ماهان شبکه ایرانیان

محمد سوری در گفت‌وگو با ایکنا خبر داد:

«چیستی عرفان شیعی» در دست نگارش

گروه اندیشه: عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان این‌که این روزها سرگرم پژوهشی با عنوان «چیستی عرفان شیعی» است، اظهار کرد: در این اثر می‌کوشم یک نوع مفهوم‌شناسی انجام دهم تاهنگامی که شخصی می‌گوید عرفان شیعی دقیقاً مقصود وی مشخص باشد.

محمد سوری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، گفت: بعضی ازعلمای شیعه به طور کلی با هر چیزی که با عرفان و تصوف ارتباط داشته باشد مخالفند. و معتقدند سیرو سلوک به شیوه‌ای که در عرفان و تصوفِ مصطلح وجود دارد ربطی به تفکر شیعی ندارد و در واقع  انحراف از تفکر شیعی محسوب می‌شود.
وی در ادامه گفت: این روزها سرگرم پژوهشی با عنوان «چیستی عرفان شیعی» هستم؛ در این پژوهش سعی دارم به پرسش‌های مهمی چون آیا می‌توان قائل به عرفان شیعی شد؟ نسبت عرفان شیعی با تصوف چیست؟ ومهم‌ترین نمایندگان جریان عرفان شیعی چه کسانی هستند؟ پاسخ بدهم.
این پژوهشگر عرفان اسلامی افزود: عرفان و تصوف، حدود 12 قرن است که در تاریخ اسلام وجود دارد. البته تصوف و آنچه که ما ایرانیان از دوره صفویه به بعد به آن عرفان اسلامی اطلاق می‌کنیم عمدتاً در محیطی غیرشیعی به وجود آمده و رشد کرده است و معمولاً ما شیعیان آن را به عنوان عرفانی که مورد پسند و قبول‌مان باشد نگاه نمی‌کنیم.
سوری اظهار کرد: برخی از عالمان شیعه ادعا می‌کنند عرفانی غیر از این عرفان شناخته شده وجود دارد و آن عرفان شیعی است. این اصطلاح قدمت چندانی ندارد و شاید به چند دههٔ اخیر برگردد. کاری که من می‌خواهم انجام بدهم این است یک نوع مفهوم‌شناسی انجام دهم تاهنگامی که شخصی می‌گوید عرفان شیعی دقیقاً مقصود وی مشخص باشد. البته نمی‌خواهم وارد جزئیات بشوم که چه مباحث ریزی در عرفان شیعی مطرح می‌شود و چه چیزهای مطرح نمی‌شود. در واقع هدف من ایضاح مفهومی این اصطلاح است نه پرداختن به محتوای آن؛ به نحوی که تا حد امکان ابهامی که در اطراف این اصطلاح شکل گرفته برطرف شود.
وی در پاسخ به این پرسش که چه نسبتی می‌توانیم میان عرفان شیعی و عرفان اسلامی برقرار کنیم گفت: از قرن 8 به بعد بعضی از علمای شیعه تحت تاثیر تصوف قرار گرفتند. ما تا قبل از این تاریخ عالمی از شیعیان را نمی‌شناسیم که صوفی باشد و همیشه یک دوگانگی و خط فاصل بین تشیع و تصوف وجود داشته است. معروف‌ترین عالم شیعیِ صوفی«سیدحیدر آملی»است. وی در کنار اینکه یک عالم شیعی بود صوفی هم بود. در اینجا این سؤال مطرح می‌شود که آیا می‌توانیم این پدیده‌ جدید را که همان تحت تأثیر قرار گرفتن علمای شیعی از تصوف است به عنوان عرفان شیعی نام‌گذاری کنیم(البته این نام‌گذاری انجام شده است و در کتاب‌های متعددی که درباره سیدحیدر آملی چاپ شده است عرفان وی را عرفان شیعی نامیده‌اند). به نظر می‌رسد باید دید چه مقدار ازاندیشه‌های عرفانی سیدحیدر از آن وی است و چه مقدار از تصوف ومکتب ابن‌عربی گرفته شده است.
سوری اظهار کرد: قبل و بعد از سید حیدر یک انقطاع وجود دارد؛ به این معنا که قبل از آن عارف شیعی که صوفی باشد نمی‌شناسیم وسیدحیدرهم بعد از خود چندان تأثیرگذار نبود به این معنا که سال‌ها ناشناخته ماند و فرنگی‌ها به‌خصوص«هانری کربن» وی را به ما شناساندند ما از وی و آثارش بی‌خبر بودیم.
این دانشیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت: بعد از سید حیدر و اندکی پیش از تشکل حکومت صفویه ما با پدیده‌ای مواجه می‌شویم که تعدادی از سلسله‌های صوفیانه به‌تدریج و در گذر زمان به  تشیع نزدیک می‌شوند مانند صفویه  که شروع‌اش با شیخ صفی‌الدین اردبیلیِ سنی شافعی(ف. 735) است. برای تاریخ روشن است که وی سنی شافعی بود اما اعقاب وی شیعه می‌شوند. فرقه نعمت‌الله منسوب به «شاه نعمت‌‌الله ولی» در آغاز سلسله‌ای سنی بود و امروزه از نمایندگان تصوف شیعی به شمار می‌آید. من سعی دارم در این پژوهش این را بررسی کنم که آیا سلسله‌هایی که در اصل و ریشه خود شیعه نبودند ولی به‌تدریج و به هر دلیلی شیعه شدند نیز در دسته عرفان شیعی قرار می‌گیرد یا پدیده‌ای مجزا هستند.
وی با اشاره به مهم‌ترین تفاوت عرفان شیعی و سنی گفت: کسانی که در بین ما به عارف معروف هستند تا حدود زیادی متاثر از تصوف یا دقیق‌تر بگویم متاثر از مکتب «محی‌الدین ابن‌عربی» هستند؛ امام خمینی (ره) و استادهای ایشان، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، آقامحمدعلی شاه‌آبادی، علامه طباطبایی شاگرد سیدعلی‌آقا قاضی، ملاحسین‌قلی همدانی همگی متاثر از ابن‌عربی هستند. البته عرفان این افراد تفاوت‌هایی با تصوف رایج دارد؛ به عنوان نمونه برای یک عالم شیعی سماع یا رقص صوفیانه ناپسند است. عرفای شیعی در سیروسلوک خود سَماع را کنار گذاشته‌اند، ولی سماع بین صوفیان بسیار شایع است و دست‌کم از قرن سوم هجری به آن عمل می‌کردند و در بغداد و خراسان و بصره و دمشق و شبه‌قاره هند صوفیان به آن پای بند بودند. ولی سَماع برای یک فرد متشرع که با فقه سروکار دارد قابل قبول نیست.
سوری با اشاره به دیگر تفاوت عرفان شیعی و عرفان سنی گفت: عرفای شیعی به‌کلی از مکتب خود عضویت در خانقاه را حذف کرده‌اند و آن را قبول ندارند. در صورتی که در تصوف رسمی از حدود قرن 6 به بعد به‌تدریج سلسله‌های صوفیه شکل می‌گیرد مانند سهروردیه و کبرویه و قادریه و نقشبندیه و صدها سلسله دیگر که عضو بودن در یکی از این سلسله‌ها از شرایط تصوف بود اما عرفای شیعه چنین چیزی را قبول ندارند و می‌گفتند نیازی نیست که حتماً عضو سلسله خاصی باشند.
وی در آخرگفت: البته اگر آثار علامه طباطبایی و دیگرعرفای به‌نام شیعی را بررسی کنیم و گزاره‌های عرفانی آن ‌را که از تصوف ابن‌عربی آمده است برداریم به ذهن می‌رسد چیز خاصی باقی نمی‌ماند و تنها در موارد جزئی که یک فرد متشرع نمی‌تواند آنها را بپذیرد با هم تفاوت دارند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان