مصطفی دلشادتهرانی، از بنیانگذاران دانشگاه قرآن و حدیث است که نامش با تحلیل و تفسیر نهج البلاغه گره خورده است؛ از وی آثار قابل توجهی منتشر شده است که میتوان به سیره نبوی (منطق عملی) در 4 دفتر، سیره نبوی از منظر امام خمینی(ره)، حکومت حکمت: حکومت در نهجالبلاغه و تفسیر موضوعی نهجالبلاغه اشاره کنیم. دلشادتهرانی در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، ضمن تبیین دستگاه اخلاق در آموزههای امام علی(ع) به تحلیل مبانی اخلاقی از منظر امام علی(ع) میپردازد.
(ایکنا) به نظر شما آیا در آموزههای امیرالمومنین علی(ع) گزارههای اخلاقی وجود دارد؟ اگر پاسخ شما مثبت است مفهوم اخلاق در بیانات ایشان چگونه معنا میشود؟ اخلاق جمع خُلق است و فرق آن با خَلق در این است که خَلق ناظر بر ویژگیهای ظاهری انسان است و خُلق بر ویژگیهای درونی و باطنی افراد اطلاق میشود.
اخلاق از نظر لغوی به صفات و ویژگیهای گفته میشود که دو مفهوم در آن مستتر است نخست، ویژگیها و صفاتی که در انسان شکل گرفته و نهادینه شده است (چرا که به بعضی از رفتارهای گذرا اخلاق نمیگوییم) و دوم، کارهای که به سهولت و نرمی انجام میگیرد. کاری که با تکلف و سختی انجام شود دیگر فعل اخلاقی نیست؛ به عنوان نمونه اگر کسی جلو راه شما را بگیرد و به شما اصرار کند که به او کمک کنید این دیگر فعل اخلاقی نیست چرا که فعل اخلاقی کاری است که انسان با گوارایی آن را انجام بدهد.
(ایکنا) با این اوصاف آیا میتوانیم دستگاه اخلاقی با توجه به آموزههای امیرالمومنین علی(ع) ترسیم کنیم؟ به عبارت دیگر امام علی(ع) در پی سازماندهی نظام اخلاقی بودند؟ قبل از میلاد مسیح در باب اخلاق بسیاری از متفکرین سخنها گفتند «ارسطو» یکی از این فیلسوفان است. بسیاری از اندیشمندان مسلمان پیرو اخلاق ارسطویی هستند. اما در دوره جدید اخلاق بیشتر به سمت رفتار رفته است اگر بخواهیم در نهجالبلاغه اخلاق را رصد کنیم باید اخلاق را فراتر از این تحلیلها ببینیم اخلاق در نهجالبلاغه صرفا دال بر صفات یا رفتار نیست.
به نظر من در نهجالبلاغه یک سازمان اخلاقی داریم که شامل مجموعهای از عناصر است. در نگاه امیرالمومنین اگر انسانی میخواهد اقدام به اصلاح اخلاق خود کند باید در همه حوزههای اخلاقی به اصلاح دست بزند این حوزهها عبارتند از 6 عنصر که این 6 عناصر را میتوانیم در این موارد خلاصه کنیم: ارزشها، گرایشها، بینشها، روشها، کنشها و گویشها؛ از مجموعه این عناصر یک اصول استخراج میشود.
اگر قرار است کسی رفتار اخلاقی داشته باشد باید بینش او هم اخلاقی باشد. ممکن است فردی در چارچوبهایی کارهای اخلاقی انجام بدهد، اما فهم، دید و نگاه او اخلاقی نباشد. در منظر امیرالمومنین دستگاه اخلاقی این فرد ناقص است.
همان گونه که اشاره کردم از این 6 عنصر یک اصول اخلاقی استخراج میشود؛ کسی که تابع اخلاق است باید تابع اصول اخلاقی نیز باشد؛ اصول اخلاقی یعنی قواعد کلی عملی ثابت در همه رفتارها و ویژگیهای صفات انسان. پس اگر بخواهیم با ادبیات امیرالمومنین علی(ع) صحبت کنیم باید به سمت سازمان اخلاقی و دستگاه اخلاقی ایشان برویم.
چرا که امام علی(ع) بر این دستگاه اخلاقی پافشاری میکردند و اصرار داشتند که مومنین نیز از این دستگاه اخلاقی عبور نکنند؛ امیرالمومنین اخلاق را در ویژگی و خصلت خلاصه نمیکنند دایره اخلاق در آموزههای امام وسیع است و همه افعال و امور را شامل میشود.
(ایکنا) آیا میتوان چنین استنباط کرد که اخلاق در دستگاه اخلاقی امیرالمومنین علی(ع) پیشادینی است؟ بله، در دستگاه امیرالمومنین دین برای این آمده است که اخلاق را تکمیل کند. پیامبر(ص) فرمودند «من مبعوث شدم که دستگاه اخلاق را تکمیل کنم» به همین دلیل پیامبر برای این دستگاه اخلاقی زیرساخت و مبانی فراهم میکند و برای حوزههای که از آنها غفلت کردند مبانی را فراهم میکند. جالب است امیرالمومنین نیز معتقد هستند پیامبر(ص) به محض اینکه از شیر گرفته شدند تحت تربیت اخلاق عالم قرار گرفتند. اخلاق عالم، از جنس اخلاق دین و گروه خاصی نیست. پس میتوان چنین نتیجه گرفت که اخلاق از منظر امیرالمومنین و پیامبر(ص) فرا دینی و پیشا دینی بود.
(ایکنا) اگر بخواهیم این نگاهی که شما در حوزه اخلاق ترسیم کردید را وارد حیطههای رفتاری، کارکردی و حرفهای کنیم بالطبع باید تکلیف خود را با حرفه هم مشخص کنیم حرفه در آموزههای امام علی (ع) چگونه معنا میشود؟ حرفه با کار یکی نیست و نباید این دو را با هم خلط کنیم. رابطه حرفه و کار یک رابطه عموم و خصوص مطلق است؛ به این معنا که هر حرفهای کار است ولی هر کاری حرفه نیست.
حرفه، کار و عملکردی است که از جنس شغل است و در آن مزایایی وجود دارد و برای فرد و جامعه نتیجه و سود به همراه میآورد. حرفه اقسام مختلفی دارد در نهجالبلاغه موضوع اخلاق حرفهای و اداری بسیار پررنگ است دلیل این است که اگر اخلاق حرفهای، اداری و مدیریتی در زندگی انسانها وجود داشته باشد، کار کردن بسامان و دارای بهرهوری میشود و آن مسائلی که گاهی در محیطهای کاری دیده میشود، مانند کارگریزی، بدرفتاری، بیبهره بودن حاصل کار، اختلاس، کینهتوزی و حب و بغضهای شخصی بیمعنا میشوند. اگر مفهومی به عنوان اخلاق حرفهای داشته باشیم به زندگی این جهانی و آن جهانی خود سامان میدهیم.
(ایکنا) حال چگونه میتوانیم مبانی اخلاق حرفهای را از نهج البلاغه استخراج کنیم؟ اگر بخواهیم اخلاق حرفهای در نهج البلاغه را استخراج کنیم لازم است که همه نهج البلاغه را یک جا ببینیم چرا که این مباحث پراکنده هستند، البته لازم است بیرون از نهجالبلاغه هم آموزههایی که از امام به دست ما رسیده است را ببینیم و با یک مجموعنگری نظریهپردازی کنیم.
به نظر من میتوان یک مدل سه بخشی ترسیم کنیم. بخش اول مبانی، بخش دوم تمهیدات و مقومات و بخش سوم اصول اخلاق حرفهای هستند. این مدل در واقع مدلی است که بینشها و ارزشها را پوشش میدهد.
در قسمت تمهیدات، باید به مبانی توجه کنیم. مراد از مبانی، مباحث معرفتشناسی و زیرساختی در هر حوزهای است. در اخلاق حرفهای نیز ما سه مبنای نگاهشناسی، حقوقشناسی و وظیفهشناسی داریم.
در نهجالبلاغه 24 اصل اخلاق حرفهای داریم 12 تا از این اصول جنبه سلبی دارند، یعنی خط قرمز هستند و 12 تا از این اصول جنبه ایجابی دارند به این معنا که خط حاکم هستند.
البته 8 تا از اصول اخلاقی جنبه شخصیتی دارند یعنی خاستگاه آن به شخصیت فرد باز میگردد و 8 تا از این اصول بر رفتار و تعامل اخلاق حرفهای دلالت دارند و 8 اصول اخلاقی هم جنبه کارکردی و حرفهای دارند.
اگر قرار است مناسبات در سازمانها اصلاح شود باید به مباحث زیرساختی توجه کنیم اگر چنین توجهی نداشته باشیم چیزی اصلاح نمیشود. چند سال پیش بخشنامهای به نام «تکریم ارباب و رجوع» در ادارات تصویب شد اما با این بخشنامه ما خیلی شاهد تکریم ارباب و رجوع نشدیم این بخش نامه لازم است ولی کافی نیست، چرا که اگر قرار است یک کارگزاری با مراجعهکنندگان خود رفتارش بسامان بشود باید نگاه، فهم و دید خود را تغییر بدهد. متاسفانه ما هنوز نگاه انسانها را به یکدیگر تغییر ندادهایم.
پس به نظر من با این بخشنامه اتفاق چندانی نخواهد افتاد باید آموزش بدهیم و بستری را فراهم کنیم که اصول را تبدیل به ضابطه و نظارت کنیم تا جواب مورد نظر را دریافت کنیم.