ماهان شبکه ایرانیان

نگاهی به یک بیت حافظ در مساله شر

«پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد»
چکیده
خواجه حافظ در بیت معروف خویش با زبان شعر و کنایه موضع خود را در مساله شر ابراز می کند که موجب پیدایش تفاسیر مختلف و متضادی از بیت فوق شده است، نویسنده بعد از اشاره به انگیزه انشاد بیت، با گزارش آرای مختلف قدما و معاصران به تحلیل آنها می پردازد. برای وثوق بیشتر و مستند بودن آرا سعی شده عین عبارت شارحان آورده شود. نکته آخر اینکه در این نوشتار خواننده محقق علاوه بر اطلاع از تفاسیر مختلف بیت، از نظریات متفکران اسلامی در مقوله «خدا و مساله شر» - که در تفسیر و شرح بیت مزبور ارایه نمودند - هم آشنا می شود.
اشاره
مساله شر و بدی در دایره امکان ذهن هر متفکر، بلکه هر انسانی را می آزارد و عالمان متاله از تمامی ادیان تمام جهد خود را در حل و تبیین چنین معمایی معطوف می کنند تا به ناسازگاری وجود شرور و کژیها از یک سو، و وجود خداوند قادر همه توان و عالم همه دان و خیر خواه محض، خاتمه داده و راه حل خردپسندی پیدا کنند. اینکه این راه حلها چیست؟ و آیا صاحبان و طراحان آن توانستند گره مشکل شر را بگشایند؟ تبیین و ایضاح آن در موضوع این مختصر نیست و نگارنده آن را در موضع دیگر به صورت مبسوط عرضه داشته است. (1) به هرحال به دنبال طرح چنین مساله مهمی در عرصه های مختلف دینپژوهی اعم از عرفان و فلسفه و کلام و غیره ما شاهد طرح آن در اشعار بزرگانی چون ابوالعلاء معری شاعر نامی عرب و ناصر خسرو و خیام هستیم که هر کدام ضمن اذعان به وجود کژیها و خطاها در عالم، به گونه ای به تبیین آن پرداخته و چه بسا زبان اعتراض گشوده اند. (2)
در مقابل شاعران بزرگی به دفاع از نظام احسن و عدل الهی پرداخته و به نوعی خواستند با زبان اعجاز شعر به حل معمای شر بپردازند.
یکی از این شاعران نامی و بزرگ، لسان الغیب، حافظ قرآن، خواجه شیرازی است. وی در اغلب اشعار خود بصراحت به صدور خیر محض از خداوند و عدم وجود شر و خطا در قلم صنع الهی تصریح و تاکید کرده است. با وجود آن چون زبان شعری همیشه ملازم با انواع و اقسام مجاز، کنایه، استعاره و توریه و غیره بوده است، یکی از ابیات حافظ که ناظر به مساله شر است، معرکه آرا و تفاسیر مختلف و متضادی شده است، هر شارح و مفسری می خواهد آن را مطابق میل و مبنایی که خود در مساله «شر» بدان پای بند است، حل و توجیه نماید. از این رو فاصله بعضی شرحها را از ثری تا ثریاست.
این بیت جنجالی و مهم خواجه عبارت است از:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
نگارنده در تحقیقات خود در مساله شر به آرای مختلف و متضاد در تفسیر بیت فوق مواجهه بوده است که سبب تدوین این مختصر را فراهم آورده است تا با تدوین تفاسیر بیشتر برگی در حل بیت فوق تقدیم حافظ پژوهان و همچنین محققانی که بحث شر و نظام احسن را دنبال می کنند; کرده باشد. انگیزه انشاد بیت
مولانا سید محمد صادق لکهنودی در این باره می گوید:
«صنع الله نام دوستی از حضرت خواجه بود و او در کلان سالی صنعت نوشتن راهوس نمود، اگرچه صنعت نوشتن حاصل کرد، لکن خوش نیاورد، اتفاقا در مجلسی که صنع الله را نگاه کرد، از زبان برآورد که صنع الله شنیده می شود که صنعت نوشتن آموخته و این فضیلت اندوخته، باری بنما که به کجا رسانده و توجه به کدام خط رانده که بس خطره نیکو در دلت افتاد چون فعل خود همه کسی را مستحسن می نماید، کاغذ پاره برآورده پیشش نهاد و اگر چه فی الواقع خوب نبود و در املایش خطا رفته بود، لکن چون آن عزیز جانب خواجه چشم گشاد و میل خواجه بدو بیادش افتاد از بهر رعایت خاطر خواجه تحسین و خواجه در تلمیح آن معنی این بیت فرمود.» (3)
ابوالحسن عبدالرحمن لاهوری
وی علت انشاد بیت فوق را دشمنی عماد الفقیه با خواجه حافظ می داند و می گوید:
«چون خواجه سراسیمه و مضطرب الحال شده، در خدمت مولانا زین الدین رسید، در اثناء عرض عداوت و بداندیشی عماد فقیه، از زبان خواجه، به واسطه کمال واسوختگی برآمد که این همه فتنه و فساد بر پا کرده عماد مادر به خطاست، مولا زین الدین از راه ارشاد فرمود که بابا این چه عبارت است، بر قلم صنع خطا نرفت، خواجه را مضمون این سؤال و جواب خوش آمد در همان مجلس به نظم کشید و اشارت به مولانا زین الدین فرمود که پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت.» (4)
مرحوم لاهوری درباره مصرع دوم بیت می نویسد:
«مصراع ثانی به طریق دعا ایراد نموده می گوید که آفرین بر نظر پاک خطا پوش پیر ما باد که خطای اصل عماد را دیده و دانسته، پوشید.
در این صورت بیت دوم هم از سیاق نمی افتد و اسم پیر هم معین می شود و استغنا از تکلفات اعزه و اجله به هم می رسد.» (5)
مؤید الفضلا
صاحب مدار الافاضل در گزارش نظریه وی می نویسد:
«مؤید الفضلاء در ضمن صنع الله آورده که: صنع نام پیر حافظ شیرازی بود و آن پیر استاد خط نیز بود و به تقریب آن، حل این بیت مشهود خواجه حافظ مذکور کرده، یعنی خواجه مذکور در بدو حال پیش استاد مذکور خط نوشته آورده که لایق آفرین نبود، اما آن استاد به واسطه نو آموزی او یا آنکه فعل محبوب، محبوب است، گفت که خطا در این صنعت نرفته است.» (6)
در تحلیل این سه انگیزه باید گفت اگر بپذیریم که فرضا انگیزه انشاد بیت فوق (شان نزول) یکی از سه قضیه خارجیه است، لکن مورد خاص نمی تواند معنا و محتوای بیت را تخصیص بزند و آن را از معنای کلی اش منحرف سازد.
علاوه بر این در صورت تخصیص، لطافت و انواع محسنات بیت فوق از بین می رود، بلکه اصلا حمل آن بر مورد خاص با سیاق بیت نمی سازد.
صاحب مدار الافاضل بعد از نقل رای صاحب مؤید الفضلا - که پیشتر گذشت - در نقد آن می نویسد:
«بر اذکیا مخفی نماند که بر این تقدیر لطف شعر هیچ ظاهر نمی شود، اول اینجا صنع به معنی ای که مذکور شد، نیست، و بر تقدیر تسلیم، در غزل عاشقانه و محققانه این قصه چه مناسبت دارد، تزریق محض می نماید و اگر معنای بیت چنین گویند; دور نیست که پیر ما - که آفرین باد بر نظر پاک خطا پوش او - گفت که خطا در قلم صنع الهی نرفته است و او جمله دعائیه محض باشد، او را با خطای دوم هیچ تعلق نباشد، و بحث ما به آن نظر است که هر گاه خطا در قلم صنع نرفته خطا پوشش چه دخل دارد و الله اعلم.» (7) تفسیر بدبینانه
تفسیر و دیدگاه نخستین تفسیر بدبینانه ای از بیت فوق است به این مضمون که کتاب تکوین الهی که مشتمل بر صفحات زرین و دل انگیزی است، گاه بی گاهی در آن صفحات کدورت و تیرگی و خطا مشاهده می شود، اما با وجود آن باید از چنین خطاهایی چشم فروبست و آنها را نادیده گرفت.
حافظ در این بیت خود به گونه ای به رای پیر و استاد خود اعتراض می کند که معتقد بود که در جهان اصلا خطا و شری رسوخ نکرده است، «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت » اما خودش وجود کژیها و خطاها را می پذیرد، و چون پیر خود این همه خطا را ندیده یا نادیده گرفته از این رو وی را تحسین می کند، لکن با آوردن کلمه «خطاپوش » کراهت خود را از تفسیر پیر خود اظهار می کند.
صاحبان این تفسیر چه بسا در تایید استدلال خود به اشعار دیگر حافظ در این مقوله تمسک می کنند مانند این بیت:
این چه استغناست یارب وین چه قادر حکمت است کاین همه زخم نهان هست مجال آه نیست
احمد کسروی
وی بیت فوق را ایراد و زبان درازی حافظ به درگاه خداوند توصیف می کند و از این که حافظ در این غزل خود به توبیخ مقام ربوبی و تمجید از شاهان چون شاه یحیی می پردازد بکلی وی را طرد می کند و آن را دلیل بر وهن رای برخی می داند که معتقدند که حافظ از جمله حکماست.
در برابر آفریدگار بزرگ جهان گردنکشی نموده و به زبان درازیها می پردازد، می گویند:
«حافظ فیلسوف بوده، فیلسوفها نواقص کون را اظهار می کنند»، می گویم فیلسوف آن پستی را از خود نشان نمی دهد که برای چند دینار یک شاه یحیایی را بستاید.» (8)
عبدالعلی دستغیب
«حافظ از کمند کیشداری و «کلام » رایج کسانی که خواسته اند تضاد جهان و وجود بدی را در جهان انکار کنند بیرون جسته است، او از مساله وجود بدی در جهان حیران است، بدی سراسر جهان را سرشار کرده است و سهم دانا همه خون جگر است، و این همه زخم نهان هست و مجال آه نیست، حافظ در برابر راز عظیم آفرینش ایستاده است.» (9)
قابل ذکر است که شارح فوق که از دریچه بدبینانه ای به شعر حافظ نگاه می کند، در عین حال متوجه اشعار بلندی است که در آنها کاملا نظریه بدبینانه مطرود و محکوم است و لکن وی از این اشعار عرفانی و عرشی حافظ چشم پوشی می کند و دست به توجیهات می زند، ابتدا در صحت انتساب آن به حافظ تردید می کند، سپس بر این باور است که در صورت صحت آن باز شعر فوق مؤید نظر وی می باشد، و لکن به صرف ادعا بسنده می کند و آن را به هیچ وجه تبیین نمی کند.
بعضی دیگر از معاصران نیز بیت مزبور را شاهدی بر وجود شر در جهان، در جهان بینی حافظ می دانند. (10) تفسیر عرفانی
برخی دیگر مقام حافظ را برتر از آن می دانند که معتقد باشد که در جهان که صنع الهی است در کنار نیکوها و خیراتش، بدیها و کژیهای واقعی تحقق داشته باشد، همانطوری که حافظ در مصرع اول این بیت و اشعار دیگرش تذکار داده است، همه هستی و عالم متلبس به جامه خیر محض است و آنچه از بدیها و کژیها رخ می نماید همه به خاطر سطحی نگری و کوته بینی ماست، حافظ در دیوان خود بارها به این نکته تصریح و تاکید کرده است.
نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش
که من این مساله بی چون و چرا می بینم (11)
حافظ در جای دیگر نگرش خوش یا بد بینانه خود را چنین بازگو می کند:
منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن (12)
از این رو طرفداران اندیشه خوش بینانه خواستند با الهام از اشعار دیگر حافظ به توجیه و تفسیر این بیت جنجال برانگیز حافظ که در ظاهر دو مصرع آن با هم ناسازگار است; بپردازند. اینان دو توجیه ذیل را بیان کردند.
الف - حمل "خطا" و "پوشش" به معنای خطای ظاهری و ابتدایی
ب - حمل "خطا" و "پوشش" به معنای واقعی الف) حمل خطا و پوشش به معنای ظاهری
مراد و مقصود از حمل خطا به ظاهری این است که واقعا در دایره وجود هیچ کژی و خطایی یافت نمی شود و هرآنچه خطا چهره می کند آن به ظاهر خطاست اما با بررسی تمام جوانب آن خواهیم یافت که آن نیز در واقع خیر است، پس با دید عمیق و عرفانی باید خطاها را حمل بر نیکی و خیر کرد و آنها را نادیده گرفت.
حافظ در این بیت در مقام تمجید از پیر و مراد خویش است ابتدا در مصرع اول رای پیر خود را در یک عبارت کوتاه «خطا بر قلم صنع نرفت » گزارش می کند، که وی منکر رسوخ هر گونه خطا چه واقعی و چه ظاهری در قلم صنع است.
آنگاه در مصراع دوم در مقام تحسین خواجه خود به این نکته تذکار می دهد که استاد وی حتی خطاهای ظاهری و اولیه را که در نظر نخستین خطا و شر چهره می کند; نیز منکر است و روی چنین خطاهایی را می پوشاند و با دید عرفانی آنها را کان لم یکن حساب می کند.
عبارت خود حافظ یعنی واژگان «آفرین » و «نظر پاک » این تفسیر را از بیت فوق تقویت می کند، چرا که اگر پیر حافظ واقعا معتقد به وجود خطا در عالم بود اما آنها را به نوعی توجیه و یا می پوشاند، دیگر نیازی به «آفرین » گفتن و توصیف نظر وی به «نظر پاک » نداشت.
از این دو نکته اخیر یعنی تحسین پیر و توصیف نظر وی به «نظر پاک »، رای و موضع خود حافظ نیز استنتاج می شود.
در اینجا به گزارش آراء بعضی موافقان این تفسیر می پردازیم:
محقق دوانی (830- 908 ه)
وی بعد از تقسیم خطا و شر به بالذات و بالعرض (واقعی و ظاهری) درباره بیت فوق می گوید:
«و چون در رضای خدای تعالی قسم اول از شر راهی ندارد و در قسم دوم ارباب باطن شر بالعرض را بر خطا حمل ننموده، خیر می دانند [حافظ] می گوید که مرشد ما فرمود که بر قلم حق تعالی خطایی واقع نشده، یعنی محض خیر و عین ثواب بود، آفرین و صد تحسین بر نظر پاک خطا پوش او باد که خطایی عارضی که موجب غوایت ساده لوحان عالم صورت است منظور نداشته، محض خیر و ثواب پنداشته والله اعلم.» (13)
محقق دوانی آنگاه در پاسخ به ناسازگاری ظاهری بین دو مصرع می گوید:
«این که بعضی ها بین دو مصراع منافات می بینند و می گویند که از اولی چنین فهمیده می شود که خطایی نیست و از دومی چنین فهمیده می شود که خطایی هست و نظر پیر آن را پوشیده است، جوابش این است که مراد خطایی است که در نظر قاصران می نماید نه خطای واقعی، و به همین دلیل است که صفت پاک را برای نظر آورده، یعنی نظری که اشیا را چنانکه هست می بیند اگر خطا در واقع بود و نظر پیر آن را نمی دید، دیگر شایسته صفت پاک نبود.»
صاحب مدار الافاضل
«معنای بیت چنین باشد که پیر ما گفت که خطا بر قلم صنع ایزدی نرفته است و هر چه بر آن قلم رفته است، همه بر نهج عدالت و صواب است، آفرین بر نظر پاک او که آنچه به مقتضای بشریت خطا در چشم نشیند آن را به عین بصیرت صواب می بیند، یعنی پیر کامل بر حق واصل وجود مطلق که غیر نمی بیند و غیر در چشمش نمی نشیند، مرید را از صدور خطا معذور می دارد.» (14)
محمد دارابی (متوفای قرن 11 هجری)
وی در تبیین بیت فوق دو توجیه و احتمال می دهد و در توضیح تفسیر دوم خود می نویسد:
«و ثانیا این که بگوییم که «نظر خطاپوش » یعنی خطا را نمی بیند، از این جهت است که خطا نیست و این در حکم قضیه سالبه است، و صدق سالبه مستلزم وجود موضوع نیست، چه تواند بود که صدقش به واسطه عدم موضوع باشد، مثل این که بگوییم عنقا طائر نیست; یا اینکه موضوع باشد و محمول از او مسلوب باشد، همچون انسان حجر نیست و خطاپوش در این مقام از قبیل اول است، یعنی در واقع چون خطا نیست، نظر پیر و مرشد مطابق با واقع کتاب صنع را مطالعه می فرماید و چنانکه خالی از خطاست او نیز خالی از خطا می بیند.» (15)
دارابی در ادامه کلام خود بیت دیگر حافظ یعنی:
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه که هر که بی هنر افتد نظر به عیب کند
را مؤید نظر و تفسیر خود ذکر می کند و معتقد است که: کلمه خطا در مصراع دوم مقصود خطا از نظر کوته بینان است نه خطای واقعی، به مصداق این بیت (هرچیزی که هست آنچنان می باید آن چیزی که آنچنان نمی باید نیست.)
سودی (متوفای سده دهم هجری)
«پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت: یعنی قلم صنع خطا نمی کند، یعنی هر کاری که من می کنم در دفتر قضا و قدر نوشته شده و کارهای من در لوح محفوظ همان است که مطابق دفتر قضا و قدر ثبت شده است، هر کاری که از من سر بزند قبلا در لوح محفوظ مکتوب و در دفتر قضا و قدر ثبت شده است پس اعمال من اختیاری نیست بلکه به امر خداوند است و هر کاری که به امر خداوند باشد عین صواب است... خطا پوش کنایه از انکار خطاست.» (16)
مولانا بدرالدین
«معنا آن است که آنچه حق سبحانه در وجود آورد از خیر و شر، نفع و ضرر، همه به اقتضای عدالت بی خطاست و این که خطا نمایان می شود از کوته بینی ماست از آن جهت که از ما صادر می شود و معنای بیت نیز این چنین باشد، یعنی پیر ما گفت که خطا در قلم صنع ایزدی نرفته همه بر نهج عدالت و صواب است هر چه از قلم رفته آفرین بر نظر پاک او که آنچه به مقتضای بشری خطا در چشم نشیند آن را به عین بصیرت غیر از او در وجود نیست.» (17)
آنگاه بدرالدین با استناد به این که مراد از خطا در مصراع دوم خطای موجود در نظر قاصران و کوته بینان است نه خطای واقعی; به پاسخ مخالفان می پردازد.
مولانا سید محمد صاقعلی لکهنودی
«آنچه حق سبحانه تعالی در وجود پرورده از نفع و ضرر و خیر و شر همه به اقتضای عدالت بی خطاست و این که خطا نموده می شود از کوته بینی ماست و از آن جهت که از ما صدور می یابد عدالت می تابد.» (18)
این شارح محقق در ادامه سخن خود در حل بیت فوق و پاسخ به اشکالات بسط کلام می دهد که گزارش آنها از حوصله این نوشتار خارج است، اما نکته ای که از بررسی و مقایسه شرح این شارح با شرح دیوان بدرالدین دستگیر می شود نقل و اقتباساتی است که صورت گرفته است و به نظر می رسد این شیوه در سده های پیشین بدون ذکر منبع رایج بود.
ملاشمسا گیلانی
وی که از تلامیذ میرداماد است با تشبیه بیت حافظ به بیت ذیل ملای رومی
نظر پاک این چنین بیند نازنین جمله نازنین بیند
می گوید:
«خطای فعل در افعال خداوند تعالی ممتنع است و ممتنع موجود نیست پس چگونه توان گفت که: خطا بر قلم صنع نرفت و پوشیدن در کلام حافظ به معنای حکم به عدم خطاست چه لازم عدم، خطاست و لازم وجود ظهور و پوشیدن خطاست پس ذکر لازم کرده که خطاست و اراده ملزوم که عدم است، و ذکر لازم و اراده ملزوم در کلام بلغا بسیار است.» (19)
بعض معاصران
در اینجا برای اطلاع بیشتر به آرای برخی از معاصران اشاره می شود که همچون اکثر عالمان دیگر که معتقد به نیستی انگاری شر هستند و نمی توانند «خطا» را در بیت حافظ به معنای واقعی آن حمل کنند. می پردازیم.
مرحوم امام (قدس سره):
امام خمینی ابتدا با دوگانه خواندن نظر و نگرش انسان عارف به ممکن [الف: نظر به نقصان ذاتی خود و جمیع ممکنات، ب: نظر به کمال واجب و سعه رحمت الهی] می گوید:
«پس انسان همیشه باید بین این دو نظر متردد باشد، نه نظر از نقص خود و تقصیر و قصور از قیام به عبودیت ببندد; و نه نظر از سعه رحمت و احاطه عنایت و شمول نعمت و الطاف حق جلاله بپوشد».
آنگاه حضرت امام (قدس سره) با اشاره به بیت فوق می نویسد:
«قول پیر راجع به مقام دوم [سعه و شمول رحمت الهی بر جمیع ممکنات] و قول خود قائل [حافظ] راجع به مقام اول است پس در این نظر خوف و حزن و خجلت و سرافکندگی انسان را فرا گیرد.» (20)
شهید مطهری
وی بعد از اشاره به مقام شامخ حافظ و اندیشه های عمیق فلسفی و عرفانی او و همچنین تفطن به این نکته که حافظ خود را در مواردی عارف معرفی می کند، حمل خطا را در بیت فوق به خطای واقعی - همانطوری که در اشعار بعضی شعرا مانند ابوالعلاء معری و خیام نمود پیدا کرده است - دور از شان و مقام عرفانی و حکمی حافظ می داند، و چنین بیت فوق را تبیین می کند:
«در نظر بی آلایش و پاک از محدودیت و پایین نگری پیر، که جهان را به صورت یک واحد تجلی حق می بیند، همه خطاها و نبایستنی ها که در دیدهای محدود آشکار می شود محو می گردد. جهان ظل حق و سایه حق است، ذات حق، جمیل علی الاطلاق و کامل علی الاطلاق است، ظل جمیل است، محال است که جمیل نباشد.» (21)
سپس متفکر شهید در مقام پاسخ به منتقدان و اثبات مدعای خود می نویسد:
«آنچه مایه اشتباه برخی شده که بیت مورد بحث را به عنوان اعتراض به خلقت از ناحیه حافظ تلقی کرده اند به کار بردن کلمه «خطا پوش » است، غافل از این که «ایهام » و «توریه » یعنی جمله یا کلمه ای دو پهلو به کار بردن و احیانا کلمه ای که خلاف مفهوم ظاهرش مراد است، از محسنات بدیعیه است و شعرای عرفانی زیاد از آن بهره می گیرند، اشعار دیگر حافظ بخوبی قرینه مطلب است.
به علاوه، حافظ بر فرض که به خلقت اعتراض داشته باشد آیا ممکن است با آن همه احترام و تعظیم و اعتقاد کاملی که به اصطلاح به «پیر» دارد او را تخطئه کند؟! زیرا در آن صورت مقصود حافظ یا این است که پیر در ادعای خود که می گوید خطا بر قلم صنع نرفت، دروغگو و مجامله گر است و یا احمق و ساده دل... بنابراین، تصور این که حافظ در بیت مورد حث بخواهد به خلقت اعتراض و نظر پیر را تخطئه نماید تصوری عامیانه است.» (22)
حسن زاده آملی
«شخص جاهل اجزای آفرینش جهان را با وصف وحدت می بیند و خیال می کند بعضی خیر (صواب) و بعضی شر (خطا) است. اما شیخ کبیر دانشمند و پیر این نوع طرز تفکر و خطا را از جاهل زایل می کند و او را راهنمایی می کند که هر آنچه از قلم صنع الهی صادر شده خیر محض است. اما مراد حافظ از مصراع دوم بیت خود، تحسین پیر خود است که جاهل را از خطا و جهل خود بر حذر داشت.» (23)
جوادی آملی
استاد جوادی آملی یکی دیگر از معاصران است که با تقسیم خطا به خطای ذاتی و قیاسی و نسبی به ایضاح بیت فوق می پردازد. (24)
محمد هومن
معتقد است: شعر مزبور و بعضی اشعار دیگر حافظ دلیل بر تفکر عالی و فلسفی حافظ است نه دلیل بر سطحی نگری او، ومی بایست اشعار نظیر بیت فوق را حمل بر کنایه و اشاره کرد. (25)
بعضی معاصران نیز بیت فوق را بر همین سبک تفسیر نموده و در عین حال معنای مقابل آن را از حافظ محتمل می دانند. (26) ب) حمل خطا و پوشش به معنای واقعی
پیشتر گفتیم که در تقریر تفسیر عرفانی از بیت فوق دو احتمال و روایت وجود دارد. روایت دوم که تقریبا قایلان کمتری دارد بر این نکته تاکید می کند که پیش از تعلیم و ارشاد پیر و مرشد، ما معتقد به وجود بدی و خطا در دایره وجود بودیم. اما با تذکار مراد خویش متوجه وهن جهان بینی خود از صنع الهی شدیم، و از این رو سخن پیر خطای ما را پوشانید و متنبه اشتباه خودمان گشتیم. در این تفسیر پوشانیدن خطا به معنای واقعی آن صورت می گیرد.
محمد دارابی از اندیشوران و حکمای سده یازدهم هجری درباره این روایت می گوید:
«معنای بی تکلفانه اولا این که از گفته پیر و مرشد معلوم شد که خطا بر قلم صنع نرفته که اگر به اعلام پیر این مساله بر ما معلوم نمی شد از غایت نقصانی که داریم، توهم می کردیم که خطا بر قلم صنع رفته و این خطاست که کسی اعتقاد خطا در کارخانه الهی را دهد.
آفرین بر نظر پاک خطا پوش پیر باد که خطای ما را پوشانید، یعنی نگذاشت که از ما این گمان خطا که خطا بر قلم صنع رفته، سر زند. زیرا که عالم بر ابلغ نظام مخلوقست، یعنی بهتر از این متصور نیست.» (27)
ما در اینجا به همین مقدار بسنده می کنیم و داوری نهایی در تفسیر این بیت را به خود پژوهشگران حواله می دهیم. هر چند بررسی ابعاد شخصیتی حافظ و همچنین اشعار دیگر او چه آنها که گذشت و چه غیره خود شارح و گویا بیت مورد بحث است.
مطلع سخنمان با حافظ بود حسن ختام این نوشتار را نیز اشعار دلنشین او که باز از تفسیر بیت مزبور به دور نیست، قرار می دهیم.
چو بشنوی سخن اهل حق مگو که خطاست سخن شناس نئی جان من خطا اینجاست سرم به دنیی و عقبی فرو نمی آید تبارک الله از این فتنه ها که در سرماست (28) چشم آلوده نظر از رخ جانان دورست بر رخ او نظر از آینه پاک انداز (29)
پی نوشتها:
1) ر.ک: خدا و مساله شر، از همین قلم، که آخرین مراحل چاپ و نشر آن توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم انجام می گیرد.
2) اشعار ذیل در این موضوع منسوب به ناصر خسرو است:
ای چرخ فلک خرابی از کینه توست بیدادگری شیوه دیرینه توست. به آهو می کنی غوغا که بگریز به تازی می زنی هی بر دویدن.
3) مولانا سید محمد صادق لکهنودی، شرح دیوان حافظ، ص 222. به تصحیح و با تعلیقات بهاءالدین خرمشاهی، نشر قطره، سال 1374.
4) شرح عرفانی غزلهای حافظ، ج 2، ص 1388.
5) همان.
6) همان.
7) به نقل از: شرح عرفانی غزلهای حافظ، ج 2، ص 1388.
8) احمد کسروی، حافظ چه می گوید، ص 27، شرکت برادران حب حیدر، تهران 1322، اضافه این نکته خالی از فایده نیست که کسروی حافظ را اهل می و میخانه مجازی توصیف می کند.
9) عبدالعلی دستغیب، حافظ شناخت، نشر علم، چاپ اول، ج 2، ص 1003.
10) آقای بهاءالدین خرمشاهی در این باره می گوید:
«حافظ گاه قایل به وجود شر در جهان و رخنه در نظام متقن هستی است و چنانکه همه می دانند، مشهورترین بیت وی که معرکه آرا حکما و متکلمان است این است:پیر ما گفت...
یعنی، پیر ما که منکر رخنه شر در کار و بار جهان و آفرینش بود، و بر آن بود که شر (خطا) از قلم صنع الهی صادر نشده است، غمض عین می فرمود و خطایی را که می دید به اصطلاح لاپوشانی می کرد.» ر.ک: خرمشاهی، حافظ، طرح نو، ص 139.
11) دیوان حافظ، غزل 2312.
12) همان، غزل 2561.
13) نقل از، ختمی لاهوری، شرح عرفانی غزلهای حافظ، ج 2، ص 1387.
14) همان، ج 2، ص 1388.
15) محمد دارابی، لطیفه غیبی، انتشارات کتابخانه احمدی شیراز، ص 20 و بهاءالدین خرمشاهی، حافظ نامه، جلد1، ص 476، همین قسمت از شرح بیت فوق در کتاب دیگر آقای خرمشاهی به نام «چهارده روایت » بعینه چاپ شده است.
16) همان.
17) مولانا بدرالدین، بدر الشروح، انتشارات امین، ص 423، چاپ دوم.
18) شرح دیوان حافظ، صص 219-222.
19) ملا شمسا گیلانی، رسالة اظهار الکمال، مندرج در: منتخباتی از آثار حکمای الهی ایرانی به اهتمام سید جلال الدین آشتیانی، ج 4، ص 642.
20) امام خمینی، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام (قده)، ص 3-222، تهران، 1373.
21) مرتضی مطهری، عدل الهی، انتشارات اسلامی، پاییز 1361قم، ص 62.
22) همان، ص 64 و ایضا ر.ک: مرتضی مطهری، عرفان حافظ، ص 107، انتشارات صدرا، تهران 1374 و ایضا: تماشاگه راز ص 126 به بعد، انتشارات اسلامی قم، 1363.
23) استاد حسن زاده آملی، التعلیقات علی شرح المنظومه، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، ج 2، ص 533.
24) ر.ک: جوادی آملی، مبدا و معاد، مقاله نظام احسن، ص 220، انتشارات الزهراء.
25) ر.ک: محمد هومن، حافظ چه می گوید، نشر کشاب فروشی ادب، ص 46، تهران، 1317.
26) ر.ک: سروش، عبدالکریم، مجله فرهنگ و توسعه، شماره 27، اردیبهشت 76. مقاله احساس آزادی، ص 58.
27) محمد دارابی، لطیفه غیبی، ص 20.
28) دیوان حافظ غزل 24، با تصحیح بهاء الدین خرمشاهی.
29) همان، غزل 264.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان