ماهان شبکه ایرانیان

نماز جمعه تهران به امامت آیت الله رفسنجانی ۱۷ / ۴ / ۱۳۷۹

الحمد لله رب العالمین و الصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

خطبه اول

الحمد لله رب العالمین و الصلوه والسلام علی رسول الله و علی آله الائمه المعصومین، اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

انک لعلی خلق عظیم

اوصی عبادالله بتقوی الله.

امیدوارم همیشه در زندگی خود از جوهر ارزشمند تقوا فاصله نداشته باشید وزندگی امت ما، آمیخته با مراعات وظایف اسلامی و انسانی باشد.

حتما یادتان هست که بحث من درباره قرآن است و در محتوای قرآن برروی فصل «اخلاق » کمی درنگ کردم چون در بین معارف فراوانی که در قرآن وجود دارد،توجه زیادی به اخلاق شده است.البته به سایر علوم هم اشاره دارد یا متونی دارد ولی به اخلاق به عنوان رسالت مهم انبیا و خود قرآن توجه ویژه مبذول گردیده لذا در بخشهای مختلف و در بحثهای احکام کوتاه صحبت کردم اما درمورد اخلاق هنوز هم چند خطبه خواهم داشت برای اینکه تصور می کنم قرآن این را از ما خواسته است.در آخرین خطبه هم به نکته مهمی رسیدیم که این بود،آنها در غرب آمدند مساله نسبیت اخلاق را مطرح کردند و اصول ثابت اخلاقی رامورد تردید قرار دادند و این باعث شد که ضربه بسیار کاری به کمال معنوی انسانها وارد شود.

اصول ثابت اخلاق مثلا عدل، انصاف، تواضع، وفا، شجاعت، صراحت، محبت، صبر،شکر، مقاومت و خیلی چیزهای دیگر که تعدادش بسیار فراوان است و نقطه مقابلش اصول رذیلت اخلاقی، اینها چیزهائی است که پایه سعادت و خوشبختی وپیشرفت جوامع انسانی را تشکیل میدهد.فکر اینکه اینها نسبی است و معنای معمول نسبی هم اینست که تابع شرایط زمان و مکان و تاریخ ثابت نیست، یکجاخوب است، یکجا خوب نیست و یا یک معنای دیگری که برای نسبیت اخلاق برخی ازفلاسفه غرب گفته اند اینستکه آنها حد دارد، یک حد آن خوب است و یک حد آن بدو از اینطور بحثها اول در غرب جا افتاد، بعد از طریق رسانه های غربی به همه دنیا منتقل شد و پایه های اخلاقی بسیاری از جوامع بشری را متزلزل کرد. واقعا ظلمی که اینهااز ناحیه شکستن عظمت و قداست اصول تقوا و اصول اخلاق مرتکب شدند، از استثمار و سلطه انحصاریشان کمتر نیست.و واقعا یک کاربزرگی روی دست بشریت گذاشتند و اگر انصاف داشته باشند باید دوباره یک تلاشی کنند که آنچه را که خراب کرده اند و بجایش چیزی هم که نگذاشته اند،بجایش بی بندوباری و لجام گسیختگی را آوردند به نام آزادی و حقوق بشر وامثال اینها، خوب اینها هم البته ارزشها هستند و خیلی از اینها می توانددر مقوله های همین اخلاق قرار بگیرند ولی اینطور غیرمتوازن برخورد کردند واین اتفاق در دنیا افتاده که ما، در همه جا مشاهده می کنیم که ملتهاگرفتار آن شده اند.

این بحث خطبه گذشته من بود و نمی خواهم تکرار کنم چرا که آنهائی که باید بشنوند، شنیده اند.قبلا گفتم که اخلاق از یک جهت در دو بخش مطرح است.«اخلاق نظری » که بحث نسبیت اخلاق و یا اطلاق اخلاق را در بحث نظری گفتم و بیشتر توجه ما اکنون به بعد عملی اخلاق است، اخلاق عملی که همان حکمت عملی است و از قدیم هم به نام کمت شناخته می شده است و در گذشته بخشی از فلسفه هم بوده یعنی قسمت هایی از علم اخلاق را فلاسفه ای متعهدبوده اند در بحثهایشان مطرح کنند.البته علوم زیادی وجود دارد که به این مسائل اخلاقی مربوط می شود و هر یک از آنها هم به یک دلیل علم اخلاق یک رسالت دارد و بقیه علوم رسالتی دیگر، در روانشناسی هم عمده مسائل اخلاقی مطرح می شود منتها آنها شبیه فلاسفه بحث می کنند.از اصل اینکه مثلا این صفت در انسان هست یا نیست و اگر هست غریزی و ثابت است یا اکتسابی است و آثارش چیست.در مقایسه با سایر صفات چه می کند و تاثیرش در حرکات روزانه انسان چیست، این بحثهای روانشناسی است که خیلی هم فراوان است و بسیار هم خوب است و خیلی از آنها هم با علم اخلاق مرتبط است که متاسفانه امروز علمای ما، اخلاقیون حوزه به علم روانشناسی کمتر مسلح هستند و اگر اخلاقیون روحانی با دانش های دانشگاهی روانشناسی هم مسلح باشند، خیلی بهتر می توانند هم خودشان به عمق مسائل برسند و هم بهتر می توانند مردم را هدایت کنند.

