ماهان شبکه ایرانیان

درنگى در واژه تَنَقَّبَتْ در زیارت عاشورا(۲)

تکلّف آمیز بودن توجیهات گذشته, راه احتمالات جدیدى را در این بحث مى گشاید

در عبارات زیارت ها, اگر تفسیر ظاهرى روایت با تکلّفْ همراه باشد, باید به تحریف نسخه حکم کرد; چون احتمال تصرّف عمدى در عبارت متن و نادیده انگاشتن نهى از تصرّف در دعا و زیارت, معمولاً بسیار ضعیف است.
درنگى در واژه «تَنَقَّبَتْ» در زیارت عاشورا(2)

قاعده اى مهم در تفسیر عبارات

تکلّف آمیز بودن توجیهات گذشته, راه احتمالات جدیدى را در این بحث مى گشاید. پیش از طرح تفصیلى این احتمالات, ذکر نکته اى مفید است که آیة الله والد از پدر بزرگوارشان مرحوم آیة الله حاج سید احمد زنجانى(رحمت الله علیه) نقل کردند که ایشان مى فرموده اند: «در جایى که معناى عبارت با تکلّف همراه باشد, در صدد توجیه آن عبارت برنیایید; بلکه نخست به نسخه هاى معتبر مراجعه کنید. چه بسا در عبارت, تصحیف رخ داده باشد, خلاصه این که در جایى که معناى عبارتْ متکلّفانه است, اصل, مصحّف بودن عبارت است».

آیة الله والد مى فرمودند که من این مطلب را براى مرحوم آیة الله حاج میرزا عبدالله مجتهدى تبریزى نقل کردم. ایشان ضمن تأیید آن , افزودند: «در چنین مواردى, چون ما علم اجمالى به خطا داریم, نمى توان اصالت عدم الخطا را جارى ساخت; چون آوردن عبارت دشوار که تفسیر آن بدون تکلّفْ امکان ندارد, در محاورات معمولى که بنابر معمّا گویى نیست, اشتباهى معنوى است; زیرا با غرض محاوره که تفهیم و تفاهم است, سازگار نیست. بنابراین, اصل خطا مسلّم است: یا خطاى لفظى از سوى ناسخان یا خطاى معنوى از سوى گوینده. البته تتبّع در این گونه موارد, علم اجمالى ما را منحل مى کند و احتمال خطاى لفظى را متعیّن مى سازد; چون در غالب آنها, پس از مراجعه به نسخه هاى معتبر, غلط بودن نسخه آشکار مى گردد».

در این جا این بحث مطرح است که آیا این قاعده و این بحث ها, بر احادیث, قابل تطبیق است؟ به نظر بدوى چنین مى رسد که با توجه به این که ائمه(علیهم السّلام) معصوم بوده اند, طبیعتاً احتمال خطاى معنوى در گوینده, منتفى است; بلکه مى توان گفت که صرف نظر از عصمت, با عنایت به این که امامان ما همگى از افصحِ متکلّمان و سخنوران بوده اند, احتمال صدور سخن متکلّفانه از ایشان, بسیار مستبعد مى نماید, به گونه اى که اطمینان به عدم آن داریم. بنابراین, اگر عصمت امامان(علیهم السّلام) را هم در نظر نگیریم, باز باید تنها احتمال خطاى ناسخان را مطرح ساخت; ولى با عنایت به جواز نقل به معنا, نمى توانیم مطمئن باشیم که لفظ نقل شده, عین لفظ صادر شده از امام (علیه السّلام) است و این جاست که احتمال وجود خطاى معنوى در نقل به معنا مطرح مى گردد.

البته در ارزیابى این احتمال, قوّت فقهى ـ حدیثى راوى و میزان آشنایى وى به قواعد ادب, مؤثّر است. لذا بین روایت عمّار ساباطى (که بسیار با اِعضال و دشوارى معنوى همراه است), با روایت امثال ابان بن تَغلِب (که از درجه علمى و ادبى و فقهى والایى برخوردار است), باید تفاوت قائل شد.

بحث بیشتر در این زمینه , در حوصله این مقال نیست; ولى آنچه در این بحث مفید است, این که نقل به معنا در روایات عادى انجام مى گرفته است; ولى در دو دسته روایات, نقل به معنا یا مجاز نیست و یا خارجاً انجام نمى گرفته است: دسته اوّل: ادعیه و زیارات, باتوجه به نهى از تصرّف در دعاها24 که ظاهراً زیارات مأثوره را هم دربر مى گیرد. دسته دوم, در خطب و رسایلى که جنبه لفظى در آنها, از اهمیّت ویژه اى برخوردار است.

بارى, در عبارات زیارت ها, اگر تفسیر ظاهرى روایت با تکلّفْ همراه باشد, باید به تحریف نسخه حکم کرد; چون احتمال تصرّف عمدى در عبارت متن و نادیده انگاشتن نهى از تصرّف در دعا و زیارت, معمولاً بسیار ضعیف است.

 

کلام علاّمه اصفهانى و توضیح آن

پدر گرامى ام از مرحوم آیة الله مجتهدى از مرحوم علامه ادیب, آیةالله شیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى (صاحب وقایة الأذهان) نقل مى کردند که واژه «تنقّبت» در زیارت عاشورا مصحّف است و صورت صحیح آن, «تقنّبت», با مقدْم داشتن قاف بر نون است. در توضیح این وجه, ذکر عباراتى از اهل لغت, مفید است.

در تاج العروس آمده است:
قنبوا نحو العدو تقنیباً , وأقنبوا إقناباً , وکذلک تقنّبوا إذا تجمّعوا و صاروا مِقْنباً.

نظیر این تفسیر , در أساس البلاغة, براى تقنیب و تقنّب ذکر شده است. براى فهم این تفسیر باید مراد از «مِقْنَب» را دانست. در تاج العروس آمده است:
المقنّب من الخیل: جماعة منه و من الفرسان.25

وى سپس به اقوال دیگرى که در «مقنّب» , تعداد خاصى (بین سى و چهل یا حدود سیصد یا کمتر از یکصد نفر) را معتبر دانسته اند, اشاره مى کند و نیز مى گوید: الِمقْنَب: جماعة من الخیل تجتمع للغارة.
بنابراین, اگر «مِقْْنَب» را مطلق جماعت (که در مقام, جماعت اسب سوار مراد است) بگیریم, معناى عبارت زیارت, روشن است; ولى اگر آن را به معناى گروهى با تعداد خاص بدانیم, باید عبارت زیارت را چنین معنا کنیم که کوفیان, در گروه هاى سى ـ چهل نفرى, مثلاً به سوى کربلا حرکت مى کرده اند که البته اثبات تاریخى آن, خالى از دشوارى نیست.

در مورد «تقنّب», معناى دیگرى هم ذکر شده است. اَزهرى در تهذیب اللغة, در تفسیر مصراع «وأصحاب قیس یوم ساروا وأقنبوا» گوید: أى باعدوا فى السیر و کذلک تقنّبوا.

یعنى تقنّب, به معناى مسافت دورى را پیمودن است. این معنا مبتنى بر این است که ما مسافت کوفه و کربلا را دور (بعید) به شمار آوریم که چندان صحیح به نظر نمى آید.

به هر حال, احتمال علامه مسجد شاهى با مشکل لغت سازى روبه رو نیست; ولى تناسب معنایى «تقنّبت» با «أسرجت و ألجمت» چندان مطبوع نیست, خواه عبارت به معناى «تجمّع» معنا شود یا به معناى «باعد فى السیر».

 

احتمالى دیگر در تحریف عبارت

حال اگر بخواهیم مسئله تحریف را دنبال کنیم, احتمال دیگرى در عبارتْ مطرح است و آن این است که عبارت صحیح: «تقبّبَتْ» باشد. این کلمه از واژه «قُبّه» گرفته شده و «تقبّب», به معناى داخل قُبه شدن است; چنانچه در لسان العرب, بدان تصریح شده است.

قُبّه, به معناى چیزى شبیه هودَج است که بر روى مَرکبى همچون شتر قرار مى گیرد. بنابراین, «تقبّبت», اشاره به آغاز مسافرت است. شاید تناسب معنایى این معنا در عبارت زیارت, از احتمال علامه مسجد شاهى (رحمت الله علیه) بیشتر باشد.

 

تصحیف شنیدارى عبارت

گونه دیگرى از تصحیف هم در این عبارتْ محتمل است و آن, تصحیف شنیدارى «تنقبّت» از «تنکّبت» است. تنکُّب به دو معناست: معناى اوّل, منحرف شدن از راه حق و معناى دوم, به دوش افکندن (تیر و کمان):
إنتکب الرجل کنانته و قوسه, و تنکبها: ألقاها على منکبه. (لسان العرب)


هر دو معنا در این عبارتْ محتمل است; بویژه معناى دوم که با جملات قبل زیارت, سازگارى کامل دارد و معناى جمله چنین مى شود: «زین بستند و لگام زدند و (تیر و کمان) بر دوش افکندند». تمام این فقرات, آمادگى براى سفرِ جنگى را مى رسانند.
در توضیح این گونه تحریف مى گوییم که دو حرف «قاف» و «کاف», قریب المخرج و در هنگام تلفّظ, شبیه هم اند. لذا کلمات فارسى داراى «ک», معمولاً در عربى با قاف تلفّظ مى شده اند, همچون کاشان(قاسان), کبک (قبج), کومش (قومس), کرمیشان [صورت اصلى کرمانشاه] (قرمیسان /قرمیسین), کاووس(قابوس). نیز در تعریب کلمات وارده شده از زبان هاى دیگر به عربى, چنین تغییراتى رخ مى دهد, مانند کشیش(قسّیس), کنستانتین (قسطنطین) و «قطن» عربى که در انگلیسى به صورت cotton تلفّظ مى شود و على القاعده, ریشه واحدى دارند.26درلسان العرب, ذیل مادّه «نقب» آمده: نقبته النکبة تنقبه نقباً:أصابته فبلغت منه, کنکبته.


پس (نقب) و (نکب), دو گونه مختلف یک واژه اند که به جهت نزدیکى لفظى, یکى به دیگرى تبدیل شده است.

 

احتمالات دیگر در عبارت

البته اگر مسئله تصحیف نسخه را با لغت سازى درهم بیامیزیم, احتمالات دیگرى هم در مورد این عبارتْ مطرح مى شود که به اهمّ آنها اشاره مى کنیم:
احتمال اوّل: اصل عبارت , «تقبّبت» باشد , به معناى نوعى لجام بستن, و این کلمه از «القَبّ» گرفته شده باشد که درباره آن آمده است :
القبّ: ضرب من اللُّجُم أصعبها و أعظمها. (العین; لسان العرب)
احتمال دوم: اصل عبارت , «تقبّبت» باشد , همچون احتمال نخست; ولى معناى آن , آماده کردن اسبان خود براى مسابقه (پیکار با اولیاء الله) باشد و این واژه , از «قُبَّ: ضُمّر للسباق» (لسان العرب) مأخوذ باشد.
احتمال سوم: اصل عبارت , «تَقَبَّنَتْ» باشد, به معناى حرکت کردن, یا به سرعت حرکت کردنِ ایمنانه, برگرفته از «قَبَنَ الرجل یقبن قبوناً: ذهب فى الأرض» (لسان العرب) یا از «أقبَنَ: أسرع عدواً فى أمان».
احتمال چهارم: اصل عبارت , «تقتّبت» باشد از «القتب: أُکاف البعیر; گلیم و پلاس ضخیمى که زیرِ پالان مى نهند; عرقگیر». مؤلف الصحاح مى گوید:
أقتبت البعیر إقتاباً , إذا شددت علیه القتب. 27
نظیر آن در سایر کتب لغوى , همچون لسان العرب و تاج العروس دیده مى شود.
این گونه احتمالات , از اکثر احتمالاتى که در کلام صاحب شفاء الصدور آمده , ضعیف تر نیستند; ولى تمامى آنها با مشکل لغت سازى بى دلیل روبه رو هستند. احتمالات قابل توجّه در این بحث , تنها احتمال علاّمه مسجد شاهى و نیز دو احتمالى است که ما مطرح ساختیم(اصل عبارت, «تقبّبت» باشد و بر گرفته از «قُبّه», یا «تنکّبت» باشد و برگرفته از «نَکَبَ»); ولى این احتمالات نیز شاهد روایى قابل توجّهى ندارند و صرفاً به جهت حلّ مشکل, مطرح شده اند.

 

وجه صحیح در عبارت

احتمال دیگرى نیز در این جا وجود دارد که ظاهراً احتمال صحیح در این واژه از زیارت, همین است. و با جریان طبیعى تصحیفات در نسخ, سازگار است و شاهدهاى محکمى از دیگر زیارات بر درستى آن دیده مى شود.
پیش از توضیح این وجه, گفتنى است که کتب زیارات و نسخه هاى خطّى آنها در این قسمت از زیارت, اختلافات چندى دارند. عبارتى که در آغاز سخن آوردیم, برگرفته از نسخه هاى معتبر مصباح المتهجّد است: «تنقّبت لقتالک». البته در این کتاب, نسخه «وتهیّأت» هم دیده مى شود که چندان معتبر نیست.28 در بحارالأنوار(ج 101, ص 293) این زیارات , بدین گونه از مصباح المتهجّد نقل شده :
تنقّبت و تهیّأت لقتالک.


در کتاب المزار شهید اوّل(ص204) نیز زیارت عاشورا با همین عبارت, نقل گردیده است.
در البلد الأمین (ص 269) , این قطعه زیارت , چنین روایت شده است :
تهیأت و تنقّبت لقتالک.
در کامل الزیارات , کلمه «تنقّبت» در زیارت نیامده و به جاى آن , تنها «تهیّأت» به کار رفته است.29


بنابراین, چهار شکل گوناگون در این قطعه از روایت, نقل شده است: فقط «تنقبت», فقط «تهیّأت», هر دو عبارت با تقدیم «تنقّبت» و برعکس.این گونه اختلاف ها چه توجیهى دارد؟ منطقى ترین توجیه در این زمینه این است که تنها یکى از این دو واژه صحیح است و واژه دیگر , به عنوان نسخه بدل در حاشیه واژه اوّل ذکر شده (چنانچه در برخى نسخ مصباح المتهجّد چنین است). سپس گمان رفته که این واژه , از متن افتاده است. لذا در نسخه هاى مختلف, آن را در متن , جاى داده اند. لذا نسخه صحیح و نسخه محرّف , هر دو در متن قرار گرفته اند. گاه نسخه صحیحْ مقدّم شده و گاه نسخه محرّف. این گونه دگرگونى ها در نسخه هاى خطّى بسیار رخ مى نماید و اثبات آن, به شرح و توضیح بیشترى نیاز ندارد.


حال با توجه به معناى روان و سرراست نسخه کامل الزیارات, به نظر مى رسد که عبارت همین نسخه (یعنى «تهیّأت»), درست بوده است. این عبارت, تناسب روشنى با جمله هاى پیشین زیارت: «أسْرَجَت وألجَمَت» دارد و چون به صورت: «تهیئت» نگاشته شود, با «تنقّبت» شباهت مى یابد. لذا بدان تبدیل شده و سپس دو نسخه صحیح و مصحّف, در برخى مصادر, به دو شکل مختلف باهم جمع شده اند.


شواهد روایى مصحّف بودن نسخه «مصباح المتهجّد»
قطعه مورد نظر, در چند زیارت دیگر از زیارات حضرت سید الشهدا(علیه السّلام) هم دیده مى شود, در تمام این زیارات ـ که شباهت هایى با زیارت عاشورا دارند ـ , به جاى «تنقّبت», «تهیّأت» آمده است و در هیچ یک, اختلاف نسخه دیده نمى شود.
زیارت اوّل , زیارت طولانى صفوان جمّال , منقول در مصباح المتهجّد است که در قطعات زیر , مشابه زیارت عاشورا است:
1. السلام علیک یا أبا عبدالله! السلام علیک یا ابن رسول الله! السلام علیک یا ابن أمیرالمؤمنین!
2. السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره والوتر الموتور!
3. السلام علیکم منى أبداً ما بقیت و بقى الّلیل والنهار! (که در این زیارت , قبل از قطعه نخست آمده است).
4. بأبى أنت وأمّى یا ابن رسول الله! بأبى أنت و أمّى یا أبا عبدالله! لقد عظمت الرزیّة و جلّت المصیبة بک علینا و على جمیع أهل السماوات والأرض (که با اندک تفاوتى در زیارت عاشورا وارد شده است).
پس از این قطعه , قطعه مورد نظر ما به این شکل آمده است:
فلعن الله أمةً أسرجت وَ ألجمت و تهیّأت لِقتالک , یا مولاى یا أبا عبدالله!30


شایان ذکر است که راوى این روایت, همان صفوان جمّال است که نام وى در دعاى بعد از زیارت عاشورا دیده مى شود.


زیارت دوم , زیارتى است که مرحوم سید ابن طاووس نقل کرده و در آن هم قطعات دوم تا چهارم, با اندک تفاوت, و قطعه مورد نظر بدون تفاوت با زیارت قبلى آمده است.31


زیارت سوم, زیارت روز عرفه است که با دو زیارت قبل, شباهت زیادى دارد. در این زیارت, قطعه اوّل با کمى تفاوت, و قطعه سوم و چهارم و نیز قطعه مورد نظر, همانند زیارت اوّل نقل شده است.32


زیارت چهارم, زیارت امام حسین (علیه السّلام) در ذى قعده است که در آن , قطعه چهارم با اندک تفاوت و قطعه مورد نظر , بدون تفاوت نقل شده است.33


زیارت دیگرى در المصباح کفعمى (ص 502) نقل شده که در البلد الأمین وى بدان اشاره رفته است.34 متن این زیارت که به عنوان زیارت ماه ذى حجه , یا زیارت ماه ذى حجه در شب عرفه و روز آن و شب عید قربان و روز آن آمده, دقیقاً مشابه زیارت روز عرفه است و ظاهراً زیارت دیگرى نیست.


بنابراین , باتوجه به اتّفاق تمامى این زیارات بر عبارت «تهیّأت» به جاى «تنقّبت», با اطمینان مى توان گفت که نسخه صحیح در عبارت زیارت عاشورا, همان نسخه کامل الزیارات: «لعن الله أمة أسرجت و ألجمت و تهیّأت لقتالک» بوده و نیازى به توجیهات متکلّفانه درباره «تنقّبت» نیست.


و آخر دعوانا أن الحمدلله ربّ العالمین!

 

ضمیمه یکم: قیاسى یا سماعى بودن ابواب ثلاثى مزید

ابن هشام در المغنى, در اواخر باب چهارم کتاب, در بحث «الأمور التى یتعدّى بها الفعل القاصر», همزه اَفعل را ذکر کرده و مى افزاید:
وقیل: النقل بالهمزة کله سماعى, و قیل: قیاسى فى القاصر والمتعدى الى واحد, و الحق أنّه قیاسى فى القاصر, سماعى فى غیره, و هو ظاهر مذهب سیبویه.


وى شبیه همین بحث را در تعدیه به تضعیف عین (یعنى باب تفعیل) مطرح ساخته و در این جا مى گوید:
وظاهر قول سیبویه أنّه سماعى مطلقاً.


مرحوم سید رضى در شرح الشافیة (ج 1, ص 84), این نظر را اختیار کرده که ابواب مزید و معانى آنها قیاسى نیستند; بلکه در هر باب به سماع استعمال لفظ معیّن و نیز به سماع استعمال در معناى معیّن نیازمندیم.


مصحّحان این کتاب, در حاشیه, عباراتى را از سیبویه در الکتاب (ج 2, ص 233 و 237) نقل کرده اند که از آنها برمى آید که به عقیده سیبویه, معناى تعدیه در باب اِفعال و معناى تکثیر در باب تفعیل, قیاسى است.


ایشان پس از اشاره به کلام ابن هشام مى افزایند:
به نظر ما در هر صیغه اى اگر موارد بسیارى از آن در معناى خاصى به کار رود, این امر, دلیل بر آن است که مى توان از این صیغه براى افاده آن معنا بهره گرفت. هرچند این لفظ را بعینه نشنیده باشیم.
این نظر, صائب مى نماید و با ساختار طبیعى زبان و گسترش قهرى آن, سازگار است.

 

ضمیمه دوم: توصیف نسخه عکسى «مصباح المتهجّد»

نسخه اى از مصباح المتهجد, به کوشش آقاى اسماعیل انصارى زنجانى چاپ شده که افزوده هایى در حاشیه این نسخه با خطّ متن, درج شده که معلوم نیست از روى چه نسخه اى بوده و تا چه حدْ اعتبار دارد; از جمله در بحث ما زیادى «وتهیّأت» در حاشیه این نسخه, معلوم نیست مستند به چه نسخه خطّى اى است.


به هر حال, امتیاز عمده این نسخه, مقابله آن با نسخه معتبر مصباح المتهجد است. آیة الله والد ـ حفظه الله ـ, در وصف این نسخه مرقوم داشته اند:


باسمه تعالى
نسخه اى که مصباح المتهجّد از روى آن عکس برداشته شده, با نسخه ملاّ احمد بشرویِه اى تونى, محشّى شرح لمعه (روضه بهیّه) و برادر ملاّ عبدالله تونى معروف به فاضل تونى, مقابله شده و ملاّ احمد در سال 1068 [قمرى] با نسخه اى از مصباحْ مقابله کرده و نسخه مزبور مصباح ـ یعنى نسخه اى که تونى نسخه خود را با آن مقابله کرده ـ را حسن بن راشد در سال 830 با نسخه على بن احمد رمیلى ـ که از روى نسخه ابن السکون نوشته و با آن مقابله کرده [بود] ـ , مقابله کرده. همچنین نسخه مزبور را در سال 973 عماد الدین على قارى اِسترآبادى, با چند نسخه صحیح و مورد اعتماد, مقابله نموده که از جمله نسخه ها, نسخه اى است که ابن ادریس در سال 573 با نسخه خطّ مصنّف, مقابله نموده است. بنابراین, نسخه ما با سه واسطه با نسخه شیخ (مصنّف کتاب) مقابله شده است.
عماد الدین قارى, علاوه بر نسخه هاى کتاب, نسخه مزبور را با مختصر المصباح به خط ابن السکون (م ح 606ق) مقابله کرده و هر جا «بخطّهما» در حاشیه نوشته [است], مقصود[ش], خط ابن السکون و ابن ادریس مى باشد.

 

نویسنده:سیّد محمّدجواد شُبیرى

 

پی نوشت :

24 . بویژه, ر.ک: بحارالأنوار, ج95, ص32(به نقل از: کمال الدین, ص351).
25 . در کتب لغت, «قنیب» را به «جماعة من الناس» معنا کرده اند (العین; لسان العرب).
26 . دریاچه خزر, در زبان عربى به نام «بحر قزوین» و در زبان فرانسه به صورت کاسپین(CAspien) خوانده مى شود. گویا قزوین و کاسپین, ریشه مشترک دارند(ر.ک: فرهنگ فارسى, محمد معین, بخش اعلام, واژه(کاسیان).
27 . در الصحاح در تفسیر «قتب» آمده است: «رحل صغیر على قدر السنام».
28 . آیة الله والد, نسخه مصباح المتهجّد خود را با نسخه اى از آن مقابله کرده اند که به خطّ عبدالجبّار بن على رازى به تاریخ 502ق, نگارش یافته (کتاب خانه آستان قدس رضوى, ش 882). در این نسخه هم کلمه «و تهیّأت» نیامده و تنها «تنقِّبت لقتالک» ثبت شده است. همچنین در متن نسخه اى از مصباح المتهجّد که به صورت عکسى به چاپ رسیده, در حاشیه آمده است: «و تهیأت صح نسخه», و در زیر آن نوشته شده: «لیس فى المقابل». نسخه اى که این نسخه با آن مقابله شده, بسیار معتبر بوده است که توصیف آن در ضمیمه دوم مقاله خواهد آمد.
29 . بحارالأنوار, ج 101, ص 292(به نقل از: کامل الزیارات, ب 71, ح 8).
30 . بحارالأنوار, ج 101, ص 199 و 120 (به نقل از: مصباح المتهجّد, ص 719).
31 . همان, ص 224 (به نقل از: مصباح الزائر, ص 245 ـ 247).
32 . مصباح الزائر, ص 348 ـ 350, المزار, شهید اوّل, ص …; الإقبال, ص 332 ـ 334; بحارالأنوار, ج 101, ص 359 ـ 361 (به نقل از شیخ مفید, ابن طاووس و شهید اوّل).
33 . البلد الأمین, ص 289.
34 .مؤلّف البلد الأمین, قطعه مورد نظر ما را نیاورده; ولى تصریح کرده است که قسمتى که قطعه مورد نظر در آن قرار دارد, همچون زیارت ذى قعده است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان