بررسی نقش زنان در نهضت عاشورا
مقدمه
درباره نقش زنان در حماسه کربلا، می توان در دو محور کمی و کیفی سخن گفت. این که آنان چند نفر و چه کسانی بودند و چه نقش و تاثیری داشتند. از جمله زنان حاضر در کربلا، برخی از اولاد حضرت علی (ع) بودند و برخی از بنی هاشم و اصحاب و یاران اهل بیت پیامبر (ص).
نکته مشترک تأثیر حضور بانوان در این حماسه، نقش پیام رسانی ایشان بود، اما جهات دیگری نیز وجود دارد که فهرست وار به آن ها اشاره می کنیم:
1. مشارکت مستقیم زنان در جهاد
2. آموزش صبر و استقامت
3. پیام رسانی قبل از واقعه، به هنگام واقعه و پس از آن در اسارت
4. تقویتِ روحیه سپاه امام
5. پرستاری از بیماران و مداوای مجروحان
6. مدیریت وقایع بحرانی
7. حفظ ارزش ها و آرمان های اسلام
8. تغییر ماهیت اسارت به آزادی بخشی
9. عمق بخشیدن به جنبة عاطفی و احساسی کربلا
حضور دختران و به ویژه دختران خود امام حسین (ع) که در سنین مختلف، از جمله کودکی، نوجوانی و جوانی بودند، نمونه بارز شهامت، شجاعت، صبر و قیام در برابر ظلم است. خواهران بزرگوار امام نیز حضرت ام کلثوم و به ویژه حضرت زینب (س) پرچمدار کاروان اسیران پس از واقعه روز دهم محرم بودند و همسران و مادران اصحاب و یاران حضرت نیز، نقش به سزایی در پیوستن مردانشان به سپاه حق و حقیقت داشتند.
حکایات زیر، نمونه هایی از آن حضور شگرف است:
1. حبیب، نامه را به دست همسرش داد و گفت: چگونه بروم که از یتیم شدن فرزندانم می ترسم!
همسرش همان طور که سرش را بالا آورد، چشم در چشم حبیب دوخت و گفت : فراموش کرده ای که پیامبر فرمود: این دو فرزند من سید جوانان اهل بهشتند؟ فرزند رسول خدا از تو یاری خواسته و تو جواب نمی دهی؟ می خواهی مرا امتحان کنی؟ نگران من و فرزندانت مباش. در یاری حسین (ع) کوتاهی مکن و هنگامی که به محضرش شرفیاب شدی، سلام مرا نیز به او برسان.
و حبیب رفت و سلام همسرش را رساند.
2. طوعه چه گناهی کرده که فرزندش چنین خیانت کار است! چه بدبختی طوعه! عمری در محبت فرزندان رسول خدا سر کردی و اینک که مسلم بن عقیل میهمان تو بود، پسرت که او را محب این خاندان می خواستی، به خاطر دنیا مسلم را به ابن زیاد فروخت! سفیر امام را با مشتی سکه عوض کرد و چه معامله پر زیانی! خدایا به طوعه رحم کن و حسابش را از فرزندش جدا کن که شرمگین است از خیانت فرزندش!
3. عشق میان دلهیم و زهیر ضرب المثل قبیله بود. زهیر طاقت جدایی از همسر و فرزندانش را نداشت و چه بختی این بار او را همراهی می کرد. مسیر کاروان قبیله او با مسیر کاروان حسین که از مکه به کوفه می رفت یکی شده بود و زهیر از عاقبت کار حسین باخبر بود، می دانست که پیوستن به او یعنی بازنگشتن. این بود که خود را از چشم امام دور می کرد و سعی داشت افراد کاروانش کم تر با کاروان امام برخورد داشته باشند.
اما فرستاده امام به دعوت زهیر آمد. زهیر و یارانش از دعوت امام به همراهی بهت زده شدند و سکوت کردند. دلهیم فهیم دلیل تردید همسر را دانست و گفت : ای زهیر! فرزند پیامبر خدا تو را می خواند و تو در رفتن کوتاهی می کنی؟
و زهیر، بهشت را مدیون همسرش شد.
4. معرفت پسر من، وهب نصرانی که تازه مسلمان شده بود، از شما سپاهیان ظلمت که زمانی شمشیرتان در کنار پیامبر و علی به دشمنان اسلام می تاخت بیش تر بود خیانت کاران! من از جسم و جان پسرم گذشتم و او را قربانی حسین کردم تا گواه مسلمانی من و عروسم باشد، اکنون سرش را به من پس داده اید! سپاس خدای را که مرا در محضر سید جوانان اهل بهشتش روسپید کرد. من آن چه را در راه خدا داده ام پس نمی گیرم.
ام وهب سر را به سوی سپاهیان عمر سعد پرتاب کرد. عمود خیمه را برداشت و رجز خواند. دو نفر از آنان را کشت و با شنیدن صدای امام که فرمود: «بازگرد ای بانو، خدا تو را و فرزندت را جزای خیر دهد» به سوی خیمه ها بازگشت.
5. وقتی ابن زیاد به بالای منبر رسید، خواست سخنان زینب را تلافی کند. مردم کوفه را برای سخنرانی در مسجد جمع کرده بود. صدایش را بالا برد و گفت: سپاس خدای را سزاست که حق و اهل آن را پیروز گردانید. امیرالمؤمنین یزید(!) و حزب او را یاری کرد و دروغ گو، پسر دروغ گو، حسین بن علی و یاران او را کشت....
هنوز حرفش تمام نشده بود که صدایی از میان جمع برخاست و سکوت سنگین مسجد را شکست:
ای پسر مرجانه و ای زنازاده! دروغ گو و فرزند دروغ گو تویی و پدرت و کسی که تو را به حکومت عراق فرستاده و پدرش! آیا پسران پیامبر را می کشید و دم از راست گویی می زنید! شرم بر تو باد!
مردم، صاحب صدا را شناختند. «عبدالله بن عفیف بود. پیرمردی که زمانی در سپاه علی در کوفه می جنگید. یک چشم را در جمل از دست داده و چشم دیگرش در صفین نابینا شده بود. هر روز کارش این بود که به مسجد بیاید و نماز بخواند. پس از عاشورا پشیمان بود از پاسخ نگفتن به فرزند کسی که روزی در رکابش شمشیر زده بود، و ناگاه برآشفت از بی وفایی خودش و بی شرمی ابن زیاد. مجلس با این سخن به هم ریخت و سر و صدا بلند شد.
مأموران ابن زیاد خواستند او را بگیرند، اما قبیله ازد فراریش دادند و او به خانه اش گریخت. خانه را که محاصره کردند به تنها دخترش صفیه که در خانه بود گفت : نترس! شمشیرم را بده و از اطرافم مواظبت کن. بگو که شمشیرم را به کجا بزنم.
با هجوم مأموران به خانه، صفیه چشمان پدرش شد و فریادهایش عبدالله را راهنمایی کرد که ضربه شمشیر را در هوا به کدام سو بزند، اما در نهایت سر عبدالله از تنش جدا شد و صفیه را به زندان کوفه بردند.
6. ام سلمه، حسین(ع) را خیلی دوست می داشت. او را زمانی که کودک بود در آغوش می گرفت و می گفت : پدرم فدای پسر علی باد که به خیر و نیکی آکنده است. می خواست همراه کاروان امام، عازم مکه و بعد کوفه شود، اما کهولت مانعش شد. امام پیش از حرکت به مکه ، نامه ها و وصایای خود را به او سپرد تا بعدها به فرزندش سجاد دهد.
ام سلمه سراسیمه و آشفته از خواب پرید. خوابی عجیب دیده بود؛ در خواب پیامبر را دید که بر سر و صورت مبارکش گرد و غبار نشسته بود. وقتی پرسید: چه اتفاقی برایتان افتاده ای رسول خدا؟ شنید که: حسین شهید شده است.
درد پایش را فراموش کرد و به سوی صندوق قدیمی اش دوید. پیامبر در زمان حیاتش خاکی به او داده و رازی گفته بود؛ این که وقتی حسین به شهادت برسد، از این خاک خون تازه خواهد چکید، و چنین بود. ظهر روز عاشورا، پیش از آن که کاروان اسرا به مدینه بازگردند، صدای لرزان ام سلمه در مدینه طنین انداخت: یا حسین!
شهادت او و اهل بیتش بر ام سلمه گران آمد. در بهت و خاموشی فرو رفت و تا آخر عمر طولانی اش، جز با کلام قرآن سخن نگفت.
7. زن گفت: از حسین (ع) چه خبری دارید؟ مرد سر به زیر انداخت و گفت : سه پسر برومندت..... سه پسرت در رکاب حسین شهید شدند..... و زن دوباره گفت : از حسین برایم بگو! مرد آشکارا به لرزه افتاده بود: عباس.... ابالفضل محبوب تو..... دست هایش..... چشم هایش...... سرش....... و زن بی توجه به گفته های مرد دوباره پرسید: رگ های قلبم را از انتظار پاره کردی مرد! فرزندانم و هر چه در زیر این آسمان نیلگون است فدای اباعبدالله باد، مرا از سلامت حسین خبر بده!
ام البنین شهادت حسین را که دانست، شیون سر داد. چنان نوحه می سرود و می گریست که مردم مدینه به گردش جمع می شدند و با او همراهی می کردند. غصه ام البنین قصه ای داشت که حتی مروان حکم هم با شنیدنش به پهنای صورت اشک می ریخت... .
8. آن کسی که خود نور بود و همه از او روشنایی می گرفتند، در کربلا شهید شده و پیکرش بر خاک مانده است... ای پسر پیامبر خدا! تو به مانند کوهی بودی که با مهر و دیانت با ما رفتار می کردی... پس از تو، چه کسی یار یتیمان و فقیران باشد؟ چه کسی درماندگان را در پناه گیرد؟
پس از تو هماره تنها خواهم ماند تا این که در میان گل و خاک قرار گیرم....
رباب می خواند و می گریست. پس از حسین، هرگز زیر سقفی نیارامید و آب سرد و گوارا ننوشید و می گفت: چگونه بنوشم که مولایم حسین تشنه شهید شد و گلوی کوچک علی اصغرم نه از شیر سیراب شد و نه از آب.
9. فاطمه از شنیدن سخن مرد به لرزه افتاد. دست عمه اش زینب را در دست گرفت. مرد دوباره گفت: این کنیز اسیر را به من بده. ابن زیاد لبخندی از سر خوشی زد. زینب، فاطمه را در پشت خود پناه داد و فرمود: حیا نمی کنی که به دختری از نسل پیامبر کنیز می گویی؟! این دختر حسین است و فرزند رسول خدا. به خدا سوگند که تو شایسته این بانوی جوان نیستی و نخواهی بود! کفر است سخن تو ای مرد که او را یک اسیر خارجی بنامی!
و مرد سر به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت. فاطمه دختر جوان حسین، بانویی به غایت در سیرت و صورت زیبا بود. جمال ظاهر و باطنش نیز جلوه گر در تهجد و عبادت و شب زنده داری اش.
10. امام خطاب به سکینه فرمود: گریه نکن دخترم. پس از من گریه های بسیار در پیش خواهی داشت. پس قلب مرا با اشک های جان گدازت آتش مزن. پس از آن که کشته شدم، تو سزاوارترین زن برای گریه بر من هستی....
سکینه نوجوان هنگام ورود به شام، به مردی که نسب آنان را دانسته بود و از شادی و هلهله مردم شام شرمگین شده بود، گفت: ای مرد! به نیزه داری که سر پدرم حسین را بر نیزه می برد، بگو این سر را از پیش چشم بانوان دور کند. مردم به خاطر این سر به ما نگاه می کنند. به نیزه دار بگو جلوتر راه برود تا نگاه مردم متوجه بانوان حرم نشود. سهل بن سعد شرمگین تر از پیش، آن کرد که سکینه خواسته بود. چهارصد دینار به نیزه دار داد تا حرم حسین در معرض نگاه های شامیان نباشد.
11. مسجد اموی دمشق، هم جوار بارگاهی است که روزی دختری کوچک، با دستانی کوچک، سر خونین پدر را در آغوش گرفت و بوسید. کودکی که فراق پدر را تاب نیاورد و روحش از کالبد زخم خورده اش گریخت تا به پدر بپیوندد.
از بهر یادبود از این نهضت بزرگ
در شهر شام، دخترکی را گذاشتیم
تا دودمان دشمن ظالم فنا شود
آن جا رقیه را به حراست گماشتیم
12. و اما زینب، عقیله بنی هاشم، بانویی خردمند با اراده ای پولادین در اطاعت خداوند. شخصیتی شگفت با نامی شگفت (زینت پدر)، سخن گوی واقعه عاشورا، مفسر قرآن و عترت پیامبر، مادر رنج ها و مصیبت های بزرگ، صبور عرصه های صبر ، آرامش دهنده بانوان کاروان حسین (ع)، دریادلی که ناخدای کشتی حسین بود.... پرچم دار ایمان و عدالت در برابر تمام کفر و ظلم و ستم، با زیباترین جمله تاریخ «ما رأیت الا جمیلاً.....»
آری: «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود....»
ابن زیاد گفت: دیدی که خدا چه بر سر خاندان شما آورد و چگونه رسوا شدید؟ شما را کشت و دروغتان برملا شد!
و زینب فرمود: سپاس خدای را که خاندان ما را به پیامبری محمد (ص) سرفراز کرد و ما را از پلیدی دور داشت، این که گفتی رسوا شده ایم، رسوایی برای مردم فاسق است، و این که گفتی ما دروغ گفته ایم، دروغ گویی کار مردم نابکار و فاجر است و فاجر دیگرانند، نه اهل بیت رسول خدا، و باز هم سپاس خدای را که جز زیبایی در این واقعه چیزی ندیده ام....چیز تازه ای بر خاندان ما روی نداده است، آنان کسانی بودند که خداوند شهادت در راه خویش را برایشان مقدر فرموده بود و آن ها نیز بدین سعادت رسیدند... دور نخواهد بود روزی که خداوند تو و آنان را برای حساب رسی فراخواند و آن جا میانتان داوری کند....
منابع
1. دکتر محمد ابراهیم آیتی، بررسی تاریخ عاشورا، انتشارات امام عصر(عج)، چاپ اول 1381
2. حسین دوستی، زنان عاشورایی، معاونت انتشارات نمایندگی ولی فقیه در نیروی مقاومت بسیج، چاپ اول 82
3. محمد تقی سپهر، ناسخ التواریخ، انتشارات اسلامیه.
4. علی شیرازی، داستان غم انگیز حضرت رقیه (ع)، نشر خرم.
5. جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، نشر معروف.
عاشورا در فیلم های ما
زهره شریعتی
عاشورا در سینما و تلویزیون
می دانید و می دانیم که واقعه عاشورا تنها در دو فیلم سینمایی مورد توجه فیلم سازان و البته فیلم نامه نویسان قرار گرفته است. جالب است که پس از دو دهه شکل گیری سینمای جمهوری اسلامی ایران که مبنای انقلاب اسلامی اش در سال 57 از واقعه قیام امام حسین(ع) در برابر ظلم و ستم الهام گرفته بود، تنها فیلم های «سفیر» و «روز واقعه» به این مسئله پرداخته اند!
در فیلم «سفیر» که در سال های 59 و 60 با همت شهید کلاهدوز که با وجود ارتشی بودن به کارهای هنری و از جمله سینما نیز علاقه مند بود و به تهیه کنندگی سپاه و تلویزیون ساخته شد، اساس فیلم براساس شخصیت مسلم بن عقیل و وظیفه او در کوفه به عنوان سفیر امام حسین (ع) پیش از واقعه عاشورا بود. سفیر، اولین فیلمی بود که حول محور وقایع عاشورا و شهادت امام حسین(ع) می چرخید و سینما تاکنون به این وادی قدم نگذاشته بود؛ به گونه ای که بسیاری از فیلم سازان، کارگردانان و حتی دین داران و انقلابیون نیز با ساخت آن مخالف بودند؛ زیرا تصور می کردند امکان به تصویر کشیدن این واقعه وجود ندارد و موجب وهن شخصیت های برجسته اسلامی و معصومان می شود؛ با این همه شهید کلاهدوز و هم کارانش در تلویزیون، ثابت کردند که این گونه نیست و گرچه سینما یک هنر وارداتی و غربی است که ملزومات محتوایی اش سینمای دینی نبوده و نیست، اما با ترفندها و تغییرات و باز کردن افق های نو در آن، می توان سینمایی دینی و مذهبی نیز داشت. خط شکنی سفیر، مبنای بسیاری از فیلم ها و سریال های تلویزیونی قرار گرفت و موجب شد که دیگران نیز به اهمیت سینما و تصویر در پرداخت به این گونه موضوع ها توجه کنند و بخت خود را بیازمایند؛ اما پیروان فیلم سفیر در سینما نبودند و ضمناً در فیلم سفیر نیز بیش تر پخش تلویزیونی آن به دلیل مخاطب میلیونی اش مد نظر بود، نه سالن های خلوت سینما در دوران جنگ. بنابراین هیچ فیلم ساز و حتی فیلم نامه نویسی به طور جدی این کار را پی نگرفت و این تجربه را در سینما تکرار نکرد.
اما تلویزیون بهره خوبی از آن برد. موج سریال های مذهبی درباره ائمه یا اصحاب و یارانشان به راه افتاد. که اولینش تله تئاترها و سریال هایی با موضوع وقایع عاشورا بود و پس از آن سریال های امام علی(ع)، تنهاترین سردار (درباره امام حسن (ع)) و ولایت عشق (با موضوع امام رضا(ع)) ساخته شد که مستقیماً به تاریخ زندگی ائمه و وقایع سیاسی اجتماعی در دوران آن ها، یا به اصحاب و یاران ایشان و یا به الگوهای تاریخی و معاصری می پرداختند که از وقایع عاشورا الهام گرفته بود، مانند سریال «سربداران»، «شب دهم»، «معصومیت از دست رفته»، «ام وهب» و حتی «سفر سبز»، «باران عشق» و غیره که به نوعی مرتبط با موضوع عاشورا بودند؛ اما دریافتن أین که هر یک از این سریال ها و مجموعه ها تا چه حد در رساندن پیام عاشورا و تأثیرگذاری بر مخاطب موفق بوده اند، کار سختی است. هر یک از این مجموعه ها، مخاطبانی از طیف های مختلف داشتند و بررسی این مطلب نیاز به تحقیق دارد. ضمن آن که باید جهان بینی فیلم نامه نویس، دیدگاه کارگردان و تمام عوامل این سریال ها را نیز در موفقیت کارشان دخیل دانست؛ زیرا واقعه عاشورا یا تأثیر آن، از دریچه دوربین آنان دیده شده و صرف موضوع دینی آن، دلیل بر حقانیت و پیام رسانی صحیح از این واقعه نیست.
جالب است که فیلم «سفیر» به ماجرای مسلم و حضور او در کوفه می پردازد، یعنی قبل از خود عاشورا، و فیلم روز واقعه به ماجرای جوانی مسیحی که دیر به سرزمین کربلا می رسد (یعنی بعد از عاشورا) و زمانی که امام و همه یارانشان به شهادت رسیده اند! انگار فیلم نامه نویسان ما از خود واقعه دوری می کنند و نهایت تلاششان در تصویرسازی این واقعه به قبل یا بعد از عاشورا منحصر می شود، نه هنگام وقایع. منکر آن نیستیم که به تصویر کشیدن این صحنه ها کار بسیار مشکلی است و نیاز به جهان بینی مناسبِ و توانایی فیلم نامه نویس و کارگردان و بازیگران و بقیه عوامل در به تصویر کشیدن واقعه دارد، اما آیا با گذشت 25 سال از انقلاب اسلامی، هنوز وقت آن نرسیده که دست کم به این موضوع، اندکی بیندیشیم و امکانات لازم مادی و معنوی آن را فراهم کنیم؟ حماسه عاشورا جان سوزترین واقعه ای است که در دنیا نظیر ندارد و اثر تصویری و نمایشی آن کم تر از دیگر آثار ساخته شده در زمینه های مذهبی نیست. حال اگر نه خود واقعه عاشورا، اما آیا قیام هایی که در طول تاریخ به تأسی از این قیام صورت گرفته است، جای کار در فیلم سازی ما ندارد؟ گویا شعار سال های اولیه انقلاب را که صدور ارزش های اسلامی و انقلابمان به تمام دنیا بود، فراموش کرده ایم. در حالی که امروزه هنر و صنعت فیلم سازی، تأثیرگذارترین رسانه در شکل دهی افکار عمومی است.
جنبه های دراماتیک واقعه عاشورا
می گویند: در تمام آثار نمایشی و درام دنیا، 36 وضعیت ثابت وجود دارد، یعنی 36 وضعیت دراماتیک که قابلیت خاصی برای تصویرسازی و نمایشی در عرصه های مختلف مانند تئاتر، تلویزیون، سینما و دیگر رسانه های تصویری دارد. در حماسه عاشورا حداقل پانزده وضعیت درام وجود دارد که هر کدام می تواند موضوع یک فیلم، یا حتی چند فیلم یا مجموعه سینمایی و تلویزیونی باشد؛ از این جمله می توان به وضعیت های زیر اشاره کرد: شورش و قیام، تهور جسورانه (در میان یاران حضرت و خود ایشان) ، عداوت میان خویشاوندان و آشنایان (خویشاوندی میان عباس بن علی و شمر بن ذی الجوشن)، قربانی خشونت (تمامی کاروان امام و خود ایشان) ، تعقیب (کار حر بن یزید ریاحی در تعقیب کاروان امام)، انتقام جویی (در سپاه عمر سعد از سپاهیان امام) ، توبه و بازگشت (بازگشت حر نزد امام) ، ایثار در راه آرمان (سپاه امام) ، همه چیز را فدای هوس کردن (هوس رانی سران سپاه عمر سعد و افرادی چون یزید بن معاویه و ابن زیاد و سربازان و سوارانش) خیانت (خیانت کوفیان به امام)، ضرورت قربانی کردن عزیزان، رقابت فرادست و فرودست (در میان سپاه امام، رقابت برای به شهادت رسیدن، و در میان سپاه یزید، رقابت منفی برای دست یابی به غنایم بیش تر یا آزار بیش تر اهل بیت)، جاه طلبی (عمر سعد که علی رغم دوستی اش با امام، قدرت طلبی و آرزوی حاکمیت ملک ری موجب بدبختی و شقاوتش شد) ، قضاوت اشتباه (از سوی مردم و کسانی که تصور نادرستی از قیام حضرت داشتند)، پشیمانی (پشیمانی بسیاری از سپاهیان عمر سعد، بعد از ارتکاب به قتل امام و یاران بزرگوارش) و از دست دادن محبوب (تمام بانوان و بازماندگان حادثه که عزیزانشان را از دست داده بودند و مهم تر از همه حضرت زینب که مولا و برادرش امام حسین را از دست داد) دیگر وضعیت های دراماتیک نیز بعضاً غیر مستقیم به واقعه عاشورا مرتبط می گردد و در آن ها هم قابلیت تصویری و نمایشی شدن هست.
عاشورا در فیلم های دفاع مقدس
علت این که فیلم سازان ما به رغم وجود مایه های غنی درام در این واقعه از جهت تکنیکی و تخصصی، و مهم تر از آن جنبه دینی و متعهد آن، کم تر به این واقعه یا تأثیر آن در زندگی امروز پرداخته اند، جای سؤال دارد. حتی فیلم سازان متعهد ما نیز به ندرت وارد مقوله قیام برای حق شده اند؛ مگر برخی از فیلم سازان دفاع مقدس که آن هم به علت این که مبنای دفاع مقدس ما بر چنین واقعه ای بود و عاشورا در جبهه های ما حضوری پررنگ و غیر قابل انکار داشت، خودآگاه یا ناخودآگاه در برخی فیلم های مربوط به دفاع مقدس این مسأله نمود بارزی پیدا کرده است. از جمله در فیلم پرواز در شب رسول ملاقلی پور که به نوعی نمادین و البته واقع گرایانه، به مسأله سقایی حضرت عباس (ع) اشاره می شود و یا فیلم های دیگری که رگه هایی محسوس از تأثیر عاشورا در آن ها قابل مشاهده است. عمده ترین فیلمی که شاید درباره قیام بر ضد ظلم، شهرت بیش تری داشته باشد، همان آژانس شیشه ای حاتمی کیاست که شورش حاج کاظم بر ظلمی که بر عباس می رود، به نوعی یادآور واقعه عاشورا و البته مهم تر از آن ولایت پذیری و ولایت خواهی یاران حضرت با بر زبان آوردن نام امام خمینی است. (گرچه فیلم در این زمینه ایراداتی نیز دارد).
اما در دیگر فیلم های ما اگر هم قیامی (چه فردی و چه جمعی) به تصویر کشیده شده است، خالی از مبانی مذهبی و دینی و عمیق مسأله بوده است. مانند فیلم «سگ کشی» بیضایی که دفاع کردن «گلرخ کمالی» را از همسری که لیاقت این دفاع را ندارد، بررسی می کند و به نوعی این کار را به مسخره می گیرد و یأس را به جامعه تزریق می کند؛ زیرا گلرخ در فیلم علی رغم نیت پاکش در دفاع از همسر، شکست می خورد و دیگران هر یک به نحوی در پی سوء استفاده از وی و ضربه زدن به او هستند. توجه داشته باشید که ماجرا نه در قبل از انقلاب، که پس از آن روی می دهد و جمهوری اسلامی را متهم به استبداد، ظلم به زنان، و نادیده گرفتن حقوق اولیه انسانی می کند. بسیاری دیگر از فیلم هایی که خواسته یا ناخواسته بدون توجه به مبانی مذهبی و فطری به این مسأله پرداخته اند، از این گونه اند.
گرچه از تلویزیون، در زمینه آثار عاشورایی انتظار بیش تری می رود، اما هنوز در این باره کار شگرفی صورت نگرفته است. سریال هایی چون «شب دهم»، «امام حسین (ع)»، «معصومیت از دست رفته» و بسیاری دیگر، هنوز در آغاز راهند و البته هیچ یک در ارائه حقیقت این واقعه خالی از اشکال نیستند. باید کسانی با دیدگاه هایی منطبق بر ارزش های حقیقی این واقعه و علت روی دادن آن وارد این عرصه شوند، تا بتوانند در تأثیرگذاری بر مخاطب موفق باشند.
تأثیر بازیگران در فیلم های دینی و مذهبی
در مجموعه های تلویزیونی که تاکنون ساخته شده است، انتخاب بازیگران گاه با دقت و ظرافت های روان شناختی، مخاطب شناسی و هنری صورت گرفته و گاه در برخی از این مجموعه ها کج سلیقگی هم رخ داده است. مانند بازی بازیگر نقش «ام ...» در سریالی که گذشته از بازی مصنوعی و نچسبش، اکنون فیلم مبتذل عروسی او در میان مردم دست به دست می چرخد! و اندک تأثیر حضورش را نیز در آن نقش از نظر مردم باطل می کند. این دلیل که هر بازیگری می تواند هر نقشی را ایفا کند و اصلاً در أین باره نمی توان به هنرپیشه ها خرده گرفت و اتفاقاً از قوت کارشان است که می توانند هر نقشی را از منفی مطلق تا مثبت مطلق بازی کنند، بسیار ضعیف و غیر عقلانی است. شما هرگز بازیگری حتی در هالیوود نمی بینید که عیناً در ایفای یک نقش منفی، مانند نقش مثبتش در فیلم دیگری موفق باشد. بازیگران هالیوود هم حدی برای خود در این زمینه در نظر می گیرند. بازیگر مشهور و شاخصی مانند تام هنکس، در هیچ فیلمی هرگز حتی نقشی کم رنگ که ذره ای بار منفی داشته باشد، یا از شخصیت خودش بسیار دور باشد، بازی نکرده است و شاید به همین دلیل است که بازی او در فیلم هایی معناگرا و با بن مایه هایی از جنبه های مذهبی و ایمانی (البته از جنس خود هالیوود) به دل مخاطب می نشیند و او را در نقش خودش باورپذیر می کند، اما در مملکت ما گویا بازیگران ما چنان خودساخته اند و به چنان درجه ای از قدرت و تکنیک بازیگری رسیده اند که هم می توانند نقش مالک اشتر را ایفا کنند، و هم نقش یک لات آسمان جل را! بسیار اندکند کسانی که تا به این حد قدرت داشته باشند نقش منفی ای را که در گذشته با قدرت ایفا کرده اند، ناگهان در چرخشی صد و هشتاد درجه ای و به مدد گریم و لباس، به فرشته یا قدیسی مبدل کنند که همگان شیفته فضیلت هایش گردند. گویا در بازیگری ما در فیلم های مذهبی این امر نهادینه شده و هرکس که می خواهد ادعایی در بازیگری داشته باشد، هم زمان با یک نقش منفی در فیلم و مجموعه ای دیگر و حتی ایفای نقش خود در زندگی واقعی و حقیقی خویش که چندان هم مطابق با ارزش های اسلامی و انقلابی نیست، به ایفای نقش یک قدیس و شخصیت کاملاً مثبت در مجموعه ای دیگر می پردازد! بدون این که به توانایی خویش و تأثیری که در ذهن مردم و مخاطب خواهد گذاشت، ذره ای بیندیشد.
عاشورا در فیلم های مستند جلوه بیش تری داشته است
از فیلم سازانی گفتیم که هنوز دین خود را چنان که باید و از آنان انتظار می رود، نسبت به عاشورا ادا نکرده اند؛ اما بد نیست از کسانی هم بگوییم که به این امر پرداخته اند و گویا در این میان مستند سازان، موفقیت بیش تری کسب کرده اند. مستند «شب عاشورایی» شهید سید مرتضی آوینی، یکی از این نمونه های موفق است که تأثیرگذاری اش حتی سال ها پس از ساخته و پخش شدن آن، کم نگردیده و روز به روز بیش تر هم شده است.
«شب عاشورایی» اولین برنامه از سری برنامه های روایت فتح بود که در فروردین ماه 1365 پخش آن از تلویزیون آغاز شد. این فیلم به بیان حالات و روحیات رزمندگان اسلام، ساعاتی پیش از آغاز عملیات والفجر هشت پرداخته است که موفقیت آمیز بوده و به تصرف شهر فاو عراق در آن سوی اروند منجر می شود.
متنی که شهید آوینی برای این برنامه نوشته است، کاملاً ملهم از واقعه عاشورا و نوعی تطبیق بین آن واقعه و جبهه های جنگ است. موسیقی نیز خود را به تصاویر تحمیل نکرده و کاملاً هم نوا با تصاویر حماسی است. در جایی خواندم که سبک آوینی در مستندهای جنگی اش چنان بدیع بوده است که حتی کارگردانی مطرح چون استیون اسپیلبرگ هم گفته برخی از صحنه های فیلم «نجات سرباز رایان» را براساس شیوه واقع نمایی و واقع گرایی مستندهای آوینی ساخته است.
کارهای شهید آوینی نشان دهنده یک سبک خاص و تازه در مستندسازی جنگی و حماسی است. فیلم برداری چنان است که گویی اصلاً چیزی به نام دوربین وجود ندارد و دوربین با شخصیت و جسم فیلم بردار یکی شده است. هیچ حائلی میان فیلم و بینندگان وجود ندارد و آوینی طبق اعتقاد و شیوه اش، در مستندهایش هرگز نه از گزارشگر استفاده کرد و نه حتی از بازی هایی چون زوم و زوم بک یا کلوزآپ ناگهانی روی چهره یک رزمنده. کار چنان است که گویی دوربین خود موجودیتی زنده دارد و این یعنی، ترکیب جهان بینی فیلم ساز و فیلم بردار با یک واقعه. شاید بهتر باشد این فیلم را که به صورت ویدئویی و سی دی در دسترس است، ببینید و خودتان قضاوت کنید.
در پایان، سخنی نیست با فیلم سازان که اگر بخوانند و بدانند، دیگر نیازی نیست که به آن ها بگوییم که به مبانی فکری و مذهبی خود بازگردید و با دیدی منصفانه و واقع بینانه به واقعه عاشورا بنگرید. شاید روح عدالت طلبی در فیلم های شما نیز جاری شود.
بخشی از گفتار متن فیلم مستند «شب عاشورایی»
«غروب نزدیک می شود و تو گویی تقدیر زمین از همین حاشیه اروند رود است که تعیین می گردد؛ و مگر به راستی جز این است؟ بچه ها آماده و مسلح.... در میان نخلستان های حاشیه اروند، آخرین ساعات روز را به سوی پایان خوش انتظار طی می کنند. این ها بچه های قرن پانزدهم هجری هستند، هم آنان که کره زمین قرن هاست انتظار آن را می کشد، تا بر خاک بلادیده این سیاره قدم گذارند و عصر ظلمت و بی خبری را به پایان برسانند.... بعضی ها وضو می گیرند و بعضی دیگر پیشانی بندهایی را که رویشان نوشته شده است «زائران کربلا»، بر پیشانی می بندند..... در میان نخلستان های حاشیه اروند، پیشاپیش عید فرا رسیده است و هر چه به شب نزدیک تر می شویم، دل ها را اشتیاقی عجیب، بیش تر و بیش تر در خود می فشارد.... آیا می خواهی سربازان لشکر رسول الله را بشناسی؟ بیا و ببین. آن یک کشاورز بود و این یک طلبه است و آن دیگری در یک مغازه گمنام در یکی از خیابان های مشهد، لبنیات فروشی دارد و به راستی چیست که همه را در این نخلستان ها گردآورده است؟ تو خود جواب را می دانی...
ساعتی بیش به شروع حمله نمانده است و این جا آیینه تجلی همه تاریخ است. چه می جویی؟ عشق؟ همین جاست. چه می جویی؟ انسان؟ این جاست. همه تاریخ، این جا حاضر است. «بدر» و «حنین» و «عاشورا» این جاست و شاید آن یار، او هم این جا باشد. این شاید که گفتم از دل شکاک من است که برآمد. اهل یقین پیامی دیگر دارند بشنو.
همه از آن سنگری که تو گویی خیمه ای بود در صحرای کربلا، خارج شدند و لحظاتی بعد فرمان حمله فرارسید..... طنین آوای بلند تکبیر بچه ها، هم چون رعدی بود که تسبیح گویان در دل شب نخلستان ها می غرید و سینه سیاه دشمن را از رعب و وحشت می آکند.
شیطان، حکومت خویش را بر ضعف ها و ترس ها و عادات ما بنا کرده است و اگر تو نترسی و از عادات مذموم خویش دست برداری و ضعف خویش را با کمال خلیفه اللهی جبران کنی، دیگر شیاطین را بر تو تسلطی نیست. بگذار آمریکا با مانورهای ستاره دریایی و جنگ ستارگان، خوش باشد....
آری... در این جا و در دل این نخلستان هاست که تاریخ آینده جهان بر گُرده خستگی ناپذیر این جوانان بنا می گردد. بسیجی عاشق کربلاست و کربلا را تو مپندار که شهری است در میان شهرها و نامی است در میان نام ها؛ نه، کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین (ع) راهی به سوی حقیقت نیست.
کربلا! ما را نیز در خیل کربلاییان بپذیر. ما می آییم تا بر خاک تو بوسه زنیم و آن گاه روانه دیار قدس شویم.»
منابع:
فیلم مستند شب عاشورایی، به کارگردانی شهید سید مرتضی آوینی، انتشارات موسسه روایت فتح
ژرژ پولتی، کتاب سی و شش وضعیت نمایشی، ترجمه جمال آل احمد و عباس بیاتی، انتشارات دفتر هماهنگی پژوهش های برنامه ای معاونت سیما
سفیر، اولین فیلمی بود که حول محور وقایع عاشورا و شهادت امام حسین(ع) می چرخید و سینما تاکنون به این وادی قدم نگذاشته بود؛ به گونه ای که بسیاری از فیلم سازان، کارگردانان و حتی دین داران و انقلابیون نیز با ساخت آن مخالف بودند؛ زیرا تصور می کردند امکان به تصویر کشیدن این واقعه وجود ندارد و موجب وهن شخصیت های برجسته اسلامی و معصومان می شود؛
جالب است که فیلم «سفیر» به ماجرای مسلم و حضور او در کوفه می پردازد، یعنی قبل از خود عاشورا، و فیلم روز واقعه به ماجرای جوانی مسیحی که دیر به سرزمین کربلا می رسد (یعنی بعد از عاشورا) و زمانی که امام و همه یارانشان به شهادت رسیده اند! انگار فیلم نامه نویسان ما از خود واقعه دوری می کنند و نهایت تلاششان در تصویرسازی این واقعه به قبل یا بعد از عاشورا منحصر می شود، نه هنگام وقایع
می گویند: در تمام آثار نمایشی و درام دنیا، 36 وضعیت ثابت وجود دارد، یعنی 36 وضعیت دراماتیک که قابلیت خاصی برای تصویرسازی و نمایشی در عرصه های مختلف مانند تئاتر، تلویزیون، سینما و دیگر رسانه های تصویری دارد. در حماسه عاشورا حداقل پانزده وضعیت درام وجود دارد که هر کدام می تواند موضوع یک فیلم، یا حتی چند فیلم یا مجموعه سینمایی و تلویزیونی باشد؛
در این میان مستند سازان، موفقیت بیش تری کسب کرده اند. مستند «شب عاشورایی» شهید سید مرتضی آوینی، یکی از این نمونه های موفق است که تأثیرگذاری اش حتی سال ها پس از ساخته و پخش شدن آن، کم نگردیده و روز به روز بیش تر هم شده است.