به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) حجتالاسلام والمسلمین احمد مبلغی امروز 23 اردیبهشت در نشست هزاره سید مرتضی در مدرسه علمیه معصومیه(س) گفت: سیدمرتضی و شیخ طوسی با وجود وضعیت استاد و شاگردی دو مکتب فکری متفاوت با هم را معرفی کردند.
وی افزود: مرحوم سیدمرتضی دارای پارهای از عناصر روشی بودند که در اجتهاد نظری و علمی از آنها کمک میگرفت که این نظریات نظم جدیدی در این حوزه ایجاد کرد.
بانیان فلسفه فقه
مبلغی، شیعیان را بانیان اصلی فلسفه فقه دانست و گفت: اهل سنت نیز بر این واقعیت معترف هستند و این واقعیت به واسطه تلاشهای بزرگانی چون سید مرتضی و شیخ طوسی حاصل شد.
یقین؛ پایه اجتهاد سیدمرتضی
مبلغی بیان کرد: یقین، اولین عنصر مهم در نظریه فکری سید مرتضی بود به همین دلیل باید به روش ایشان دقت کرد که چرا این بحث یقینی بودن در نتیجه کار اجتهادی را اصل قرار میدهد ولی شیخ طوسی نظری متفاوت با آن را مطرح میکند.
وی گفت: کار شیخ طوسی این بود که علاوه بر این یقین پارهای از گمانها را نیز مفروض میدانست و به آنها رسمیت بخشید و آنچه امروز در قالب گمانهای نظری وجود دارد مربوط به ایشان است که البته در جای خود نیز صحیح بوده است.
رئیس مرکز تحقیقات اسلامی مجلس شورای اسلامی یادآورشد: مرحوم شیخ طوسی با نظریات سید مرتضی در بحث یقین موافق نبود و تنها در میان قدما، مرحوم ابن ادریس به بحث یقین اصرار میورزد و بحث شیخ طوسی را رد میکند.
وی با ذکر این مطلب که استناد به مبانی کلامی، دومین عنصر در شناخت تفکر اجتهادی سید مرتضی بود، گفت: اخباریون بیشتر به این مباحث میپرداختند، در حالی که اصولیون چنین نبودند.
مبلغی بیان کرد: یکی از نکات خاص در روش سید مرتضی، این است که ایشان نگاه خاصی به عقل در فهم پروژه و نظریه اجتهادی داشتند. ایشان نگاه خاصی به سیر اجتهاد داشت و مراحل سه گانه را در آن مطرح کرد چیزی که امروز زیاد مورد توجه نیست.
وی گفت: حال اولی که ایشان در سیر اجتهاد مطرح میکنند در بحث اجماع است که به آن اجماع با خیال راحت استناد میجوییم و دوم اینکه فقها در مسئله دچار اختلاف شدند، در اینجا باید به سراغ یک دلیل قاطع از کتاب و سنت برویم و بحث سوم نیز یک بحث عقلی را مطرح میکنند.
نگاه تقریبی سیدمرتضی در فقه
در ادامه این نشست حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی، محقق و استاد حوزه علمیه گفت: یکی از خصوصیات مرحوم سید مرتضی و شیخ طوسی اهمیت دادن به بحثهای تقریبی مذهبی و حتی دینی بود. آنها حتی با احترام در مورد علمایی از کافران بحث میکردند که مشی دینی نیز بود.
وی عنوان کرد: در گذشته مثل امروز نبود که این همه خط کشی وجود داشته باشد. شیخ طوسی شاگردی سنی داشت که او استاد علامه حلی بود. به عنوان مثل حبةالله ابن کموله که یهودی بود و 23کتاب بر ضد اسلام و پیامبر و البته با نهایت احترام نوشته بود نزد شیخ اشراق به تحصیل علم میپرداخت و یا علامه شعرانی که استاد آیات حسن زاده و جوادی آملی بود کاملا به عبری مسلط بودند زیرا ایشان در جوانی شاگرد یک یهودی هم بودند و یک شاخه علمی را از وی یاد گرفته بود.
رئیس دانشگاه معارف قرآن کریم با اشاره به هزارمین سال درگذشت سید مرتضی گفت: اگر بخواهیم شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی را به بزرگان فلسفه یونان تشبیه کنیم باید گفت که شیخ مفید سقراط، سید مرتضی افلاطون و شیخ طوسی ارسطو بودند. افلاطون کاملا مبتنی بر ریاضیات و عقل و ارسطو نگاهی حسی داشت و این نگاه در این دو عالم نیز وجود داشت.
وی اظهارکرد: سید مرتضی در فقه طرفدار وحدت شیعه و سنی بود به حدی که امروز پایاننامههای الازهری زیادی وجود دارد که سید مرتضی را را به اشتباه ادراکی، سنی معتزلی میدانند. تفاوت در نگاه به برداشت از قرآن و اصول فقه و خود فقه نیز از جمله تفاوتهای علمی این دو عالم بزرگ جهان اسلام است.
تفسیر 4 جلدی سیدمرتضی
عابدی اظهار کرد: امروز تفسیر چهارجلدی به نام سید مرتضی بیان شده است، استنادات قرآنی سید مرتضی در کتب ایشان است که جمعآوری شده است. یکی از اشتباهاتی که در خصوص نظریه اجماع سید مرتضی مطرح میشود این است که بسیاری اجماعات ایشان را خارج از اجماعات صحیح شیعه میدانند و حتی یکی از مراجع امروز نیز این بحث را بیان کردند در حالی که باید در این خصوص به چند نکته مهم نیز توجه داشت.
وی گفت: در زمان مرحوم سید مرتضی به جای چهارمذهب سنی امروز، 400 مذهب سنی بوده است و اگر ایشان در کتاب انتصار بیان میکند این نطر تنها از شیعه است و اهل سنت چیزی در این خصوص نگفته است یعنی ایشان همه آرای این 400 مذهب را مطالعه کرده است و چنین امری را با اتقان بیان کرده است که با این احتساب میشود گفت که این کتاب کوچک بیش از بحارالانوار وقت برده است.
وی اظهارکرد: اتفاق خاصی که افتاد و باعث شد امروزه ما گمان کنیم شیخ طوسی با نظریات سید مرتضی اختلاف عمیق دارد این بود که پس از رحلت مرحوم سید مرتضی، شیخ طوسی مرجع عام شدند و 12سال بعد سلطان طغرل بیک وارد بغداد شد و دعوای سنی و شیعه را آغاز کرد و کتابخانه ایشان در بغداد را آتش زدند و ایشان با دست خالی به نجف رفتند و حوزه نجف را بنا کردند و به همین خاطر ایشان نظرات خاصی در علوم پیدا کردند زیرا از کتب ارزشمندی که بلاواسطه از اهل بیت(ع) بود محروم شدند.
وی افزود: ریشه اصلی تفاوت آرای مرحوم مرتضی و طوسی این است که مرحوم سید مرتضی از روی خط اهل بیت(ع) حکم به یقین میداد و شیخ طوسی با فرض علم این کار را میکرد و در برخی امور گمان را مطرح کرد زیرا دستش از منابع خالی شد.
وی تاکید کرد: ایشان با قدرت ذهنی خود بسیاری از علومی که از این کتب را به خاطر داشت بازنویسی کرد و به همین خاطر این نظرات دچار کمی تفاوت شد.
عابدی بیان کرد: مشکل این بود که در زمان سید مرتضی کسی علمای شیعه را به حساب نمیآورد و این جریان تا زمان علامه طباطبایی نیز که ایشان همین بحث را در جواب سوال یک طلبه دادند ادامه داشت. سید مرتضی در یک زمانی بود که علمای سنی اصلا شیعیان را عالم حساب نمیکردند و به همین خاطر این عیب وجود داشت که هر حرفی که شیعه میزد و بر خلاف نظر اهل سنت بود به شیعه تهمت سخن خارج از اسلام میزدند.
این استاد حوزه تصریح کرد: منظور سید این بود که مهم نیست که نظر شیعه با نظر اهل سنت موافق نیست بلکه مهم این است که این نظر با نظر اهل بیت(ع) یکی است. نکته دیگر آن بود که ایشان با ظرافت خاصی پای چند عالم سنی که نظر ایشان را تایید کرده بودند را باز و بحث عقل را نیز بیان میکرد و به همین شیوه عالم بعدی یعنی شیخ طوسی نیز اجماع خود را در مقابل سید مرتضی بیان کرد تا ادله شیعه را زیاد کند و این تکثیر ادله در ارایه چهره علمی به حق شیعه بسیار مفید بود و این فهم تاریخی است که میتواند کمک قطعی را به فهم نظرات مختلف این دو عالم بنماید وگرنه اگر این نگاه را مدنظر قرارندهیم به خطا رفتهایم.