543 612 ه/1148 1215 م
مناطق کوهستانی بین هرات و غزنه در سرزمین غور که احتمالا در محل افغانستان فعلی قرار داشته است، مرکز یک دولت کوچک ولی کاملا مستقل محسوب می شده که پایتخت آن، قلعه ی فیروزکوه بوده است.از ابتدای تاریخ غور چیزی نمی دانیم و روایات مربوط به حکام اولیه ی آن دیار با یکدیگر بسیار اختلاف دارند.گویند اولین فرمانروای این سلسله «سوری» نام داشته است که مسلمان نبوده و جانشین و پسرش محمد نیز علیرغم نامش، وارد اسلام نشد.
در سال 400 ه (1009 م) محمود غزنوی بر قلعه ی محمد بن سوری مستولی شد و خود محمد را با زهر به قتل رسانید و پسرش ابو علی بن محمد بن سوری را به حکمرانی منصوب کرد.ابو علی، اسلام را پذیرفت و مسجدی نیز بنا کرد.
اکثر مورخین اسلام روایت می کنند که غوریان از ترک های خطائی منشعب شده اند و معروف است که جانشینان محمد بن سوری پس از جنگ غزنویان، و تحت سلطه ی آنها در فیروزکوه و بامیان به حکومت دست یافتند و حتی به دامادی غزنویان نیز رسیدند.
آخرین جانشینان محمد بن سوری که نامشان ذکر شده است، دو تن به اسامی قطب الدین حسن و پسرش عز الدین حسین 125 بوده اند.این عز الدین حسین که در حوالی سال 543 ه (1148 م) درگذشت، مؤسس دولت غوریان محسوب می گردد.
عز الدین حسین، هفت پسر داشت که یکی از آنها به نام قطب الدین محمد معروف به «ملک الجبال» با تحریک پدر زنش بهرامشاه غزنوی به قتل رسید، و سیف الدین سوری برادر قطب الدین که والی غور بود به جهت انتقام خون برادرش در سال 543 هجری غزنه را به تصرف درآورد.
غوریان به دو شعبه تقسیم شدند.اول، شعبه ی سیف الدین سوری و برادرش فخر الدین مسعود است که دولت خود را در بامیان تأسیس کردند.و دومی، دولتی بود که سایر برادران آنها به تأسیس آن همت گماشتند و همانطور که خواهیم دید، در فیروزکوه و سایر مناطق به حکومت مشغول شدند.
یک سال پس از اشغال غزنه توسط سیف الدین، به سبب آنکه بهرامشاه غزنوی مجددا بر پایتخت خود مستولی شد، وضع سیف الدین تغییر کرد، به این معنی که توسط بهرامشاه اسیر شد و پس از شکنجه به قتل رسید.این واقعه ی دوم باعث بروز فاجعه ای در غزنه شد.توضیح آنکه، یکی دیگر از برادران قطب الدین به نام علاء الدین حسین به خونخواهی برادرش، غزنه را به آتش کشید و شهری را که محمود غزنوی، نهایت کوشش را در آبادانی و زیبائی آن به کار برده بود ویران کرد و سپس دوباره به غور بازگشت.علاء الدین به سبب این واقعه ی بزرگ به جهانسوز ملقب گردید.جهانسوز پس از مدتی، به اسارت سنجر سلجوقی درآمد و پس از گذشت مدت کوتاهی در سال ه (1156 م) در اضطرابات و نابسامانیهائی که در نتیجه ی هجوم ترکمانهای غزبر افغانستان رخ نمود و بطور موقت، دولتهای غزنویان و غوریان را عقب راند، درگذشت.
پس از جهانسور، پسرش سیف الدین محمد در فیروزکوه حکومت را در دست گرفت و غیاث الدین محمد و برادرش شهاب الدین محمد یعنی پسرهای عمویش بهاء الدین سام را که به فرمان پدرش به زندان افکنده بودند آزاد کرد.این دو برادر پس از مدت کوتاهی در حالیکه غزها مشغول هجوم به ایران بودند به ریاست خاندان غوریان نائل شدند و در سال 569 ه (1173 م) برادر بزرگتر یعنی غیاث الدین محمد بن سام، غزنه را از دست غزها بیرون آورد و پس از دو سال بر هرات مستولی شد و تا سال 599 ه (1203 م) فرمانروای اسمی سرزمین های تحت تسلط خاندان غوریان بود در حالی که فرمانروائی حقیقی در دست برادر کوچکتر، معروف به محمد غوری و ملقب به «شهاب الدین» و بعدا «معز الدین» قرار داشت.
محمد غوری پس از آنکه بخشی از خراسان را تصرف کرد، در رأس سپاهش به هند هجوم برد و در سال 571 هجری بر سند و ملتان که حکام عرب، اولین دولت اسلامی را در آنجا برقرار کرده بودند مستولی شد، و در سال 582 ه (1186 م)، غزنویان را در آخرین پایگاهشان یعنی لاهور به اطاعت خود درآورد، و بر راجه «پرتوی«~ Pirthwi ~»» حاکم «اجمیر» و رئیس راجپوت های جهان«~ Ghohen ~»حمله برد.اولین حمله ی محمد غوری بر «پرتوی» در سال 587 هجری با تحمل خسارات هنگفت عقیم ماند ولی سال بعد، راجپوت ها در همان میدان نبرد نخستین یعنی دشت «تانسوار«~ Thaneswar ~»» به کلی شکست خوردند و راجه پرتوی همراه با صد و پنجاه تن از امرای هندی به قتل رسیدند.با این پیروزی، تمام بخش های شمالی هند به اطاعت غوریان در آمد و در سال 590 ه (1194 م) قنوج نیز سقوط کرد و پس از این فتوح، احمد غزنوی نیز در رأس سپاهش به شهرهای «گوالیو«~ Gwalior ~»» ، «بوندلکند«~ Bandalkhand ~»» و دو منطقه ی «بهار«~ Bihar ~»» و «بنگال» مستولی گردید.
به این ترتیب، برای اولین بار تمام مناطق هند به درجات متفاوت حکومت مسلمانان را پذیرفتند و محمد غوری نیز در تمام طول حیات برادرش غیاث الدین به مثابه ی یکی از والیان مطیع و فرمانبردار برادرش به کار خود مشغول بود.اما بلافاصله پس از فوت غیاث الدین به سال 959 ه (1203 م) زمام امور را کاملا در دست گرفت.اولین کاری که محمد غوری پس از به قدرت رسیدن بر خود فرض دانست، دفاع از قلمرو خود در مقابل خوارزمشاهیان بود که بر ایران استیلا یافته بودند و میخواستند به ناگاه بر افغانستان یورش برند.
در اثنای پریشانی های ناشی از این جنگ، و در هنگامی که محمد غوری برای مقابله با قراختائیان در ماوراء النهر آماده ی کارزار می شد، بدست فدائیان غکاری های هندو«~ Ghakkars ~»به قتل رسید و خاندانش نیز پس از او عمر چندانی نکرد.با اینکه برادرزاده اش محمود بن غیاث الدین محمد، سلطنت خود را در مناطق مختلفی که عمویش فتح کرده بود اعلام کرد ولی وحدت دولت غوریان با وفات محمد غوری به پایان رسیده بود.محمود بن غیاث الدین در سال 609 ه (1212 م) درگذشت و پسرش بهاء الدین سام بر جای او نشست.بهاء الدین با فتح فیروزکوه، کلیه ی سرزمین های غوریان را به قلمرو خود افزود اما علاء الدین اتسز بن جهانسوز فیروزکوه را محاصره کرد و با مساعدت محمد خوارزمشاه بر آن دیار مستولی شد و بهاء الدین سام را همراه با برادرش شمس الدین محمد به اسارت گرفته و آنها را به نزد خوارزمشاه گسیل داشت .با آغاز حکومت مغولان بر قلمرو خوارزمشاهیان، این دو برادر در رود جیحون به قتل رسیدند و خود علاء الدین آتسز نیز در سال 610 ه (1213 م) پس از چهار سال حکومت به دست مردی معروف به امیر شکار کشته شده بود و پس از او برای بار دوم علاء الدین محمد بن شجاع الدین علی بن عز الدین حسین که از سابق در زندان بود حکومت را در دست گرفت.علاء الدین نیز پس از گذشت مدت کوتاهی به خوارزمشاه پناهنده شد و به قتل رسید و با وفات او شعبه ی غور (یکی از دو شعبه ی خاندان غوریان) منقرض گردید.
غوریان، شعبه ی دیگری در بامیان واقع در شرق غور در مناطق بین هند و ترکستان همانطور که سابقا گفتیم به دست فخر الدین مسعود (از اولاد عز الدین حسین) در سال 50 ه (1155 م) تأسیس کرده بودند.اما این شعبه نیز با استیلای خوارزمشاه بر قلمرو آنان منقرض شد .
تمام غلامان ترکی که در دوران سلطنت محمد غوری به فرماندهی سپاه رسیدند، قدرتی مستقل شدند و قطب الدین ایبک اولین غلامی بود که در دهلی به سلطنت نشست و ناصر الدین قباجه در ایالت سند به حکومت پرداخت و ییلدیز، حکومت غزنه را به دست گرفت. 126
محمود وارث سرزمین بزرگ غور فقط به طور اسمی در فیروزکوه سلطنت می کرد و احتمال می رود که مدت کوتاهی بر قسمت بزرگی از غرب افغانستان یعنی غور و هرات و بخشی از خراسان حکومت کرده باشد.با اینکه ارتش خوارزمشاه کلیه ی غوریان را به سال 612 ه (1215 م) از این سرزمین ها بیرون کرد ولی وارثین این خاندان پس از آن توانستند مدت طولانی بر برخی از بخشهای قلمرو سابق خاندان خود حکومت کنند.
گمان بر این است که ملوک کرت که در هرات فرمان می راندند، از ذریه ی محمد غوری بوده باشند.
فهرست اسامی فرمانروایان این خاندان، ارتباط بین اعضای این خاندان غوریان و نیز مدت حکومت و مناطق تحت نفوذ هر یک را مشخص می کند.
منابع:
غفاری: جهان آرا
امیر یحیی بن عبد الطیف قزوینی: لب التواریخ (تألیف شده در سال 948 هجری) .
خواجه نعمت الله: تاریخ خانجهانی و مخزن افغانی.
منجم باشی: جامع الدول (نسخه ی عربی) .
دائرة المعارف اسلامی: ذیل ماده ی «غوریان» .قطب الدین محمد (ملک الجبال) حاکم فیزوزکوه بود و به سال 541 هجری توسط بهرامشاه غزنوی مقتول شد/3 سیف الدین سوری (سالهای 543 544 هجری در غور و غزنه حاکم بود.به سال 544 ه بدست بهرامشاه مقتول شد) /3 علاء الدین حسین جهانسوز (سال 544 تا 551 در غزوه به سال 550 ه در غزنه)
9 علاء الدین اتسز (در غور 607 610 ه) /4 سیف الدین محمد (در غور 551 558 م)
8 بهاء الدین (در غور و نقاط دیگر) شهاب الدین محمد (در ماردین) /شجاع الدین علی (در خرماس) / (1) فخر الدین مسعود (550 ه ؟)
(2) شمس الدین محمد
6 محمد غوری در ابتدا به شهاب الدین و بعد به معز الدین ملقب شد (سال 569 در غزانه سال 571 ه در سند سال 582 در لاهور سال 588 در بلاد هند به سال 599 در غور و غزنه متوفای 602 ه) /10 علاء الدین محمد حکم در غور و فیروزکوه از 599 تا 603 هجری سپس برای مرتبه ی دوم به سال 610 بقدرت رسید و در سال 612 به خوارزمشاه پناهنده شد/ (3 ) بهاء الدین سام (587 602 ه)
علاء الدین (در غزنه 602 603 ه) / (4) جلال الدین (602 612 ه بدست) علاء الدین خوارزمشاه کشته شد