در عالم آفرینش دو نوع گریه نزد پروردگار ارزش فراوانی دارد. گریة اول، اشک در سحرگاه برای خالق هستی است[1]:
(أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ)[2]
گریة دوم، اشک بر مصائب امام حسین(ع) است. آن چنان این اشک نزد خداوند محبوب است که خود خداوند اوّلین روضة مصائب حضرت را برای حضرت آدم(ع) خواند.
بعد از آنکه حضرت آدم(ع) به خاطر انجام عمل «ترک اولی» از بهشت رانده شد و به زمین هُبوط کرد، به درگاه الهی بسیار گریست و از عمل خود توبه کرد. در آن زمان همسرش حوّا نیز از او جدا شده بود و این بر غمهایش افزوده شد. حضرت به تنهایی بر روی زمین حرکت میکرد تا گذرش به سرزمین کربلا افتاد. ناگهان ملاحظه کرد گرد غم و غبار ناراحتی در وجودش پدیدار شد و قلبش به تنگ آمد. وقتی به قتلگاه حضرت سیّدالشهدا(ع) رسید، به سنگی برخورد کرد و خون فراوانی از پای حضرت آدم(ع) جاری شد. پس متأثر شد و سر به آسمان برداشت و فرمود: «بارالها! آیا گناه تازهای مرتکب شدهام که مرا اینگونه مجازات میکنی؟» از جانب پروردگار ندا آمد: «ای آدم! ازجانب تو گناهی سر نزده است، امّا این مکان جایی است که یکی از فرزندانت به نام حسین(ع) مظلومانه به شهادت میرسد.» سپس خداوند روضة حضرت سیّدالشهد(ع) را خواند و حضرت آدم(ع) بر مصائب آن حضرت گریست و به خداوند عرض کرد: «آیا حسین(ع) جزو پیامبران میباشد؟ در این هنگام وحی نازل شد: ای آدم! او جزو پیامبران نیست، بلکه نوادة پیامبر آخرالزمان(ص) است. سپس حضرت آدم(ع) چهار مرتبه قاتلان حضرت را لعن نمود.»[3]
---------------------------------------------------------------------
[1]. حضرت امام باقر(ع) میفرماید: «ما اغرورقت عین بمائها من خشیة الله عز ّوجلّ إلّا حرّم الله جسدها على النار»؛ بحارالأنوار:90/335، حدیث 29؛ هیچ چشمى نیست که برای ترس از خدا اشک در آن حلقه زند، جز اینکه خداوند تمام آن بدن را بر آتش حرام سازد.
[2]. مائده(5):83؛ به سبب آنچه از حق شناخته اند، لبریز از اشک مى شود.
[3]. بحارالأنوار: 44/243، حدیث 37؛ «أن آدم(ع) لما هبط إلى الأرض لم یر حوّا فصار یطوف الأرض فی طلبها فمر بکربلا فاغتم، وضاق صدره من غیر سبب، وعثر فی الموضع الذی قتل فیه الحسین(ع)، حتى سال الدم من رجله، فرفع رأسه إلى السماء وقال: إلهی هل حدث منی ذنب آخر فعاقبتنی به؟ فإنی طفت جمیع الأرض، وما أصابنی سوء مثل ما أصابنی فی هذه الأرض. فأوحى الله إلیه: یا آدم! ما حدث منک ذنب، ولکن یقتل فی هذه الأرض ولدک الحسین(ع) ظلماً فسال دمک موافقة لدمه، فقال آدم: یا رب أیکون الحسین(ع) نبیاً قال: لا، ولکنه سبط النبی محمد(ص) ، فقال: ومن القاتل له؟ قال: قاتله یزید لعین أهل السماوات والأرض، فقال آدم(ع): فأی شئ أصنع یا جبرئیل؟ فقال: العنه یا آدم(ع) فلعنه أربع مرات ومشى خطوات إلى جبل عرفات فوجد حوّا هناک.»
برگرفته از کتاب آئین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) نوشته استاد حسین انصاریان