تاریخ و فرهنگ اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و نقشی که محرم و مجالس عزاداری در شکل گیری، پیروزی و حفظ آن داشته، شایسته است که اهمیت این ماه و مجالس عزاداری در دیگر تحولات اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، تا نقش آن در آگاهی توده مردم، ایجاد روحیه ظلم ستیزی، روحیه مبارزه با استبداد و استعمار و روحیه عدالتخواهی ایرانیان آشکار گردد.
مورخان انقلاب مشروطه عوامل متعددی را برای شکل گیری و پیروزی انقلاب ذکر کرده اند که هر یک در جای خود حائز اهمیت و قابل توجه است. مقاله حاضر به بررسی تأثیر مجالس وعظ و خطابه و عزاداری در شکل گیری و پیروزی انقلاب مشروطه می پردازد و مطالب آن پیرامون موضوعات ذیل تدوین گردیده است:
الف جایگاه مجالس عزاداری نزد شیعیان
ب نقش مجالس عزاداری در آگاهی مردم و شکل گیری انقلاب مشروطه
ج اقدامات عین الدوله برای جلوگیری از برگزاری مجالس وعظ و خطابه
د ایجاد اجتماعات بزرگ و حضور توده مردم در صحنه
ه نهضت امام حسین علیه السلام ، الگوی رهبران انقلاب مشروطه
جایگاه مجالس عزاداری نزد شیعیان
در تاریخ شیعه محرم جایگاه ویژه ای دارد و خاستگاه بسیاری از تحولات اجتماعی و سیاسی بوده و هست. در واقع مجالس عزاداری که در این ماه به یاد مصائب امام حسین علیه السلام بر پا می شود از مهم ترین عوامل حفظ و نشر مذهب تشیع می باشد.
عزاداری در مصائب ائمه طاهرین به ویژه امام حسین علیه السلام از دیرباز در شهرهای شیعه مذهب و هنگامی که تشیع مذهب رسمی ایران گشت، در بسیاری از شهرها برگزار شده است و ایرانیان از آغاز تولد با سبک و روش و اهمیت آن آشنا شده و می شوند. به عبارت دیگر، این مجالس با خون و پوست آنان عجین گشته، به طوری که با فرا رسیدن ایام سوگواری نه تنها چهره شهرها تغییر می کند، بلکه در جسم و روح شیعیان تحول بزرگی پدید می آید و همه عاشقانه خود را وقف هر چه بهتر برگزار کردن این مجالس می کنند.
هر کس با آداب و رسوم ایرانیان آشنا باشد به خوبی به اهمیت این مجالس نزد آنان پی می برد و این حقیقت بر وی آشکار می گردد که این گونه مجالس در تحولات اجتماعی و سیاسی تاریخ ایران نقشی مهم را ایفا کرده است و به اهمیت آن در بیداری و آگاهی شیعیان پی می برد.
جلال الدین مدنی در مورد نقش مجالس عزاداری در تحولات اجتماعی و سیاسی می نویسد:
«محرم آغاز هر سال قمری یادآور قیام حسین بن علی علیهماالسلام است. سابقه غالب جنبشها و نهضتهای اسلامی به خصوص در جامعه تشیع نشان می دهد که متأثر از اجتماعات محرم در عزاداری امام حسین علیه السلام بوده است. انقلاب مشروطیت هم دقیقا چنین وضعی را دارد. محرم سال 1323 همین موقعیت را داشت. شور و هیجان در اجتماعات بیشتر محسوس بود. مردم عزاداری و ذکر مصیبت را همراه با ایراد خطابه در فجایع حکومت طالبند. مردم از جمع شدن در حسینیه و تکیه نتیجه فوری می خواهند.»(1)
نقش مجالس عزاداری در آگاهی مردم و شکل گیری انقلاب مشروطه
همه کسانی که در باره انقلاب مشروطه سخنی گفته یا مطالبی نوشته اند، آگاهی مردم را از ضروریات وقوع انقلاب دانسته اند.
مهم ترین وسایلی که مردم می توانستند به وسیله آنها سطح آگاهی خود را بالا ببرند، عبارت بودند از: مجله، روزنامه، کتاب، مدارس جدید و غیره. ناگفته پیداست که استفاده از این وسایل نیاز به سواد خواندن و نوشتن داشت که بسیاری از مردم از آن بی بهره بودند. بنابراین افراد انگشت شماری می توانستند از طریق مطالعه آگاهی خود را نسبت به اوضاع مملکت خود و ممالک دیگر بالا ببرند. پر واضح است که برای ایجاد انقلاب و تحولی عظیم یعنی مهار کردن رژیم استبدادی و دخالت مردم در سرنوشت خودشان نیاز به نیروی آگاه و مشتاق بیشتری بود و با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی حاکم بر جامعه، مراسم عزاداری و مجالس روضه خوانی از بهترین وسائل تحقق این امر به شمار می آمد. بنابراین دور از ذهن نمی نماید که در چنین مواقعی نظرها متوجه واعظان و خطیبانی گردد که در این گونه مجالس می توانستند حقایق را برای توده مردم بیان کنند و آنها را به حقوقشان آگاه نمایند.
یکی از وعاظ مشهور ایام انقلاب مشروطه سید جمال الدین واعظ اصفهانی بود که ملک زاده در مورد نقش وی در بیداری مردم می نویسد:
«در مجالس وعظ و خطابه مردم را به اهمیت قانون و مزایای حکومت قانونی آشنا نمود.»(2)
سید جمال الدین واعظ در آگاهی توده مردم تأثیر بسزایی داشت، زیرا به گفته یغمایی: «پیش از ظهور سید و شروع خطابت او مردم کوچه و بازار از سیاست و حکومت و حقوق اجتماعی خود هیچ آگاهی نداشتند. این خطیبِ با حمیتِ بیدار دل عامه را از خواب غفلت بیدار و هشیار کرد و به تحصیل حقوق خویش برانگیخت»
(3).
یغمائی ضمن بر شمردن عوامل انقلاب مشروطه می افزاید:
«البته همه اینها اثر بسیار داشته، اما می توان باور داشت که به تحقیق در روییدن شاخه و ریشه و بر افشاندن و تناور شدن نهال آزادی ایران و رهایی ملت، نهیبهای تندر آسای سید جمال از جمله عوامل مؤثر بوده است. وی عامه را از خواب غفلت بیدار کرد، به هیجان آورد و به جانبازی برانگیخت»(4).
او بر خلاف روحانیون سنتی که در مجالس عزاداری به ذکر مصیبت و گریه مستمعان بسنده می کردند، تلاش می کرد که فلسفه قیام امام حسین علیه السلام و مبارزات سایر ائمه علیهم السلام را برای مردم تبیین کند. «و اگر در می یافت که مستمعان به جای اینکه از فداکاریهای راستین ائمه اطهار سرمشق بگیرند بیهوده می گریند و بر سر و سینه می زنند از خشم بر می افروخت و به ایشان سرزنش می کرد»
(5).
مسجد شاه (امام) تهران از مهم ترین مراکزی بود که سید جمال در آنها منبر می رفت و از حقایق اسلام و قرآن و زندگی پیامبر و ائمه طاهرین سخن می گفت و بنا بر قول ملک زاده طولی نکشید که «فصاحت بیان و افکار بلندش تهران را تکان داد و هزارها نفر مردان روشنفکر در پای منبرش اجتماع می نمودند و صیت شهرتش در تمام ایران بلند شد و گفته هایش نقل مجالس و محافل گردید و خطابه هایش صدای زنگ حاضر باش آزادی را به ملت ایران رسانید»(6).
سید جمال الدین در اصفهان، شیراز، تبریز و تهران منبر می رفت و بنا به نوشته ناظم الاسلام کرمانی «جمعیت بسیاری در حوزه و منبر او جمع می شدند. جناب واعظ هم هیچ ملاحظه از امام مسجد نمی نمود... در این اواخر تجری واعظ به حدّی رسید که از شاه و رجال دولت و وزرای مملکت و حکام جور هم ذکری می فرمود»(7).
ماه محرم که به طور طبیعی زمینه های تبلیغ و پند و موعظه آماده تر می شد، اوج سخنرانیهای خطبای مشروطه بود. ادوارد براون در این باره می نویسد:
«به ویژه در ماه محرم قمری سید جمال به فعالیت خاص خود دست زده نفوذ بی اندازه ای در میان کلاه نمدی ها و پیشه وران و طبقه پایین و متوسط پیدا کرده بود، با زبان عوام فهم سخن می راند»(8).
ذکر همه آنچه در مورد نقش سید جمال الدین واعظ در بیداری توده مردم در منابع آمده است در اینجا مقدور نیست و همین چند نمونه به خوبی بیانگر تلاش وی در راه تحقق مشروطه است و چنان که اقبال یغمائی نوشته، او بود که نخستین بار لفظ مشروطه را بر زبانها انداخت و مردم را برانگیخت که به جای تشکیل عدالتخانه، طلب کار مشروطیت و حکومت قانون شوند
(9).
ملک المتکلمین نیز یکی دیگر از خطبای توانا و روشنفکری بود که در اصفهان، تبریز، تهران، شیراز و مشهد منبر می رفت و تحوّل بزرگی در میان مردم ایجاد کرد. او که به واسطه مخالفت با استقراض از روس مجبور به ترک تهران شد مدتی در گیلان به سر برد و به آگاهی مردم پرداخت. سید حبیب اللّه اشرف الواعظین که همراه وی بوده در مورد تأثیر سخنرانی او در بیداری مردم می نویسد:
«هزارها نفوس در مجالس وعظ و خطابه حضور می یافتند و از آن چشمه فضل و دانش سیراب می شدند. زمانی نگذشت که گویی یک نهضت ملی در این شهر پدیدار گشته و شوق و شعفی بیرون از حد در مردم آشکار شد. مردم حرفهایی که تا آن زمان به گوششان نرسیده بود، شنیده و زمزمه عدالت و حبّ وطن و شرافت ملی در افکارشان راه یافت»(10).
ملک زاده می نویسد ملک المتکلمین «علی رغم مخالفت روحانیت مرتجع و وابسته، مورد حمایت آقای طباطبایی بود. بنابراین او را در ماه رمضان برای وعظ در مسجدی که خود در آن نماز می گزاشت دعوت کرده و سخنرانیهای وی چنان پر محتوا و جذاب بود که به زودی مورد توجه و استقبال خاصّ و عام قرار گرفت»
(11).
ملک زاده در جایی دیگر می نویسد:
«به تشویق نصیرالملک شیرازی متولی باشی چند شب در مسجد معروف گوهرشاد منبر رفت و از همان شب اول شوق و شعفی از طرف مردم پدیدار گشت»(12).
او از قول ذوالریاستین نیز می نویسد:
«با ورود ملک المتکلمین به شیراز روح تازه در اجساد خمود دمیده شده و شور و عشقی در مردم پدیدار گشت، مردمانی که شوری در سر داشتند و ایمانی در دل می پروراندند، پروانه وار گرد شمع وجودش جمع شدند، برای استفاده او را به وعظ در مسجد وکیل دعوت نمودند. در اندک زمانی چنان هیجانی در افکار پدیدار شد و حرفهای تازه در میان مردم منتشر گشت»(13).
او اضافه می کند که عصرها را همگی در صحن بزرگ جمع می شدند و اکثر روزها ملک المتکلمین یا سید جمال الدین منبر می رفتند و از منافع مشروطیت و حقوق حقه ملت سخن می گفتند و مردم را به پایداری تشویق می کردند
(14).
در بیشتر شهرها به ویژه اصفهان، مشهد و تبریز هر روزه به مناسبتهای مختلف مجلسی برپا می شد و خطبا با شیوه خاصی مردم را از مسائل اجتماعی و سیاسی آگاه می کردند.
آذربایجان نیز که از مراکز مهم انقلاب به شمار می آمد از خطبای توانایی همچون میرزا حسین واعظ، شیخ سلیم و میرزا جواد ناطق برخوردار بود که آنان در ایام انقلاب در محافل و مجالس از فجایع حکومت استبداد و منافع حکومت مشروطه سخن می گفتند و مردم را برای به دست آوردن مشروطه تهییج می کردند. نصرت اللّه فتحی در مورد تأثیر کلام میرزا حسین واعظ می نویسد:
«او از اجله ناطقین مشروطه بود و صاحب حنجره طلایی که به قول کسروی، خدا حنجره او را برای نجات مشروطه خلق کرده بود؛ زیرا تأثیر سخنش و تُنِ صدایش چنان نافذ و اثربخش بود که جوانان از پای منبرش برخاسته و برای فدائی گری و مجاهد شدن و اسلحه گرفتن یکسره به مراکز مربوطه مراجعه می کردند»(15).
شکی نیست که کانون اصلی انقلاب تهران بود؛ زیرا انقلابیون دستخط مشروطه را از شخص شاه طلب می کردند و سایر شهرها نیز چشم به اقدامات رهبران نهضت در تهران دوخته بودند و خوشبختانه حضرات آیات طباطبایی و بهبهانی که از رهبران برجسته انقلاب به شمار می آمدند بر خواسته خود اصرار می ورزیدند و حاضر به عقب نشینی نبودند. آنان که از مقام علمی و معنوی والایی برخوردار بودند همچون سایر خطبای انقلاب برای افشای جنایات مأموران و منافع حکومت مشروطه از منبر استفاده می کردند. آیت اللّه طباطبایی در چهاردهم جمادی الاولی 1324 ق که اوج انقلاب بود طی خطابه ای ضمن بر شمردن ظلم و ستم حکام نسبت به رعایا خواستار ایجاد عدالتخانه شد
(16). ایشان آگاهی مردم را در رسیدن به حقوقشان از ضروریات اولیه می دانست و بر آن تأکید می کرد
(17).
مهم ترین عامل برای آگاهی توده مردم همانا اجتماع آنان بود که در مساجد و تکیه ها به وقوع می پیوست. علاوه بر مساجد، مرقد شاه عبدالعظیم و حرم حضرت فاطمه معصومه در قم از مراکز آگاه کردن مردم به شمار می آمد؛ زیرا «هر روز وعاظ برای مردم سخنرانی می کردند»(18) و علاوه بر آگاه کردن آنان، ایشان را به صبر و مقاومت فرا می خواندند. به گفته ملک زاده: «تحصن حضرت عبدالعظیم و قم، در حقیقت یک نوع مدرسه ای بود که در آن افراد از اوضاع جهان و افکار نوین و منافع مشروطیت و حقوق ملت اطلاع پیدا کردند و آموختند که با چشم باز و فهمیده و دانسته در راهی که پیش گرفته بودند قدم بردارند»(19).
وی به نقل از یکی از محققان اروپایی می نویسد:
«انقلاب خود مدرسه بزرگی است که در آن عده بی شماری از کلیه طبقات مردم علم آزادیخواهی و وطن دوستی می آموزند». سپس می افزاید: «این حقیقت در ایران بیشتر صدق می کند؛ زیرا قبل از نهضت مشروطیت عده کسانی که از روی تحقیق و مطالعه معنی و منافع حکومت ملی و آزادی را می دانستند و از منافع حقیقی مشروطیت اطلاع داشتند، انگشت شمار بودند و بعد از واقعه مهاجرت به قم، هزارها نفر مطلع و مؤمن به مشروطیت و آزادی در میان آن جماعت پیدا شدند و این نکته بزرگ ترین فایده ای بود که از آن حوادث نصیب مردم شد»(20).
این سخنان حقیقتی است انکارناپذیر؛ چرا که در ایام انقلاب به واسطه وجود جوی مناسب خطبا و رهبران انقلاب مردم را با مفهوم «مساوات، عدالت، آزادی، حقوق، امنیت، علم و ارزش دانش و نقش مجلس شورای ملی در احقاق حقوقشان آگاه می کردند»
(21).
علما برای مقابله با تجاوزات و زورگویی های بیگانگان از منبر برای تهییج مردم استفاده می کردند. مردم نیز که در برگزاری مجالس و اجتماعات مذهبی تبحر خاصی داشتند در اندک زمانی دعوت علما را اجابت می کردند. از وقایعی که بیانگر تأثیر سخن علما و وعاظ در برانگیختن احساسات مردم است ویرانی ساختمان محل بانک استقراضی روس است که بدون اجازه علما در قبرستان کهنه ای نزدیک مدرسه خازن الملک بنا شده بود.
ناظم الاسلام کرمانی که خود از نزدیک شاهد این ماجرا بوده است، می گوید که به رغم اینکه مصالح ساختمان از قبیل آجر گران قیمت بود، کسی به آن توجهی نداشت و همه متوجه ویران کردن بنا بودند. وی می افزاید: «آن وقت دانستم که قوه معنویه ملیه یک قوه ظاهره خدایی است که اگر به جنبش آید، می تواند در یک ساعت یک لشکر جرار یا یک سلطنت قهار را منقلب و معدوم نماید»(22).
در مجالس روضه نه تنها حوادث و وقایعی که در تهران اتفاق می افتاد به اطلاع مردم می رسید، بلکه حوادث و وقایعی که در سایر شهرها به وقوع می پیوست، بلافاصله به اطلاع مردم می رسید.
با توجه به مطالبی که بیان شد، این حقیقت بر ما روشن می گردد که مجالس روضه و وعظ در تهییج و آگاهی مردم نقش مهمی داشته است.
با پیروزی انقلاب مسئولیت وعاظ و خطبا دو چندان شد؛ زیرا همان گونه که وقوع انقلاب نیاز به آگاهی توده مردم داشت، حفظ و تداوم آن به آگاهی توده نیازمندتر بود. از این رو انجمنهای زیادی با نامهای گوناگون تشکیل شد و گروههای زیادی به عضویت آنها درآمدند و «ملک المتکلمین و سید جمال الدین همه روزه در یکی از این مجامع ملی منبر رفته و مردم را به اصول مشروطیت و وظایف ملی و حقوق اجتماعی و تفسیر قانون اساسی آشنا می کردند و در باره تاریخ ملل متمدنه و تأثیرات سلطنت ملی و نتایجی که در ترقی بشریت از این راه پیدایش یافته، سخن می گفتند»(23) و این روند تا زمانی که وعاظ در قید حیات بودند ادامه داشت.
اقدامات عین الدوله برای جلوگیری از برگزاری مجالس وعظ و خطابه
مستبدان و در رأس آنان عین الدوله نمی توانستند نسبت به عملکرد وعاظ بی تفاوت باشند. از این رو عین الدوله با فرا رسیدن محرم 1324 ق که اوج انقلاب بود به اخراج سید جمال الدین اصفهانی از تهران فرمان داد. شیخ الرئیس ابوالحسن میرزا نیز که یکی از آزادیخواهان و عضو کمیته انقلاب بود و در آن زمان برای پیشرفت مقاصد ملّییون کوشش بسیار می کرد و در خانه خود منبر می رفت و از ستمگریهای دولتیان سخن می راند، مورد تعقیب قرار گرفته حکم توقیف او از طرف عین الدوله صادر شد، ولی سفیر عثمانی از او حمایت کرد و مانع توقیف او شد(24).
وقتی که علما از اجرای دستخط مظفرالدین شاه نا امید شدند دوباره بنای بر پایی مجامع و محافل را گذاشته و در باره آن به شور و مشورت و رایزنی پرداختند و مجددا منبر را که از بهترین وسایل پند و موعظه بود به میان آورده، به آگاهی مردم پرداختند. آقایان حجج اسلام قرار گذاردند که هر شب مسجد و جماعت داشته باشند. آیت اللّه بهبهانی شبهای جمعه را در مسجد سر پولک منبر رفت. موعظه شروع و بنای بیداری مردم تجدید گردید
(25). تحمل این گونه مجالس برای عین الدوله امکان پذیر نبود. ناظم الاسلام کرمانی در این باره می نویسد:
«عین الدوله دید که اجتماع شبها در مساجد به زودی مردم را بیدار خواهد نمود؛ لذا غدغن کرد که ساعت سه از شب گذشته احدی در کوچه و خیابان نگذرد و اگر کسی را در ساعت سه از شب گذشته می دیدند او را مأخوذ و به نظمیه می بردند... مساجد آقایان در شب موقوف گردید و مراوده شبانه ممنوع شد. یک عده از سوار و شبگرد در کوچه و بازار و خیابان گردش می کردند»(26).
تلاشهای عین الدوله برای جلوگیری از برگزاری مجالس عزاداری و بی رونق کردن آن به جایی نرسید. وی از تبعید وعاظ مشهور و ایجاد حکومت نظامی طرفی نبست و این نه تنها مردم را آرام نکرد، بلکه آنان را نسبت به حکومت و اقدامات آن جری تر کرد. عین الدوله که خود شاهد شور و عشق شیعیان برای برگزاری مجالس عزاداری بود، یا خود را به نادانی زده بود و یا اینکه وضع حاکم بر جامعه وی را سر در گم کرده بود، به طوری که نتوانست برای مقابله با احساسات پاک مردم راه حل عاقلانه ای را اتخاذ نماید. به هر حال هر چند که مردم تحت فشار قرار گرفتند، لیکن مجالس عزاداری ماه محرم 1324 ق را با شکوه برگزار کردند.
اهمیت محرم در نزد شیعیان چنان است که بیگانگان نیز به آن پی برده اند. در گزارش سفارت انگلیس از وقایع ایران آمده است:
«بر خلاف انتظار، ماه محرم به آرامی گذشت و تا نیمه ژوئن آرامش حکمفرما بود. وقتی مردم دیدند که شاه حاضر نیست به وعده های خود وفا نماید، ناراحت شدند و بالنتیجه در آغاز ژوئیه شورشهایی سهمگین رخ نمود. بازارها بسته شد و یک شمار پنج هزار نفری از مردم به مسجد جامع پناه بردند. اتابک مسجد را محاصره [کرد [و آب و نان را بر آنها بست و آنان را مجبور به بیرون رفتن کرد. جنگی در بیرون مسجد رخ داد و دو سه تن با قرآن روی دست کشته شدند»(27).
عین الدوله که با فشار و سختگیری نتوانست از برگزاری مجالس عزاداری و آثار آن ممانعت کند از در نیرنگ و فریب وارد شد. «وی برای تظاهر به مسلمانی و دینداری و جلب توجه مردم عوام، دستگاه روضه خوانی وسیعی که تا آن زمان سابقه نداشت، برپا کرد»
(28).
فریب کاریهای عین الدوله سودی نبخشید؛ زیرا مردم با حضور در محافل وعظ و سخنرانی از توطئه های وی آگاه شده بودند و هیچ چیز نمی توانست آنان را از راهی که انتخاب کرده بودند منحرف کند. بنابراین با استنکاف عین الدوله از ایجاد عدالتخانه خشم عمومی متوجه وی شد و با فرا رسیدن ایام فاطمیه زمینه برای افشای جنایات او فراهم گردید. در ایام فاطمیه مجالس سوگواری که تا آن تاریخ سابقه نداشت، بر پا شد و ملک المتکلمین و حاجی شیخ محمّد در باره مفاسد دستگاه دولت و منافع مجالس ملی و تأسیس عدالتخانه سخنرانیهای متعددی کردند و حضرات آیات طباطبایی و بهبهانی که بیش از دیگران تحت فشار مردم قرار گرفته بودند، احتیاط را کنار گذارده در روی منبر مردم را به پافشاری برای به دست آوردن عدالتخانه تشویق نمودند و مهیا بودن خود را برای فداکاری و کشته شدن در راه عدالت گوشزد مردم کرده، زمینه را برای انقلابی که پس از اندک زمانی پیش آمد مهیا ساختند(29).
شاید برای خوانندگان این سؤال پیش آید که منظور نگارنده از ذکر این مطالب چیست و در صدد اثبات چه چیز است؟ اگر به دقت مطالب مطرح شده مورد مطالعه قرار گیرد، از آن عظمت و شکوه مجالس عزاداری نمایان می گردد. همان طور که قبلاً متذکر شدیم رهبران انقلاب مشروطه یکی از مهم ترین عوامل وقوع آن را آگاهی توده مردم دانسته اند. حال تصور کنید که با فقدان یا کمبود مراکز آموزشی و وسایل ارتباط جمعی، و خیل عظیم بی سوادان، آگاه کردن آنها نسبت به مشکلات خودشان چگونه میسر می شد.
تهیه این همه مدارس و معلمان کارآزموده دشوار بود و در صورت ایجاد امکانات که با وضع آن زمان غیر ممکن می نمود، با چه انگیزه ای می شد مردم کوچه و بازار را در یک جا گرد آورد و به آنها آگاهی داد؟ آیا بر فرض اینکه امکانات فراهم می شد و در مردم انگیزه ای ایجاد می گشت، حکومت اجازه برگزاری چنین اجتماعاتی را می داد؟ و دهها سؤال دیگر از این قبیل که نشان می دهد به سبک مکتب و مدرسه و معلم و دانش آموز امکان آموزش و آگاهی توده مردم وجود نداشت. از این رو رهبران انقلاب به ویژه روحانیت برای تحقق این امر خطیر متوجه مکتب بزرگ اهل بیت شدند که به برکت عشق و علاقه شیعیان به حفظ این مکتب، مشکلی برای بر پایی آن وجود نداشت. هزینه های آن را خود مردم تأمین می کردند و حضور در آن را از افتخارات خود می دانستند و از آنجا که شرح حال زندگی ائمه طاهرین و مصائب و ظلم ستیزی آنان در این مجالس بیان می شد، روحیه شهادت طلبی، ایثار و فداکاری را در مستمعان افزایش می داد و ترس و دلهره را از آنان دور می کرد. و چون معنویت بر این مجالس سایه می انداخت، سخنان حق در توده مردم مؤثر واقع می شد و بالاتر از همه حکومت نیز نمی توانست برای مدت طولانی از برگزاری آن جلوگیری کند. بدین سان روحانیت معتقد به انقلاب در ایام محرم، صفر، رمضان، فاطمیه و در مناسبتهای مذهبی دیگر بیشترین استفاده را برای آگاه کردن مردم بردند.
ایجاد اجتماعات بزرگ و حضور توده مردم در صحنه
علاوه بر آگاهی توده مردم، اجتماع و حضور آنان در صحنه از مهم ترین عوامل انقلاب به شمار می آمد. وقوع انقلاب نیاز به حضور مردم داشت.
رهبران هر چند آگاه و فداکار باشند بدون پشتیبانی آحاد مردم به جایی نمی رسند. دشمن آنان را از پای در می آورد، نفی بلد می کند و یا اگر وجودشان را خطرناک تشخیص داد، به قتل می رساند. اگر حکومت در برابر خواسته های رهبران انقلاب عقب نشینی می کند نه به واسطه ترس از ایشان است، بلکه از خشم و هیجان و شورش توده مردم می ترسد. اگر سراسر کشور را شورش عمومی فرا گیرد مقابله با آن بسیار دشوار است؛ مثلاً لغو قرارداد رژی به برکت حمایت گسترده توده مردم از فتوای میرزای شیرازی بود. ناظم الاسلام کرمانی در مورد اهمیت نقش مردم و ایمان آنان به پیشوایان دین می نویسد:
«نتیجه این شد که امتیاز مرتفع باشد. و شش کرور خسارت کمپانی را دولت قبول کرد و این اول قرضی بود که دولت ایران به خارجه مدیون شد. اگر چه این خسارت به ایران وارد آمد، لیکن در عوض ملت ایران به خود آمده و اندکی رو به بیداری کرده، چه از این ارتفاع امتیاز رژی، ملت ایران دانست که می شود در مقابل سلطنت ایستاد و حقوق خود را مطالبه کرد. در واقعه رژی اعتقاد ملی و مذهبی مردم به هم گره خورد و علی رغم اختلافات مذهبی که در ایران وجود داشت همه به حکم تحریم تنباکو تمکین نمودند»(30).
هنگامی که فتوای تحریم تنباکو به شهرهای ایران رسید، ناصرالدین شاه برای مقابله با آن، حاج میرزا مجتهد آشتیانی را تحت فشار قرار داد که یکی از دو کار را انجام دهد، یا در ملأ عام غلیان بکشد و یا از ایران خارج شود. مرحوم میرزا شقّ اخیر را قبول فرمود و عازم بر حرکت شد که اهالی تهران از اعلی و ادنی، زن و مرد، سیاه و سفید، غریب و خودی، بومی و شهری، حرّ و مملوک، از صغیر و کبیر به هیجان آمده زلزله در ارکان شهر افتاد و همه ناله کنان و فریادزنان واشریعتاگویان به هر طرف در حرکت و دور خانه میرزا طواف کنان بودند و به فاصله یک ساعت تمام دکاکین و سراها بسته و تعطیل عمومی شد. راستی شور ملی را چه اثری است. به خاطر دارم که در آن هنگام چون ابر بهاری گریان بودم و سبب آن گریه را تاکنون ندانسته ام»
(31).
به راستی اگر این خروش عمومی نبود، ناصرالدین شاه با میرزای آشتیانی چه می کرد. اگر هنگامی که علما برای اعتراض به اعمال دولت به زاویه شاه عبدالعظیم پناه بردند، مردم آنها را همراهی و حمایت نمی کردند و با اعتصابات بر دولت فشار نمی آوردند که علما را باز گردانند، صدر اعظم با رهبران انقلاب چه رفتاری می کرد و اگر در مهاجرت علما به قم و تحصن در سفارت انگلستان افراد انگشت شماری با آنها همراه می شدند، آیا می توان انتظار داشت که عین الدوله با آن سرسختی که داشت در برابر خواسته رهبران انقلاب نرمش نشان دهد؟ بدون شک پاسخ منفی است. بنابراین حضور انبوه مردم پشت سر رهبران انقلاب از عوامل موفقیت انقلاب به شمار می آید و مردم شیعه ایران برای حضور در صحنه در مراحل حساس و سرنوشت ساز از همان اوان کودکی با حضور در مجالس عزاداری آموزش لازم را دیده بودند. گر آوردن جمعیت زیاد برای امری مهم در اسرع وقت کاری است بسیار دشوار و این هنگامی آسان و قابل اجرا می شود که با عشق و اعتقاد به راه سرخ شهادت ائمه طاهرین همراه باشد. امام خمینی که خود برای تشکیل جمعیتهای میلیونی در انقلاب اسلامی ایران از همین مراسم عزاداری و سوگواری بهره گرفته، در این مورد می فرماید:
«اگر دولتهای دیگر بخواهند یک هماهنگی بین تمام قشرها پیدا کنند میسر نیست. ما را سیدالشهدا این طور هماهنگ کرده. ما برای سیدالشهدایی که این طور هماهنگ کرده اظهار تأسف نکنیم؟ همین گریه ها نگه داشته ما را»(32).
و در جای دیگر می فرماید:
«در ایران که مهد تشیع و اسلام و شیعه هست، در مقابل حکومتهایی که پیش می آمدند و بنابراین داشتند که اساس اسلام را از بین ببرند، اساس روحانیت را از بین ببرند، آن چیزی که در مقابل آنها، آنها را می ترساند، این مجالس عزا و این دستجات بود»(33).
حضرت امام خمینی اعتقاد داشتند که: «آن جنبه سیاسی است که ائمه ما در صدر اسلام نقشه اش را کشیده اند که تا آخر باشد و آن، این اجتماع تحت یک بیرق، اجتماع تحت یک ایده و هیچ چیز نمی تواند این کار را به مقداری که عزای حضرت سیدالشهدا در او تأثیر دارد تأثیر بکند»
(34).
مجالس عزاداری مکتبی بود که توده مردم درآن درس شجاعت، دینداری، وحدت، ایثارگری و حضور در صحنه و تشکیل اجتماعات و شیوه مبارزه علیه استبداد و استعمار را می آموختند.
نهضت امام حسین علیه السلام ، الگوی رهبران انقلاب مشروطه
یکی دیگر از مسائلی که با مطالعه تاریخ مشروطه می توان به حقیقت آن پی برد، این است که رهبران انقلاب و توده مردم، نهضت امام حسین علیه السلام را الگوی عملی خود در مبارزه علیه استبداد و استعمار قرار داده بودند و مشکلات خود را در انقلاب با مصائب ائمه طاهرین مقایسه می کردند و نسبت به آنها ناچیز می شمردند و در برابر ناملایمات صبر پیشه می کردند و برای شهادت آماده بودند. آیت اللّه طباطبایی که در چهاردهم جمادی الاولی 1324 ق بر منبر از ظلم و ستم حکام و لزوم تأسیس عدالتخانه سخن می گفت، حرکت امام حسین علیه السلام را الگوی خود در مبارزه معرفی کرد. وی در این باره می فرماید:
«تا زنده ام دست بردار نیستم و وقتی که من نباشم سایرین هستند. من که باید بمیرم، حال کشته شوم بهتر است. جدم را کشتند، اسم مبارکش شرق و غرب عالم را گرفته. یک روز و یک شب تشنه ماند، دین اسلام را آبیاری و زنده داشت. من هم اگر کشته شوم، اسمم تا دامنه قیامت باقی خواهد ماند. خون من عدالت را استوار خواهد نمود و ظلم ظالمین را دافع و مانع خواهد گردید. گفتم بعضی نمی فهمند که من چه می گویم و بعضی که می دانند، قوه حرکت را ندارند»(35).
او همه نابسامانیها را از حکومت استبدادی می دانست و می گفت:
«استبداد ضد عدل و انصاف است. همین استبداد بود که جده ام زهرا را سیلی زدند. برای مطالبه حقوقش بود که استبداد بازویش را به تازیانه سیاه کرد. استبداد طفلش را سقط نمود. آه، همین استبداد بود که حضرت سیدالشهدا را شهید کرد؛ چه آن حضرت فرمود ای مردم بنشینید مجلس کنید، با هم شور و مشاورت نمایید، ببینید صلاح است که مرا به قتل آورید».
وی پس از ذکر مصیبت فرمود:
«امروز پادشاه حقیقی و بزرگ ما امام زمان عجل اللّه تعالی فرجه می باشد و ما نوکران حضرت می باشیم و از احدی ترس و واهمه نداریم در راه عدالت کشته شویم و از آن حضرت کمک می خواهیم و مدد می طلبیم و در سر این مقصود باقی هستیم، اگر چه یک سال یا ده سال طول بکشد. ما عدل و عدالتخانه می خواهیم، ما اجرای قانون اسلام را می خواهیم، ما مجلسی می خواهیم که در آن مجلس دارا و گدا در حدود قانونی مساوی باشند»(36).
بعد از سخنرانی آیت اللّه طباطبایی در چهاردهم جمادی الاولی 1324 ق که از جنایات حکام پرده برداشت، عین الدوله صدر اعظم تلاش نمود که بین علما و مردم تفرقه بیندازد؛ از این رو علما به ویژه حضرات آیات بهبهانی و طباطبایی بر وحدت خود تأکید کردند و برای رسیدن به خواسته های خود یعنی تأسیس عدالتخانه در مسجد جامع اجتماع کردند. مسجد از طرف دولت محاصره گشت و هر گونه رفت و آمد کنترل می شد. در 21 جمادی الاولی آیت اللّه بهبهانی خطابه ای خواند و خواص خود را مختار کرد در رفتن و ماندن و فرمود:
«صدر اعظم با من غرض دارد، نه با شما. اگر صدمه ای وارد آید بر شما برای خاطر من است. پس بهتر این است که هر کس می خواهد برود. اگر کسی بیرون برود مانع نمی باشند. ما از اولاد خود توقع یاری و معاونت نداریم. ما کشتن و اسیری و تبعید و نفی بلد، بلکه حبس در بلاد دیگر را بر خود می بینیم.
خواص اصحاب گفتند ماها که اینجا می باشیم هر جا برویم ما را می گیرند و می کشند. پس مردن با شما آقایان برای ما بهتر و خوش تر است. وانگهی سعادت ابدی را با افتخار و شرف داریم»(37).
سخنان آیت اللّه بهبهانی و جوابی که یارانش به وی دادند دقیقا یادآور سخنان امام حسین علیه السلام در شب عاشورا به اصحابش می باشد که فرمودند: «آنها با من کار دارند و شما از تاریکی شب استفاده کنید و پراکنده شوید.
برادران و پسران و برادرزادگان و پسران عبداللّه بن جعفر یک زبان گفتند ما چنین کاری نکنیم، که بعد از تو زنده باشیم! خدا چنین روزی نیاورد»(38).
کشته شدن سید عبدالحمید یکی از طلاب به هنگام دستگیری حاج شیخ محمّد واعظ یکی از وعاظ معروف تهران که به افشاگری جنایات عین الدوله و اعمال دولت می پرداخت، نقطه عطفی در انقلاب مشروطه شد. کشته شدن او هیجان وصف ناپذیری میان توده مردم ایجاد کرد و شعرا و خطبا در باره وی به مرثیه سرایی پرداختند و قتل او را با شهادت امام حسین علیه السلام مقایسه کردند.
حضور مستمر در مجالس عزاداری و شنیدن جنایات بنی امیه چنان هیجانی در توده مردم ایجاد کرده بود که قاجاریه را به بنی امیه مقایسه می کردند و برای مقابله با آنان از هیچ کوششی دریغ نمی کردند. هنگامی که علما و مردم از 21 تا 22 جمادی الاولی 1324 ق در مسجد جامع محاصره بودند و از رسیدن آذوقه به آنها جلوگیری می کردند، بنابر نقل ناظم الاسلام، «در نظر مردم محقق بود که قاجار از اولاد بنی امیه می باشند و این عقیده به حدی در مردم رسوخ دارد که می گویند خنجری که با آن سر حضرت سیدالشهدا را بریده اند به ارث رسیده است به خانواده علاءالدوله و الیوم در خانه علاءالدوله است. این شایعه سرباز و قراولها را مانع بود که جدا مانع آب و آذوقه شوند و به این جهت در شبها به تکلیف خود عمل نمی کردند و در منع آذوقه مسامحه می نمودند(39).
بعد از موفقیت علما در تأسیس مجلس شورای ملی، فرقه اجتماعیون عامیون ایران طی بیانیه ای رهبری و فداکاری علما را در به ثمر رسیدن نهضت خاطر نشان کردند.
سخن پایانی
نتیجه اینکه در ایام انقلاب مشروطه، محافل و مجالس پر شوری به یاد وقایع کربلا برپا بوده است و از منابع بر می آید که این مجالس عمومیت داشته و اکثر آحاد ملت در آن شرکت داشته اند و از آنجا که همه آنان حول محور قیام امام حسین علیه السلام مجتمع شده بودند و روحانیت مبارز را پیروان حقیقی امام حسین علیه السلام می دانستند، فرامین و توصیه های آنان را می پذیرفتند و در واقع خود را در صحنه کربلا احساس می کردند و با توجه به عبارت «کلّ یوم عاشوراء و کلّ ارض کربلاء» این انگیزه در آنان قوی گشته بود که اگر در روز عاشورا نبودند که به یاری امام حسین علیه السلام برخیزند، امروز عاشورا دوباره تکرار شده و می توانند به رهبری روحانیت مبارز آرزوی دیرینه خود را که همانا شهادت در راه دین بود، جامه عمل بپوشند. از این رو به محض اعلان علما به صحنه می آمدند و با یک سخنرانی شورانگیز آماده فداکاری می شدند. به همین جهت، اگر کسی از آنان به
شهادت می رسید آنها را در مبارزه استوارتر می کرد و همان گونه که بیان کردیم، شهادت عبدالحمید و دیگران که در واقعه مسجد جامع کشته شدند، نقطه عطفی در انقلاب مشروطه شد و از آن زمان مردم به این حقیقت رسیدند که حکومت در مقابل مردم ایستاده، با تمام قوا می کوشد که حرکت عدالتخواهی آنان را سرکوب کند. لذا تکلیف خود را مبارزه با حکومت تشخیص دادند و در این راه نهضت امام حسین علیه السلام را الگوی خویش ساختند. بدین سان مجالس عزاداری نقش مهمی را در آگاهی مردم، اجتماع آنان و ایجاد انگیزه قوی برای مقابله با استبداد و استعمار و اعاده حقوق از دست رفته خود و پیروزی انقلاب مشروطه ایفا کرد.
الامامُ الحسین علیه السلام : اللّهم إنَّک تعلَم أنَّه لم یکُن ما کان مِنّا تَنافُسا فی سلطان، و لاَ التِماسا مِن فُضولِ الحُطام. و لیکن لِنُرِیَ المَعالِمَ مِنْ دینِک و نُظهِرَ الإصلاحَ فی بِلادِک، و یَأمَنَ المَظلومُونَ مِن عِبادِک و یُعمَلَ بِفَرائِضِکَ و سُنَنِکَ و أحکامک (تُحفُ العقول، 239) |
خدایا! یقینا تو می دانی آنچه ما کردیم برای مسابقه در قدرت یا خواستن چیزی از متاع فانی دنیوی نبود؛ بلکه همه برای این بود که نشانه های دینت را ارائه دهیم و در شهرهای تو دست به اصلاحات زنیم، تا بندگان ستمدیده ات ایمن شوند و به واجبات دینی و سنّتها و احکامت [که فراموش شده [عمل شود. |
1- سید جلال الدین مدنی، تاریخ تحولات سیاسی روابط خارجی ایران، دفتر انتشارات اسلامی، 1369 ش، ج 2، ص 93.
2- مهدی ملک زاده، تاریخ مشروطیت ایران، چاپ چهارم: انتشارات علمی، ج 1، ص 166.
3- اقبال یغمائی، شهید راه آزادی، سید جمال الدین واعظ اصفهانی، با مقدمه سید محمّد علی جمال زاده، باستانی پاریزی، انتشارات توس، 1357 ش، ص 21.
4- همان، ص 23.
5- همان، ص 16.
6- تاریخ مشروطیت ایران، ج 1، ص 166.
7- ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، ص 280-279.
8- به نقل از: شهید راه آزادی، سید جمال الدین واعظ اصفهانی، ص 44.
9- همان، ص 23.
10- مهدی ملک زاده، زندگانی ملک المتکلمین، تهران، چاپخانه شرکت مطبوعات، اردیبهشت 1325 ش، ص 123-24.
11- همان، ج 1، ص 159.
12- همان، ج 1، ص 161.
13- همان، ج 1، ص 161. محمّد محمدی شریف کاشانی نیز به نقش سید جمال الدین واعظ اصفهانی و ملک المتکلمین در آگاهی توده مردم اشاره کرده است. بنگرید به: محمّد محمدی شرف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار تاریخ مشروطه، به کوشش اتحادیه نشر تاریخ، ج 1، ص 20 و 23.
14- همان، ج 3، ص 450.
15- نصراللّه فتحی، سخنگویان سه گانه آذربایجان در انقلاب مشروطیت، چاپخانه خرمی، 1365 ش، ص 12، 49، 56، 63 و 96.
16- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، ص 376.
17- همان، ج 1، ص 161.
18- همان، ج 2، ص 366.
19- همان.
20- همان.
21- برای آگاهی از متن سخنرانیهای سید جمال الدین واعظ اصفهانی بنگرید به: شهید راه آزادی، سید جمال الدین واعظ اصفهانی، ص 194-122.
22- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، ص 265.
23- زندگانی ملک المتکلمین، ص 187.
24- تاریخ مشروطیت در ایران، ج 2، ص 340. در 18 جمادی الاولی 1324 از طرف دولت حکم شد که دو نفر اهل منبر را شبانه دستگیر کنند؛ یکی حاجی شیخ محمّد که از مهم ترین وعاظ تهران است، دیگر حاجی میرزا نصراللّه ملک المتکلمین. بنگرید به: همان، ج 2، ص 345.
25- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، ص 345.
26- همان، ج 2، ص 346.
27- بنگرید به: ادوارد براون، انقلاب ایران، ص 125.
28- تاریخ مشروطیت ایران، ج 2، ص 316-315؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، ص 317.
29- تاریخ مشروطیت ایران، ج 2، ص 339.
30- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، ص 13.
31- همان، ج 1، ص 12؛ انقلاب ایران، ص 55؛ یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج 1، ص 110-109؛ شیخ حسن کربلائی، قراداد رژی 1890 م یا تاریخ انحصار دخانیات در سال 1309 ه ق، چاپ دوم: انتشارت مبارزان، 1361 ش، ص 110-108.
32- بنگرید به: امام خمینی، صحیفه نور، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1361 ش، ج 20، ص 218.
33- همان، ج 16، ص 208-207.
34- همان.
35- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 2، ص 379.
36- همان، ج 2، ص 381.
37- همان، ج 2، ص 415.
38- حاج شیخ عباس قمی، نفس المهموم و نفثه المصدور، به کوشش آیت اللّه کمره ای، تهران، کتابخانه اسلامیه، ص 101.
39- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 3، ص 520.