علم فقه هم به این چیزها می پردازد منتها آن از لحاظ حقوقی است، تکلیف چیست؟چه حقی می آورد و بحثهای دیگری در علم فقه است حتی فلسفه هم باز به بسیاری از این مسائل اخلاقی می پردازد ولی از بعد هست یا نیست و چگونه هست و معلول چیست و علتهای چه مسائل دیگری هست، به این مسائل می پردازد و علم اخلاق رسالت دیگری دارد که آن رسالت انسان سازی است و دادن سعادت به بشریت است.سعادت و شقاوت می تواند محصول علم اخلاق در جامعه باشد.رفع شقاوت وتثبیت سعادت.در تعبیرات خودمان تامین خوشبختی و خوشوقتی انسان از علم اخلاق است.خوشبختی را با اصول اخلاق نظری ما می توانیم تامین کنیم بنابر این با تاکیداتی که می کنم، توجه شما به مسائل اخلاقی قرآن بسیار جدی باشد.

دنبال مطالعه قرآن که می رویم و قرآن را که قرائت می کنیم و روایات وتاریخ را که بررسی و مطالعه می کنیم آن نقطه اساسی که باید دنبال آن باشیم، همین محصول علم اخلاق است که تامین کننده سعادت ماست یا تکامل مارا از این جهت و از این ابزار انسان ساز تامین می کند.با این مقوله که می خواهیم صحبت کنیم، بحث علم اخلاق از حیث بعد عملی و حکمت عملی قابل توجه است.

من این بحثی که طی دو، سه خطبه از این به بعد خواهم داشت مواردی مهمی ازعلم اخلاق را می خواهم مطرح کنم از دو، سه نظر و جهت، اولا محور بحث من قرآنی خواهد بود، چون من بحثم اکنون در مورد قرآن است لذا ترتیب بحثی هم که می کنم با ترتیب بحثی که در کتب اخلاق معمول است، نیست آنها یک تقسیم بندی دارند که از زمان سقراط و افلاطون و ارسطو بوده و بعد از اسلام هم تقریبا همانها را دوباره با شکل جدیدی آورده اند و عیبی هم ندارد که این بحثها با این ترتیب انجام شود.بزرگان و علمای اخلاق ما هم اینکار رامی کنند و اشکالی هم ندارد

اما قرآن اینطوری رفتار نکرده، قرآن اصولاباب بندی و فصل بندی در باب اخلاق ندارد، شیوه تربیتی قرآن، جامعه شناسی قرآن، روانشناسی قرآن و اصول اخلاقی که قرآن مطرح می کند با یک شکل خاصی است که در ضمن بیان کردن تاریخ، سرنوشت بشر، سرنوشت انبیا، برخورد حق وباطل و معرفی کردن چهره های حق و باطل و مسیرهای درست یا غلط، بر روی آن اصول اخلاقی تکیه می کند.ترتیب خاصی هم دارد یعنی اول که آفرینش را مطرح می کند از آفرینش انسان که گل سرسبد آفرینش است در اطلاعات و معلومات ما،وقتی که می رسد، بحثی بنام تکبر و حسد مطرح می شود که در مناقشه شیطان باخدا و معارضه شیطان با آدم و بشر با شیطان مطرح می شود.آنجا اصلا وقتی انسان قرآن را می خواند، داستان خلقت آدم را می خواند ولی وقتی که از دیدجامعه شناسی نگاه کند، می رود سراغ اینکه چرا شیطان آنطوری شد و آدم اینطوری شد.تاریخ، زندگی بشر است ولی فلسفه تاریخ در آن وجود دارد.قرآن معمولش نیست که فلسفه تاریخ را باب بندی کند.

فلسفه تاریخ علم بسیار خوبی است.اتفاقا برای حوزه ها و دانشگاههای ماامروز بسیار مهم است.در دانشگاهها، نظمی دارد ولی تحصیل فلسفه تاریخ درحوزه چنین نظمی ندارد ولی باید آنرا پیش بیآوریم.خب قرآن با یک شیوه ای بامردم حرف می زند و فلسفه تاریخ را هم همینجا مطرح می کند.حسد را همین جامطرح می کند آنچه که شیطان را از پای در آورده و به این روزگار سیاه انداخت همان نقطه تاریک ضداخلاق حسد است که در وجودش بوده و یا تکبر است خب این دو تا فصل از فصول و از اصول اخلاقی است و اگر در باب بندی علم معمول اخلاق ما حساب کنیم، باید برویم اواسط بحث تا یکجائی به اینها برسیم اما فکر می کنم اگر براساس قرآن بخواهیم بحث کنیم باید ترتیب را به گونه دیگری پیش بیآوریم.

