به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن
(ایکنا) فرمایشات مقام معظم رهبری پیرامون شخصیت امام کاظم(ع) بیشتر ناظر به جنبه
مجاهدانه و مبارزه آن امام بزرگوار با رژیم طاغوت عباسیان و تلاش ایشان در راستای
پیادهسازی اسلام ناب و مضامین قرآن کریم است. متن زیر، گزیدهای است از فرمایشات
معظم له در این خصوص، به نقل از کتاب انسان 250 ساله که حاصل بیانات ایشان درباره
زندگی سیاسی-مبارزاتی ائمه معصومین(ع) است.
این مقطع 35 ساله یعنی
دوران امامت حضرت موسی بن جعفر (ع) یکی از مهمترین مقاطع زندگی ائمه اطهار (ع)
است. دو تن از مقتدرترین سلاطین عباسی و دو تن از جبّارترین آنان در آن حکومت میکردند.
در این دوران، تهدیدی جدّی دستگاه خلافت را نمیلرزاند و خلیفه را از جریان عمیق و
مستمر دعوت اهل بیت غافل نمیساخت.
جریانهای فکری و عقیدتی
در این دوران، برخی به اوج رسیده و برخی زاده شده و فضای ذهنی را از تعارضات،
انباشته و حربهای در دست قدرتمداران، و آفتی در هوشیاری اسلامی و سیاسی مردم گشته
و میدان را بر عَلَم دارانِ صحنه معارف اصیل اسلامی و صاحبان دعوت علوی، تنگ و
دشوار ساخته بود.
در این دوران، تنها چیزی
که میتوانست مبارزه و حرکت
فکری و سیاسی اهل بیت(ع) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد،
تلاش خستگی
ناپذیر و جهاد
خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه الهی تقیه. بدین ترتیب است که عظمت
حیرتآور و دهشت انگیز جهاد حضرت موسیبنجعفر(ع) آشکار میگردد.
باید عرض کنم که کاوشگران تاریخ اسلام، آنگاه که به شرح زندگی امام موسیبنجعفر(ع)
پرداختهاند، سهم شایستهای از توجه را که باید به حادثه عظیم و بینظیر «حبس طویل
المدت» این امام اختصاص مییافت، بدان اختصاص نداده و در نتیجه از جهاد خطیر آن
بزرگوار غافل ماندهاند. خط جهاد و مبارزه ائمه (ع)
در تمام دوران 250ساله و در شکلهاى گوناگون
استمرار داشته
و هدف از آن، اولاً تبیین
اسلام ناب
و تفسیر صحیح قرآن و ارایة
تصویرى روشن
از معرفت اسلامى است.
زندگی موسیبنجعفر
یک زندگی شگفتآور و عجیبی است. اولاً: در زندگی خصوصی موسیبنجعفر مطلب برای
نزدیکان آن حضرت روشن بود. هیچ کس از نزدیکان آن حضرت و خواص اصحاب آن حضرت نبود
که نداند موسیبنجعفر برای چی دارد تلاش میکند، و خود موسیبنجعفر در اظهارات و
اشارات خود و کارهای رمزیای که انجام میداد، این را به دیگران نشان میداد. حتی
در محل سکونت، آن اتاق مخصوصی که موسیبنجعفر در آن اتاق مینشستند؛ اینجوری بود
که راوی که از نزدیکان امام هست میگوید من وارد شدم، دیدم در اتاق موسیبنجعفر
سه چیز است: یکی یک لباس خشن، یک لباسی که از وضع معمولی مرفه عادی دور هست، یعنی
به تعبیر امروز ما میشود فهمید، و میشود گفت لباس جنگ، این لباس را موسیبنجعفر
آنجا گذاشتند، نپوشیدند، به صورت یک چیز سمبولیک، بعد «و سیفٌ معلق» شمشیری را
آویختند، معلق کردند یا از سقف یا از دیوار «و مصحف» و یک قرآن. ببینید چه چیز
سمبلیک و چه نشانهی زیبائی است، در اتاق خصوصی حضرت که جز اصحاب خاص آن حضرت کسی
به آن اتاق دسترسی ندارد، نشانههای یک آدم جنگیِ مکتبی، مشاهده میشود. شمشیری هست که
نشان میدهد هدف، جهاد است. لباس خشنی هست که نشان میدهد وسیله، زندگی خشونتبارِ
رزمی و انقلابی است و قرآنی هست که نشان میدهد هدف، این است؛ میخواهیم به زندگی
قرآن برسیم با این وسائل و این سختیها را هم تحمل کنیم.
ما امروز نگاه
میکنیم موسیبنجعفر(ع)، خیال میکنیم یک آقای مظلوم بی سر و صدای سر به زیری در
مدینه بود و رفتند مأمورین این را کشیدند آوردند در بغداد، یا در کوفه، در فلان
جا، در بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس، قضیه این
نبود. قضیه یک مبارزه طولانی، یک مبارزه تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن
افراد زیاد در تمام آفاق اسلامی موسیبن جعفر کسانی داشت که به او علاقهمند بودند.