اشاره:
در تاریخ شیعیان زیدی به بحث هایی جدی در مورد مهدی موعود و ظهور مدعیان مهدویت برمی خوریم. یکی از مهم ترین این موارد، ادعای مهدویت در خصوص یکی از امامان زیدیه یمن در آغاز قرن پنجم هجری قمری است. اگر چه پیش از این نیز در میان زیدیه مدعیان مهدویت ظهور کرده بودند، چنین ادعایی در خصوص حسین بن قاسم عِیانی که همراه با پیداییِ فرقه ای جدیدی به نام حسینیه در داخل زیدیه بود، ویژگی خاصی به این موضوع می بخشد.
حسین بن قاسم عِیانی پس از مرگ پدرش قاسم بن علی عِیانی، جانشین او و عهده دار امامت زیدیه در یمن شد، و در سال 404 هجری قمری در میدان نبرد کشته شد، ولی گروهی از پیروان او مرگ وی را نپذیرفتند و مدعی شدند که او همان مهدی موعودی است که پیامبر گرامی اسلام، ظهورش را وعده فرموده و پس از یک دوره غیبت، برای اقامه عدل و داد باز خواهد گشت. فرقه ای از زیدیه که چنین اعتقادی داشتند به نام حسینیه شناخته شدند.
اعتقاد به علم غیب، دریافت وحی و انجام اعمال خارق العاده در مورد حسین بن قاسم و باورهای شگفت انگیزی همچون برتری وی بر همه پیامبران و از جمله پیامبر اسلام و ترجیح سخن او بر همه کتاب های آسمانی و از جمله قرآن، از دیگر عقاید این فرقه شمرده شده است.
فرقه حسینیّه از قرن پنجم تا قرن هفتم هجری قمری، در کنار جریان سنتی زیدیه در یمن، حضوری جدی داشته اند و اعتقاد آنها به مهدویت حسین بن قاسم و غلو در مورد او، در طول بیش از سه قرن، معرکه آرای موافقان و مخالفان در داخل خانواده زیدیه بوده و از آن پس تفکر آنها رو به افول نهاده است. ابعاد مختلف تاریخ و باورهای این فرقه موضوع این گزارش و بررسی است.
مهدویت در زیدیه
بر اساس خبرهایی که از پیامبر گرامی اسلام در خصوص ظهور مهدی رسیده، باور به اصل مهدویت و انتظار موعود همواره و از همان دهه های نخست پس از وفات پیامبر در میان مسلمانان مطرح بوده است. اولین گزارش ها از انعکاس این باور در جامعه اسلامی به نیمه دوم قرن اول باز می گردد که عده ای مرگ محمد بن حنفیه را انکار کرده، معتقد شدند که وی همان مهدی موعودی است که غیبت کرده، روزی باز خواهد گشت و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.(1) در قرن دوم هجری چنین ادعایی در مورد نفس زکیه، امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام نیز تکرار شد.
اعتقاد به مهدویت و انتظار مهدی موعود، در زیدیه نیز همچون دیگر فرقه ها از آغاز مطرح بوده است. امام زیدی عبداللّه بن حمزه (م 614 ق) می گوید:
همه شیعیان علی رغم اختلافاتشان، بلکه همه امت اسلام معتقد به مهدی اند. و مهدی امامی است که در آخر الزمان ظهور، و بر همه زمین پادشاهی خواهد کرد و همه ادیان در برابر او سر تسلیم فرود خواهند آورد، پرچم او بر زمین نخواهد افتاد و زمین گنج های خود را برای او آشکار خواهد ساخت و برکات آسمان فرو خواهد ریخت و برکات زمین ظاهر خواهد شد و نهرهایی جدیدی که در سرزمین عرب سابقه ندارد جریان یافته، خداوند به وسیله او حق را بر باطل مسلط خواهد نمود و در زمان او عیسی بن مریم(ع) دجال را خواهد کشت. روایات در این باب بسیار زیاد است.(2)
عبداللّه بن حمزه در ادامه به تفصیل برخی از روایات زیدیه و غیر زیدیه را در خصوص مهدی موعود ذکر می کند.(3)
در طول تاریخ نیز در خصوص تعدادی از پیشوایان زیدیه، ادعای مهدویت مطرح شده است. فهرستی از پیشوایان زیدیه که در قرن های نخستین درباره آنان چنین ادعایی صورت گرفته، بدین شرح است:
1. زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (م122 ق)(4)
2. نفس زکیه، محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب (م145 ق)(5)
3. محمد بن قاسم بن علی بن عُمر بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (م 219 ق)(6)
4. یحیی بن عُمر بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین (م 250 ق)(7)
با توجه به این که بحث تفصیلی درباره تاریخ و اعتقاد مهدویت در زیدیه به نوشتار مستقل دیگری نیازمند است، در این مجال تنها به بررسی تاریخیِ ادعای مهدویت در خصوص حسین بن قاسم عِیانی (م 404 ق) می پردازیم و بررسی بیشتر در مورد مهدویت در زیدیه و دیگر مدعیان آن را ، به فرصتی دیگر می سپاریم.
مروری بر تاریخ زیدیه در یمن تا زمان حسین بن قاسم عِیانی
قبائل یمن برای نخستین بار در سال 280 هجری قمری از سادات مستقر در مدینه منوره برای اعزام برگزیده ای از خاندان پیامبر جهت حل اختلافات داخلی و بدست گرفتن زعامت آن دیار که بر اثر کشمکش های قبیله ای دستخوش آشوب و نابسامانی گردیده بود، دعوت کردند.(8) پیش از این و در قیام های مکرر علویان در طول قرن دوم و سوم هجری نیز شخصیت های متعددی از علویان، یمن را مرکز فعالیت های خود قرار داده بودند. یکی از آخرین تحرکاتِ از این دست، سفر قاسم بن ابراهیم رسّی (م 246 ق) از مشهورترین امامان زیدیه در نیمه نخست قرن سوم، به یمن بود.(9) شاید همین سابقه موجب شد که در پاسخ به دعوت شیعیان یمن، نواده قاسم، یعنی یحیی بن حسین بن قاسم رسّی که جوانی سی و پنج ساله، و در فضلیت و شجاعت سرآمد بود، انتخاب شد. اولین ماموریت یحیی بن حسین پس از مدتی با مشکل مواجه شد و وی به مدینه بازگشت.(10) تا این که برای دومین بار در سال 284 هجری قمری و بنابر درخواست مجدد قبائل یمن، یحیی بن حسین به یمن بازگشت و این بار با برقرار کردن حکومتی پایدار، بنیان گذار حکومتی شیعی مبتنی بر عقاید مذهب زیدیه در مناطق شمالی آن دیار شد.(11) امام یحیی بن حسین که از او با عنوان هادی الی الحق یاد می شود، به مدت چهارده سال بر بخش های شمالی یمن فرمانروایی کرد و شهر صعده را مرکز حکومت خود قرار داد. او ضمن مبارزه با پیروان دیگر تفکرات و مذاهب حاضر در صحنه، به ویژه قرامطه، به گسترش و بسط آیین زیدیه همت گماشت.
نتیجه تلاش علمی هادی الی الحق، پدید آمدن مکتبی فقهی و کلامی در میان زیدیه بود که در انتساب به او، با نام هادویه شناخته شده و تا به امروز در میان زیدیه در یمن مطرح است. این مکتب پس از وفات یحیی بن حسین در سال 298 هجری قمری، به وسیله دو فرزند او، یعنی محمد، ملقب به مرتضی لدین اللّه و احمد، ملقب به ناصر لدین اللّه که هر دو از امامان بزرگ زیدیه یمن به شمار می روند، استمرار یافت و پایه های آن مستحکم شد.(12)
ولی پس از وفات احمد ناصر لدین اللّه در سال 315(13) یا 325(14) هجری قمری، حکومت امامان زیدی در یمن عمدتا به دلیل درگیری های داخلی و نزاع بر سر حکومت میان فرزندان ناصر لدین اللّه ، رو به ضعف و افول نهاد و به منطقه کوچکی در اطراف شهر صعده در شمال یمن، محدود شد. در این دوره تعالیم فقهی و کلامی هادی یحیی بن حسین همچنان به عنوان یک اصلِ پذیرفته شده مورد تبیین و تفسیر عالمان زیدیه و از آن جمله احمد بن موسی طبری (م حدود 340 ق)(15) بود. ولی از اوسط قرن چهارم به بعد مجادلات کلامی در میان زیدیه بالا گرفت و این آغازی بود برای دسته بندی جدید پیروان هادی در دو فرقه مطرفیه و مخترعه و پیدایش مکتب جدید سومی با نام حسینیه که در این نوشتار به آن توجه ویژه خواهیم داشت.
همانگونه که اشاره شد بر اثر منازعات داخلی و خارجی، امامت زیدیه در یمن پس از وفات احمد ناصر لدین اللّه جایگاه قبلی خود را از دست داد و هیچیک از جانشینان او نتوانستند خود را به عنوان امام واجد شرایط و مورد قبول مردم و قبائل یمن مطرح کنند. و بدین ترتیب حاکمان زیدیه در شمال یمن تا چند دهه نتوانستند اقتدار دوران هادی یحیی بن حسین و دو فرزندش را بازگردانند. تا این که در سال 388 هجری قمری و در حالی که منازعه در میان نوادگان هادی بر سر حکومت به اوج خود رسیده بود، برخی از قبایل یمن برای بار دیگر به بیعت با سادات مستقر در خارج از یمن تمایل نشان داده، این بار با اجابت دعوت قاسم بن علی (310393 ق) که شخصی عالم و فاضل بود، به او امید بستند تا به عنوان امام، انسجام گذشته را باز گرداند.(16)
نَسَب کاملِ قاسم بن علی که از جمله سادات حسنیِ مقیم در حجاز بود چنین است:
قاسم بن علی بن عبداللّه بن محمد بن قاسم رسّی بن ابراهیم بن اسماعیل بن ابراهیم بن حسن بن حسن بن علی بن أبی طالب(ع).(17)
بنابراین قاسم بن علی از نوادگان قاسم رسّی است با این تفاوت که او همچون دیگر مدعیان زعامت زیدیه در آن دوران، از نسل هادی، یحیی بن حسین نبود، بلکه نسب او با دو واسطه به عموی هادی، یعنی محمد بن قاسم رسّی می رسید، مسئله ای که دست آویزی برای مخالفت برخی از فرزندان هادی با او شد. اما حامیان او با تاکید بر شایستگی های شخصی قاسم بن علی و نظریه زیدیه در خصوص امامت که در آن وراثت جایی ندارد، به آن پاسخ گفتند.(18)
قاسم بن علی که برای تمیز داده شدن از نیای بزرگ خود قاسم رسّی، قاسم صغیر نیز خوانده می شود(19) و احیانا از او نیز با لقب رسّی یاد شده،(20) شخصیتی صاحب نظر و دارای آثار متعددی در فقه و کلام بوده است. نظرات فقهی و کلامی او اگر چه از چارچوب نظرات قاسم رسّی و هادی یحیی بن حسین خارج نبوده، با آن تفاوت هایی داشته است.(21) از جمله آن که او ارتباط بیشتر و بهتری با زیدیه در شمال ایران داشت(22) و همانند آنان اختلاف در فروع فقهی را مجوز درگیری و منازعه نمی دانست تا آنجایی که نقل شده که او بر خلاف نظریه مشهور زیدیه یمن، در کتاب التفریع قیام دو امام همزمان را در صورتی که منجر به اختلاف و درگیری میان پیروانشان نشود، جایز شمرده است.(23)
قاسم بن علی بنا به دعوت قبایل برای اولین بار در سال 388 هجری قمری وارد یمن شد و در سال 389 با بیعت اغلب قبایل منطقه و علی رغم برخی مقاومت ها از سوی فرزندان هادی، به ویژه داعی یوسف در صعده، به عنوان امام زیدیه شناخته شد.(24) قاسم بن علی، «عِیان» را مرکز حکومت خود قرار داد و پس از مرگ نیز در همانجا به خاک سپرده شد و به همین دلیل به او لقب عِیانی داده شده است.(25) او موفق شد در یک دوره کوتاه، ولی پر فراز و نشیب و همراه با درگیری های مختلف، حکومت خود را در مناطق شمالی و مرکزی یمن و از جمله صنعا تثبیت کند.(26) هنگامی که وی در سال 393 هجری قمری در سن هشتاد و سه سالگی وفات یافت، شش فرزند پسر با نام های جعفر، یحیی، عبداللّه ، علی، سلیمان و حسین از او به جای ماند(27) که از میان آنها حسین بن قاسم عهده دار امامت زیدیه پس از او شد.
حسین بن قاسم عِیانی
شخصیت مورد بحث ما، ابوعبداللّه حسین بن قاسم عِیانی در سال 376(28) یا 378(29) هجری قمری متولد شد و پس از تربیت شدن در دامان پدر و برادران بزرگ تر از خود در حجاز، در دوران امامت پدرش و در سال 391 هجری قمری به همراه دیگر اعضای خانواده به شمال یمن وارد شد.(30)
حسین که کوچکترین فرزند قاسم بود، در حالی که حداکثر هفده ساله بود، بنابر اغلب گزارش ها بلا فاصله پس از وفات پدر در سال 393 هجری قمری، پیشاپیش دیگر فرزندان او، به عنوان امام زیدیه و جانشین پدر شناخته شد.(31) البته گزارش های دیگری سال امامت او را 401 هجری قمری دانسته اند.(32) و قابل توجه آن که در فاصله سال های 393 تا 401 هجری قمری اطلاعات روشنی از شرح حال و فعالیت های حسین بن قاسم در اختیار ما نیست و اغلب آنچه از دوران امامت او به ما رسیده مربوط به فاصله زمانی 401 تا 404 هجری قمری، یعنی سال کشته شدن او در میدان نبرد است.(33) وی در این مدت، درگیر منازعات و جنگ های متعددی عمدتا با رقبای داخلی بود. یوسف بن یحیی بن ناصر لدین اللّه که از سال 368 مدعی زعامت زیدیه بود و در طول دوران زمامداری قاسم عِیانی نیز علی رغم بیعت با وی و پس از آن در دوران امامت حسین بن قاسم تا سال 403 هجری قمری که در صعده وفات یافت، به عنوان یک رقیب و مخالف جدی مطرح بود، همچنین محسن بن محمد بن مختار بن ناصر لدین اللّه و محمد بن قاسم بن حسین زیدی از نواده گان زید شهید، که درسال 403 به دست حسین بن قاسم به قتل رسید، و پس از او فرزندش زید بن محمد بن قاسم، از دیگر رقبای داخلی حسین بن قاسم در دوران کوتاه امامتش بودند.(34)
به تدریج و در طول دوران زمام داری حسین بن قاسم به دلیل رفتارهای خشن و شیوه سخت گیرانه حکومتی او، قبایل یمن از او روی گردان، و در چندین مورد با او وارد جنگ شدند یا به حمایت از رقبای او برخاستند تا این که عاقبت در سال 404 هجری قمری پس از نبردی سخت، به او دست یافته، وی را از پای در آوردند.(35)
تالیفات حسین بن قاسم
یکی از مسائلی که توجه بسیاری را به خود جلب کرده تالیفات بسیار زیادی است که به حسین بن قاسم که عمری نسبتا کوتاه داشته، نسبت داده شده است. به این امام جوان بیش از هفتاد عنوان کتاب و رساله نسبت داده شده(36) در حالی که عمر او حداکثر سی سال بوده است.موضوع این تالیفات بیشتر، مسائل اعتقادی، کلامی و تفسیر است. برخی از آنها تاکنون باقی مانده و در دسترس است. مهم ترین و مشهورترین این کتاب ها عبارتند از: المعجز، تفسیر غریب القرآن، الرد علی الملحدین، الرد علی من أنکر الوحی بعد خاتم النبیین.
عالم زیدیِ قرن هفتم حمیدان بن یحیی از 17 کتاب او نقل قول کرده است.(37) این در حالی است که محقق برجسته زیدیه عبدالسلام وجیه از 37(38) و دیگر محقق معاصر یمنی عبداللّه بن محمد حبشی از 31(39) و کارل بروکلمان از 20(40) و علامه مجدالدین مؤیدی دانشمند معاصر زیدیه از 13(41) تالیف او نام می برند. و اخیرا نیز مجموعه ای شامل 11 عنوان از تالیفات این امام زیدی در یمن منتشر شده است.(42)
این که چگونه ممکن است حسین بن قاسم که در نوجوانی یا اوان جوانی به مقام امامت زیدیه رسیده و در طول دوران امامت و زعامت خود به صورت مستمر با رقبای داخلی و دشمنان خارجی درگیر بوده است، بیش از هفتاد تالیف داشته باشد؛ سؤالی است که برخی محققان را واداشته تا در نسبت این رساله ها و کتاب ها به شخص او تشکیک و این احتمال را مطرح کنند که وی تألیفات پدر خود، قاسم عِیانی را که دارای مقام علمی و عمری طولانی بوده، به نام خود بازنویسی کرده باشد!(43) ولی با مراجعه به متن رساله ها و تألیفات باقی مانده از حسین بن قاسم به زودی درخواهیم یافت که بسیاری از عناوین ذکرشده رساله هایی است کوچک و مختصر. و در برخی موارد نیز از قسمت های مختلف یک تألیف و رساله، به عنوان تألیفات مستقل یاد شده است.
پیدایش حسینیه
بر اساس منابع متعدد و معتبر وجود فرقه ای به نام حسینیه که عقیده محوری آنان مهدویت حسین بن قاسم و عقاید ویژه در مورد او بوده، امری مسلّم و قطعی است. از جمله اولین منابعی که به صورت خاص اصطلاح حسینیه را به کار برده است کتاب سیرة الأمیرین(44) است که در آن شرح احوال دو تن از برادرزادگان حسین بن قاسم ذکر شده است: قاسم بن جعفر بن قاسم عِیانی (411468 ق) مشهور به شریف فاضل و برادرش محمد بن جعفر ملقب به ذوالشرفین (430478 ق) که به ترتیب در نیمه دوم قرن پنجم زعامت زیدیه را در بخش هایی از یمن بر عهده داشتند. مؤلف سیرة الأمیرین مفرح بن احمد ربعی (زنده در 485 ق) که خود از یاران این دو برادر و معتقد به عقاید حسینیه بوده، در این کتاب بارها از حسینیه یا شیعه حسینیه(45) به جای اصطلاح زیدیه استفاده کرده است.
مسلّم بن محمد بن جعفر لحجی (زنده در 552 ق) نیز در کتاب تاریخی اش با نام أخبار الزیدیة من أهل البیت و شیعتهم فی الیمن که با نام تاریخ مسلّم اللحجی هم خوانده می شود، بارها اصطلاح حسینیه را در برابر اصطلاح زیدیه به کار برده است.(46)
امام زیدیه متوکل علی اللّه احمد بن سلیمان (م 566 ق) یکی از برجسته ترین امامان و شخصیت های زیدیه در قرون میانه، در کتاب الحکمة الدُریّة(47) و نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) نیز در رسالة الحور العین(48) و شرح آن(49) با تأکید بر نام حسینیه به جدا شدن این فرقه از زیدیه تصریح دارند.
امام عبداللّه بن حمزه (م614 ق) در العقد الثمین(50) و هادی بن ابراهیم وزیر (م 822 ق) در هدایة الراغبین(51) و محمد بن ابراهیم وزیر (م 840 ق) در العواصم و القواصم(52) و امام احمد بن یحیی ابن مرتضی (م 840 ق) در المنیة و الأمل(53) نیز دیگر منابع معتبر و کهن زیدی اند که به طور مشخص از فرقه حسینیه نام می برند و به بیان عقاید آنها می پردازند.
در این مجال و قبل از بررسی عقاید و باورهای حسینیه و مقاومت زیدیان راست آیین در برابر آنها، باید به تاریخ پیدایش حسینیه توجه کرد؛ مسئله ای که در خصوص این فرقه همانند بسیاری از فرق و مذاهب به یکی از مهم ترین و بحث انگیزترین موضوعات تبدیل شده است.
سؤال مطرح این است که آیا این فرقه و اعتقادات آن واقعا از شخص حسین بن قاسم که این فرقه به او منتسب است، نشأت گرفته؟ و حسین بن قاسم نیز در زمان حیاتش مروج عقاید و باورهای حسینیه بوده؟ و اعتقادات ویژه یاران او پس از مرگش در ادعاهای خود او در زمان حیاتش ریشه دارد؟ و در نتیجه حسین را باید فردی منحرف از آموزه های اساسی مذهب زیدیه به شمار آورد؟! یا آنگونه که منابع زیدیه متاخر گزارش می کنند پیدایش فرقه حسینیه و اعتقادات ویژه در خصوص حسین بن قاسم و از جمله مهدویت او، تنها پس از مرگ او توسط یاران و نزدیکانش مطرح شده است؟ و شخص حسین بن قاسم از چنین ادعاهایی مبراست و همچنان به عنوان امامی قابل احترام در مذهب زیدیه باقی می ماند؟!
در میان منابع معتبر به روشنی هر دو نوع گزارش را می توان دید؛ از جمله کسانی که به دیدگاه پیدایش این فرقه در زمان حیات حسین بن قاسم تصریح یا اشاره کرده اند می توان این افراد را نام برد:
امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) در حقائق المعرفة(54) و الحکمة الدُریّة(55) و احمد بن عبداللّه وزیر (م 985 ق) در الفضائل،(56) مسلّم لحجی (زنده در552 ق) در تاریخ مسلّم اللحجی(57) حسن بن بدرالدین (م 670 ق) در أنوار الیقین(58)
از طرف دیگر بسیاری از منابع زیدیه و از جمله اغلب منابع متاخر آنان گزارش های پیش گفته را رد کرده اند. آنان حسین بن قاسم را از ادعاهای حسینیه منزه دانسته و از او به عنوان یکی از امامان زیدیه و پایبند به سنت آنان یاد کرده و ادعای مهدویت و عقاید غالیانه در مورد او را تنها به پیروانش نسبت داده اند. از این قبیل است:
امام بسیار مهم زیدیه منصور باللّه عبداللّه بن حمزه (م 614 ق)،(59) مورخ بزرگ و مشهور زیدیه حمید بن احمد محلّی (م 652 ق)،(60) حمیدان بن یحیی عالم برجسته زیدیه در بیان الإشکال فیما حکی عن المهدی من الأقوال،(61) علامه مجدالدین مؤیدی، در کتاب التحف شرح الزلف.(62)
نقش نزدیکان حسین بن قاسم در شکل گیری حسینیه
همانگونه که در کتاب حمیدان بن یحیی نیز بازتاب یافته نقش نزدیکان حسین بن قاسم در ترویج و طرح عقاید خاص در مورد حسین از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار است. حمیدان بن یحیی اگر چه انتساب گفته های نزدیکان حسین بن قاسم به شخص حسین را مورد تردید قرار می دهد، اصل وجود اعتقادات ویژه و غلوآمیز در نزد آنان را منکر نمی شود. او علاوه بر عباراتی که در آغاز کتاب بیان الإشکال آورده(63) عبارت دیگری نیز که نشان می دهد برادران حسین بن قاسم تحت تاثیر داستان ها و گزارش های دیگران، به باورهای حسینیه تن داده بودند. او به روایاتی اشاره دارد که زنان و متشیعان از حسین بن قاسم نقل کرده و همان ها مورد استناد برادران حسین قرار گرفته اند.(64)
مسلّم لحجی نیز در تاریخ خود از قاسم بن جعفر بن قاسم عِیانی مشهور به شریف فاضل نقل می کند که وی در آغاز معتقد به کشته شدن عموی خود حسین بن قاسم عِیانی بوده است، ولی پس از آن که شخصی به نام مدرک بن اسماعیل هفتاد قسم یاد کرد و هفتاد قربانی ذبح نمود که او خود حسین بن قاسم را دیده که صحیح و سالم از جنگ در ذی عرار باز می گشته، به حیات عموی خود معتقد شده است!(65)
تردیدی وجود ندارد که شریف فاضل و برادرش محمد بن جعفر ملقب به ذوالشرفین به مهدویت عموی خود و عقاید حسینیه معتقد بوده اند.(66) چرا که علاوه بر گزارش منابع تاریخی متعدد، هم اینک کتابی ارزشمند از آن دوران با نام سیرة الأمیرین به دست ما رسیده است که در آن مفرح بن احمد ربعی (زنده در 485 ق) که خود از یاران این دو برادر و معتقد به عقاید حسینیه بوده در جای جای این کتاب به اعتقاد آنان به باورهای حسینیه تصریح کرده است. با این وجود آنچه در گزارش ذکر شده از مسلّم لحجی در مورد شریف فاضل تازگی دارد نسبت دادن آغاز چرخش زیدیه و پیدایش حسینیه به شخص اوست.
در عبارت امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز تصریح شده است که عده ای از برادر زادگان حسین در مورد او چنین عقیده ای دارند(67) که با گزارش مسلّم لحجی منطبق است.
جرموزیِ مورخ (م 1076 ق) نیز اعلام زنده بودن حسین بن قاسم را به هر دو برادرزاده یعنی شریف فاضل و برادرش ذوالشرفین نسبت می دهد و این اعلام را صرفا تاکتیکی می داند که آن دو به دلیل عدم امکان انتقام گیری از قاتلان حسین، اتخاذ کرده بودند و نباید آن را مصداق دروغ دانست.(68)
باورها و ویژگی های حسینیه
زیدیه در بحث امامت پس از سه امام نخست، به امامتی این جهانی و دنیوی باور دارند. این امامت در بُعد سیاسی به معنای خروج بر ضدحکومت های ظلم و جور و به دست گرفتن قدرت سیاسی و در بُعد دینی به عنوان نگهبانی از دین و بیان احکام و معارف دینی است. بنابراین در زیدیه هرگونه اعتقادی فراتر از این در مورد امامان غلو به شمار می آید. به همین دلیل شخصیت های زیدیه و جریان اصلی این مذهب، هم زمان با طرح عقاید غالیانه در مورد حسین بن قاسم در برابر آن موضع گرفتند و راه خود را جدا نمودند.
می دانیم که پیروان حسین بن قاسم از میان شیعیان زیدیِ یمن برخاستند. زیدیه یمن در طول قرن چهارم تحت تاثیر تعالیم امام هادی یحیی بن حسین بوده، از همین جهت هادویه نامیده می شدند، بنابراین فقه و عقاید آنان همچون دیگر زیدیانِ آن دوران، فقه و عقاید هادویه بود که متکی به استنباط های فقهی هادی،(69) و ترکیبی از عقاید عقل گرای معتزله(70) و اعتقادات جارودیه(71) بود. ولی آنچه بیش از همه حسینیه را به عنوان یک فرقه متمایز ساخت اعتقاد به مهدویت حسین بن قاسم بود. علاوه بر این اعتقاد، اعتقادات غلوآمیز دیگری نیز به آنان نسبت داده شده است. فهرستی از مهم ترین باورهای نسبت داده شده به حسینیه به شرح زیر است:
مهدویت حسین بن قاسم و زنده بودن او
همانگونه که اشاره شد حسین بن قاسم همواره در طول دوران زعامت خود درگیر منازعات و جنگ های متعدد و مستمر بود، و در یکی از این درگیری ها در سال 404 هجری قمری به دست بنوحماد از قبیله هَمْدان در مکانی به نام ریده در منطقه ذی عرار به قتل رسید.(72) ولی برخی از اصحاب و پیروان او مرگ او را نپذیرفتند و مدعی شدند که حسین همان مهدی موعود است که موقتا غیبت کرده، به زودی باز خواهد گشت و جهان را پر از عدل و داد می کند. بی گمان شرایط خاصی که در آن حسین به قتل رسید در پاگرفتن و قوت یافتن چنین ادعایی مؤثر بود، چرا که حسین بن قاسم در معرکه ای به دور از مرکز قدرتش «عِیان» و در حالی که اکثر یاران همراهش کشته یا پراکنده شده بودند، به قتل رسید.(73)
آنچه مسلّم است و پیش از این در بحث نقش نزدیکان حسین در شکل گیری حسینیه به منابع متعدد آن اشاره کردیم این است که یاران حسین و در رأس همه نزدیکان نسبی او پس از این واقعه به نحو گسترده ای داستان غیبت و مهدویت او را مطرح کردند و به آن دامن زدند و به تدریج و با اضافه شدن اعتقادات غلوآمیز دیگر، فرقه ای با نام حسینیه شکل گرفت که صف آن از صف دیگر پیروان مکتب زیدیه که چنین اعتقاداتی در مورد حسین بن قاسم نداشتند، جدا شد. این در حالی است که برخی منابع معتبر زیدیه تصریح دارند که شخص حسین بن قاسم نیز در زمان حیاتش خود را مهدی موعود معرفی کرده بود و شاید به همین دلیل لقب مهدی لدین اللّه را برای خود برگزید، لقبی که تعداد دیگری از امامان زیدیه در طول تاریخ چه قبل و چه بعد از حسین بن قاسم بدان ملقب شدند و البته لزوما به معنای ادعای مهدویت نیست.(74)
اما وجود ادعای مهدویت حسین بن قاسم مورد تأیید منابع مختلف زیدیه است:
مفرح بن احمد ربعی (زنده در 485 ق) در مواضع متعددی از کتاب سیرة الأمیرین به وجود چنین اعتقادی در طول قرن پنجم تصریح دارد و بدون اشاره به دیگر باورها، بارها از حسینیه به عنوان کسانی که به حیات حسین بن قاسم و مهدویت او اعتقاد دارند، یاد می کند و در موارد بسیاری نیز از اعتقاد به غیبت حسین و امام عصر و زمان بودن(75) او سخن گفته است. وی همچنین به طور خاص گزارش های مستندی را از اعتقاد دو امیر زیدی، یعنی قاسم بن جعفر ملقب به شریف فاضل و برادرش محمد بن جعفر ملقب به ذوالشرفین به مهدویت عموی خود حسین بن قاسم ارائه می کند.(76) از همین جهت کتاب سیرة الأمیرین یکی از مهم ترین و قدیمی ترین منابع در خصوص وجود و گستره چنین اعتقادی در میان زیدیه در قرن پنجم است.
مسلّم لحجی (زنده در 552 ق) نیز بارها از اعتقاد حسینیه به مهدویت حسین بن قاسم و غیبت او یاد کرده و حکایت ها نوشته است.(77)
امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) هم در کتاب حقائق المعرفة به وجود چنین اعتقادی تصریح می کند(78) و در کتاب الحکمة الدُریّة پس از آن جمله ای اضافه کرده است که برخی حتی آن را اعتقاد مستقلی به شمار آورده اند و آن این که: حسین بر هفت اقلیم پادشاهی خواهد کرد.(79)
نشوان بن سعید حمیری (573 ق) در رسالة الحور العین(80) و شرح آن(81) و امام عبداللّه بن حمزه (م 614 ق) در العقد الثمین(82) و المجموع المنصوری(83) نیز به اعتقاد حسینیه به مهدویت حسین بن قاسم اشاره کرده اند.
ولی در منابع در دسترس ما شاید برای اولین بار حمید بن احمد محلّی (م 652 ق) در تألیفی مستقل که در رد فرقه حسینیه نگاشته است و بنابر تصریح خودش نام آن را الرسالة الزاجرة لذوی النهی عن الغلوّ فی أئمة الهدی(84) گذاشته، علاوه بر طرح این باور حسینیه در فصل سوم به رد آن می پردازد:
از معتقدان به مهدویت حسین بن قاسم می پرسیم: از کجا دانستید که او همان مهدی است که پیامبر بشارت ظهور او را داده؟ اگر بگویند علم به آن ضروری و بدیهی است پاسخ آن است که چنین مواردی باید مورد اتفاق همه عقلا باشد، در حالی که فقط شما چنین اعتقادی دارید و هیچ کس دیگر با شما همراه نیست! و اگر بگویند بر اثر استدلال به این نتیجه رسیده ایم پاسخ آن است که دلیل یا عقلی است و یا سمعی. دلیل عقلی در چنین موردی معنا ندارد و دلیل سمعی نیز یا باید مستند به قرآن کریم باشد یا به سنت یا به اجماع امت و یا به اجماع عترت(85) و در هیچ یک از این منابع دلیلی بر این مدعا یافت نمی شود.»(86)
حمید بن احمد محلّی چند اشکال دیگر نیز به این اعتقاد حسینیه وارد می داند:
فرق شما با پیروان دیگر فرقه هایی که ادعای مهدویت پیشوایان خود را کرده اند و از جمله مغیریه که مدعی مهدویت نفس زکیه بودند، یا فرقه هایی از امامیه که مدعی مهدویت پیشوایان خود شده اند چیست؟ اگر بگویید ما از خود مهدی چنین روایتی را نقل می کنیم؛ پاسخ آن است که آنها نیز از پیشوایان خود چنین روایاتی را نقل می کنند و هر کس که نسبت به مذاهب مختلف و روایات آنان اطلاعاتی داشته باشد، می داند که روایات آنها بیشتر از روایات شماست!(87)
اشکال دیگری که حمید بن احمد محلّی با تکیه بر آموزه های زیدیه وارد می داند آن است که:
مذهب عترت بلکه همه امت آن است که پس از مهدی، امام دیگری نخواهد بود. بنابر این شما باید همه امامان هدایت گری را که پس از حسین بن قاسم قیام کرده اند نپذیرید و آنها را ظالم و گناهکار بدانید؛ ولی کسی که از خدا می ترسد چنین نخواهد گفت!(88)
اشکال دیگر حمید بن احمد محلّی:
در خصوص مهدی از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایات بسیاری رسیده و از جمله این که او هم نام پیامبر و پدرش هم نام پدر ایشان است. و این خصوصیت در مورد حسین بن قاسم وجود ندارد!(89)
در همان قرن هفتم حمیدان بن یحیی نیز در کتاب بیان الإشکال با طرح سه ادعا که هر سه به نوعی به ادعای مهدویت حسین بن قاسم باز می گردد و با استناد به نقل قول هایی از خود حسین بن قاسم در مقام جواب و رد آنها بر می آید.
اولین ادعا آن است که گفته شده پس از حسین حجت و امام دیگری نخواهد بود. و حمیدان با استناد به برخی اقوال حسین بن قاسم از جمله استناد او به حدیث ثقلین و تفسیر او از حجت باطن و مغمور، می کوشد آن را رد کند.(90)
دومین مدعا آن که حسین بن قاسم، مهدیِ عیسی(91) است و مهدی عیسی قبل از قیام خود به ناچار باید غیبت داشته باشد؛ در اینجا نیز حمیدان بن یحیی تلاش می کند با استناد به گفته ها و آثار خود حسین بن قاسم چنین القا کند که این ادعا با اقوال و آثار او ناسازگار و خروج از گفته های امامان زیدیه و ورود به گفته های غالیان امامیه است.(92)
سپس به سومین ادعا در این سیاق می پردازد و آن این که به حسین بن قاسم نسبت داده اند که گفته است: او نخواهد مُرد و به شهادت نمی رسد، مگر آن که در آخر الزمان قیام کند؛ و حمیدان بن یحیی در جواب همان راه را می پیماید و عبارت های متعددی از حسین بن قاسم می آورد که به گمان او با چنین ادعایی منافات دارند.(93)
ادعای برتری حسین بن قاسم نسبت به پیامبر اسلام
پس از اعتقاد به مهدویت حسین بن قاسم، از جمله عقاید شگفت انگیزی که به حسینیه نسبت داده می شود این است که آنها حسین بن قاسم را به دلیل خدماتی که در راه نشر دین اسلام انجام داده و می دهد حتی از پیامبر گرامی اسلام نیز برتر می دانند!
مسلّم لحجی (زنده در552 ق) در کتاب تاریخی اش، امام برجسته زیدیه متوکل احمد بن سلیمان (م 566ق) در دو کتاب حقائق المعرفة و الحکمة الدُریّة و عالم مشهور یمن نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) در شرح رسالة الحور العین قدیمی ترین و معتبرترین نویسندگانی هستند که از این اعتقاد حسینیه گزارش داده اند.(94)
حمید بن احمد محلّی (م 652 ق) در این خصوص می گوید:
یکی از جاهلان در تالیفی که من آن را دیده ام در استدلال بر برتری حسین بن قاسم نسبت به پیامبر می گوید: چرا که اسلام به دست مهدی حسین بن قاسم که درود خدا بر او باد فراگیر خواهد شد و تعداد پر شماری که چندین برابر آن تعدادی است که به دست پیامبر پیامبر هدایت یافته بودند، به دست او هدایت خواهند شد. بنابراین حسین برتر است!(95)
حمید بن احمد محلّی با این جمله که: «این نحوه استدلال از بدترین و نفرت انگیزترین نادانی هاست»، به استقبال این اعتقاد باطل حسینیه رفته، به صورت مبسوط به آن پاسخ می دهد و در ابتدا اشاره می کند که پیامبر گرامی اسلام در ثواب و فضل همه اعمال نیک افراد امت خود شریک است و معنا ندارد فردی از افراد امت او در جمع فضائل و ثواب بر ایشان سبقت بگیرد.(96)
پیش از حمید محلّی امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز همین اعتقاد حسینیه را نقل و نقد کرده است. او در ابتدا معتقدان به این باور را جاهلانی دانسته که نفهمیده اند که امامان از قِبَل پیامبر استحقاق مقام امامت را یافته اند و به دلیل خویشاوندی با آن حضرت و دسترسی به دانش ایشان، امام شمرده می شوند و اگر حسین بن قاسم برتر از پیامبر باشد باید در جای ایشان قرار می گرفت و کتاب و معجزات بر او نازل می شد!(97)
ولی در ادامه احمد بن سلیمان به تقریر متفاوتی از استدلال پیروان حسین بن قاسم در خصوص برتری او بر پیامبر اشاره می کند که در آن دلیل برتری حسین، حکومت و پادشاهی او بر همه پهنه زمین دانسته شده است، در حالی که پیامبر چنین موفقیتی نداشته است!(98)
او در نقد چنین توهمی می گوید:
اگر حکومت بر زمین ملاک برتری بود، داود که به تصریح خداوند دارای حکومتی بود که هیچ کس نه قبل و نه بعد از او به پایه اش نخواهد رسید، باید مدعی برتری بر همه پیامبران باشد، حال آن که او چنین ادعایی نداشت. دیگر آن که پادشاهی دنیا بر رسول خدا عرضه شد و ایشان آن را خوش نداشت و فرمود: «دنیا خانه بی خانه ها و ثروت بی ثروتان است و بی عقلان، آن را برای خود فراهم می آورند». بنابراین اگر حسین بن قاسم پادشاه همه دنیا بود و پس از آن اهل ادعا و فخر فروشی بود، کاری ناشایست کرده بود، چه رسد که چنین هم نبوده است!(99)
همچنین احمد بن سلیمان در حقائق المعرفة(100) نقل می کند که حسین بن قاسم همسری داشت که او را طلاق داده بود و آن زن پس از انقضای عدّه با شخص دیگری ازدواج کرد. وقتی حسین بن قاسم از این ازدواج مطلع شد آن زن را بدون طلاق از همسرش جدا کرد و برای توجیه این عمل، با همانندسازی خود با پیامبر اسلام به این آیه استدلال کرد که می فرماید: وَمَا کَانَ لَکُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدا إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیما.(101)
حمیدان بن یحیی نیز در کتاب بیان الإشکال همین اعتقاد برتری حسین بن قاسم بر پیامبر را به عنوان یکی از اساسی ترین اعتقادات پیروان او مطرح، و با استناد به برخی از آثار حسین بن قاسم آن را رد می کند. در این قسمت نکته جالب توجه نقل قولی است که حمیدان از کتاب تفسیر غریب القرآن، اثر حسین بن قاسم آورده است:
به ما رسیده است و خدا بهتر می داند که برخی از امامیه(102) که لعنت خدا بر آنان باد گفته اند: محمد رسول خدا و آخرین پیامبر مهدی است. این دشمنان خدا دروغ گفته اند، بلکه محمد خاتم پیامبران و سید اولین و آخرین است.(103)
ادعای برتری سخنان حسین بن قاسم نسبت به قرآن مجید
از اعتقادات شگفت انگیزتری که تقریبا در همه منابع پیش گفته آمده آن است که حسینیه سخنان و کلام حسین بن قاسم را از کلام خداوند برتر و به تعبیر خاص موجود در متن گزارش ها «أبهر» می دانستند! تعبیری که گویا تنها حسین بن قاسم و حسینیه در تبیین اعتقاد خود به کار می بردند و بسیاری سعی کرده اند برای آن معنای دقیقی بیابند.
مسلّم لحجی در تاریخ خود مناظره ای را حکایت می کند که در آن پس از آن که شخص حسینی مذهب به آیاتی از قرآن برای اثبات قیامت استدلال می کند فردی زیدی مذهب به او می گوید: از کجا معلوم که این کلام خداوند باشد؟ و او پاسخ می دهد: چون معجزه است و کسی قادر به آوردن همانند آن نیست! در اینجا شخص زیدی به او می گوید: وقتی شما گمان دارید که حسین کلامی برتر و روشن تر از کلام خداوند آورده، پس چگونه بر معجزه بودن قرآن استدلال می کنید؟!(104)
امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز در کتاب الحکمة الدُریّة با تصریح به این که حسین بن قاسم کلام خود را برتر «أبهر و در برخی نسخه ها: أبها» از کلام خدا می دانسته است، بر وجود چنین اعتقادی صحه می گذارد و اولین اشتباه حسین بن قاسم را نامی می داند که او بر روی یکی از کتاب های خود گذاشته و آن را المعجز نامیده است. و حال آن که معجز (عاجز کننده) فقط کتاب خداست.
و سپس از این کتاب نقل می کند که در آن حسین بن قاسم گفته که عرش همان خداست یا آورده که اسماء خدا خود خداست. و احمد بن سلیمان با استناد به آیات قرآن به نقد آنها می پردازد.(105)
نکته جالب توجه برای ما آن است که هم اکنون نیز کتابی با نام المعجز(106) در میان آثار باقی مانده و منسوب به حسین بن قاسم وجود دارد(107) که در آن مطالبی که احمد بن سلیمان در قرن ششم به این کتاب نسبت می دهد؛ دیده نمی شود! با توجه به شهرت بسیار زیاد این کتاب از همان قرن پنجم(108) تاکنون این احتمال تقویت می شود که متن اصلی این کتاب پاکسازی و اصلاح شده باشد!
در کتاب حقائق المعرفة نیز احمد بن سلیمان از به کار رفتن همان تعبیر «أبهر» در مورد کلام حسین بن قاسم گزارش می دهد(109) و از محسن بن محمد بن مختار(110) از نوادگان هادی یحیی بن حسین نقل می کند که او در جواب نامه ای از حسین بن قاسم که پر از دشنام و ناسزاگویی است، در رد این ادعای حسین که کلام او بلیغ تر «أبلغ» از کلام خداوند است، به آیاتی از قرآن کریم استدلال می کند که در آنها خداوند تحدی کرده و از عجز دیگران در آوردن کلامی هم پایه با کلام خود خبر داده است.(111) و خود احمد بن سلیمان نیز مجددا همین ادعا را با همان تعبیر «أبلغ» تکرار کرده و مستقلاً به مدد آیات قرآنی به آن پاسخ داده است.(112)
نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) نیز سومین ویژگی حسینیه را پس از اعتقاد به مهدویت و برتری حسین بن قاسم نسبت به پیامبر، اعتقاد آنان به «أبهر» بودن کلام او در مقایسه با کلام خداوند می داند و در توضیح کلمه «أبهر» می گوید: «ابهربودن از کلام خداوند بدان معناست که مخالفانِ ملحد را بهتر شکست می دهد.»(113)
حمید بن احمد محلّی (م 652 ق) نیز در فصل دوم از الرسالة الزاجرة به طور مفصل به این اعتقاد باطل حسینیه می پردازد. او در ابتدا چندین سؤال در مورد معنای کلمه «أبهر» مطرح می کند و می پرسد:
منظور شما از ابهر چیست؟ اگر مراد فصاحت بیشتر است که سخنی بی پایه است، چرا که از نظر فصاحت فاصله بین قرآن و سخنان حسین بن قاسم بسیار زیاد است. و اگر مراد وضوح و آشکاری بیشتر آن است، با این توجیه که حسین بن قاسم کلام خدا را تفسیر و تبیین کرده است، باید گفت که این اختصاصی به تفسیر حسین ندارد و شامل تفاسیر همه امامان و همه عالمان مسلمان می شود، حال آن که به اجماع، نمی توان کلام آنان را به «أبهر» وصف کرد و چنین تعبیری را در مورد آن به کار برد.(114)
وی همچنین چندین جواب دیگر نیز ارائه می کند و از جمله این که پیامبر(ص) و علی(ع) از بالاترین درجه فصاحت و بلاغت در میان عرب برخوردار بودند به گونه ای که کلمات و سخنان حسین بن قاسم به هیچ وجه قابل مقایسه با کلام آنها نیست و با وجود این کلام آنها هرگز «أبهر» و «أفصح» از کلام خداوند، دانسته نشده و نمی شود.(115)
حمیدان بن یحیی نیز دقیقا همان تعبیر «أبهر» را در بیان باور پیروان حسین بن قاسم آورده و با همان روش ِ پیش تر ذکر شده و با استناد به چند قولی که از حسین بن قاسم نقل کرده، کوشیده است تا از او رفع اتهام نماید.(116)
محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) ضمن اشاره به این اعتقاد حسینیه، «أبهر» را به معنای قدرت جوابگوییِ بهتر در برابر لجاج ملحدان معنا می کند.(117)
احمد بن عبداللّه وزیر (م 985 ق) پس از اشاره به دو باور اخیر حسینیه می افزاید: «آنها چهار اصل دارند که هر یک کفری آشکار است».(118) ولی متأسفانه او از این چهار اصل نام نمی برد و ما به درستی نمی دانیم که دقیقا مراد او از چهار اعتقاد اساسی حسینیه کدام است! مسلم آن که علاوه بر سه اعتقادی که تاکنون به آنها اشاره کردیم و به عنوان اساسی ترین باورهای حسینیه مطرح شده است، اعتقادات دیگری نیز در منابع زیدیه به این فرقه منتسب است که در ادامه به آنها اشاره می کنیم.
ادعای برتری حسین بن قاسم بر ملائکه، (برتری بر ملکوت)(119)
امام زیدی احمد بن سلیمان پس از نقل چنین مدعایی، در جواب می گوید:
این اعتقاد نوعی جنون و ادعای خدایی است! چرا که بر اساس آیات قرآن، فرشتگان به فرمان الاهی عهده دار امور و از جمله مرگ انسان ها هستند؛ بنابراین اگر حسین از کسانی است که می میرد، باید گفت فرشته مرگ بر او گمارده شده و عهده دار اوست و چنین فرشته ای بر او برتری دارد. و اگر بگویند او نمی میرد، پس در حق او ادعای خدایی کرده اند!
از طرف دیگر فرشتگان نگهبانان دوزخ و بهشت اند و نگهبان همیشه از آنچه نگاهبانی می شود برتر است. بنابراین ادعای برتری حسین بر ملکوت، باطل می شود.(120)
ادعای برتری حسین بن قاسم بر پیامبران و امامان
علاوه بر ادعای برتری بر پیامبر اسلام، در برخی منابع ادعای برتری حسین بن قاسم بر دیگر پیامبران و امامان نیز مطرح شده است. در الحکمة الدُریّة و حقائق المعرفة نقل شده است که حسین بن قاسم در نامه خود به محسن بن محمد بن مختار می گوید: «و آیا فرق میان من و میان پیامبران و امامان چیزی جز فرق میان شب و روز است»؟!(121) و در همین نامه می گوید: «علم همه انبیاء و امامان (و از علی(ع) تا پدرش قاسم بن علی عِیانی را نام می برد) چیزی جز یک صدم علم من نیست»!(122)
ادعای برتری سخنان حسین بن قاسم بر همه کتاب های آسمانی از جمله تورات و انجیل
همچنین بنابر برخی از گزارش ها ادعای برتری کلام حسین بن قاسم به قرآن مجید محدود نشده و شامل همه کتاب های آسمانی بوده است! بنابر نقل امام احمد بن سلیمان، در نامه حسین بن قاسم به محسن بن محمد بن مختار آمده است:
تورات و انجیل و فرقان و تمام علمی را که خداوند به وجود آورده و فرو فرستاده حاضر کنید، شما سخن مرا از نظر استدلال قوی تر و نورانیتش را بیش تر و برهانش را عظیم تر از آنها خواهید یافت!(123)
نزول وحی بر حسین بن قاسم
حمیدان بن یحیی (م قرن هفتم ق) در بیان الإشکال این عقیده حسینیه را این گونه طرح کرده که آنها گمان داشتند که حسین بن قاسم آنچه را در خواب می دید، در بیداری به وقوع می پیوست؛ و به دنبال آن حمیدان بن یحیی با استشهاد به سخنی از حسین بن قاسم آن را رد می کند.(124)
ولی احمد بن محمد شرفی (م 1055 ق) از مسلّم لحجی نقل می کند که وی ادعای نزول وحی بر حسین بن قاسم را به صراحت به خود او نسبت می دهد. مسلّم لحجی به نامه ای اشاره می کند که حسین بن قاسم در پاسخ به عالمی باطنی و اسماعیلی مذهب نوشته است و در آن بر ادعای خود مبنی بر دریافت وحی پا می فشارد. نام این عالم باطنی حسین بن عامر است که در اعتراض به حسین بن قاسم در ادعای دریافت وحی، شعری سروده و در آن خطاب به حسین چنین گفته است:
ای مدعی وحی بدان که وحی با مصطفی پایان یافته پس توهم را از خود دور ساز.(125)
احمد بن عبداللّه وزیر (م 985 ق) نیز اعتقاد به نزول وحی در خواب را از جمله عقایدی می شمارد که حسینیه با اعتقاد به آن با حسین بن قاسم بیعت کرده بودند.(126)
در میان تالیفات منسوب به حسین بن قاسم نیز، از تألیفی نام برده شده با نام: الرد علی من أنکر الوحی بعد خاتم النبیین.(127) و هم اینک متن مختصری با همین نام که به نظر می رسد ناقص و بخشی از یک تألیف مفصل تر است، در ضمن مجموعه کتب و رسائل منتشر شده از حسین بن قاسم وجود دارد.(128) حسین بن قاسم در متن موجود از این کتاب، پس از پیامبر خاتم، دریافت وحی را از طریق فرشتگان یا شنیدن مستقیم آن به وسیله ایجاد صدا در گوش، منتفی دانسته است، ولی وحی از راه خواب را امری مسلّم می داند که پس از پیامبر نیز هرگز قطع نمی شود و امامان از آن بهره مند هستند، چرا که به اعتقاد او امامان شریک پیامبران هستند!
او پس از ذکر چند روایت به نمونه هایی از دریافت های وحیانی و استجابت دعاهای خود اشاره می کند و تصریح می نماید که این مطالب را کسی جز مومنانِ امتحان پس داده باور نخواهند کرد!(129)
نکته جالب آن است که حمیدان بن یحیی در راستای کوشش خود برای رفع اتهام از حسین بن قاسم نام این کتاب را الرد علی من أنکر الوحی فی المنام گذاشته و در کتاب بیان الإشکال در یک مورد از آن نقل قول کرده است.(130)
علم غیب حسین بن قاسم
احمد بن سلیمان در کتاب الحکمة الدُریّة یکی از باورهای حسینیه را علم غیب داشتن حسین بن قاسم می شمرد.(131) و همو در کتاب حقائق المعرفة با تفصیل بیشتر به طرح و رد این باور آنان می پردازد. وی در این کتاب می گوید:(132)
آنان به دلیل بی اطلاعی از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص) معتقدند که حسین بن قاسم علم غیب می داند. این سخن آنان به چند دلیل باطل است از جمله این که خداوند متعال می فرماید: قُل لایَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالاْءَرْضِ الْغَیْبَ إِلاّ اللَّهُ وَ مَا یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ(133) بنابراین گفته آنان که حسین بن قاسم غیب را می داند، تکذیب کتاب خداست. و خداوند متعال فرموده است: وَمَا تَدْرِی نَفْسٌ مَّاذَا تَکْسِبُ غَدًا وَ مَا تَدْرِی نَفْسٌ بِأَیِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ(134) و فرموده: وَ لایُحیطُونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِه إلا بِمَا شَاءَ.(135)
احمد بن سلیمان اطلاعات دقیق تری نیز از همین باور را به دست می دهد که می توان آن را عنوانی مستقل در عقاید حسینیه دانست:
«و از ناآگاهی حسینیه آن که گفته اند که حسین بن قاسم همانند آل داود قضاوت می کند». و در ادامه می افزاید: «اگر از آنان بپرسی قضاوت آل داود چگونه بوده است؟ می گویند: آن که قبل از سخن گفتنِ دو طرف، حق و باطل را می دانست!»
و در پاسخ، به آیات 21 تا 24 سوره ص استشهاد کرده، می گوید: «اینها نمی دانند که بر اساس آیات قرآن خودِ داود اظهار بی اطلاعی کرده است».
دشنام به صحابه
یحیی بن حسین (م 1100 ق) نقل می کند که منصور باللّه ، حسینیه را همچون مطرفیه و قاسمیه از رافضیان شیعه می شمارد که به صحابه دشنام می دهند!(136)
ما نیز پیش از این در همین نوشتار به گرایش جارودی زیدیان یمن که شامل حسینیه و فرقه های نام برده شده نیز می شود، اشاره کردیم و می دانیم که یکی از ویژگی های جارودیه موضع سخت و تند آنان در برابر مخالفان و متقدمان بر امیرمومنان علی(ع) است.(137)
انجام حج در کنار قبر قاسم بن علی در عِیان
امام احمد بن سلیمان (م 566 ق) از شخصی که تاکید می کند مورد اعتماد اوست، ولی نام او را نمی برد، نقل می کند که قاسم بن محمد بن قاسم بن جعفر(138) به او گفته که: «حسین بن قاسم به او فرمان داده است که مراسم حج را در «عِیان» به جای آورد و او این راه را باز کرده و به جای مکه سال های زیادی او و اصحابش که تعدادشان بیش از یکصد نفر بوده به جای مکه برای ادای حج به عِیان می رفتند و این مراسم را در ایام عید عرفه به جای می آوردند»!(139)
احمد بن عبداللّه وزیر (م 985 ق) نیز به نقل از داماد نشوان بن سعید حمیری که نام او «جعید» ذکر شده است، نقل می کند که او قاسمیه(140) را متهم می کرد که آنها در کنار قبر قاسم عِیانی حج بجای می آورند و در مذمت آنان اشعاری سروده بود و از آن جمله این بیت که در آن می گوید:
«مردم به سوی سرزمین منا حج کرده اند و خاندان قاسم به سوی مذاقه حج می کنند».(141)
ولی روشن است نسبت دادن چنین اعتقاد و رفتاری به همه حسینیه ممکن نیست به ویژه آن که گزارش های ناهمساز دیگر تاریخی و از جمله اعمال حجی که شخصیت های حسینیه به جای می آورده اند،(142) چنین تعمیمی را رد می کند. بنابراین اگر چنین گزارش هایی صحت داشته باشد تنها محدود به جمع خاصی از حسینیه و در مقطع خاصی از زمان بوده است.
صحت تیمم با وجود آب
یکی دیگر از باورهای ویژه ای که در فروعات فقهی به حسینیه نسبت داده شده این است که آنها تیمم را حتی در صورت وجود آب، صحیح و کافی می دانستند.(143) در این خصوص توضیح بیشتری داده نشده است، ولی ما در صحت این نسبت نیز به حسینیه حداقل به همه آنان، تردید داریم. چرا که در کتاب سیرة الأمیرین در چند جا اصرار شریف فاضل را بر تحصیل طهارت با آب علی رغم شرایط بسیار سخت نقل کرده است.(144)
حشر و نشر حیوانات و به بهشت رفتن آنها
مسلّم لحجی پس از داستانی جالب در خصوص این اعتقاد حسینیه، به نقل از کتاب های حسین بن قاسم آورده است که بنا به باور او حیوانات در روز قیامت برانگیخته می شوند و به بهشت رفته، در نعمت خواهند بود، زیرا آنها نیز عقل دارند و اهل تشخیص هستند، از این رو روا نیست که در شکل نازیبا و زشت باقی بمانند؛ بنابراین خداوند آنان را به صورت هایی نیکو در خواهد آورد. مسلّم لحجی اضافه می کند که این نظر برخی از معتقدان به تناسخ است.(145)
انجام اعمال خارق العاده حسین بن قاسم
احمد بن سلیمان از شخص مورد اعتماد خود، نقل می کند که او به قاسم بن محمد بن قاسم بن جعفر گفته است که آیا تو خود مهدی (حسین بن قاسم) را دیده ای؟! و او پاسخ داده که: «بله! با او در خانه بودم و او ایستاد و آماده رفتن شد. ناگهان دیوار خانه شکافت و او از آن بیرون رفت و از در خانه بیرون نرفت!»(146)
جهنمی و کافر بودن غیر معتقدان به عقاید حسینیه
نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) و محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) پس از بر شمردن سه اعتقاد نخست و اساسی حسینیه، اضافه کرده اند که به باورِ آنها هر کس بر عقیده آنان نباشد، از جهنمیان است.(147)
احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز نقل می کند که آنان غیر معتقدان به باورهای خود را کافر می دانند.(148)
درستی این گزارش ها به این معناست که حسینیه علاوه بر آن که از میان فرقه های اسلامی تنها خود را اهل نجات می دانستند، همچون خوارج، دیگران را از دائره اسلام نیز خارج می پنداشتند!
ولی مطالعه تاریخ یمن در سه قرن حضور فرقه حسینیه که در برخی مقاطع با حاکمیت و قدرت یافتن آنها نیز همراه بوده است، پذیرش چنین نسبت هایی را دشوار می سازد. به نظر می رسد که این نسبت ها بیشتر باید به نوعی برخورد حذفی و تخریبی از جانب رقیبان حسینیه، تفسیر شود، به ویژه این که به خوبی می دانیم که شخصیت هایی همچون نشوان بن سعید حمیری و احمد بن سلیمان با حسینیه درگیر بوده و سابقه دشمنی نیز داشته اند.(149)
انشعاب حسینیه
بر اساس گزارش های موجود در این که آیا پس از حسین بن قاسم می توان با او ارتباط دیداری و شفاهی داشت، پیروان او دچار اختلاف نظر بوده، به دو دسته تقسیم شدند. نشوان بن سعید حمیری (م 573 ق) و محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) به صراحت از این تقسیم سخن گفته و آورده اند:
آنان به دو گروه تقسیم شدند؛ گروهی که معتقد بودند حسین به صورت پنهانی با آنان ارتباط دارد و در حال غیبتش دیدار با او قطع نشده است و همه اعمال آنها تنها به فرمان او انجام می شود. و گروه دیگری که این عقیده را باطل شمرده، می گفتند او را در دوره غیبت و تا زمان ظهورش نمی توان دید و آنها تنها به آنچه او در کتاب هایش به جای گذاشته عمل می کنند.(150)
مسلّم لحجی (زنده در 552 ق) در تاریخ خود در داستان های متعددی از حسینیه مطالبی را نقل می کند که از آنها به خوبی استفاده می شود که حسینیه در عصر او نه تنها مانعی از ارتباط با حسین بن قاسم نمی دیدند، بلکه مدعی چنین دیدارهایی بودند و یا سخن مدعیان دیدار حسین را باور می کردند.(151)
احمد بن سلیمان (م 566 ق) نیز نقل می کند که قاسم بن محمد بن قاسم بن جعفر مدعی بود که با حسین بن قاسم هم سخن می شود و با او دیدار می کند (م قرن ششم ق)!(152)
امتداد زمانی حسینیه
حسینیه در طول قرن پنجم هجری قمری حضوری نمایان و آشکار داشتند. در این مقطع امیرانی از خاندان قاسم عیانی بر بخش هایی از شمال یمن و به ویژه در منطقه «شهاره» حکومت می کردند که همگی معتقد به باورهای حسینیه بودند و علی رغم وجود شرایط امامت زیدیه در برخی از آنان همچون قاسم بن جعفر بن قاسم عِیانی (411468 ق)، اعتقاد آنان به مهدویت و غیبت حسین بن قاسم مانعی بر سر راه اعلام امامتشان بود.(153) و در عین حال، این اعتقاد از همکاری آنان با آن تعداد از علویانی که در طول قرن پنجم علم امامت برافراشته بودند،(154) مانع نمی شد.(155)
در قرن ششم نیز گزارش ها همچنان از حضور جدی حسینیه حکایت دارد. در همین مقطع مسلّم لحجی (زنده در 552 ق) داستان ها و حکایت های شیرینی از باورهای حسینیه نقل می کند. در دوران امامت امام متوکل علی اللّه احمد بن سلیمان، یعنی در فاصله سال های 532 تا 566 هجری قمری نیز علاوه بر آنچه در خصوص مشاجرات نشوان بن سعید حمیری و اطرافیان او با حسینیه آمده و همچنین آنچه در کتاب های امام احمد بن سلیمان منعکس شده و پیش از این به هر دو اشاراتی داشتیم، گزارش های تاریخی پراکنده ای نیز از حضور حسینیه در دست داریم؛ از جمله آن که در گزارش های متعددی از حاکمیت و قدرت امیری با نام فلیته بن قاسم قاسمی یاد شده که بر مذهب حسینیه بوده و در نیمه این قرن با امام زیدیه متوکل علی اللّه احمد بن سلیمان درگیر بوده، در یکی از آخرین نبردها در سال 565 هجری قمری آن امام را به اسارت در می آورد و پس از وساطت و دخالت قبایل او را آزاد می کند.(156) همچنین در دوران امامت امام عبداللّه بن حمزه در سال های 594 تا 614 هجری قمری از حضور حسینیه گزارش هایی رسیده و شواهدی در دست است.(157)
در قرن هفتم نیز حمید بن احمد محلّی (م 652 ق) تصریح می کند که تا زمان او معتقدان به زنده بودن و مهدویت حسین حضور دارند و او در رد آنان تألیف مستقلی با نام الرسالة الزاجرة نگاشته است.(158) همچنین برای امام متوکل علی اللّه مطهر بن یحیی (م 697 ق) نیز نامه مشهوری نقل شده که خطاب به حسینیه نگاشته بوده است.(159)
در قرن هشتم محمد بن حسن دیلمی (م 711 ق) پس از اشاره به حسینیه و باورهای آنان می گوید: «امروزه از آنان کسی باقی نمانده، مگر تعداد اندکی».(160) این در حالی است که احمد بن عبداللّه وزیر (م 985 ق) تصریح دارد که حسینیه از زمان حسین بن قاسم تا زمان امام یحیی بن حمزه (م 749 ق) امتداد داشته اند.(161)
در قرن نهم هادی بن ابراهیم وزیر (م 822 ق) از حضور حسینیه تا چندی قبل از زمان تالیف کتاب خود، هدایة الراغبین خبر می دهد و از شخصی به نام یحیی بن محمد عمرانی نقل می کند که او و یا کسی که وی او را دیده، پیروان حسینیه را درک کرده است!(162)
محمد بن ابراهیم وزیر (م 840 ق) برای اولین بار به صراحت از انقراض کامل حسینیه خبر می دهد:
«زیدیه با آنان مقابله کردند و تا نابودی آنان جهاد نمودند و اینک خدای را سپاس که کسی از آنان باقی نمانده است.»(163)
امام احمد بن یحیی بن مرتضی (م840 ق) نیز از انقراض حسینیه خبر داده است.(164)
احمد بن عبداللّه وزیر (م 985 ق) نیز که پیش از این، سخن او را در خصوص امتداد حسینیه تا زمان امام یحیی بن حمزه آوردیم، از شخصیتی که از او با عنوان و نام فقیه عبداللّه ورد یاد کرده، نقل می کند که او تا قبل از سال 840 هجری قمری که مرگ و میری فراگیر در یمن اتفاق افتاد، یکی از بزرگان «ثلا» را می شناخته که به زنده بودن حسین و اعتقادات حسینیه معتقد بوده است.(165)
ابن ابی رجال (م 1092 ق) هم می گوید:
اعتقادات حسینیه در طول حدود 300 سال و تا حدود سال 700 هجری قمری در میان مردم و جاهلان شیعه ادامه یافت. و از آن پس آنان متلاشی شده، رو به کمی گذاشتند و باقی مانده ای از آنان در میان جاهلان شیعه و غیر شیعه در مناطق «حیام» و اطراف آن و در مناطقی در غرب صنعاء باقی ماندند تا این که در رأس سال 800 هجری قمری قبر حسین بن قاسم در «ذی عرار» آشکار شد، و توهمات آنان درهم ریخت.(166)
و بالاخره در آخرین گزارش هایی از این دست، در قرن یازدهم هجری قمری از شخصیتی نام برده می شود به نام حسین بن علی بن صلاح عبالی (م 1080 ق) که علی رغم انقراض کامل حسینیه از چند قرن قبل، به عقاید آنان معتقد بوده، ارادتی ویژه به حسین بن قاسم و تألیفات او داشته است!(167)
از مجموع گزارش های متعدد و مختلفی که نقل شد، می توان دریافت که فرقه حسینیه در طول قرن پنجم تا هفتم هجری قمری به مدت سه قرن حضوری جدی و مطرح داشته و در قرن هشتم حضور آنان کم فروغ و کم تعداد بوده است و در نیمه اول قرن نهم دیگر چیزی به نام حسینیه مطرح نبوده و حداکثر تا سال 840 هجری قمری، تنها افراد معدودی به باورهای آنان وفادار بوده اند و از آن پس به کلی ناپدید شده اند. در این خصوص نسبت هایی که در قرن یازدهم هجری قمری به حسین بن علی عبالی داده شده، یک مورد کاملا استثنایی است.
کتابنامه
آملی، علی بن بلال (م قرن پنجم ق)، تتمة المصابیح. منتشر شده با المصابیح.
ابن مرتضی، مهدی لدین اللّه احمد بن یحیی (م 840 ق)، المنیة و الأمل فی شرح الملل و النحل. مؤسسة الکتاب الثقافیة، 1988.
ابن یعقوب، حسین بن احمد (زنده در 393 ق)، سیرة الإمام المنصورباللّه القاسم بن علی العیانی. صنعاء: دارالحکمة الیمانیة، چاپ اول، 1417/1996.
اشعری، ابوالحسن علی بن اسماعیل (م 303 ق)، مقالات الإسلامیین و اختلاف المصلین. فرانتز اشتاینر، چاپ سوم، 1400/1980 م.
اصفهانی، ابوالفرج علی بن حسین (م 356 ق)، مقاتل الطالبیین. قم: منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1414.
اکوع، اسماعیل بن علی (معاصر)، نشوان بن سعید الحمیری و الصراع الفکری و السیاسی و المذهبی فی عصره. دمشق: دار الفکر، چاپ اول، 1417/1997.
هجر العلم و معاقله فی الیمن. دمشق: دار الفکر، چاپ اول، 1416/1995.
بروکلمان، کارل، تاریخ الأدب العربی. بیروت: دارالکتاب الإسلامی، چاپ دوم.
جرموزی، مطهر بن محمد بن احمد (م 1076 ق)، النبذة المشیرة إلی جمل من عیون السیرة القاسمیة. صنعاء: مکتبة الیمن الکبری، تصویر نسخه خطی.
حبشی، عبداللّه بن محمد (معاصر)، مصادر الفکر الإسلامی فی الیمن. ابوظبی: المجمع الثقافی، 1425/2004.
حسنی، ابوالعباس احمد بن ابراهیم (م 353 ق)، المصابیح. صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، چاپ اول، 1422/2002.
حسنی، متوکل علی اللّه احمد بن سلیمان (م 566 ق)، حقائق المعرفة. صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، چاپ اول، 1424/2003.
الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین.
حسنی، منصور باللّه حسن بن بدرالدین (م 670 ق)، أنوار الیقین فی إمامة أمیرالمؤمنین. نسخه خطی، تصویر نسخه 1298 ق.
حسنی، منصور باللّه عبداللّه بن حمزه (م 614 ق)، الشافی. بیروت: مؤسسه الأعلمی، چاپ اول، 1406/1986.
العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین. صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، چاپ اول، 1421/2001.
المجموع المنصوری. صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، چاپ اول، 1422/2002.
شرح الرسالة الناصحة. صعده: مرکز أهل البیت للدراسات الإسلامیة، چاپ اول، 1423/2002.
حمیری، نشوان بن سعید (م 573 ق)، (رسالة) الحور العین. مکتبة الخانجی، چاپ اول، 1948.
شرح رسالة الحور العین. منتشر شده با رسالة الحور العین.
خزرجی، العسجد المسبوک، فیمن ولی الیمن من الملوک، صنعاء: وزاره الإعلام و الثقافة، تصویر نسخه خطی، چاپ دوم، 1981م.
دفتری، فرهاد (معاصر)، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدره ای. تهران: فروزان، چاپ اول، 1375 ش.
دیلمی، محمد بن حسن (م 711 ق) قواعد عقائد آل محمد(ص). نسخه خطی، تصویر نسخه 1328 ق.
ربعی، مفرح بن احمد (زنده در 485 ق)، سیرة الأمیرین الجلیلین الفاضلین القاسم و محمد ابنی جعفر بن الإمام القاسم بن علی العیانی. بیروت: دارالمنتخب العربی، چاپ اول، 1413/1993.
زحیف، ابن فند محمد بن علی (م 916 ق)، مآثر الأبرار فی تفصیل مجملات جواهر الأخبار. صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، چاپ اول، 1423/2002.
زرکلی، خیرالدین، الأعلام. بیروت: دار العلم للملایین، چاپ نهم، 1990.
زید بن علی بن حسین (م 122 ق)، مجموع کتب ورسائل الإمام الأعظم زید بن علی(ع). صعده: مرکز أهل البیت للدراسات الإسلامیة، چاپ دوم، 1424/2003.
زید بن علی، تیارات معتزلة الیمن. صنعاء: المرکز الفرنسی للدراسات الیمنیة، چاپ اول، 1997.
شامی، احمد بن محمد (م 1426 ق)، تاریخ الیمن الفکری فی العصر العباسی. بیروت: منشورات العصر الحدیث، چاپ اول، 1407/1987.
شرفی، احمد بن محمد بن صلاح (م 1055 ق)، اللئالی المضیئة فی أخبار الأئمة. نسخه خطی، تصویر نسخه 1034 ق.
عباسی علوی، علی بن محمد بن عبیداللّه (قرن سوم)، سیرة الهادی إلی الحق یحیی بن الحسین. بیروت: دارالفکر، چاپ دوم، 1401/1981.
عِیانی، مهدی لدین اللّه حسین بن قاسم (م 404 ق)، المعجز الباهر، فی العدل و التوحید لله العزیز القاهر. منتشر شده در من مجموع کتب و رسائل الإمام العیانی.
من مجموع کتب و رسائل الإمام العیانی. صنعاء: مرکز التراث و البحوث الیمنی، چاپ اول، 1424/2003.
قاسمی، حمیدان بن یحیی بن حمیدان (م قرن هفتم ق)، بیان الإشکال فیما حکی عن المهدی من الأقوال. منتشر شده در مجموع السید حمیدان.
التصریح بالمذهب الصحیح. منتشر شده در مجموع السید حمیدان.
مجموع السید حمیدان. صعده: مرکز أهل البیت للدراسات الإسلامیة، چاپ اول، 1424/2003.
قاسمی، یحیی بن حسین، طبقات الزیدیة الصغری. نسخه خطی، تصویر نسخه 1094 ق.
غایة الأمانی فی أخبار القطر الیمانی. القاهره: دار الکتاب العربی، 1388/1968.
لحجی، مسلّم بن محمد بن جعفر (زنده در 552 ق)، تاریخ مسلّم اللحجی. بخش های منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین.
مانگدیم حسینی، مستظهر باللّه احمد بن حسین (م 425 ق)، شرح الأصول الخمسة. قاهره: مکتبة وهبة، چاپ دوم، 1408/1988.
محلّی، حمید بن احمد (م 562 ق)، الحدائق الوردیة فی مناقب الأئمة الزیدیة. صنعاء: مرکز بدر العلمی و الثقافی، چاپ اول، 1423/2002.
الرسالة الزاجرة. نسخه خطی، تصویر نسخه 1049 ق.
مسعودی، علی بن حسین (م 346 ق)، مروج الذهب و معادن الجوهر. بیروت: مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1411/1991.
مؤیدی، مجدالدین بن محمد (معاصر)، التحف شرح الزلف. صنعاء: مکتبة بدر، چاپ سوم، 1417/1997.
ناشی ء اکبر (م 293 ق)، مسائل الإمامة. بیروت: المعهد الآلمانی للأبحاث الشرقیة، چاپ دوم، 2003.
نوبختی، حسن بن موسی (م قرن چهارم ق)، فرق الشیعة. بیروت: دار الأضواء، چاپ دوم، 1404/1984.
وجیه، عبدالسلام بن عباس (معاصر)، أعلام المؤلفین الزیدیة. صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، چاپ اول، 1420/1999.
مصادر التراث فی المکتبات الخاصة فی الیمن. صنعاء: مؤسسة الإمام زید بن علی الثقافیة، چاپ اول، 1422/2002.
وزیر، احمد بن عبداللّه (م 985 ق)، الفضائل (تاریخ بنی الوزیر). نسخه خطی، تصویر نسخه 1053 ق.
وزیر، عبداللّه بن علی (م 1147 ق)، طبق الحلوی و صحاف المن و السلوی. صنعاء: مرکز الدراسات و البحوث الیمنی، چاپ اول، 1405/1985.
وزیر، محمد بن ابراهیم (م 840 ق)، العواصم و القواصم فی الذبّ عن سنة أبی القاسم. بیروت: مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1415/1994.
وزیر، هادی بن ابراهیم (م 822 ق)، هدایة الراغبین إلی مذهب العترة الطاهرین. صعده: مرکز أهل البیت للدراسات الإسلامیة، چاپ اول، 2002/1423.
هارونی، ابوطالب یحیی ین حسین (م 424 ق)، الإفادة فی تاریخ الأئمة الزیدیة. تحقیق محمد یحیی سالم عزان، صنعاء: دار الحکمة الیمانیة، چاپ اول، 1417/1996.
الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة. تحقیق هادی بن حسن بن هادی الحمزی، صعده: مرکز أهل البیت للدراسات الإسلامیة، چاپ اول، 1422/2001.
1. مسائل الإمامة، ص26؛ فرق الشیعة، ص26.
2. العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص194.
3. همان، صص194225.
4. برخی شواهد در خصوص گمان مهدویت زید بن علی را ببینید در: مجموع کتب ورسائل الإمام الأعظم زید بن علی، ص360؛ مروج الذهب، ج3 ص230؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص197.
5. مقاتل الطالبیین، ص207 و صص210219؛ رسالة الحور العین، ص39؛ شرح رسالة الحور العین، ص156؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص422؛ مقالات الإسلامیین، ص67.
6. مروج الذهب، ج4، ص61؛ رسالة الحور العین، ص39؛ شرح رسالة الحور العین، ص156؛ الشافی، ج1، ص272و ص276؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص423؛ مقالات الإسلامیین، ص67.
7. رسالة الحور العین، ص39؛ شرح رسالة الحور العین، ص156؛ الشافی، ج1 ص286؛ العقد الثمین فی أحکام الأئمة الطاهرین، ص423؛ مقالات الإسلامیین، ص67.
8. سیرة الهادی إلی الحق، ص36؛ تتمة المصابیح، منتشر شده با المصابیح، ص570.
9. رک: تتمة المصابیح، ص564؛ الإفادة فی تاریخ الأئمة الزیدیة، ص121. به نظر می رسد تردید محقق الإفادة در مورد ورود قاسم رسّی به یمن، با توجه به متن تتمه المصابیح جایی ندارد.
10. سیرة الهادی إلی الحق، ص36.
11. تتمة المصابیح، صص576577.
12. تفصیل شرح حال هادی یحیی بن الحسین را در قدیمی ترین منابع زیدیه ببینید: سیرة الهادی إلی الحق؛ تتمة المصابیح، صص567589؛ الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة، صص101116.
13. الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة، ص136؛ تتمة المصابیح، ص601.
14. الحدائق الوردیة، ج2، ص100؛ التحف شرح الزلف، ص197.
15. شرح حال او را ببینید: تاریخ الیمن الفکری، ج1، صص159167.
16. سیرة الإمام المنصورباللّه ، صص2124.
17. الحدائق الوردیة، ج2، ص114.
18. مقدمه سیرة الأمیرین، ص34.
19. تیارات معتزلة الیمن، ص342.
20. به عنوان نمونه ببینید: رسالة الحور العین، ص39 و تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، صص317343.
21. احمد بن عبداللّه وزیر (م 985 ق) و یحیی بن حسین (م1100 ق) از شخصیتی زیدی به نام عبدالملک بن قطریف نام می برند که امامت قاسم عیانی را به دلیل مخالفت او با هادی در مسائل فقهی، قبول نداشت. الفضائل، نسخه خطی، برگ 219؛ طبقات الزیدیة الصغری، نسخه خطی، برگ1/28.
22. به عنوان نمونه باید از نامه امام قاسم عیانی به مردم طبرستان یاد کرد. رک: سیرة الإمام المنصور باللّه ، ص8280؛ شرح الرسالة الناصحة، ج2، ص397399؛ الحدائق الوردیة، ج2، صص118119.
23. مقدمه سیرة الأمیرین، صص3435.
24. الحدائق الوردیة، ج2، صص114115؛ غایة الأمانی، ص227.
25. الحدائق الوردیة، ج2، ص120.
26. همان، ص115.
27. همان، ص120.
28. التحف شرح الزلف، ص202؛ تاریخ الیمن الفکری، ج1، ص237.
29. شرح رسالة الحور العین، ص157؛ قواعد عقائد آل محمد(ص)، نسخه خطی، برگ392؛ اللئالی المضیئة، نسخه خطی، ج2، برگ145.
به نظر می رسد که از میان دو نقل ذکر شده برای سال تولد حسین بن قاسم، سال 378 هجری قمری ترجیح داشته باشد، چرا که حسین بن احمد بن یعقوب در کتاب سیرة المنصوربالله در حوادث روزهای پایانی سال 391 هجری قمری نقل می کند که قاسم بن حسین زیدی که در ابتدا از کارگزاران قاسم عیانی بود، ولی بعدها بر ضد او وارد عمل شد، جعفر فرزند امام قاسم عیانی را به همراه برادر کم سن و سالش حسین به اسارت گرفت. رک: سیرة الإمام المنصوربالله، ص280. همچنین در نامه ای که قاسم عیانی به سال 390 هجری برای فرزندش سلیمان می نویسد از حسین به عنوان پسر بچه (صبی) یاد می کند. ببینید: سیرة الإمام المنصوربالله، ص147. ولی نکته عجیب و غیر منسجم با دیگر اطلاعات موجود آن است که در همین نامه از به دنیا آمدن فرزندی برای حسین بن قاسم به نام محمد خبر داده شده که به سختی با اولین گزارش ها از تاریخ تولد حسین، یعنی 376 هجری قمری قابل جمع است. ضمن اینکه بنا بر تصریح مورخان حسین بن قاسم تنها دو دختر داشته و پسری برای او ذکر نشده است. رک: الحدائق الوردیة، ج2، ص121. این در حالی است که زرکلی تاریخ ولادت حسین بن قاسم را 384 ثبت کرده است . رک: الأعلام، ج2، ص252.
30. سیرة الإمام المنصور باللّه ، صص207213.
31. الحدائق الوردیة، ج2،ص121؛ طبقات الزیدیة الصغری، نسخه خطی، ص1/24؛ التحف شرح الزلف، ص202.
32. غایة الأمانی، ص235؛ هجر العلم و معاقله فی الیمن، ج3، ص1511؛ مقدمه سیرة الأمیرین، ص8.
33. گزارش کشته شدن حسین در میدان نبرد در سال 404 تقریبا در همه منابع معتبر زیدیه به صورت یکسان منعکس شده است؛ به عنوان نمونه ببینید: الحدائق الوردیة، ج2، ص121؛ مآثر الأبرار، ج2، ص710؛ غایة الأمانی، ص239.
34. رک: غایة الأمانی، ص234238.
35. همان، ص238.
36. الحدائق الوردیة، ج2، ص121؛ التحف شرح الزلف، ص204
37. رک: بیان الإشکال فیما حکی عن المهدی من الأقوال، منتشر شده در مجموح السید حمیدان، صص412431.
38. أعلام المؤلفین الزیدیة، صص384387.
39. مصادر الفکر العربی و الإسلامی فی الیمن، صص527529
40. تاریخ الأدب العربی، ج3، صص332333.
41. التحف شرح الزلف، ص204.
42. مشخصات چاپی این اثر چنین است: من مجموع کتب و رسائل الإمام العیانی، تحقیق عبدالکریم احمد جدبان، مرکز التراث و البحوث الیمنی، صنعاء، الطبعة الأولی، 1424/2003.
43. رک: تاریخ الیمن الفکری فی العصر العباسی، ج1، صص244246.
44. مشخصات این اثر به شرح زیر است: سیرة الأمیرین الجلیلین الفاضلین القاسم و محمد ابنی جعفر بن الإمام القاسم بن علی العیانی، تحقیق و دراسة رضوان السید و عبدالغنی محمود عبدالعاطی، دارالمنتخب العربی، بیروت، الطبعة الأولی، 1413/1993.
45. در سراسر این کتاب اصطلاح حسینیه یا شیعه حسینیه به طور کامل جایگزین اصطلاح زیدیه شده و بارها از آن استفاده شده است. در همان آغاز می گوید: تصمیم گرفته ام اخبار دولت فاطمیه حسینیه را ثبت کنم (ص71). دیگر کاربردهای این اصطلاح را ببینید: ص131، ص149، ص146، ص150، ص155 و ص165.
46. رک: تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، صص317343.
47. بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص351.
48. ص39.
49. ص156.
50. ص423.
51. ص296.
52. ج3، ص422.
53. ص91.
54. حقائق المعرفة، صص491492.
55. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص351353.
56. الفضائل، نسخه خطی، برگ9.
57. نقل شده از: مآثر الأبرار، ج2، ص714.
58. أنوار الیقین، نسخه خطی، برگ 348.
59. شرح الرسالة الناصحة، ج2، ص399401.
60. ببینید: الحدائق الوردیة، ج2، ص121.
61. منتشر شده در مجموع السید حمیدان، صص412431.
62. التحف شرح الزلف، ص203 و ص207.
63. بیان الإشکال، صص418420.
64. همان، ص428.
65. تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشرشده در ملحقات سیرة الأمیرین، صص321322.
66. البته یحیی بن حسین قاسمی پس از نقل قول مورخان مبنی بر اعتقاد شریف فاضل به زنده بودن و مهدویت عمویش حسین بن قاسم؛ بدون آوردن مستند و دلیلی و صرفا به خاطر فضائل و جایگاه بلند علمی او چنین اعتقادی را نفی می کند. رک: غایة الأمانی، ص251.
67. حقائق المعرفة، ص493.
68. النبذة المشیرة، ص436.
69. پیش از این اشاره شد که در برخی گزارش ها قاسم عیانی متهم به مخالفت با مذهب هادی شده است (طبقات الزیدیة الصغری، نسخه خطی، برگ 1/28). همچنین احمد بن عبداللّه وزیر نیز نقل کرده که هر وقت گذر حسین بن قاسم به قبر پدرش می افتاد با لگد به آن می کوبید و می گفت: این با هادی مخالفت کرده است (الفضائل، نسخه خطی، برگ217).
70. حضور تفکرات معتزله در میان زیدیان یمن در قرن چهارم بیشتر به رویکرد کلامی هادی یحیی بن حسین و قبل از او جدش قاسم رسّی باز می گردد. گرایش کلامی نزدیک به معتزله در دوران حسین بن قاسم نیز دقیقا همان چیزی است که به وسیله محمد بن ابراهیم وزیر (م 840 ق) شخصیت برجسته زیدیه با گرایش اهل حدیث، مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. رک: العواصم و القواصم، ج3، ص422.
71. جارودیه به فرقه ای از زیدیه گفته می شود که به ابوجارود زیاد بن منذر (م 150 ق) منتسب می شوند و در طول تاریخ همواره عقاید این گرایش بر زیدیه سایه افکنده است. نشوان بن سعید حمیری نیز حسینیه را شاخه ای از جارودیه دانسته است (شرح رسالة الحور العین، ص157).
72. الحدائق الوردیة، ج2، ص121؛ أنوار الیقین، نسخه خطی، برگ348؛ مآثر الأبرار، ج2، ص710.
73. غایة الأمانی، صص238239.
74. به عنوان نمونه پیش از حسین بن قاسم حداقل دو امام زیدیه به مهدی لدین اللّه ملقب شده اند:
اول، محمد بن عبداللّه بن حسن بن حسن معروف به نفس زکیه که در سال 145 هجری قمری در قیام علیه حکومت منصور عباسی به شهادت رسید. بر اساس گزارش های معتبر و از جمله منابع زیدیه وی به لقب مهدی خوانده می شد. و همانگونه که در آغاز این نوشتار هم اشاره شد در مورد او اعتقاد به مهدویت هم وجود داشت.
دوم، ابوعبداللّه محمد بن قاسم بن حسن مشهور به ابن داعی که در سال 360 هجری قمری پس از یک دوره زعامت زیدیه در شمال ایران درگذشت. ابن داعی نیز ملقب به مهدی بود ولی هیچیک از منابع زیدی و غیر زیدیه، به ادعای مهدویت توسط او یا پیروانش اشاره ندارند (در مورد مهدی محمد بن حسن داعی رک: الإفادة فی تاریخ الأئمة السادة، صص137150).
75. رک: ص72، ص84، ص112 و ص289.
76. در این کتاب در موارد متعددی به این باور دو شریف فاضل تصریح شده است. از جمله در وصیت نامه ای که ذوالشرفین در سال 462 نوشته است (صص168173) همچنین وصیت نامه دوم او که در سال 468 نوشته شده است (ص253) و وصیت نامه سوم او (صص283284).
77. به عنوان نمونه ببینید: تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص328، ص329، ص337، ص340، ص342 و...
78. ص491.
79. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
80. ص39.
81. صص156157.
82. ص128.
83. المجموع المنصوری 2، ج1، ص349.
84. این رساله تاکنون انتشار نیافته است. هم اینک نسخه ای از این اثر مهم و ارزشمند در اختیار ما قرار دارد که در آینده نزدیک به همراه توضیحاتی بیشتر در مورد فرقه حسینیه به وسیله نگارنده منتشر خواهد شد.
85. زیدیه علاوه بر اجماع امت اسلامی اجماع عترت و اهل بیت را که در مفهوم زیدی آن شامل همه فرزندان فاطمه سلام الله علیها می شود، حجت می دانند.
86. الرسالة الزاجرة، نسخه خطی، برگ1920.
87. همان، برگ21.
88. همان.
89. همان، برگ22.
90. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، صص422425.
91. چنین تعبیری در برخی روایات نبوی نیز دیده می شود. آمدن نام عیسی در کنار مهدی ظاهرا بیانگر مسئله جدیدی نیست، بلکه اشاره به همراهی عیسی با مهدی موعود در هنگام ظهور است. مشابه این اصطلاح و توضیحاتی در این خصوص را ببینید: عبداللّه بن حمزه، المجموع المنصوری، ج2، صص189190.
92. این در حالی است که در میان نقل قول های حمیدان بن یحیی از حسین بن قاسم در خصوص مهدی روایتی نبوی به چشم می خورد که می تواند مورد تامل و دقت قرار گیرد. در این روایت برای مهدی(ع) صفاتی شمرده شده که از طرفی به صفاتی که حسینیه برای حسین بن قاسم در نظر گرفته اند نزدیک است؛ ولی از طرف دیگر با صفات مهدی موعود در امامیه نیز منطبق است.
در این روایت حسین بن قاسم از پیامبر گرامی اسلام نقل می کند که فرمود: «پس از من فتنه هایی شبهه انگیز خواهد آمد که همانند شب تیره خواهد بود و مؤمنان گمان می برند که در آن هلاک خواهند شد. سپس خداوند آن فتنه ها را به وسیله ما از آنها بر خواهد گرفت، به وسیله مردی از فرزندان من که گمنام است. نمی گویم گمنام در شخصیت و دینش، بلکه به دلیل کمی سن و سالش و غیبت او از میان خاندانش و در پرده بودن او در زمانه اش!» رک: بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص425426.
93. همان، صص427428.
94. ببینید: تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشرشده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص342؛ حقائق المعرفة، ص491؛ الحکمة الدُریّة، بخش منتشرشده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
95. الرسالة الزاجرة، نسخه خطی، برگ910.
96. همان، برگ10.
97. حقائق المعرفة، ص495.
98. همان، صص495496.
99. همان، ص496.
100. ص491.
101. الأحزاب، 53.
102. اصطلاح امامیه در منابع کهن و از جمله منابع زیدیه در مورد همه معتقدان به سلسله امامان منصوص اطلاق شده که شامل اسماعیلیه نیز می شود؛ در اینجا نیز به نظر می رسد، که مراد حسین بن قاسم از برخی امامیه، بعضی از اسماعیلیه باشد که محمد بن اسماعیل را ناطق هفتم و ناسخ شریعت محمدی دانسته اند. رک: تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص271 به بعد.
103. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، صص420421.
104. تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص341.
105. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، صص351352.
106. در برخی از نسخ خطی موجود نام کامل این کتاب که موضوعی کلامی دارد و خود شامل چندین رساله و تالیف دیگر است، چنین آمده است: المعجز الباهر، فی العدل و التوحید لله العزیز القاهر.
107. علاوه بر نسخه های متعدد خطی موجود، اخیرا این کتاب به همراه مجموعه ای از آثار حسین بن قاسم منتشر شده است که قبلا به مشخصات چاپی آن در همین نوشتار اشاره شد.
108. به عنوان نمونه مفرح بن احمد در شرح احوال دو سردار زیدی در قرن پنجم از این کتاب به عنوان یکی از متون درسی مورد مطالعه زیدیه در آن دوران نام می برد. رک: سیرة الأمیرین، ص135 و ص155.
109. حقائق المعرفة، ص491 و ص504.
110. احمد بن سلیمان در کتاب الحکمة الدُریّة در مورد وی می گوید که او در مرتبه ای از مراتب امامت و زعامت و امام مسجدِ هادی الی الحق در شهر صعده بوده است. ببینید: الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
111. حقائق المعرفة، ص493.
112. همان، ص494.
113. شرح رسالة الحور العین، ص157.
114. الرسالة الزاجرة، نسخه خطی، برگ13.
115. همان، برگ 1516.
116. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص422.
117. قواعد عقائد آل محمد(ص)، نسخه خطی، برگ392.
118. الفضائل، نسخه خطی، ص214 و ص218.
119. «فوق الملکوتیة» تعبیری است که احمد بن سلیمان به کار بردن آن را در مورد حسین بن قاسم به پیروان او نسبت می دهد. ببینید: حقائق المعرفة، ص495.
120. همان، صص494495.
121. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
122. حقائق المعرفة، صص491492.
123. همان، ص492.
124. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص428.
125. یا مدعی الوحی إن الوحی قد خُتما... بالمصطفی فأَمِطْ عن نفسک الوهما (اللئالی المضیئة، ج2، نسخه خطی، برگ 145146).
126. الفضائل، نسخه خطی، برگ9.
127. ببینید: مصادر الفکر الإسلامی فی الیمن، ص612؛ مصادر التراث فی المکتبات الخاصة فی الیمن، ج1، ص522؛ تاریخ الأدب العربی، ج3، ص333.
128. من مجموع کتب و رسائل الإمام العیانی، صص373380.
129. همان، صص375378.
130. بیان الإشکال، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص420.
131. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص352.
132. حقائق المعرفة، صص493494.
133. النمل، 65.
134. لقمان، 34.
135. البقرة، 255.
136. طبقات الزیدیة الصغری، نسخه خطی، برگ 2/58.
137. ببینید: شرح الأصول الخمسة، ص761؛ حقائق المعرفة، ص466؛ التصریح بالمذهب الصحیح، منتشر شده در مجموع السید حمیدان، ص211.
138. نواده قاسم بن جعفر مشهور به شریف فاضل (م 469 ق) که بنابر نقل احمد بن مفرح پدرش محمد در سال 478 ق بر جنازه عموی خود محمد بن جعفر مشهور به ذوالشرفین نماز گذارده است؛ (سیرة الأمیرین، ص281) و به همراه پسر عمویش جعفر بن محمد بن جعفر که جانشین پدر خود ذوالشرفین شد، پس از ذوالشرفین به عنوان دو بزرگ خاندان در اواخر قرن پنجم مطرح بوده است؛ (همان، ص284) بنابراین می توان تاریخ زندگانی شخصیت مورد نظر ما را که فرزند اوست، نیمه اول قرن ششم دانست.
139. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص353.
140. در اینجا ظاهرا مراد از قاسمیه همان حسینیه است که از پیروان آن به دلیل انتساب نسبی سرکردگانشان به قاسم عیانی (م 393 ق) با این تعبیر یاد شده است و نباید آن را با قاسمیه که گرایشی از زیدیان پیرو مکتب قاسم بن ابراهیم رسی (م 246 ق) است، اشتباه گرفت.
141. حجّ الأنام إلی المخصب من منی 000 و إلی مذاقة حجّ آل قاسم (الفضائل، نسخه خطی، برگ216).
142. گزارش دو سفر حج امیر ذوالشرفین را ببینید: سیرة الأمیرین، ص125 و ص127.
143. طبقات الزیدیة الصغری، نسخه خطی، برگ2/58؛ نشوان بن سعید، ص20 به نقل از الفضائل.
144. رک: سیرة الأمیرین، ص110 و ص114
145. تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص343.
146. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص353.
147. شرح رسالة الحور العین، ص157؛ قواعد عقائد آل محمد(ص)، نسخه خطی، برگ392.
148. حقائق المعرفة، ص493.
149. پیش از این در همین نوشتار به برخی از درگیری های امام احمد بن سلیمان با حسینیه در قرن ششم اشاره کردیم. و پس از این هم اشاره خواهیم کرد در خصوص نشوان بن سعید نیز هر چند صاحب الفضائل نقل کرده که پدر او سعید بن نشوان و خود او در آغاز از حسینیه بوده است، در ادامه تصریح دارد که او از این مذهب برگشته و میان او و پیروان حسینیه دشمنی و درگیری بالا گرفته است. ببینید: الفضائل، نسخه خطی، برگ 215216؛ مآثر الأبرار، ج2، صص712714 و صص778781.
150. شرح رسالة الحور العین، ص157؛ قواعد عقائد آل محمد(ص)، نسخه خطی، برگ392.
151. رک: تاریخ مسلّم اللحجی، بخش های منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص329، ص332، صص334335 و ص340.
152. الحکمة الدُریّة، بخش منتشر شده در ملحقات سیرة الأمیرین، ص353.
153. مآثر الأبرار، ج2، ص717؛ طبقات الزیدیة الصغری، نسخه خطی، برگ1/59؛ غایة الأمانی، ص251.
154. امام ابوهاشم حسن بن عبدالرحمن (م 431 ق) در سال 426 هجری قمری، امام ناصر ابوالفتح دیلمی (م444 ق) در سال 437 هجری قمری و امام حمزة بن أبی هاشم (م 458 ق) در سال 458 هجری قمری سه شخصیت مدعی مقام امامت زیدیه یمن در قرن پنجم بودند که حسینیه و اَشراف قاسمی کم و بیش با آنان همکاری نیز کرده اند. رک: غایة الأمانی، ذیل سال های مذکور.
155. به عنوان نمونه امام ابوالفتح دیلمی، منصب امیر الامرایی را در سال 438 هجری قمری به جعفر بن قاسم عیانی می سپارد. رک: غایة الأمانی، ص247.
156. رک: مآثر الآبرار، ج2، صص766768؛ الفضائل، نسخه خطی، برگ216؛ اللئالی المضیئة، ج2، نسخه خطی، برگ229؛ غایة الأمانی، صص317318.
157. رک: الفضائل، نسخه خطی، برگ 215 و 219.
158. الحدائق الوردیة، ج2، ص121.
159. هدایة الراغبین، پاورقی، ص296.
160. قواعد عقائد آل محمد(ص)، نسخه خطی، برگ392.
161. الفضائل، نسخه خطی، برگ217.
162. هدایة الراغبین، ص296.
163. العواصم و القواصم، ج3، ص421.
164. المنیة و الأمل، ص92.
165. الفضائل، نسخه خطی، برگ217.
166. مقدمه من مجموع کتب و رسائل الإمام العیانی، ص29.
167. طبق الحلوی، ص254؛ هجر العلم و معاقله فی الیمن، ج3، صص13881389.