خود این تکبربحثهای بسیار مهمی دارد و بیسار جالب است که شما ببینید قرآن هزارو چهارصد سال پیش نازل شده، حادثه اول خلقت انسان را مطرح می کند که ما نمی دانیم از چه زمانی است.زمان اینجا هرچه هست،چیزهای نقلی است. خود قرآن که زمانی را مشخص نکرده و بعضی از روایات یک چیزهائی گفته اند و خب تاریخ هم اصلا نمی رسد و ما هم که نمی دانیم، ولی می دانیم که اول شروع چیزی به نام انسان اگر در زمین بخواهد زندگی می کند،از آنجاست.آن مضمونی که قرآن آورده است بعنوان بلای آنروز که هم بر سرشیطان آمد و هم بر سر آدم آمد و هم بشریت را تا امروز دچار مشکل کرد، همین تکبر و استکبار است.یعنی بلائی که در بدو آفرینش بشر، مهمترین مساله روزگار بود، امروز هم مهمترین مساله روزگار است یا استکبار غرب یا روزی شرق و این برتری جوئی که یک عده انسانها برای خودشان دارند و آنچیزی که ازاین ناحیه بر سر مردم می آید.خوب این یک مساله کوچکی نیست.ما چون خیلی عادی همیشه با این مسائل برخورد کرده ایم، برایمان یک چیز معمولی است ولی خب بله، از کودکی شنیدیم، بزرگ هم شده ایم، شنیده ایم، در مدرسه هم می گویند، در مساجد هم می گویند اما این یک بحث اساسی است و امروز جزومهمترین عوامل گرفتاری و مشکلات بشریت است و تا قیامت هم همین است.

واقعا تعبیر مهمی است، در یکی از آیات وقتی که در مورد استکبار صحبت می کند و می گوید که اینها با روحیه تکبرشان حاضر نشدند حق را بپذیرند،می فرماید که آنهایی که گرفتار این روحیه هستند دربهای آسمان به روی آنهابسته است و باز نمی شود، تعلیق بر محال می کند که ابواب آسمان روی انسانهای دچار استکبار باز شود که منظور از آسمان همان تعالی و تکامل است و راههای تکامل برای آنها بسته است.این یعنی مشکل دست وپاگیر بشر و زمین گیر کردن بشر است. قرآن می خواهد بگوید که روحیه استکباری و تکبر با تکامل بشر درضدیت است و شیطان از همینجا گرفتار شد و این بلا بر سر بشر از همینجاآمد.آدم، مظلوم آن صحنه است و شیطان، ظالم آن صحنه می باشد.خوب این یک بحث کاملا اخلاقی است اگر ما بخواهیم فلسفه تاریخ هم بخوانیم و تاریخ رانخواهیم مادی تحلیل کنیم، اینجا یک بحث مهم فلسفه تاریخ است.

همه حوادث تاریخ را می توانیم اینگونه تحلیل کنیم.اگر جامعه شناسی را بخواهیم بخوانیم این بحث را نمی توانیم در جامعه شناسی نبینیم والبته در فلسفه هم می توانداز روحیه تکبر در انسان بحث بکند، روانشناسی هم می تواند همین را بحث کندو جهات مختلف و آثار آن را هم بیاورند.به هر حال من در بحثهایی که درخطبه اول بنا دارم برای یک مدتی هنوز درباره قرآن بحث کنم و خیلی هم فاصله داریم با آن اهدافی که در بحث قرآنی آورده بودم بعضی از این نکات مهم را می گویم ولی هدفم این نیست که همه آن بحث ها اینجا گفته شود هدفم اینست که راههایی باز شود برای جوانها و بخصوص طلاب جوان که وارد یک بحث های دیگری شوند که همین بحث های بسیار قدیمی که در اخلاق و اسلام و درقرآن بوده اینها همین امروز می تواند راهگشای مشکلات ما باشد و می تواندبرای بشریت راهنما باشد.خوب متاسفانه آنها نمی خواهند ما از دیدگاه اسلام وقرآن به این راه برسیم.عرض کردم که ما در بحث اخلاق عملی در صدر اسلام درمتون اسلامی، قرآن بخصوص یک نظم باب بندی شده ای نیست،

یک روایتی که باز هم اشاره کرده ام هست که یکی از اصحاب بسیار باسواد و مخلص امام صادق(ع) خدمت ایشان می رسد و سئوالاتی را مطرح می کند که امام صادق در آن روایت این راه جدید را باز کرده اند و بعد از آن هم ما می بینیم که در کتب اخلاقی بیشترآمده است.ایشان می فرمایند که اول عقل وجهل را در مقابل هم قرار می دهند،عقل 75 لشگر دارد و جهل هم 75 لشگر.اینجا عقل وجهل در مقابل هم است وقتی که سربازهای آنها را امام صادق می شمارد همین بحثهای اخلاقی است. می فرماید که هر یکی از اینها در مقابل خودش می ایستد.

من چند مورد رامی خوانم ببینید اینها که در مقابل هم قرار می گیرند حالا آن نقطه ای که درآن قسمت از بحثم که باز می کنم اینست که اینجا عقل و جهل در مقابل هم هستند ما این بحثهای اخلاقی که می کنیم اینطور نیست که بصورت تعبدی و اینکه فکر کنیم که چون اینطور به ما گفتند ما هم همین را می گوییم البته حرفی نداریم که چیزی اگر قطعی به ما قرآن و یا سنت بگوید همان را قطعی بگوییم ولی عقل خودمان نرسد.ولی من می خواهم بگویم این بحث عقل وجهل است.عقل ایجاب می کند، تفکر ایجاب می کند و محاسبه ایجاب می کند که مسیر اخلاقی را مادر جامعه مان تحکیم کنیم.

عدل در مقابلش ظلم است، شکر در مقابلش ناسپاسی است.رافت در مقابلش خشونت و کینه توزی است.عفت در مقابلش بی بندوباری است.زهد در مقابلش زیاده روی وافراط در بهره گیری از نعمتهای خداست.تواضع در مقابلش تکبر می تواندباشد.حلم در مقابل غضب است و بی تابی و ضعف و شکست و عقب روی در مقابل صبراست.مواسات و همکاری چیزی است که در مقابلش با هم درگیر شدن، به همین کاری که امروز گروهها و احزاب در جامعه ما می کنند اینهاست، وفا در مقابلش عهدشکنی است.صدق در مقابلش کذب و دروغ گویی است.امانت در مقابلش خیانت است.اخلاص در مقابلش شرک و ریا است.انصاف، تعبیر بی انصافی در جامعه ماشناخته شده مقابلش، و...گفتم البته 75 مورد می شمارند.

من حالا آن چند موردی که بنا دارم در خطبه ها از دیدگاه قرآن مطرح کنم و دو سه هدف در آن دارم.یکی اینست که اولا مفهوم اینها را روشن کنیم.مثلا مفهوم صبر، شکر،مقاومت، اینها بطور ابتدایی برای ما روشن است ولی فکر می کنم باید یک مقدار اینها را باز کنم ببینیم آنکه اسلامی است و آنکه از ما خواستند آن چیست.و بحثی همینجا مطرح می شود که در مواردی اتفاق می افتد که ضد اینهاممکن است عمل شود یا چیزی برخلاف این اصول در یک مورد وظیفه شود، که من همینجا را می خواهم عرض کنم این نقض مطلق بوده، این ارزشها نیست.این ارزشها مطلق است اگر یک جایی شرایطی، مصلحت اقوایی پیش بیاید و بخواهدجلوی یک خطر بزرگی را بگیرد و جامعه ای تهدید شود مثلا نظام تهدید شود.درجنگی اگر یک کسی بخواهد راست بگوید آنجا چه خطری برای دیگران پیش می آید.یا کسی از یک جریان حقی، مبارزی بازداشت شده و در اختیار یک جریان ستمگری است اگر آنجا بخواهند تمسک کنند به اینکه باید هرچه می دانی راست بگویی، این چگونه باید بشود.اینها شکستن اصل اطلاق اصول اخلاقی نیست.گاهی دو اصل با هم در تعارض قرار می گیرند یک اصل اهمیت بیشتری پیدا می کند،مصلحت اقوایی پشت سرش است و خطر بزرگتری می تواند پیش بیاورد در مقابل اصل دیگر.و این اصل کسر وانکسار مصالح و تزاحم منافع از اصول مهم اجتهادی ماست.اینطور نیست که بصورت یک حرکت بسیار بدیهی و بصورت یک پیشامدانفرادی بخواهیم با این مسائل برخورد کنیم.خود اینها درجایگاه بحث های اجتهادی ما، حوزه ما و استنباطها وفتواها نمونه های فراوانی دارند و باوضعی که این مسائل اخلاقی دارند ما می توانیم یک روش در چند بحثی که خواهم کرد از مباحث قرآنی می توانیم چیزهایی را تنظیم کنیم که راهنما باشد وخواهشم از برادران و محققین دیگر اینست که این بحثهایی که مطرح می شودبعنوان یکی از مباحث مهم روز مورد توجه قرار دهند.مثلا از دانشمندان روانشناس بخصوص روانشناسان اسلامی که قائدتا آنها در جریان این بحث ها قرارمی گیرند ما انتظار داریم کمک کنند که این مسائل اساسی اخلاق عملی را بااصول روانشناسی و مسائل روانشناسی توام کنند.ما امروز نباید وقتی که مواجه می شویم با قشر جوان و نوخواه با الفاظی صحبت کنیم که در قاموس وادبیات آنها نامانوس باشد.اگر بتوانیم محققان، نویسندگان و مبلغان ما بازبانی صحبت کنند که او در جامعه شناسی خوانده، در روانشناسی خوانده، ازاصطلاحات باارزش دانشگاه است برای او، در واژه ها او سواد و علم و پیشرفت می بیند بخاطر مسیر تحصیلاتش.ما اگر این مسائل را به هم نزدیک کنیم و باادبیات امروز اما این حقایق ثابت و انسانی و ریشه دار که همیشه جز مقدمات سعادت بشر بوده و آن چیزهایی است که هر وقت هر ملتی از اینها فاصله گرفته، با تعبیر قرآن گرفتار مشکلات شده، همین مساله تکبری که عرض کردم عجیب است که قرآن از آدم که شروع می کند این مساله را در زمان حضرت نوح،در زمان حضرت هود، در زمان حضرت ابراهیم، در زمان حضرت موسی، در زمان حضرت عیسی، تا زمان پیغمبر خودمان این محور بحث را از دست نمی دهد.یعنی همیشه محور این است.

در این محور که حرکت می کنیم خوب این یک مساله کوچکی نیست خداوند عالم خالق فطرت، خالق این زمینه های مختلف در وجود انسان به این نکات اساسی توجه دارد و تاکید دارد و اصرار دارد، ما اینها را به دست فراموشی بسپاریم و از چیزهایی حرف بزنیم که ممکن است ریشه دار نباشد، ممکن است درست نباشد،ممکن است با واقعیتهای وجود انسان و تاریخ و آینده بی تناسب باشد.مخاطب من علمای دانشگاهی هستند که اینها را با هم جمع کنند.یکی از مسائلی که امروزو بعد از رنسانس در غرب در علم اخلاق فراموش شده مساله آخرت است.بدون دلیل حالا آنها که آخرت را قبول ندارند خوب این یک بحث دیگری است.ما که نمی توانیم، علمای دانشگاهی مسلمان که نمی توانند آخرت را نادیده بگیرندبرای اینکه با صراحت و قاطعیت و بدون هیچ تردیدی قسمت اعظم سعادت بشری درآخرت است، بعد از جدا شدن روح ما از بدن است.مگر می شود مسلمانی که قرآن را قبول دارد برای آن قطعه اساسی از زندگیش و سعادتش فکر نکند بنابراین این بحثهای اخلاقی مقدار زیادی مربوط به مباحثی که ما نمی فهمیم ونمی دانیم می شود.لذا در بحث های اخلاقی که ضامن سعادت ماست و مانع شقاوت ماست فکرمی کنم که یکی از کارهای مهم اینست که این تعلیمات و اصول مدون که درروایات و احادیث و قرآن ما بخصوص آمده مورد توجه قرار دهیم و با اینهاسروکار داشته باشیم.

علم روانشناسی و جامعه شناسی، فلسفه تاریخ را و تجربیات را در کنار هم قرار دهیم و با اینها بتوانیم راه درستی که بشریت نیاز دارد وخداوند باعلمش با رحمتش با لطفش برای ما ترسیم کرده و انبیا آمده اند در برابر این همه صدماتی که تحمل کردند این راهها را برای بشر هموار کردند و بایدبدنبال اینگونه مسائل بسیار بسیار جدی باشیم و بحث اخلاق را آن هم بامایه های الهی و آسمانی بسیار بسیار جدی در زندگیمان بگیریم.

نحمدک اللهم و نصلی علی انبیائک و اولیائک و نستعینک باسمک العظیم الاعظم الاعز الاجل الاکرم یاالله...

به مقدسان همه مخولقاتت خدایا قسمت می دهیم ما را از این قرآن و اسلام وانقلاب جدا

نفرما کسانیکه جهاد می کنند و تلاش می کنند برای حفظ و تداوم اسلام و قرآن وانقلابت به آنها توفیق عنایت بفرما و کسانیکه به هر زبان وهر وسیله در راه سعادت بشریت مانعی ایجاد می کنند و مانع نزدیکی بندگانت به تو می شوند خدایا شر آنها را از سر مسلمانها کوتاه بفرما.

خطبه دوم

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله السلام علی رسول الله و علی علی امیرالمومنین و علی الصدیقه الطاهره و سبطی الرحمه و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفرو علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الخلف الهادی المهدی

اوصیکم عبادالله بتقوی الله واتباع اوامره

مناسبت های این هفته را بطور فشرده عرض می کنیم، یادی از شهدای سقوطهواپیمای ایرباس که در دوازدهم تیر ماه سال 67 به عنوان یک مصیبت بر مانازل شد که آمریکا انصافا نهایت شقاوت را نشان داد و با دادن مدال به افسر متخلف و نانجیبش نمک روی زخم های ملت ما پاشید و باز در همین مناسبت ها ما سالگرد مسدود شدن اموال وپولهایمان را در آمریکا داریم که ازسال 59 تاکنون مسدود است و آمریکا هیچ اهمیتی به این مسئله نمی دهد که چنین کار خلاف امانت را مرتکب شده است و طلب کاری هم می کند.در عین حال مدعی هم هستند که با ملت ایران دشمنی نداریم، اگر دشمنی ندارید اینها راتوضیح دهید، حال دیگر نمی توانید بگوئید که آن هواپیما اشتباهی ساقط شد که اگراشتباهی ساقط شد دیگر مدال دادن ندارد و این هیچ توجیهی ندارد البته ماهم قبول نمی کنیم که اشتباهی بوده و پولهای ما هم که در زمان جنگ وسازندگی و امروز در بانکهای شما مانده بدترین ظلم به تاریخ ماست.

سالگردشهادت شهید محراب عالم بزرگوار و حقیقتا تلاشگر و مجاهد آیت الله شهیدصدوقی را داریم که به امت عزیزمان و خانواده گرامیشان تسلیت عرض می کنیم

و بر مسائل داخلی مان دو سه تا مسئله دیگر داریم که فقط با اشاره عبورمی کنیم، یکی خود مسئله زندگی و مسائل سیاسی کشورمان و جریان امور است که فکر می کنم یک مقدار مشاجرات ودرگیریها از حد خودش عبور کرده و گاهی به صورت کینه توزانه مطرح می شود، تاکید بسیار جدی این است که همه کسانی که دلسوزی دارند، ما حالا به دشمنان و عوامل آنها کاری نداریم، چون آنهانصیحت پذیر نیستند، آنها با برنامه اخلال می کنند ولی قطعا عده زیادی ازکسانیکه در مشاجرات درگیرند دلسوزند و اینها سعی کنند این فضا را آرام ترکنند برای اینکه مملکت الان احتیاج واقعی به خیلی چیزها دارد که ما اگربخواهیم مشغول اینگونه مسائل باشیم فکر می کنم به مردم و انقلاب ستم می شود،نمونه اش همین مساله ای است که در آبادان اتفاق افتاد، خوب شهری که در زمان جنگ آن همه صدمه دیده بود و مردمی که آن همه بلا دیدند و بعد از بازسازی تازه زندگی عادی شان را شروع کنند اگر بنا باشد ما به جای رسیدن به اینگونه مسائل به مشاجره و همین بحث ها بپردازیم از این حوادث تلخ می توانداتفاق بیفتد و نمی شود بگوئیم که آبادانیها مردمان بی صفائی هستند، اینهادر دوران جنگ ثابت کردند و بعد از جنگ نیز ثابت کردند که مردمان با وفاوصبوری در تاریخ ما هستند و حقیقتا هم باوفا هستند، حالا چند نفر آدم شرورمی تواند یک فتنه ای هم درست کند که هم مردم آسیب ببینند و هم مشکل برای دولت درست شود و یک مقدار هم از همین فضاهای نادرست سواستفاده می کنند وباز در شهر دیگری در کردستان ودر پیرانشهر یک چیز کوچکی، قاچاقی و یک قاچاقچی یک جوانی را می کشد و می تواند منشا فتنه شود.به خاطر اینکه فضافضای مناسبی نیست

و همینجا من باید از مسئولان و برادرانمان در دانشگاه قدردانی کنم که سالگرد مسئله کوی دانشگاه را به گونه ای پیش نیاوردند که فتنه شود و می شد فتنه شود.دیدید که رسانه های بیگانه و عواملشان در داخل که خیلی هم دستشان هم روشن است.خواستند آتش افروزی کنند و برنامه داشتندبرای اینکه فتنه در تهران درست کنند ولی هوشیاری دانشجویان و اساتید ومسئولان و مسئولان انتظامی وامنیتی ودستگاه قضائی مجموعه باعث شد آنها موفق نشوند و خوب ما باید این هوشیاری را در همه جا ملاحظه کنیم و عامل دست اغراض بیگانه قرار نگیریم

و مسئله دیگری که هنوز در جریان داریم مسئله دادگاه جاسوسان اسرائیل است که واقعا یک چیز قابل بررسی است، به نظر من یک سوژه خوبی است و موضوع خوبی برای نوشتن تحقیقات و تبیین همین روحیه استکباری که من در خطبه اول در مورد آن بحث می کردم، واقعا حادثه عجیبی است.به هر حال چند نفر یهودی و مسلمان ایرانی متهم شدند که به کشورشان دارند خیانت می کنند.

در آن دوره ای که اتهام مطرح بود، بدترین تبلیغات را رسانه های غربی علیه ایران کردند، هنوز به جایی هم نرسیده بودیم و چیز مشخصی هم نبود، اتهام بود و تحت بازپرسی، چه چیزی که نگفتند، چقدر تظاهرات، چقدر نامه و طومارو بیانیه، از روسای جمهور، شخصیت ها، مجلس ها و...تا یک موقعی همه با هم می گفتند که ایران اینها را اعدام می کند، خوب سابقه ایران هم همین است که در موارد جاسوسی هیچ وقت کوتاه نیامده و خیلی از افراد جاسوس در زمان جنگ و بعد داشتیم که محاکمه شدند، از تیپ های مختلف ایرانی و غیر ایرانی اعدام شدند، اگر هم می شد مسئله ای نبود، حتی تقاضاهایی که اینها در مذاکرات خصوصی از مسئولان ما می کردند، این بود که اینها را اعدام نکنید و به آنهاتخفیف بدهید.

حالا که این حکم صادر شد ببینید که چه غوغای عجیبی در دنیا راه انداختند،تعجب است، اصلا مثل اینکه آنقدر گستاخ هستند که حساب تاریخ را نمی کنند،حساب بازخواست رانمی کنند، هر چه دلشان می خواهد می گویند، رئیس جمهورآمریکا که یک مرد معمولی نیست، رئیس جمهور قدرتمندترین کشور دنیاست که به ناحق خودش را متولی دنیا هم می داند، این آقا در ملاقاتشان صریحا می گوید که من نمی گذارم اینها در زندان بمانند و تلاش می کنم اینها را بیرون بیاورند،یعنی چه؟ این چه ادب سیاسی است، این چه نزاکت دیپلماسی است که بتواندبگوید ما اینها را از زندان ایران بیرون می آوریم و بعد هم وزیر خارجه شان رسما بیانیه می دهد و دادگاه ایران را محکوم می کند، قضای ایران را محکوم می کند، حرفهائی که مناسب خودشان است می زنند، که چرا جاسوسی که به جاسوسی اعتراف کرده محکوم به این مقدار حبس شده، خیلی بد است وضع روحیه استکباری در دنیا و خیلی نارواست، حتی اتحادیه اروپا هم از این فکر دنباله روی می کند، خوب اینها اصلا همه امیدها را در دل کشورهای مستضعف و مردم آزادیخواه می کشند و من متاسفانه در داخل کشور خودمان از آنهائیکه اهل بیان و قلم و فریاد کشیدن هستند، آنهائیکه صحبت از آزادی و این حرفهاخیلی برایشان مهم است، خوب آزادی برای همه مهم است.می بینیم این بدترین نوع اسارت بین المللی است که یک کشوری مثل آمریکا و کشورهای اروپائی بیایند اینقدر دخالت کنند، حرفهائی که به قوه قضائیه ما و قضاوت اسلامی دراین روزها زدند بسیار وقیحانه و گستاخانه است، آنها با اسلام و قضای اسلامی مخالفند، با قوه قضائیه ایران مخالفند، یک بهانه پیدا کردند، فرصت طلبی کردند از این مسئله و اینگونه سواستفاده می کنند، خوب این اگر موضوع یک تحقیق شود و این جزئیاتی را که من عرض کردم یک روالی در بیاورند و قضاوت جهانی را ببینند و وجدان بشری را ببینند، ما برگشتیم به عصر استعمار رسمی که انگلیس ها مثلا فلسطین، لبنان و یا ایران را داشتند، یک نوع سلطه ای بر آن داشتند، به اعراب دستور می دادند و اجرا می کردند و اینها به این صورت دارند بر می گردند،

از مسائل مهم بین المللی که در این روزها داریم یکی مسئله لبنان است که انصافا یک ستاره درخشانی است در فضای تاریک مناسبات بین المللی و یک روزنه امیدی است برای مردمی که فکر می کردند که همیشه درمقابل زور و قدرت و سرنیزه باید تسلیم باشند و فکر می کردند که یک ملت ضعیف، زورش به یک ملت نیرومند و مسلح نمی رسد، اتفاق مهمی است حالا انصافامهم است اگر ما خودمان هم طرفدار نبودیم و در این مسائل شریک نبودیم می خواستیم درباره آن قضاوت کنیم، به جای دیگری هم مربوط می شد مسئله برای ما مهم است.

یک جریان مقاومت جمعی از جوانان و مردم با جان و امکانات محدودشان درمقابل قدرت بسیار سفاک و بی رحمی مثل اسرائیل ایستادند و آنرا مجبورکردند، برای اولین بار در تاریخ دولت اسرائیل از سال 1948 تا امروز یعنی بیش از 50 سال بالاجبار عقب نشینی کند و آنهم عقب نشینی غیرمنظم و با فرار وبدون برنامه این یک موضوع بسیار مهمی است .

واقعا افتخاری برای اسلام، دنیای اسلام ومایه امید است و باید حقیقتا به آنها تبریک گفت، امروز خوشبختانه رهبر حزب الله لبنان بابیان خودشان دراینجا به شما گزارش دادند و توضیحات خوبی را ارائه کردند و ما میزبان شورای حزب الله هستیم که این افتخار را آفریدند منکر هم ندارد و در دنیای اسلام منکر ندارد و همه قبول کردند که کار مهمی است ناشی از ایمان جهاد ومقاومت و به استقبال شهادت رفتن، نترسیدن از مرگ و معلوم شد کسی که اسرائیل را به زانو در می آورد اینها هستند و می تواند الگو و درسی برای دیگرانی که می خواهند مبارزه کنند باشد و انشاءالله همین اثرش باشد که فلسطینی ها در مذاکراتی که این روزها در آمریکا دارند کوتاه نیایند و ازحق ملت شان به آسانی نگذرند.

حدود 20 سال است که لبنانی ها اشغال خاک شان را تحمل کردند و در همه این 20سال هم مبارزه کرد و کلی هم شهید دادند و دیدیم که هر وقت اسرائیل عصبانی می شد بیروت و بعلبک را هم بمباران می کرد و هیچ رحمی نمی کرد ولی به هر حال همه آن خشونتها و در مقابلش این مقاومتها نتیجه داد.

اصلا حق اینجوری بوده و طبیعت حق این است که «ان للحق دوله و للباطل جوله » از جملات و منشا وحی است واقعیت تاریخ، جریان و فلسفه تاریخ و حرکت تاریخ نمایانگر این بوده است و همیشه اینگونه بوده و آینده هم خواهد بودو فلسطینیها هم واقعا صاحب حق می باشند.چند میلیون آواره ای که با همه مشکلات در حال حاضر در کشورهای دیگر زندگی می کنند خانه به دوش، محروم،فقیر و خیلی هم بیکار و با کمک های ناچیز جامعه جهانی روزگار می گذرانند، خوب این از حق خودشان هم آنطرف تر است.

باغهای مرکبات، زیتون و مغازهایشان، پاساژهایشان و املاک آنها دست صهیونیستهایی است که از اطراف دنیا آمده اند و از اروپا یا آمریکا و روسیه و هر جای دیگر دنیا آمدند.به هرحال این یک واقعیت بسیار مهمی است که اتفاق افتاده و انشاءالله روشن باشد و بخصوص بحث مهمی که در دنیا به یک نقطه خاصی هم رسیده بحث بیت المقدس است به عنوان یک مرحله نه به عنوان پایان کار.

به عنوان یک مرحله الان مسئله «بیت المقدس » فوق العاده برای دنیای اسلام وفلسطینیان و همه بسیار مهم است و قطعا انتظار همه آزادگان مسلمان دنیااین است که فلسطینیان در این مرحله از بیت المقدس یک وجب هم عقب نشینی نکنند.

جای امام موسی صدر خالی است که سهم زیادی در تحرک مردم لبنان داشت وامروز در این جشن عظیم دنیا و دنیای اسلام جای ایشان خالی است و خداوندمی داند که حق را در هر مرحله ای چگونه به حق دار عطا کند.اسرائیلی ها یک مقدار این هیاهوهائی که در قضیه جاسوسان خودشان در ایران راه انداختندمربوط به این شکست است می خواهند این شکست را جبران کنند و انتقام ازانقلاب اسلامی و تحریک یهودیان علیه انقلاب اسلامی در آن نهفته که باز ازحرکتهای بسیار ناحق است.

حقیقتا بعد از انقلاب اسلامی ما با اقلیتهای دینی که در ایران هستند مثل افراد غیرایرانی هیچوقت رفتار نکرده و همیشه با آنها با محبت رفتار کردیم و اینها مثل مسلمانان از حقوق خودشان برخوردار بودند و راضی بودند.

من در جنگ خودم شاهد بودم فرمانده جنگ بودم می دیدم جوانان یهودی، مسیحی وارمنی مانند مسلمانان ایرانی در جبهه ها می جنگیدند چقدر شهید دادند و درمراسم شهادت آنها ما هم شرکت کردیم اینجوری نیست که بخواهند به دنیابفهمانند که ما با اقلیتها بدرفتاری می کنیم.

اقلیت ها را ما با دست و میل خودمان در قانون اساسی آوردیم که نماینده درمجلس داشته باشند حتی اگر تعداد رای دهندگان آنها کم باشد یعنی تقریبابالاجبار آنها می آیند در مجلس هر چقدر رای داشته باشند.وقتی که اینجوری باآنها رفتار می کنیم آنجا مثل بقیه مسلمانان، مانند رئیس مجلس، مثل روسای کمیسیونها در تصمیمات کشوری رای می دهند مسائل مهم مطرح می شود و رای آنهاهم سرنوشت ساز است.

خوب ما این طور رفتار می کنیم و دیگر اتهام بدرفتاری با اقلیت ها اتهام بیجائی است و خوشبختانه آنها هوشیارند و رضایت خود را از رفتار دولت انقلابی ایران با اقلیت های دینی اعلام کرده اند و این چیزی است که ما در این مدت به اثبات رسانده ایم و نمی خواهیم چیز اضافه ای را بیان بداریم.

آخرین مسئله تبریک میلاد پرفروغ حضرت امام حسن عسگری(ع) است امام بزرگواری که واقعا تاریخ خواندنی دارد کسی که در سن 22 سالگی امامت به ایشان محول شد و تحت محاصره حکام سامره در آن زمان و خلیفه های عباسی بود و فشارهای فوق العاده ای برایشان وارد آمد بارها زندان، اینقدر این امام رابه زندان برده بودند که کسانی که می شنیدند در بیرون امام حسن عسگری(ع) در خانه است تعجب می کردند.اگر یکجایی خبری در قم یا منطقه دیلمان در گیلان و جاهای دیگر مطرح می شد که یک کسی رفته و امام(ع) را دیده کسی باور نمی کردمی گفتند ایشان خانه نیست و نمی شود ارتباط پیداکرد در عین حال با این جوانی و محاصره و فشارهائی که برای ایشان بود، امام حسن عسگری(ع) به خوبی آن مقطع مهم تاریخ شیعه را اداره کردند و موقعی بود که شیعه از خراسان بزرگ تا شمال غرب آفریقا کنار دریای اقیانوس اطلس ارتباط به هم داشت وحکومتهای متعدد شیعی کوچک در خیلی جاها بودند و در اکثر شهرهای دنیای اسلام شیعیان بودند و این امام جوان با آن حالت محاصره و تحت نظر در این مقطع حساس این جمعیت انبوه و پراکنده را به خوبی اداره و آماده کردند وکار مهم ایشان این بود که جمعیت را برای دوران غیبت آماده کردند که پس ازخودشان دیگر امام معصوم حاضر در میان مردم نبود و شرایط جدیدی باید پیش می آمد تا از کارهای بزرگ این امام جوان شهید مظلوم این بود که زمینه رابگونه ای مساعد کردند و برنامه ریزی کردند تا با شروع غیبت هم مشکلی برای شیعه آنچنان که دشمنان انتظار داشتند پیش نیامد.

بسم الله الرحمن الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان