهیم کشوری بسازیم به‌نام «ایران». عقلانیت تنها حلقه‌ی مفقودی برای پیشرفت و توسعه‌یافتگی ایران است. عقلانیت اتفاق کمی نیست، بلکه رشد و بلوغ فکری ملتی است. شاید خیلی از جوامع و انسان‌ها به این درجه نرسند که ملت‌ایران رسیده است.

عقلانیت راهی‌ست که باید طی شود؛ وسیلۀ نقلیۀ این راه نیز خودانتقادی است. تا وقتی به‌این فکر کنیم که ما بهترین هستیم، تا وقتی فکر کنیم هرچه از ماست خوب است، مسلماً نمی‌توانیم به خودانتقادی برسیم. ما از نیمۀخالی لیوان را دیدن هراس داریم و پی‌درپی به‌خود و دیگران تذکر می‌دهیم که نیمۀپر را ببینید. خودانتقادی یعنی دیدن نیمۀخالی لیوان. نیمۀپر، پر است، مشکل در نیمۀخالی است که باید پر شود. فرار از مشکلات و نادیده گرفتن نقص‌ها و اشتباه‌ها عامل اصلی و مهم توسعه‌نیافتگی کشور ماست که ناشی از عدم عقلانیت و نداشتن خودانتقادی است.

خودانتقادی یکی از ابزارهای مهم رسیدن به‌وفاق‌ملی است و عقلانیت هستۀ اصلی این وفاق. یعنی اگر این دو از زندگی خود کم کنیم به‌وفاق‌ملی نخواهیم رسید. دست از غرورملی و افتخارملی و تمدن چندهزارساله و از این قبیل برداریم. ما امروز چه هستیم و مسیر حرکت ما به‌کجا خواهد برد ما را. توهم‌های تاریخی و فرهنگی را از ذهن پاک کنیم. ما پی‌درپی سر در خرجین‌مان می‌کنیم و پی‌درپی به‌خود تذکر می‌دهیم این فرهنگ را ما تولید کردیم و افتخار این گوشه از تاریخ از آن ماست. این نیمۀپر لیوان. ما ایرانیان اکنون در بخش نیمۀخالی لیوان ایستاده‌ایم. با وفاق‌ملی می‌توانیم نیمۀخالی را نیز پر کنیم؛ اما آیا واقعاً می‌توانیم.

تک‌به‌تک ما باید به عقلانیت برسد و تک‌به‌تک ما باید از خود انتقاد کند. راه رسیدن به‌وفاق‌ملی این است. آیا این همت را در جامعه ایران می‌بینیم؟ افق این دید بسیار مه‌آلود است. مهی غلیظ که اصلاح آن از عهده یک‌فرد برنمی‌آید بلکه از عهده جامعه برمی‌آید. جامعه باید به عقلانیت و خودانتقادی برسد تا این مه غلیط کم‌کم زدوده  شود. توسعه وقتی رخ می‌دهد که تک‌به‌تک افراد جامعه آن‌را بخواهند. وفاق‌ملی وقتی روی می‌دهد که تک‌به‌تک اعضای جامعه آن‌را بخواهد. راه توسعه ایران از جاده وفاق‌ملی می‌گذرد.

انسان نمی‌تواند آن‌گونه که دلش می‌خواهد زندگی کند. به‌طورکلی هیچ موجود زنده‌ای نمی‌تواند آن‌گونه که دلش می‌خواهد زندگی کند. یک‌دلیل ساده اما اساسی آن این است: چون زندگی موجودات زنده دارای قانون است. قانون دلبخواه هیچ‌کس نیست. قانون برای هیچ‌کس نیست. قانون برای همه است پس به‌نفع هیچ‌کس نیست. قانون عین بی‌طرفی است. بی‌طرفی برای همه. بی‌قانونی به‌همه ضرر می‌زند اما همه از قانونمندی سود می‌برند. هرجامعه‌ای از قانون سرپیچی کند از توسعه دور افتاده است. و تنها راه وفاق در کشور ما تکیه به قانون است. قانون، عقلانیت و خودانتقای سه پایه اساسی برای رسیدن به‌وفاق‌ملی است. نباید از این راه دور شد چون همگان زیان می‌بینند. باز هم نیمۀخالی ما مشخص است. عدم‌التزام به‌قانون عدم‌التزام آن، دیگر جرمی محسوب نمی‌شود.

راه‌کار نجات ایرانیان: عقلانیت؛ قانون و خودانتقادی

وقتی‌که غرق در حل کردن مشکلاتی باشیم که خودمان درست کردیم، آن‌وقت چه فرصتی باقی می‌ماند تا به‌وفاق‌ملی فکر کنیم. وقتی هنوز کسانی هستند که منفعت خود را در برهم زدن وفاق‌ملی می‌بینند و از این آب گِل‌آلود می‌خواهند ماهی‌های ریز و درشت صید کنند، چه فرصتی باقی می‌ماند برای اجرای برنامۀ وفاق‌ملی. به‌نظر نمی‌رسد که با بخشنامه و دستورالعمل و از بالا به پایین وفاق‌ملی انجام شدنی باشد. مانند حقوق شهروند آقای دکتر حسن روحانی! چرا این حقوق فراموش شد. به‌همان علت هم وفاق‌ملی فراموش می‌شود.

به‌قول آقای پزشکیان مشکل از ماست. از تک‌به‌تک ما. فقط ما می‌توانیم مشکل خودمان را حل کنیم. فقط ما می‌توانیم خودمان را به‌ملتی قدرتمند و سرافراز تبدیل کنیم که پدر جد استعمار هم نتواند به‌ما فرمان براند. به‌تاریخ دقت کنیم، بهترین شواهد آنجاست. آنجایی‌که به‌قدرت درونی ملت اعتماد کردند، آنجایی‌که دانستیم ملت مهم‌ترین و قوی‌ترین سد مقابل نفوذ هر استعمار و استثمار و هر مشکلی است، دست هیچ قدرت بیگانه‌ای به منابع ایران نخواهد رسید. اما آنجا که ذره‌ای از این اعتماد کم شد، ذره‌ای این سد محکم نشتی برداشت، دیگر امکان مقاومت و ایستادگی نیست. این سد مهم فقط و فقط با وفاق‌ملی تشکیل خواهد شد، نه با موشک و بمب و اسلحه.

معتقدم که دکتر پزشکیان بهترین تشخیص را داده است. ما از خودمان شروع کنیم. بله برای وفاق‌ملی باید از خودمان شروع کنیم، نه این‌که دیگران انجام دهند و بعد من انجام دهم. همگی باید با هم شروع کنیم. نه این‌که به بهانه وجود استعمار و استثمار از این مهم غافل شویم. همه ملت‌ها به‌نوعی دچار استعمار و استثمار شده‌اند. استعمار و استثمار هیچ‌وقت در طول تاریخ ما را رها نکرده است. استثمار و استعمار به‌نوعی بالای سر ما به‌طور همیشگی بوده است. اما ما قدرت بخشیدن به‌درون خود و با اصلاح اضافه‌ها و نامربوط‌هایمان می‌توان از این بلا دور باشیم. استعمار و استثمار عاقل و حسابگر است. بداند که جایی نمی‌تواند نفوذ کند از درون مانند موریانه آن را پوک می‌کند. جلوی این موریانه فقط با این ابزار گرفته می‌شود: عقلانیت، قانون و خودانتقادی.

216216

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان
تبلیغات متنی