ماهان شبکه ایرانیان

ربّ حامل فقه إلی من هو أفقه منه

سرمقاله 

اندیشه های بشری در بستری فراخ از زمان به سامان می رسد و ادواری را طی کرده تا کمال یافته است. هر موضوعی از جرقه ای آغاز می شود تا به صورت یک مسئله علمی درآید و بر آن استدلال شود و سپس شاخ و برگ پیدا کند و همان گونه که خود آدمی نیز چنین است حیات او از نطفه و علقه شروع شده , تا نوزادی و کودکی و تاسن کمال.
توجه به پیشینهء اندیشه های تکامل یافته هم عبرت است و هم درس , عبرت است از آن رو که دشواریها, پیچیدگی ها و سختی های مغزسوز را نمایان می کند و نشان می دهد که مسئله آسان امروز چگونه موضوع بغرنج دیروز بوده است. و درس است بدان جهت که معرفت جویان را در فهم بهتر مدد می کند.
بلی نگاه تاریخی به علم و معرفت , ترازوی سنجش حق و باطل و سره از ناسره نیست , وگرنه باید حقیقت را نسبی و دست نایافتنی دانست.
مطلب یاد شده در باب تکامل اندیشه ها , قانونی استثنا ناپذیر است که بر تمامی افکار بشری سایه افکنده , گرچه خاستگاهش ادیان آسمانی باشد.
به تعبیر دیگر , کاخ بلند دانش یکباره ساخته نشد , بلکه خشت خشت آن به تدریج و در در ازای هر زمان نهاده شد تا بدین غایت رسید.
بر روی هر مسئله علمی و حتی هر علمی که انگشت نهیم و پیشینهء آن را بررسی کنیم, به روشنی می نگریم که در آغاز صورت بسیط و محدودی داشته است و به تدریج بر اصول و فروع آن افزوده و زوایا و خبایای آن کاویده شده است. از کیمیای دیروز تا شیمی امروز و از حساب گذشته تا ریاضیات جدید و از فقه روایی گذشتگان تا فقه جواهری معاصران بسی تفاوت در حجم و گسترهء مسائل آن است.
این سخن سختهء رب حامل فقه الی من افقه منه به گوشه ای از این قانون اشارت دارد و درنگی در تاریخ تحول و ادوار علوم نیز این حقیقت را گواهی می کند. این قاعده چنان که بر علوم حاکم است , مسائل آن را نیز فرا می گیرد.
روشن است که این سیر تکاملی نه نقصی بر پیشینیان است و نه خرده ای بر متاخران .
گذشتگان به میزان وسعت دانش خویش مسائل را دریافتند و پسینیان هم با استفاده از تجارب آنان دانش را به جلو می برند.
گرچه هر قرنی سخن آری بود
لیک گفت سالفان یاری بود
اندیشه ولایت فقیه ( که به عنوان روح اندیشهء سیاسی شیعه مطرح است و تلقی خاصی از حکومت دینی را ارائه می کند) مشمول همین ضابطه است.
بر این اندیشه مراحلی گذشته تا امروزه در عرصه ای گسترده متفکران دینی را به خود مشغول کرده است. چنین می نماید که این اندیشه چهار دوره را طی کرده و اینک پنجمین فراز از حیات خود را می گذراند: تا نیمهء اول از قرن سوم هجری این اندیشه ضمن احادیث مطرح بود و تعابیری مانند العلماء ورثه الانبیاء , الفقهاء امناء الرسول , مجاری الاحکام بید العلماء بالله , فانی جعلته حاکما, فارجعوا الی رواه احادیثنا و بر آن دلالت داشت. در این مرحله بذر این فکر در کشتزار اندیشه های دینی کاشته شد.
پس از آن , یعنی از دورهء تدوین فقه تا قرن دهم, فقیهان با ارجاع بسیاری از مسائل فقهی به امام عادل , سلطان عادل و حاکم , این اندیشه را در جای جای فقه نشان کردند. این مطلب را از کتاب صلات تا دیات می توان یافت. البته در این دوره واژه های نصب , نیابت, تولیت و نیز در کلام فقیهان آمده است, اما به اجمال از آن گذشته اند.
قرن دهم با روی کار آمدن دولت صفویه با گرایش های شیعی, بسیاری از مباحث بعد اجتماعی اسلام جانی تازه گرفت و اندیشهء ولایت فقیه نیز وارد سومین دوره از حیات خود شد. در این دوره این امر به عنوان یک نظریهء علمی در فقه نمود یافت و تعابیر نیابت فقیه , خلافت و نیز نصب و ولایت بر قلم فقیهان جاری شد و بر آن به اختصار استدلال کردند و به اجمال از اختیارات وی سخن راندند.
دورهء چهارم, که از نیمهء اول قرن سیزدهم با سکانداری ملااحمد نراقی (م1245ق) آغازشد, تا پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سرآغاز قرن پانزدهم هجری دوام یافت.
در این مقطع ادلهء گوناگون عقلی و نقلی بر اثبات این نظریه اقامه شد. البته برخی از این ادله توسط عده ای از فقیهان نقد شده است خواه به اصل نظریه از طریقی دیگر پای بند بودند (چون میرفتاح مراغی) یا در اصل نظریه نیز تردید داشتند. اوج این مرحله , درس های نجف حضرت امام خمینی ( قدس سره) است.
در این برهه گرچه کاوش های فراوانی صورت یافته و آثار متعددی عرضه شده است, لیکن از آن رو که این نظریه به عمل درنیامده بود, بسیاری از زوایای آن مطمح نظر دانشوران قرار نگرفت.
پنجمین مرحله با پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق این نظریه شکل می گیرد . در این دوره نیز در ابتدا به سبب درگیری نیروهای متفکر انقلاب با مسائل جاری و مشکلات پس از پیروزی, این مسئله به درستی مورد مطالعه, تحقیق و تبیین قرار نگرفت. اما با فائق آمدن نظام اسلامی بر مشکلات و حرکت جامعه به سمت ثبات و آرامش و نیز ناخن زدن های رقیبان فکری, توجه بیشتری بدان معطوف شد و زوایای گونه گون آن به بحث درآمد.
این گونه تطور, ویژهء اندیشهء ولایت فقیه نیست, بلکه بسیاری از مسائل فقهی و اصولی نیز بر چنین بستری آرمیده اند. مگر مباحث اصول عملیه در دانش اصول چنین نیست ؟ در فقه نیز نمونه های بسیار می توان نشان داد که پس از فترتی طولانی دچار دگرگونی شده است.
نشاید گفت که چنین روندی خرده ای بر ریشه داری یک مسئله علمی است یا آن که آن را از اعتبار تاریخی می اندازد. از این رو سخن راندن از نوپایی این اندیشه در میان عالمان شیعی به سان آن است که از همجواری واژهء ولایت در برخی موارد فقهی معنایی ویژه استنتاج می شود ! در نظر داشتن منطق علمی در مباحثات و دورداشتن آن از اغراض سیاسی, حقیقت یابی را سهل تر می کند و اختلاف نظرهای صغروی را هم مفید می سازد. در مقابل, جبهه گیریهای سیاسی درمناظرات علمی به طرفداری یا مخالفت, فضای معرفت را تیره کرده و آدمی را از حق مداری و حقیقت جویی به رای مداری می کشاند.
و چنین مباد.
سردبیر
: پی نوشت ها:
(1) ((اصول کافی, ج1, ص403, ح1))
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان