آفات، موانع، چالشها و تهدیدهای انقلاب اسلامی

در تاریخ بسیاری از انقلابها دیده می شود که انقلابیون و مصلحین گامهای اولیه را با موفقیت بر می دارند و رژیم سیاسی ظالم حاکم را بر انداخته و وضع موجود را که موافق خواست آنها نیست بر هم می زنند ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعه مطلوب ناکام می مانند نمونه اش انقلاب مشروطیت است که حرکتی وسیع و مردمی بود و خونهای زیادی در راهش نثار شد اما با گذشت کم ...

در تاریخ بسیاری از انقلابها دیده می شود که انقلابیون و مصلحین گامهای اولیه را با موفقیت بر می دارند و رژیم سیاسی ظالم حاکم را بر انداخته و وضع موجود را که موافق خواست آنها نیست بر هم می زنند ولی در تحقق اهداف انقلاب و بنای جامعه مطلوب ناکام می مانند نمونه اش انقلاب مشروطیت است که حرکتی وسیع و مردمی بود و خونهای زیادی در راهش نثار شد اما با گذشت کمتر از چهارده سال از فرمان مشروطیت شاهد کودتای 1299 و پایه گذاری دیکتاتوری رضا خانی و روی کار آمدن غربزده ها می باشیم این امر می تواند ناشی از آفات و موانعی باشد که در بین راه دامن انقلاب مشروطیت را گرفت با استفاده از این درسها باید عنایت وسیعی برای شناخت آفات و موانع انقلاب اسلامی ایران بعمل آید.تعریف آفات و موانع و تفاوت آن دو هر عامل و پدیده ای که باعث کندی حرکت انقلاب شده و تحقق اهداف آنرا بتاخیر انداخته و یا ناممکن سازد یک آفت و مانع است.ما دیدیم که انرژی متراکم شده قرون و اعصار که در وجدان اجتماعی این ملت تلنبار شده بود در سال 56 با دست امام استخراج و هت براندازی رژیم شاهنشاهی کانالیزه شد این شرط لازم انقلاب و مرحله براندازی و تخریب است و طبیعی است که پس از این مرحله برای وصول به اهداف اصلی و بالاتر انقلاب هنوز در ابتدای راه هستیم و تازه از این نقطه است که مرحله سازندگی آغاز می شود.اینجاست که باید با آفات و موانع مبارزه کرد بنا بر این انرژی عظیم اولیه انقلاب نباید ما را مغرور کند و تصور کنیم که پیروزی در آن مرحله برای وصول به اهداف کفایت می کند چرا که پس از این آنقدر در سر راه مشکلات و موانع پیدا می شود که ممکنست موتور انقلاب را از حرکت بیندازد.

مشکلاتی را که همراه و درون انقلاب می باشد «آفت » می گوئیم.بنا بر این آفات پدیده هائی درونی می باشد.

مشکلاتی که از بیرون عارض انقلاب می شود «مانع » نامگذاری می کنیم.بنا بر این موانع پدیده هائی بیرونی و مکانیکی می باشند.

یکی از وظایف عمده رهبران انقلاب، مبارزه به موقع با آفات و موانع آن خواهد بود رهبران در یک مرحله وظیفه سازماندهی و بارور کردن مقتضیات را دارند و در مرحله بعدی وظیفه مهمشان معرفی و نشان دادن موانع و آفات می باشد.از خیلی قبل باید در مورد آفات و موانع هشدار داد و راه حل آنها را ارائه نمود.غافلگیر شدن در مقابل هجوم مشکلات و موانع ممکن است به ضربه خوردن انقلاب و احیانا شکستشان منتهی شود.حضرت امام در انجام این وظیفه، بسیار مهارت و خبرویت داشت.در همان نطق عاشورای سال 42 در مدرسه فیضیه، ایشان ضمن حمله به شاه به عنوان مانعی در راه رشد و پیشرفت انسانی و اسلامی ایران، حمله خود را متوجه آمریکا و اسرائیل می کند و در سالهای اوج گیری مجدد انقلاب اسلامی نیز همواره از آمریکا بعنوان دشمن اصلی و شیطان بزرگ نام می برد.یا در طول دوران انقلاب ضمن دعوت مردم و مسئولین به وحدت، از تفرقه بعنوان آفتی بزرگ یاد می کند. یا در مورد حب دنیا و ریاست طلبی بعنوان آفاتی اخلاقی و فردی، هشدار می دهد و می گوید تلاش کنید تا قبل از آنکه مورد اقبال و توجه مردم قرار بگیرید خود را بسازید.

طبقه بندی آفات و موانع انقلاب

انقلاب نیز همانند پدیده های دیگر دچار آفت هائی می شود که بدون رفع آنها استمرار انقلاب ممکن نخواهد بود و دفع آفات بدون شناخت آنها میسر نیست.آفات انقلاب را می توان به دو دسته کلی: طبیعی و انسان تقسیم نمود.

دسته اول: آفات طبیعی هستند که دست بشر یا اصلا در آنها دخالتی ندارد و یا دخالت تام ندارد و آفات طبیعی به نوبه خود به دسته های کوچکتری تقسیم می شوند که اهم آنها عبارتند از:

الف) افزایش بی رویه جمعیت: رشد جمعیت در سرنوشت یک کشور تاثیر مثبت دارد اما اگر بی رویه باشد و در چار چوب برنامه دقیق و حساب شده انجام نگیرد آفتی است که موجب کندی حرکت انقلاب شده، عواقب وخیمی بدنبال خواهد داشت.

ب) توزیع نامناسب جمعیت نیز برای یک نظام انقلابی مشکل آفرین خواهد بود و پیامدهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی غیر قابل تحملی در پی خواهد داشت.

ج) مهاجرت بی رویه موجب تراکم جمعیت در نقاط خاص و خالی شدن سایر نقاط از سکنه خواهد شد و ناملایماتی را برای انقلاب بدنبال می آورد.

د) بی سوادی نیز از آنجا که زمینه سوء استفاده های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و غیره را فراهم می کند آفتی خطرناک است که انقلاب را از درون به شدت تهدید می کند.

ه) حوادث طبیعی همچون سیل، زلزله، خشکسالی و...که از آنها مفری نیست، موجب کندی حرکت انقلاب می گردد ولی با پیش بینی ها و برنامه ریزیهای صحیح تا حدودی می توان ضربه پذیری انقلاب را در مقابل این نوع حوادث کاهش داد.

دسته دوم: آفتهای انسانی است که دست بشر در پیدایش آنها نقش دارد و بدین لحاظ ازاهمیت بیشتری برخوردارند این آفات به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم می شوند:

1- آفات داخلی که از درون یک انقلاب یا متوجه رهبران انقلاب می شوند و یا متوجه مردم.

الف) آفات رهبران: از آنجا که رهبران از ارکان اصلی انقلابند و نسبت به آن، حکم ناخدای کشتی را دارند آفات رهبران نیز، برای انقلاب زیانبارتر و تهدید کننده تر است.و عمده آنها عبارتند از:

آفات مربوط به تعهد و تخصص رهبران: یکی از بزرگترین مصادیق آن که ریشه همه مفاسد اخلاقی خواهد بود حب دنیا و بویژه حب ریاست است و در روایات از این دو خصیصه بیش از سایر رذائل اخلاقی نکوهش شده است.امام صادق (ع) در حدیثی می فرمایند:

ما ذئبان ضادیان فی عنم قد فارقها عاؤها، احدهما فی اولها و الآخر فی آخرها بافسد فیها من حب اعمال و الشرف فی دین المسلم. ضرر دو گرگ درنده که به ابتدا و انتهای گله بی چوپانی حمله ور شوند هیچگاه از زیانی که از حب مال و جاه طلبی متوجه دین مسلمان می شود بیشتر نیست.

امام سجاد نیز در یک روایت مفصل و جالب ریشه بسیاری از خصلتهای ناپسندیده بویژه جاه طلبی را در حب دنیا و حب دنیا را ریشه هر خطا معرفی می کند.

و بگفته حضرت امام دنیا دوستی با شعب مختلفش و بویژه جاه طلبی ممکن است انقلاب و نظام اسلامی را به سقوط بکشد. چنانکه در کنار تعهد عملی، نقش عمده تخصص علمی در رهبری نیز بر همگان آشکار است و فقدان آن می تواند در زمره آفات خطرناک انقلاب بشمار آید و امیر المؤمنین حضرت علی (ع) در خطبه ای می فرماید: «ایها الناس ان الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلمهم بامر الله »

ای مردم شایسته ترین کس برای زمامداری نیرومندترین و داناترین آنان به امر خدا (و امر مربوط به زمامداری است.

رخنه فرصت طلبان: در هر انقلابی گروهی هستند که به انقلاب ایمان و اعتقاد ندارند ولی حفظ و دستیابی به منافع شخصی یا گروهی، آنان را وا میدارد تا در تار و پود انقلاب و حتی تا آنجا که زمینه به آنها اجازه دهد در سطوح بالای انقلاب رخنه کنند، و بدیهی است که پس از دستیابی به قدرت، در فرصتهای مناسب لطمات و ضربات کوبنده خود را بر پیکر انقلاب، نظام و رهبری وارد خواهند کرد.پیامبر اکرم (ص) در حدیثی می فرمایند:

لست اخاف علی امتی غوغاء قتلهم و لا عدوا یجتاههم، و لکنی اخاف علی امتی ائمة مضلین ان اطاعوهم فتنوهم و ان عصوهم قتلوهم. بر امت خویش از آشوبی که آنان را بخون کشد و یا از دشمنی که بر میهنشان بتازد، نگران نیستم، بلکه بر ملت خویش از پیشوایان گمراهی بیمناکم که اگر آنان را فرمان برند، ایشان را به کفر می کشانند و اگر از فرمان آنان سر پیچی نمایند آنان را می کشند.

قرآن کریم بین مؤمنینی که قبل از فتح مکه ایمان آورده و در راه خدا انفاق و جهاد می کنند با مؤمنینی که بعد از فتح مکه ایمان آورده و انفاق و جهاد می کنند، فرق می گذارد.

نداشتن طرح و برنامه مشخص و روشن برای آینده انقلاب و نظام: نیز از مصادیق روشن این نوع آفات بوده که دلهره و اضطراب مردم و عدم اطمینان به آینده را به دنبال دارد و سبب روی گردانی آنان از انقلاب می شود.

بی صبری، کم حوصلگی و عدم استقامت: نیز در رهبران که باید مانند کوه استوار و مظهر استقامت باشند، ممکن است در روند انقلاب خلل ایجاد کند و سبب شود که انقلاب به اهداف عالی و نهائی خود نرسد.

ب) آفات مردمی: بخش مهمی از آفات داخلی متوجه مردم می شود که عمده آنها عبارتند از:

1- آفات فرهنگی که اعتقادات، علوم و ارزشهای ملت را تهدید می کند مانند رواج یافتن فساد اخلاقی، از دست دادن روحیه و تلاش و تولید و سخت کوشی، ابتلاء به راحت طلبی و تجمل گرائی و زیاده خواهی و خود بینی و احساس مسئولیت نکردن نسبت به دیگران، سستی اعتقادات که سبب نفوذ اندیشه های بیگانه و القاءات دشمن می شود، تجدد گرائی افراطی و تقلید بی منطق از فرهنگ غرب و عقب نشینی در برابر تاخت و تاز و تهاجم فرهنگی دشمن بیگانه و یا ضد انقلاب داخلی.کم شدن آگاهی سیاسی مردم و اطلاعاتشان نسبت به انقلاب و جریانات ملی و بین المللی مربوط به آن و تاثیر پذیری از تحلیلهای معرضانه دشمن نسبت به حوادث مربوط به آن و سست و سهل انگاری مردمی در فراگیری تخصصهای لازم برای اداره که سبب نیاز به بیگانه و صدمه خوردن و شکست انقلابها می شود.

2- آفات اقتصادی نیز از آن نوع آفات داخلی مردمی است که در شکلهای: تجمل گرائی که از یاد بردن اهداف والای انقلاب و پرداختن به مسائل غیر ضروری زندگی، بدنبال می آورد.مصرف گرایی که مردم را از پرداختن به تولید و کارهای اقتصادی سازنده باز می دارد و کشور را به بازار کالاهای خارجی تبدیل می کند و در نهایت به وابستگی ملت منتهی خواهد شد.و ثروت اندوزی که موجب می شود هر کس برای رسیدن به ثروت و متافع شخصی به حربه هایی نظیر احتکار، گرانفروشی، قاچاق و...روی آورد و از این رهگذر عرصه زندگی را بر دیگران تنگ کند و حقوق آنان را مورد تاخت و تاز قرار دهد.

3- آفات سیاسی که در شکل تشتت و تفرقه - و اختلافات مذهبی، نژادی و ناسیونالیستی گروهی و منطقه ای - بی تفاوت نسبت به سرنوشت نظام و آینده انقلاب و خود باختگی در مقابل تهاجم بیگانگان و حس خود کم بینی و از دست دادن اعتماد به نفس بروز و ظهور پیدا می کند.- آفات خارجی نوع دوم از آفات انسانی موانعی است که توسط عوامل بیگانه بر سر راه انقلاب بوجود می آید که در شکلهای گوناگون نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر سر راه انقلاب و ملت انقلابی ظاهر می شود مثل جنگ تحمیلی تمام عیار و ایجاد نا امنی در مرزهای یک کشور انقلابی.برخوردهای سیاسی و تبلیغات رسانه های بیگانه و زیر ذره بین گذاشتن و بزرگ کردن نقاط ضعف، دامن زدن به اختلافات محلی - بی اعتنائی و کم بها دادن به نتائج مثبت و پر ارزش انقلاب و...محاصره و تحریم اقتصادی، نفوذ در افکار، عقائد و ارزشهای ملی مذهبی و سست کردن و بی پایه جلوه دادن آنها از طریق تهاجم فرهنگی و غیره.

طبیعی است بررسی کامل آفات و موانع انقلاب نیاز به تفضیل بیشتری دارد و ما در اینجا به آن نمی پردازیم و صرفا درباره گروهگرائی و استکبار که دو مصداق عمده آفات و موانع سیاسی انقلابند به بررسی و تفضیل بیشتری می پردازیم:

1.گروهگرائی و استکبار اولی آفتی است درونی و دومی مانعی است بیرونی.ملاک گزینش این دو ناشی از چند مسئله است.

اولا چون این نوشتار در محدوده علوم سیاسی است شایسته بود که دو مصداق عمده سیاسی برای تجزیه و تحلیل آفات و موانع گزیده شود.

ثانیا تجربه عملی دوران انقلاب نشان داد که این دو مصداق صدمات شدیدی به انقلاب وارد کرده اند.

ثالثا این دو مصداق در بسیاری از موارد دو روی یک سکه بوده و در ارتباط متقابلند چنانکه تاریخ گواه است ریشه های فکری یا تشکیلاتی بسیاری از گروهکها را طی یکصد سال اخیر، مستقیم و یا غیر مستقیم، آشکار یا پنهان، استکبار جهانی ایجاد کرده یا رشد و پرورش داده است.

مثلا اندیشه لیبرالیسم و ناسیونالیسم از دنیای غرب آمده است و سازمان و تشکلات حزب توده بدست عوامل ارتش سرخ و شوروی رشد کرد و در طی 42 سال عمر خود ضربات سختی بر پیکر ملت ایران وارد آورد که آخرین آنها ارسال مدارک جنگی و نظامی به شوروی در حین جنگ تحمیلی بود.

از دیگر شواهد در مورد تاثیر متقابل این دو جریان این است که گروهگرائی و خط بازی و تفرقه در بین ملت انقلابی، زمینه انواع تهاجمات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی را برای استکبار فراهم می آورد.مثلا در اوائل انقلاب که بنی صدر و همفکرانش بعنوان گروهی در داخل حاکمیت حکومت انقلابی شروع به ایجاد تفرقه کردند و آنرا به اوج رساندند، استکبار جهانی و ارتجاع منطقه زمان را برای آغاز حمله عراق مناسب دیدند.و شاید بتوان گفت وقتیکه در سایه تضاد و تشتت جناحهای موجود در حاکمیت، آسیب پذیری انقلاب افزایش یافته، تهاجم فرهنگی نیز از سوی استکبار شدت یافت.

2.گروهگرائی و گروهکها از بزرگترین اهداف و پیامهای اسلام و پیامبر گرامیش برقراری وحدت و مودت بین آحاد جامعه بوده است.اسلام آمد که اختلافات و تبعیضات ناروا را بر اندازد و ملاک برتری را در نزد خداوند تقوی اعلام نمود. وحدت جامعه در سایه وحدت «افکار و اعمال » یا «عقاید و احکام » متجلی می شود.در سایه چنین وحدتی است که همه مردم به صورت گرده واحد یعنی حزب الله در می آیند.از فردای رحلت پیامبر ما شاهد تولد دوباره تعصبات گوناگون فکری و قبیله ای و قومی و مادی و...می باشیم. خط بازی و باند بازی و تشکیل دار و دسته های گوناگون اوج می گیرد.

در بحث مدیریت و سازماندهی، ایجاد تشکیلات انسانی گوناگونی که با نظم خاص در صدد تحقق اهداف باشند امری لازم و مفید است.در جریان مبارزه علیه طاغوت، افراد مبارز و انقلابی با توجه به این هدف مشترک در دستجات و گروههائی متجلی و متحد شدند ولی اغلب پس از مدتی، هدف اصلی فراموش می شد و حفظ سازمان و تشکیلات که خود ابزار و وسیله ایست بجای هدف اصلی قرار می گرفت.ولی حضرت امام ضمن کار منظم و سامان یافته برای انقلاب، با تکیه بر ایمان و نیروی همه مردم و بدون اتکاء به وجود سازمان آنچنانی، موفق به براندازی شاه گردید.سپس برای اینکه در دستیابی به اهداف انقلاب، تسریع شود فرمان تشکیل مجلس خبرگان را برای تدوین قانون اساسی صادر کرد تا دوران سازندگی و استقرار با اصول و سازمان قانونی جلو برود.از همان فردای انقلاب طیفها و گروهکهائی هدفهای دیگری برای انقلاب ذکر کردند و از انقلاب جدا شده، برخی از آنها تا مقابله نظامی نیز پیش رفتند.گروهها و طیف هائی نیز بر سر چگونگی دستیابی به اهداف روشهای خاص خود را ابراز کردند که در این نوشتار به بررسی این دو طیف می پردازیم.

گروهگرائی در صف یاران انقلاب افراد و طیفهای گوناگونی و از آن جمله لیبرالها و ملی گراها در سال اول انقلاب، بعنوان کادرهای اداری و حکومتی نظام، حضور داشتند.پس از عزل بنی صدر دیگر جائی برای افراد به اصطلاح غیر حزب اللهی در حکومت باقی نماند.از همینجا کم کم اختلافاتی بین این طیف (یعنی حزب الهی ها) شروع به تجلی کرد که علل و زمینه های گوناگونی داشت و بخشی از آنها به جریانات سالهای قبل از پیروزی در دوران مبارزه علیه شاه مربوط می شد.پیروان امام بعد از 15 خرداد تشکلهائی مانند هیئت های مؤتلفه اسلامی و حزب ملل اسلامی برای خود بوجود آوردند.که در فصول قبل مطرح شد.

در سالهای آخر مبارزه هم چند دسته کوچک دیگر اسلامی پیدا شد که بویژه به انشعاب سازمان مجاهدین خلق در سال 54 و تغییر مواضع ایدئولوژیک آنها مربوط می شدند.

یک دسته از مبارزین مسلمان و انقلابی نیز که یا منفردا عمل می کردند و یا در سالهای قبل از 54 عمدتا با سازمان مجاهدین همکاری داشتند، در نیمه اول دهه پنجاه اکثر آنان به زندان افتاده در آنجا در اثر گفتگوها و شناخت های بیشتری که از مواضع همدیگر پیدا کردند در مقابل یکدیگر جاذبه ها و دافعه های زیادی ایجاد نمودند.و در 56 که انقلاب اسلامی برهبری امام خمینی پس از سرکوب جریان پانزده خرداد مجددا سر برآورد هیچ تشکلی در خارج از زندان نمی تواند مدعی نقش آفرینی اساسی و مؤثر در این حرکت الهی و مردمی باشد.پس ازپیروزی انقلاب کادرها و تشکل های درون زندان با استفاده از فضای انقلاب تجدید حیات و سازمان کردند، عده ای از این ها مانند نیروهای چپ و التقاط خیلی زود و بصورت مسلحانه در مقابل انقلاب ایستادند.دیگر کادرها بخصوص نیروهای کوچک اسلامی قبل از انقلاب در این زمان «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی » را عمدتا در مقابله با مجاهدین خلق ایجاد کردند و افرادی از سران آن جزو مسئولین مهم بودند.حزب جمهوری اسلامی نیز تشکیل دیگری بود که با اشاره و اجازه امام و با مدیریت افرادی چون شهید بهشتی، شهید باهنر، حجة الاسلام رفسنجانی، آیة الله خامنه ای و آیة الله موسوی اردبیلی تشکیل شد.در طی سالهای بعد در هر دوی این تشکیلات جناح بندی هائی صورت گرفت و ظاهرا جناحهای مشابه در هر طیف، بسوی یکدیگر جذب شدند.

جناح بندی ها ظاهرا بر سر روشها بود نه اهداف.این اختلافات به شکلهای گوناگون متجلی می شد که در زمان جنگ و وجود صف بندی استکبار و ارتجاع و همراهی گروهکها با آنها هر گونه اختلاف داخلی می توانست همه چیز را نابود کند.از این رو بود که حضرت امام مرتب در مورد خطر تفرقه و ضرورت وحدت هشدار می دادند.در پی اوجگیری این جناح بندیها و اختلافات حضرت امام دستور تعطیل آنها را دادند و دفاتر رسمی آنها بسته شد.این اختلافات که بدلائلی داعی بر اخفاء آنها وجود داشت و نمی خواستند در میان عامه انتشار یابد خواه و ناخواه در مواردی و به شکلهائی خود را نشان می داد: مانند ترمیم کابینه آقای مهندس موسوی که طی آن وزرای کار، بازرگانی و کشور کنار گذاشته شدند. در سال 65 در یکی از خطبه های نماز جمعه آقای هاشمی رفسنجانی رسما و آشکارا از وجود و طرز تفکر دو جناح در انقلاب نام برد که در بین مطبوعات و رسانه های گروهی خارجی و تا حدودی هم در محافل سیاسی و روشنفکران ایران، این دو جناح به چپ و راست یا تندرو و میانه رو معروف شدند که حضرت امام ظاهرا این تعابیر را خوش نداشتند.

در طلیعه انتخابات مجلس سوم در اواخر سال 1366 و در اوج جنگ تحمیلی این دو جناح و دو طرز فکر رسما و بصورت مجزا تجسم یافتند.جامعه روحانیت مبارز که در سال 1357 از روحانیون و ائمه جماعات تهران رسما متشکل شد و هدایت دینی و سیاسی راهپیمائی ها و تظاهرات مردم را بر عهده داشت، در سالهای پس از انقلاب نیز به حیات و تشکل خود ادامه داد و غیر مستقیم در انتخابات و سایر مسائل سیاسی و اجتماعی، همراه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، فعالیت می کرد. در طلیعه انتخابات مجلس سوم یعنی از اواخر سال 1366 گروهی از اعضاء آن با انتشار بیانیه ای برای تشکل جدیدی بنام «مجمع روحانیون مبارز تهران » اعلام موجودیت کردند که این امر به عنوان نوعی اتشعاب از تشکل جامعه روحانیت مبارز تلقی شد (77) و هر دو تشکل در انتخابات با اعلام لیست کاندیداهای خود شرکت فعال کردند.از این ببعد از دید محافل سیاسی خارجی و داخلی، روحانیت مبارز بعنوان جناح راست و میانه رو و روحانیون مبارز به عنوان جناح چپ و رادیکال تلقی می شوند.در پائیز سال 67 و چند ماه پس از خاتمه جنگ تحمیلی و برقراری آتش بس، امام خمینی در پاسخ به برنامه یکی از اعضاء روحانیون مبارز که در دفتر حضرت امام مسئولیتی داشت، هر دو جناح را تایید و در رابطه با همکاری متقابل آنها رهنمودهائی ارائه کردند.

پس از رحلت حضرت امام به تدریج اختلافات این دو تشکل بالا گرفت و هر طرف ضمن ترسیم و تایید افکار خود دیدگاههای طرف دیگر را مورد انتقاد قرار می داد.این اختلاف در جریان انتخابات دومین مجلس خبرگان رهبری در آبان سال 69 و چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی نیز شدت بیشتری یافت، مجمع روحانیون مبارز که اکثریت مجلس سوم را داشتند، در انتخابات مجلس چهارم توفیقی نداشتند و جامعه روحانیت مبارز و دیگر تشکلهای همفکر با آنان اکثریت بالایی بدست آوردند.مجمع روحانیون مبارز و جناح باصطلاح چپ در قالب یکی دو روزنامه و نشریه انتقادات و مخالفت های خود را متوجه مجلس و دولت آقای هاشمی رفسنجانی می کردند.جناح اکثریت مجلس چهارم نیز در اواخر کار، ایرادات و انتقاداتی نسبت به برنامه های آقای رفسنجانی داشتند که متوجه خط مش های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایشان بود و بنظر می رسید که بین رئیس جمهور و طیف اکثریت نیز اختلافات اساسی بروز کرده است که البته برای افکار و انظار عمومی چندان آشکار نبود.در اواخر سال 1374 و در طلیعه انتخابات مجلس پنجم این اختلافات آشکارتر گردید.آقای هاشمی با اینکه از بنیانگذاران جامعه روحانیت مبارز بود و هنوز رسما جزو آنان محسوب می شد، اما دیگر سران جامعه روحانیت ظاهرا بر سر اعلام و تعیین کاندیداهای مجلس پنجم نامزدهای پیشنهادی آقای رفسنجانی را نپذیرفتند.از اینجا بود که جمعی از وزراء و معاونان رئیس جمهور تشکل کارگزاران را بوجود آوردند و توانستند تعداد قابل توجهی از کرسیهای مجلس پنجم را از دست جامعه روحانیت و همفکران آن ها بگیرند.در انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری که از اواخر سال 75 و اوائل سال 76 آغاز شد مجمع روحانیون مبارز و تشکلهای همفکر با آنان نیز به صحنه آمدند و بهمراه کارگزاران سازندگی رقابت سخت و فشرده ای را با جامعه روحانیت مبارز و همفکران آنها آغاز کردند که سبب انگیزش مشارکت وسیع مردمی در انتخابات گردیده و سی میلیون نفر در رای گیری شرکت نمودند که آقای خاتمی حدود 70%آرا را بدست آورد.از آن پس صحنه سیاسی کشور آمیخته با رقابت شدید جناحها و تشکلها گردیده است که برای عامه مردم و مسئولان این حالت آمیزه شدیدی از بیم و امید است.بیم آنکه رقابت ها و اختلاف ها از حد بگذرد و امید آنکه جناحها با رعایت قواعد بازی و مصالح ملی و اسلامی، عاملی برای بسیج مردم در تداوم اهداف انقلاب باشند.

چنانکه دیدیم بخشی از این اختلافات سابقه طولانی داشت و به مسائل دوران مبارزه بر می گشت اما میتوان گفت عوامل دیگری به اختلافات گروهگرائی ها دامن می زدند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

اولا کشوری که سالها در یوغ استعمار و استبداد بوده است و اجازه رشد و فعالیت به آن نداده اند وقتی که با یک انقلاب خونبار در طی کمتر از شش ماه (از هفده شهریور تا 22 بهمن) طاغوت ساقط می شود و نسیم آزادی می وزد، بسیاری از افراد و گروهها تجربه ای در چگونگی استفاده از آزادی ندارند.این امر در طی زمان باید جا افتاده و آموزش داده شود.

ثانیا اکثریت قریب به اتفاق این مردم در انهدام نظام شاهنشاهی و استقرار نظام اسلامی توافق داشتند اما نظام اسلامی عملا قرن ها از صحنه حیات اجتماعی مهجور و منزوی بود.با این وصف اختلاف نظر در نحوه ساختن جامعه اسلامی در قرن بیستم تا حدود زیادی طبیعی جلوه می کند.

بویژه حوزه های علمیه که در فقه و فقاهت تجربه ای طولانی داشته و موشکافانه مسائل آنرابررسی می کردند، مع الوصف در بخشی که با حکومت و جامعه و سیاست ارتباط و طبعا با رژیمهای گذشته تعارض پیدا می کرد آنچنان بسط ید نداشت و نمی توانست اینگونه مسائل را موشکافانه بررسی کند و یکباره پس از پیروزی انقلاب اینگونه مسائل مطرح شد که اظهار نظر درباره آنها بدون زمینه قبلی طبعا مشکل آفرین و اختلاف بر انگیز بود.بویژه درباره مسائلی چون حدود و مالکیت و رابطه کارگر و کار فرما و نظائر آنها که با منافع مادی و جهت گیریهای سیاسی و گروهی نیز ارتباط قوی داشتند.در صورتیکه اینگونه مسائل باید در درجه اول بدور از غوغای سیاسی و اجتماعی و در محیطهای علمی مورد مو شکافی قرار بگیرد و از طریق نظریات محققانه و جا افتاده که از محافل حوزوی و دانشگاهی بیرون داده می شود راه برای تصمیم گیری دولتمردان هموار شود.تاسیس دفتر همکاری حوزه دانشگاه در سال 1360 بفرمان حضرت امام و ماموریت بازسازی علوم انسانی در رشته های اقتصاد، حقوق، علوم سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی و علوم تربیتی قدم مهمی در این راه بوده است.

ما در جلسات علمی خودمان که بدور از هر نوع جنجال و جناح بندی سیاسی بوده، سالهاست که بر سر مفاهیم و مصادیق حاکمیت و مشروعیت و قدرت و...جدلها و مباحثه زیادی داریم.و ملاحظه می کنیم که دو دسته «علوم دینی » و «دنیایی » که به ناحق قرنها از هم دور افتاده اند، تا مجددا تلفیق شوند راه نسبتا درازی در پیش دارند، حال باید در نظر گرفت که چنین جدلهای علمی پر مناقشه ای با انواع و اقسام غرضها آمیخته و با مایه علمی اندکی به صحنه مطبوعات و مبارزات انتخاباتی نیز کشیده شود، معلوم است که جز مایه آشوب و جنجال نخواهد شد.

ثالثا این اختلافات با توجه به عوامل نامبرده طبیعی، قابل اغماض و احیانا می توانند سازنده باشند ولی عامل سومی وجود دارد که این اختلافات را خطرناک و غیر قابل تحمل می سازد.

وقتیکه افراد فرصت طلب یا نفوذی که قصدی جز شهوات پست دنیایی و منافع شخصی ندارند در این تشکل ها وارد شوند و اغراض خود را پشت این مفاهیم و شعارها و موضعگیریها پنهان نمایند، اختلاف را بشکل خطرناکی دامن زده و آتش عداوت و دشمنی ودرگیری را در بین مردم شعله ور خواهند ساخت.

رابعا دوستان نادان انقلاب نیز در هر جناحی که باشند خطرناکند.دوستان نادانی که فکر می کنند عدم اغماض از فلان خطای سهوی و حتی عمدی جناح مخالف، گناه کبیره است و بی جا و بی موقع دست به افشاگری و انتقاد می زنند.دوستان نادانی که انبوه دشمنان انقلاب را که در کمین سستی و فتور انقلابند نادیده می گیرند و فقط و فقط طیف مقابل را زیر ذره بین گذاشته اند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر