ماهان شبکه ایرانیان

عامل اصلی شقاوت و سعادت انسان

همان‌طور که در مباحث قبل به‌طور کامل توضیح داده شد، خداوند در وجود انسان نعمت‌ها و سرمایه‌هایی قرار داده است که زمینه برای شناخت حضرت حق هستند

خداوند کسی را مجبور به ضلالت نمی‌کند چون گمراه کردن قبیح است و فعل قبیح از پروردگار صادر نمی­‌شود.

همان‌طور که در مباحث قبل به‌طور کامل توضیح داده شد، خداوند در وجود انسان نعمت‌ها و سرمایه‌هایی قرار داده است که زمینه برای شناخت حضرت حق هستند. به عبارت دیگر این سرمایه‌ها موجب شناخت حق و پذیرش حق برای انسان می‌شود.. این نعمت‌ها شامل فطرت، عقل و وجدان است - در بیان قرآن وجدان، نفس لوامه معرفی می‌شود‌-  از طرف دیگر نزول کتب آسمانی، بعثت انبیاء، امامت امامان و وجود عالمان ربانی نیز به انسان این آمادگی را می‌دهند که حق را بشناسد و آن‌را بپذیرد.

 

این سرمایه‌ها و نعمت‌های الهی عطا شده، همراه با آزادی و اختیار انسان است. در مباحث قبل اثبات شد که انسان مجبور به پیروی از ضلالت و هدایت نیست، بلکه با وجود آن سرمایه‌ها و اختیار، پذیرش یا دفع هدایت و ضلالت بر عهدۀ انسان قرار گرفته است. البته هدایت‌گری بر عهدۀ انسان نیست بلکه بر عهدۀ خداوند است که از طریق نزول کتب آسمانی، بعثت انبیاء و امامت امامان انجام می‌گیرد اما قبول یا رد هدایت و ضلالت بر عهدۀ انسان است. اگر انسان با وجود این نعمت‌ها و سرمایه‌ها هدایت را بپذیرد، شایستۀ پاداش است و اگر هدایت را نپذیرد و ضلالت را قبول کند، مستحق کیفر است.

 

با توجه به این مطالب، نکته‌ای در قسمت آخر آیۀ مورد بحث - ﴿وَ ما یُضِلُ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقین[1] - روشن می‌شود. یعنی انسانی که به طور دائم گناه می‌کند و در مقابل حق، کبر می‌ورزد، دچار ضلالت می‌شود. ضلالت را بعضی به معنای «واگذاشتن به خود»، معنا کرده‌اند. زمانی‌که طبیب مشاهده می‌کند که درمانش فایده ندارد و بیمار دستورات او را قبول نمی‌کند، او را رها می‌کند؛ ضلالت و فسق بعد از خروج طاعت و انسانیت است. به عبارت دیگر تحمیل ضلالت ابتدائی از جانب پروردگار قابل تصور نیست که بتوان آن‌را تصدیق کرد. پس ﴿وَ ما یُضِلُ بِهِ إِلاَّ الْفاسِقینزمانی اتفاق می‌افتد که انسان با اختیار خود، تمام مجرای رحمت را به سوی خود مسدود کند و هدایت را از طریق انبیاء و ائمه: نپذیرد.

 

آیاتی از سورۀ هود به تأیید مباحث گذشته می‌پردازد  و دارای نکات مهمی است که بیان می‌شود.

 ﴿یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعید[2]؛ روزى که چون فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمى گوید؛ پس برخى تیره بخت و برخى نیک بخت اند. منظور از «یوم» در این آیه، اشاره به روز قیامت است. «من» تبعیضیه است یعنی گروهی شقی و گروهی سعید هستند. در آیات بعد به شرح حال این دو گروه می‌پردازد. در بیان عاقبت انسان‌های سعادتمند می‌فرماید: ﴿وَ أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا فَفِی الْجَنَّة[3]؛ اما نیک بختان [که به توفیق و رحمت خدا سعادت یافته اند] در بهشت جاودانه اند. و در بیان عاقبت افراد شقی می‌فرماید: ﴿فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا فَفِی النَّار[4]؛ اما تیره بختان [که خود سبب تیره بختى خود بوده اند] در آتش اند.

 

 نکتۀ مهمی که تأیید مباحث گذشته را می‌کند، در دو آیه اخیر مشهود است. فعل «سُعِدُوا»، فعل مجهول است و فعل «شَقُوا»، فعل معلوم است. به عبارت دیگر «أَمَّا الَّذینَ سُعِدُوا» یعنی کسانی را که به سعادت راهنمایی کردند،  نه این که خود آن‌ها سعید شدند، زیرا بدون قرآن، انبیاء و ائمه:، سعادت معنی ندارد و انسان به تنهایی نمی‌تواند باعث سعادت خود شود، بلکه خداوند باعث سعادت انسان می‌شود. پس پروردگار از باب لطف و رحمت تمام زمینه‌های سعادت را به وسیله انبیاء و ائمه: ارائه داده است. «فَأَمَّا الَّذینَ شَقُوا» ولی کسانی‌که شقی شدند، کسی آن‌ها را شقی نکرده است بلکه عامل و فاعل شقاوت، خود فرد است. پس پروردگار عالم زمینه‌ساز سعادت است که با ارسال کتب و بعثت انبیاء آن را محقق می‌نماید و انسان با اختیار خود متمسک به عوامل سعادت می‌شود، ولی عامل شقاوت هر کسی، خود فرد است.

 

خداوند کسی را مجبور به ضلالت نمی‌کند چون گمراه کردن قبیح است و فعل قبیح از پروردگار صادر نمی‌شود. به عبارت دیگر اگر پروردگار عبدی که مختار نیست، گمراه کند و بعد به او امر و نهی کند ـ به طور مثال ربا و دروغ و... را مرتکب نشود ـ این یک تضاد است و کاری قبیح است چون امر و نهی در زمانی که اجبار باشد، معنایی ندارد. ولی اگر کسی با انتخاب خود، شقاوت را انتخاب کند، مستحق کیفر است و در قیامت دچار حسرت و اندوه می‌شود. در قرآن در شرح حال این افراد می‌فرماید:﴿یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرین [5] ؛ دریغ و افسوس بر اهمال کارى و تقصیرى که دربارۀ خدا کردم، و بى تردید [نسبت به احکام الهى و آیات ربّانى ] از مسخره کنندگان بودم.

 

«فَرَّطْتُ» یعنی کوتاه آمدن، تقصیر داشتن، کسی که به امر و نهی خداوند توجه نمی‌کند. «جَنْبِ اللَّهِ» یعنی حقوق خداوند که همان حلال و حرام است که در تأویل «جَنْبِ اللَّهِ»، ائمه (ع) فرموده‌اند: منظور در یک بطن و تأویل آیه، حضرت امیرالمؤمنین (ع) است یعنی درباره‌ی حق امامت، امر و نهی حضرت علی (ع) و حق خلافتشان بسیار مقصر بودم. دربارۀ این تاویل روایتی بسیار زیبا است که انسان را اندوهگین می‌کند ولی این امور اتفاق افتاده است. این روایت در جلد چهارم تفسیر نورالثقلین، حدیث چهل و یکم  آمده است[6] که حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید:

 

 «فانا الذکر الذی عنه ضل ، و السبیل الذی عنه مال، و الایمان الذی به کفر، و القرآن الذی إیاه هجر، و الدین الذی به کذب، و الصراط الذی عنه نکب .»[7]؛ من همان ذکرم که از آن گمراه شدند و راهی هستم که از آن منحرف شدند و ایمانی هستم که به آن کفر ورزیده شد. من قرآنی هستم که متروک ماند و دینی هستم که مورد تکذیب واقع شد. کلمۀ  «ذکر» در بسیاری از آیات و روایات به معنای علم و حکمت است. در این حدیث به معنای این است که «متذکر این حقایق نمی‌شوند». حضرت‌ علی (ع) در قسمتی از خطبۀ شقشقیه می‌فرماید: «یَنْحَدِرُ عَنِّى السَّیْلُ»[8]، سیل دانش از وجودم همچون سیل سرازیر مى شود. یعنی تمام ارزش‌ها و کمالات برای تربیت انسان از افق وجود حضرت علی (ع) دائم بر افراد سراریز می‌شود ولی به گفتۀ خود حضرت (ع) این منبع علم و معرفت فراموش شده است. در بین تمام انسان‌های کرۀ زمین به جز شیعیان، علم و امامت و خلافت حضرت (ع) به فراموشی سپرده شده است که این بزرگترین جنایت بعد از رحلت پیامبر (ص) است.

 

عدم ظلم خداوند به مخلوقات

نتیجۀ تمام مباحث گذشته - از اول آیۀ بیست و شش تا این‌جا -  این است که خدای رحمان و حکیم در قرآن ظلم را از خود دفع کرده و به بندگان هشدار داده است که متوجه شوند که خداوند ظالم نیست و به اندازۀ یک ارزن و کمتر از آن به کسی ظلم نمی‌کند و نیز کسی را مجبور به قبول هدایت و یا ضلالت نمی‌کند. خداوندی که از زشتی و معصیت بیزار است و به بندگان خود می‌گوید: ﴿وَ لا یَرْضى لِعِبادِهِ الْکُفْر[9]، شایسته نیست کسی را از ابتدا گمراه کند.

 

عدم ظلم خداوند بر بندگان در آیات قرآن

﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّة وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً یُضاعِفْها وَ یُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظیماً [10]؛ به یقین خدا به اندازه وزن ذرّه اى [به احدى ] ستم نمى کند، و اگر [هم وزن آن ذرّه ] کار نیکى باشد، آن را دو چندان مى کند، و از نزد خود پاداشى بزرگ مى دهد. انسانی که با انتخاب و اختیار خود، و همچنین با به کار بردن نعمت عقل، هدایت را قبول کرده، مستحق پاداش عظیم است.

 

﴿إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون[11] ؛ یقیناً خدا هیچ ستمى به مردم روا نمى دارد، ولى مردم [با روى گردانى از حق ] بر خود ستم مى ورزند. کلمۀ «شیء»، کلمۀ نکره‌ای است که مصداق آن هر چیزی می‌تواند باشد.

 

﴿فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُون [12]؛ در حقّ هیچ مؤمنى رعایتِ [پیوندِ] خویشاوندى و پیمانى را نمى کنند؛ و آنان هستند که متجاوزند. به عبارت دیگر خداوند می‌فرماید به کسی ظلم نمی‌کند و اگر ظلمی واقع شود، از جانب خودشان است.

 

﴿ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبید[13]؛ این به سبب گناهانى است که مرتکب شده اند و گرنه خدا نسبت به بندگانش [حتى به کمترین چیزى از ستم ] ستمکار نیست . اگر در دنیا به انسان، بلا و رنج واقع می‌شود که جنبۀ کیفر دارد، محصول کارکرد انسان است. بلاهایی که انبیا الهی در مسیر تبلیغ خود آن را متحمل می‌شوند، باعث پاداش و ترفیع درجه آن‌ها می‌شود.

 

برخی از عوامل گمراهی در آیات قرآن

با توجه به آیات قبل، اثبات شد که خداوند ظلمی به بندگان خود نمی‌کند. گمراه کردن انسان، نوعی ظلم است. حضرت صادق (ع) در تاؤیل این آیه می‌فرماید:﴿مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعا[14] هرکس گمراهى را هدایت کند، ثوابش مانند این است که تمام بنى آدم را هدایت کرده و در مقابل هرکس انسانى را گمراه نماید، گویى تمام انسان ها را گمراه کرده است![15]

 

بعد از این‌که از طریق آیات اثبات شد که خداوند ظلمی به بندگان خود نمی‌کند؛ از طریق چند آیه به برخی از عوامل گمراه کنندۀ انسان می‌پردازیم.

﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین * وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیم * وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبِلاًّ کَثیراً أَ فَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُون [16]؛ اى فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را مپرستید که او بى تردید دشمن آشکارى براى شماست؟ و سفارش نکردم که مرا بپرستید چون این راهى است مستقیم. و همانا شیطان گروه بسیارى از شما را گمراه کرد، آیا تعقّل نمى کردید [که پیروانش به چه سرنوشت شومى دچار شدند؟].

 

بعضی افراد این آیه را - «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ» - به اشتباه به صورت استفهام انکاری معنا کرده‌اند که ترجمۀ آن به این صورت می‌شود: «آیا از شما پیمان نگرفتیم؟!». با توجه به این ترجمه، این سؤال پیش می‌آید که خداوند در کجا از انسان پیمان گرفته است. جوابی که برای قانع کردن به این سؤال می‌دهند این است که در عالم ذر از انسان پیمان گرفته شده است. با دقت بیشتر در می‌یابیم که این ترجمه اشتباه است و معنای درست آیه این است که اگر کلمۀ «عهد» با «إلی» بیاید، به معنای سفارش کردن و موعظه کردن است و معنای «پیمان گرفتن» برای این کلمه درست نیست.

 

پس این آیه بیان می‌‌کند یکی از عوامل گمراه کنندۀ انسان، شیطان است.

﴿وَ أَضَلَ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَ ما هَدى [17]؛ فرعون قومش را گمراه کرد و راهنمایى ننمود.

﴿قالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِی [18]؛ [خدا] گفت: اى موسى! ما به راستى قوم تو را پس از آمدن تو امتحان کردیم و سامرى آنان را گمراه کرد.

 

پس از این آیات نتیجه می‌گیریم که خداوند کسی را گمراه نمی‌کند و اگر کسی را به حال خود رها می‌کند، بعد از فاسق شدن و خارج شدن از انسانیت است، نه این که از ابتدا کسی را به حال خود رها کند. و کسی که انسان را به گمراهی می‌کشاند از جمله شیطان و فرعون و سامری و ... هستند که می‌توانند مصداق‌های دیگری داشته باشند.


[1]. بقره (2) : 26.

[2]. هود (11) : 105.

[3]. هود (11) : 108.

[4]. هود (11) : 106.

[5]. زمر (39) : 56.

[6]. مؤلف: «این تفسیر، تفسیری مأثور است یعنی با روایت اهل‌بیت: توضیح داده شده است که مرحوم علامه طباطبایی مقدمه‌‌ای بر این تفسیر دارند که از آن به نیکی و خیر یاد کرده‌اند.»

[7]. تفسیر نورالثقلین: 4/12؛ کافی: 15/81.

[8]. نهج البلاغه، خطبه 3، ص 58.

[9]. زمر (39) : 7.

[10]. نساء (4) : 40.

[11]. یونس (10) : 44.

[12]. توبه (9) : 70؛ روم (30) : 9.

[13]. آل‌عمران (3) : 182؛ أنفال (8) : 51.

[14]. مائده (5) : 32.

[15]. کافی: 3/535؛ بحارالأنوار: 2/16؛ «عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد بن خالد، عن عثمان بن عیسى، عن سماعة: عن أبی عبد الله علیه السلام، قال: قلت له: قول الله عز و جل: من قتل نفسا بغیر نفس أو فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا و من أحیاها فکأنما أحیا الناس جمیعا؟قال : من أخرجها من ضلال إلى هدى فکأنما أحیاها، و من أخرجها من هدى إلى ضلال فقد قتلها».

[16]. یس (36) : 62-60.

[17]. طه (20) : 79.

[18]. طه (20) : 85.



قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان