![](/Upload/Public/Content/Images/1396/04/05/0858370138.jpg)
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) آیتاللهالعظمی عبدالله جوادی آملی، امروز 19 ادریبهشت در درس تفسیر به تفسیر سوره مبارکه شوری پرداخت و با اشاره به شروع این سوره با حروف مقطعه به نظر علامه طباطبایی(ره) اشاره و تصریح کرد: ایشان فرمودهاند که این حروف رمزی میان پیامبر و خداوند است.
وی ادامه داد: در سورههایی که ابتدایش «الم» و «ص» است هر کدام مضمونی دارد و«المص» جامع محتوای مضمون دو سوره گذشته است لذا از این میفهمیم که یک رمز است.
این مفسر قرآن تاکید کرد: اگر در تفسیر مباحث مانند موضوعات فقهی بررسی شود درباره حروف مقطعه میتوان به این موضوع حروف مقطعه به عنوان رمز رسید.
آغاز تفسیر سوره شوری
وی با بیان اینکه آغاز سوره شوری درباره حقیقت وحی است اظهار کرد: وحی گاهی به وحی علمی و گاه وحی عملی تقسیم میشود و خداوند تصمیم و کاری را در قلب پیامبر القاء میکند. وحی علم مانند اینکه به پیامبر جریان انبیاء گذشته مانند اسحاق و یعقوب و ... را میرساند و وحی عملی آن است که در قلب ولیای از اولیاء الهی ذات اقدس اله معنایی را القاء میکند که این کار را بکن.
این مرجع تقلید با اشاره به جلالت و عظمت قرآن کریم و اینکه خداوند آن را به عنوان ریسمانی محکم بر بشر نازل کرده تصریح کرد: فرمود وظیفه شما این است که اول قرآن را به عنوان ریسمان، محکم بگیرید و دوم اینکه با تلاش و کوشش هم من شما را بالا میکشم و هم شما بالا بیایید.
لزوم چنگ زدن به ریسمان قرآن
استاد برجسته حوزه علمیه عنوان کرد: در این صورت است که با چنگ زدن حقیقی به ریسمان قرآن، انسان میتواند مصداق «لهم درجات» و «اقراء و ارقع» شود و به مرحله بالا و کمال برسد و درجه شود.
وی تاکید کرد: فرمود این طناب، محکم و ناگسستنی است؛ من این کتاب را آویختم نه اینکه معاذالله مانند باران آن را انداخته باشم آن را بگیرید و بالا بیایید.
قرآن؛ کلام آویختنی نه انداختنی
این مفسر قرآن اظهار کرد: این کلام آویخته شده هر جا عبور کند زلزله ایجاد میکند وقتی از ملکوت عبور میکند همه میلرزند زیرا این طنابی است که پیام جهانی و ابدی دارد و فرشتگان هم چون آن قدر این کتاب سنگین است احساس لرز و ترس دارند تا این بار امانت را بتوانند بر دوش بکشند همان طور که در جریان موسی(ع) رخ داد.
آیتالله جوادی آملی بیان کرد: در شرح زندگی ائمه(ع) آمده است که هنگام نماز حق برای آنان چنان تجلی داشت که از وحشت آن میلرزیدند گویی میخواهند کوهی را جابجا کنند.