راههای اسلام برای حفظ عفاف جامعه

...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

...اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

یا ایها الذین امنوا لا تدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون،فان لم تجدوافیها احدا فلا تدخلوها حتی یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکی لکم و الله بماتعملون علیم،لیس علیکم جناح ان تدخلوابیوتا غیر مسکونة فیها متاع لکم و الله یعلم ماتبدون و ما تکتمون .

در یکی از جلسات گذشته عرض کردم که قرآن کریم برای مساله عفاف،یعنی پاکی و نزاهت روابط جنسی در میان افراد، اهمیت فراوانی قائل است و این مبنی بر یک سلسله حکمتها وفلسفه هاست که به آن اشاره کردم.

راههای اسلام برای حفظ عفاف جامعه

راهی که اسلام برای تامین این منظور پیشنهاد کرده است دو چیز است:اول یک سلسله تدابیر برای آرام نگه داشتن غریزه،ودوم یک سلسله تدابیر دیگر به عنوان مجازات.آیات اولی که تفسیرکردیم مجازات فحشا را بیان کرد: «الزانیة و الزانی فاجلدوا کل واحد منهما ماة جلدة » ولی همان طوری که می دانیم برای از بین بردن یک گناه،مجازات کافی نیست، مجازات هر اندازه شدید هم باشد،برای جلوگیری از وقوع جرم و جنایت کافی نیست،حال جرم وجنایت چه از نوع بی عفتیها باشد،چه از نوع دزدیها و قتلها و چه ازنوع بی احتیاطیها مثل بی احتیاطی در رانندگی.این اشتباه است که ما بخواهیم برای جلوگیری از یک جرم یا جنایت فقط روی مجازات فشار بیاوریم.باید دید علل وقوع آن جرم و جنایت چیست؟باید خودآن علل را از بین برد،آنگاه در مورد افراد غیر عادی-که به طور عادی علل و موجبات وقوع جرم وجود ندارد و فقط روی نوعی حالت طغیان،جرمی را مرتکب می شوند-مجازات صورت گیرد.

مثالی برای این مطلب می زنم:از مقررات لازم،همین مساله سرعت و سبقت در رانندگی است.دائما توصیه می شود که رانندگان در داخل شهر از فلان سرعت(مثلا 40 کیلومتردر ساعت)بیشتر نرانند.اگر کسی تخلف کرد و ماجریمه سنگینی برایش قائل شدیم،هر مقدار هم جریمه سنگین باشد اگر علل وقوع این جرم بررسی نشود مجازات کافی نیست، مخصوصا در امر رانندگی که اصلا خودش هم یک مجازاتی دارد یعنی «مجازاتها معها»است،برای اینکه آن کسی که سرعت می گیرد و دیوانه وار در شهر یا بیابان حرکت می کند خودش بیش از همه در معرض خطر است،هم ماشینش در معرض خطر است و هم جانش.ولی در عین حال نه خطر جانی[و مالی]مانع اومی شود و نه مجازاتها،چرا؟برای اینکه یک سلسله علل دیگر وجوددارد که از آن طرف او را هل می دهد.مجازات می خواهد مانند یک افسار مانعش شود،اما آن علل دیگر او را تحت فشار قرار می دهد.مثلاشما یک راننده تاکسی یا یک راننده کرایه را موعظه کنید که تندنرو،و یا مجازاتهای مختلف برایش قائل شوید،اما اگر او در شرایطی قرار گرفته باشد که یک ماشین اجاره کرده و از صبح که بیرون می آیدچنانچه مثلا 120 تومان درآمد نداشته باشد باید او و خانواده اش نان نخورند-چون مثلا 60 تومان را باید به صاحب ماشین تحویل دهد والا فردا ماشین را در اختیارش نمی گذارد،و 30 تومان هم خرج استهلاک و غیره کند،و 30 تومان در روز برای او باقی می مانداگر او را هزار جور موعظه کنید و بگویید جان خودت در خطر است،فلان مقدار تو را جریمه می کنند و زندانت می برند،در مقابل آن فشارکه حتما باید 30 تومان به خانه ببرد و اگر نبرد روی دیدن زن وبچه اش را ندارد چکار می تواند بکند؟باز او از صبح زود پایش راروی گاز می گذارد و به سرعت در خیابانها حرکت می کند،به هر حال باید آن 120 تومان در بیاید،یک جبر بر وجودش حکومت می کند،این است که مجازات سرش نمی شود و موعظه هم در اینجا دیگر مؤثرنیست. پس اگر ما بخواهیم جلوی او را بگیریم سنگین کردن مجازات کاری را درست نمی کند،از راه علل و موجباتش باید واردشویم.وقتی از راه علل و موجبات وارد شدیم مثلا کاری کردیم که او با روزی 7 ساعت به آرامی کار کردن،خرج زن و بچه اش را دربیاورد او هم دیوانه نیست که جان خود و سرمایه ای را که دراختیارش است به خطر بیندازد و یا خود را گرفتار زندان کند.این مساله در دزدیها هست،در شرابخواریها هست،در زناها و آدمکشیهاهست،در همه[جرمها و جنایتها] هست.

پس موجبات را باید از بین برد.از این طرف بگوییم شراب نخوریم و دائما در صفحه حوادث روزنامه ها[نتایج سوء آن را] بنویسند(آمار که می گیرند می بیننددر پنجاه درصد جرمها،جنایتها،آدمکشیها،بی عفتیهاو تصادفات،مستی و شرابخواری دخالت دارد)،و ازطرف دیگر تمام موجبات تشویق به شرابخواری وجودداشته باشد،در تمام غزلها،تصنیفها و شعرها دعوت به میخوارگی وشرابخوارگی باشد و در تمام مجالس،این امر جزء تعین باشد و تشویق به شرابخواری شود و مغازه مشروب فروشی از هر مغازه دیگری زیادترباشد (1) ،قدم به قدم که هر جوانی می رود یک تابلوی دعوت وجود داشته باشد که از آن «و غیره »ها در اینجا وجود دارد،تشریف بیاورید!

اینها کار خودش را می کند.

مساله عفاف و زنا هم از این قبیل است.اسلام برای زنامجازات شدید قائل است ولی در عین حال دیدید که اسلام روی مجازات،زیاد تکیه نکرده است و لهذا طریق ثابت شدن را خیلی دشوار و مشکل قرار داده و نخواسته که افراد بروند تجسس کنند وببینند چه کسی زنا می کند و چه کسی زنا نمی کند.این کار رااسلام زشت می داند.البته اگر زنا ثابت شد مجازات شدید برایش قائل شده است،اما نمی خواهد جلوی زنا را از راه مجازات بگیرد ونمی خواهد مردم را تشویق به تجسس و تحقیق کند و اساسا اسلام باتجسس و تحقیق از گناه،مطلقا مخالف است،با جاسوسی کردن برای کشف گناهان مردم مخالف است: «و لا تجسسوا» (2).

پس اسلام از چه راه با پیدایش گناه مبارزه می کند؟

راههای متعددی دارد.موعظه،امر به معروف،نهی از منکر،و خودتربیت که اصلا مردم را اینطور باید تربیت کرد،در جای خود[راههای مناسبی]است.یکی دیگر این است که اصول زندگی رابر اساسی قرار می دهد که موجبات غوایت و گمراهی و موجبات تشویق و تهییج به گناه پیدا نشود.مساله عفاف از همین قبیل است،که در جلسات گذشته گفتیم اسلام از طرفی کوشش می کند غریزه ازطریق ازدواج مشروع اشباع شود،با عزوبت و تجرد در حد اکثرمخالفت می کند(در چند آیه بعد خواهیم خواند: «و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم » )،به مساله ازدواج تشویق می کند:حتما و حتما پسر و دختر باید ازدواج کنند(این مساله «باید»باشد تا در آن آیه تشریح کنم).پس،از یک طرف برای اینکه موجبات بی عفتی فراهم نشود تشویق شدید به ازدواج می کند وبا عزوبت و تجرد در هر شکلی مخالف است (3) ،ولی از طرف دیگر آیاتنها ازدواج کافی است؟همین قدر که یک مرد زن داشته باشد ویک زن شوهر داشته باشد دیگر رغبتش به سوی دیگران تهییج نمی شود،و مثل بعضی حیوانات می شود[که فقط به جفت خود توجه دارند؟]

حیوانات به حکم غریزه عمل می کنند و آزاد آفریده نشده اند.

کبوترها و برخی دیگر از حیوانات،جفت هستند.بعضی حیوانات دیگر مثل گوسفند و اسب و آهو اینطور نیستند و حساب جفت و این حرفها در کار نیست،ولی هم جنس نر و هم جنس ماده در آنها-مخصوصا در وحشی ها-جز برای باردار شدن اساسا آمادگی ندارند وجنس نر را نمی پذیرند.حیوانهایی که جفت زندگی می کنند،مثل کبوترکه دو کبوتر نر و ماده با هم جفت هستند،اینها اصلا خاصیت غریزیشان این است که فقط با یکدیگرند،نه آن کبوتر نر چشم به کبوترهای ماده دیگردارد و نه آن کبوتر ماده چشم به کبوترهای نر دیگر دارد.

ولی انسان در هر شهوتی از شهوات خود،روی خاصیت آزادی ای که دارد،همه کارهایش را با تکلیف باید انجام دهد نه باغریزه و اجبار طبیعت.این است که اگر انسان ازدواج هم کند شرطلازم هست ولی شرط کافی نیست،یعنی مرد چشمش که به زن دیگر بیفتد باز رغبتش تهییج می شود،خصوصا در شرایطی که آن زن،خودش را در یک وضع مهیجی قرار بدهد،و همین طور زن نسبت به مرد دیگر.این است که اسلام در معاشرتهای زن و مرد یک حدودو قیودی قائل است و این حدود و قیود را فقط و فقط برای این[وضع]کرده است که ارتباط زن و مردم به شکلی نباشد که تهییج آور باشد، یعنی شهوات یکدیگر را تحریک کنند.

پی نوشتها

1. اخیرا شنیدم که طبق آمار دقیقی که به دست آورده اند،در تهران و شمیرانات بیش ازسی هزار مشروب فروشی وجود دارد.[سخنرانی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایرادگردیده است.]

2. حجرات/12

3. این که اسلام ازدواج موقت را اجازه داده،نه برای شهوترانی یک عده افرادی است که یک زن دارند-و گاهی دو و سه و حتی چهار زن دارند-و بعد برای تنوع بازدنبال ازدواج موقت می روند که به ثواب نائل بشویم!نه،برای اینها ثواب ندارد، ممکن است گناه هم داشته باشد.در شرایطی که زمینه برای ازدواج دائم فراهم نیست چون ازدواج دائم شرایط سنگینی دارد-و از طرف دیگر اسلام با فحشا یعنی با ارتباط جنسی بدون قید و شرط هم مخالف است،اسلام ازدواج موقت را اجازه داده است.ازدواج موقت عبارت است از نوعی ازدواج با تعهدهایی،منتها تعهدهای آزاد،یعنی تعهدها بستگی دارد به شرایطی که طرفین با توافق با یکدیگر[می پذیرند]،مثلا تکلیف بچه را روشن می کنند.اسلام این را اجازه داده است برای اینکه در آنجا که ازدواج دائم میسور نیست،دیگر در عزوبت و تجرد بسر نبرند که عزوبت و تجرد،خودش خود به خود مفاسدی دارد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر