حدیث، سنت، روایت، اثر

کلامی است که آخرین راوی نقل می کند و به تعبیر دیگر کلامی است که قوام معنی حدیث به آن می باشد، (۱) خواه گفتار معصوم باشد یا حکایت کردار وی. (۲)

کلامی است که آخرین راوی نقل می کند و به تعبیر دیگر کلامی است که قوام معنی حدیث به آن می باشد، (1) خواه گفتار معصوم باشد یا حکایت کردار وی. (2)

کیفیت تحمل حدیث: مراد از آن، چگونگی فرا گرفتن حدیث است از شیخ (استاد حدیث)، که آیا به شنیدن از وی صورت گرفته یا به خواندن نزد وی یا به طور دیگر.

حدیث

در لغت به معنای: خبر، کلام و جدید است (3) و جمع آن «احادیث » آمده (4) و در اصطلاح، کلامی است که از قول یا فعل یا تقریر معصوم حکایت کند (5) و بر آن، خبر، سند، روایت، و اثر نیز اطلاق شده است.

بعضی حدیث را به کلام معصوم اختصاص داده و خبر را به آنچه از غیر معصوم رسیده است اطلاق کرده اند، و به همین جهت، به مورخانی که واقعه را با سند نقل می کردند در مقابل محدثین، اخباری گویند. (6)

ظاهرا وجه تسمیه خبر به حدیث از آن جهت است که در مقابل قرآن که هر دو بیان احکام الهی است قرار گرفته، زیرا بیشتر اهل سنت، قایل به قدم قرآن می باشند و از این رو، احکامی را که از شخص پیغمبر صادر شده است (حدیث) در مقابل (کلام قدیم قرآن) نامیده اند. (7)

در مجمع البحرین حدیث را مرادف کلام دانسته و وجه تسمیه خبر را به این اسم، تجدد و حدوث آن گرفته است، البته وجه تسمیه مزبور، اختصاص به حدیث معصوم ندارد و هر سخنی متجدد و حادث است.

ممکن است از این لحاظ گفته پیغمبر و امام را حدیث نامند که در تشریع قوانین الهی تازگی و نوی دارد، چنان که قرآن نیز از این نظر تاره و حدیث است.آنجا که می فرماید: فلیاتوا بحدیث مثله (سوره طور، آیه 34) فبای حدیث بعده یؤمنون . (سوره مرسلات، آیه 50) . (8)

یا اصولا حدیث به همان معنای لغوی که کلام است، در حدیث پیغمبر و امام استعمال شده، منتهای ابتدا با اضافه به پیغمبر و امام (مثلا حدیث پیغمبر یا حدیث معصوم) گفته می شده و سپس به قرینه حال یا مقال، با حذف مضاف الیه استعمال شده و کم کم در عرف محدثین به سر حد حقیقت رسیده و بدون قرینه، منصرف به همان معنا (حدیث) المعصوم ده است) . (9)

خبر

خبر به معنی مخبر به (یعنی چیزی که از آن اخبار شده) می باشد.در تاج العروس آمده: خبر چیزی است که از دیگری نقل شود و ادباء، قید «احتمال صدق و کذب را در آن اضافه کرده اند. (10)

ولی در اصطلاح این فن مرادف حدیث استعمال شده است » .

سنت

در لغت به معنی طریقه یا طریقه پسندیده است و در اینجا مراد از سنت همان گفتار (قول) و کردار (فعل) (11) معصوم یا عمل شخص دیگری است که در حضور وی انجام شود و آن جناب به زبان یا به سکوت خود، آن را امضا فرماید. (12)

قسمت اخیر در اصطلاح، «تقریر» معصوم نامیده می شود و (به قول اهل سنت و بعض بزرگان) این تعریف درباره سخن ها و افعال عادی نیست، بلکه مراد افعال و اقوالی است که منشا حکم شرعی باشند. (13)

تقریر امام از آن جهت حجت است که معصوم، عمل منکری را تقریر و امضا نمی کند، مگر به عنوان تقیه که برای امام جایز است، (14)

بنابر این، سنت در مقابل کتاب الله، به نفس فعل و تقریر، و به عبارت دیگر به آنچه طریقه معصوم و منتسب به اوست گفته می شود، (15) چنان که گاهی در مقابل فریضه و به معنی مستحب آمده است، ولی در علم الحدیث، سنت بیشتر به همان معنای اول اطلاق گردیده است، لذا پاره ای از کتب حدیثی مهم عامه، «سنن » نامیده شده، مانند: سنن نسایی، سنن ابن ماجه، سنن بیهقی، چنان که در فقه، بیشتر به معنی دوم (مستحب) آمده.

روایت

روایت را به معنی حدیث گفته اند.در مجمع البحرین فرموده است:

روایت، خبری است که به طریق نقل به معصوم برسد.منتها روایت، در نقل شعر و قرائت قراء قرآن و مقالات ادب عربی بسیار اطلاق شده است. (16)

اثر

اثر را در کتب لغت (17) مرادف با حدیث و روایت و خبر بر شمرده اند، ولی بعضی اثر را به آنچه از صحابه نقل شود، اختصاص داده اند (18)

علامه قاسمی در قواعد التحدیث، اصطلاح مزبور را به محدثان خراسان نسبت می دهد.

پی نوشت ها:

1.ما یتقوم به الحدیث، متنه (وجیزه) و قال ابن جماعه: هو ما ینتهی الیه غایة السند من الکلام (تدریب ص 6) .

2.پشت اسب و مانند آن را از حیوانات، «متن » نامند و الفاظ حدیث را از این جهت متن نامند که مانند پشت اسب، استفاده از حدیث بدان قوام دارد (ر.ک:مقباس الدرایه) .

3.در قاموس آمده: الحدیث: الخبر و الجدید.در مصباح المنیر فرموده:

الحدیث ما یتحدث به و ینقل.در مجمع البحرین حدیث را مرادف کلام دانسته.در تدریب الراوی و کاشف اصطلاحات الفنون فرموده: الحدیث لغة، ضد القدیم.و یستعمل فی قلیل الکلام و کثیره.

4.قراء گوید: واحد احادیث، «احدوثه » است، ولی بر خلاف قاعده در جمع حدیث استعمال شده است.صاحب کاشف احادیث را اسم جمع دانسته.ابوحیان آن را جمع حدیث، ولی بر خلاف قاعده گرفته، مانند اباطیل جمع باطل (قواعد التحدیث) .

5.وجیزه شیخ بهایی.بنابر این تعریف، اطلاق حدیث بر کلام غیر معصوم مجازی است و طبق این تعریف، حدیث موقوف را که از مصاحب معصوم نقل شود، باید خارج دانست، ولی میر سید شریف در خلاصه می فرماید: الحدیث اعم من ان یکون قول الرسول او الصحابی او التابعین و فعلهم و تقریرهم.

6.شرح نخبه، ص 3- درایه شهید، ص 3- تدریب الراوی، ص 6.در کتاب اخیر نقل نموده که فقهای خراسان، حدیث موقوف را اثر و حدیث مرفوع را خبر می نامیدند.

7.فتح الباری، ج 1.

8.علم الحدیث، ص 3.

9.در قواعد التحدیث، در وجه تسمیه حدیث دو احتمال ذکر شده است که به نظر صحیح نیامد.1.چون حروف متعاقب یکدیگر می آیند و قهرا حرف بعدی پس از حرف قبلی استعمال شده است.2.چون شنیدن حدیث، معنا و مفهوم آن را در قلب احداث می نماید.

10.یعنی خبر چیزی است که از دیگری نقل شود و با چشم پوشی از حال ناقل (و به خودی خود) احتمال درستی و نادرستی در آن داده شود.

11.فعل امام چنانچه به عنوان بیان حکمی صادر شود، حجت خواهد بود، ولی اگر ابتداءا عملی را به جا آورد حجت نیست، منتها نفس فعل امام دلالت بر جواز آن عمل می کند و اگر در عبادات باشد، رجحان عمل را نیز می رساند.

12. (السنة) هی طریقة النبی صلی الله علیه و اله و سلم و الامام المحکیة عنه...و هی قول و فعل و تقریر (وصول الاخیار، ص 72) .

13.قال فی الفصول: یطلق الخبر و یراد به ما یرادف الحدیث...و عرف بانه، یحکی قول المعصوم او فعله او تقریره غیر قرآن و لا عادی، و سمی عندهم (ای اهل الدرایة) ذلک سنة...قولهم و لا عادی یخرج حکایة افعالهم و اقوالهم العادیة.و قال صاحب القوانین: السنة و هو قول المعصوم او فعل او تقریر الغیر العادیات.

14.وصول الاخیار، ص 76.

15.اما نفس الفعل و التقریر فیطلق علیهما اسم السنة لا الحدیث، (وجیزه) .

16.حتی بعضی بزرگان ادب را با لقب (راویه) ستوده اند، مانند حماد راویه (ای کثیر الروایة)

17.صحاح اللغه - قاموس اللغه - مجمع الحرین - المنجد.یقال اثرت الحدیث به معنی رویته (تدریب، ص 6) .

18.شیخ بهایی در وجیزه و شهید ثانی در درایه، ص 4، گر چه به عقیده شهید، اثر اعم از حدیث و خبر است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر