ماهان شبکه ایرانیان

سیری در کتاب إکسیرالسعادة فی أسرار الشهادة تالیف آیة‏الله لاری

کتاب إکسیرالسعادة فیأسرارالشهادة تألیف مجاهد بزرگ و مجتهد بصیر، مرحوم آیة الله العظمی سید عبدالحسین لاری (رحمة الله علیه) است.۱ سید عبدالحسین از پیشگامان جهاد و مبارزه با استعمار و استبداد، و از جمله فقیهانی است که هنوز شخصیت علمی و فکری و بُعد مبارزه ای او در پس پرده ابهام بوده و تنها نامی از او آن هم به مناسبت انقلاب مشروطیت، در کتاب ها آمده است.

سیری در کتاب إکسیرالسعادة فی أسرار الشهادة تالیف آیة‏الله لاری

کتاب إکسیرالسعادة فیأسرارالشهادة تألیف مجاهد بزرگ و مجتهد بصیر، مرحوم آیة الله العظمی سید عبدالحسین لاری (رحمة الله علیه) است.1 سید عبدالحسین از پیشگامان جهاد و مبارزه با استعمار و استبداد، و از جمله فقیهانی است که هنوز شخصیت علمی و فکری و بُعد مبارزه ای او در پس پرده ابهام بوده و تنها نامی از او آن هم به مناسبت انقلاب مشروطیت، در کتاب ها آمده است.

اما خوشبختانه، آثار وزینی که از خود به جای گذاشته، گویای جامعیت و وسعت فکر آن مجاهد خستگی ناپذیر است، و کتاب مورد بحث (إکسیرالسعادة) نیز گویای اندیشه های نو و مترقّی آن مرحوم است؛ چرا که قبل از محدث نوری و شهید مطهری، مستدلاًّ به بیان شبهه های نهضت کربلا و تحریف هایی که در آن قیام عظیم صورت گرفته پرداخته و روشن است که کم تر کتابی می توان یافت که این گونه به تفصیل در موضوع یاد شده بحث کرده باشد.

مرحوم سید عبدالحسین لاری، جامع اضداد بود، از طرفی قایل به دخالت در سیاست و جهاد و مبارزه بود، و مبارزه با استعمار خارجی را به عنوان برائت از مشرکان یاد می کرد، دفاع از مشروطه مشروعه می کرد و از معتقدان سر سخت ولایت فقیه بود. او با تحریم اجناس خارجی، و تشویق و تحریض به مصرف اجناس داخلی، از پیشگامان مبارزه با تهاجم فرهنگی و اقتصادی به شمار می رود. سید برای تداوم مشروطیت و تأسیس مجلس شوای ملی و شیوه اداره شهرها، رساله های قانون در مشروطه مشروعه ، قانون در اتحاد دولت و ملت و احکام بلدیه را به رشته تحریر درآورد و... و در عین حال، تهجد و شب زنده داری آن مرحوم زبان زد عام و خاص بود. زهد و ساده زیستی او به حدّی بود که در مدت عمرش از اجناس خارجی استفاده نکرد، و زمانی که رحلت کرد به جز صد تومان پول و یک خانه مخروبه چیز دیگری از مال دنیا نداشت، در حالی که مجتهدی مسلّم و حاکم بر منطقه فارس و نماینده تام الاختیار میرزای شیرازی بود. او شخصا به کارهای مردم رسیدگی می کرد و با آنان حشر و نشر داشت و با رفتار مردمی خود به کلامش نفوذ می بخشید. اهتمام او به اجرای احکام اسلامی به حدی بود که بین دشمن و دوست فرقی قایل نبود و علاقه زایدالوصفی به ائمه علیهم السلام داشت.

کرامات سید عبدالحسین نیز در بین مردم فارس مشهور و معروف است.

او با مبارزه در برابر استبداد، منطقه فارس را تا حد زیادی از زیر یوغ ستمگران رها و نهال آزادی را در آن سامان غرس کرد.

از این رو، مرحوم میرزای شیرازی وقتی از اقدام های مهم و فعالیت های نماینده خود در لار با خبر شد، به منظور تشکر و قدردانی نامه مهم ذیل را خطاب به سیّد عبدالحسین فرستاد:

بسم الله الرحمن الرحیم

جناب عالم ربانی و الفاضل الصمدانی، الکامل فی المنقبتین، آقا سید عبدالحسین (سلّمه الله تعالی) لازالت علومه ذاخرة و أنوار مجده للمهتدین فیها مشرقة.

إن شاء الله تعالی پیوسته در نشر احکام شرعیه و ابلاغ اخبار و احادیث امامیه و نهی از منکر و امر به معروف و اعانت مظلومین و هدایت جاهلین مؤیّد و منصور بوده باشند. ضمنا عرض می شود چون از کیفیت سلوک جناب عالی و اقامه شعائر اسلام مطلع گردیدم، مسرور شدم و همین گمان را به جناب عالی داشتم؛ لمثل هذا فلیعمل العاملون، جَعلکم الله ممّن ینتصر به لدینه و لایستبدل بکم غیرکم، إن شاء الله تعالی صاحب شریعت غرّا در همه حال، معین و ناصر شما خواهد بود، اهالی آن بلاد به شدّت میل و مواظبت به اطاعت علماء دینیه معروفند و إن شاء الله تعالی اهل آن حدود قدر دانند و وجود مبارک جناب را در بین خود از نعمت های بزرگ خداوند اقدس (جلَّ ذِکْرُه) شمرند و در خدمت و اطاعت و حضور جماعت و استماع مواعظ و نصایح و تعلّم احکام و مسائل دینی و پیروی آن جناب سِرّا و عَلانیةً، موافقت و همراهی و کوشش داشته تا خداوند عالم (جلَّ ذِکْرُه) برکات خود را بر ایشان نازل فرماید و در دنیا و آخرت رستگار باشند. و به شکر این نعمت و پیروی اقوال و افعال شما، کمال همت و همراهی باید داشته باشند؛ زیرا که باعث معموریت دنیا و آخرت خواهد بود. و از تشییدات دین که به دست شما جاری شده، بسیار خوشوقت شده خداوند جلّ ذکره جزای خیر عطا فرماید. و إن شاء الله تعالی تمام اهتمام در تربیت طلاب و ترقی دادن و جدّ و جهد در مباحثات نافعه که باعث ترقی اهل علم، و تشویق شما جزء اخیر علت تامّه ترقی و کار ایشان باشد و در اخذ وجوهات و تصرّف در سهم امام علیه السلام و صرف آن در حق فقراء سادات و طلاب به قدر الکفاف بنمائید و متوقّع از همه این که این احقر را حیّا و میّتا از دعای خیر و طلب مغفرت فراموش ننمائید؛ چه آن جناب و چه سایر مؤمنین، چنان چه احقر داعی، چنین می باشم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. حرّره الأحقر محمد حسن الحسینی2

این عالم مجاهد و سترگ با آن همه مجاهدت ها و فداکاری ها و اهداف بلندی که در مورد تشکیل حکومت اسلامی و... داشت، متأسفانه هنوز در جامعه ماـ حتی پس از انقلاب ـ گمنام است.امید است همایشی که بناست به زودی در لار و جهرم برگزار شود، حجاب از چهره این عالم عظیم الشأن و مجاهد خستگی ناگزیر برگیرد و شخصیت ایشان به عنوان الگویی برای نسل انقلابی امروز و نسل های آینده مطرح شود.


إکسیرالسعادة فی أسرارالشهاده
همان طور که گذشت، یکی از آثار سیّدعبدالحسین لاری کتاب اکسیرالسعادة است. این کتاب در سال 1319ق در چاپخانه محمدی شیراز با نام اکسیرالشعاده به طبع رسیده است.

پیش از شیخ آقابزرگ تهرانی، در رساله دوحه احمدیه (چاپ شده در میراث اسلامی ایران، دفتر اوّل، سال 1373، ص 609) از این کتاب نام برده شده است.

در ذریعه (ج2، ص278) این کتاب این گونه معرفی شده است:

اکسیرالسعادة فیأسرارالشهادة و دفع بعض الشبهات التی تورد علیها من أهل الزیغ والجهل، للسید عبدالحسین بن السید عبدالله بن السید رحیم الموسوی الدزفولی، نزیل لار، المتوفّی قبل سنة 1340ق طبع سنه 1319ق .

اکسیرالسعاده بیش از لؤلؤ و مرجان تألیف شده یکی از کتاب هایی که زبان زد خاص و عام گشته، کتاب لؤلؤ و مرجان محدث نوری (متوفای 1320ق) است، که در اوصاف و آداب اهل منبر تألیف کرده و از مطالب جعلی و اکاذیبی که به ائمه علیهم السلام و اولاد آنان نسبت می دهند، سرسختانه انتقاد کرده و ذاکرانی را که حریص به دروغگویی و افترا بستن به امام علیه السلام و اصحاب وی هستند را رسوا ساخته و پرده از چهره شان برافکنده است.

اگر چه تألیف این گونه کتاب ها گاهی برای مؤلف آن بسیار سنگین تمام می شود، امّا از آن جا که محدث نوری وظیفه شرعی خود دانسته و تألیف کتاب لؤلؤ و مرجان را برابر با تألیف مستدرک الوسائل قلمداد کرده است. از این رو در مقدمه لؤلؤ و مرجان می نویسد:

سیّد محمد مرتضی جونپوری هندی ایده الله تعالی مکرر از آن جا به حقیر شکایت از ذاکرین و روضه خوانان آن صوب کرده که در گفتن دروغ حریص و بی باک، و اصرار تام در نشر اکاذیب و مجعولات دارند... امر فرمود که چند کلمه در این باب به طریق مؤعظه و مجادله حسنه نوشته، شاید سبب تنبّه و دست برداشتن از این قبایح شود... حقیر به جهت اشتغال به کتاب مستدرک نتوانستم مسؤول ایشان را اجابت نمایم تا در این ایام که بحمداللّه تعالی از این خدمت خود فارغ شدم، حسب الأمر مختصری در کیفیت سلوک این طایفه و دخولشان در این شغل نوشتم و نام آن را لؤلؤ و مرجان در شرط پله اوّل و دوم منبر روضه خوانان گذاشتم. رجاء واثق از الطاف غیبیه الهیه و نظر لطف و مرحمت ولی عصر و امام زمان صلی الله علیه و آله که به منصه قبول رسیده، «لا محاله سبب ردع و زجر بعضی از ایشان شده، دست از تمام یا عمده آن اکاذیب و فساداعظم دیگر ـ که به آن اشاره خواهد شد ان شاءالله تعالی ـ بردارند. و این مقال مشتمل است بر مقدمه و دو فصل و خاتمه».

همان طور که گذشت، مرحوم سیّد عبدالحسین لاری متوفای 1342 ق و محدث نوری متوفای 1320ق است؛ یعنی سیّد عبدالحسین لاری 22 سال پس از وفات محدث نوری، دارفانی را وداع گفته است. و لکن در عین حال کتاب اکسیرالسعاده سیّدعبدالحسین لاری قبل از کتاب لؤلؤ و مرجان محدث نوری تألیف شده، که این به نوبه خود بر ارزش کتاب و عظمت کار مؤلف می افزاید. چون که کتاب لؤلؤ و مرجان محدث نوری در سال 1319 ق تألیف شده3 و کتاب اکسیرالسعاده سیّد عبدالحسین لاری در سال 1319ق به چاپ رسیده4 که قهرا چند سال پیش از این تاریخ تألیف شده است.

کتاب اکسیرالسعادة اگر چه از ابواب و فصول منظمی برخوردار نیست، امّا در لابه لای کتاب به تفصیل یا به اجمال به تحریف های عاشورا تصریح کرده، که با نقل بخش هایی از این کتاب ـ بعضا به عربی ـ و معرفی موضوعات کتاب، دورنمایی از آن برای خوانندگان ترسیم می شود.

ابتدای کتاب پاسخ به چند شبهه در مورد شهادت امام حسین و دیگر ائمه علیهم السلام است.


شبهه اوّل:
شهادت امام حسین علیه السلام اگر از باب جهاد باشد، شرط آن کفر دشمنان و قلّت افراد دشمن است؛ و اگر از باب دفاع باشد، شرط آن عدم ظن به کشته شدن است و حال این که آن شروط منفی بوده است.

جواب: اولاً، این ها شروط جهاد با کفار است نه شروط جهاد با منافقان؛

و ثانیا: دو شرط اوّل برای دعوت به اسلام و شرط سوم برای جهاد دفاعی است؛ و حال آن که جهاد سیّدالشهدا از این دو باب نبوده، بلکه از باب محافظت دین خدا و تنزیه مراتب الله و تفضیح دشمنان خدا بوده است.


شبهه دوم:
اقتحام ائمه علیهم السلام در خوردن سموم و انداختن خودشان در هلاکت کاری عبث و بیهوده بوده و مستلزم جهل و غفلت آنان است.


جواب :
اولاً، این اقتحام ها مثل اقتحام پیامبر صلی الله علیه و آله و سایر انبیا و اوصیا است در جنگ ها و غزوات و جهادها، با علم به کشته شدن؛

ثانیا، از القای نفس در هلاکت در صورتی نهی شده که آن عبث باشد؛ امّا اگر القای نفسِ فانی باعث تحصیلِ حیات جاودانی مثل هلاک و اهلاک در راه خدا به جهت تعظیم حرمات الله و اعزاز دین خدا و ... و وجوب حفظ بیضه اسلام باشد، دیگر عبث نیست، ولو این که توقف داشته باشد بر کشته شدن تمام مردم حتّی نفوس نبی و امام صلی الله علیه و آله ؛

ثالثا، این نوع شربِ سموم و جنگ ها بر وجه اکراه و اجبار است که «لولم یشربه سرّالقُتل جهارا».


شبهه سوم:
چرا شهادت امام حسین علیه السلام از سایر شهادت های انبیا و ائمه علیهم السلام برتری یافته و تخصیص خورده و مصیبت آن حضرت در هر سال و هر عید و هر جمعه و هر روز و ساعت تجدید می شود؟


جواب:
همان سرّی که در تکرار عبادات و تجدید روزه در هر روز و طهارت و نماز در هر آنی است، همان سرّ در تجدید مصیبت سیدالشهداست ؛ علاوه بر این که یادآوری مصایب آن حضرت ... «إنّ تذکّر شهادته و مذاکرة مصابه أوّل کلّ عبادة، و آخر کلّ سعادة، و باطن کلّ شهادة، و ظاهر کل سیادةٍ، و مفتاح کل کرامة و منهاج کل و سلامةٍ، و سلامة کل ظلامة، و مصباح کلّ ظلمة، و رأس کل حرمة، و طیب رائحة کل روح و ریحان، و حیاة کل ایمان، و حصن حصین کل امنٍ و أمانِ، رغم أنف کلّ شیطان، و روح و ریحان کلّ زمان و مکان، و مطفئلهب النیران، و أرجح مرجّحات المیزان، و أقوی أسباب الجنان، و سبب کلّ إطاعة، و داعی کلّ ذی طاعة، و فضیلة کلّ جمعة، و شرف کلّ جماعة، و منهاج کلّ غایة، و محاسن کلّ عنایة، و اکسیرُ کلّ معرفة، و بصیرة و هدایة من البدایة إلی النهایة، و سرّ کلّ حکمة، و حکمة کلّ کلمة...5».

گریه بر سیدالشهدا از هر عبادتی افضل است.

در این بخش، فصل مشبعی درباره گریه بر سیدالشهدا عنوان شده و این که تولّی و تبرّی حاصل نمی شود مگر با عادت بر بکا و ابکا و اقامه عزا و مدح و ثنا بر اولیاءالله و دشمنی با دشمنان خدا؛

 


و ماء حیاة دار البقاء چشم گریان چشمه فیض خداست گریه بر هر درد بی درمان دواست
عین البکاء لکلّ داءٍ دواء گریه بر هر درد بی درمان دواست گریه بر هر درد بی درمان دواست
گریه از سایر عبادات و طاعات برتر است، چون مشتمل بر جمیع خصایص و فواید طاعات از توحید گرفته تا معاد است؛ زیرا طاعات توقف دارد، عادتا بر ایثارِ محبّت و مودّت که عادتا متوقف است بر گریه و عزا بر حبیب و محبوب کما این که از فروع دین برتر است؛ چون اطاعت و امتنان عبادات از ابتدا تا انتها متوقف بر ایثار محبت و مودّت که آن به نوبه خود متوقف است بر عادت به بکا و تعزّی به عزای حبیب، چنان که حکمت و مصلحت طهارت با آب برای اَبدان است، کذلک مصلحة البکاء و العزاء طهور للأدیان و حیاة للایمان؛

چنان که مصلحت نماز «نهی عن الفَحْشاء و المنکر» است، کذلک مصلحة البکاء و العزاء ... الانتهاء عن کلّ منکر و فحشاء بأبلغ وجه أتمّ.

چنان که مصلحت زکات و صدقات، طهارت مال و تزکیه اعمال و رفع پستی است، کذلک حکمة البکاء طهورالحال و تنظیف البال و إیثار الرقّة والانفعال و دفع قساوة القلب و ظلمة الظلم والضلال والإضلال؛

چنان که حکمت روزه، صحت است وسپری در مقابل آتش، کذلک حکمة البکاء یورث فیالعین جلاء و فیالقلب ولاء و من النار وقاء وفیالاولیاء صفاء وللأعداء براء و فی یوم الجزاء خیر جزاء؛

چنان که حکمت مناسک حج اظهار تعظیم معبود است، کذلک حکمة البکاء و العزاء ارتیاض النفس بالتسلیم للبلاء والرضا بالقضاء والفناء والانقطاع إلی الله؛

چنان که حکمت مهاجرت و مجاهدت در راه خدا، اعزاز دین خدا و اعلای کلمة الله و تعظیم شعائرالله است، کذلک حکمة البکاء والعزاء لولاة أولیاءالله و معادة أعداءالله و تعظیم شعائرالله و حُرُماته و أحکامه؛

چنان که حکمت امر به معروف و نهی از منکر و اقامه حدود و قضا، دفع فساد و اصلاح بندگان است، کذلک حکمة البکاء و الإبکاء و إقامة العزاء هو ذلک بأبلغ وجه و أتمّ و أعمّ و أهمّ.

چنان که در قصاص، حیات انسان است، کذلک فیالبکاء حیاة الإیمان و إقامة شعائر الإسلام و حرمات الملک العلاّم و ترویج الأحکام من الحلال والحرام و تقبیح ظلم الظلام و جورالحکام و متابعة الأزلام و عبدة الأصنام ... .

 


حکمت برتری گریه بر همه عبادت ها


از جمله اسرار حکمت برتری گریه بر سایر عبادات این است که: «إنّها بحسب العادة البشریّة أعم فائدةً و أتمّ عائدةٍ و أخفی صدقةٍ و أجلی ثمرةٍ و أعلی تأثیرا و أسنی تکثیرا من کلّ عبادةٍ بدنّی، کالصوم و الصلاة و الجهاد؛ و مالیّ کالخمس و الزکاة».

و نیز: «أبعدیّته من الحزازات المانعة من القبول والصحّة، کالعجب والریاء و السُمعة، بخلاف البکاء و الإبکاء؛ فإنّها لمّا کانت من العبادات القلبیّة الخفّیة الناشئة عن الرقّة والرحمة الموجبة للمحبّة والمودّة القهریة ...».

برترین سرّ و کامل ترین وجه در فضیلت گریه این است که: إنّ الحسین علیه السلام فی کل من مهاجراته و مجاهداته و صبره و تحمّلاته و بلیّاته و تبلیغاته و ترویجاته و احتجاجاته و سائر عباداته و طاعاته قد فاق بتلک العبودیة جوهرة کُنْهُهاالربوبیّة و خصوصیّات خصائص النبویَّة و الوَصَویّة . فاستخلف من الله تعالی الخلافة والرئاسة والسلطنة، و من وحدانیّته و فردانیّته الوحدة والانفراد ومن رحمانیّته الرحمة و المحبّة فی قلوب المؤمنین».

 


تشریع عزای حسینی به عنوان عبادت

شبهه اوّل:
به نظر بعضی، گریه و عزاداری از توصّلیات محض است، آن هم برای مصلحتی محض، مانند سایر معاملات و سیاسات و عقود و ایقاعات .


جواب:
گریه و عزاداری به تمام اقسام و تمام احکامش، از عبادات نفسی تعبّدی است و از نوع توقیفی محض است که: «لایخالطها شوب الغیریّة ولا التوصلیّة ولا الموصلیّة إلی الغیر أصلاً و رأسا للإجماع و الضرورة علی اشتراط صحتها و حصول مصلحتها بالنیّة و فسادها و بطلانها بدون النیّة و بنیّة الغیر، کما هوالحدالمائز بین التعبدّیات و التوصلیات المَحْضة و المُمحَّضَة».


شبهه دوم:
چه اشکال دارد که گریه و عزاداری از هر دو جهتِ تعبدی و توصلی برخوردار باشد؟


جواب:
مجرد امکان اجتماع جهت توصلی با تعبدی، مستلزم صدور امر توصلی نمی شود، «کما صدر فیالأذان الإعلامی و تمرین الصبّی علی العبادة والالزم أن یکون جمیع العبادات الباطل مع بطلانها بواسطة فقدان شرط أو وجدان مانع مطلوبة و مشروعة من جهة امکان التوصّل بصورتها الظاهریة الی جهة من الجهات الموصلة الی الشعائر الصوریّة...»

 


تحریفات عاشورا


سید لاری بعد از پاسخ به این شبهه وارد بحث مهمی در مورد تحریفات عاشورا می شود، که در مقدمه مقاله نیز به آن اشارتی شد، سید قبل از محدث نوری و شهید مطهری داد سخن داده و صراحتا فرموده که نباید برای تحصیل گریه و گریاندن، متوسّل به منکرات و محرمات و بدعت ها شد، و نیز نباید متوسّل شد به دروغ و غنا و شبیه خوانی و وسایلی که شعار کفار و فجار است. مانند طبل و رقص و شیپور و ناقوس و نی و دفّ و عود و... در حالی که گریه کردن و گریاندن با این نوع وسایل، عقوبت و معصیتش دو چندان است و قطعا عفو و بخششی در کار نیست. او گفته:

و یتفرّع علی هذا التوهم الفاسد: [توصّلی بودن] تجاسرهم فی التوصل إلی حصول البکاء و الإبکاء و تحصیله بأیّ وجهٍ اتّفق، ولو بالمنکرات و المحرّمات و المبدعات کالکذب و الغناء و الشبیه، أو بانضمام شعائر الکفرة و الفجرة من الطبل و الرقص و الدّف و العود و المزمار و الشیبور و الناقوس و سائر البدائع و مستنکرات أهل الفجور و الحال أنّ عقوبة المعصیة فی ضمن الطاعة مضاعفة لا معفوّة قطعا؛ لقوله علیه السلام : «لا یطاع اللّه من حیث یعصی...» و قوله علیه السلام : «ولو أن رجلاً قام لیله و صام نهاره و حجّ جمیع دهره و تصدّق بجمیع ما له و لم یکن بدلالة ولی اللّه ما کان له علی اللّه ثواب».6 فإتیان الشیء علی غیر وجه المشروع و المطلوب - و لو کان من التوصّلیات فضلاً عن کونه من العبادات الصرفة المحضة إذا أتی به... کما هودأب العوام - کان بدعة و حراما و إدخال ما لیس من الدین فی الدین و مخرجا عن ربقة المسلمین و قلب الطاعة إلی عین المعصیة و السعادة إلی عین الشقاوة.

 


شبهه

گریه و عزاداری که توسط شبیه خوانی و نحو آن حاصل می شود، وجدانا چندین برابر آن چیزی است که از حدیث به دست می آید، «شبهة أوردها علیّ بعض العوام الأضلّ من الأنعام بأنّا نری بالوجدان أنّ البکاء و الصراخ و العویل الحاصل من فعل الشبیه و نحوه تزلزل الجبال و تقلّب القلوب و الأحوال أضعاف ما یحصل من الحدیث المجرّد من الضمائم الحادثة.


جواب
و الحکمة التی بها نقضه و عارضه إجمالا، هی أنّ الحاصل من فعل الأصل و هو شمر و ابن سعد و سنان أضعاف ما یحصل من فعل الشبیه لهم ممّا تزلزل العرش و السبع الشداد، بل کادت السماوات یتفطّرنَ منه و تنشقّ الأرض و تخرّ الجبال هدّا، و مع ذلک کیف یصلح للعاقل أن یتوّهم صحّة فعلهم الشنیع و حسن عملهم القبیح البدیع. ولو صحَّ الفرع لصحّ الأصل بالطریق الأولی؛ ولو صحّ الشبیه بالوجه الأعلی لصحّ المشتبه به.

و حلاً و تفصیلاً بما عرفت من أنّ البکاء الإبکاء لیس حُسنه ذاتیا ولا مطلوبا نفسیا توصلیا بایِّ وجه اتّفق، بل قد عرفت أنّه بالذات لا حسن فیه بل فیه ما فیه. و أنّما حسنه بالوجوه و الاعتبار و أنّه من العبادات و التعبّدیات المحضة الممحّضة فی العبودیّة؛ فلا تصحّ إلاّ علی وجه التعبّدیة و بشرطها و شروطها الاتیة.و إلاّ کانت من البدائع و التشریعات المحرّمة بل المخرجة عن ربقة الإسلام بسبب تحلیل الحرام، و إلاّ جاز التوصّل بکلّ حرام و بدعة و معصیة إلی ما هو من أفضل الطاعات، فیتوصّل بالقتل و الظلم و الأسر و الکذب و الغناء إلی البکاء و الإبکاء و الإنابة، فبالظلم و السرقة الإنفاقُ و الصدقة، و بثمن الخمر و العذرة الحجّ و العمرة، و بالقمار و الأزلام عمارةُ بیت اللّه الحرام،و بمال الأرامل و الأیتام إفطارُ الصیام و صلة الأرحام، و بالفحشا و المفاسد بناءُ القناطیر و المساجد، و بعصارة الخبائث و دماء الثلاث التطهیرُ من الأحداث، و بالأجرة الزانیة و المغنیّه تصلح الصدقة الجاریة و الصلة الساریة و... من کتابه علیه السلام کما فِی دیوانه لمعاویة:

 


و أنت بحمداللّه غیر موفّقٍ جرت مثلاً للخائن المتصدّق لک الویل لا تزنی ولا تتصدّق7 فقال لها أهل البصیرة و التقی
سَمِعتُک تبنی مسجدا من جبایةٍ کمطعمة الرمان ممّا زنت به فقال لها أهل البصیرة و التقی فقال لها أهل البصیرة و التقی
هذا کلّه من همزات لمزات الشیاطین و مخادع مکاید العدوّ المبین لإدخال ما لیس من الدین، و تخریب شریعة سیّد المرسلین و تشبیه البدعة بالطاعة و المعصیة بالعبادة و الکفران بالإیمان و العدوان بالإحسان، کدسّ السموم فی الحلوان لإفساد الأبدان و الحرمان و الخسران من سعادات العبادة و فیوضات الإطاعة لخیر الأدیان8


تعبّدی بودن گریه
هر چیزی که در سایر عبادات شرط صحت و قبول و آداب کمال و مراتب خلوص است، در گریه کردن نیز آن شروط و موانع، شرط است؛ مثل اسلام و ایمان و عقل و اختیار و نیّت و نیز از موانع است کفر و جنون و اضطرار و ریا و عجب و سُمعه که مانع از صحت عبادت است. و از شروط قبول و صحت هر عبادتی تقوا و خلوص و بلکه عدالت و ترک گناهان کبیره و عدم اصرار بر صغایر است. در گریه نیز این شروط معتبر است. همان طوری که هر عبادتی در ضمن دروغگویی و غنا و شیپور و دیگر اسباب فسق و فجور و یا در ضمن مکان و لباس غصبی حرام است، هم چنین گریه کردن و گریه انداختن نیز باید از این گونه مفاسد بری باشد. لذا گریه کردن و گریه انداختن، از تعبّدیات است و باید اکتفا کرد به آن مقداری که از شرع مقدس رسیده است به حسب کمّ و کیف؛ زیرا تمام عبادات، توقیفی است و اگر کم و زیاد شود از حیث کمّ و کیف، تشریع در دین و باطل است. بنابر این، واعظان و ذاکران اهل بیت علیهم السلام باید متّصف به تقوا و ملکه عدالت و... باشند و الاّ مشرّع در دین هستند. کما این که معتبر است که با طهارت بوده و با حضور قلب و خضوع در مجالس وعظ و ذکر شرکت بجویند.

آری، با توجه به شرایطی که از سیدعبدالحسین لاری برای گریه و عزاداری نقل شد، آیا عزاداری ما بدون اشکال است؟! هنوز اندکی از وعاظ و بسیاری از مداحان با نقل افسانه ها و دروغ های آن چنانی نسبت به اهل بیت علیهم السلام و یا اولاد و اصحابشان، ضربه به دین می زنند و موجب وهن تشیع و گسترش تحریفات می شوند و حال آن که از سوی هیچ مقامی - نه حوزوی و نه غیر آن - محدودیتی برای ذاکران و مداحان کذایی وجود ندارد و بعضا تشویق هم می شوند!.

اوّل ما خلق اللّه ...

باب مستقلی در باره «اوّل ما خلق اللّه هو نور النبی و الأئمة علیهم السلام » باز کرده و از قرآن و احادیث ادله ای در این موضوع ذکر کرده و در ابتدای باب آمده: «إن أوّل ما خلق اللّه انّما هو نور النبی صلی الله علیه و آله و عترته الطاهرة علیهم السلام و انّهم العلل المادّیّة و الغائیة و الصوریة لجمیع الخلائق و المخلوقات فی جمیع العوالم و المعلولات قبل الأرضین و السماوات بالأدّلة الثلاث... الکتاب... و السنة... و الاجماع».9


کفر قاتلان امام حسین و أئمة علیهم السلام


باب مستقلی در باره کافر بودن قاتلان ائمه علیهم السلام و این که واجب است لعن آنان و لعن پیروان و اتباع قاتلان امام حسین علیه السلام : «باب کفر قاتلیه و ظالمیه و شدّة عذابهم و وجوب اللعن علیهم و علی أشیاعهم و أتباعهم و آخر تابعٍ لهم علی ذلک، فمن الکتاب یکفی عموم قوله تعالی و من یقتل مؤمنا متعمّدا فجزاؤُهُ جهنّم خالدا فیها...10

و از روایات نیز شاهد آورده شده، سپس شبهه ای در این باره مطرح می کند مبنی بر این که آیات و روایات دلالت بر کفر به طور مطلق ندارد، و اگر دلالت داشته باشد عمومیّت ندارد تا شامل مطلق ظلمه حتّی تابعان و تابع تابعان تا روز قیامت بشودو....

سپس جواب شبهه را این گونه داده که اوّلاً، ادله سر جمع، دلالت دارد بالالتزام بر کفر قاتلان و ظالمان ائمه علیهم السلام ، و ثانیا، نصوص - خصوصا قرآن - عمومیت دارد و مخصصی هم وارد نشده است، و نیز عمومیت داشتن تشبیه کافران به ظالمان و عموم تعلیل لعن و کفر در آیات قرآنی و احادیث ائمه علیهم السلام و...

خداوند پیامبران را از شهادت امام حسین علیه السلام خبر داده است.

باب مستقلی در مورد اطلاع پیامبران از شهادت امام حسین علیه السلام گشوده: «باب الآیات الواردة فی تعزیة انبیائه بعزاء الحسین علیه السلام و أخباره بشهادته و طلب اللّه بثاره و تذکّر مصیبته و تشکر شهادته و بیان سوء عاقبة ظلمته و عقوبة قتلته لیقتدی بآثاره و یهتدی بأنواره و یقتفی بأطواره و یتحذّر من أغیاره و یؤخذ بشعاره و دثاره».


معنای واعطشاه و واقلة ناصراه


آیة اللّه سید عبدالحسین لاری در باره حکمت قول امام حسین علیه السلام که در روز عاشورا فرمود: «واعطشاه وا قلّة ناصراه» توجیه و تفسیر ظریفی نموده است. سید می گوید: «شأن و منزلت امام علیه السلام برتر از آن است که از آن انسان های پست آب طلب کند و نیز از کمی یاران خود بنالد، این نحوه تعبیرها از افراد معمولی کم تر سر می زند، چه رسد به امام معصوم که بی نیاز از همه چیز است.» در این مورد نوشته است: «حکمة قوله علیه السلام واعطشاه واقلّة ناصراه» لیس معناه سقی العطشان و نصر الأبدان کما یزعم فی الظاهر؛ لاستغناء مراتب الإمامة عن مناقص الحاجة إلی الأمّة، بل المقصود منه بدلالة الاقتضاء و شاهد الحال القطعی فی داعی اللّه طلب ماء حیاة الإیمان و نصرة دین الرحمان و إحیاء شریعة الإسلام و إنقاذه من أیدی الظلام إلی قیام یوم القیام، و لکن لمّا کان هذا المعنی الواقعی مسبّبا و معلولاً عن ذلک المعنی الظاهری أُقیم السبب مقام المسبّب و العلّة مقام المعلول، کما لا یخفی علی أرباب العقول»11.

«مراد از آیه أنبئونی بأسماء هؤلاء»12صفحه سوم کتاب اکسیرالسعاده از آیة الله لاری

در باره تعلیم اسما می نویسد: «المراد من تعلیمه الأسماء لیس تعلیم خصوص ألفاظها الدالّة علی معانیها فقط، لرجوعه إلی تعلیم اللغة و عدم صلوحه بمقام الامتنان و التفضیل ولا بحال المفضّل و المفضّل علیه؛ بل المراد تعلیم حقائق الأشیاء و عللها الأربع: الفاعلیّة والمادیة الصوریّة و الغائیّة، و جمیع أسبابها و موادّها و ذواتها و کیفیّاتها و کیفیّات صنعها و ما یصنع منها و فیها و بها و لها و معها،و ما یترتّب علیها من مصالحها و منافعها و خواصّها و فوائدها و مضارّها و مفاسدها و مصلحها و مفسدها و آثارها و علائمها و ترکیبها و جمیع ما یتعلّق بها...13


اِخبار انبیاء علیهم السلام بر شهادت امام حسین علیه السلام


روایات فراوانی از ائمه اطهار علیهم السلام در تطبیق پاره ای از آیات مبنی بر اخبار انبیا از حادثه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام وارد شده است، در کتاب اکسیر السعادة بیش از پانزده صفحه در این مورد بحث شده است آن گاه شبهه ای را مطرح کرده که چه خصوصیّتی داشته که در قرآن، خبر پیامبران علیهم السلام در باره شهادت امام حسین علیه السلام مطرح بشود، امّا مصایب پیامبران مطرح نشده است، در این باره گفته است: «وهنا وسوسة من وساوس الشیطان، ربما تنسبق الأذهان الضعیفة من الإیمان بأنّه ما الوجه و الحکمة و ما العلّة و البلاغة فی تخصیص کلام الحکیم و الوحی القدیم و القرآن الکریم بإنباء أنبیائه بخصوص هذه المصائب دون سائر مصائب أنبیائه العظام؟

و الجواب الصواب عن هذا الریب و الارتیاب اوّلاً، بقوله تعالی «لا یسئلُ عمّا یفعل و هم یسئلون،14» «یخلق ما یشاء و یختار ماکان لهم الخیرة،15»«اللّه أعلم حیث یجعل رسالته16»أی ریاسته، خصوصا علی ما حقّقناه فی مقدمات الباب من أنّ تشریع عزاء الحسین علیه السلام بالخصوص من التعبدیّات الممحضة للعبادة بحسب الاصل و العقل و النقل علی وجه یخفی علی نوع العباد تفصیل مصالحها بالذات و الاصالة فرقا بینها و بین التوصلیّات لهم مصالحها التفصیلیّة بالذات و الاصالة.

و ثانیا، بأنّ شواهد الحال و قرائن الأحوال فی بلاغة کلام ذی الجلال، تقتضی أن تکون الحکمة العامّة و العلّة التامّة و المصلحة المکنونة و الجهة المخزونة فی تخصیصه تعالی مصائب الحسین علیه السلام فی البین بنصب العین فی کلّ من الثقلین لأجل أنْ یکون الحسین علیه السلام قرّة کلّ عین و قسیم کلّ زینٍ عن شینٍ و أسوةً حسنةً لکلّ من فی البین من جمیع الأنبیاء و الأولیاء و أهل الارض و السماء فی مراتب الصبر و الشکر علی البلاء و التسلیم و الرضاء بالقدر و القضاء فی مراتب الفناء فی اللّه و المجاهدة فی سبیل اللّه و إحیاء دین اللّه و تفضیح أعداء اللّه لیقتدی بآثاره علیه السلام و یهتدی بأنواره و یقتفی بأطواره و شعاره و یتحذّر من أعدائه واغیاره؛ لأنّ بیان الأمثال و الأحوال و الأعمال و الأفعال أشدّ تاثیرا و أشدُّ تصدیرا من التعلیم و التفهیم بالمقال باضعاف مضاعفة و أعظم ملاطفة و أکثر مناصفة فی لطف الحکیم و الوحی القدیم و القرآن الکریم فی بیان هذا المصاب العظیم الذی هو کالصراط المستقیم و المیزان القویم لمیز الصحیح عن السقیم و النعیم عن الجحیم؛ فإنّ هذا اللطف و الدستور من الربّ الشکور، کالمشق المسطور فی رقّ منشور و نور فوق نور لمیز الشکور من الکفور و العدل من الفجور و اللبّ من القشور17


خصایص سید الشهدا علیه السلام


بابی است مستقل در باره خصائص امام حسین علیه السلام و این که: «کونه کجدّه نورا یهتدی بأنواره و أسوةً یتاسی بآثاره و قدوةً یفتدی باطواره و سلوة یتسلی بصبره و اصطباره و یأخذ بشعاره و یتحذّر من أغیاره جمیع الأنبیاء و الأولیاء و أهل الأرض و السماء فی البکاء و العزاء و التسلیم و الرضا بکلّ قدر و قضاء و الفناء فی اللّه ، کما قال اللّه تعالی «و لنبلونّکم حتّی نعلم المجاهدین منکم و الصابرین و نبلو أخبارکم18» و...

سپس قول امام صادق علیه السلام را که فرمود: الحسین علیه السلام عبرة کلّ مؤمن19 و این که: «أوّل من تأسی به علیه السلام فی البکاء و البلاء و الابتلاء أبو البشر آدم علیه السلام ، و آخر هم الخاتم صلی الله علیه و آله و القائم علیه السلام إلی آخر العالم» نقل کرده و روایات بسیاری از ائمه علیهم السلام آورده که انبیا علیهم السلام حضرت آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و عیسی و سلیمان و...و حضرت رسول صلی الله علیه و آله خبر از شهادت امام حسین علیه السلام داده اند. و بر شهادت مظلومانه آن حضرت گریه کرده اند و نیز اخباری از امام صادق و باقر علیهما السلام از حضرت رسول صلی الله علیه و آله که آن حضرت شهادت فرزند دلبندش را به حضرت فاطمه علیها السلام خبر داده است.


تظلّم فاطمه علیها السلام


باب ویژه ای در باره تظلّم فاطمه علیها السلام و شکوه آن حضرت از ستم ستمگران بر فرزندش عنوان نموده و نوشته است: «باب تظلم فاطمة علیها السلام و شکایتها علیها السلام یوم القیامة من ظالمیها و ظالمی ولدها و بشفاعتها لشیعتها من الأخبار المستفیضة بل المتواترة عن النبی و سائر الأئمة علیهم السلام : من أنّ اللّه تعالی یغضب لغضبها و یرضی برضاها سپس چندین روایت در این باب آورده و مشروحا بحث کرده است.


ثواب گریه بر سیدالشهداء و لعن قاتلان و ظالمان


گریه بر مصایب حضرت سیدالشهداء و دیگر ائمه از جمله عباداتی است که ثواب فراوانی بر آن داده شده، گریه بر امام حسین علیه السلام که برترین عبادت نزد انبیاست از حضرت آدم تا حضرت خاتم علیهم السلام و نیز نزد تمام عالم از انس و جنّ و طیور و جبال و...، در این مورد گفته: «ثواب البکاء علی مصائبه و مصائب سائر الائمة و ثواب اللعن علی قاتلیهم و ظالمیهم، و کونه من أفضل العبادات المأثورة المتعبّد بها من لدن آدم الی الخاتم بل و جمیع اهل العالم من الانس و الجنّ و الطیور و الوحوش و البحار و الحیتان و الأرضین و السماوات و مافیها و ما علیها حتی الحیوانات و النباتات و الجمادات، و کونه من علائم الإیمان و موجب الغفران و الرضوان و الجنان و إطفاء غضب الرحمان و النیران، کما قال اللّه تعالی أنّهُ هو أضحک و أبکی20».

مرحوم سیدعبدالحسین لاری کتاب اکسیر السعادة فی اسرار الشهاده را با ذکر این روایت که امام حسین علیه السلام فرمود: «أنا قتیل العبرة لا یذکرنی مؤمن إلاّ استعبر»21 به پایان می برد.22

 

 

 

 

پی نوشت:

1. درگذشت سیدلاری در سال 1342 ق است.

2. رک: ولایت فقیه زیربنای فکری مشروطه مشروعه، سیّدمحمدتقی آیت اللهی، انتشارات امیرکبیر؛ و نیز به مجله نورعلم ش 30، نجوم امّت: مجاهد بزرگ مرحوم آیة الله العظمی سیّد عبدالحسین لاری؛ سیّد علی میرشریفی.

3. بنا به تصریح مؤلف در خاتمه لؤلؤ و مرجان .

4. رک: ذریعه، ج2، ص 278.

5. اکسیرالسعادة، چاپ 1319، ص 6 و 7.

6.بحارالانوار، ج 23، ص 294، به نقل از تفسیر عیاشی، ج 1، ص 259، تفسیر برهان، ج 1 ص 39 (با اندکی اختلاف).

7. دیوان منسوب به امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام ، ص 71؛ بحارالانوار، ج 34، ص 430.

8. اکسیر السعادة، ص 24-25.

9. اکسیر السعادة، ص 32-36.

10. سوره نساء (4): 93.

11. اکسیر السعادة، ص 45.

12. سوره بقره (2): 31.

13. اکسیر السعادة، ص 47.

14- سوره انبیاء (21): 23.

15. سوره القصص (28): 68.

16. سوره انعام (6): 124.

17. اکسیر السعادة، ص 74-75.

18. اکسیر السعادة، ص 76.

19. سوره محمد (47): 31.

20. سوره نجم (53): 43.

21. بحارالانوار، ج 44، ص 284، به نقل کامل الزیارات، ص 108 و امالی الصدوق، ص 118.

22. اکسیرالسعادة، ص 100 و 101 .


منبع : تبیان زنجان
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان