مقدمتاً باید گفت که هیچ اصل کلّی ای در
این زمینه وجود ندارد. هر زوجی، منحصر به فرد هستند و در مشاوره باید منحصر به فرد بودن زوج ها لحاظ شود. پس هر مشاوره ای متفاوت است. سؤال شما خیلی کلّی است و من سعی می کنم طوری صحبت کنم که خواننده بتواند با توجه به شرایط خودش نتیجه گیری کند.
یک اصل مهم در این رابطه، اصل «نرخ رضایت - نارضایتی» است. برخی روان شناسان، این اصل را اصل «پاداش - تنبیه» هم نام گذاری کرده اند. یعنی: ما مادام که خودمان با خودمان رابطه داریم، آزادی عمل بیشتری داریم؛ برای این که تمام اعمال را آن طور که دوست داریم، انجام می دهیم؛ امّا به محض این که پای یک نفر دیگر به وسط می آید (که از نظر شخصیتی متفاوت است، از نظر علایق ممکن است تفاوت هایی با ما داشته باشد و همچنین از نظر فکری و خانوادگی و از جهات دیگری، با ورود چنین فردی، خواه ناخواه، بعضی موارد اصطحکاک زا به وجود می آید. مثلاً ممکن است کارهایی او بخواهد انجام دهد که مورد رضایت ما نباشد یا ما بخواهیم کاری بکنیم که چندان مورد رضایت او نباشد.
طبیعی است که زن و شوهرهایی که با دقت کافی همدیگر را انتخاب می کنند، انتظار می رود که مشترکات زیادی با هم داشته باشند؛ ولی هیچ زوجی نیستند که 100% چیزهای که در یکی از آنها ایجاد رضایت می کند، در دیگری هم همین طور باشد. خواه ناخواه، مواردی پیش می آید که وقتی یکی از این دو نفر، راضی است، دیگری ناراضی باشد.
انتظار می رود در یک رابطه زناشویی صحیح و متعادل، نرخ رضایت و نارضایتی در طرفین، تعادل داشته باشد و به نفع رضایت طرفین، سنگینی کند. مرد یک ترازوی دو کفه برای خودش دارد و زن هم همین طور. نباید ترازوی زن، کفه رضایتش سنگینی کند و برای مرد، کفه نارضایتی اش، وگرنه، با گذشت زمان، اندکی صدای نارضایتی مرد درمی آید و یا بالعکس.
مثلاً مردی که تمایل دارد هفته ای سه یا چهار بار به پدر و مادرش سر بزند، خودش راضی است و فکر می کند لزوماً خانمش هم باید راضی باشد. خانمش یک بار یا دو بار راضی می شود؛ ولی کم کم و به مرور زمان، کفه نارضایتی خانم، سنگینی می کند. یا مثلاً در خانه، خانم می خواهد سریال ببیند و آقا برنامه ورزشی. خانم به نفع آقا کنار می کشد؛ ولی کفه نارضایتی اش سنگین می شود. با گذشت زمان و با این سنگینیِ نارضایتی در کفه ترازوی خانم و رضایت در ترازوی آقا، این زوج، دچار مشکل می شوند.
بنابراین، در یک رابطه زناشویی صحیح، طرفین، خواسته ها و تمایلات و برنامه هایشان را تعدیل می کنند، مُنتها در جهت رضایت دوجانبه و کاهش نارضایتی دوجانبه.
همین طور، در یک رابطه خوب، زن و شوهر باید با هم و با مشورت یکدیگر برنامه ریزی کنند؛ طوری که هم رضایت مرد و هم رضایت زن را به همراه داشته باشد. به عنوان مثال، یک جدول درست می کنیم. مرد، برنامه های مطلوب و زن، نیز برنامه های مطلوبش را می نویسد. برنامه هایی که مورد رضایت طرفین است، طبیعتاً در تدوین برنامه زندگی مشترک، لحاظ می شوند.
هر حرکتی که یکی از زوجین با آن مشکل دارد، باید به بحث و گفتگوی دو نفره گذاشته شود. آیا صلاح است برنامه ای را که یکی از زوجین عمیقاً به آن علاقه مند است، حذف کنیم یا این که می شود او هم به برنامه اش برسد و دیگری مقدار نارضایتی اش را کم کند. در این صورت، زوج ناراضی باید به آن کار، یک معنای مثبت بدهد تا او هم اندکی راضی بشود و از طرفی زوج راضی باید کمی احساس رضایتش را در مورد آن کار، کم کند تا به توافق برسند.
مثلاً اگر خانمی دوست دارد به سینما برود و آقا دوست ندارد، اگر صلاح دیدند که حتماً به سینما بروند، آقا باید به سینما یک معنای خوب بدهد تا مثل قبل، از این کار، متنفّر نباشد و خانم هم باید مقدار سینما رفتنش را کم کند. این، یک حرکت به سمت یکدیگر است. به این روش، کفه رضایت هر دو زوج، سنگین می شود. زوج های مشکل دار، یا هر دو کفه نارضایتی شان سنگین است و یا یکی از زوجین، راضی و دیگری ناراضی است. در زندگی، همیشه با قانون نمی شود جلو رفت. گاهی مدیریتْ لازم است.