نزول قرآن بر هفت حرف و آرای علمای اسلامی
موضوع تحقیق، بررسی روایت نزول قرآن بر هفت حرف در جوامع حدیثی شیعه (انّ القرآن نزل علی سبعة احرف)
(1) می باشد. این روایت در جوامع حدیثی اهل سنت نیز به تواتر نقل شده است. علمای اهل سنت مدعی صحت طرق و تواتر روایت مذکور هستند
(2) سیوطی می گوید:
«این حدیث از طریق 21 صحابی به نام های ذیل نقل شده و ابوعبیده به تواتر آن تصریح نموده است. نام آن صحابی عبارتند از: ابن عباس، ابی بن کعب، انس، حذیفه بن یمان، زیدبن ارقم، سمرة بن جندب، سلمان بن صرد، ابن مسعود، عبدالرحمن بن عوف، عثمان بن عفان، عمر بن خطاب، عمربن ابی سلمه، عمرو بن عاص، معاذبن جبل، هشام بن حکیم، ابوبکرة، ابوجهم، ابوسعید خدری، ابوطلحه انصاری، ابوهریرة، ابوایوب.
(3) در مسند حافظ ابویعلی، آمده است:
«عثمان روزی بر فراز منبر شنوندگان خود را سوگند داد که هر یک از شما از پیامبر(ص) این حدیث را شنیده که پیامبر (ص) فرمود: «انّ القرآن اُنزل علی سبعة احرف کلها شاف کاف»، برخیزد و بایستد عده بی شماری برخاستند و ایستادند و شهادت دادند که این حدیث را از پیامبر (ص) اکرم شنیده اند. آنگاه عثمان خود هم شهادت به صدور روایت از پیامبر (ص) داد.
(4) در مورد این روایت همواره، آرا و نظریات متفاوتی وجود داشته است و چون بسیاری آن را متواتر و یا حداقل از احادیث صحیح الصدور می دانند، در مورد معنای آن آراء و نظریاتی بیان داشته اند و سعی نموده اند، نظر خود را با روایتی دیگر، گرچه ضعیف باشد، تأیید نمایند. اختلاف نظر در مورد معنای روایت، موجب اقوال بسیاری شده است، تا آنجا که ابن حبان بستی، 35 معنای مختلف را نقل می نماید.
(5) هر کس رأی خویش را قطعی می داند؛ در صورتی که برای فهم معنای روایت بنا به نظر ابن عربی
(6) هیچ گونه نصی و حدیثی نداریم.
شاید به این جهت همه اتفاق نظر دارند که این حدیث در مورد تخفیف و آسانگیری پیامبر (ص) در مورد قرائت قرآن است، ولی مقصود از هفت چیست و هفت حرف کدام است، مورد اختلاف است؟ برخی کلمه سبعه را بیان کثرت تلقی نموده اند و برای متن و ظاهر لفظی، اعتبار و ارزشی قرار نداده و گفته اند منظور از سبعه بیان کثرت است و عدد هفت در دهگان مانند هفتاد در صدگان است که برای کثرت به کار می رود.
بعضی هم مانند جلال الدین سیوطی، تعبّد در لفظ هفت داشته و خواسته اند وجوه هفت گانه ای را ترسیم نمایند؛ گرچه با زحمت و مشقت های فراوان باشد. ابن حبان، می گوید، بیشتر علمای اسلامی برآنند که عدد سبعه دلالت بر حصر می نماید.
(7) تلاش بسیاری که خواسته اند وجوه هفتگانه را ترسیم نمایند، ناموفق بوده است. از جمله کسانی که وجوه سبعه را به قرائت سبعه معنا کرده اند که در بحث بررسی اقوال به سستی این قول خواهیم پرداخت و این مطلب روشن است که قرآن و قراءات دو ماهیت متفاوت دارند و قرآن عبارت است از وحی نازل شده بر پیامبر(ص) اسلام و در بین مردم و مورد اتفاق همه است، و لی قراءات سبعه یا عشره منسوب به قراء معروف است و مربوط به تفاوت نگارش کلمات یا تلفظ افراد قبایل است.
از این رو وقتی در احادیث ملاحظه می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله در امر قرائت بر مسلمانان سخت نمی گرفت و رعایت حال پیرمردان و پیرزنان یا قبایلی که لهجه های متفاوت داشتند، می نمود و اجازه می فرمودند که مطابق لهجه خودشان بخوانند، نمی توان
چنین استفاده کرد که حضرت اجازه داده اند که این قراءت های گوناگون را ثبت و آنها را قرآن بنامند. تنها مطالبی که می توان پذیرفت این است که آسانگیری پیامبر (ص) در قرائت قرآن، غالبا منحصر به موارد خاصی بوده که حضرت اجازه می فرمودند اختلاف قرائت ها را ثبت نمایند و به کاتبان وحی تعلیم می دادند و در مواردی به طریق متواتر محفوظ مانده است.
در این تحقیق هدف نخست بررسی صحت و معنای روایت «انزل القرآن علی سبعة احرف» در جوامع حدیثی شیعه است و توجه عمده به جوامع حدیثی شیعه بوده است که آیا در جوامع حدیثی شیعه این روایت نقل شده یا نه؟ اگر نقل شده، آیا متواتر است یا نه؟ و اگر در صحت آن از جهت سند، شکی نیست، معنای آن چیست؟ آیا امکان دارد این روایت مجعول باشد، گرچه اهل سنت آن را متواتر می دانند؟ آیا احتمال جعلی بودن آن کاملاً مطرود است یا خیر؟ راویان در طبقات دوم و سوم چند نفر هستند؟
آیا در اسناد روایت از ضعفا و مجروحین وجود دارد یا خیر؟ آیا روایت متعارضی مخالف آن وجود دارد یا نه؟ و اگر هست راه حل جمع آن ها با یکدیگر در چیست؟ و بزرگان علوم قرآنی کدام راه را پسندیده اند و راه نکوتر کدام است؟
نخست برای آشنایی روایت در منابع اهل سنت به نقل آن از صحیح مسلم و صحیح بخاری و دیگر جوامع حدیثی اهل سنت می پردازیم و سپس به ذکر روایت در جوامع حدیثی شیعه و بررسی آن و نقل اقوال به مسأله پرداخته می شود.
این بحث در چهار فصل تنظیم شده. در فصل اول به نقل روایت «نزل القرآن...» از منابع اهل سنت و سپس جوامع حدیثی شیعه پرداخته شده و در فصل دوّم به بررسی سند و دلالت و در فصل سوّم به اقوال در مسأله و در فصل چهارم به بررسی روایت متعارض پرداخته شده است. فصل اول 1 نقل حدیث «نزل القرآن علی سبعة احرف» در منابع اهل سنت
در فصل اوّل، نخست به نقل چند مورد از روایت احرف سبعه از منابع اهل سنت می پردازیم که مهمترین و گویاترین آن ها روایتی است که در کتاب صحیح بخاری به طور مبسوط و در صحیح مسلم به شکل مختصرتری آمده است. لازم به ذکر است که به اقتضای این که تحقیق به زبان فارسی است، ترجمه فارسی روایت در متن تحقیق آمده و اصل آن ها در پاورقی هر صفحه ارجاع شده است مگر این که مواردی ضرورت داشته، نص روایت در متن ذکر گردد:
1 سعید بن عفیر، ما را حدیث نمود و گفت، لیث از عقیل از ابن شهاب که وی نیز از عروه بن زبیر نقل می نماید که مِسوربن مخرمه و عبدالرحمن بن عبد قاری وی را گفته اند که آن دو شنیدند که عمر بن خطاب می گوید: هشام بن حکیم سوره فرقان را در زمان حیات رسول خدا در نماز قراءت می کرد. به قرائت وی گوش دادم متوجه شدم که سوره فرقان را با وجوه متعددی قرائت می نماید که با وجهی که رسول خدا (ص) قرائت آن را به من تعلیم داده بود، تفاوت دارد. نزدیک بود که در حال نماز با وی گلاویز شوم، ولی منتظر شدم تا نمازش را به پایان رساند. عبایش را بر او پیچیدم و او را در هم فشردم و گفتم: چه کسی قرائت این سوره را به تو یاد داده است؟ گفت: رسول خدا (ص)، گفتم: دروغ می گویی. به خدا سوگند رسول خدا (ص)، همین سوره ای که تو می خوانی، طور دیگری به من آموخته است، او را به نزد رسول خدا (ص) بردم و گفتم: یا رسول الله(ص)! من شنیدم که این مرد سوره فرقان را با وجوه متعددی می خواند که با ترتیبی که شما به من تعلیم فرموده ای تفاوت دارد. رسول خدا فرمود: عمر رهایش کن بخواند. هشام همان قرائتی را که از او شنیده بودم دوباره خواند. آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: «هکذا اُنزلت» سوره همینطور که هشام می خواند از جانب خداوند نازل شده است. سپس افزود: عمر! تو بخوان و من همانطور که آن حضرت به من یاد داده بود، خواندم، باز هم رسول خدا (ص) فرمود: «هکذا انزلت» سوره همینطور که تو خواندی نازل شده است. آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: «انّ هذا القرآن انزل علی سبعة احرف فاقروا ما تیسرّ منه»؛ یعنی قرآن به هفت حرف و هفت وجه نازل شده به هر یک از آنها که برایتان میسر است، قرآن را قرائت نمائید.
(8) 2 از صحیح مسلم: «حرملة بن یحیی من را حدیث فرمود که ابن وهب ما را خبر نمود که یونس از ابن شهاب به من گفت: عبیدالله بن عبدالله بن عتبه من را حدیث نمود که همانا ابن عباس وی را حدیث نموده که پیامبر (ص) فرموده است: جبرئیل (ع) مرا به یک حرف قراءت نمود. به وی مراجعه کردم و از وی طلب زیادت شدن را نمودم، جبرئیل، اضافه کرد، تا این که قرائت قرآن به هفت وجه (حرف) منتهی و مشخص شد.
(9) این دو روایت به جهت اهمیتشان به طور مختصر اسناد آنها را بررسی می کنیم. در این بررسی از کتاب های المجروحین من المحدثین و الضعفاء و المتروکین» و «الضعفاء و المتروکین» نوشته ابوحاتم بستی و ابن جورزی استفاده شده است.
در روایت اوّل، رویانی مانند سعید بن عفیر، لیث، عقیل، ابن شهاب، عروة بن زبیر، مسوربن مخرمه، عبدالرحمن بن عبدالقاری و عمربن خطاب وجود دارد که تمام آنها از جهت رجال حدیث ثقه و هیچ گونه ضعف و جرحی در کتابهای ضعفا از آنها دیده نشده است. و در روایت دوم روایانی مانند ابن وهب، یونس، ابن شهاب، عبیدالله بن عبدالله بن عتبه، ابن عباس و حرملة بن یحیی وجود دارد که غیر از حرملة بن یحیی در مورد هیچ کدام در کتاب های ضعفا اثری دیده نمی شود و فقط در مورد حرملة بن یحیی، در کتاب ابن جوزی آمده است که وی از ضعفا است و از شافعی نقل روایت می نماید. رازی گفته است که به حدیث وی احتجاج نمی شود، ولی ابن حبان وی را از ضعفا به حساب نیاورده است و حاکم وی را جلیل القدر می داند. ابن عدی نیز در کتاب خود وی را از ضعفا دانسته است.
3 ابّی بن کعب: پیامبر(ص) فرمودند: ای اُبَّی: قرآن بر من بر یک حرف و دو حرف و سه حرف قرائت شد، تا به هفت حرف رسید.
(10) 4 اُبّی بن کعب: پیامبر(ص) با جبرئیل ملاقات نمود و به وی گفت: من مبعوث بر امتی شده ام که در بین آنان پیرزن و پیرمرد و غلام و جاریه هست و مردانی که تاکنون کتابی را نخوانده اند. جبرئیل خطاب به پیامبر(ص) فرمود: ای محمد(ص) قرآن بر هفت حرف نازل شده است.
(11) برای هر حرفی از آن ها، ظهری و بطنی (ظاهری و درونی) هست و برای هر حرفی حدی و هر حدی، مطلعی دارد.
(12) 2 نقل حدیث «نزل القرآن علی سبعه احرف» در منابع شیعه
با بررسی و استقصای کامل در کتاب بحارالانوار مرحوم مجلسی «رض» و کتب اربعه شیعه و وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل، روایت مذکور فقط در چهار مورد آمده است که در موارد زیر است:
1 مرحوم صدوق از ابن ولید و وی از صفار و وی از ابن معروف و وی از محمد بن یحیی صیرفی و وی از حماد بن عثمان نقل می نماید که حماد بن عثمان می گوید به امام صادق(ع) گفتم: احادیث از شما برای ما به طرق مختلف نقل می شود. حضرت (ع) فرمود که پیامبر(ص) فرموده: همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده است و کمترین چیز برای امام، این است که بر هفت وجه فتوا بدهد. سپس فرمود، این عطیه ماست، میل داری به دیگری ببخش یا نبخش و امساک کن.
(13) 2 مرحوم صدوق از محمد بن علی ما جیلویه از محمد بن یحیی از محمد بن احمد از احمد بن هلال از عیسی بن عبدالله هاشمی از پدرش و وی نیز از پدرانش؛ پیامبر(ص) فرمود: فرستاده ای از طرف خدا آمد و گفت: خداوند تو را امر می کند که قرآن را بر یک حرف قرائت بکنی، گفتم: پروردگارا، بر امت من توسعه بده: گفت: خداوند امر می نماید که قرآن را بر هفت حرف بخوانی.
(14) 3 محمد بن حسن صفار از فضل و وی نیز از موسی بن قاسم از ابن عمیر یا دیگری از جمیل بن درّاج از زرارة امام باقر (ع): تفسیر قرآن بر هفت حرف می باشد.
(15) 4 ابوعبدالله، محمدبن ابراهیم نعمانی، مرسلاً از امام امیرالمؤمنین نقل می نماید که حضرت فرمود: قرآن بر هفت قسم نازل شده است. هر قسمی از آنها شافی و کافی است و آنها امروز جزو ترغیب و ترهیب و جدل و قصص و مثل می باشد.
(16) از آنچه گذشت روشن شد که روایت «نزل القرآن علی سبعه احرف» در جوامع حدیثی شیعه بسیار محدود است و تنها سه مورد با واژه «سبعه احرف» نقل شده و در یک روایت به «سبعة اقسام» آمده است.
نکته قابل توجه دیگر این است که این روایت در کتب اربعه شیعه نیامده است و تنها مرحوم صدوق آن را در کتاب خصال خود آورده است و عجیب است که چرا مرحوم صدوق آن را در کتاب «من لایحضره الفقیه» نیاورده است. البته این روایت در کتب و منابع حدیثی اهل سنت فراوان آمده است و در صحاح ست هم آمده و لذا گروهی از اهل سنت آن را متواتر می دانند و به توجیه و تبیین آن اهمیت بیشتر داده اند، لکن از دید شیعه، از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. فصل دوّم بررسی حدیث
در فصل دوّم پس از نقل حدیث از منابع عامه و خاصه، به بررسی حدیث از جهت سند می پردازیم تا روشن شود در سند روایت خللی وجود دارد یا نه؟
البته در سند روایت هایی که به نقل از منابع شیعی بوده، چون هدف اصلی، تحقیق و بررسی روایت مذکور در جوامع حدیثی شیعه است و پس از آن به بررسی دلالتی واژه «حرف» از لغت و قرآن پرداخته خواهد شد. «سند حدیث»
سند چهارم روایت مذکور از منابع و جوامع حدیثی شیعه را نقل می کنیم و سپس آن را با توجه به کتاب های رجال حدیث بررسی کرده که آیا در آنها، از ضعفا وجود دارد یا نه؟ سند روایت اوّل: ابو جعفر صدوق از ابن ولید از صفار از ابن معروف از محمد بن یحیی صیرفی از حماد بن عثمان.
1 محمد بن حسن بن ولید: ثقه و استاد شیخ صدوق بوده است.
2 صفار: ثقه می باشد.
3 ابن معروف (عباس بن معروف): ثقه می باشد.
4 محمدبن یحیی صیرفی: آیة الله خوئی وی را مجهول می داند. شیخ طوسی طریق وی از ابی مفضل را ضعیف می داند.
(17) 5 حمادبن عثمان: وی نیز از ثقات است. سند روایت دوّم:
صدوق از محمد بن علی ماجیلویه از محمد بن یحیی از محمد بن احمد از احمد بن هلال از عیسی بن عبدالله هاشمی...
1 صدوق: از بزرگان ثقه است.
2 محمد بن علی ماجیلویه: از ثقات است.
3 محمد بن یحیی: مجهول است چون این نام مردد بین چندین نفر است که بعضی ثقه و بعضی غیر ثقه می باشند.
(18) 4 محمد بن احمد: از ثقات است.
5 احمد بن هلال: وی ابو جعفر عرتائی می باشد که اقوال بزرگان رجال در مورد وی متفاوت است که به نقل بخشی از آنها پرداخته می شود:
نجاشی: وی فردی صالح از جهت روایت است، ولی از امام عسکری(ع) در مورد وی ذمّ شنیده شده است.
(19) شیخ طوسی: وی از غلات بوده است و در دین متهم بوده است و از اصحاب امام عسکری(ع) شمرده شده است و در تهذیب گفته شده که وی، مشهور به غلوّ بوده است و به روایت های وی عمل نمی شود و در استبصار شیخ طوسی می گوید: وی از ضعفا و فاسد المذهب است و به حدیث وی توجه نمی شود.
(20) ابن غضائری: در روایات وی توقف شده مگر آنچه از حسن بن محبوب نقل می نماید.
آیة الله خوئی: در فساد عقیده وی تردیدی نیست و بعید نیست که متدین به چیزی نبوده است. از این رو گاهی غلو وی ظاهر شده و گاهی ناصبی بودن وی، ولی از ثقاوت بوده است و در عمل به خیر آن کافی است.
(21) 6 عیسی بن عبدالله هاشمی: وی از مجاهیل می باشد و نمی توان به وثاقت وی حکم نمود
(22) چون این نام بین چند نفر از ثقات و غیر ثقات، معروف است. سند روایت سوّم:
محمد بن حسن صفار از فضل از موسی بن قاسم از ابن ابی عمیر یا دیگری از جمیل بن دراج از زرارة.
در این روایت تمامی روایان آن از ثقات
(23) هستند و بعضی از بزرگان حدیث و اصحاب اجماع مانند زرارة، جمیل بن دراج به اعتبار روایت می افزایند. سند روایت چهام:
ابو عبدالله محمد بن ابراهیم نعمانی
(24) مرسلاً... در این روایت نیز ضعفی از جهت قدح راوی وجود ندارد؛ چون نعمانی از بزرگان معروف به شیخ مفید و از شاگردان محمد بن یعقوب کلینی است، ولی روایت مرسل موجب ضعف در روایت است. ملاک وثاقت روایت
پس از بررسی سند حدیث مذکور از جوامع حدیثی شیعه، روشن می شود که در روایات مذکور، سند حدیث کاملاً روشن نیست و احتمال خدشه و ضعف در سند آن هست؛ مگر این که ملاک در صحت و اعتبار، وثاقت روایت باشد که خود بحث های فراوانی را می طلبد. فقط به نکته ای اشاره می گردد: ملاک در عمل به خبر و حجیت آن، وثاقت روایت از چهار راه ممکن است حاصل شود:
1 وثاقت راوی
2 تظافر روایت
3 محتوای روایت
4 عمل مشهور که جبران ضعف سند را هم می نماید.
با توجه به طریق دوم، یعنی تظافر روایت، در جوامع اهل شیعه به ضمیمه جوامع اهل سنت ممکن است وثاقتی نسبت به صدور روایت حاصل شود و لذا جمعی از علما از جهت سند روایت، آن را قطعی الصدور می دانند، ولی در معنی و دلالت آن اختلاف دارند. واژه «حرف» در لغت
واژه حرف در لغت به معنای جانب و کنار است و در مجمع البیان آمده است: «الحرف و الطرف و الجانب نظائر»؛ یعنی حرف و طرف و جانب شبیه به هم هستند. و «حرف السیف»؛ یعنی لبه شمشیر و «حرف السفینه»؛ یعنی کناره کشتی و «حرف الجبل»؛ یعنی لبه کوه.
(25) مفردات راغب: تحریف الشی: یعنی عدول از موضع آن به جانب دیگر و تمایل به سوی دیگر.
(26) در معجم مقاییس: حرف یعنی عدول و انحراف از چیزی
(27) کلمه «احرف» که در حدیث آمده است. جمع «حرف» است که می تواند در اصطلاح به معنای «وجه» و «مقصد» و حتی «قراءت» به کار رفته باشد؛ مانند کلام این جوزی که می گوید: «شامیان قرآن را به حرف ابن عامر می خوانند.»
(28) واژه حرف در قرآن
برای روشن شدن معنای واژه حرف، کاربرد آن را در قرآن بررسی می کنیم. این واژه در شش مورد در قرآن به کار برده شده است:
1 من الذین هادوا یحرّفون الکلم عن مواضعه و یقولون سمعنا. (نساء / 8)
2 یحرفون الکلم من بعد مواضعه (مائده / 41)
3 یُحرّفون الکلم عن مواضعه (مائده / 13)
4 قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرّفونه من بعد ما عقلوه (بقره / 74)
5 و من یُولّهم یومئذ دبره الاّ متحرفا لقتال او متحیزا الی فئة... (انفال / 16)
6 و من الناس من یعبدالله علی حرف فان اصابه خیر أطمان به... (حج / 11)
با ملاحظه در معنای آیات فوق روشن می شود که همان معنای لغوی یعنی «جانب و کفار» در بیشتر موارد به کار رفته است. در چهار مورد اول که واژه «حرف» همراه با کلام مانند «یحرفون الکلم» آمده است، به معنای تفسیر کلام بر غیر وجه آن است. که همان سوء تأویل و تفسیر و تبدیل کلام از معنای اصلی می باشد و در مورد آخر: «و من الناس یعبداللّه علی حرف»، مفسرین سخنان مفصلی گفته اند که فقط به کلام جار الله زمخشری اشاره می شود:
«عبارت خدا بر حرف، یعنی بر جانبی از دین نه در خط مستقیم و وسط، بلکه در جانب دیگری. این معنی برای کسی است که در دین خودش اضطراب و نگرانی دارد و از اطمینان و ثبات قدم برخوردار نیست؛ مانند کسی که در میدان جنگ در کناری ایستاده است، اگر ببیند لشگریان در حال پیروزی هستند. قرار می گیرد و آرام می شود و گرنه فرار می کند و به سویی می رود.
(29) مرحوم طبرسی در مورد آیه «یعبدالله علی حرف» می گوید:
آیه در مورد قوم و جماعتی نازل شده که در مدینه اگر صحت جسمی داشتند و اسب آنها، نتاج داشت و همسر آن فرزند پسری متولد می نمود و اطمینان داشتند و وفادار به دین بودند؛ ولی اگر دردی به آنها می رسید یا همسر آنها، دختری را متولد می کرد، می گفتند از دین جز بدی و شر نصیب ما نشده است. بمعنای آیه در مورد عبارت خدا بر حرف، یعنی عبارت با شک و همراه با تزلزل و یا منظور عبارت با زبان و بدون هماهنگی و رسوخ در قلب است.
(30) از بررسی آیات مذکور روشن می شود که واژه «حرف» در قرآن به معنای قرائت نیامده است تا تأییدی بر وجه «سبعة قرائات» باشد که سست ترین قول در معنای احرف سبعه می باشد. فصل سوّم: اقوال در مسأله
اکنون با فرض صحت سند روایت «انزل القرآن علی سبعة احرف»، به بررسی اقوال در معنای «سبعة احرف» از دیدگاه علمای حدیث و تفسیر می پردازیم. اگر چه آنچنانکه ابن حبان
(31) بستی 35 معنی را در مورد حدیث ذکر می کند و یا مؤلف کتاب
(32) تاریخ قرآن کریم بیش از چهل معنی برای آن ذکر کرده است، ولی در این تحقیق به ذکر برخی از مهمترین آنها می پردازیم و در حد امکان مورد نقد و بررسی نیز قرار می گیرد. سبعه قرائت
یکی از وجوهی که گسترش زیادی پیدا کرده است، اعتقاد به این است که مقصود از سبعه احرف یعنی «سبعة قرائات» که از ناحیه ابی بکر محمدبن موسی بن عباس بن مجاهدتمیمی (متوفی 324 ه.ق) در کتاب «القرائات السبع»
(33) مطرح شده است. این وجه اغلب در بین عامه مردم رایج بوده است و از جهاتی باطل می باشد بیشتر علمای اهل سنت معتقدند که این وجه دلیل موجهی ندارد و این توهمی است که هیچ یک از علمای محقق آن را قبول ندارد ابن مجاهد به دلیل طرح چنین نظری همواره مورد سرزنش علما بوده است. وجوه بطلان قول به سبعه قراءات
1 قراء سبعه، هیچ کدام پیامبر(ص) را درک ننموده و در هنگام صدور روایت از پیامبر(ص)، متولد نشده بودند؛ مگر عبدالله بن عامر که وی در هنگام رحلت پیامبر(ص) طفلی خردسال بوده و تاریخ حیات آنها چنین است:
1 عاصم کوفی متوفی 129 ه. ق
2 حمزه زیارت کوفی متوفی 156 ه.ق
3 علی بن حمزه کسائی کوفی متوفی 187 ه.ق
4 نافع مدنی متوفی 169 ه.ق
5 عبدالله بن کثیر مکی متوفی 120 ه.ق
6 ابوعمر بن علاء بصری 154 ه.ق
7 عبدالله بن عامر شامی 118 ه.ق
2 نخستین فردی که قایل به تسبیع شد و قراء سبعه را برگزید، ابن مجاهد بوده است که وی در قرن چهارم می زیسته است و قبل از آن تاریخ، قراء معروف به سبعه نبوده اند.
3 واژه احرف با قرائت تطبیق نمی نماید؛ نه در کاربرد لغوی آن و نه در کاربرد قرآنی آن که تفصیل آن گذشت.
4 مخالفت بیشتر علمای اهل سنت بر عدم صحت تطبیق روایت احرف سبعه بر قراءت سبعه و لذا عده ای از علما اقدام به تعزیه و یا تسرین یا تثمین و تعشیر قرائات در برابر تسبیع قرائات نموده اند تا توهم انطباق روایت احرف سبعه بر قراءت سبعه را از ذهن ها خارج نماید.
(34) 5 منافات داشتن با انگیزه ابن مجاهد. ابن مجاهد که قایل به قول تسبیع بوده یکی از علمای بزرگ است. ذهنی و ابوعمردانی و ابن عمردانی و ابن جزری و ابن ندیم وی را ستوده اند. وی در انگیزه انتخاب قرائات سبع می گوید: «برای پاسداری و حفظ قرائات معتبر و سهل نمودن امر بر مردم، قرائات سبعه را جمع آوری نمودم و بقیه را شاذه نامیدم». ابن مجاهد می خواست با این اقدام، قرائات متواتر و شاذ را از هم تفکیک نماید، تا برای مردم مشخص شده و از متواترها پاسداری شود.
6 توجه روایت بر سبع لهجه که قول اکثر علمای اهل سنت است و روایاتی نیز در تأیید آن وجود دارد.
7 عدم ظهور روایات از خاصه بر سبع قرائات که تفصیل ذکر روایات خاصه گذشت هیچ کدام بر سبعه قرائات سازگاری نداشتند.
8 تعارض قول قرائات سبع با روایت صحیحه از امام صادق (ع) که می فرماید: «و لکنّه نزل علی حرف واحد»
(35)؛ یعنی قرآن بر یک حرف نازل شده است. تفصیل این روایت در فصل چهارم خواهد آمد.
9 تعارض با روایاتی که بیان می دارد قرآن بر چهار حرف یا سه حرف یا ده حرف نازل شده است.
(36) سبعه لهجات
این قول را رافعی انتخاب نموده
(37) و معتقد است که منظور از سبعة احرف یعنی «سبعه لهجات» ؛ چون هر قومی در ادای کلمات لهجه خاصی داشته اند؛ مثلاً قاف را عده ای کاف و عده ای همزه را تلفظ می نمایند. آنچنانکه انسان بدوی و روستایی نمی توانسته مانند انسان شهری سخن بگوید، چنانکه بین کوچک و بزرگ و پیرمردان و جوانان و... در ادای کلمات متفاوت بوده است.
واژه سبعه هم ممکن است بیان کثرت باشد که لهجه های معروف و مشهور را شامل می شود، تأیید آنها در بیان کثرت این آیه است: «و البحر یمدّه من بعده سبعة ابحر، ما نفدت کلمات الله» (لقمان / 27) یعنی اگر آنچه در زمین درخت هست. قلم باشد و دریا و به کمک آن، هفت دریای دیگر، مرکب باشد، کلمات خدا تمام نشود. سبعه در آیه، بیان کثرت است؛ چنانکه مرحوم علامه طباطبائی هم به آن اشاره دارد.
(38) شاهد بر اینکه منظور از سبعه احرف، سبعه لهجات است، روایاتی است که به آنها اشاره می شود:
الف: از هر دو صحیحین از ابن شهاب: «عمر از هشام بن حکیم قرائاتی را در نمازش بر حروفی شنید که به آن آشنا نبود (یعنی بر لهجه ای که آن را نمی دانست) خدمت پیامبر(ص) آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «کذلک اُنزلت» یعنی چنین نازل شده است. و قرآن بر هفت حرف نازل شده، هر چه شما مقدورتان هست از آن بخوانید».
(39) ب: ابّی: «پیامبر(ص) با جبرئیل ملاقات کرد و به وی گفت: من مبعوث به امتی شده ام که در بین آنها پیرزن و پیرمرد و غلام و جاریه و مردی هست که تاکنون کتابی را نخوانده اند. جبرئیل گفت یا محمد(ص) قرآن بر هفت حرف نازل شده است.»
(40) ج: مرحوم صدوق از احمد بن هلال از عیسی بن عبدالله هاشمی از پدرش از پدرانش: پیامبر(ص) فرمود: فرستاده ای از ناحیه خدا آمد و گفت: خداوند تو را امر می نماید که قرآن را بر حرف واحد بخوانی گفتم: پروردگارا بر امت من امر را سهل نما سپس گفت: خداوند امر می نماید که قرآن را بر هفت حرف بخوانی.
(41) د: از صحیحین از ابن شهاب: عبیدالله بن عبدالله گفت که ابن عباس می گوید: پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل من را به یک حرف قرائت نمود. به وی مراجعه کردم و همواره طلب زیاده نمودم و اضافه نمود تا اینکه به هفت حرف منتهی شد.
(42) ه: کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از نوفلی از سکونی از ابی عبدالله فرمود پیامبر(ص) فرموده است که مرد عجمی از امت من، قرآن را با لهجه و زبان عجمی خود، قرائت می نماید و ملائکه آن را به شکل عربی بالا می برند.
(43) و: آنچه که ابوالعالیه نقل می نماید که بر پیامبر(ص) از هر جمعی، پنج مرد قرائت نمودند و در لغت (لهجه)اختلاف داشتند، ولی پیامبر به قرائت تمام آنها رضایت داد.
(44) ز: زیدبن ارقم: که علی(ع) فرمود: هر کسی آنچنان که یاد گرفته یا تعلیم دیده، قرائت نماید. همه آنها حسن و جمیل است؛ در حالی که وی در کنار پیغمبر بوده و حضرت سکوت نموده است.
(45) بسیاری از بزرگان اهل سنت مانند ابوشامه (شیخ شهاب الدین) و ابن قتیبه و... این وجه... یعنی سبعه لهجات را از میان وجوه دیگر پسندیده اند و معتقدند لهجه ها متفاوت بوده است و پیامبر(ص) برای آسانگیری در آیات ذیل اجازه داده اند که به چند لهجه خوانده شود:
1 «حتی حین» خوانده شده «عَتّی حین». (مؤمنان / 54).
2 «ألم أِعهد» به کسر و فتح خواندن همزه. (یس / 60).
3 «یوسف» با همزه «یؤسف» و بدون همزه که «یُوسف» خوانده شود. (یوسف/29).
4 «علی کل جبل منهن جزءا و جزّا» به دو شکل مشدد بودن همزه و بدون تشدید و همراه تخفیف. (بقره / 260). وجوه بطلان قول به سبعه لهجات
قول به سبعه لهجات در تفسیر احرف سبعه با تمام محاسن و تأییدی که از ناحیه بعضی روایات انجام می گیرد، از جهاتی خدوش است. آیة الله خوئی در کتاب «البیان فی تفسیر القرآن»
(46) به آن اشاره می نماید و آنها را می توان چنین بیان نمود.
الف: تنافی با روایتی که بیان می دارد قرآن به لغت قریش یعنی لهجه قریش نازل شده است و حتی عمر، ابن مسعود را از قرائت «حتی عین» منع نمود و روایاتی مانند «نزل القرآن بلسان قریش» از قتاده و ابن عباس و روایتی از عمر و عثمان از پیامبر «القرآن نزل بلغة قریش» و یا قتاده از ابی اسود: «نزل القرآن بلسان الکعبین» یعنی کعب بن عمر و کعب بن لوی.
(47) ب: تنافی با روایاتی که اشاره به اختلاف در جوهر لفظ دارد، نه در کیفیت ادای کلمات و حروف؛ مانند روایت شماره سوم از منابع شیعه که صفار از زراره و امام باقر(ع) نقل می کند: «تفسیر القرآن علی سبعة احرف» یعنی تفسیر قرآن بر هفت حرف می باشد و مواردی از آن روشن شده و مواردی را تنها ائمه(ع) می دانند و هنوز روشن نشده است.
ج: تنافی با گویاترین روایت در مسأله که اختلاف عمر با هشام بن حکیم در قرائت بود و هر دو آنها از قریش بودند و اختلاف لهجه با هم نداشتند، تا روایت بر اختلاف لهجه حمل گردد.
د: لازمه این قول یعنی حمل روایت بر اختلاف لهجه این است که قرائت قرآن بر لهجه های گوناگون و حداقل سبعه صحیح باشد و اگر در نماز قرائت شد، نماز باطل نگردد، در حالی که خلاف سیره قطعیه جمیع مسلمانان است.
(48) سبعه بطون
یکی دیگر از اقوال در مسأله این است که مقصود از سبعة احرف، بطون هفتگانه است. و واژه هفت هم بیان کثرت باشد که هر آیه از جهت معنی ممکن است وجوهی را متحمل باشد؛ اگر چه آن معنی ممکن است بر مردم مخفی مانده باشد. لکن امام معصوم(ع) آن وجوه و بطون را می داند و بر طبق آن فتوا می دهد. بر این معنی می توان روایت اول و سوم منقول از جوامع حدیثی شیعه را شاهد گرفت که ذکر آنها گذشت.
الف: صدوق: .... پیامبر(ص) فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. کمترین چیز برای امام این است که بر هفت وجه فتوا بدهد.
(49) ب: صفار: امام باقر(ع) فرمود: تفسیر قرآن بر هفت حرف می باشد.
(50) ج: در روایت: اخرج ابونعیم فی الحلیله عن ابن مسعود قال: ان القرآن انزل علی سبعه احرف ما منها حرف الاّ و له ظهر و بطن و ان علی بن ابی طالب عنده من الظاهر و الباطن.
(51) «وجه بطلان آن»
قول به سبعه بطون به هیچ وجه با مهمترین روایت در بحث که مربوط به مخاصمه عمر و هشام بن حکیم بوده است، قابل جمع نیست؛ چون اختلاف آنها در قرائت و لفظ بود نه در معنی. «لغات فصیحه»
برخی گفته اند منظور از سبعه احرف، لغات سبعه فصیح است که عبارتند از لغت قریش، هذیل، هوازن، یمن، کنانه، تمیم و ثقیف و این قول منسوب به بیهقی و صاحب قاموس است.
(52) «وجه بطلان آن»
این قول نیز با روایت معروف اختلاف هشام بن حکیم و عمر تنافی دارد که هر دو از قریش بودند و طبق قاعده نباید اختلافی داشته باشند و این قول ادعای بدون دلیل و مدرک است، چنانکه با روایت نزول قرآن به لغت قریش تعارض دارد.
(53) «معانی متقاربه»
بعضی معتقدند که مراد از سبعه احرف، یعنی سبعه أوجه از معانی متقارب و قریب به هم که به الفاظ مختلف باشد که در نتیجه تبدیل کلمه به مرداش جایز است؛ اما در صورتی که اصل مراد حفظ شده باشد و آیه رحمتی تبدیل به آیه عذاب نگردد و آیه عذابی تبدیل به آیه رحمت نشود. شاهد بر این معنی رویات ذیل است:
ابّی بن کعب: پیامبر(ص) فرمود:
ای ابّی من مورد قرائت قرآن قرار گرفتم بر یک حرف و دو حرف و سه حرف تا اینکه به هفت حرف رسید و سپس فرمود: هیچ کدام از آنها نیست مگر این که شافی و کافی است، در صورتی که گفتی: «سمیعا علیما» به جای «عزیزا حکیما» و هنگامی که آیه عذابی به رحمت و آیه رحمتی به آیه عذاب تبدیل نگردیده است.
(54) مطابق این وجه یعنی «معانی متقاربه» ممکن است کلمات ذیل جایگزین شود:
الف: ادریس به جای اِل یاسین در آیه «سلام علی ال یاسین» (صافات / 130).
ب: ذهب به جای زخرف درآیه «أو یکونَ لکَ بیتَ من زُخرف» (اسراء / 93).
ج: صوف به جای عهن در آیه «کالعِهنِ المنفوش» (قارعه / 5) «بطلان این وجه»
وجه «معانی متقارب» از جهاتی باطل است که به آنها اشاره می شود:
1 توقیفی بودن کلمات قرآن هر کدام جایگاهی خاص دارند و فصاحت و بلاغت قرآن هم در همین جایگاه فعلی کلمات است.
2 این احتمال موجب هدم اساس قرآن و موجب نفی اعجاز آن می شود.
3 این وجه با این آیه از قرآن منافات دارد که می فرماید: «قل مایکون لی أن اُبدّلهُ من تلقاء نفسی اِنْ أبتّعُ الاّ ما یوحی الیَّ انّی اخاف ان عصیتُ ربّی عذاب یوم عظیم» (یونس / 15).
خداوند در این آیه می فرماید: «وقتی آیات روشن ما برایشان تلاوت شود، کسانی که امید به بقای ما ندارند می گویند قرآنی غیر از این بیاور یا آن را تغییر بده. بگو من حق ندارم قرآن را از پیش خود تغییر دهم. من جز آنچه به من وحی شود پیروی نمی کنم. من اگر نافرمانی پروردگار را کنم. از عذاب روز بزرگی می ترسم.»
4 با روایتی که در تبیان در مورد تعلیم پیامبر براء بن عازب را منافات دارد که فرمود: واژه و کلمه «رسول» را موضع «نبی» در دعا قرار ندهد در آن جمله [و نبیک الذی ارسلت]. و چون تغییر دعا مشکل است، تغییر کلمات قرآن نهی بیشتری دارد.
(55) «ابواب سبعه»
مقصود از روایت، احرف سبعه، ابواب سبعه است که قرآن از آنها نازل شده است و آن منع و امر، حلال و حرام، محکم و متشابه و امثال شاهد این وجه دو روایت ذیل است:
الف: ابن مسعود از پیامبر(ص): کتاب اول از باب واحد و بر حرف واحد نازل شد و قرآن بر هفت باب و بر هفت حرف که آنها منع و امر، حلال و حرام، محکم و متشابه و امثال.
(56) ب: ابی قلابه: به من رسیده که پیامبر(ص) فرمود: قرآن بر هفت حرف نازل شده است. امر و منع ترغیب و ترهیب، جدل و قصص و مثل.
(57) «بطلان وجه ابواب سبعه»
این وجه نیز از جهاتی مورد خدشه واقع شده است:
1 تعارض با روایت ابی کریب به اسناد از ابن مسعود، که پیامبر(ص) فرموده است: قرآن بر پنج حرف نازل شده است: حلال، حرام، محکم، متشابه و امثال.
(58) 2 رویات دال بر ابواب سبعه مضطرب است؛ چون در مفاد آن، منع و حرام، معنای واحدی دارد و در قرآن موارد دیگری است که داخل ابواب سبعه نشده است؛ مانند معاد قصص و معارف.
3 اختلاف در معانی قرآن بر هفت حرف، با روایات دال بر توسعه بر امت که قبلاً گذشت، مناسبت ندارد؛ چون آنها تمکن بر یک وجه هم نداشتند.
اختلاف در قرائات
در این وجه به وجوه اختلاف در قرائات اشاره شده است که به هفت شکل متصور است:
1 تغییر حرکت بدون تغییر در معنی و صورت؛ مانند «هُنّ اطهر لکم» به ضم و فتح اطهر.
2 تغییر معنی به وسیله تغییر اعراب بدون تغییر در صورت؛ مانند «ربّنا باعد بین اسفارنا» به شکل امر و ماضی.
3 تغییر معنی به وسیله حروف بدون تغییر در صورت؛ مانند «کیف ننشزها» به شکل زاء و راء.
4 تغییر صورت بدون معنی؛ مانند «کالعهن المنفوش» و «الصوف المنفوش».
5 تغییر صورت و معنی «طلح منضود» و «طلع منضود».
6 تقدیم و تأخیر در آیه «جاءت سکرة الموت بالحقّ» و «سکرة الحق بالموت».
7 زیادت و نقصان؛ مانند «حافظوا علی الصلوات و الصلاة الوسطی» و صلاة العصر و مانند: «امّا الغلام فکان أبواه مؤمنین» و کان کافرا.
(59) فصل چهارم: بررسی روایت متعارض در مسأله
در فصل چهارم به بررسی روایت یا روایاتی که در جوامع حدیثی شیعه نقل شده و با روایت «احرف سبعه» متعارض است می پردازیم. برخی از علمای شیعه روایت نزول قرآن را بر هفت حرف قبول ندارند و آن را به جهات ذیل مردود می دانند:
1 تعارض با رویات صحیحه از امام صادق(ع): کلینی از حسین بن محمد از علی بن محمد از وشاء از جمیل بن دراج از محمد بن مسلم از زرارة از امام جعفر صادق(ع): قرآن واحد است و از نزد واحد نازل شده و لکن اختلاف از ناحیه روایان آمده است.
(60) 2 تعارض با روایت دیگری از امام صادق(ع) که روایت چنین است: کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از عمر بن اُذینه از فضیل بن یسار: به ابی عبدالله گفتم: مردم می گویند: قرآن بر هفت حرف نازل شده. پس حضرت فرمود: «کذبوا»؛ دروغ می گویند دشمنان خدا، قرآن بر حرف واحد و از نزد واحد نازل شده است.
(61) با وجود روایت متعارض که در سند آن ها بزرگان حدیث مانند زراره و محمد بن مسلم و جمیل بن دراج و ...آمده است و مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی آن را ثبت نموده است، توجیه روایت سبعه احرف مشکل خواهد بود و در مقام تعارض، اولویت با روایت صحیحه از امام صادق(ع) است که نزول قرآن بر هفت حرف را انکار می کند. جمع بندی و نتیجه:
با توجه به اینکه نظر مشهور شیعه این است که قرآن و قرائات دو حقیقت متمایز از هم هستند و قرآن متواتر ولی قرائات سبعه متواتر نیست، گرچه مورد تأیید است و قرائت آن جایز و در قرائت آنها ترخیص داده شده، و با توجه به این که روایت صحیحه از امام صادق(ع) وجود دارد که می فرماید: «انّ القرآن واحد نزل من عند واحد و لکنّ الاختلاف بجیی ء من قبل الرواة»؛ یعنی قرآن واحد و از نزد واحد صادر و نازل شده و اختلاف از ناحیه روات ایجاد شده است، که به عنوان روایت متعارض ذکر آن گذشت، دو راه وجود دارد:
1 طرد روایت «احرف سبعه» در صورت صحت سند به جهت معارضه با روایت صحیحه آنچنانکه حضرت آیة الله خوئی
(62)، این معنی را قبول نموده است، و احتمال بر اینکه روایت احرف سبعه ممکن است مجهول باشد.
2 حمل روایت «احرف سبعه» بر دو معنای ذیل:
الف: اختلاف در قرائات
ب: سبعه لهجات
که شرح هر یک از آنها گذشت و در آن صورت ممکن است که روایت منقول از امام صادق(ع) را حمل بر این کنیم که ناظر بر تفسیر قرآن بر غیر وجه مجاز آن است. در این صورت موجب خروج قرآن از نص اصلی می گردد که حضرت فرمود: «کذبوا اعداء الله»؛ یعنی دشمنان خدا دورغ می گویند. شکل دوم به جهت ضعف اسناد، خصوصا آنچه در جوامع حدیثی شیعه هست، قابل بحث است.
1- بحارالانوار، ج 92، ص 49، روایت 10 باب 7 و مستدرک الوسائل، 17، ص 305.
2- النشر فی القرائات العشر، ابن جزری، ج 1، ص 21.
3- الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، ج1، ص 78.
4- ابویعلی. احمد بن علی بن مثنی تمیمی موصلی، وی دو مسند، صغیر و کبیر داشته متوفی 307 در کتاب الرسالة المستطرقه، ص 5354.
5- برهان زرکشی، ج 1، ص 211. ابوحاتم محمد بن حیان بستی از محمدثان بزرگ متوفی 354.
6- برهان زرکشی، ج 1، ص 212. (لم یأت فی معنی هذا السبع نص و لا اثر و اختلف الناس فی تعیینها).
7- برهان زرکشی، ج 1، ص 212.
8- عن صحیح البخاری، حدثنا سعید بن عفیر قال حدثنی اللیثه قال حدثنی عقیل عن ابن شهاب قال حدثنی عروة بن الزبیر، ان المسوربن مخرمه و عبدالرحمن بن عبدالقاری حدثاه انهما سمعا عمر بن الخطاب یقول سمعت هشام بن حکیم یقرأ سورة الفرقان فی حیاة رسول الله(ص) فاسمعت لقراءته فاذا هر یقرأ علی حروف کثیرة لم یُقرئنیها رسول الله(ص) فکدتُ أساورهُ فی الصلاة فتبصرت حتی سلم فلبّبته بردائه فقلتُ من قراک هذه السورة التی سمعتک تقرأ قال اقراَئنیها رسول الله(ص). فقلت کذبتَ فان رسول الله(ص) قد اقرائنیها علی غیر ما قرأت، فانطلقت به أقوده الی الرسول الله(ص) فقلت أنی سمعت هذا یقرأ بسورة الفرقان علی حروف لم تُقرئنیها فقال رسول الله (ص): ارسله اقراء یا هشام فقرا علیه القراءة التی سمعته یقرأ، فقال رسول الله(ص) کذلک انزلت ثم قال اقراء یا عُمَرُ فقرأت القراءة التی أقرانی فقال رسول الله(ص): کذلک انزلت، انّ هذا القرآن انزل علی سبعة احرف فاقرؤا ما تیسرمنه. صحیح بخاری، ج6، ص228 و صحیح مسلم، ج2، ص 202 و تفسیر طبری، ج1، ص 10 و مسند احمد، ج 1، ص 24.
9- انّ رسول الله(ص) قال: اقرأنی جبرئیلُ(ع) علی حرف فراجعته فلم ازل استزیده فیزیدنی حتی انتهی الی سبعة احرف. قال ابن شهات. بلغنی ان تلک السبعه الاحرف انما هی فی الامر الذی یکون و احدا لا یختلف فی حلال و حرام. (صحیح مسلم، ج 2، ص 202).
10- عن ابی بن کعب: قال رسول الله «یا اُبّی أنی اقرئت القرآن علی حرف و حرفین و ثلاث حتی بلغت سبعة احرف. (سنن ابی داود، ج 2، ص 102.
11- عن ابی بن کعب: ان رسول الله(ص) لقی جبرئیل فقال له انّی بعثت الی امة امیین منهم العجوز والشیخ الکبیر و الغلام و الجاریه و الرجل الذی لم یقرأ کتابا قط قال یا محمد ان القرآن انزل علی سبعه احرف (سنن ترمذی، ج 5، ص 194).
12- عن عبدالله بن مسعود قال: قال رسول الله: انزل القرآن علی سبعه احرف لکل منها ظهر و بطن و لکل حرف حد و لکل حد مطلع. (تفسیر الطبری، ج 1، ص 9).
13- قال قلت لابی عبدالله(ع) ان الاحادیث تختلف عنکم قال(ع): ان القرآن نزل علی سبعة احرف و ادنی ما للامام ان یفتی علی سبعة وجوه ثم قال هذا عطاءنا فامنن او امسک بغیر حساب. (بحارالانوار، ج 92، ص 49 روایت 10، باب 7، و بحارالانوار، ج92، ص83، و روایت 13 باب 8 خصال صدوق، ج1، ص83، ج 2، ص 10، و مستدرک الوسائل، ج 17، ص 305).
14- قال رسول الله(ص) أتانی آت من الله فقال: ان الله یأمرک ان تقرأ القرآن علی حرف واحد فقلت یا رب وسع علی امتی فقال ان الله یأمرک ان تقرأ القرآن علی سبعه احرف. (بحارالانوار، ج 82، ص 65. روایت 55 و خصال صدوق، ج 2، ص 12 و وسائل الشیعه، ج 4، ص 822.)
15- عن الامام ابی جعفر الباقر(ع) قال تفسیر القرآن علی سبعة احرف. (بحارالانوار، ج92، ص 98، روایت 65 باب 8 و بصائر الدرجات، ص 196).
16- عن الامام امیر المؤمنین (ع) أنزل القرآن علی سبعة اقسام کل منها شاف کاف و هی امر و جزر و ترغیب و ترهیب و جدول و قصص و مثل (بحارالانوار، ج93، ص97، باب 128).
17- معجم رجال الحدیث. آیة الله خوئی، واژه محمد بن یحیی صیرفی.
18- معجم رجال الحدیث. آیة الله خوئی. واژه محمد بن یحیی صیرفی.
19- معجم رجال الحدیث. آیة الله خوئی. واژه احمد بن هلال.
20- فهرست شیخ طوسی و معجم رجال الحدیث آیة الله خوئی. بقوله عن الشیخ الطوسی کان غالبا متهما فی دینه.
21- معجم رجال الحدیث آیة الله خوئی، لاینبعی الاشکال فی فساد الرجل من جهة عقیدته بل لایُبعد استفادة أنه لم یکن یتدین بشی و من ثم کان یظهر الغلو مرة و النصب مرة اخری و مع ذلک لا نهمیا ذلک، اذ لا أثر لفساد العقیدة او العمل فی سقوط الروایة عن الحجیة بعد وثاقة الراوی و الذی یظهر من کلام النجاشی بقوله صالح الروایة، أنه فی نفسه ثقة، فالمتحصل ان الظاهر ان احمد بن هلال ثقه.
22- معجم رجال الحدیث آیة الله خوئی و تفصیل طبقات الرواة واژه عیسی بن عبدالله.
23- پیشین.
24- پیشین.
25- مجمع البیان، سورة الحج آیه 11.
26- مفردات راغب واژه حرف.
27- معجم مقاییس اللغة، احمد ابن فارس 2/42.
28- برهان زرکشی 1/213.
29- الکشاف عن حقائق غوامض التزیل، جارالله زمخشری، ج 2، ص 146، (طبع مصر).
30- تفسیر مجمع البیان، سوره حج، آیه 11.
31- برهان زرکشی، ج 1، ص 212.
32- تاریخ قرآن کریم، دکتر محمد باقر حجتی، ص 256.
33- تاریخ قرائت قرآن، ترجمه دکتر محمد باقر حجتی، ص 46.
34- ابن جزری در النشر فی القرائات العشر، ج 1، ص 43 و تاریخ قرائات قرآن کریم. ص 46 ترجمه دکتر سید محمد باقر حجتی.
35- الکافی فی الاصول، کتاب فضل قرآن، باب النوادر، حدیث 13 و الوافی فیض کاشانی، ج 5، باب اختلاف القرئات، ص 272.
36- انزل القرآن علی اربعه احرف (جوامع شماره 4548 و کنز 3097).
انزل القرآن علی ثلاثه احرف (جوامع شماره 4540 4542 و کنز شماره 7 3088).
انزل القرآن علی عشرة احرف (کنز شماره 2956 و جوامع 4550).
37- اعجاز القرآن رافعی، ص 70.
38- تفسیر المیزان، سوره لقمان، آیه 27.
39- عن الصحیحین عن ابن شهاب: «ان عمر سمع هشام بن الحکیم یقرأ فی صدقه علی حروف لم یکن یعرفها (این علی لهجات لم یکن یعرفها) فاتی به الی رسول الله فقال کذلک انزلت. ان هذا القرآن انزل علی سبعة حرف فاقرؤا ما تیسّر منه» (صیح مسلم، ج 2، ص 202 و صحیح بخاری، ج 6، ص 228.
40- عن ابی بن کعب: «ان رسول الله لقی جبرئیل فقال(ص) له: انی بعثت الی امة امیین منهم العجوز و الشیخ الکبیر و الغلام و الجاریه و الرجل الذی لم یقرأ کتابا. قال یا محمد: ان القرآن انزل علی سبعة احرف. (سنن ترمذی، ج 5، ص 194).
41- قال رسول الله: أتانی آت من الله فقال ان الله یأمرک ان تقرأ القرآن علی حرف واحد فقلت یا رب وسع علی امتی فقال ان الله یأمرک ان تقرأ القرآن علی سبعة حرف» (خصال صدوق، ابواب السبعه، ج2، ص358).
42- ان رسول الله(ص) قال: اقرأنی جبرئیل علی حرف واحد. فراجعته فلم ازل استزیده و یزیدنی حتی انتهی الی سبعة حرف» (صحیح مسلم، ج2، ص202 و بخاری، ج6، ص227).
43- عن ابی عبدالله قال: قال النبی: ان الرجل الاعجمی من امتی سیقرأ القرآن بعجمیته. فترفعه الملائکة علی عربیة (کافی الاصول، ص106 و تفصیل وسائل الشیعه، ج4، ص866).
44- «مارواه ابوالعالیه: قال قرأ علی رسول الله من کل. خمس رجل، فاختلفوا فی اللغة ای فی اللهجه فرضی قرائتهم کلهم» (تفسیر الطبری، ج 1، ص 15.
45- «عن زیدبن ارقم قال جاء رجل الی رسول الله(ص) فقال أقرانی عبدالله بن مسعود و زید و ابی، فاختلف قرائتهم بقرائة ایهم آخذ؟ قال حکمت النبی قال: و علی(ع) الی جنبه فقال علی: لیقرأ کل انسان کما علم کل حسن جمیل» (تفسیر الطبری، ج1، ص10).
46- البیان فی تفسیر القرآن. آیة الله خوئی، ص 192.
47- التبیان لبعض المسائل المتعلقة بالقرآن ص 64. شیخ طاهر جزائری.
48- البیان فی تفسیر القرآن، آیة الله خوئی، ص 192.
49- بحارالانوار، ج 92، ص 49، و خصال صدوق، ج1، ص83، و مستدرک الوسائل، ج17، ص305.
50- بحارالانوار، ج92، ص98 و بصائر الدرجات، ص 196.
51- الاتقان، جلال الدین سیوطی، ج4، ص233 و مقدمه مجمع البیان، ج1، ص 7.
52- البیان فی تفسیر القرآن آیة الله خوئی، ص 185.
53- پیشین، ص 186.
54- عن ابی بن کعب قال: «قال رسول الله(ص) یا ابی انی اقرائت القرآن علی حرف و حرفین و ثلاث حتی بلغت سبعة احرف ثم قال: لیس منها الاّ شاف و کاف. ان قلت سمیعا علیما، عزیزا حکیما. ما لم تختم آیة عذاب برحمة و آیة رحمة بعذاب (سنن ابی داود، ج2، ص102.
55- التبیان لبعض المسائل المتعلقة بالقرآن، شیخ طاهر جزائری، ص 58.
56- روی عن ابن مسعود «أنه قال: کان الکتاب الاول نزل من باب واحد و علی حرف واحد و نزل القرآن من سبعة ابواب و علی سبعة احرف. زجر و امر و حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال.» (تفسیر طبری، ج1، ص23).
57- «بلغنی ان النبی(ص) قال: انزل القرآن علی سبعة احرف امر و زجر و ترغیب و ترهیب و جدل و قصص و مثل» (تفسیر طبری، ج1، ص24).
58- قال رسول الله(ص): ان الله انزل القرآن علی خمسه احرف: حلال و حرام و محکم و متشابه و امثال (تفسیر طبری، ج1، ص24 و البیان، آیة الله خوئی، ص 184).
59- برهان فی علوم القرآن 1 / ص 215214.
60- عن ابی جعفر(ع) قال: ان القرآن واحد نزل من عند واحد ولکن الاختلاف یجی ء من قبل الرواة (الکافی فی الاصول، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ج12، و الوافی، ج 5، ص272).
61- عن الفضیل بن یسار قال قلت لابی عبدالله(ع) ان الناس یقولون: ان القرآن نزل علی سبعة احرف فقال(ع): کذبوا اعداء الله و لکنه نزل علی حرف واحد من عند الواحد. (الکافی فی الاصول، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ج13).
62- البیان فی تفسیر القرآن، آیة الله خوئی، ص 193.